eitaa logo
یادداشت‌💌✍
346 دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
99 ویدیو
13 فایل
📚عملکرد بانوان راوی‌شیعه عصر ابناء الرضا(ع) روش‌های آموزش صید مروارید علم زمزمه‌ قلب من بر دین‌حسین علیه‌السلام ره‌آورد پژوهش۲ ✍️نجمه‌صالحی: نویسنده و پژوهشگر، مدرس‌حوزه و دانشگاه سایت شخصی 🌐https://zemzemh.ir/ https://eitaa.com/zemzemh60
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیای جدید! باورش سخت بود، چند وقت پیش برای اولین بار با عزت زهرا هم‌کلام شده بودم، فکر نمی‌کردم این تلنگری که در وجودم خورده، طرح دیگری در زندگی‌ام ترسیم کند! ذهنم درگیر شرایط زندگی عزت زهرا و امثال او بود، اما دیدار ما کوتاه و سؤالات ذهنی‌ام فراوان! مدت‌ها بود هر کاری پیشنهاد می‌شد رد می‌کردم، اما این بار شیفت خدمت در مسجد جمکران، بودم که تماس گرفتند. پس از گفتگو و پیشنهاد آن طرف گوشی، بدون هیچ مقاومتی و بی‌درنگ قبول کردم! چرا؟ اولش خودم هم نفهمیدم، چرا؟! بعد که دقیق فکر کردم، متوجه شدم... پاسخش روشن بود! چون قرار بود نزد افرادی بروم که شبیه عزت زهرا بودند و شرایط زندگی‌شان شبیه او! حالا من وارد دنیای آن‌ها شده‌ام، جلسه اول تدریس قیافه‌های متفاوتی دیدم با رنگ‌های گوناگون! منتظر شنیدن داستان‌های زندگی‌شان هستم ... http://salehi60.blogfa.com/ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
نوع نگاه ✍️نجمه صالحی همیشه سبک تعریف کردن از چیزی یا کسی روی دیدگاه اطرافیان موثر است و دیگران را به دیدار، تشویق و یا از آن منزجر می‌کند! عکس‌گرفتن هم همین خاصیت را دارد، زاویه مناسب در عکس‌برداری و انتخاب نور و پشت صحنه و...هم در توصیف مکان یا شخص موثر است و اگر عکاس هنرمندانه عکس بگیرد تاثیر زیادی در دیدگاه اطرافیان دارد. شاید در اطراف خود مکان‌هایی را دیده و یا بارها و بارها در آن رفت‌وآمد داشته باشید ولی به زیبایی‌های آن دقت نکرده‌اید اما چشم ظریف‌بین افرادی هست که گاهی ما را به دقت مجبور می‌کند! چندی پیش(۱۰مرداد۱۴۰۱) جناب آقای دکتر الویری تصاویری از مجتمع آموزش عالی بنت الهدی در کانال خود(@MohsenAlviri) قرار داده بودند و در آن سبک معماری و نمای دل‌انگیز تاریخی ساختمان را به نمایش گذاشته بودند. سبک معماری این مجموعه یادآور بناهای قدیمی دوره‌های تاریخی است و استاد محترم، با ذوق تاریخی خویش به خوبی آن را در قاب تصویر گنجاندند و همین امر موجب تشویق سایر اساتید هیات علمی تاریخ دانشگاه باقرالعلوم علیه‌السلام شد تا برای بازدید به این مرکز تشریف بیاورند. پنج‌شنبه سوم آذرماه ۱۴۰۱ به همین منظور، اساتید محترم به مجمتع عالی بنت الهدی تشریف آوردند و پس از دیدار از کتابخانه و بازدید از زوایای مختلف مجموعه، در فضایی صمیمی، گپ و گفتی انجام شد و پس از صرف ناهار و گرفتن چند عکس یادگاری، بازدید اساتید به اتمام رسید. پنج‌شنبه سوم آذرماه ۱۴۰۱، روز تاریخی دیدار نخبگان تاریخی را در تاریخ مجموعه بنت الهدی و گروه تاریخ آن، رقم زد! ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
کافه کتاب *قال امیرالمومنین علیه السلام الکتب بساتین العلماء/ کتاب‌ها بوستان دانشمندان هستند. کتاب، بزرگ‌ترین اختراع بشر است./ ویلیام شکسپیر در مورد کتاب و اهمیت مطالعه بسیار شنیده‌‌ایم، اما حیف که هنوز افراد کتابخوان کم داریم! هفته پیش به مناسبت هفته کتاب، یکی از ورودی‌های مجتمع بنت الهدی به «کافه کتاب» تبدیل شده بود، اما صد حیف که فقط یک کتاب‌خوان در آنجا بود! حتی خودم هم وقت نکردم به آنجا سر بزنم، خیلی اتفاقی متوجه این مکان دنج شدم، عکس گرفتم که دوباره برگردم و سراغ کتابخانه‌اش بروم ولی صد حیف تا برگشتم بساط «کافه کتاب» جمع شده بود! چقدر دلم می‌خواست حداقل عناوین کتاب‌ها را ببینم! به قول معروف نشد که بشه🙂 *غرر الحکم ص245 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
خاطرهٔ رنگین روز شنبه ۵آذر ماه ۱۴۰۱ همراه تاریخ‌پژوهان بین المللی به اردوی قم‌گردی رفتیم و از مکان‌هایی دیدن کردیم که بارها بی‌تفاوت و بی‌اهمیت به پیشینه آن گذر کرده بودیم! از همان ابتدای مسیر، دکتر ایزدی، نکات دقیق ی را بیان کردند و با صبر و حوصله، به سؤالات پاسخ می‌دادند! از حصار قم و ورود اولین شیعیان به قم گفتند تا حمله مغول! از تاریخچه گنبد سبز و مسجد جامع که‌ ابتدای آن میدان کهنه و انتهای آن دروازه ری است تا کاخ اتابک‌خان تخریب شده روبه‌روی حرم و قبر مهد علیا و قبر اتابک و مناره‌ها، آخرین مرحله‌ بازدید هم موزه آستانه حضرت معصومه سلام الله علیها بود! بعضی مناطق، حتی برای افرادی که سال‌ها درقم زندگی می‌کردند، ناشناخته بود، پیشینهٔ آن پیش‌کش! بعد از نیم‌روز گردش در شهر، برای استراحت و صرف ناهار به یکی از بوستان‌های شهر رفتیم و تازه جشنواره انواع غذاهای بین‌الملل شروع شد! نان‌ طعم‌دار کشورهای مختلف، کیک، سالاد، سمبوسه‌ها، چیکن تیکه، پلوی تند، بورک گوشت و بورک پنيری و...اسم‌ غذاها را تلفظ می‌کردند اما متوجه نمی‌شدم اسم دقیق آن‌ها چیست؟! بیشتر غذاها ادویه‌دار و غرق در فلفل بود! البته جوجه‌کباب ایرانی هم بود اما میان آن غذاها گم شد!! خلاصه که روز شنبه پنجم آذرماه هزار و چهارصد و یک شمسی،خاطره‌ رنگینی در بازدید تاریخی قم‌گردی رقم خورد! پ.ن: با وجود این همه تنوع رنگ و غذا، از بس گرسنه بودند، نشد که در یک مکان چیده شوند، به محض رؤیت، بلعیده می‌شدند! چند تکه غذای موجود در عکس فوق، بازماندگان هستند که برای خالی نبودن عریضه ثبت شدند! @javal60
🌼دوستان واقعی ایران با طعم قند پارسی جمعه پیام داد که: «کجا هستید و کی می‌تونم ببینمتون؟» ساعت حضورم را برایش نوشتم، تشکر کرد و خداحافظی. امروز آمد، به آغوش کشید مرا، شکلاتی همراه یک یادداشت‌کوتاه برایم آورده بود. شیرین‌ترین شیرینی دنیا! با فارسی نیم‌بند و خط چشم‌نوازش، جملاتی روی آن شکلاتِ شیری با پوسته صورتی رنگ، نوشته بود که عمق احساسش را نشان می‌داد. با خجالت و حیا، فارسی صحبت می‌کرد؛ از کشور اندونزی است و باانگیزه و درس‌خوان و پر تلاش، دوستش داشتم. اما الان خاطره‌اش را بیشتر در ذهنم تثبیت کرد! آخر یادداشتش نوشته بود، «خسته نباشید استاد!» اصلا مگر با وجود دخترانی چون او خستگی می‌ماند؟! ✍️نجمه صالحی ۴۰۱/۰۹/۲۷ ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
دغدغه تربیت نسل، از فلسطین تا ایران تصور کنید در خانواده‌ای زندگی می‌کنید که جرأت ابراز احساسات‌تان را ندارید! تصور کنید در مکانی زندگی می‌کنید که جرأت ابراز اعتقادات‌تان را ندارید! تصور کنید در جمع فامیل و دوستان، نظر شما با دیگران متفاوت است اما حق ابرازش را ندارید! در این شرایط شاید اولین کاری که به ذهن خطور می‌کند «همرنگ جماعت شدن» باشد! اما اگر همه اشتباه کرده باشند چه؟ خلاف جریان حرکت کردن سخت است و انتخاب درست سخت‌تر! بنا بر انواع حرکت تاریخ در فلسفه نظری تاریخ، گاه آدم‌های خاص برخلاف جریان حرکت می‌کنند و حتی جان‌شان در راه این انتخاب، از بین می‌رود! دیروز که گوشه‌ای از داستان زندگی و شیعه شدنش و‌ هجرت به ایران را بازگو کرد، فهمیدم او نیز راهش را خلاف جریان حرکت اطرافیانش انتخاب کرده، حتی‌ همکلاسی‌هایش تعجب کردند! می‌گفتند ما در خانواده شیعه متولد شدیم اما تو...! جرأت ابراز عقیده‌اش را نداشته حتی در خانه پدری! اما با وجود اختلاف مذهب با آن‌ها، نگران جان‌ خانواده‌اش بود نه خودش! اگر در کشورش(فلسطین) متوجه مذهبش می‌شدند، خانواده‌اش را آزار می‌دادند! می‌گفت به معجزه امام زمان عجل الله فرجه به ایران آمده! دغدغه‌اش تربیت نسل علوی بود! با هیجان از جریان‌های اختلاف عقیده‌اش با دیگران می‌گفت که ناگهان یکی از دوستانش از جا بلند شد و او را در آغوش گرفت! چشمان برخی از آن‌ها بارانی شده بود! به او گفتند: «حتما خاطراتت را بنویس!» گفت: «بعد از ازدواج!» به او گفتم: «جزو دعاهایمان شدی!» ✍️نجمه صالحی @javal60
دوست عزیزی گفت کاش به کشور این طلبه هم اشاره می‌کردم، خاطره را جذاب‌تر می‌کرد... اضافه کردم.☝️ کشور این بانوی مظلوم، فلسطین است! و چه سختی‌هایی به جان خریده بود تا در مکتب اهل بیت علیهم السلام تلمذ کند! شنیدن ماجراهای زندگی‌اش در دو جلسه کلاس، تلنگری شد برایم! چقدر برای لحظه لحظه زندگی‌ام شکرانه بدهکارم به خدا! شکر بابت شیعه متولد شدن! شکر بابت خانواده‌ای مذهبی و دوستدار اهل بیت علیهم السلام داشتن! از کجا معلوم که اگر در یکی از موقعیت‌های او قرار می‌گرفتیم، خطا نمی‌رفتیم! اکثر استدلال‌هایی که برای دوستانش می‌آورد عقلی بود، شکر بابت اینکه با او آشنا شدم! 🍃الحمدلله علی کل حال 🍃 ✍️نجمه صالحی ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
گردش علمی با گل نرگس ✍️نجمه صالحی شنیده‌های من حاکی از آن است که جد مادربزرگ مرحومم به امام سجاد علیه السلام می‌رسیده‌. امروز هم که میلاد سیدالساجدین علیه السلام بود، برای دختران کلاس، شاخه‌های گل نرگس هدیه بردم تا از روز میلاد، خاطره خوشی در ذهن‌شان بماند. بعد از تدریس، همراه دختران، در نشستی که موضوعش در مورد همایش شرق شناسی و امام حسین علیه‌السلام بود، شرکت کردیم. در راهروها حین حرکت، یکی از آن‌ها با لبخند گفت: «گردش علمی داریم!» دیدن برق شادی در نگاه دختران و عکس‌هایی که با گل‌ها می‌گرفتند و نفس‌‌های عمیقی که از استشمام گل‌ نرگس، به عمق جان‌شان فرو می‌بردند به من فهماند «ادخال سرور در دل مومنان»، ولو با شاخه گلی امکان دارد! پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمودند: إِنَّ أَحَبَّ الْأَعْمَالِ إِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِدْخَالُ السُّرُورِ عَلَی الْمُؤْمِنِین به درستی که شاد کردن مؤمنان، دوست‌داشتنی‌ترین کارها در نزد خدای متعال است.* *الكافى، ج 2، ص 189. 🍃الحمدلله علی کل حال🍃 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
42.27M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بزرگداشت سفیران عشق ✍️نجمه صالحی بچگی ما دهه شصتی‌ها با صدای آژیر وضعیت قرمز و سفید، اضطراب، خبر شهادت اقوام نزدیک و دور و تشییع پیکر شهدا، رفت و آمد به گلزار شهدا عجین شده بود. یادم نمی‌رود وقتی موشک‌باران رژیم بعثی عراق به قم شروع شد، همه اقوام مادری به روستا کوچ کردیم تا به خیال خودمان از خطر دور باشیم اما خاله مرحومم که کرونا او را از ما گرفت، نمی‌آمد. او معتقد بود خانواده شهدا نباید از این چیزها واهمه داشته باشند، بالاتر از سیاهی که رنگی نیست! همسر و پسرش شهید شده بودند اما مقاوم‌تر و محکم‌تر از خاله‌ام ندیده بودم! او نه تنها از شرایطش گله نکرد، بلکه الگوی مقاومت و صبر بود برای همه فامیل! امروز با صدای مداحی زیبایی، سمت مزار شهید گمنام بنت الهدی کشیده شدم، نمی‌دانم مادر این شهید عزیز زنده است یا خیر اما می‌دانم قطعا روزگار چشم‌انتظاری سختی را گذرانده است. شهدا سفیران عشق و مادران مفسران عشق، بودند. شهدا اهل وفا و اهل تقوی بودند اما به نظرم روز بزرگداشت مقام شهدا، ازخانواده و مادران شهدا نیز باید یاد کرد و همیشه خود را مدیون این خون‌های پاک دانست! 🥀بیست و دوم اسفند ماه یادبود بزرگداشت شهدا🥀 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
باسمه تعالى قل هل يستوى الذين يعلمون و الذين لا يعلمون انما يتذكر اولوالالباب» (زمر/ ٩) حضور محترم سرکار خانم دکتر صالحی (زيد عزها) امروز که دل، تشنه روایتی نو از مطهری‌هاست، امروز که قلم هنوز داغدار سرانگشتان توانای استاد است، امروز که طفل دبستان دل، محضر استاد رامی‌طلبد تا از شراب طهور، سرمست شود، امروز استاد شهید به ملکوت پیوسته و کلاس شهادت بی استاد مانده است. کلاس‌هامان مشتاق رودهای پرشوری چون شماست تا در یک نقطه به هم پیوسته و دریای بی کران مطهری بسازند. با آرزوی آنکه تلاش صادقانه حضرتعالی در راه تعلیم وتربیت مرضی خاطر مقدس امام زمان (عج ) قرار گیرد زحمات بی دریغ شمارا ارج می نهیم . کتاب وجودتان به شیرازه امن وامان خداوندی مستحکم و پابرجای و خروش مخلصانه دربارگاه کبریایی، مقبول و مأجور باد. صدیقہ صدیق رئیس مدرسه عالی حکمت و تاریخ سید محمود حسینی کاویانی رئیس مجتمع آموزش عالی بنت الهدی 🍃الحمدلله علی کل حال 🍃 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
. روزهای رو به پایاننجمه صالحی یقینا دلم برای این گوشه‌ی دنج تنگ می‌شود! روزهای خوبی را در کنار دوستان جدیدم گذراندم‌. در مدتی که آنجا بودم تجربه‌های جدیدی به دست آوردم؛ با انسان‌های مخلصی آشنا شدم که فرسنگ‌ها از وطن خود دور شده بودند. دردهای غربت‌شان آشنا بود، دغدغه دین داشتند و دغدغه آموختن! آمده بودند بیاموزند چون به فرموده نبی خدا صلی الله علیه و آله حتی در دورترین* نقاط، باید رفت و آموخت. برای انجام کار جدید که به شدت اجرایی و پرزحمت است و نیاز به تمرکز بیشتر دارد باید از این کار انصراف می‌دادم! این روزهای آخر کاری، حسم مثل مسافری است که از مکانی عبور می‌کند که نمی‌داند چه زمانی آنجا بازخواهد گشت! دوستش خواهم داشت، هر چند موطن اول علمی‌ام جای دیگری بود! *اطلبوا العلم ولو بالصين.وسائل الشيعه، ج ۲۷، ص ۲۷. ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
. رنگ خدایی نجمه صالحی چند وقت پیش، قبل از سفر کربلا به تقاضای همکار اصفهانی‌ام برای انجام کار دوستش به بخش اداری محل تحصیلم رفتم. کار کوچکی بود که در عرض کمتر از یک ساعت تمام‌شد. انجام ماموریت را به همکارم اطلاع دادم و به شوخی گفتم اگر این بنده خدا از اصفهان می‌آمد در آدرس‌های تودر توی اینجا گم می‌شد! تشکر کرد و دوستش هم تماسی گرفت و من را با لهجه شیرین اصفهانی مورد لطف قرار داد. گذشت؛ هنگامی که از سفر کربلا بازگشتم، همان همکار عزیزم با لطف بی‌دریغش مراسم استقبال و اسفند و ...فراهم کرده بود و من مرهون لطفش شدم ولی این غافلگیری به‌این‌جا ختم نشد! بعد از دقایقی که از دفتر خارج شده بود، با جعبه‌ای در دست بازگشت و به من گفت: خانم ... برایت هدیه فرستاده! من برای لحظه‌ای گیج شده بودم، صاحب آن نام را به جا نیاوردم! با توضیح همکارم یادم آمد انجام آن کار کوچک را! حسابی شرمنده‌ام کرده بودند این دوستان اصفهانی سخاوتمند! ظرف مینا کاری و یک جعبه گز اعلا! مانده بودم چه بگویم! هدیه بی‌نظیری بود! هدیه‌اش بی‌چشمداشت* بود آن هم به جبران کاری واقعا کوچک! هدیه‌اش رنگ خدایی داشت! *امام صادق علیه السلام «هدیّه» را به سه نوع تقسیم می‌کند 1. پاداش؛ 2. رشوه؛ 3. هدیه برای رضای خدا و بدون چشمداشت که این نوع هدیه پسندیده است./ الحکم الزاهرة، علیرضا صابری یزدی، ج 2، ص 488 ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
. مهمانی روز آخرنجمه صالحی حس عجیبی داشتم، بالاخره آخرین روز کاری در گروه تاریخ‌بنت‌الهدی فرا رسیده بود! بخاطر پذیرفتن مسئولیت‌ جدید در جامعه‌الزهرا(س) مجبور بودم، تصمیم جدید بگیرم. کمی دیر رسیدم! به رسم رفاقت برای دوستان، یادگاری برده‌ بودم. بعد از اتمام کارگاه، کادو را به همکارانم تقدیم کردم؛ الحمدلله پسندیدند. یکی از همکارانم آش آورده بود؛ به شوخی گفتم: آش پشت‌پا؟! من برای تدريس که میام! آن روز صحبت‌ها و خوش و بش‌ها بیشتر بود! خاطرات روزهای اول کاری، جلوی چشمم رژه می‌رفتند! مدیر گروه‌‌مان پیشنهاد دادند، باهم بیرون برویم و چیزی بخوریم! مهمانی خداحافظی! بعد از اتمام کارها، همگی از مجتمع آموزش عالی بنت‌الهدی خارج شدیم! ماشین سمت مرکز خریدی متوقف شد، تعجب کرده بودم! مغازه‌ها را تک به تک گشتند! بالاخره وارد کافه‌ای شدیم و سفارش! برای خروج از کافه آماده شدم که کادویی روی میز گذاشتند و مرا شگفت‌زده کردند! تازه فهمیدم آمدن به مرکز خرید برای اين بود که بدانند من بیشتر سمت چه چیزی می‌روم و چه چیزی را دوست دارم! دوستشان دارم اما هیچ‌وقت توقع نداشتم خود را این همه به زحمت بیندازند! خاطره ماندگاری را در ذهنم حک کردند! به لطف خدا روز خوبی شد! پيامبر خدا صلى الله عليه و آله فرمودند: براى يكديگر هديه ببريد؛ زيرا هديه بد خواهى‌ها را [از دل‌ها ]بيرون مى‌كشد و كينه‌هاى دشمنى و نفرت‌ها را برطرف مى‌كند.( الكافي : ۵/۱۴۳/۷ ) ـــــــــ❁●❁●❀❀●❁●❁ـــــــــــ @javal60
. به‌خاطر او...نجمه صالحی "هجده سالم بود که ازدواج کردم و بیست سالگی مادر شدم. پسرعمه‌ام بود، دوستش داشتم. اوایل فکر می‌کردم اختلاف مذهب تأثیری در زندگی‌مان ندارد اما با به دنیا آمدن دومین پسرم و بزرگ شدن پسر اولم اختلاف‌ها پررنگ‌تر شد، مجبور شدم ترکش کنم و از کشورم به ایران بیایم، خانواده‌ام هم آمدند...اقوام ما همه سنی بودند." اشک در چشمانش حلقه زده بود و من نیز با اشک و بهت نگاهش می‌کردم! تا امروز فکر می‌کردم، مجرد است و تازه فهمیدم دو فرزند دارد! دختر باهوشی است. درس‌ها را با علاقه گوش می‌دهد و همیشه آماده پاسخ است؛ اصلا اهل غر زدن نیست، بیشتر تشنه‌ی یادگیری است، دفترچه‌ای دارد که همیشه نکته‌برداری می‌کند. امروز انگار دوست داشت حرف بزند! با یک سؤال، یخ سکوتش شکست. از حس و حال پسرانش گفت؛ اینکه پسر بزرگش بیشتر بهانه می‌گیرد، دوری پدر اذیت‌شان می‌کند و... به او گفتم:"پسرانت پدر مهربان‌تری دارند!" نگاهم کرد؛ ادامه دادم امام رضا علیه السلام می‌فرمایند "الامام الوالد الشفیق"، ما صاحب داریم، تو بخاطر حفظ اعتقاد خودت و بچه‌ها هجرت کردی، امیدوارم نگاه امام زمان عجل الله فرجه به زندگی‌تان باشد. باید می‌رفت بچه‌ها را از مهد بردارد؛ بعد از خداحافظی با او، ناراحت بودم که چرا زودتر متوجه احوالش نشده و با او صحبت نکرده‌ام؟! کاش بیشتر فرصت گفتگو داشتیم ... پ.ن: الإمام الرضا عليه السلام: في صِفَةِ الإِمامِ: الإِمامُ الأَنيسُ الرَّفيقُ، وَالوالِدُ الشَّفيقُ، وَالأَخُ الشَّقيقُ، وَالاُمُّ البَرَّةُ بِالوَلَدِ الصَّغيرِ. الغيبة للنعماني، 219 / 6 @zemzemh60