🔹آیتالله حائری شیرازی🔹
🔸بی تقوایی یعنی از سرمایه خوردن🔸
نفسانیات در قدم اول سود دارد، اما قدم آخرش خراب است؛ مثل کسی که مرغی تخمگذار داشته باشد و آن را سر ببرد. چنین کسی دیگر تخممرغ ندارد، اما مرغ و پلو دارد؛ ولی فقط امروز دارد، فردا دیگر نه از مرغ خبری هست و نه از تخممرغ.
بیتقوایی یعنی از سرمایه خوردن. انسان وقتی دروغ گفت، از سرمایه خورده است. ممکن است با دروغ گفتن، گاهی ده تومان گیر انسان بیاید؛ اما وقتی فهمیدند دروغ گفته، دیگر به حرفش اعتنا نمیکنند؛ دیگر مرغی نیست تا تخم بگذارد؛ یعنی کمتر بخور، همیشه بخور! مرغ را نخور و تخممرغش را همیشه بخور. بیتقوایی، خرج کردن یکشبه است. کسی که مثلاً دلش هوای آبگوشت کرده است و تنها لباسش را بفروشد و با پولش آبگوشت بخرد و بخورد، شب که شد دیگر لباس ندارد تا خود را گرم کند و در سرما میماند. با لباسی که یک عمر گرمش میکرد، شکمش را یک روز گرم کرد و تمام شد. پس انسان باید اصل تقوایش را نخورد، آن را حفظ کند و از سرمایه نخورد.
کارِ از روی تقوا، مثل باغداری است؛ یکی دو سالِ اولش خرج دارد و دخلی ندارد. بعد که درختها رشد میکنند، میوه میدهند و مخارج جدید هم کمتر میشود، بهتدریج بر دخل و درآمد اضافه میگردد و از خرج کم میشود. اگر انسان روی اصول تقوا حرکت کند، اینطور است.
@haerishirazi
@anarstory
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی #سوران واقعی، تقاضای جالبی را از رهبر انقلاب میکند...
⭕️ #بیایید_ببوسید!
🌏 #تخریبچی👇
🆔 @takhribchi110
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمایی کمتر دیده شده از زندگی #امیرهوشنگ_ابتهاج
#فرزند_ایران
به شوق لعل جان بخشی که درمان جهان با اوست
چه طوفان می کند این موج ِ خون در جان ِ پُر دردم
وفاداری طریق عشق مردان است و جانبازان
چه نامردم اگر زین راهِِ خون آلود برگردم
در آن شب های طوفانی که عالم زیر رو می شد
نهانی شبچراغ عشق را در سینه پروردم
برآر ای بذر پنهانی سر از خواب ِِ زمستانی
که از هر ذرهٔ دل آفتابی بر تو گستردم
ز خوبی آب پاکی ریختم بر دست بدخواهان
دلی در آتش افکندم،سیاووشی برآوردم
چراغ دیده روشن کن که من چون سایه شب تا روز
ز خاکستر نشین ِ سینه آتش وام می کردم
#هوشنگ_ابتهاج
قرآنی را که فاطیما برایم آورده است، باز میکنم. ورق میزنم؛ کلمات از اول به آخر و از آخر به اول، جلوی چشمانم سان میدهند...
سؤالی پا میکوبد به گوشهی ذهنم: بی بی سی و همقطارانش چرا این کتاب را بایکوت خبری کردهاند؟! ... مگر چه اسرار مگویی دارد که به مذاق این غولهای رسانهای خوش نمیآید؟! ...
نگاهی مجدد به خطوط کتاب میاندازم و پشت و جلوی کتاب را برانداز میکنم. روی جلد آن خیره میمانم. به یاد آن داعشی میافتم که در یک دستش قرآن بود و در دست دیگرش سرِ بریدهی یک نوجوان...تنم مور مور میشود. آمیزهای از خشم و انزجار وجودم را پر میکند. آیا رهبرِ این گروه خشن، این کتاب است؟!
تصاویر هولناک جنایتهای داعشیان که رگهی باریکی از خشونتهایشان بر چهرهی سبز اروپا هم خطی سرخ ترسیم کردهبود، در ذهنم زنده میشوند...
صدایی اما؛ از اعماق وجودم مخاطبم قرار میدهد:
« فاطیما خدای قرآن را مهربان معرفی میکرد...خدای مهربان اجازهی وحشیگری میدهد؟؟ ...»
ناگاه بی اختیار صدا بلند میکنم: نه...هرگز...
ارنست مشغول طراحی عروسک یک چشم است. چیزی شبیه یک آفتابپرست غولپیکر. با یک چشم، وسط پیشانی. برای کار سفارشیِ جدیدمان؛ انیمیشن « مظلومین»ِ آن مردک یهودی؛ موشه دایان. خدا میداند که چقدر از این مردک بیزارم. اگر اختیار داشتم پیشنهاد کاریاش را رد میکردم؛ حیف که ارنست، نتوانست در مقابل پیشنهاد میلیارد دلاریاش مقاومت کند.
- های سوزان! معلوم است کجایی؟! ...دِ بجنب، کار زیادی داریم.
- ارنست! تو این مردک را میشناسی؟
- کدوم مردک؟
- همین مردک؛ موشهدایان.
ارنست میخندد.
خودش را که نه؛ اما دلارهایش را میشناسم.
چهرهی کریهِ مردک با آن نگاههای هیز و ناپاکش دوباره به یادم میآید. کاش میتوانستم پروژهاش را بر سرش بکوبانم...کاش بدهکار نبودم...کاش اجارهها اینقدر زیاد نبود...
ارنست کار طراحی «موجود رانده شده» را تمام کرده است. اسمش را « کوشو» گذاشتهایم. کوشو با خِیل عظیمی از یارانش، مخفیانه به سرزمین انسانها راه پیدا میکنند و به طور ناشناس به زیر پوست آدمیان نفوذ میکنند و می روند تا کل سرزمین انسانها را ببلعند...
راستی چرا موجودات رانده شده باید بر زندگی انسانها حکومت کنند؟
ارنست با یک فنجان قهوه، غافلگیرم میکند. فنجان را میگیرم و دوباره به سراغ کتابی که فاطبما برایم آورده بود میروم. به محض گشودن، با ماجرای خلقت آدم مواجه میشوم...همه بر آدم سجده کردند مگر ابلیس...پس از درگاه خدا رانده شد...و این رانده شده قسم خورد که امیرِ همه آدمیان شود...
گویا تلنگری به ذهنم میزنند. آیا طرح موشه دایان برای کمک به طرح ابلیس است ؟؟....غلبهی شیاطین بر انسانها؟؟ ...
#تمرین179
#خاتم
#معرفی_کتاب
#براعت_استهلال
صفحه ۵۳. آنگاه که نادر ابراهیمی دارد مسخره میکند نویسندگان عاجز از خلق یک شروع خوب برای داستانشان.😂
خداییش حق میگوید...به ابتذال نکشید
یه جایی اون پایینا میگه بی احساس و بیفرهنگ.😂
دلم خنک شد حقیقتا....فهمیدم که نادر ابراهیمی هم دلش مثل من پر بوده...
⭕️این کانال یه روزی به دردت میخوره⭕️
🟦 سوالات حقوقی خود را بپرسید🟦
🔹 مشاوره حقوقی
🔹 دادخواست نویسی، لایحه نویسی، اظهار نامه نویسی
🔹 اظهار نامه مالیاتی
🔹 مشاوره قراداد خرید و فروش خانه، خودرو و...
🔹 پرسش و پاسخ حقوقی
🔹 پست های حقوقی روزانه
🔹 مسابقه پرسش و پاسخ و جوایزه روزانه
عضو کانال بشید و از امکانات استفاده کنید ⬇️
https://eitaa.com/joinchat/1869545648C4ab5cade01
@adalat1401
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
⭕️این کانال یه روزی به دردت میخوره⭕️ 🟦 سوالات حقوقی خود را بپرسید🟦 🔹 مشاوره حقوقی 🔹 دادخواست نویس
ایشالا که کسی مشکل حقوقی نداشته باشه و همه حقوقها بالا باشه.
قرار شده برای بچه های باغ انار هزار تومن تخفیف داشته باشند. 🙄
هدایت شده از KHAMENEI.IR
📢 ۳۰ مرداد، همزمان با پانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت
📝 ۲ تقریظ رهبر انقلاب بر کتابهای شهید مدافع حرم مصطفی صدرزاده منتشر میشود
🔹 «پانزدهمین پاسداشت ادبیات جهاد و مقاومت» همراه با انتشار تقریظهای حضرت آیتالله خامنهای بر کتابهای «اسم تو مصطفاست» و «سرباز روز نهم» در اولین رویداد ملی تکریم فعالان مساجد سراسر کشور باعنوان «مثل مصطفی» توسط مؤسسهی پژوهشی-فرهنگی انقلاب اسلامی و سازمان بسیج مستضعفین برگزار خواهد شد.
📚 کتاب «سرباز روز نهم» روایتی از زندگی و زمانه شهید مصطفی صدرزاده در ۶۳۲ صفحه است که توسط انتشارات راهیار منتشر شده و «اسم تو مصطفاست» زندگینامه داستانی این شهید مدافع حرم به روایت همسر شهید میباشد که به قلم خانم راضیه تجار نوشته و توسط انتشارات روایت فتح در ۲۷۲ صفحه منتشر شده است.
👈🏻 مراسم انتشار تقریظ رهبر انقلاب بر این دو کتاب که ۳۰ مردادماه همزمان با روز جهانی مسجد و اولین رویداد تکریم فعالان مساجد سراسر کشور در مسجد مقدس جمکران برگزار میشود، بصورت زنده از رسانه KHAMENEI.IR و شبکههای سیما پخش خواهد شد.
🔸 شایان ذکر است رهبر معظم انقلاب اسلامی در بیانات سی و چهارمین سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی (ره)، *مساجد و هیئات سراسر کشور را از جمله هزاران هسته مقاومت دانستند* و برخاستن یک جوان نورانی و شخصیت منور مانند شهید صدرزاده از یک روستا در اطراف شهریار را امیدآفرین خوانده و فرمودند: ما از این مصطفی های صدرزاده درسراسر کشور بسیار داریم و اینها همه امید بخش است.
🔹 پیش از این دفتر حفظ و نشر آثار رهبر معظم انقلاب اسلامی در برنامههای جداگانهای از نویسندگان و راویان کتابهای جهاد و شهادت ازجمله «نورالدین پسر ایران»، «پایی که جا ماند»، «لشکر خوبان»، «من زندهام»، «آن بیستوسه نفر»، «وقتی مهتاب گم شد، گلستان یازدهم، دختر شینا، آب هرگز نمیمیرد»، «فرنگیس»، «در کمین گل سرخ»، «مربعهای قرمز»، «عصرهای کریسکان»، «تنها گریهکن»، «حوض خون» ، «مهاجر سرزمین آفتاب» و «خاتون و قوماندان» تقدیر نموده و یادداشتها و تقریظهای رهبر انقلاب اسلامی بر این کتابها را منتشر کرده بود.
💻 Farsi.Khamenei.ir
💎•﴿ باغ انار ﴾•💎
قرآنی را که فاطیما برایم آورده است، باز میکنم. ورق میزنم؛ کلمات از اول به آخر و از آخر به اول، جلو
- اینه!
کتاب از دستم افتاد و زل زدم به ارنست که دستش را کوبیده بود به میز و با اشتیاق این حرف را زده بود.
تبلتش را بالا گرفت و رو کرد سمت ما. یعنی من و کارگردان.
- چطور شد؟
آقای کارگردان تابی به گردنش داد. موجود سبز زشتی به یک چشم وسط صفحه بود. دست دراز کردم و کتاب را از زمین برداشتم.
- قابل تحمله!
- همین تام؟ این معرکهست. معرکه...
تام بلند خندید و گفت:
- اعتماد به نفست ستودنیه ارنست!
- نظر تو چیه سوزان.
نگاه از کتاب گرفتم و دادم به ارنست. شانه بالا انداختم. دستی به موهای قیچی خوردهام بردم. مدل جدیدش را دوست داشتم. به علاوه رنگ مشکی جدیدش را.
- نمیفهمم چرا باید یک چشم داشته باشه؟! چرا باید چشم راست نداشته باشه؟
ارنست، شانه بالا انداخت:
- حتما میخوان بچهها با نقصهای خودشون کنار بیان.
- انیمیشن هیولاها هم دوست داشتنی ترین شخصیتش تک چشم بود و کسی نمیخواستش.
تام تابی به گردنش داد و گفت:
- سوزان تو باید یه دوره نماد شناسی بگذرونی.
اخم کردم. خوش نداشتم کسی مسخرهام کند.
- ماری رو دیدین؟
- کدوم ماری؟
- به قول خودش مریم!
تام صندلیاش را عقب هول داد و ایستاد.
- تو هنوز با اون دختره در ارتباطی؟ اون تروریسته...
خندیدم. کتاب را پرت کردم روی میز و گفتم:
- دست بردار تام. اون دختر به هر چیزی شبیه الا تروریست. تروریست اون رفیق ریش نارنجی توعه.
تام با خم زل زد به من و من برایش ابرو بالا انداختم. ارنست میانمان قرار گرفت و گفت:
- کافیه بچهها... تام خوبه باهاش رفیق باشه... من با چیزایی که سوزان از دوستش شنیده کلی شخصیت طراحی کردم.
خودم را پرت کردم روی صندلی و گفتم:
- حرفم درباره کتابشه... همین که داشتم میخوندم. خوب چیز بدی نداره. اتفاقا میشه کلی فیلم خوب ازش ساخت.
- چیه تو هم میخوای بری تو گروه تروریستا؟
قبل من ارنست گفت:
- بس کن تام...
به من نگاهی کرد و گفت:
- خوب ازش استفاده میکنیم، اونطور که خودمون میدونیم. من و تام دوره اسلام شناسی رو تو دانشگاه گذروندیم. میتونم برای تو هم پیدا کنم بری بیشتر اون ها رو بشناسی.
- ممنون میشم تام. باید از ماری هم بیشتر سوال کنم
ارنست شانه بالا انداخت.
- اون تو رو سحر کرده...
نگاهم خیره ماند به کتاب... واقعا سحر شده بودم؟
#سراب
#تمرین179
#سید_شهیدان
برترین ها | ۱۰ فیلم برتر جنگی | قسمت اول
https://www.aparat.com/v/uopJk
💠 رسیدگی به نیازمندان
🔸 رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند:
کسی که نعمتش افزون می شود نیاز مردمان نیز به او فراوان می شود، اگر نیاز آنها را برآورد نعمتهای فراوان دیگری به او می رسد، ولی اگر این کار را نکند، آن چه را دارد از دست می دهد.
📚 مستدرک الوسایل/ج15/ص195
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
pay.eitaa.com/v/p/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پرتکرارترین شعار سال ۱۴۰۱
کاش آیتالله خامنهای رهبر نمیشد!!!
🔹برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی
💠 اندیشکده راهبردی سعداء
🆔 @soada_ir
❤️ @anarstory
﷽؛انار، پادشاهی ست وارونه با تاجی رو به زمین چرا که انار پادشاه درختان آسمان است
🌹یکشنبه ها چالش تصویری
🌹سه شنبه هاچالش مطروحه
🌹پنج شنبه ها چالش شوخی با اشعار
🌹جمعه ها چالش مصرع سوم
ارسال لینک و آی دی⛔
https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6