eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
903 دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.3هزار ویدیو
160 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
📣 مرکز مطالعات و پاسخ گویی به شبهات (حوزه های علمیه) برگزار می کند: 💠 اولین جشنواره پاسخ برتر 💢 با هدف معرفی و تجلیل از فعالان و پیشگامان عرصه پاسخگویی به شبهات دینی ☘️ موضوعات جشنواره: قرآن و حدیث، ادیان و مذاهب، تاریخ اسلام و معاصر، سیره نبوی و ائمه معصومین، حقوق، اخلاق و تربیت، سیاست، فقه، کلام و فلسفه و پاسخ گویی به شبهات فضای مجازی ☘️ قالب های جشنواره: - علمی: کتاب، مقاله، پایان نامه - ادبی: شعر، داستان، روایت، ساده نگاری (مینیمال) - چند رسانه‌ای: فیلم، فیلم کوتاه، مستند، فیلم نامه، نقد فیلم، کلیپ، پا‌‌دکست موشن، انیمیشن و تولید نرم افزار - تجسمی: عکس، گرافیک، کاریکاتور، عکس نوشته - بخش ویژه: پاسخگویی به شبهات در فضای مجازی: (تأسیس سایت، صفحه شبکه اجتماعی و کنشگری) ☘️ جوایز: - رتبه اول: تندیس، لوح تقدیر و 40 میلیون ریال وجه نقد - رتبه دوم: لوح تقدیر و 20 میلیون ریال وجه نقد - تقدیر از چهره‌ها و مراکز فعال در عرصه پاسخ گویی به شبهات - حمایت از تولیدات آثار چندرسانه‌ای 📌مهلت ارسال آثار سی‌ام دی ماه 1400 📌اختتامیه جشنواره اسفند ماه 1400 📌ارسال اثر: http://reg.ismc.ir/rules/206 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 🌹@farhangi_whc🌹 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀
ArsaCQACAgQAAxkBAAE4Up9hAAHk85KhNELb2RpE4jeyj5jPy4kAAm0RAAKmIGhQK8vCvFqK3oEgBA.mp3
زمان: حجم: 6.24M
عِمران واقفی: من در حوالی غم منزل گرفته ام. اجاره ها اینجا سر به فلک کشیده است.
🍃ڪلاس آموزش مبانے شعࢪ🍃 زمان : پنجشنبه:1400/10/9 ساعت20:00 مکان : باغ پادشاه وارونہ🌱 باغبان : جناب آقای جعفری ندوشن منتظر حضور سبزتان هستیم🌱✨ ــــــــــــــــــــــــــــ○•♡•○ــــــــــــــــــــــــــــ نشانی باغ👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/100270145C4e53c7d0f6
📖 بریده‌ای از رمان ✨💍 ✍️ 🔸به مناسبت سالگرد حماسه و روز بصیرت و میثاق با ولایت🔸 🔰🔰🔰 بالای پل‌ هوایی ایستاده بود. جمعیت در خیابان موج می‌زد و در میدان امام حسین(ع) دریا می‌شد. نه شبیه دسته عزاداری بود نه تظاهرات؛ چیزی ترکیب این دو. پرچم‌های بزرگ «یا حسین(ع)» روی دست‌ها می‌چرخید. بجز کسانی که کفن پوشیده بودند، بقیه جمعیت یک‌دست سیاه بود. - در روز عزا حرمت ارباب شکستند... علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟ همین چندروز پیش بود. آنچه را می‌دید باور نمی‌کرد. این بار نه سطل‌های زباله و ماشین پلیس، که دسته عزاداری در آتش می‌سوخت. با دیدن شعله میان پرچم‌ها، احساس کرد آتش از درون او زبانه می‌کشد. تعدادی از عزاداران در آتش می‌سوختند. - این فتنه گران راه عزادار تو بستند... علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟ شعر مردم، خاطرات روز عاشورا را برایش زنده می‌کرد و باعث می‌شد در سرمای دی‌ماه، وجودش گر بگیرد. همان روز وقتی به خودش آمد و دید همراه بقیه نیروهای امنیتی و امدادی مشغول کمک به عزادارهاست، فهمید کار فتنه و فتنه‌گرها تمام است. ارباب بی‌سر مثل همیشه به داد رسید و مرز کم‌رنگ میان حق و باطل را پررنگ کرد. مظلوم‌نماهای مدعی سیادت، با آتش زدن پرچم‌های عزاداری نشان دادند از نسل همان‌هایند که خیام حرم آل‌الله را به آتش کشیدند. پای حسین(ع) و عباس(ع) که میان آمد، غیرت در سینه حبس شده مردم بیرون ریخت. - علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟ علمدار کجایی؟ علمدار کجایی...؟ 🔰🔰🔰 ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
عِمران واقفی: مثل قاسم تکثیر شده ام. به تمام اعلامیه های قلبم قسم. شاد نیستم. ولی بی نهایت خوشحالم. به همین عرقِ سرد قسم. به همین سویه اُمیکرون قسم. به همین سویه چراغِ ایستگاه پرستاری. شاد نیستم. ولی بینهایت آرامم. بی نهایت مطمئن هستم. بی نهایت روشنم. صدای جاز و پاپ. صدای ابر. صدای باران. صدای شره می آید. من آب هویج می‌گیرم و تفاله های دلم را به کیسه زباله می‌اندازم. قلبم نارنجی شده. نارنج را از پوست دست نشناختم و دوباره ریه ام را بریدم. طلعت ماهش را دیده ای؟ آمد به بالینم و موز بهشتی برایم آورد. تمام رگهایم بوی موز می‌دهد. بوی سلامتی. هنوز مزه ماچش روی گونه ام مانده است. دلم خوش است به نگاهش. زیر ذره بین چشمهایش دارم آب می‌شوم. اما چه باک. آب خواهم شد و جاری... شبیه شفیره. شبیه پیله است این روزها. پروانه خواهم شد به زودی. بالهایم را دیده ای؟ روحم کفش پوشیده و تند می‌دود. جسمم اما بی جان است. همین گوشه افتاده. زیر آبشارِ آرامش دلستر تگری می‌زنم. تمام زنان بهشتی دارند دعای هفتم صحیفه می‌خوانند. غمها اینجا تلنبار شده اند. کنار آبشار. استخوانهایم التماس دعا دارند. همگی میل شکستن دارند. پودرِ استخوان هایم تقدیم به تو ای حضرت عشق...مرا ببر نیمه شب...در آتشفشانی از خشمِ خصم. همچون قاسم. بیمار میل رفتن دارد. رفتن به آسمان. رفتن و گردش در کهکشان. دید و بازدید و سیبل بوسی از تمام ستاره ها... صدای رعد و برقی ملایم می‌آید. مثل لالایی. همینجا که هستم دلم هزار بار می‌شکند. دلت هزار بار شکسته؟ چشم هایم شنا می‌کند. موقع خواندن دعای هفتم صحیفه. ماهی ها به دریا می‌رسند به شرط جاری بودن. خدایا جاری ام کن. خواهرشوهر بودن بس است.
Setaregan-eFaribKhorde-{www.bookiha.com].pdf
حجم: 1.22M
ستارگان فریب خورده میرزا فتحعلی آخوندزاده