eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
873 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
154 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از انارهای عاشق رمان
سلام و نور. ♥️هر اناری کو دور ماند از اصل خویش باز جوید روزگار وصل خویش. برای شروعِ فعالیتِ نمایشگاه، دوستان خودتون رو دعوت کنید. 🔸به محض رسیدن به هزار نفر پارت گزاری آغاز خواهد شد. اسکرین های فعالیت خودتون برای تبلیغ رو برام بفرستید تا یک باریک‌الله جایزه بگیرید. @evaghefi و میوهِ انار عاشقِ درخت و اصلش است. و اصلِ انار ساقه و تنه و ریشه درخت انار است. شجره رمّان. رمانهای باغ انار به مرور در اینجا قرار خواهد گرفت. شجره رمّان🔻 https://eitaa.com/joinchat/3251044471C938ce7ecc6
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
#باغنار #پارت36 _سلام آقای ابراهیمی. دیشب خیلی منتظرتون موندیم؛ ولی نیومدید. متاسفانه ما دیگه به شم
با این حرف دخترمحی، بانو سُها دیگر ناراحت نشد. استاد ابراهيمی نگاهی به گوسفندان انداخت و گفت: _حالا خوبه این گوسفندا از گشنگی تلف نشدن. بانو احد جواب داد: _به خاطر این بوده که من بهشون غذا و آب دادم. چون اون موقعی که شما خواب بودید، اینا همدم من شده بودن. سپس بانو احد سرش را تکان داد و گفت: _باید پای صحبتاشون بشینین و های های گریه کنین. طفلکا هر کدومشون یه قصه‌ی دردناک دارن. همین بَبَف، دیروز برام تعریف می‌کرد مامانش رو سرِ زا از دست داده. بعد باباش تا چهلم مامانش صبر نکرده و رفته پنهونی یه گوسفند رو صیغه کرده. بعد بَبَف یه کم بزرگ میشه و می‌فهمه که مامان اصلیش نیست و پا به فرار می‌ذاره. دیروز خودِ بَبَف به من گفت بانو رایا مثل مادرم می‌مونه و باهاش خیلی راحتم. ای کاش سرپرستیم رو به عهده بگیره. سکوتی بر فضا حکم‌فرما شد که علی پارسائیان گفت: _چه سرنوشت تلخی. باید به احسان زنگ بزنم یه کاری براش بکنه. استاد ابراهيمی پرسید: _کدوم احسان؟ _احسان علیخانی دیگه. باید بهش بگم به برنامَش دعوتش کنه. _مگه احسان رفیقته؟ _آره بابا. چند سال پیش اومده بود مسجد محلمون قورمه‌سبزی گرفت. همون موقع شمارَش رو گرفتم. استاد ابراهيمی عینکش را صاف کرد و گفت: _جالبه. البته این رو بگم که احسان دیگه برنامه‌ی ماه عسل رو نمی‌سازه و به جاش عصر جدید رو ساخته. بانو سُها با شنیدن این جمله، قیافه‌اش را کَج و کوله کرد و گفت: _هرچیزی قدیمیش خوبه. چیه عصر جدید؟ کسی چیزی نگفت که بانوان نوجوان سفره‌ی ناهار را پهن کردند. همگی مشغول ناهار خوردن بودند که بانو نوجوان انقلابی گفت: _یعنی دیگه خواستگاری نمی‌ریم؟ استاد ابراهيمی یک پیاز داخل دهانش گذاشت و گفت: _چرا نریم؟ من یه مورد دیگه سراغ دارم که قراره باهاش صحبت کنم. احف که داشت با غذایش بازی بازی می‌کرد، با این حرف استاد ابراهيمی نگاهی به او انداخت و گفت: _جونِ من؟ _جونِ تو. لبخندی بر گوشه‌ی لب احف نشست که بانو سیاه‌تیری گفت: _تا احف بلند نشده برقصه، برقش رو بِکِشید. احف پوزخند ریزی زد و گفت: _من خسته‌تر از اونی‌ام که برقصم. به‌هم خوردن خواستگاریم، بدجوری کمرم رو شکوند. استاد ابراهيمی با لبخند جواب داد: _خسته نباش که خواستگاری جدید توی راهه. فقط این مورد یه کم با مورد قبلی فرق داره و تو باید حتماً عکسش رو ببینی. احف که اشتهایش باز شده بود، با دهانی پر گفت: _موردای شما همه خوبه استاد. نيازی به عکس نیست. _ولی از من به تو نصیحت. عکس این مورد رو حتماً ببین. احف با سر جواب منفی داد که بانو احد گفت: _استاد ابراهیمی اینقدر مورد داره که باید یه کانال مخصوص ازدواج و معرفی زوجین به‌هم بزنه. همگی زدند زیرِ خنده که استاد ابراهیمی گفت: _ما همین احف رو زن بدیم کافیه. سپس به احف گفت: _پس عکسش رو نگاه نمی‌کنی؟ احف دوباره جواب منفی داد که استاد ابراهيمی ادامه داد: _باشه، هرجور راحتی. هنگام عصر بود که استاد ابراهيمی به طرف زنگ زد و قرار خواستگاری فرداشب را گذاشت. سپس اعضا شام مختصری خوردند و به رخت‌خواب‌هایشان رفتند. چشمان استاد مجاهد داشت گرم می‌شد که صدایی خواب را از چشمانش گرفت. استاد مجاهد نگاهی به احف انداخت. احف، در خواب عميقی فرو رفته بود؛ اما داشت حرف می‌زد. سپس استاد مجاهد، گوشی‌اش را روشن و شروع به فیلم گرفتن کرد و گفت: _هم اکنون خواب دیدن احف را تماشا می‌کنید. احف در خواب می‌گفت: _آقای داماد، آیا بنده وکیلم شما را با مهریه‌ی دو شاخه برگِ سبز به عقد عروس خانوم در بیاورم؟ دوماد گوسفندا رو برده چَرا. برای بار دوم می‌پرسم، بنده وکیلم؟ دوماد داره پوشک گوسفندا رو عوض می‌کنه. برای آخرین بار عرض می‌کنم؛ اگه جواب ندید فلفل می‌ریزم توی دهنتون. بنده وکیلم؟ با اجازه‌ی استادِ مرحومم و همه‌ی باغ اناریا، بله. سپس احف در خواب لبخند ریزی زد و لبانش را غنچه کرد که ناگهان استاد مجاهد گفت: _متاسفانه به لحظاتی داریم می‌رسیم که مجبوریم فیلم رو سانسور کنیم. سپس فیلم را متوقف کرد و آن را به گروه باغ انار فرستاد و زیرش نوشت: _خواب دیدن احف، همین الان یهویی! بعد از ارسال شدن فیلم، بانوان در گروه شروع به گفتن نظراتشان کردند: _وای چه خواب خوب و شیرینی! خدایا قسمت ما هم بکن. _نمی‌شد احف گوسفنداش رو با خودش نیاره عقد؟ _احف داره اشتباهی خواب می‌بینه. فرداشب خواستگاریه، نه عقد. _ دوستان‌ کسی می‌دونه قسمت سانسور شده‌ی این فیلم رو توی چه سایتی ببینیم؟ بانوان تا سحر با هم، چت می‌کردند و هر از گاهی بانو رجایی، چند عدد فلفل قرمز داخل حلقشان می‌کرد که فایده‌ای نداشت. بالاخره انتظارها به سر و زمان خواستگاری احف فرا رسید. احف یک کت و شلوار مشکی با یک پیراهن سفید پوشید. سپس یک جفت کفش قهوه‌ای روشن به پایش کرد و داخل اتاق شد تا بانو اسکوئیان نقد‌های لازم‌ را انجام دهد...
یکی از معانی لغوی نقد این است که مرغ در زمین نوک می‌زند، سنگ را کنار می‌اندازد و دانه را برمی‌دارد، دوباره یک سنگ را کنار می‌اندازد دوباره دانه را برمی‌دارد؛ یعنی هم عیب را می‌بیند هم حسن را. 
چاقوی جراحی است نه ساطور سلاخی. @ANARSTORY
نقطه (.) نقطه در این موارد به كار می‌رود: الف) در پایان جمله‌های ساده و مركب خبری: ✅علی به مدرسه رفت. ✅وقتی به خانه رسیدم او رفته بود. ب) پس از هر اطلاعات كتابشناختی كامل در كتابنامه‌ها: ✅ناتل‌خانلری، پرویز،۱۳۶۵، تاریخ‌زبان‌فارسی، نشر نو. ج) پس از حروف اختصاری كه نماینده اسم اشخاص باشد: ✅م.ع. علیزاده (به جای محمدعلی علیزاده) ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مردی را می شناسم که نفر دوم دولت است و هنوز حدود هشتاد و چند روز وقت دارد برای تغییر و کار و فعالیت. ولی به جای همه این کارها می نشیند و گریه و مویه می کند. خواستم به او برسانید که : داداش اشکال نداره کاری هست که شده. ان‌شاءالله دوره ات که تموم شد میایم در خونه تون از دلت در میاریم. ببخشید که دهه شصتی ها زیاد شدن و تو با اینکه خیلی دل نازک هستی و می خواهی کار کنی ولی دست و دلت به کار نمی رود. واقعا قابل درک است داداش. به نظرم شما هم نام تشک مورد نظرتان را به ما بدهید تا ما مردم ایران برایتان همان تشکی که مثل نفر اول به آن عادت دارید برایتان بخریم تا شما بعد از دوره مدیریت 40 ساله تان استراحت کنید. فقط شما را به هرکس می پرستید دست از این پست های کلیدی بردارید. می دانم که شما و آن نفر اول بسیار به کلید و پست های کلیدی علاقه دارید. ولی باور کنید یک صندلی فقط برای یک نفر جا دارد. یعنی نمی شود شما رویش بنشینید و استراحت کنید و مثلا قاسم سلیمانی هم همانجا بنشیند و کار کند. اللهم اجعل عواقب امورنا خیرا. ﷽؛دو قدم مانده به نور. اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس خواهند رسید. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 @anarstory
و مکروا و مکرالله باز‌پس‌گیری تنگه احد نزدیک است و این امر نیازمند سلاحِ برّان و زبانِ رسا و کوبنده است. به جان شما نباشه به جان مدعیانِ راستگویی راست می گویم. انارهای عاشق، هدفشان، جهاد برای به ثمر نشاندن اسلام حقیقی و عصاره تلاش انبیا و نگه داشتن آرمان های انقلاب و دادن پرچم اسلام به دستِ حضرت صاحب است. پرچم این بار دست شماست و جبهه حق شما را می‌طلبد. منتظر شما هستیم برای نوشیدن محتوا از کانال تولید محتوا👇 https://eitaa.com/joinchat/3342205048Cc3d74d80a1 ۱۴۰۰ دوستان را جهت اشتراک محتوا دعوت نمایید. 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/50790515Cb80f2058dc شنوندگان عزیز! توجه فرمایید... شنوندگان عزیز! توجه فرمایید... از این گروه و کانال خبرها رو بگیرید. متن، ایده، عکس و ... و در جهت تولید دیالوگ مونولوگ پوستر طنز شعر متن ادبی و .... استفاده کنید. باشد که انارهای نامبِروان😃 مِیکینگ کنید.☺️ گاد بِلس یو. در واقع آجرکم الله ...
کسی می داند تایید دو مرحله ای در روبیکا چیست؟ البته موقع زدن کانال پیغام میده. هرکس بلده بیاد بگه.... ببینم بلده یا بلد نیست.😏
تجسّسی: سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاه‌مداری، اشتباه گرفته شده که سیاه‌نماییِ انتخابات، از دلش سربرآورده. مرسوم است که محکوم، محروم شود؛ نه مظلوم، معدوم... سیاست، سیاه نیست. بر مدارِ ولایت که باشی، در روشناییِ دایرهء بی‌نهایتِ درستی، قدم خواهی زد. سریع باش و صریح. تحلیل سیاسی، بصیرت می‌خواهد و بی‌تعارفی. با کلام خوب، دفاع کن و بدون بی‌احترامی، نقد. جوهر آبی اثر انگشت من، همان خونی است که می‌گفتند اگر رنگین‌تر از شهادت نباشد، کمرنگ‌تر نیست‌. "ما مامور به انجام وظیفه‌ایم؛ نه اعلام نتیجه" (!) نتیجهء انتخابات را خدا می‌داند. انقلابی باشیم؛ نه سبز! رای می‌دهم چون یک مسلمانِ ایرانیِ ارزشمندم. رای می‌دهم چون حق انتخاب خودم را به رسمیت می‌شناسم. مسلّماً دور و بری‌های مسلم هم مثل بعضی از ما، نگران مسائل حاشیه‌ای بودند که اسلامشان قربانی شد. حقّ مسلّمِ مسلمانیِ من، انتخابِ انقلابیِ متدیّنی‌ست که کشورم را سامان دهد. رای می‌دهم چون می‌خواهم فرد درستی در جایگاه اجرایی سرزمینم، به جای من جرم‌ستیزی را جریان ببخشد. رای می‌دهم چون نمی‌خواهم دست در دست دشمنم بگذارم. رای می‌دهم تا با انتخابم، هویت ایران مسلمان احیا شود. رای می‌دهم چون استقلالم به بهای واهیِ پیشرفت، با وابستگی به غرب، قابل معاوضه نیست. رای می‌دهم چون نمی‌خواهم دیگران برای سرزمینم، تصمیم بگیرند. 𝓐𝓻𝓮𝓯𝓮: رای می‌دهیم تا به قبل از شما برگردیم...👊🏻 ۱۴۰۰ از افتخارات(افتضاحات) درخشان این دولت می‌توان به نبود حاج‌قاسم اشاره کرد ، که ردپایشان در این توطئه با چشمان نابینا هم قابل رؤیت است... ۱۴۰۰ تجسّسی: و گاهی ارتجاع، مایهء افتخار است! ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
تجسّسی: سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاه‌مداری، اشتباه گرفته شده که سیاه‌نماییِ انتخابات، از دل
👇 . بنت_الحاجی: ۸ سال است که آشی برایمان پخته‌اند با یک مَن روغن... وقتش رسیده آبغوره بخوریم، این چربی‌ها را ببرد پایین... تمساح از آب آمد بیرون و گفت: داداش اون اشکی که تو اون مرحله ریختی،حتی واسه منِ تمساح هم قفله! برو آقا مزاحم نشو من نامزد دارم! ترافیک نامزدی انقد زیاده که یه بخشی از نامزدا هنوز نرسیدن! چون می‌خواهم به عقب بازگردم! چون بوی جورابشان خفه‌ام کرده! چون،امضای کری تضمین نبود. چون مامانم اومد،خدافظ! چون قاسم دم در منتظره... سما علی پارساییان: میدونید فرق انتخابات با اون یکی چی سال ۹۶ حاج قاسم بود ولی انتخابات الان نیست 𝓐𝓻𝓮𝓯𝓮: در انتخابات شرکت کنی یا نکنی این مملکت بدون رئیس جمهور نمی‌ماند فقط تفاوتش این است که یکی دیگر می رود پای صندوق و برای تو رئیس جمهور انتخاب می‌کند ۱۴۰۰ تجسّسی: سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاه‌مداری، اشتباه گرفته شده که سیاه‌نماییِ انتخابات، از دلش سربرآورده. مرسوم است که محکوم، محروم شود؛ نه مظلوم، معدوم... سیاست، سیاه نیست. بر مدارِ ولایت که باشی، در روشناییِ دایرهء بی‌نهایتِ درستی، قدم خواهی زد. سریع باش و صریح. تحلیل سیاسی، بصیرت می‌خواهد و بی‌تعارفی. با کلام خوب، دفاع کن و بدون بی‌احترامی، نقد. جوهر آبی اثر انگشت من، همان خونی است که می‌گفتند اگر رنگین‌تر از شهادت نباشد، کمرنگ‌تر نیست‌. "ما مامور به انجام وظیفه‌ایم؛ نه اعلام نتیجه" (!) نتیجهء انتخابات را خدا می‌داند. انقلابی باشیم؛ نه سبز! ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344