eitaa logo
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
896 دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
161 فایل
﷽؛اینجا با هم یاد می‌گیریم. با هم ریشه می‌کنیم. با هم ساقه می‌زنیم و برگ می‌دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
مشاهده در ایتا
دانلود
بخشی از کلاس: من کلاس داستاننویسی بلد نیستم. شیوۀ نوشتن بلد نیستم. هر طور که شمتان هست بنویسید. اما بدون یادداشت برداشتن و تمرکز نمیتوان نویسنده شد. من هیچ راهی برای اینکه شماها را به نویسنده تبدیل کند بلد نیستم. فرض کنید این کار قابل تدریس باشد ما عملاً به شماها میگوییم که همه بیایید عین این روش بنویسید. ما در ایران در سال 1373 پژو را مونتاژ کنیم. کسی از این کار ناراحت نشد. چون یک ماشین را مهندسی معکوس کردیم. همه هم خوشحال شدیم. این یک کاری در علوم تجربی. حالا بیاییم در علوم انسانی الحمدالله یک مدرسهای درست شده که همه شعر حافظ میخوانند و غزل شکل حافظ میگویند. اگر بگویند صد نفر صد غزل حافظ را دوباره سرودند. این دیگر خوشحالی ندارد. اگر صحبتهای من کمک کند که شما مثل هم باشید، قرار است شما هر کدام مثل خودتان باشید. قرار است هرکسی نظر خودش را داشته باشد و با روش خودش بنویسد. در نویسندگی ما دنبال کارهای متوسط نیستیم. دنبال کارهای خوب هستیم. ما در روزنامهنگاری دنبال کارهای متوسط هستیم ولی در کتاب دنبال کارهای خوب هستیم. هرکدام باید شکل خودمان بنویسیم. @ANARSTORY
یادداشت های من امروز کلاس داشتیم. با آقا رضا، همان نویسنده ای که به خاطر خلاقیتش معروف شده بود. البته از دید من واقعا یک آدم خلاقی بود. مثلا کتاب ازبه او را که خوانده بودم خیلی خوشم آمده بود. از یک نامه چه ماجراهایی که درست کرده بود. حالا قرار بود داخل کلاس از تجربیاتش بگوید. چه خوب می گفتند هرچه از دل برآید بر دل نشیند. من از کتابی گفتن و کتابی حرف زدن خیلی خوشم نمی آید. حرف هایی که از تجربه ی کسب شده زده می شود بیشتر حالم را خوب می کند. حالا کجا بودم؟ آهان سر کلاس آقا رضا امیر خانی. نه پاورپوینت باز کرد نه سایت، نه ابزارک و... تازه خیلی رک گفت که هیچ راهی برای نویسنده کردن ما بلد نیست. فقط لمیده بود روی مبل و تاکید روی یک چیز داشت. نوشتن. می گفت: روزانه بنویس. هر چی می بینی بنویس. هرجا میری یادداشت کن. هم با چشم خودت ببین و بنویس. هم با چشم بغل دستی ات. هم با زبون مخالف هم با زبون موافق. فقط بنویس. یاد حرف استادم افتادم که می گفت: قدم های اول نویسندگی، خوب دیدن. خوب شنیدن و خوب خواندن است. خب تا این جایش حدودا برایم تکراری بود. اما زمانی تازه شد که نمونه ای از کارش را نشانمان داد. این که خودش در سفرش چه مواردی را نکته برداری کرده بود و.... سریع چند تا اسکرین شات گرفتم تا با هر بار نگاه، یاد حرف ها و نکاتش بیفتم. از سفرهایش که گفت بیشتر جذب شدم. از این که مدام صدا ضبط کرده و به صورت نوشته پیاده می کرده است. وقتی که با عکس گرفتن مخالف بود و بر این باور بود که ما عکاس نیستیم بلکه کارمان نوشتن هست، و اگر همان جا ننویسیم فراموش می شود و حسش را از دست می دهیم، به یکی نقطه ی ضعف خودم پی پردم. یادم آمد از دو ماه پیش که به ابرده ی شاندیز رفتیم. چه رستوران شیکی بود. همه اش با چوب نما و آبشار و مجسمه تزیین شده بود. من که قلم کاغذ نبرده بودم تند تند شروع به عکس گرفتن کردم. با خودم گفتم که هر وقت خواستم ترسیمش کنم به عکس ها نگاه می کنم و می نویسم. اما انگار آقا رضا راست می گفت. عکسها همان بود اما خبری از صدای زیبای پرندگان و آب نبود. خوب حالا چه کاری...! خودم صداها را می سازم.. اما نه... هر کار می کنم ان شادابی که ان لحظه به من دست داده بود و باعث لبخند و نفس های عمیق پی در پی ام شده بود ایجاد نشد.. پس این ضعف بود و من خبر نداشتم. چیزی دیگری که برایم جالب آمد این حرفش بود. این که قرار است هر کدام از ما مثل خودمان باشیم. قرار است هرکسی نظر خودش را داشته باشد و با روش خودش بنویسد. جالب تر از همه این که گفت حتی خواب هایتان را هم بنویسید. اما چطوری؟ به چه کار می آمد؟ سوالاتی بود که در ذهنم شروع به جست و خیز کرد. چند باری تایپ کردم که استاد من خواب های صادقانه زیاد می بینم که به واقعیت تبدیل می شود، اما چه کارآیی دارد؟ و چطور می شود در داستان آورد؟ چند باری تایپ کردم اما خوانده نشد. حق داشت جمعیت زیاد بود و سوالات فراوان. کلاس تمام شد و من شروع کردم مجدد به روزانه نویسی. یعنی همین متن. ولی جدی نوشتن خواب ها چه فایده ای داشت؟ چهارشنبه ۱۹ آذر ماه ۹۹ @ANARSTORY
💎•﴿ باغ انار ﴾‌•💎
تجسّسی: سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاه‌مداری، اشتباه گرفته شده که سیاه‌نماییِ انتخابات، از دل
👇 . بنت_الحاجی: ۸ سال است که آشی برایمان پخته‌اند با یک مَن روغن... وقتش رسیده آبغوره بخوریم، این چربی‌ها را ببرد پایین... تمساح از آب آمد بیرون و گفت: داداش اون اشکی که تو اون مرحله ریختی،حتی واسه منِ تمساح هم قفله! برو آقا مزاحم نشو من نامزد دارم! ترافیک نامزدی انقد زیاده که یه بخشی از نامزدا هنوز نرسیدن! چون می‌خواهم به عقب بازگردم! چون بوی جورابشان خفه‌ام کرده! چون،امضای کری تضمین نبود. چون مامانم اومد،خدافظ! چون قاسم دم در منتظره... سما علی پارساییان: میدونید فرق انتخابات با اون یکی چی سال ۹۶ حاج قاسم بود ولی انتخابات الان نیست 𝓐𝓻𝓮𝓯𝓮: در انتخابات شرکت کنی یا نکنی این مملکت بدون رئیس جمهور نمی‌ماند فقط تفاوتش این است که یکی دیگر می رود پای صندوق و برای تو رئیس جمهور انتخاب می‌کند ۱۴۰۰ تجسّسی: سیاستمدار بودن، هنر خوبی است. با سیاه‌مداری، اشتباه گرفته شده که سیاه‌نماییِ انتخابات، از دلش سربرآورده. مرسوم است که محکوم، محروم شود؛ نه مظلوم، معدوم... سیاست، سیاه نیست. بر مدارِ ولایت که باشی، در روشناییِ دایرهء بی‌نهایتِ درستی، قدم خواهی زد. سریع باش و صریح. تحلیل سیاسی، بصیرت می‌خواهد و بی‌تعارفی. با کلام خوب، دفاع کن و بدون بی‌احترامی، نقد. جوهر آبی اثر انگشت من، همان خونی است که می‌گفتند اگر رنگین‌تر از شهادت نباشد، کمرنگ‌تر نیست‌. "ما مامور به انجام وظیفه‌ایم؛ نه اعلام نتیجه" (!) نتیجهء انتخابات را خدا می‌داند. انقلابی باشیم؛ نه سبز! ﷽؛اینجا با هم یاد میگیریم. با هم ریشه می کنیم. با هم ساقه می زنیم و برگ می دهیم. به زودی به اذن خدا انارهای ترش و شیرین و ملس. نشانی باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/821624896Cb1d729b741 نمایشگاه باغ🔻 https://eitaa.com/joinchat/949289024Cec6ee02344
کلیپی کوتاه و کپسولی برای آموزش ساختار سه پرده‌ای در فیلمنامه‌نویسی. برای مشاهد کلیپ به صفحه اینما تشریف ببرید. صفحه باغ انار در اینما🔻 https://enama.ir/C124604722302021400626