eitaa logo
اشعار آیینی محمد عابدی
401 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
103 ویدیو
16 فایل
به اصرار هنردوستان و عاشقان ادبیات، برخی از اشعار آیینی اینجانب محمد عابدی در کانال زیر قرار گرفت تا مورد استفاده عزیزان قرار گیرد. 🔰ارتباط با ادمین @Kara_holding
مشاهده در ایتا
دانلود
✋🏻❤️😭 به پیشگاه بخشیده ............... نخل خون کاشته، خرمای اثر بخشیده کشته ی اشک شده، دیده ی تر بخشیده چشمِ ایران شده صد چشمه ی شوریده از او باده... بر بادیه، دریای خزر بخشیده ای به قربان که چنین حیدری اَست و خدایی که به او باز پسر بخشیده هر پَرِ قنداقه به عرش آورده او که بر فطرسِ روحِ همه، پر بخشیده ای که دم می زنی از خونِ خدا؛ ... - دینِ حق را به تو با خونِ جگر بخشیده ای جهانی که به دنبال افتادی تا که سر خم نکند پیش تو، سر بخشیده تا کمر راست کند حضرتِ اسلامِ، مَُبین! پیش چشمان ، کمر بخشیده تا که آزاد شود از قفسِ تن، روحش تُنگِ جان را به تنی تنگ نظر بخشیده به هر آنکه به تنش داشته یک ذره امید تیغ و انگشتری و خوُد و سپر بخشیده هیچکس غیر خداوند خبردار نشد پیرهن را به تنِ چند نفر بخشیده تن به محراب و... سرش قاریِ منبر بوده روی نیزه به کر و کور، خبر بخشیده روشنی بخشِ تنوری شده «» تا که بر حامل خود، کیسه ی زر بخشیده ماهِ ویرانه شده، با همهْ شقّ القمری به شبِ هرچه یتیم است سحر بخشیده چه سبکبال به دامان گُلش خوابیده هرچه که داشته در طول سفر بخشیده پرچم موی است که سبز است هنوز سیبی از روی است ثمر بخشیده قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
😭🖤 قصیده ای چهل بیتی نثار قلب داغدار (ع) او بود... ......... «پرده اول» او بود امامی که به بازار رسید او بود غلامی که کس او را نخرید او بود یتیمی که پر از مقتل بود «مَن ماتَ علیٰ حبّ ، ماتَ شهید» ای وای از آن زمان که افتاد زمین با هروله اما سوی گودال دوید گودال، قصیده را غزل کرد و غزل از وزن نشد خارج و شد شعر سپید بر خاک کشید جسم بی جانش را دریا امواجِ پریشان شد باید ببرد بر سر دوشش خود را تا شام یک قافله در او غرق ساحل، که سرابی بود گم کرد نگاهی را طوفانِ شب از راه آمد فانوس، زمین افتاد از دستِ کمین خورده ی ماه در مقتلِ عشق با دستِ سپید زد رو به سیاهی ها آه... آن دست بلندی که کمی بالا رفت مست از مِی سیب شد ولی سیب نچید بی تاب ترین ماه زمین بود آن روز که از نیزه برآمد خورشید بنویس چه آمد به سر برکه ی سبز بنویس چه آمد به سر قوی سفید بنویس چه آمد به سر نیلوفر بنویس چه آمد به سر سرو رشید! از کوچ پرستو بنویس، از آن تیر از خون اناری که رسید و نرسید بنویس: چرا شمر به گودال رسید!؟ بنویس: چرا حرمله تکبیر کشید!؟ بنویس چگونه آب شد قلب بنویس چه چیز را شنید و نشنید!؟ مظلوم تر از او چه کسی بود!؟ آنکه در تشت طلا زد به لبش چوب...! یزید در غربت یک مدینه ی غرقِ نفاق مثل از عطش، به خود می پیچید «پرده دوم» سجاده اش آسمان شد و مُهرش ماه هر کس که تو را به قدر وسعش فهمید من، آن شتری که با تو ده ها حج رفت اما به جز عشق و معرفت از تو ندید ۱ من، شاپرکی که بر سر شانه نشست اما به هوای «دیگری»، از تو... پرید باید به تو برگردم و عاشق باشم ای وعده ی آشکار، الوعده وعید من در رمضان تو گرفتار شدم ای ماه ترین ماه من، ای عید سعید اعجازِ مناجاتِ شما راهگشاست از گنجِ ات بده شاهْ کلید شد شبنم اشک در قنوتِ صدفت تسبیحِ نجات بخشی، از مروارید در ساحت آن پنجره که رو به شماست باید که بود یا امثال و ها از حنجره ی سبز تو گشتند پدید بذر کلمات تو به بار آورده علامه و مرعشی، خمینی و وحید آرامشِ پنهان شده در هر سخنت از معرفت توست به قرآن مجید بگذار سلامی بدهم قبرت را بگذار زیارت کنمت، عبدِ عبید «پرده سوم» می سوزم از آن گنبد و گلدسته که نیست در ذهن من است طرح یک صحن جدید باید که تو گلستان بشود نابودی این حرامیان نیست بعید زیباست چراغ سبز در صحن در صحن تو سجاده ای از سنگ سفید خیبرشکن از راه می آید یک روز تا گردنِ کفر بشکند بی تردید ما منتظران، شوق رسیدن داریم پیش قدمش...آه، مرا سر بزنید! خالی ست اگرچه دستمان مولاجان داریم به ذوالفقارِ دستت... امّید «پرده چهارم» تو خاطره ی خونِ حسینی، تو... آنکه تمام روضه را درد کشید مداح از آن رو که تو غش می کردی از خواندن روضه، پیش تو می ترسید هر بار که گفت از قتیل العبرات از شدت اشکت، آسمان هم بارید دیدند که بارشِ شهابی دارد چشمان تو زیرِ تیربارانِ شدید کشتند خدا را و نمی دانستند او بوده و هست «اَقربُ مِن حبل ورید» دستی که به او سنگ زد این بار ولی بیرون شد از آستینِ آن روح پلید مرگ آمد و پنجه بر حقیقت انداخت انگار قیامت شد و در صور دمید پایان تو را نوشت با جامِ سراب دستی که عطش را به گلویت پاشید جامی که به لب رسید با دست ولید جانی که به لب رسید با دست ولید ۲ قم المقدسه ...................... ۱. امام سجاد (ع) شتری داشت که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو بار با او به حج رفته بود، اما در تمامی این مدت حتی یک ضربه تازیانه هم به او نزده بود. امام در شب شهادت خود سفارش کرد به این شتر رسیدگی شود. وقتی امام به شهادت رسید، شتر یکسره به سوی قبر مطهر امام رفت، در حالی که هرگز قبر امام را ندیده بود خود را به روی قبر انداخت و گردن خود را بر آن می زد و اشک از چشم هایش جاری شده بود. خبر به امام باقر (ع) رسید. امام کنار قبر پدر رفت و به شتر گفت:«آرام باش. بلند شو. خدا تو را مبارک گرداند.» شتر بلند شد و برگشت ولی پس از اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. امام باقر (ع) باز آمد و او را آرام کرد ولی بار سوم فرمود: «او را رها کنید! او می‌داند که از دنیا خواهد رفت.» سه روز نگذشت که شتر از دنیا رفت. بحارالانوار، ‌ج ۴۶، ص۱۴۷ و ۱۴۸، حدیث ۲ و۳ و۴ به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص و اصول کافی ج ۱، ص ۴۶۷، حدیث ۲و۳و۴ ۲. مورخین درباره قاتل امام ‌با‌ ‌هم‌ اختلاف دارند. بعضی معتقدند امام ‌به‌ دست ولید مسموم شد ‌و‌ برخی دیگر معتقدند ‌به‌ دست هشام ‌بن‌ عبدالملک که برادر خلیفه بود؛ اما ‌به‌ ‌هر‌ حال، ‌او‌ نیز نمی‌توانست بدون اجازه ولید، مرتکب قتل امام شود. برگرفته از: بحارالانوار، ج ۴۶، ص۱۵۲، حدیث ۱۲ ‌و‌ ص ۱۵۳ و‌ ۱۵۴ 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔺وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاءٌ عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ (آل عمران ۱۶۹) شهادت اسماعیل هنیه رئیس دفتر سیاسی حماس را به تمام آزادگان جهان تسلیت عرض می‌کنیم. سلیمانی شدی! آتش تو را در برگرفت اما هزاران سرو از انگشتر تو سبز خواهد شد استوری‌های بالا، عرض ارادتی است به محضر این شهید مجاهد که همه جان و مال و فرزندانش را در راه اسلام فدا کرد. 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋🏻😭 برای حال و هوای کربلایی این روزهای و نزدیک ..................... مرز میان دوست و دشمن چه باریک است وقتی باشد آنجا مرگِ تشکیک است یخ بسته فریاد پرستوهای آزاده دنیا شبیه جنگلی بی روح و تاریک است به جان مردمِ سرگشته افتاده گویا جهان یک است و در خون خود غلتید «فردا»، اسیر گفتگوی دیپلماتیک است تا مثل به میدان پای نگذارند دنیا به دست عده ای جنتلمن و شیک است «ما از نژاد برتریم! اصلاً خداوندیم!» این منطق ارباب های کفر و لائیک است ، بسته ربنای دست هامان را آیینه ای که سر به سر، است حلقِ زمین از تسلیت خالی ست وقتی که دنیای غرق ، لبریز تبریک است ، بازیِ هاست از مرگِ انسان ها مهمتر هم، است هر ماه در ، برج می سازند این سو ولی ، نواری تنگ و باریک است در منطق این منطقه، پاسخ نباید داد ! این خودش یک جور تکنیک است تصویرِ مرگِ عاطفه از پنجره پیداست ای کاش می گفتند این جلوه، گرافیک است از مطبخِ غم می رود در مسلخ خون، موسیقیِ جنگ جهانی تا کلاسیک است! آهِ در دل آیینه ها مانده وقتی زمین، گلدانی از مرگ رمانتیک است تاریخ را بستند بر تیرِ شب اعدام جای گلوله در دلِ فرش پازیریک است دارد خبر از افکار و رویایی که پخشِ بر موزائیک است ای پس کجایی!؟ سوژه آماده ست! این قصه به اندازه ی کافی تراژیک است! یخ کرده یک کودک میان آتش جنگ و پهبادِ لامذهب فقط، سرگرم شلیک است حس می کنم بوی تو را وقتی مسیر سردخانه، پر ترافیک است این ، چشمان همه در می گردد این روزها آقا به ما بسیار است قم المقدسه 🆔 @Abedi_Aaeini 🆔 @Pelak15
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا