eitaa logo
آفتابگردان‌ها
530 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
آفتابگردان‌ها
سیزدهمین «ماه‌شعر آفتابگردانها» برگزار می‌شود. #ما_همه_آفتابگردانیم ‌ @Aftab_gardan_ha
سیزدهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف ) با عنوان ، با اجرای ، در دفتر مؤسسه شهرستان ادب برگزار می‌شود. مهمان ویژه سیزدهمین جلسه: همراه با شعرخوانی از اعضای و نقد و بررسی مجموعه شعر و شعرخوانی زمان: دوشنبه ۲۴ دی‌ماه ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۰۰ مکان: تهران، خیابان شریعتی، بالاتر از سه راه طالقانی، روبروی سینما صحرا. پلاک ۱۶٨، طبقه چهارم @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
سیزدهمین جلسه از سلسله نشست‌های ماهانه شعرخوانی (ویژه اعضای ادوار مختلف #آفتابگردانها) با عنوان #ماه
اولویت شعرخوانی با آفتابگردان‌هایی‌ست که زودتر شعر خود را به نشانی @office4poem در تلگرام، بفرستند.
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #حاشا سروده #رضا_یزدانی نشر #شهرستان_ادب #دوره_دوم_آفتابگردان
از تقاطع شهید احمد رسولیان که بگذری می‌رسی درست روبروی یادمان کربلای پنج انتهای بولوار حاج حیدر تراب کوچه‌ی شهید فاطمی‌نسب خانه‌ی من است درد‌آور است؛ نیست؟ این‌که این‌همه شهید بر سر تمام کوچه‌های شهر ایستاده‌اند تا نشانی مسیر خانه‌های ما شوند این‌که این‌همه شهید رفته‌اند تا بهانه‌ی ترانه‌های ما شوند درد‌آور است؛ نیست؟ از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه شعر #حاشا سروده #رضا_یزدانی نشر #شهرستان_ادب #دوره_دوم_آفتابگردان
مبارک است آسمانِ آبی، مبارک است آفتاب و باران خوشا جوانه، خوشا شکفتن، خوشان‌خوشانی‌ست در بهاران بریز از منقل زمستان، هر آنچه ته‌مانده‌ است از اسفند بریز تا گل کند دوباره، بلوغِ پُرجوشِ شاخساران سلام کردم به نرگسی مست، جواب از بلبلی شنیدم به جز محبّت، به جز ملاحت، ندیدم از این بزرگواران چقدر شادند غم‌فروشان، پر از هیاهو همه خموشان به باده‌ریزی و نوش‌نوشان حواس‌جمع‌اند میگُساران به سبزوار درخت رفتم؛ سلام کردم به جان‌به‌کف‌ها کفن‌به‌تن آمدند گل‌ها، کفن‌به‌تن ‌مثل سربداران فقط نه این دید و بازدید است؛ فقط نه تبریک‌های عید است بهار یعنی به خود رسیدن، به رغم گمگشتِ روزگاران بهار یعنی همین گسستن ز خویش و در خویش تازه‌ گشتن بهار این است؛ ای زمستان! بهار این است؛ ای بهاران! بهارها آمدند و رفتند ولی تو می‌مانی ای همیشه! من آمدم تا تو را ببینم؛ خودِ خودت را به من بباران! از مجموعه شعر نشر @Aftab_gardan_ha
برای مردم مظلوم دنیا گرفت از من نگاه کودکانم را بر جان من انداخت داغ دودمانم را من مادر آغازهای کوچکی هستم داغ جوان پایان نداده داستانم را در جنگ شرکت می‌کنم با مادری‌هايم می‌آورم وقتی به دنیا آرمانم را با بخت خود دارم به میدان می‌روم وقتی می‌آورم آیینه‌ام را، شمعدانم را پشت و پناه مردهای خانه‌ی من باش دارم به دستت می‌سپارم نوجوانم را ای كاش خطی از قوانین جهان بودم شاید عوض می‌کرد حال مردمانم را @Aftab_gardan_ha
رها چه وصف غریبی برای حالش بود همان که پیش تو می‌ماند اگر مجالش بود چقدر روح بلندش تب پریدن داشت چقدر جسم ضعیفش وبال بالش بود چقدر بغض خودش را نشاند، گریه نکرد و رود، آینه‌ی آن غم زلالش بود چکیده‌ی همه‌ی دردهای قبل از خود هزار و سیصد و هفتاد و پنج سالش بود کسی که دیدنت او را به شعر می‌انداخت صدای خنده‌ی تو شعر ایده‌آلش بود همین مسافر خسته، مقیم خانه‌ی مرگ دوباره دیدن تو آخرین خیالش بود @Aftab_gardan_ha
دو سه شب پیش با فک و فامیل شاد و شنگول و خرم و خندان جمع بودیم پای تلویزیون وقت بازی ژاپن و ایران همگی گرم دیدن بازی زُل زده توی ال‌سی‌دی سونی ضمن تشویق تیم ملی‌مان می‌شکستیم تخمه‌ی ژاپنی ناگهان ضدّ حمله زد ژاپن شوت کردند و بی‌خودی گل شد تخمه‌ها در دهان‌مان ماسید فکّمان نیز اندکی شل شد تخمه را تِخ نموده و رفتیم سمت فالوده‌های شیرازی در همین ثانیه مهاجم ما زد به ژاپن عجب گل نازی آن‌ طرف‌تر عروس عمه بتول داد شرح جهاز شیکش را به رخ جاری‌‌اش دوباره کشید ماکرو ویوِ پاناسونیکش را گل بعدی تیم ژاپن هم وارد تور تیم ایران شد باز ما ‌مثل ماست وارفتیم بلکه وارفتگی دوچندان شد توی وقت اضافه بودیم و... سوت پایان بازی داور... می‌رسید از درون ورزشگاه داد و فریاد اگزوز خاور پدرم هندوانه‌ای آورد تا بگیریم بلکه ما، جانی در کنارش گذاشت در سینی چند چاقوی اصل زنجانی نه! خطاشد، پنالتی است انگار فرصت یک پنالتی ایران گل زدیم و نباختیم اما هست بازی هنوز در جریان... @Aftab_gardan_ha
این شنیدم که یک ریاضت‌کش می‌خورَد کلّ سال، یک بادام در شگفت آمدم سپس رفتم تا بپرسم سوال از بابام پدرم ابتدا کمی خاراند کلّه‌اش را و بعد از آن آرام دست خود را فرو به گوشش کرد هی تکان داد و اندر آن هنگام داد یَک پاسخی که فِر خوردم مثل سی‌دی درونِ سی‌دی‌رام گفت بابا که ما کنون هستیم وسط دوره ی پسابرجام پهن باید کند ریاضت‌کش لُنگ خود را مقابل پاهام بزند مدرک ریاضت را بر در پیت و کوزه‌ی خیام فکر بادام را به گور بریم تا بگیریم گور چون بهرام گفتمش بیت قبل را عالی سرِ هم کرده‌اید با ایهام گفت ایهام را اگر خواهی هست رفرنس آن همان برجام... @Aftab_gardan_ha
تو مثل آسمانی، با دل من راه می‌آیی اگر حق با تو باشد باز هم کوتاه می‌آیی به قدری از دل من تا دل تو راه کوتاه است که تا من می شوم دلتنگ تو، ناگاه می‌آیی تماشا می‌کنم از پنجره با شمعدانی‌ها تو را هرشب که تنها زیر نور ماه می‌آیی من و فنجان چای و میز و گلدان منتظر هستیم تو با لبخند و با یک دسته‌‌گل از راه می‌آیی تفاوت‌های ما يعنی تکامل در کنار هم فقط تو باگذشت من! به این خودخواه می‌آیی قسم خوردیم تا دنیاست، با هم هم‌قدم باشیم تو با من تا بهشت ای همسفر! همراه می‌آیی تو مثل آسمانی، بیکران و بی تلاطم، من پر از شوق پریدن می‌شوم هرگاه می‌آیی @Aftab_gardan_ha
چقدر پشت همین شیشه‌های تار بمانم؟ چگونه از غم دوریت خانه را بتکانم؟ دلم بدون تو پوسید در اتاق، نگفتی چقدر چشم به راه صدای زنگ بمانم تو نیستی که بدانی چه آمده‌ست به روزم که باز بی تو شبم را به گریه می‌گذرانم شب تولد من خانه نیستی که ببینی به جای بادکنک بی تو بغض می‌ترکانم دلم گرفته برایت... بگو که آمدنت را چقدر فال بگیرم؟ چقدر شعر بخوانم؟ چقدر شعر بخوانم که ناشنیده نگیری چگونه حرف دلم را به گوش تو برسانم بیا به خانه بهارم! نخواه آخر سالی به انتظار تو در حسرت بهار بمانم @Aftab_gardan_ha