eitaa logo
آفتابگردان‌ها
529 دنبال‌کننده
180 عکس
34 ویدیو
1 فایل
«ما همه آفتابگردانیم» محلی برای نشر آثار شاعران جوان انقلاب اسلامی اعضای محترم دوره‌های آفتابگردان‌ها پل ارتباطی ما جهت ارسال شعر، پیشنهادات و انتقادات: https://eitaa.com/office4poem موسسه فرهنگی هنری شهرستان ادب @Aftabgardan_ha
مشاهده در ایتا
دانلود
تقدیم به حضرت علمدار (ع) سینه‌اش به تنگ آمده بود پا به میدان که گذاشت راه‌بلد بود یک‌سر به سوی شط دست که به آب زد رود دریا‌زده شد مشک داشت لب تَر می‌کرد شاید صدای آب به گوش بنات برسد آسمان هم آنقدرها رو سیاه نبود باران بارید اما تنها عباس(ع) بود که فهمید تیرباران را بسم الله الرحمن الرحیم دست راست دست چپ پای گره افتاده در رکاب صورت سائیده بر خاک تیمم بدل از غسل شهادتش کامل شد اما اسب راه‌بلدِ خیمه‌ها نبود. از مجموعه شعر سپید انتشارات @Aftab_gardan_ha
نه از لباس کهنه‌ات، نه از سرت شناختم تو را به بوی آشنای مادرت شناختم تو را نه از صدای دلنشین روزهای قبل که از سکوت غصه‌دار حنجرت شناختم تو شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را میان پاره‌پاره‌های دفترت شناختم قیام در قعود را، رکوع در سجود را من از نماز لحظه‌های آخرت شناختم غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را به روی نیزه، از سر منورت شناختم شکست عهد کوفه، این گناهِ بی‌شمار را به زخم‌های بی‌شمار پیکرت شناختم تو را به حسّ بی‌بدیل خواهر و برادری به چشم‌های بی‌قرار خواهرت شناختم اگرچه روی نیزه‌ای ولی نگاه کن مرا نگاه کن! منم، سکینه، دخترت... شناختی؟ @Aftab_gardan_ha
داری از قصد می‌زنی یکریز، با سرانگشت خود به شیشه‌ی من قطره قطره نمک بپاش امشب روی زخم دل همیشه‌ی من تو که در کوچه راه افتادی همه جا غیر کربلا بودی با توام آی حضرت باران! ظهر روز دهم کجا بودی؟ روز آخر که جنگ راه افتاد سایه‌ی تشنگی به ماه افتاد هر طرف یک سراب پیدا شد چشمهامان به اشتباه افتاد مهر زهرا مگر نبودی تو؟ تو که با مادر آشنا بودی با توام آی حضرت باران! ظهر روز دهم کجا بودی؟ مادری در کنار گهواره لب گشود و نگفت هیچ از شیر تو نباریدی و به جات آن روز از کمان‌ها گرفت بارش تیر تو که حال رباب را دیدی تو به درد دلش دوا بودی با توام آی حضرت باران! ظهر روز دهم کجا بودی؟ وقتی آن روز رفت سمت فرات در دلش غصه‌های دنیا بود تو اگر در میانمان بودی شاید الآن عمویم اینجا بود رحمت و عشق از تو می‌بارید پیش‌ترها چه باوفا بودی با توام آی حضرت باران! ظهر روز دهم کجا بودی؟ @Aftab_gardan_ha
به تنهایی این کیست تنهای تنها مانده‌ست بین سواران محکم‌تر از کوهساران، جاری‌تر از جویباران؟ با اینکه تنهای تنهاست، با اینکه در موج غم‌هاست روشن‌تر از آفتاب است، سرسبزتر از بهاران آه از غم واژه‌هایش، از غربت آشنایش مانده طنین صدایش در خاطر روزگاران: 《ای مسلم! ای هانی! ای حر! تنهایی‌ام را ببینید آیا مرا یاوری نیست؟ پاسخ بگویید یاران! ای یکّه‌تازان میدان، ای شیرمردان خالص* رفتید و ماتم گرفتند در خیمه‌ها بیقراران》 فریاد تنهایی او پیچید و بر خاک جنبید لب‌های لبیک‌گویان، تن‌های چابک‌سواران گرد و غباری به پا خاست، آن مرد را دوره کردند شمشیرزن‌ها از این سو، از آن طرف نیزه‌داران در خیمه‌ها چشم‌هایی مانده به راه سواری نومید یا رب مبادا امید امیدواران *《یا ابطال الصفا و یا فرسان الهیجا》 @Aftab_gardan_ha
نذر به روی نیزه‌های خون‌چکان تا دید سرها را مزیّن کرد با خون شهیدان بال و پرها را عصای معجزه ای کاش بود و لحظه‌ای زینب از آن سیلاب خون رد می‌شد و موج خطرها را ... اگر چه قلب‌ها در شعله‌گاه خیمه‌ها می‌سوخت ولی خاموش کرد آن روز با اشکش شررها را زمان خطبه خواندن سوره‌ی زلزال بر لب داشت که ویران کرد کاخ صاحبان سیم و زرها را تمام واژه‌هایش را خلیلانه به میدان برد همه دیدند آن‌جا جنگ بت‌ها و تبرها را چنان در اربعین از شام تا کرب و بلا امد که لبریز از محرم کرد بعد از آن صفرها را به میدان شهادت با نگاهی غرق زیبایی به رسم او فرستادند مادرها پسرها را فرستادند تا عصیان آتش را سپر باشند همان آتش که می‌سوزاند با هم خشک و ترها را بگو راوی! بگو از اوج رویای سبک‌بالان بگو، بیدار کن از خواب سنگین کور و کرها را ببین دنیا! به دور گنبد خورشیدِ شام امروز قمرها را قمرها را قمرها را قمر ها را سری روی زمین در سرزمین عشق جا مانده گرفته این خبر این روزها راس خبرها را اذان از گنبد و گلدسته‌اش وقتی که می‌آید چه زیبا می‌کند در شام ظلمانی سحرها را نماز او نشسته پایداری کرد آن شب که به روی نیزه‌های خون‌چکان می‌دید سرها را @Aftab_gardan_ha
تقدیم به باز هم از درد می‌پیچد به خود مانند تاک از نگاهش خوشه‌ی انگور می‌ریزد به خاک می‌درخشد گردی خورشید بر پیشانی‌اش مهر می‌گیرد پیاپی بوسه‌هایی تابناک بین محراب عبادت بارها از حال رفت بارها فریاد زد روح‌القدس روحی فداک آب می‌خواهد بنوشد، ناگهان تب می‌کند چون که می‌افتد به یاد ماجرایی سوزناک دانه دانه می‌شود زنجیرهایش را شمرد یادگاری از اسارت مانده دستی چاک چاک چهره‌اش از زهر، زرد و سینه‌اش از درد، داغ در شهادت با عمویش داشت وجه اشتراک @Aftab_gardan_ha
یا گيسوانِ رهای تسبیحم در مناجات‌ها رهایم کرد اشک‌های نشسته در چشمم بی‌صدا آمد و صدایم کرد جاده بن‌بست، راه‌ها بسته بال و پر بسته، از جهان خسته به تهِ خط رسیده بودم که با ابوحمزه آشنایم کرد من که عمری شکسته‌پر بودم من که آواره پشتِ در بودم غربتِ او، غمِ اسارتِ او بیش از پیش مبتلایم کرد چه کسی گفته است بیمارست؟ چه کسی گفته مردِ میدان نیست؟ ماند تا راویِ بلا باشد ماند و مشتاق کربلایم کرد بزمِ شیطان کجا صحیفه کجا؟ او کجا مجلسِ خلیفه کجا؟ گرمِ این روضه بودم و ناگاه دفترِ شعرِ من صدایم کرد من کجا، روضه‌ی محرّمِ او؟ من کجا، درکِ داغ و ماتمِ او؟ من کجا و نوشتن از غم او؟ مطمئنّا خودش دعایم کرد @Aftab_gardan_ha
صلی الله علیک یا چشم‌هایت دو رود شورانگیز، سینه‌ی غرق آتشت دریاست لب خشکت -حدود سی سال است- وارث داغ‌های کرب و بلاست کوهی از خاطراتِ شعله‌وری، آب هم می‌زند تو را آتش اشک‌های مدامِ هر روزت، جلوه‌ی کل یوم عاشوراست تو علی هستی و شبیه علی، مرد میدان فتنه‌ها هستی در هیاهوی کارزار نفاق، دست‌های تو ذوالفقار دعاست هر قیامت شکوه افلاک است، هر قعودت شرافت خاک است آسمان‌زاده‌ای و سجده‌ی تو سببِ اتّصالِ ارض و سماست کربلا اوج لطف معبود است، پیش چشمان عارفانه‌ی تو و تو هم مثل عمه‌ات زینب(س)، هرچه آن روز دیده‌ای زیباست @Aftab_gardan_ha
اگرچه در نظرت آنچه نیست، ظاهر ماست سیاه‌جامه‌ی سوگت لباس فاخر ماست سلام می‌دهم و دلخوشم که فرمودید هر آنکه در دل خود یاد ماست، زائر ماست تویی که نام غریبت خودش به تنهایی اثرگذارترین روضه‌ی منابر ماست بگو چگونه نگویم که دوستت دارم که این حدیث شریف از امام باقر ماست:  《خبر کنید کسی را که دوستش دارید》* خدا کند برسد، این پیام آخر ماست مرا که در سفر آخرت امیدی نیست مگر به اینکه بگویید: او مسافر ماست اگرچه درخورتان شعر، ناسرودنی است بگو به لطف خود این روسیاه شاعر ماست  *امام باقر(علیه السلام): هر کسی را دوست دارید، گاه و بی‌گاه به او یاد‌آوری کنید.  «وسائل الشیعه» @Aftab_gardan_ha
آفتابگردان‌ها
#معرفی_کتاب_آفتابگردانها مجموعه رباعی #سزاوار سروده #امیر_مرادی انتشارات #شهرستان_ادب #دوره_اول_آف
یک این زمزمه‌ی روشن با حنجرِ کیست؟ این خونِ شریفِ مستمر، محشرِ کیست؟ از کیست جهان چنین دچارِ تب و تاب؟ این کشمکشِ همیشگی بر سرِ کیست؟ دو آوازِ حزینِ باد، پیغمبرِ کیست؟ خورشید، چنین سرخ، روایتگرِ کیست؟ هشیارتر از شهود، سرشارِ شکوه در خاک تپیده پیکری، پیکرِ کیست؟ سه بوده‌ست پذیرای غمت آغوشم از نامِ تو سرشار، لبالب، گوشم اما شب و روز در هراسم، نکند یک موی تو را به مُلکِ ری بفروشم از مجموعه شعر رباعی انتشارات @Aftab_gardan_ha
فراخوان کاروان پیاده‌روی اربعین سال ۹۸ ویژه آفتابگردان‌ها https://aftabgardanha.com/%D8%AB%D8%A8%D8%AA-%D9%86%D8%A7%D9%85-%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B9%DB%8C%D9%86
آفتابگردان‌ها
فراخوان کاروان پیاده‌روی اربعین سال ۹۸ ویژه آفتابگردان‌ها https://aftabgardanha.com/%D8%AB%D8%A8%D8%
به اطلاع اعضای محترم دوره‌های مختلف آفتابگردان‌ها می‌رساند مؤسسۀ شهرستان ادب، طبق سنت سال‌های گذشته و به شرط توفیق، قصد راه‌اندازی کاروان پیاده‌روی «شاعران و نویسندگان ایرانی» در اربعین را دارد. به همین وسیله از همۀ اعضای علاقه‌‌‌مند و آمادۀ حضور در کاروان دعوت می‌شود جهت ثبت نام از طریق فرم ثبت نام در همین صفحه اقدام نمایند توضیحات مهم: • با توجه به ، اولویت با کسانی است که زودتر ثبت نام کنند و هزینۀ سفر را به شماره‌ای که اعلام خواهد شد واریز کنند. •  با توجه به سختی شرایط بازگشت از مرز و با عنایت به فتاوای مراجع عظمای تقلید در خصوص توسع ایام اربعین، کاروان پیش از روز اربعین باز خواهد گشت. • با توجه به برنامه‌های فرهنگی و ادبی پیش‌بینی‌شده، همکاری با عوامل اجرایی کاروان در برگزاری این برنامه‌ها ضروری است. •  این سفر به صورت زمینی برگزار خواهد بود. •  در کاروان امسال، امکان حضور بانوان شاعر نیز مهیاست.  •  حضور اعضا در جلسۀ توجیهی، روز پیش از سفر ضروری است. •  امضای تعهدنامۀ سفر برای همۀ اعضا ضروری است. •  امضای رضایتنامۀ ولی (همسر یا پدر) برای بانوان شاعر ضروری است. توضیحات تکمیلی: •  هزینۀ سفر،‌ 600 الی 800 تومان خواهد بود (مبلغ دقیق به زودی و پس از محاسبات کامل هزینه‌های سفر اعلام خواهد شد) •  زمان سفر حدودا‌ً یازده روز قبل از اربعین خواهد بود (زمان دقیق و برنامۀ کامل سفر متعاقباً اعلام خواهد شد) • جهت کسب اطلاعات بیشتر از آقای مهدی درویش (آیدی تلگرام @Mdarvish65 ) جویا شوید. @Aftab_gardan_ha