eitaa logo
انجمن مدرسان بیانیه گام دوم
9.2هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
4هزار ویدیو
417 فایل
«در هر جایی که جبهه حقی از #نصرت‌الهی و مؤمنین محروم مانده است، به روشنی می‌توان ردپای #بی‌تحلیلی و بی‌تدبری مردم در مسایل گوناگون را پیدا کرد.» ١٣٨٧/٠٢/٢٠ رهبر حکیم انقلاب اسلامی ویژه اعضای انجمن‌ مدرسان‌ بیانیه گام دوم انقلاب مدیر کانال: @analyst
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم (تحلیلی از خطبه قاصعه) خطبۀ تحلیلی از علی علیه السلام به عنوان امام عصر جامعه، در رابطه با وظایف امتی است که بعضی از ایشان الگوی و صبر برای همه امت‌ها در طول تاریخ اسلام از آن زمان تاکنون شده‌اند؛ مثل سلمان، ابوذر، مقدار، عماریاسر، میثم تمار، محمد بن أبی بکر، مالک اشتر. این مجموعه، از اقتداء کنندگان به سلام الله علیها در بصیرت و صبر و ، به دور از افراط و تفریط بودند؛ به طوری که نه به دلیل افراط و تندروی، ثلمه ای به وحدت مسلمین وارد آید و نه از راه احتیاط های زائد و کوتاه آمدن در ابراز حقایق، آسیبی به حفظ ارزش ها و اصالت ها وارد شود. در مقابل این گروه، بعضی از امت در و ضعف صبر و شکیبایی، چنان شدند که با قرآن سرِ نیزه رفتن نه تنها امام خود را در میدان تنها گذاشتند که او را به پذیرفتن مجبور کردند و نتیجه را که عزل آن حضرت و نصب معاویه بود، قبول کردند. علی علیه السلام در چنین شرائطی خطبه را به عنوان تحلیلی از هر دو رویداد و بیان می فرماید. دلیل تشابه عصر آن حضرت با روشن است! عصر آن حضرت عصرِ گذر از دوره ی اِنذار نبوت و ورود به دوره ی هدایت امامت بود. اهل بَصر و صبر، عمل به عقل و قرآن را در اطاعت از امامت می دیدند؛ در حالی که دیگران به دانایی و کارایی خود غرّه شده بودند. عصرِ -امام زمان ما- ، گذر از خواب طولانی پذیرش حُکّام طاغوتی و ورود به است. دوره ی «بیداری» و «کُفر به تمام مظاهر طاغوت‌ها» و اطاعت از است. اگر مسأله سجده بر علیه السلام در ابتدای پیدایش انسان، مسأله اصلی برای امتحان فرشتگان بود و شرط قبول عبادت شش هزار سال تمکین از این عبادت کوتاه مدت بود، در عصر علی علیه السلام نیز شرط قبول جهادها در بدر، اُحد، أحزاب و حُنین، همراهی با مظهر ولایت الهی بود. در عصرِ ما هم شرط خدمت به اسلام، کُفر به پرچم های طاغوتی و گِرد آمدن همه در زیرِ لوای ولایت است. در چنین شرایطی نگاه دوباره به خطبه نقشه راه را برای ما روشن تر می کند! امیرالمومنین علیه السلام در آغاز خطبه قاصعه، رمز عبور سالم از ها را کلید می زند و می فرماید: «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي لَبِسَ الْعِزَّ وَ الْكِبْرِيَاءَ وَ اخْتَارَهُمَا لِنَفْسِهِ دُونَ خَلْقِهِ وَ جَعَلَهُمَا حِمًى وَ حَرَماً عَلَى غَيْرِهِ وَ اصْطَفَاهُمَا لِجَلَالِهِ. وَ جَعَلَ اللَّعْنَةَ عَلَى مَنْ نَازَعَهُ فِيهِمَا مِنْ عِبَادِهِ » آنچه داروی شفابخش وحدت را به سمِّ مُهلِک تفرقه تبدیل می کند است؛ ابلیس را خیالات کبریائی و کبریای خیالی و توهّمی از پیوستن به اقیانوس فرشتگان در سجده بر آدم علیه السلام بازداشت. در عصر علی علیه السلام نیز، بیست و پنج سال اسلام را از قُطب خود خارج کردند. آنگاه که سنگ آسیاب بر قطب خود قرار گرفت اگر اهل بَصر و صبر به نصاب رسیده بودند همه موانع خُرد شده بود و همه در متنعِّم شده بودند، ولی ، آن بیست و پنج سال و آن پنج سال را به سرنوشت دیگری گرفتار کرد. در عصرِ ما هم امت بود که بَصر و صبر او را به نصاب رساند و اسلام به قُطب خود برگشت و بادِ حرکت این آسیاب بود که استخوان های نظام سلطنتی دو هزار و پانصد ساله را در هم شکست و ابرقدرتها را به زانو در آورد و اسلامِ مقاومت در مقابل طاغوت را در مقابل اسلامِ ذلّت و متابعت از طاغوت، درخشان کرد. اگر نبود این جرأت را از کجا می آورد که به دست جماعتی از فرزندان اسلام، حقِّ جماعت دیگر را غصب کند و آنها را از هستی ساقط نماید؟ چرا به فلسطینان برنگردد و چرا حقِّ مردم فلسطین از غاصبان گرفته نشود؟ چرا یکپارچگی عالم اسلام تحقق پیدا نکند؟ همه و همه به خاطر ست. به کوری چشم بدخواهان، سنگ آسیاب اسلام بر قُطب در حال چرخشی است که پرنده به گَرد آن نمی رسد و سیل است که قُطب آسیاب را به حرکت در می آورد؛ همان گونه که علی علیه السلام در خطبه شقشقیه فرمود: «إنَّ محلّی مِنها محلُّ القُطبِ منَ الرَّحی»؛ هر جا تحقق پیدا کرد، آسیاب اسلام بر قُطب ولایت الله چرخید و همه موانع زیرِ سنگ این آسیاب خُرد شد و سرزمین های اسلام یکی پس از دیگری آزاد شد، و هر جا و از پیوستن به مانع شد، از همه مراحل گذشت و بالأخره در سایه مستقر گردید. هر جا نیز رگ و غیرتی بود و از ذلّت و تحقیر فاصله گرفت، از همه مراحل گذشت تا بالأخره در سایه مستقر شد. از: استاد صفرپور، مدرس دانشگاه، شیراز @IslamicRevolutionaryAnalysts
⁉️از آيه شريفه ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بانفسهم چه استفاده هاي جامعه شناختي و سياسي مي شود؟ چکیده: اصل قرآني برگرفته از اين آيه شريفه مي گويد: براي پايان دادن به بدبختي ها و ناكامي ها بايد دست به انقلابي از درون بزنيم: يك انقلاب فكري و فرهنگي، يك انقلاب ايماني و اخلاقي، و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختي ها، بايد به جستجوي نقطه هاي ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب توبه و بازگشت به سوي حق از دامان روح و جان خود بشوئيم، تولّدي تازه پيدا كنيم. ✅پاسخ: 🔰در اين آيه شريفه كه قسمتي از آيه 11 سوره مباركه رعد مي باشد، مطالب مهمي وجود دارد. در اين نوشتار بنا به مطالب مطروحه در سئوال، به جنبه هاي جامعه شناسي و سياسي اين آيه شريفه به اختصار اشاره مي گردد. در تفسير اين آيه آمده است: جمله ان الله لا يغير ما بقوم حتي يغيروا ما بأنفسهم كه در دو آیه از قرآن آمده است. يك كلي و عمومي را بيان مي كند، قانوني كه و حركت آفرين و است. 🔰اين قانون كه يكي از هاي_اساسي جهان بيني و جامعه شناسي در اسلام است، به ما مي گويد: مقدرات شما قبل از هر چيز، و هر كس، در دست است و هر گونه تغيير و دگرگوني در خوشبختي و بدبختي اقوام در درجه اول به خود آنها بازگشت مي كند. 🔰شانس و طالع و اقبال و تصادف و تأثير اوضاع فلكي و مانند اينها، هيچ كدام پايه و اساس ندارد، بلكه اساس و پايه اين است كه: سربلندي و سرافرازي هر ملتي و يا به عكس ذلت و زبوني او به دست خودش مي باشد. حتي لطف خداوند، يا مجازات او، دامان هيچ ملتي را نخواهد گرفت، بلكه اين اراده و خواست ملت ها و تغييرات دروني آنهاست، كه آنها را مستحق لطف يا مستوجب عذاب خدا مي سازد. 🔰به تعبير ديگر، اين اصل قرآني كه يكي از برنامه هاي اجتماعي اسلام را بيان مي كند به ما مي گويد: هر گونه تغييرات بروني متّكي به تغييرات دروني ملت ها و اقوام است، و هر گونه پيروزي و شكستي كه به قومي برسد از همين جا سرچشمه مي گيرد.(1) 🔰قرآن كريم نكته فوق العاده آموزنده اي را در مورد سرنوشت مردم، جوامع و سنت هاي تاريخ يادآوري مي كند و آن اين است كه مردم مي توانند با استفاده از سنن جاريه الهيه در تاريخ، سرنوشت خويش را نيك يا بد بگردانند، يعني سنت هاي حاكم بر سرنوشت ها در حقيقت يك سلسله عكس العمل ها و واكنش ها در برابر عمل ها و واكنش ها است. عمل هاي معين اجتماعي عكس العمل هاي معين را به دنبال خود دارد. از اين رو تاريخ در عين آن كه با يك سلسله نواميس قطعي و لايتخلف اداره مي شود، نقش انسان و و اختيار او به هيچ وجه محو نمي گردد، 🔰قرآن آيات زيادي دراين زمينه دارد، كافي است كه براي نمونه آيه 11 از سوره مباركه رعد را بياوريم، (كه مي فرمايد): خداوند وضع حاكم و مستولي بر قومي را تغيير نمي دهد مگر آنكه آن چه در خلق و خوي و رفتار خود دارند را تغيير دهند.(2) در عرصه سياسي و اجتماعي جامعه نبايد همه معضلات و مشكلات را معلول دانست، البته عوامل بيروني مانند: عقب ماندگي هاي علمي، و حتي قدرت هاي بيگانه سلطه گر و استعمارگر و... در بروز مشكلات و ايجاد تحولات سياسي و اجتماعي يك جامعه و كشور مؤثر هستند اما متعلق به مي باشد. 🔰 اصل قرآني برگرفته از اين آيه شريفه مي گويد: براي پايان دادن به بدبختي ها و ناكامي ها بايد دست به بزنيم: يك انقلاب _فرهنگي، يك انقلاب ايماني و اخلاقي، و به هنگام گرفتاري در چنگال بدبختي ها، بايد به جستجوي نقطه هاي ضعف خويشتن بپردازيم، و آنها را با آب فردی و اجتماعی و سیاسی و بازگشت به سوي حق از دامان روح و جان خود بشوئيم، تولّدي تازه پيدا كنيم و نور و حركتي جديد، تا در پرتو آن بتوانيم را به مبدّل سازيم. 🔰نه اين كه اين نقطه هاي ضعف ـ كه عوامل شكستند ـ در زير پوشش هاي مكتوم بماند، و به جستجوي عوامل شكست در خود، در بيراهه ها سرگردان بمانيم. 🔰تاكنون كتاب ها و مقالات فراواني درباره عوامل پيروزي مسلمانان نخستين و عوامل عقب ماندگي مسلمانان قرون بعد، نوشته شده است كه بسياري از آنها به كاوش در بيراهه ها مي ماند، زيرا عوامل فرعي را بررسي كرده اند. اگر بخواهيم از اصل فوق كه از سرچشمه وحي به ما رسيده، الهام بگيريم، بايد هم آن پيروزي اوليه و هم شكست و ناكامي بعدي را در تغييرات فكري و عقيدتي و اخلاقي و برنامه هاي عملي مسلمانان، جستجو كنيم و نه غير آن.