.
#نوحه_شهادت ..امام_کاظم #علیه_السلام
#سبک:
انقلابی_ترین_مردجهان_است_آیت_الله_خمینی
کاظمین در عزا نشسته امشب
قلب شیعه ز غم شکسته امشب
کرده ظلم و کینه هارون ستمگر
شدشهید زهر کین موسی بن جعفر
وامصیبت وامصیبت وامصیبت(۲)
کنج زندان غم در تاب و در تب
ذکر لبهای او خلصنی یا رب
زدشرر بر جسم و جانش زهر کینه
کشته گشته آن امام بی قرینه
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
سندی شاهک از راه شرارت
برگل فاطمه کرده اهانت
خون دل گردیده قوت و هم غذایش
مرگ خودهر لحظه می خواست از خدایش
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
زدشرر زهر کین بر جسم و جانش
کرد اثر از ستم تا استخوانش
آنکه میبود کل عالم در پناهش
شیعیان شد کنج زندان قتلگاهش
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
زین غم وزین مصیبت شیعه فریاد
جسم پاکش سه روز بر جسر بغداد
شیعیان تشییع او در کاظمین شد
پاره پاره جسم جد او حسین شد
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
بوده تابوت او بر دوش یاران
پیکر پاک او شد لاله باران
در کنار جسم پاک و اطهراو
تازیانه کس نزد بر دختر او
وامصیبت وامصیبت وامصیبت
.
#واحد_سنگین #شهادت_امام_کاظم
🏴بند اول
اسیر زندونم و از زمونه سیرم
قعر سیه چال بلا به غم اسیرم
برده توون من رو سنگینیه زنجیر
خسته شدم دیگه از این فضای دلگیر
شبیه مادرم شدم پیر و زمینگیر
زخم زبون سندی،دلیل پیریه من
دیگه دلیل ندارم،برای این شکستن
به ضربه تازیونه،امونم و بریده
حالا به زهر کینه،جونم به لب رسیده
خلصنی یا الهی
ذکر شبانه روزم
دارم شبیه شمعی
آب میشم و میسوزم
غریب آقام واویلا...
🏴بند دوم
قامت من خمیده و گرفته حالم
شبیه مرغ بی پرم شکسته بالم
نشسته تو گلوی من یه بغض سنگین
ناسزا میشنوم من از سِندیه بی دین
واسه همینه میکشم دندون به آستین
بهم میخنده سِندی،میشکنه حرمتم رو
با نیش و با کنایش،می بره طاقتم رو
میزنه بی هوا هِی،سیلی به صورت من
بسکه زده به پهلوم،خمیده قامت من
خلصنی یا الهی
ذکر شبانه روزم
دارم شبیه شمعی
آب میشم و میسوزم
غریب آقام واویلا...
🏴بندسوم
شکسته شد بال وپرم شدم به زنجیر
شکنجه شدروح وتنم زدست تقدیر
توون نداره دست وپام
خَلّصنی یارب
زمزمه ی روی لبام
خَلّصنی یارب
اشک میباره ازچشام
خَلّصنی یارب
ازظلم وجورِسِندی ، میسوزه جگره من
خسته شدم زمِحنت، شدم اسیره غربت
خبرنداری ازمن ، معصومه خواهره من
دیگه دارم میمیرم، به زنجیره مَشِقَت
خلصنی یالهی
ذکرشبانه روزم
دارم شبیه شمعی
آب میشم و میسوزم
غریب اقام واویلا....
**
4_6025861969808983573.mp3
4.17M
🏴🏴
🍁#سینه_زنی_امام_کاظم ع
🍁#ترکی
🎧#مداحی بسیار زیبا و شنیدنی
🎼 حضرت موسی بن جعفر ع
🎤 حاج شهروز حبیبی اردبیلی
https://eitaa.com/Arbabhosyn
#سینه_زنی_امام_کاظم_ع
آقا دل همه تو حرمت پر میزنه(2)
امشب یه سینه زن در خونت در میزنه
انگار یه نفسی به سینه آذر میزنه(2)
اونی که ناله غریب مادر میزنه
(وای نگاه تو به سمت مادر
روضه تو به حال مضطر
حسین من غریب مادر)(2)
وای (حسین من غریب مادر)(3)
➰➰➰➰
میگن بدنتو تو غل و زنجیر کشیدن(2)
وقتی رو بدنت زخمای زنجیرو دیدن
آقا نفسای آخرتو میشنیدن
اشک شیعه هاتون رو بدنت می چکیدن(2)
وای بدون عذر و بی بهانه
دشمن تو چه وحشیانه
زده رو زخما تازیانه
وای به ناله و به دیده تر
ناله تو میون بستر
حسین من غریب مادر(3)
➰➰➰➰
پیش بدن تو یه عده شیعه اومدن(2)
روی تابوت تو شاخه های گل میزدن
اما یه غمه که به دلم آتیش میزنه
داغ آقایی که رو خاکا عریان بدنه
وای شدی شبیه یاس پرپر
ذکر تو لحظه های آخر
حسین من غریب مادر
وای (حسین من غریب مادر)
🖤🖤🖤🖤🖤
#امام_کاظم
#سبک_مدینه_شهر_پیغمبر....
ندارد کس در این عالم دل زاری که من دارم
ندارد سینه ای آه شرر باری که من دارم
ندیده هیچ مظلومی چنین ظلمی که من دیدم
ندارد چشم گردون چشم خونباری که من دارم
ندارد هیچ زندانی نگهبانی که من دارم
ندارد کس به عالم خصم خونخواری که من دارم
شب و روزم بود یکسان ز تاریکی این زندان
ندیده دیده گردون پرستاری که من دارم
ندارد محرم رازی بجز این کنده و زنجیر
ندیده دیده گردون شب تاری که من دارم
بگیرم روزه و ذکر خدا هر دم به لب دارم
نباشد روزه داری را چو افطاری که من دارم
از این ظلمی که هارون می کند بر من خدا داند
کسی باور ندارد چشم خونباری که من دارم
من در این کنج قفس غوغای محشر می کنم
پیروی از مادرم زهرای اطهر می کنم
کاخ استبداد را بر فرق هارون دغل
واژگون با نعره ی اللّه اکبر می کنم
تا زند سیلی به رویم سندی از راه ستم
یاد سیلی خوردن زهرای اطهر می کنم
گر چه در قید غل و زنجیر می باشم ولی
استقامت در بر دشمن چو حیدر می کنم
گر ز پا و گردنِ رنجور من خون می چکد
یاد میخ و سینه مجروح مادر می کنم
#امام_کاظم__ع__نوحه
سلام ما به سَروَرانِ عالَمین
سلامِ ما به دو گل باغ حسین
سلام ما به دو امامِ کاظمین
دو نورِ دلها دو نور دلها
سلام ما به جرعه های کوثری
سلام ما به دو مَهِ پیمبری
سلام ما به لاله های حیدری
جواد و موسی جواد و موسی
جانها به قربان حریمِ باصفاشان
بر چَشم ما خاکِ مزارِ دِلرُباشان
دو حجّت خدای حیّ رحمان
دو مظهر قدسیِ زُهد و ایمان
بابا و فرزند شَهِ خراسان
جانم فدای اهل بیت عصمت...
ای کاظمین ای مرقدِ دو مقتدا
کرده هوا دل صحنِ عرشیِ تو را
ما را بخوان سوی خود از مِهر و وفا
به حقّ زهرا به حقّ زهرا
ای خاک تو بر درد دلهامان دوا
این کوی تو دارُالشّفا دارُالوِلا
ما را بخوان سوی خود از مِهر و وفا
به حقّ زهرا به حقّ زهرا
ما سائلان بی نوای کاظمینیم
سینه زنان و بیقرارانِ حسینیم
ما لحظه لحظه زائر تو هستیم
دل بر عطا و رحمت تو بستیم
به گوشه ای از آن حرم نشستیم
جانم فدای اهل بیت عصمت...
#امام_کاظم__ع__روضه
زندان صبر بود و هوای رضای او
شوقش کشیده بود به خلوت سرای او
زندان نبود،چاه پر ازکینه بود و بس
زنده به گور کردن آیئنه بود و بس
زندان نبود یک قفس زیر خاک بود
هر کس نفس نداشت در آنجا هلاک بود
زندان نبود ، کرب و بلای دوباره بود
یک قتلگاه مخفی پر استعاره بود
زندان نبود یوسف در بین چاه بود
زندان نبود گودی یک قتلگاه بود
زنجیر بود و آینه بود و نگاه بود
تصویر هر چه بود،کبود و سیاه بود
زنجیر را به گردن آیینه بسته اند
صحن و سرای آینه را هم شکسته اند
دیگر کسی به نور کنایه نمی زند
شلاق روی صورت آیه نمی زند
می خواستند ظلم به آل علی کنند
می خواستند روز و شبش را یکی کنند
هر کس که می رسید در آنجا ادب نداشت
جز ناسزا کلام خوشی روی لب نداشت
حتی نماز و روزه در آنجا بهانه بود
افطار روزه دار خدا تازیانه بود
زندان نبود روضه گودال یار بود
هر شب برای عمه خود بی قرار بود
حرف از اسارت و غل و زنجیر یار بود
زینب میان جمعیت نیزه دار بود
در شهر شام غیرت و شرم و حیا نبود
زندان برای دختر زهرا روا نبود
شاعر:رحمان نوازنی