eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام صبح بخیر ☀️ امروز:شمسی: جمعه - ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ میلادی: Friday - 02 February 2024 قمری: الجمعة، 21 رجب 1445 🌹 امروز متعلق است به: 🔸صاحب العصر و الزمان حضرت حجة بن الحسن العسكري عليهما السّلام 🗞 وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نقل ابن عیاش 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️5 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام ▪️6 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم ▪️11 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام ▪️12 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام .
السلام علیک یا اُمّ باب الحوائج یا رباب علیهاالسلام بانوی قد خمیده ز هجر پسر رباب از داغ روی داغ شکسته کمر رباب آخر میان روضه ی سردار بی کفن در زیر آفتاب شدی محتضر رباب از خاطرت نرفته برون یاس تشنه ات پرپر شده ز نیزه ی تیر سه پَر رباب تنها حسین بود و گلت در میان خار گویی گلوی اصغر تو شد سپر رباب زخم اُذُن اِلَی الْاُذُن ِ کام اصغرت بر ریشه ی درخت تو شد چون تبر رباب در راه شام، لحظه به لحظه دلت شکست با حرمله چگونه شدی هم سفر رباب بوده قرار دیده ی تو رأس اصغرت گرچه به هر نگاه شدی خون جگر رباب لب های زخم اصغر تو روی نیزه ها هر روز وشب به قلب تو می زد شرر رباب در روز ،سایه بان سرت بوده رأس او شب هم برای دیده ی تو چون قمر رباب از بس نگاه تو به سر ِ نیزه بوده است پایت شده ست زخمی ِسنگ گذر رباب پایین نمی رود ز گلوی تو آب خوش  هستی تو از لبان علی تشنه تر رباب باید نوشت علت مرگ تو را به حق بزم شراب وچوب و جسارت به سر رباب یا که تورا شهیده ی عصر دهم نوشت گویا شدی شهیده ی داغ پسر رباب ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) @navaye_asheghaan
روضه خوانی حضرت رباب در خانه حضرت ام البنین علیهماالسلام باز هم در خانه ی حبل المتین صاحب مجلس شده ام البنین سفره ای شد پهن در پیش همه آمده از عرش گویا فاطمه پهن شد سفره به زیر آفتاب چون‌ که در‌ روضه شده حاضر رباب بین سفره دیدن یک ظرف آب می کند چشمان او را چون سحاب در میان ناله هایش ناگهان می شود در پای سفره روضه خوان من ربابم همسر شاه شهید در میان مقتلش قدّم خمید سایه را بر خود اگر کردم حرام دیده ام بی سایبان بوده امام من وفادارم به شاه کربلا نیست یک لحظه دلم از او جدا من ربابم مادر ابن الحسین   شیرخوارم بوده جان زینبین اصغر من باب جاجات همه ست وارث لطف و عطای فاطمه ست در زمین کربلا بین دو رود اصغر شش ماهه ی من تشنه بود مانده در یادم تلظّی های او لعل خشک و چشم چون دریای او دید بابایش علی را نیمه جان برد او را در میان دشمنان خواست آبی بهر یاس بی زبان شد جواب خواهشش تیر وکمان برد بالا اصغرم را روی دست ناگهان دستان او در خون نشست حرمله زد یک سه شعبه بی هوا شد سر شش ماهه ام از تن جدا تیر در بین گلویش گیر کرد دشمنان را غرق در تکبیر کرد کربلا تا کوفه و شام بلا دیده ام رأسش فراز نیزه ها گاه پایین گاه بالا دیدمش گاه  پیش پای اعداء دیدمش من چهل منزل میان سلسله ساختم با طعنه های حرمله ✍
از چه دعای آمدنت مستجاب نیست این زندگی بدون تو غیر از عذاب نیست در انتظار دیدن تو، صبر تا به کی؟؟؟ دیگر قرار رفته و در سینه، تاب نیست کم گریه کرده ایم برای ظهور تو در آسمان دیده، برایت سحاب نیست دستم بگیر تا که بمانم به راه تو بر استواری ام که حساب و کتاب نیست حالا که بین مجلس روضه نشسته ام در فتنه ها دگر به دلم اضطراب نیست حالا که در فراق تو بی چاره گشته ایم چاره به غیر روضه ی بی بی رباب نیست می گفت اصغرم، گل لب تشنه ام بخواب در خیمه ها برای تو یک قطره آب نیست این رعد و برق و چک چک باران و جوی آب پیش نگاه  ِحسرت تو جز سراب نیست😭 یک تن نگفت حرمله ی پست و رذل را ملعون، نزن،که کشتن کودک ثواب نیست زد یک سه شعبه بر تو و قلب من و حسین بهتر از این برای عدو، انتخاب نیست حالا به روی نیزه شدی داغ دائمم حقّ  ِلبان خشک تو این آفِتاب نیست پایین بیا و در بغلم خواب  ِ ناز کن بر روی نی که اصغر من جای خواب نیست از بس که خورده ای به زمین از فراز نی چاره به غیر  ِ بستن تو با طناب نیست .
بااشک..... ۲۱ رجب بزرگداشت شهادت حضرت رباب علیهاالسلام الهی عظم البلاء شده دنیا بی مهدی، غرق بلا خدایا رحمی کن به ما شیعه ها تا کی ما باشیم از مولامون جدا الهی عظم البلاء فقط که نیس طعنه های دشمنا شنیدیم از خودی ها هم ناسزا همین که واسه فرج کردیم‌ دعا یارب دلهای ما شده خون منتقم رو دیگه برسون می باره بلا از آسمون یارب منتقم رو برسون تا کی غریب باشه بابامون یارب منتقم رو برسون یارب یارب عجّل فرجه..... 🌸🌸🌸🌸🌸 لالایی علی اصغرم تلظّی ِ تو من رو میده عذاب عزیزم تو حرم شده قحط آب فدای لب خشکت یه کم بخواب لالایی علی اصغرم دعای بارونم نشد مستجاب تو رو تشنه کشتن پیش نهر آب به بابات با سه شعبه دادن جواب حرمله می خنده بی امون یارب منتقم رو برسون از چی سیرابت کرده با خون یارب منتقم رو برسون رو دست بابا داده ای جون یارب منتقم رو برسون یارب یارب عجّل فرجه..... 🌸🌸🌸🌸🌸 لالایی علی اصغرم بخواب اصغرم رو سر نیزه ها مواظب هستم ای گل سرجدا نیفتی یک دفعه زیر دست و پا لالایی علی اصغرم حواسم به تو هست بین سلسله ببین هر وقت از داغت کردم گله کمونش رو نشونم داد حرمله قدّم شد از داغ تو کمون یارب منتقم رو برسون در پای نیزه ام نیمه جون یارب منتقم رو برسون شد سر تو واسم سایه بون یارب منتقم رو برسون یارب یارب عجّل فرجه..... ✍
🌺 به شوق آمرزش و کسبِ نیم نگاهی مهربان 🌺 ای که از حال دلم هر لحظه هستی با خبر حالِ من هر روز دارد میشود آشفته تر بی تو یک‌ گمکرده دارم! جانِ من برگرد زود کاش میگفتی که مانده چند روزی از سفر خیرِ این و آن نمیسازد به من! شر میشود... زخم ِ منّت ها مرا بیچاره کرده بیشتر منفعت دارد برای عاشقانت انتظار من ولی غافل شدم از تو...فقط کردم ضرر غیرِ گریه در بساطم نیست! فقرم را ببخش هست آقاجان همه-دارایی ام چشمانِ تر اشک میریزم که اشکَت را درآوردم چرا؟! کاش من هم داشتم کمتر برایت دردسر میشوم مشغولِ عصیان و حواسم به تو نیست چشم میپوشی ولیکن میخوری خون جگر از دعایِ خیرِ خود یک لحظه محرومَم نکن چشم هایم را ببند از غیر؛ مقدور است اگر میشدم ایکاش بیتابِ تو؛ مثلِ مهزیار میشدم با عشق تو در هر دو عالم معتبر می‌نشستم یک شبِ جمعه میانِ خیمه ات میشدم از داغِ خیمه گاهِ جدّت شعله ور تا که "یا جدّاه" میگفتی؛ کنارِ قتلگاه میشدم بی طاقت از سرنیزه و تیر و حجر با تو در کرب وبلا بر سینهُ سر میزدم در عزای پیکری غرق به خون و مختصر! .
. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ می خوام یه کم روضه بخونم برات می خوام بگم چیکار کردن باهات رد زنجیر موند آقا روی پاهات کنج زندانی چه بلایی سرت آوردن خیلی تورو آزردن کفن برات آوردن و غصه برات خوردن با احترام بردن روی تنت نعلای تازه که نرفت آقا ای آه و واویلا ناموس تو نرفت میون گله ی گرگا ای آه و واویلا آقا غریبی اما به یاد شه بی حبیبی آقا غریبی اما همش یاد شیب الخضیبی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه خواهری روضه میخونه برات میخواد بگه از خشکی لبات بگه چیکار کردن با بچه هات خوش غیرتم بردن ماها رو میون اغیار آره بی علمدار هم صحبتم با خولی و شمر و سنان ناچار ای وای از اون بازار این دخترا با کتکِ زجر میشدن بیدار دادن مارو آزار چقد میبارید سنگ داداش از رو در و دیوار از مردم و انظار کوتاه نیومد،گفتم با ما راه بیا راه نیومد کوتاه نیومد،می گفت رقیه که بابا نیومد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روی لبات جای چیه خیرزان؟ انگشترت هست تو دست ساربان؟ سرت برای نیزه دار سایه بان من اومدم بالا سرت ای وای دیگه دیره شمر موتو میگیره یکی جلوی خولی نامرد و بگیره ای وای دیگه دیره پایین قتلگاه اخه شمر چقد آب میخورد خولی شراب میخورد از پیرمردا سنگ واسه کسب ثواب می خورد خولی شراب می خورد کار دعا نیست،این شمر از اینجا که بیرون بیا نیست کار دعا نیست،خولی هنوز ول کن ماجرا نیست ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. در کنج زندان بلا سندی کافر خون کرده از کینه دل موسی بن جعفر هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ سندی شاهک از چه بی جرم و بهانه بر پیکر موسی زند با تازیانه هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ در کنج زندان قسمتش خون جگر شد زهر ستم بر جسم و جان او شرر شد هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ از جور صیاد او به کنج قفس افتاد از زهر کینه ی عدو از نفس افتاد هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ موسی بن جعفر هفتمین امام امت از جور و کین جان داده در گوشه ی غربت هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ هفتم امام ما شده راحت ز غم ها از گوشه ی زندان رود به سوی زهرا هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ موسی بن جعفر از ستم گردیده خاموش با دست نور دیده اش گشته کفن پوش هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ بیت امام هفتمین بزم عزا شد ذکر لب سوم علی وا غربتا شد هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ خون شد دل آل عبا زین ظلم و بیداد پیکر او مانده به روی جسر بغداد هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲ تشییع پیکرش شده بر دوش یاران جسم حسین شد پایمال سم اسبان هفتم گل دین،گردیده پرپر شهید کین شد،موسی بن جعفر موسی بن جعفر۲
. با موضوع شهادت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام ای دلشکسته در دل صحرا ،امامنا عمری اسیر ِ غربت عظمی' ،امامنا می دانم از گناه من ِ شیعه خسته ای روز وشب از سیاهی قلبم شکسته ای بنگر گرفته حال و هوای تمام شهر تنها ظهور توست امان از بلای دهر این روزها که از غم شیعه مکدّری صاحب عزای حضرت موسی بن جعفری پیش ضریح حضرت معصومه و رضا برپا نموده ای تو کجا مجلس عزا یا کاظمین رفته ای و پیش غربتش جاری شده ست اشک تو بر روی تربتش می نالی از مصیبت دستان بسته اش در بین کُند و سلسله،ساق شکسته اش هر روز و شب شده تن مجروحش آشنا با ضرب تازیانه ی سندی بی حیا آخر دوای جدّ تو زهر جفا شده از شرّ ظلم و کینه ی هارون رها شده از چه امام ِ رافضی اش خوانده دشمنش آثار کند و سلسه ها مانده بر تنش آقا به حقّ کشته ی قَعر ِ سُجون بیا از بند ظلم،شیعه ی خود را رها نما ✍.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5819039816829897645.mp3
1.32M
‍ ‍ . بند اول: گوشه ی زندان/ تنهای تنها/ غریبم و یاری ندارم نه دخترم هست/ نه پسری که/ سر روی پای اون بزارم یه کاری کرده زنجیر * رمق نمونده توو پام انقد منو زدن که * شکسته استخونام هر شب - بارون غم - از چشمای - دیوار و در - می باره هر وقت - که اسم ما-در منو - روی زبون - میاره بند دوم: شبیه یوسف/ قعر یه چاهم/ پر از غمه دل صبورم آروم نمی شن/ این نانجیبا/ تا نکنن زنده به گورم برای گریه کردن * دلم پُر از بهانه ست افطار هر شب من * سیلی و تازیانه ست روزم - تیره شده - فرقی ندا-ره واسه من - روز و شب زیرِ - لگد فقط - با گریه فر-یاد می زنم - یا زینب ۲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به آیات خدا زنجیر بستند به دستان دعا زنجیر بستند چرا تابوت او سنگین نباشد پر پروانه را زنجیر بستند .......... . پرواز دل است و صحن روح افزایش دارد چه صفایی حرم زیبایش بغداد چگونه یاد مشهد نکنیم با دیدن گنبد و کبوترهایش .......... . اگر چه بسته در زنجیر دستم به یاد مادرم در خود شکستم در و دیوارِ زندانم گواه است که گریانِ در و دیوار هستم ......... . دل او از سقیفه شعله ور شد دو دست بسته اش ارث از پدر شد تنش بر تخته ی در روضه می‌خواند که او هم کشته ی دیوار و در شد ✍ .
نوحه؛ مدیون لطف تو ایران ما.mp3
3.93M
علیه‌السلام 🔹مدیون لطف تو ایران ما🔹 آسمان تشنۀ نجوایت کنج زندان شده دنیایت اشک چشمت شده تسکینت گشته سجاده‌ات مأوایت چشمت روشنی بر عالم بخشید فِی قَعر سُجون، نورت می‌تابید از محنت سوخت، جسم و جانت افطار تو شد اشک چشمانت ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ توبه بر لب نگهبان برگشت کافر آمد مسلمان برگشت از شکوهت زن رقاصه از حضور تو گریان برگشت عطر تو نماند در زندان محصور کی گم می‌شود در تاریکی نور زنجیر غم، دستت را بست بال پرواز تو اما باز است ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ بر سرم سایۀ دستانت در دلم چشمۀ احسانت باب حاجات عالم! باشد، جان من نذر فرزندانت شد میعاد این دل‌های مشتاق مشهد، کاظمین، قم، شاهِچراغ بر دست تو، چشمان ما مدیون لطف تو ایران ما شاعر: نغمه‌پرداز:
واحد؛ باب الحوائج.mp3
1.32M
علیه‌السلام 🔹باب الحوائج🔹 با سجدۀ تو هر سحر، روشن شده زندان غم با تو داره عطر بهشت، حتی سیاه‌چال ستم پر و بال روح تو اسیر نشد بین قفس چه دلای مرده‌ای رو زنده کردی هر نفس ای دست تو مشکل‌گشا، باب الحوائج حتی تو زندان بلا، باب الحوائج ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ شبی که زنجیر ستم، به پای تو خون گریه کرد چشمای آسمون تا صبح، برای تو خون گریه کرد تو قنوت نمازت مگه چی خواستی از خدا؟ که آخر با چشم بارونی شدی حاجت‌روا دلتنگی خیلی این روزا، موسی بن جعفر برای دیدن رضا، موسی بن جعفر ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ حتی تن پاک تو هم، شد روضه‌خون کربلا مونده سه روز روی زمین، جسم مطهرت آقا به فدای پیکری که مونده بود بی‌پیرهن پیکری که شد با خاک و خون و بوریا کفن ای کشتۀ دور از وطن، غریب مادر ای یوسف بی‌پیرهن، غریب مادر شاعر و نغمه‌پرداز:
زمینه؛ وای از این دوری.mp3
1.31M
علیه‌السلام 🔹وای از این دوری🔹 من مدینه و تو بغدادی، وای از این دوری پر کشیده از دلم شادی، سخته مهجوری از چشام افتاده آزادی، وقتی محصوری وای از این دوری کی تموم می‌شه این، روزای پر غم من خدا رو به تو، باز قسم می‌دم دم می‌گیرم مثه، شیعه‌هات من هم «یا باب الحوائج، یا موسی بن جعفر» ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ نیستی و بی تو برام دنیا، مثلِ زندونه زل زدم به در تا که بابا، باز بیای خونه داداشم تو گریه‌هاش تنها، از تو می‌خونه از تو می‌خونه می‌خونم با رضا، زیر نور ماه با همه طعنه‌ها، بین اشک و آه از غمی آشنا، از غمی جانکاه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ منم و ماه میون چاه، چه شب سردی جز غم تو یا عزیزالله، چه غم و دردی؟ «اُمّ داوود» می‌خونم با آه، تا که برگردی تا که برگردی می‌کشم از دل آه، آه عالمگیر ماه من بین چاه، مونده بی‌تقصیر بی کس و بی پناه، در غل و زنجیر شاعر: نغمه‌پرداز:
. حضرت موسی بن جعفر علیه السلام دخیل بسته فلک بر ضریح زنجیرش نماز گریه کند با نوای تکبیرش شکسته ساقه ی او آیه ای مقطعه بود که هیچ سوره نیاورد ، تاب تفسیرش چگونه حلقه ی آهن گرفت حلقش را چرا به گوشه ی زندان ؟ چه بود تقصیرش ؟ چگونه زهر هلاهل ، به زخمه ی الماس به نازنین جگرش ، مینوشت تقدیرش به روی تخته ی در میبرند دریا را قلم به شرم در آمد ، ز شرح تصویرش عجب که حامل عرش است دوش چار غلام زبان گشوده حقیری برای تحقیرش شبیه جد خودش روی خاک پرپر شد شبیه جد خودش زنده مانده تاثیرش
. شهادت موسی بن جعفر علیه السلام مثل یک خنجر گران به گلو داغش آورده است جان به گلو کنج زندان چه می کند خورشید بند بر پا و ریسمان به گلو اشک مظلومی اش عیان بر رخ بغض تنهایی اش نهان به گلو گوئیا ارث هر ابالحسن است خار در چشم و استخوان به گلو غل و زنجیر جامعه یعنی دستها بسته همزمان به گلو با که گویم که تازیانه زدند به جبین به لب و دهان به گلو بوسه می زد زمین به زخم پا گریه می کرد آسمان به گلو دم آخر به نینوا رو کرد داشت مانند نی فغان به گلو میرود اسب ، خونفشان به حرم میرسد شعر ، نوحه خوان به گلو باز میدید با سنان زده اند شمر بر پهلو و سنان به گلو زیر باران کعب نی زیباست بوسه ی قامتی کمان به گلو شرح این روضه را تمامی نیست بغض ها مانده همچنان به گلو علیه السلام .
. طور وفا از بس تنت کاهیده از جور وجفا بود گویی که بر سجاده، جای تو عبا بود یک لحظه غافل از خدای خود نگشتی لب های تو مشغول ذکر ربنا بود موسی شدی و طور تو شد کنج زندان موسی، همه شب، مات این طور وفا شد برغُربتت زنجیرها خون گریه کردند خوناب غم هایت روان، از ساق پا بود هر روز روزه بودی و هنگام مغرب با تازیانه وقت افطار شما بود در زیر زنجیر گران، خون گلویت یادآور خون شهید کربلا بود از معنی «قعرالسجون» گودال پیداست گودال سرخی که برایت آشنا بود چون فاطمه تو مستجاب الدعوه بودی عجل وفاتی آرزویت از خدا بود بی حُرمتی کردند بر جسم شریفت جسمت به روی تخته ای از در چرا بود هرجا «وفایی» با دل خونین نظر کرد شیعه به پاس این مصیبت، در عزا بود ✍ .
@MAHMOUDKARIMMI_SHAB_SHAHADAT_EMAM_KHZEM_1401_HEIAT_RAYATALABBAS (10).mp3
10.63M
این تخته‌ی دَر تیزیِ مِسمار ندارد این لنگه‌ی دَر آتش و دیوار ندارد از چهار غلامی که می‌آیند یکی هم با حلقه‌ی انگشتر تو کار ندارد (یابن الحیدر، موسی ابن جعفر)۲ بارانِ گل آمد به سرت موقع تشییع بازاریِ بغداد که آزاری ندارد آنقدر سبک گشته تنت آخرِ عمری جز سلسله و پیراهنت بار ندارد انکار اگر شد غم و دردی که کشیدی این ساقِ شکسته دگر انکار ندارد مامور رسیده است و برای تو غذایی جز مشت و لگد موقع افطار ندارد ملعون دهنش باز نشد جز به جسارت یک ذره حیا پیشِ تو انگار ندارد یک لحظه ملاقات نکردی پسرت را زندانیِ بغداد که دیدار ندارد تو می‌روی و سایه‌ی سلطان پسرش هست معصومه‌ی تو غصه‌ی بازار ندارد