ادامه
این حقیر عصر آن روز که به محضر استاد گرامی مرحوم فقید آیة الله طباطبائی ـ رضوان الله علیه ـ مشرّف شدم، به مناسبت بعضی از بارقهها که بر دل میخورد و انسان را بیخانمان میکند و از جمله این شعر حافظ:
برقی از منزل لیلی بدرخشید سَحَر***وَه که با خرمن مجنون دل افکار چه کرد.
مذاکراتی بود، و ایشان بیاناتی بس نفیس ایراد کردند؛ حقیر بالمناسبه به خاطرم جریان واقعۀ امروز آمد و برای آن حضرت بیان کردم، و عرض کردم: آیا این هم از همان بارقهها است؟!
ایشان سکوت طویلی کردند و سر به زیر انداخته و متفکّر بودند و چیزی نگفتند.
رسمِ مرحوم آیة الله میلانی این بود که روزها یک ساعت به غروب به بیرونی آمده و مینشستند و حضرت علاّمه آیةالله طباطبائی هم در آن ساعت به منزل ایشان رفته و پس از ملاقات و دیدار نزدیک غروب به حرم مطهّر مشرّف میشدند، و یا به نماز جماعت ایشان حاضر میشدند؛ و چون یک طلبۀ معمولی در آخر صفوف مینشستند.
تقریباً دو سه روز از موضوع نقل ما داستان خود را برای حضرت استاد گذشته بود که روزی در مشهد به یکی از دوستان سابق خود به نام آقای شیخ حسن منفرد شاه عبدالعظیمی برخورد کردم و ایشان گفتند: دیروز در منزل آیة الله میلانی رفتم، و علاّمۀ طباطبائی داستانی را از یکی علمای طهران که در مسجد گوهرشاد هنگام خروج بوسیدن در کفشداری مسجد اتّفاق افتاده بود، مفصّلاً بیان میکردند، و از اوّل قضیّه تا آخر داستان همینطور اشک میریختند، و سپس با بَشاشَت و خرسندی اظهار نمودند که:
«الحمدللّه فعلاً در میان روحانیّون افرادی هستند که اینطور علاقهمند به شعائر دینی و عرض ادب به ساحت قدس ائمّۀ أطهار باشند؛ و اسمی از آن روحانی نیاوردند، ولیکن از قرائن، من اینطور استنباط کردم که شما بوده باشید؛ آیا اینطور نیست؟!»
من گفتم: بلی، این قضیّه راجع به من است؛ و آنگاه دانستم که سکوت و تفکّر علاّمه علامت رضا و امضای کردار من بودهاست، که شرح جریان را توأماً با گریه بیان میفرمودهاند؛ رحمة الله علیه رحمةً واسعةً.
📚منبع
مطلع الانوار، علامه طهرانی، ج۱، ص۴۰،۴۱،۴۲
#دعا_و_مناجات
#حکایات_علما_و_عرفا
🔵 دربارۀ حاج شیخ عبّاس قمی
داستانی را راجع به مرحوم محدّث آقای حاج شیخ عبّاس قمّی نقل کردند، ایشان گفتند:
من وقتی برای زیارت به نجف اشرف مشرّف شده بودم؛ و ایشان در آنوقت در مسجد هندی برای طلاّب منبر میرفتند، و چون خواستند روایتی را با سلسله سند از حضرت علی بن موسی الرّضا علیهالسّلام مُعَنعَناً از پدرشان موسی بن جعفر از حضرت صادق و همینطور تا رسول خدا روایت کنند، چون به نام علیّ بن موسی الرّضا رسیدند ناگهان گریه گلوی ایشان را گرفت به طوریکه نتوانستند نقل کنند و همۀ طلاّب و فضلآء که قریب سیصد نفر بودند تعجّب کردند که آخر نام حضرت رضا را بردن که گریه ندارد.
بعداً خود ایشان دفع دخل کرده و برای توضیح فرمودند: علّت این گریۀ غیر اختیاری آناست که این امام بزرگوار آنقدر به من مرحمت کردند و مرحمت دارند که من هر وقت نام ایشان را بر زبان میآورم بیخودانه، اشکم جاری میشود!
آنگاه شروع کردند که یک یک با سند متّصل مُعَنعَناً نام امامان را بردن تا رسول خدا؛ و چون بعضی با خود میگفتند: آخر یکایک نام ایشان را متّصلاً بیان کردن چه فائدهای دارد؟ برای صرفهجوئی در وقت خوب است گفته شود: عن علی بن موسی الرِّضا عن آبائه عن رسول الله، ایشان نیز بعد از بیان سند، بیان کردند: «نام این امامان نور است و رحمت است و اینگونه معنعناً بر زبان آوردن استجلاب رحمت میکند.»
📚منبع
مطلع الانوار، علامه طهرانی، ج۱، ص۱۷۰
#دعا_و_مناجات
#حکایات_علما_و_عرفا
🟤 دو شاهد در طیّ الارض داشتن مرحوم قاضی(ره)
حضرت علاّمه طباطبائی و آقای حاج شیخ عبّاس قوچانی، هر دو فرمودند که عادت مرحوم قاضی در ماههای مبارک رمضان این بود که ساعت چهار از شب گذشته در منزل، رفقای خود را میپذیرفتند و مجلس اخلاق و موعظۀ ایشان تا ساعت شش از شب گذشته طول میکشید؛ در دهۀ اوّل و دوّم چنین بود.
ولی در دهۀ سوّم ایشان مجلس را تعطیل میکرد و تا آخر ماه رمضان هیچکس ایشان را نمیدید و معلوم نبود کجا هستند! چهار عیال داشت، در منزل آنها نبود! در مسجد سهله و مسجد کوفه که بسیاری از شبها بیتوته مینمود نبود!
آقای قوچانی فرمودند: یک سفر زیارتی ایشان به کربلا آمده بودند، در موقع مراجعت با هم تا محل توقّف سیارات آمدیم، ازدحام جمعیّت برای سوار شدن به نجف بسیار بود به طوریکه مردم در موقع سوار شدن از سر و دوش هم بالا میرفتند، مرحوم قاضی که دید چنیناست با کمال خونسردی به کنار گاراژ رفته و پشت به دیوار روی زمین نشست و مشغول جیگاره کشیدن شد؛ ما مدّتی در کنار ماشینهائی که میآمدند و مسافرین را سوار میکردند صبر کردیم، بالأخره با هر کوششی بود خود را به داخل سیّارهای انداختیم و آمدیم به نجف و از مرحوم قاضی خبری نداشتیم.
📚منبع
مطلع الانوار، علامه طهرانی، ج۱، ص۱۷۹
#دعا_و_مناجات
#حکایات_علما_و_عرفا
🔹 داستان آقا سیّد جواد کربلائی و خواب مرد سنّی راجع به برزخ و شب اوّل قبر
راجع به تکامل در عالم برزخ داستانی را حضرت علاّمه طباطبائی ـ مدّ ظلّه ـ راجع به آقا سیّد جواد کربلائی و خواب دیدن مرد سنّی بیان کردند که اینجانب در مباحث عالم برزخ بیان کرده و نوشتهام؛ ولی یک جمله از آن را فراموش کرده و ننوشتهام و اینک در اینجا مینویسم تا بعداً به کتاب معاد ملحق نمایم، ـ بحول الله و قوّته ـ و آن جمله این است:
چون آقا سیّد جواد دید مرد سنّی در دالان روی نیمکت نشسته است و دو فرشته مشغول تعلیم اصول دین به او هستند، آن مرد چون چشمش به آقا سیّد جواد افتاد گفت: «گفتی و نگفتی» یعنی گفتی که شیخ ما که اگر از مشرق و مغرب عالم او را صدا زنند جواب میدهد و به فریادش میرسد اسمش شیخ علی است، امّا نگفتی که این شیخ علی، علیّ بن أبیطالب است! به خدا قسم همینکه شیخ علی را صدا زدم دیدم علیّ بن أبیطالب در نزد من حاضر شد!
📚منبع
مطلع الانوار، علامه طهرانی، ج۱، ص۱۷۱
#دعا_و_مناجات
#حکایات_علما_و_عرفا
💢اولین تصاویر از شهدای حادثه تروریستی استان سیستان بلوچستان که ظهر امروز به درجه رفیع شهادت نائل گردیدند .
.
🔴قیمت فطریه رمضان ۱۴۴۵ از سوی دفتر رهبر معظم انقلاب اعلام شد
بر اساس این گزارش، قیمت گندم برای هر نفر ۶۵.۰۰۰ تومان (شصت و پنج هزار تومان) و قیمت برنج برای هر نفر ۱۸۰.۰۰۰ تومان (یکصد و هشتاد هزار تومان) میباشد.
همچنین لیست وجوهات شرعی که از سوی دفتر معظم له اعلام شده، بدین شرح است:
یک سال نماز قضا: ۸.۰۰۰.۰۰۰ تومان
یک ماه روزه: ۴.۰۰۰.۰۰۰ تومان
کفاره یک روز روزه عمد: ۹۶۰.۰۰۰ تومان
کفاره یک روز روزه عذر: ۱۶.۰۰۰ تومان
حداقل فطریه هر نفر: ۶۵.۰۰۰ تومان (گندم)
کفاره عهد برای هر مورد (اطعام ۶٠ فقیر): ۹۶۰.۰۰۰ تومان
کفاره قسم یا نذر برای هر مورد (اطعام ۱۰ فقیر): ۱۶۰.۰۰۰ تومان
یک دوره ختم قرآن: ۱.۰۰۰.۰۰۰ تومان
قربانی: ۹.۰۰۰.۰۰۰ تومان
عقیقه: ۹.۰۰۰.۰۰۰ تومان
عزیزانی که میخواهند در این امر خیر کمک کنند برای نیازمندان جهت فطریه و همچنین کفاره خود و دیگران، جهت خرید نان. به آیدی بنده پیام بدهند.
همچنین جهت انجام نماز و روزه قضا
آخر ماه آمده، شرمنده و زارم هنوز
آه... بر این نفس وامانده گرفتارم هنوز
بارِ بد جز صاحبش خواهان ندارد ای خدا
مانده روی دست من سرمایه و بارم هنوز
سائلان شهر هم خوابند این ساعات شب
آنقدر درمانده ام از خویش، بیدارم هنوز
شرمسارم از اباصالح امام عصر خود
چون نکرده ذره ای تغییر، رفتارم هنوز
بندگانت توبه کردند و همه برگشته اند
سر به زیر انداختم از بس گنهکارم هنوز
هرچه می خواهی بخوان اما نخوان بی صاحبم
هرچه هم باشم پدر دارم، علی دارم هنوز
سیدی دلتنگ ایوانِ طلای حیدرم
در نجف مانده دل مجنون و بیمارم هنوز
خورده بر کارم گره، از کربلا جا مانده ام
هرچه کردم وا نشد این عقده از کارم هنوز
از شروع ماه، گریان وداعش بوده ام
شد تمام این ماه رحمت، سخت می بارم هنوز
یاد زینب بوده ام هر وقت شد وقت وداع
داغدارش در وداعی سخت و دشوارم هنوز
وقت رفتن آمده، آرام تر قدری حسین
دل نکندم، صبر کن، مشتاق دیدارم هنوز
مثل این پنجاه و شش سالی که بودم خواهرت
هرچه غم در سینه ات داری خریدارم هنوز
مادرم کرده وصیت تا ببوسم حنجرت
از گلویت بوسه ای را من طلبکارم هنوز
دیگر از ذبحت نزن حرفی، نمی دانی مگر
می دهد یک خار در پای تو آزارم هنوز
#شعر_مناجات
#محمد_جواد_شیرازی
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#مثنوی
بگیر ای دوست دست بی نوا را
زمین افتاده ی سر به هوا را
نگاهم کن! نگاهم کور مانده
گدا از آستانت دور مانده!
همانم که فراموشی ست کارم
به معصیّت گذشته روزگارم
همانم که سر راهت نشستم
همیشه توبه هایم را شکستم
همانم که ز تو توشه نبردم
به جایش باز نان شبهه خوردم
دوباره خوب کن بدحالیم را
خودت پر کن دو دست خالیم را
به گردن مانده عمری قرض و دینم
نگو یارب که عاق والدینم
اگرچه مضطرم، زارم غمی نیست
حسین ابن علی دارم غمی نیست
چه غم دارم اگر مَحرم حسین است
خدارا شکر اربابم حسین است
تمام عشق من این بار عام است
بدون روضه اش کارم تمام است
بمیرم وقت آخر پر محن بود
بزرگ یک قبیله بی کفن بود
تنش را برروی نیزه کشیدند
عزیز الله ما را سربریدند
بمیرم بچه هایش زخم خوردند
سرش را تا به کوفه زود بردند
#رضا_دین_پرور
#شعر_آیینی
#غزل_مناجات
دلى خسته دارم الهى الهى
ندارم بجز تو پناهى الهى
چگويم برايت چه بودم چه هستم
كه بر حال و روزم گواهى الهى
قنوت و ركوع و سجودم بهانه است
كه يابم به كوى تو راهى الهى
تو كوهى به كاهى ببخشى ولى من
نياورده ام پرّ كاهى الهى
تهيدستم و غير آهى ندارم
ز من آهى از تو نگاهى الهى
(قد افنيتُ فى شِرَّةِ السهو عمرى)*
كنون آمدم عذر خواهى الهى
(اعوذ بك من حلول سخطك)**
الهى الهى الهى الهى
مگر تو ببخشى گناهم وگرنه
«كميل» است و اين روسياهى
* فرازی از دعای ابوحمزه ثمالی
** فرازی از مناجت شعبانیه
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
تن از تو گرفتهست شکوفایی و جان هم
آری تن و جان از تو شکوفاست، جهان هم
مشغول تو بودند در این ماه دلانگیز
تنها نه فقط عابد و زاهد، دگران هم
اما نتوانست که از خوابِ زمانه
بیدار کند جان مرا بانگِ اذان هم
سرگرم خود آنگونهام ای دوست که چندیست
جاری نشده نام تو حتی به زبان هم
از چشمهی رحمت که روان بود در این ماه
لب تشنگیاش ماند برای من و آنهم...
هر گاه نشستم وسط روضهی سقا
شرمنده شدم از خود و از سینهزنان هم
::
تا خواستم اینبار بیایم به خودم، رفت
از دستِ منِ سر به هوا، این رمضان هم...
✍ #حسن_زرنقی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
یادت دلیل گریهی پنهانی من است
نامت انیس این دل زندانی من است
نیمه شب آمدم که نبینی رخ مرا
بار گناه علت پنهانی من است
از خود بریدهام به تو نزدیکتر شوم
این لحظهها که خلوت روحانی من است
در خلوتم همیشه کلنجار میروم
میگویم این چه وضع مسلمانی من است
کاری بکن که رو نزم بر کسی، بیا...
چیزی بده که رزق سلیمانی من است
از سفرهی تو میخورم و سیر میشوم
شکرت از این که نعمتت ارزانی من است
یک جلوهات بر این دل تاریک و سنگیام
پایان خوابهای زمستانی من است
گرم گناه بودهام و دیر آمدم
عصیان دلیل غیبت طولانی من است
تا که نبخشیام من از این جا نمیروم
این گریه برگ سبز پشیمانی من است
::
دارد بساط سفرهی تو جمع میشود
غم میخورم که آخر مهمانی من است
✍ #محمدحسن_بیات_لو
#رمضان_المبارک
#شعر_آیینی
#غزل_وداع
دل تا به خودش آمد و فهمید ، زمان رفت
چون تیر که از چله ی تقدیر کمان رفت
" اوقات خوشی بود که با دوست به سر شد"
سی روز و شب وصل که چون برق جهان رفت
یک ماه به لطف نفس گرم مناجات
از دوش دل خسته ﯼ ما بار گران رفت
سیراب شد از کوثر تسبیح ، نفس ها
زنگار هوی و هوس از جوهر جان رفت
صد حیف ندانست دلم قدر شب قدر
تا فیض ابوحمزه و اشک و هیجان رفت
خورشید که از پرده ی شوال در آمد
تا سال دگر فرصت ماه رمضان رفت
با آمدنش غلغله افتاد در افلاک
با رفتن او رونق بازار جهان رفت
آن ماه که در مرحله ی وصف فراتر
از دایره ی شعر و معانی و بیان رفت
کمیل کاشانی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
عطر بهار از سر کوه و کمر گذشت
پروانهوار آمد و پروانهتر گذشت
آبیتر از زلالی ترتیلها رسید
جاریتر از طنین دعای سحر گذشت
پیمانههای لب به لب از تشنگی کجاست؟
دورِ شکستهحالی چشمانِ تر گذشت
من زندهام به شادی این دست خاطرات
من زندهام به گرمی اینگونه سرگذشت
کو آسمان؟ کجاست رهایی؟ کجاست ماه؟
دردا دو روز عمر که بیبالوپر گذشت
زُل میزند به لحظۀ دلتنگی غروب
نخلی که روزگار بر او بیثمر گذشت
یک مصرع است و قصۀ هر سالۀ من است:
در خواب بودم و رمضان بیخبر گذشت
خوش باد حال آنکه در این ماه زنده شد
خوش باد حال آنکه در این ماه درگذشت
✍ #فائزه_زرافشان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
با روزه و با نماز، نشناختمت
با آنهمه رمز و راز، نشناختمت
یک ماه اگر چه میهمانت بودم
بگذشت مجال و باز نشناختمت
✍ #قیصر_امین_پور
.
#مناجات
#وداع_با_ماه_رمضان
#وداع_با_رمضان
یا سریع الرضا
آمده سر به زیر . دست ِ خالی گدا
غرقِ آلودگی .با امیدِ عطا
اِعطِنی یا رئوف . مهربان ای خدا
یا سریع الرضا
آمدم نیمه شب . تا گِره واکنی
نامهٔ بخششم . را تو امضا کنی
بوده در خانه ات . ناله ام آشنا
یا سریع الرضا
بسکه بخشیدی ام . من بدعادت شدم
زندگی کردم و . با سعادت شدم
لحظه ای هم مکن دست من را رها
یا سریع الرضا
آخرِ سفره را . با کرم چیده ای
یک شبه قدرِ یک . ماه تو بخشیده ای
دیدنی گشته این . لطف ِ بی انتها
یا سریع الرضا
دارد این سینه ام . گوهری در صدف
بر دلم حک شده . بیتِ شاهِ نجف
مستِ انگورم از . دستِ شیرِ خدا
یا سریع الرضا
هر که نامِ علی . از جگر می بَرَد
بارِ اورا خودِ . فاطمه می خَرد
فاطمه حاجی و .کعبه اش مرتضی
یا سریع الرضا
شکنکن ای رفیق . روی این حرف من
کار مارا خدا . داده دستِ حسن
میرسد رِزقم از . سفرهٔ مجتبی
یا سریع الرضا
رحمتِ واسعه . شاهِ کرببلاست
تا قیامت حسین . مالکِ قلب ِ ماست
جمع ِ ما را رسان . اربعین کربلا
یا سریع الرضا
رو به باب الجواد . خم نمودم سرم
از همان کودکی . شد بهشتم حرم
جایِ یارب شده . ذکر من یا رضا
یا سریع الرضا
گریه کرد و نمود . رو به ابنِ شبیب
ناله زد دیده ای؟ . شاهِ شیب الخصیب
تا محاسن گرفت .مادرم زد صدا
یا بنی حسین . کشتهٔ سر جدا
یا بنی حسین ...
روی سینه نشست . پیش من بی حیا
با نوک چکمه زد . بر دهانت چرا
زیرو رو شد تنت . با نوک نیزه ها
یا بنی حسین
#قاسم_نعمتی ✍
.
روضه و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام #شب_بیست_وهفتم ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی •✾•
یک علی آمد به میدان لشگری را مات کرد
جُون توسل بر علی و مادر سادات کرد
بی مهابا صف شکن طوفان حیدر را ببین!
مجتبی و فاطمه، شبه پبمبر را ببین!
لشگری را ضربههایش رهسپار خاک کرد
"لا فتی الا علی" در معرکه کولاک کرد
آنچنان شمشیر زد شد زنده یاد ذوالفقار
چارهای لشگر ندارد در مصافش جز فرار
با وجود یک علی تنها نمی ماند ولی
کوری چشم حسود از پا نیفتاده علی
کربلا میلرزد از یاحیدر تکبیر او
انتقام سیلی زهراست هر شمشیر او
رفت خیمه گفت بابا تشنهام آبی بده!
بیقرارم بر دل بی تاب من تابی بده
مِهر زهرا بود آب اما حسین آهی کشید
شبه خاتم تشنه بود اما فقط خاتم مکید
به هر میدان دوباره محشری را زد رقم
یکصدوهشتاد تن را کشت تیغش دست کم
وای از آن ساعتی که چشمهایش تار شد!
بیرمق شد از عطش کار علی دشوار شد
لشگری آمد بی هوا یک ضربه بر فرقش نشست
هیبت طوبیای آن صورت زیبا شکست
مرکبش او را به سمت قتلگاهش برد آه!
یاد کوچه پیکر او ضربههایی خورد آه!
اسم کوچه آمد و کوچه برایش باز شد
گفت: یازهرا! دهانِ زخم هایش باز شد
بعد سنگ و تیر و نیزه نوبت شمشیر شد
غارتش آغاز شد صدها علی تکثیر شد
غیر بوسه آرزوی دیگری زینب نداشت
جای سالم در تنش اندازهی یک لب نداشت
با این تن شکسته که عصای بابا نمیشی
یه جوری ریختنت بههم، روی عبام جا نمیشی
این اولین باره دیدم، جلو بابات پا نمیشی
رسیدم بالای سرت ولی، چه سری و چه پیکری!
تو اکبری یا اصغری؟ دسته گلم چه پرپری!
میبنی کار دنیا رو علی؟ گل روی دست باغبون
پیر شدم از داغ جوون، دارن میخندن بهمون
«آه! علی اکبر علی اکبر علی اکبر....»
میبردنت به روی دست، من دنبالت کشون کشون
آه ای خدا الآن دیگه، مرگ حسین رو برسون!
این دومین باره میرم، تشییع جنازهی جوون
از وقتی رسیدم بالا سرت، از وقتی جسمتو دیدم
لحظه به لحظه دم به دم یاد مدینه افتادم
مثل مادر شد کل پیکرت هم زخم صورت هم رو دست
هم نیزه تو سینه ات نشست هم استخوانات که شکست
«آه علی اکبر علی اکبر علی اکبر ....»
*خودشو انداخت رو بدن جوونش، بعضیا گفتن حسین جون داده. اما یه مرتبه دیدن یه دستی اومد رو شونهی حسین. تا سر و بلند کرد دید زینبشه. یه جمله به علیش گفت.صدا زد علی جان!..*
"خیز و از جا، آبرویم را بخر!
عمه را از بین نامحرم ببر!"
*زینب جان چجوری از دم خیمه تا اینجا اومدی؟ نگفتی این نامردا نگاهت میکنن؟
یبار تو کوچهها داداشم حسن دیده مادرمون رو بین نامحرما، برامون بسه! دیگه نمیخوام اون صحنه پیش بیاد. هرکاری کرد دلش آروم نشد. سر علیش رو تو بغل گرفت. سر علیش رو به زانو گذاشت اما دلش آروم نشد. همه دیدن خود حسین خم شد این صورتش رو گذاشت به صورت جوونش هی صدا میزنه "ولدی! ولدی!"*
.
توسل و مناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان به نفسِ سید مهدی حسینی •✾•
گرفتاریم با نفسی که دنبال هوا رفته
همش دنبال دنیا رفته و راه خطا رفته
از آن حال مناجات و تضرع رنگ و بویی نیست
خدایا حال خوب ما کجا رفته؟ کجا رفته؟
مناجاتم تظاهر شد پر از حس تکبر شد
چه گویم که عباداتم تماما با ریا ، رفته
در این ماه مبارک هم دوباره معصیت کردم
من از اعمال و رفتارم دگر شرم و حیا رفته
نمازم مثل سابق نیست ، قنوتم نیز لایق نیست
تهجد که به جای خود ، نمازم هم قضا رفته
به مردم سوء ظن دارم ، زبان طعنه زن دارم
كه جاى ذكر تو از آن ، دروغ و ناسزا رفته
ادای توبه کردن را در آوردم ، پذیرفتی
منی که مزه عصیان به کامم خوب جا رفته
دلم خیلی گرفته از خودم از اشتباهاتم
خدایا کشتی عمرم به گل افتاده وا رفته
کسی حال بد ما را شبیه تو نمیفهمد
تویی که خوب میدانی به حال ما چه ها رفته
اگر یکجا نمیبخشی ، بسوزان و خلاصم کن
حساب از ما نکش دیگر حساب از دست ما رفته
ولی حالا پشیمانم ، تو میخشی؟ نمیدانم
فقط اینقدر میدانم به عفوت التجا رفته
اذانم چون علی دارد ، نجاتم می دهد آخر
اذانم چون علی دارد ، صدایم تا خدا رفته
بهشت ارزانی خوبان ، نجف باشد بهشت ما
به جنت سر زده هرکس دم ایوان طلا رفته
همیشه وقت هر سختی به دادم میرسد مادر
همیشه دست پر از خانه زهرا ، گدا رفته
قیامت کارما از اهل محشر پیش می افتد
اگر پرونده ام دست علی موسی الرضا رفته
از استغفار ما چیزی برایت در نمی آید
ولی با ذکر اربابم گناه از بین ما رفته
به العفوم امیدی نیست ، بخر این یاحسینم را
که هرجا نام او آمد اجابت بر دعا رفته
یقین دارم نمیسوزد میان آتش قهرت
هر آنکس که فقط یکبار سمت کربلا رفته
غروبی رو به قبله یاد باب القبله افتادم
دلم خیلی برای دیدن صحن و سرا رفته
دم افطار میخوانم سلام ای تشنه مظلوم
بمیرم جای آب آخر به خوردت نیزه ها رفته
هزار و نهصد و پنجاه دفعه یاد ما کردی
دعا کردی برایم گرچه جسمت زیرپا رفته
به غارت رفتن تو خواهرت را دست غارت داد
شبیه برقع زینب ، ردا رفته عبا رفته
تو جایت دامن زینب فقط بوده نه آن خورجین
به جای دامن زینب سرت آنجا چرا رفته؟
#شاعر:محمدجواد پرچمی
🔻
Shab 25 Ramazan 1403 Karimi [Mohjat_Net] (3).mp3
1.81M
#امام_حسین
#شهدا ی سوریه
#حاج_محمود_کریمی
ای کشته ی دور از وطن خوش اومدی به وطنت
عجب حکایتی شده زخمای روی بدنت
ای که شهیدِ نظر لطف امام رضا شدی
این شب جمعه ای تو هم زائر کربلا شدی
یاد حسین میندازتم شهیدی که شبیهشه
برای ما تابوت تو تداعیِ ضریحشه
از راه دوری رسیده گریز روضه ی امشب
گریه کنیم همه با هم برا برادر زینب
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
****
ما ملت شهادتیم ملت ما حسینیه
روضه های شنیدنی برا شهیدا عینیه
پیکر غرق خونتون روضه ی مکشوفه شده
مثل سرِ به نیزه ای که وارد کوفه شده
مصیبت اعظم ما همیشه داغِ کربلاست
همه سرا فدای اون سری که توی تشت طلاست
سرِ برادر زینب تو سربلندی دینی
سرِ به نیزه بلندی تنِ رو خاک زمینی
سری به نیزه بلند است در برابر زینب
خدا کند که نباشد سر برادر زینب
.
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
به پاى درد و دلِ بنده چاه کم آورد
مقابل جگر من که آه کم آورد
به پیش هیچ کسى کج نگشت گردن من
ولى مقابل این بارگاه کم آورد
تمام شد رمضان، تازه ما شروع شدیم
به شبنشینى عشاق، ماه کم آورد
::
زمان توبهی من هم نریخت گریهی من
همینکه رفت دم قتلگاه، کم آورد
خودت بیا و بگو یاعلى؛ بلندم کن
دوباره بندهی تو بین راه کم آورد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
#امام_زمان_عج_مناجات_ماه_مبارک_رمضان
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
اسیر درد شدیم و دوا نیامد باز
گذشت ماه خدا، ماه ما نیامد باز
شبیه هر رمضانی که بی تو آمد و رفت
نفس به سینهٔ ما ماند و جا نیامد باز
چقدر هر سحر از درد دوریاش یک ماه
صدا زدیم که آقا بیا؛ نیامد باز
دوباره من نشدم آنچه را که او میخواست
دوباره کرد برایم دعا، نیامد باز
اگرچه بد شده بودم ولی مرا بخشید
اگرچه شد دلش از من رضا، نیامد باز
دوباره روضه بخوان، روضه خوان! که گریه کنیم
که صاحب همهٔ روضهها نیامد باز
پس از گذشتن یک ماه گریه در دستم
مگو که تذکرهٔ کربلا نیامد باز
✍ #محمدعلی_بیابانی
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
مهربانماه من! خداحافظ!
اشکِ من! آهِ من! خداحافظ
ای تو اندوهِ تا ابد شیرین
غم دلخواهِ من! خداحافظ
باز بُغض یتیمیام گل کرد...
پرورشگاه من! خداحافظ
باید اینجا جدا شویم از هم
یار همراهِ من! خداحافظ
نرسید آخرش به دامنِ تو
دستِ کوتاهِ من... خداحافظ
من ستاره ستاره دلتنگم
ماه من! ماه من! خداحافظ
✍ #فاطمه_عارف_نژاد
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
افسوس که این فرصت کوتاه گذشت
عمر آمد از آن راه و از این راه گذشت
یاد شب قدر و چشمۀ فیض بهخیر
تا چشم به هم زدیم، این ماه گذشت
✍ #محمدجواد_غفورزاده
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
ای رحمت و فضل آسمانی! بدرود
ای عفو و گذشت رمضانی! بدرود
بار گنه ما کمرت را خم کرد
ای ماه عزیز قدکمانی! بدرود
✍ #علی_سلیمیان
🔻
#وداع_با_ماه_مبارک_رمضان
سفره دارد جمع میگردد، گدا را عفو کن
باز هم خوبی کن و این مبتلا را عفو کن
دیگر از این توبهها دارم خجالت میکشم
یا رب این شرمندهی غرق خطا را عفو کن
بر در این خانه من بهر امیدی آمدم
پس، نگیر از من تو این حال و هوا را، عفو کن
دستِ خالی آمدم، با دستِ خالی میروم
یا کریم! این روسیاهِ بی نوا را عفو کن
پیش مردم آبروی بندهات را حفظ کن
خوب و بد، درهم بخر، ای یار! ما را عفو کن
جان آقای خراسان، جان سلطان غریب
هم وطنهای علی موسی الرضا را عفو کن
من گنهکار و تویی غفار، یا ربّ الحسین
جان اربابم بیا این بندهها را عفو کن
بودهام این روزها مصداق فَابک للحُسین
گریهکنهای غم کرببلا را عفو کن
جان آنکه دست و پا میزد به زیر تیغ و تیر
حُرّ توبه کردهی بی ادعا را عفو کن
✍ #وحید_محمدی
🔻
🌹اهمیت شب بیست و هفتم ماه مبارک رمضان و دعای آن
♦️ در پاره ای از روایات وارد شده است که #شب_بیست_و_هفتم ماه مبارک رمضان کمتر از #شب_قدر نیست؛ لذا امام سجاد صلوات الله و سلامه علیه این شب را #احیاء می داشتند و مراسم احیاء را بجا می آوردند و این #ذکر_شریف را در احیاء شب بیست و هفتم زیاد بر زبان می آوردند:
🔸«اللّهُمَّ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْتِ».
🔻