eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•شیری از بیشه روان... حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── شیری از بیشه روان جانب میدان شده بود به سوی معرکه میرفت و رجز خوان شده بود کفنی را به تنش کرده عمو جان حرم میچکد از لب او نام کریمان حرم از عبایی که به تن کرده زُهَل میریزد زیر پایش زلبش شهد عسل میریزد گرهی کور زده طاق دو ابرویش را عمه اش شانه زده طُرّه ی گیسو یش را خوبی نسل علی ها به پسر داشتن است به هنر داشتن است و به جگر داشتن است این هم از نسل علی صف شکن خنّاس است خوبی این پسر این است که با عباس است رفت میدان و رجز خواند و تماشایی شد ضربه هایش به سر ودست چه مولایی شد تیر دورِ سر او چرخ زد و جولان کرد پدری را ز غم مرگ پسر گریان کرد پسرِ دوم ازرَق که به میدان تن داد همه دیدند چگونه سرش از تن افتاد یک نفر گفت که این ضربه ی حیدر باشد یک نفر گفت که عباسِ دلاور باشد دیگری گفت که این مرد غیورِ جمل است دیگری گفت که این لشگر ما را اجل است دیگری گفت به والله حس آمده است زرهی نیست کفن کرده به تن آمده‌ است ناگهان بند نقاب از قد رعنا که گرفت دشت را در نظرِ غیرت زهرا که گرفت رو زد با رجزی گفت: أنا ابن الحسنم من اویس قَرنم شهر مدینه وطنم پسر فاطمه عم من و مولای من است پدرم نیست ولی اوست که بابای من است *به خیمه ی عمه ام میخواهید چپ نگاه کنید، کور خوندید ..* من به ناموس خدا چون پدرم حساسم غیرتُ اللهم و بر اهل حرم حساسم میزنم گردنتان را به دمِ شمشیرم انتقام علی و فاطمه را میگیرم در همین فاصله گفتند که نیرنگ زنیم این هم از نسل کریم است به او سنگ زنیم آنقدر سنگ به او خورد که از زین افتاد در حرم مادرش از ماتم قاسم، جان داد *سی و پنج نفر رو به درک واصل کرده. ابی مخنف نوشته هفتاد نفر رو به درک واصل کرده..یکی گفت چیکار میکنی یکی کی همهمون رو میکشه..نمیشناسی اینارو؟اینا خون علی تو رگاشونه..* *ازرق شامی که جنگش با صدها نفر مرد جنگی برابری می کرد پسراش رو فرستاده قاسم یکی یکی پسراش رو‌کشته...اومد گفت : تو چطور بچه های من و کشتی؟ بوه های من و میکشی..قاسم گفت: آره، توأم‌ می کشم. کسی چپ نگاه کنه به خیمه ها دمار از روزگارش در میارم... مسخره اش گفت: تو چه مرد جنگی هستی که هنوز بند چکمه یا نعلینت رو نبستی ،تا خم شدبند چکمه رو نگاه کنه با یه ضربه بدرک واصلش کرد .. عباس قمر بنی هاشم داره رزم شاگردش رو نگاه میکنه با الله اکبر هاش به خیمه هام خبر میده ... صدا زد.." الله اکبر لا حول ولا قوه الا بالله"چی کار کردی قاسم گل کاشتی.. دوره اش کردن کوفیا معروفن سنگ زنهای قهاری ان.. جناب عابس و سه نفر رو بد سنگ زدن تو کربلا. یکی عابس یکی قاسم ابن الحسنه یکیم خود ابی عبدالله است..منتها ابی عبدالله رو از نزدیک میزدن.یکی از این سنگها خورد به پیشانی ارباب لباس عربی رو آورد بالا خون از روی صورتش پاک کنه ...آی حرمله آتیش بگیری قلب ابی عبدالله را نشانه رفت. روضه اش بمونه برا شب عاشورا فقط همین رو بگم از جلو نتونست تیر رو در بیاره.. آقای غریبمون دست برد از پشت سر تیر رو درآورد.. مثل ناودان خون از قلب مبارک بیرون می ریخت...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
بخش ششم روضه (5).mp3
12.41M
|⇦•شیر ی از بیشه...... ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید امیر حسینی
. |⇦•یا ولی الله... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی سید امیر حسینی ●━━━━━━─────── يا وَلِيَّ اللّهِ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عزوجل ذُنُوبی تو که اینقده خوبی ما رو کربلا ببر تنگِ غروبی راضی میشه ازم خدا،تو که راضی بشی ازم میگذره از گناه ما، اگه ما رو ببری حرم منتظرانِ زمان ظهوریم سربازانِ پادگان ظهوریم بحقِّ ابا عبدالله عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج یا الله .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
پیش زمینه.mp3
3.88M
|⇦•یا ولی الله...... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید امیر حسینی
. |⇦•تا عمویش رسید... حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی ●━━━━━━─────── تا عمویش رسید بر سر او دید جسم به خون شناور او گفت قاسم بلند شو پسرم روی پات بند شو پسرم ای فدایت شوم زجا برخیز سرو رعنای مجتبی برخیز شعله برجان ما نکش اینقدر به روی خاک پا نکش اینقدر پسرم! تو امانت حسنی چه کنم تا که دست و پا نزنی روی جسمت برو بیا شده است استخوانهای سینه وا شده است شاهد دست و پا زدن شده ام آه شرمنده ی حسن شده ام قدکشیدی تو آنقدر اینجا در عبا جا نمی شوی حتی راه رفتند بر حریم تنت جای نعل است برروی بدنت اسب روی تنت شتاب گرفته نعل از پیکرت گلاب گرفته کینه ها نقش برزمین ات کرد عقده های جمل چُنین ات کرد قاسمم! قد کشیدی، ولی کمان شده ای تو پُر از خُرده استخوان شده ای *وقتی دید قاسم اونجوری داره دست و پا میزنه توکربلا دوتا بدن بودهنوز نفًس برتن بود اسبا رفتن روی بدن ابی عبدالله تا نگاه کرد یاد مادرش افتادحرفهاش عوض شد امام زمان منوببخشید آقا...* روی جسم توهمهمه شده است داغ تو داغ فاطمه شده است پهلویت درفشار بود شکست سینه دراظطرار بود شکست قاسمم! روضه ات امتداد تاریخ است زخم نیزه مشابه میخ است تا که پا پشت در گذاشت زدند مادرم بار‌ شیشه داشت زدند یه مادرو تو روز روشن بزنند چکارمیکنی بگو؟؟ نه مادرت زن همسایه اصلا چکارمیکنی بگو؟؟ تحملش سخته تو رو امام حسن چکار میکنی بگو؟؟ در افتاد.. مادر افتاد.. *موسی ابن جعفر علیه السلام فرمود: اون روز نامرد یه جوری تازیانه رو می چرخوند دیگه تا روزای آخر دست مادر ما بالا نیومد..* حسن جان! به هیچکس نگو که خوردم زمین به هیچکس نگو عزیزم آفرین حسن جان! حسن تو چادر مرا تکان بده جلو بیفت خانه را نشان بده دنبال حیدر می دوید از چادرش خون می چکید شکر خدا زینب ندید *اگه تو مدینه ندید خون پهلوی مادر را اگه فضه و اسماء مخفی کردند از این دختر بچه، عوضش کربلا جبران شد..از بالای تل هی با صورت زمین خورد و بلند شد...* منو زابراه نکن دست و پا که می زنی مادر و نیگا نکن *همین که قافله راه افتاد دیدند دختر علی سرشو پایین انداخت کاری ازش بر نمیومد میخواستن قافله رو راه بندازن دستشو بلندکرد....* یه نفر کاری کنه شمر اومده، برا ما جلوداری کنه «حسین حسین حسین..» ای بی کفن حسین خونین بدن حسین عریان بدن حسین حسین جان! به یاد لبت یک شبم خواب راحت ندارم شبی که میرفتم واست کاسه آب گذاشتم تا حالا از این خونواده زنی رو نبُردن اسارت الهی میمَردم نمی دیدم اینقدر جسارت واویلا... صلی الله علیک یا اباعبدالله.‌ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
4_5904268907333554173.mp3
37.34M
|⇦•تا عمویش رسید..... ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی حسینی
. |⇦•دنبال کبریایی .. و توسل به روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── دنبال كبريايى؟! بى كبر و بى ريا باش وقت اداى دِیْنَت فارغ ز هر ادا باش راه سلوک نوکر از جاده ی سکوت است پروانه باش اما چون شمع بی صدا باش وقتی که پشتِ این در پیغمبران نشستند در کوی نیکنامی پیوسته خاکِ پا باش هر منصبی که داری، بیرون روضه داری اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش گفتیم‌ رو سیاهیم، گفتند: پیش ما نه گفتيم بى پناهيم، گفتند: پيش ما باش آسايش دو گيتى تفسير اين دو حرف است ديوانه ی حسين و مجنون مجتبى باش سینه به سینه یادم دادند که بگویم بابای من فدای یک تار موی باباش آب زلال را در سرچشمه جستجو کن خواهان خیر هستی خواهان مرتضی باش حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟! پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش اول بده بدست همسایه نذری اش را الجّار ثمَّ الدّار از این قبیل ها باش *همش داره همسایه ها رو دعا میکنه. گفت مادر این حال و روزته. آخه یه مقدارم برا خودت دعا کن. گفت: برا خودم شرط داره. اگه میخوای برا خودم دعا کنم بگو حسینم بیاد حسن جان بگو حسینم بیاد زینب ام کلثوم دور بستر من بشینید شما دستای کوچیک تون رو بالا ببرید من دعا میکنم. همه با هزار امید اومدن دستای کوچیک رو بالا بردن. الآن مادر دعا میکنه حالش خوب میشه. یه وقت دیدن دست شکسته رو بالا آورد. صدا زد.. "اللهم عجل وفاتی سریعا"...* فرمود امام صادق: از پشت بام‌ خانه با یک سلام ساده الساعه کربلا باش او غرق خون‌ خود شد، من غرقِ در گناهم سر داد، دل ندادم، ای بی وفا مرا باش یابن الحسن کجایی؟ ای داد از این جدایی من آمدم به به سویت لطفی به من نمایی یابن الحسن کجایی؟ کی می شود بیایی؟ ای غایب از نظر ها کی می شود بیایی؟ پرده ز رخ بگیری صورت به ما نمایی یابن الحسن کجایی؟ ای داد ازین جدایی .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1402050102.mp3
29.5M
|⇦•دنبال کبریایی.... # مناجات و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•چه دلخون شدم.. و حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── چه دلخون شدم چه گلگون شدم به زیر سم اسب ها بی جون شدم کفن پیرهَنم که بی جوشنم به بزم هزار نیزه مهمون شدم چه گلگون شدم شده عشق من با تو ضرب المثل لبم را بهم بسته طعم عسل عمو! قاسمت رو بغل میکنی همون جور که اکبر رو کردی بغل «عمو جانم عمو جانم» *حالا ابی عبدالله نشسته بالاسرش میگه:* یتیم حسن آتیشم نزن چرا مادرم رو صدا میزنی بمیرم برات برای نگات پیش چشم من دست و پا میزنی دارم میزنن، عمو روی دست کدوم نیزه راه گلوی تو بست زیر سمِّ مرکب نفس میزنی مثه مادرم سینه ی تو شکست دلِ من شکست... * وقتی قاسم داشت میرفت میدان، ابی عبدالله سوار اسب کرد. پاش به رکاب نمی رسید. حالا حسین بدن قاسمو داره بر میگردونه. روایت میگه ابی عبدالله سینه ی قاسمو به سینه اش گذاشته بود داره میاره پاهای قاسم رو زمین کشیده میشه. دیگه این بدن نرم شده، دیگه استخونی تو این بدن باقی نمونده.میگن بدنو آورد تو خیمه دارالحرب. کنار بدن علی اکبر گذاشت، خود حسین نشست ما بین این دو تا فرزند. یه نگاه به علی اکبر میکنه یه نگاه به قاسم میکنه، میگه دعا کنید دیگه منم بیام.. میگن وقتی خیمه ها رو آتیش زدن خیمه دارالحرب رو هم آتیش زدن. اگه این بدن ها تو خیمه دارالحرب باشه روضهٔ فاطمه تکمیل شده.* «عمو سوختم ...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
1402050104.mp3
16.07M
|⇦•چه دلخون شدم..... ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•هرکه از عاشقی.. ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── هر که از عاشقی خبر دارد در دلش میل ترک سر دارد آنکه از نسل حیدر و زهراست شوق پرواز بیشتر دارد کربلا جای پر کشیدن هاست قاسم از راز آن خبر دارد رنگ و بوی حسین دارد او همنشینی گُل اثر دارد سیزده ساله است و با این حال جگری مثل شیر نر دارد ذکر أحلی من العسل به لبش پیش او مرگ هم شکر دارد بی زره آمده عدو می گفت چه قَدَر این پسر جگر دارد آمده مثل شیر می غرّد نسل حیدر عجب ثمر دارد یاد صفین زنده شد امروز بس که او جلوه ی پدر دارد زاده یوسف است و یوسف روی جلوه هایی چُنان قمر دارد * ابی عبدالله صورتشو پوشوند. گفت:* نور چشم حسن نظر نخوری چشم این گرگ ها خطر دارد *سیزده ساله امام حسن یجوری جنگ کرده، که لرزه به اندام شامیان انداخته. اَزْرق شامی بهش گفت عمر سعد برو. گفت برا من زشته. من دلاورم تو شام. به جنگ یه پسر بچه برم؟ یکی از بچه هامو میفرستم کارو تموم میکنه. اولین بچشو فرستاد به یه ضربه ی شمشیر قاسم بن الحسن رو زمین افتاد. صدای الله اکبر بلند شد. عمو میگه لا حول و لا قوه الا بالله... عباس میگه: جانم قاسم. فرزند دوم سوم چهارم همه رو به درک فرستاد، خود اَزْرق شامی اومد تو میدون به یه ضربه شمشیر قاسم، اَزْرق هم رو زمین افتاد. صدای سپاه اسلام بلنده. البته دیگه چیزی ازاین سپاه نمونده. سپاهیای ابی عبدالله زینب و نجمه و بچه ها و رباب و ... همه از صبح به شهادت رسیدن اصحاب، اما عباس میگه: جانم قاسم. دیدن هیچ چاره ای براشون نمونده دوره اش کردن. «از هر مسیری بری روضت میره دوباره کوچهٔ بنی هاشم.» این دوره کردن رو نانجیبا ازون جا یاد گرفتن. سنگ بارانش کردن...* گفت نور چشم حسن نظر نخوری چشم این گرگ ها خطر دارد تو برای حسین، یک حسنی با تو انگار بال و پر دارد هم برایت عمو و هم پدر است نشده چشم از تو بردارد مجتبای حسین صبری کن که عمو چشم های تر دارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── *چه وداعی کرده قاسم.وقتی اومد تو خیمه زانوی غم بغل گرفته بود. «این صحنه ها رو ما زیاد دیدیم از بچه ها که میرفتن دفاع مقدس کم سن و سال بودن، مادراشون نمیذاشتن. کِز می کردن یه گوشه ای تا بخوان اذن بگیرن.» اون وقت مادرش نجمه خاتون سلام الله علیها نگاه کرد عزیز دلم! چرا اینطوری پژمرده شدی؟ گفت مادر هرکاری کردم بابا اجازه نداد، عمو اجازه نداد. درستش همینه بابا اجازه نداد. گفت دورت بگردم. من گره ات رو باز میکنم. نترس! یه ساروق بسته ای رو آورد گره هاش رو باز کرد، یه نامه ای ازاین بیرون آورد بوسید روی چشماش کشید. گفت این دست خط باباته. بابات نوشته برا عموت. کربلا نیستم حسین جان. اگه بودم خودم جونمو فدات میکردم. بچه های من نکنه از شهدا جا بمونن. یه وقت دیدن نامه رو گرفته داره میدوه. عمو حسین!...چیه قاسمم؟ قربونت بشم! گفتم نه نمیشه بری. تو امانت داداشمی. گفت: عمو این نامه رو بگیر بخون! میگن ابی عبدالله نامهٔ برادر رو خوند اینقدر گریه کرد دست گردن قاسم انداخت. یه طوری گریه کردن "فَغُشی عَلیهما..." هر دو غش کردن رو زمین افتادن.حالا داره میره... خدا به داد دل مادرش برسه.* قول داده مراقبت باشد چه کند کربلا خطر دارد تو برای حسین یک حسنی گرچه مثل حسین بی کفنی ناگهان زادهٔ مجتبی زمین افتاد ناگهان بی هوا زمین افتاد فرق او تا شکافت دشمن گفت: آفرین مرحبا! زمین افتاد ناله اش بین هلهله گم شد گرچه او با صدا زمین افتاد مثل حیدر، شهید شد قاسم یا علی گفت تا زمین افتاد پیش قاسم رسید و از گریه حضرت کربلا زمین افتاد یادش آمد مدینه هم مادر وسط کوچه ها زمین افتاد بر زمین خوردن ارث مادری است هرکه از نسل ما زمین افتاد آن طرف تر کنار علقمه هم ساقی با وفا زمین افتاد *یه موقعی ابی عبدالله رسید، روایت نوشته مثل بِسمِل! بِسمِل میدونی چیه؟ مرغی که سر می کَنَن میندازن رو زمین هی بال بال میزنه. داره بال بال میزنه، هی پاهاشو داره رو زمین میکشه. نانجیب بالاسرش نشسته، کاکل قاسم در دستشه، میخواد سرو جدا کنه. ابی عبدالله رسید، شمشیرو حواله کرد دست این نانجیب قطع شد. این یه وقت ناله زد قومش به دادش رسیدن میخواستن اینو جدا کنن و ببرن، دیگه نگم چه شد! زیر دست و پای اسب ها. یه وقت دید یه صدای ناله میاد.. عمو حسین!...* گلم! اما گلابم را ز سمِّ اسب ها بو کن جدا کن ای عمو از خاک صحرا استخوانم را ... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
1402050103.mp3
36.68M
|⇦•هرکه از عاشقی..... حضرت قاسم بن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•بی زره آمدم.. حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── بی زره آمدم و پیروهنم شد کفنم قاسم بن الحسنم، قاسم بن الحسنم مثل عباس عمویم بخدا صف شکنم قاسم بن الحسنم، قاسم بن الحسنم حسن! شده فتح الفتوحم حسن! رجز پر شکوهم حسن! نامت آرامش روحم حسن! علمت روی دوشم حسن! کفنم را بپوشم حسن! مانند تو میخروشم «حسن جانم، ای جانم ای جانم» در حرم ولوله افتاد که بر روی جبین قاسم افتاده زمین، قاسم افتاده زمین ای عمو برگ گُلت را بر روی خاک ببین قاسم افتاده زمین، قاسم افتاده زمین عمو! برسی اینجا به دادم عمو! به زمین سر نهادم عمو! زیر دست و پا فتادم عمو! بنگر که ز کینه عمو! چه شده زخم سینه عمو! دشت کربلا مدینه «عمو جانم، ای جانم، ای جانم» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1402050108.mp3
16.4M
|⇦•بی زره آمدم..... حضرت قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•تحتُ القبه... حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── تحتُ القبه دعا کردم واسه هر کی گرفتاره تحتُ القبه سلام دادم جای هر کی حسینو دوست داره بیشتر از همه یادش کردم رفیق امام حسینیمو بیشتر از همه دوسش دارم عکس بین الحرمینیمو جان کربلا.. بهترین جای جهانی تو به قرآن ، کربلا دور دورم باشم یا نه به هر حال، کربلا «حرم سیدالعطشان، کربلا جان ... کربلا حرم سیدَ العطشان، کربلا » تحتُ القبه صدا کردم دونه دونه عزیزامو تحتُ القبه خودم دیدم عشق مردم به اسمِ آقامو چه تلاطمی عجب شوری توی هیأتای اربابه نور آقامون داره هر روز بیشتر از خورشید میتابه جان کربلا... کاش زیارتت میکردیم همین الان، کربلا چقدر عاشقتن مردم ایران، کربلا «حرم سید العطشان، کربلا جان کربلا ... حرم سید العطشان، کربلا» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1402050113.mp3
10.78M
|⇦•تحتُ القبه..... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•پا بر زمین نکوب.. حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── پا بر زمین نکوب عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار و ندار توست ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا ماه شب چهاردهم بی قرار توست دل بردن از امام و سراپا عسل شدن این کار، کار بی هنران نیست کار توست ای جان فدای نغمه ی اِن تَنکُرونی ات هر کس شهید عشق شود از تبار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بندِ بازمانده گره یادگار توست دارد زره به قامت تو گریه می‌کند حتی کلاهخودِ تو هم داغدار توست قاسم شدی که روی زمین قِسمَتَت کنند این تکّه های تن، سند افتخار توست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
Mirdamad 1402 shab06 e.mp3
9.53M
|⇦•پا بر زمین نکوب..... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد
. |⇦•با رُخ غرق خون.. بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی ●━━━━━━─────── بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اِشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " *شب ششم ماه محرم، شبِ آقازاده امام حسن، شب سيزده ساله ي كربلا...* اي شهادت تو را شهد شيرين به كام به جلالت درود به جمالت سلام بر مه عارضت بوسه ي چهار امام نسل صبر و سكوت، مرد خون و قيام با رُخ غرقِ خون، ماهِ هر انجم سيدي سيدي، قاسم بن الحسن يوسف فاطمه سبط خير البشر هم برايت عمو، هم برايت پدر او به جاي پدر، تو به جاي پسر تو از او سرفراز، تو به او مفتخر او تو را جانِ پاك، تو بر او عضوِ تن سيدي سيدي، قاسم بن الحسن سيزده ساله اي در دلِ كارزار *ياد همه ي سيزده چهارده ساله هاي جنگ بخير...* سيزده ساله اي در دلِ كارزار زخم ها بي حساب، قاتلان بي شمار * توي فتنه هاي اخير، اين چند تا شهيد كه همه ي شما ميشناسيد، آرمان علي وِردي و روح الله عجميان، بارها همه ي شما فيلم هارو ديديد، چند نفر به يه نفر اين شهدارو ميزدند، هفده نفر در قتل روح الله عجميان دست داشتن، مدينه هم همينجوري بوده، چند نفر به يه نفر زهرارو مي زدن، چند نفر به يه نفر كربلا ابي عبدالله رو توي قتلگاه مي زدند، قاسم رو هم همينجوري زدن، هم با شمشير ميزدن و هم با اسباشون از روي بدنش رد ميشدن، خيلي روضه ي امشب روضه ي سختي است، ابي عبدالله كنار بدن قاسم يه جمله اي گفته، كنار هيچ بدني نگفت، گفت: سخته برا عمو تورو جلوش ببينه دست و پا ميزني...* سيزده ساله اي در دلِ كارزار زخم ها بي حساب، قاتلان بي شمار *قاسم نه كلاه خود داشت، نه زره داشت، نه سپر داشت...* تن چو گُل برگ برگ، دل پُر از نيشِ خار استخوانها شكست، با هزاران سوار خونِ سر آبِ غسل، خاكِ صحرا كفن سيدي سيدي، قاسم بن الحسن *وقتي رفت ميدان، لباس مناسبِ رزم نداشت، رجز خوند، رجزي كه خوند خيلي دشمن رو تحريك كرد، تا اون موقع نميشناختنش، تا گفت:" اَنَا بن الحسن" يهو همه به خودشون اومدن، خيلي ها توي لشكر دشمن عثماني مذهب بودن، از اميرالمؤمنين كينه داشتن، فكر ميكردن اميرالمؤمنين در قتل عثمان دخيل بوده، خيلي هاشون هم از جنگ جمل از مجتبي كينه داشتن، وقتي امام حسن توي جنگ جمل اون نيزه رو زد، اون شتر رو زد زمين، اون كينه توي دلِ اينا موند، تا فهميدن نوه ي اميرالمؤمنينِ، تا فهميدن پسرِ امام حسنِ، اول كاري كه كردن سنگ بارونش كردن...* عضو عضوش همه گشته از هم جدا بارها زيرِ تيغ كرده جان را فدا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── *قاسم بعد از علي اكبر رفت ميدان، يعني ابي عبدالله يه داغِ سنگيني رو ديده، علي اكبري رو از دست داده كه شيخ جعفر شوشتري ميگه: نگيد روضه ي علي اكبر، بگيد روضه ي جون دادنِ حسين... ابي عبدالله يه بار داغ ديده، نميخواد يه داغ ديگه ببينه، لذا تا از وسط ميدان يه ناله ي ضعيف بلند شد: "یَا عَمَّاهْ!" عمو! به دادم برس... نوشتن: ابي عبدالله مثل بازِ شكاري، يعني خيلي سريع رفت ميدان، لا إله إلّا اللّه، اما اين ميدان رفتن با ميداني كه برا علي اكبر رفت خيلي فرق داشت، وقتي رسيد بالا سَرِ علي اكبر، از بالاي ذوالجناح بدن قطعه قطعه رو ديد، ميدان رو ديد، از بالاي اسب افتاد، اما بالاي سر قاسم ديد صداش مياد اما خودش رو پيدا نكرد، ديد يكي بين غبار اسب ها هي ميگه: عمو! استخونام شكست... عمو به دادم برس... اي حسين!...* ميپيچه تو گوشم صدايي نمي دونم اما كجايي صدات غرقِ درده، خدايي نكرده ببينم زيرِ دست و پايي برام سخته دردِ جدايي بلند شو دلم رو نسوزون دوباره صدام كن عمو جون   *آخه رسيد بالا سَرِ علي اكبر، دلش ميخواست يه بار ديگه علي اكبر بگه: بابا! اما هرچي منتظر شد يه بار ديگه نگفت، اما قاسم تلافي كرد، هي مي گفت: عمو جان! عموجان!... چيكار كرد ابي عبدالله؟ يه نگاه كرد، تا گرد و خاك خوابيد، ديد قاسم رو زمينه، " وَهُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْه " ديد اين بچه داره پاهش رو از درد به زمين ميكِشه، هي از درد به خودش ميپيچه... من اينجوري روضه بخونم امشب، اين شهادت همه ي روضه هارو برا ابي عبدالله تكرار كرد، شباهت روضه اش اينجوريه، هم به جدش پيغمبر، همه به جدش اميرالمؤمنين، همه به مادرش فاطمه، همه به باباش امام حسن، همه به ابي عبدالله، بگم برات با هم ضجه بزنيم، شباهتش به پيغمبر، هر دو رو سنگ باران كردن، هر دو بر اثر سنگ باران زخمي شدن، پيشاني شكست، پيغمبر هم توي اُحد زخمي شد هم توي طائف، تاريخ ميگه: قاسم رو هم سنگ باران كردن...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Mirdamad 1402 shab06 a.mp3
39.14M
|⇦•پا بر زمین نکوب..... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد
. |⇦•قوامِ دولتِ اسلام.... و توسل به کریم‌ اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── قَوامِ دولتِ اسلام با دمِ حسن است که امرِ صبح همان حکم محکم حسن است جهانیان همه زیر بلیط عشق حسین ولی حسین خودش زیر پرچمِ حسن است حسن به گریه کنان حسین اشک دهد بَلی که چشم عزادار زمزم حسن است * بی بی فاطمه زهرا سلام الله به اون شاعر گرانقدر «وصال شیرازی» فرمود: چرا برا پسرم شعر نمیگی؟ عرض کرد.. بی بی جان! همه ی شعرام برا حسینته، فرمود: مگه حسن پسر من نیست..؟* سه بار زندگی اش را به این و آن داده بگو به اهل کرم تازه این کمِ حسن است حسین نائب او بود در مقام کرم درون کیسه ی ارباب، درهمِ حسن است شِفا به دست حسین و اجازه دستِ حسن به زخمِ فُطرس خوشبخت مرهمِ حسن است سرِ حسین و دلِ پاره ی حسن در تشت اگر درست بگویم حسین هم حسن است غم حسین و حسن چیست؟ پهلوی زهرا رَبیع نیز گُمانم مُحرّمِ حسن است آخر یه روز شیعه برات حرم می‌سازه حرم برای تو شَه کرم می‌سازه *روزى مردى از شام، تو كوچه هاى مدينه به امام‌ حسن علیه السلام رسيد هر چی از دهنش در اومد همینجور ناسزا به امام مجتبی گفت.. حضرت فرمود: چهره ات آشنا نیست.. تو غریبی تو این شهر؟ گرسنه ای؟ سیرت کنم.. جا نداری؟ منزل ما متعلق به توست.. رفیق نداری؟ رفیقت بشم... یا امام حسن ما همه نوکرای بچه های شماییم، میشه یه نگاهی به ما کنی، جان قاسمت امشب یه نگاه ویژه به ما کن....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
01-madh.mp3
19.5M
|⇦•قوام دولت اسلام....... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. |⇦•من از تولد عاشقم... ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── من از تولد عاشقم وقتی پدر با عشق بعد از اذانش یا حسینی خوانده درگوشم در چشم هایت ای عمو جان کربلا دیدم وقتی گرفتی لحظه ی اول در آغوشم بگذار من هم در صف دلدادگان باشم نام مرا هم در میان عاشقان بنویس بعد از علی اکبر گُمانم نوبت من شد پیش جوان اسمی هم از این نوجوان بنویس از من عمو جان در گذر فرقی نخواهد کرد حتی اگر از من بگیرد عمّه شمشیرم بی تو نمیمانم، خودت هم خوب می‌دانی فردا ببینم نیستی از غصّه می‌میرم *وقتی همه ی اصحاب تو خیمه نشسته بودن، بُرِیر، زُهِیر، حبیب، عابِس، علیِ اکبر، آقا قمر بنی هاشم و.. حضرت فرمود: فردا همه شهید می‌شیم. یه مرتبه دیدن آقازاده ی امام مجتبی صدا زد. عمو جان آیا فردا منم شهید می‌شم یا نه؟ یه نگاه عمیقی ابی عبدالله به صورت قاسم کرد. یتیم برادرشه، یادگار حسنه، میخواد اینجا تا امروز بگه کلاس این خانواده چیه، چقد بالاست، از چه افقی به این عالم نگاه می‌کنه... صدا زد.. قاسمم یک سوال ازت می‌کنم، مرگ در نزد تو چگونه است؟ یه مرتبه بلند شد عرض کرد: عمو جان! اَحْلَی مِنَ العَسل، من از مرگ باکی ندارم از شمشیر نمی‌ترسم، حقّا که پسرِ شیر جملی.. می‌دانم اکنون در دل پاکت چه غوغایی ست قربانی ات وقتی که میراث حسن باشد می‌دانم اذنم می‌دهی اشکت که پایان یافت خط حسن وقتی که در دستانِ من باشد *وقتی همه رفتن دلش گرفت، مادرش یه نگاه کرد صدا زد.. پسرم برا چی گریه می‌کنی؟ گفت :عمو اجازه نداده به میدان برم، گفت این دست خط رو ببر به عمو جانت نشون بده محاله ردت کنه، حتما اذن بهت میده. انقدر خوشحال شد نامه رو گرفت آورد خدمت عمو جان. عمو جان! این دست خط رو میشه بخونید؟ همچین که ابی عبدالله، نامه رو باز کرد چشمش افتاد به دست خط داداش حسنش، دست خط داداشو میبوسید، حسن جان! دلم برات تنگ شده داداش، کجایی ببینی حسینتو با زن و بچه غریب گیر آوردن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇