eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
به دشت کربلا خورشید سوزان، به عاشورا بسان آتشفشان بود برون میریخت گرمای درون را،که پنداری زمین در آسمان بود ز فرط تشنگی بی تاب بودند، تمام کودکان بی ستاره لب خشکی ترک می خورد دائم،میان مهد طفلی شیرخواره ملائک اشک ریزان بهر طفلان، تمام مشک ها بی آب بودند دگر طفلان به گرد گاهواره تمامی تشنه و بیتاب بودند عمو برداشت مشک خشک خود را به اذن آن شه بی سر به شط زد صدف را پر ز دُرّ ناب می کرد دو دستش را به شط چون بال بط زد به لب نزدیک برد او مشت پر آب چه چشمکها که بر لب آب می زد زلال و پاک بود و گاه و بی گاه ز پاکی طعنه بر مهتاب می زد به ناگه در درونش شعله انگیخت چو یاد از حال آن لب تشگان کرد به روی شط چو می پاشید درّ را هوای کوی آن دلدادگان کرد صدف بر دوش چون درّ در صدف داشت چون ماهی رقص در گرداب می کرد دلش خوش بود و سرمست آن دلاور نگاهی بر دُر نایاب می کرد به خود می گفت من میر سپاهم به اردوگاه من جای عطش نیست به اردوگاه اگر خود را رسانم دگر راهی به بی آبی و غش نیست سر توسن به نخلستان چو گرداند چو شیر نر به اردوگاه می تاخت به دستش نیزه رقص مرگ می کرد پیاپی گرگی از گرگان می انداخت در آن باران تیر و تیغ و شمشیر چو شیری در دل نخجیر می رفت به چشمش زندگانی موج می زد ز بهر اصغر بی شیر می رفت به ناگه ضربتی حس کرد آن شیر به سمت مشک بر دست یمینش به روی خاک گویی دست و پا زد همان دم مادر ام البنینش یکی دستش فتاد و مشک خود را به دست دیگرش انداخت چون کوه مقاوم استوار و با صلابت چو شیری تاخت بر گرگان انبوه به پشت نخل گرگی تیز دندان دگر دستش ز نامردی جدا کرد به دندان مشک را بگرفت و توسن به سوی خیمه ی آل عبا کرد به چشمش تیر بود و دیده اش تار ز نورش ظلم ظلمت را شکافید همان ماه بنی هاشم که مولا علی عباس نام آور بنامید به مشکش تیر خورد و دید سقا که آب مشک چون جوی روان رفت امیدش قطع شد همچون دو دستش ز خجلت آه، از او تاب و توان رفت در آن میدان جنگ نابرابر به نامردی یل ام البنین را ز پشت نخل بیرون شد چو دشمن به سر کوبید عمود آهنین را صدای یا اخا ادرک اخایش ز فریادش تمامی رسم بشکست رساند تا امام آنجا خودش را ز سنگی ابرویش را خصم بشکست بگفتا یا اخا شرمنده گشتم بیا این درد بی درمان دوا کن نه چشمی نه سر و دستی فقط زخم ،به دستت این لبان خشک وا کن چنان می ریخت از رخسار شه اشک که از باران خون سیلی روان بود وزیر خویش را در خون تپان دید شهادت نیز در سویش دوان بود بفرمودش کمر بشکست مارا ز داغت ای اباالفضل دلاور همیشه سید و سرور بخواندی چه شد این بار خواندیم برادر بگفتا ناله ای آمد ز صحرا و دیدم قامت یاس کبودی دو دست او به پهلو گفت با من مگر تا حال فرزندم نبودی کنون شرمنده ام ای حضرت عشق به جای آب اشک دیده دارم ز بهر خشکی لب های طفلان فقط قلب و دلی سوزنده دارم تمنا می کنم سوی خیامت مبر سرو بلند چاک چاکم خجالت می کشم از اهل بیتت چه می شد دست تو می کرد خاکم ز بهر آب می رفتم نبردم به همراهم کمان و تیر و شمشیر وگرنه وصل میکردم به دریا ز خون این ددان رودی ز نخجیر در آن دم غوطه ور در خون خود بود نوازش های مولا کرد احساس دو دست مه به روی دست خورشید غروب آفتابش دید عباس مه هاشم اباالفضل دلاور علمدار و سپه دار و وفا دار فراتر هاست معنایش به دوران جهانگیر و جهانبخش و جهاندار یلی کز رزم او مبهوت گردند یلانی همچو سام و گیو و بهمن به درگاهش چو خدمتکار و نوکر یلانی همچو سهراب و تهمتن هماره روضه اش بس جانگداز است جواد این شعر از روی خوش عهدیست به هر جا روضه ی سقا شنیدی بمان آنجا که رد پای مهدیست جواد کریم زاده
شور؛ رو دست تو کسی نیومده.mp3
1.24M
علیه‌السلام 🔹رو دست تو کسی نیومده🔹 دست بالای دست زیاده اما رو دست تو کسی نیومده مرد داریم تا مرد ولی تو دنیا رو دست تو کسی نیومده دستم رو می‌گیری تو راه و بیراهه، دست خدا با دست لطف تو راه عشق کوتاهه، تا کربلا دست من و علمت، کم من و کرمت می‌بری با یه نگات، دلمو تا حرمت ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دست رو دست نذاشتی یک‌دم حتی رو دست تو کسی نیومده دستت رسیده به عرش اعلی رو دست تو کسی نیومده می‌گفتی: دست من افتاده، یاری کن، ای مشک من تا خیمه، راهی نیست، آبروداری کن، ای مشک من دست و من و سر من، فدای سر حسین دست منو می‌گیره، دست مادر حسین ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو جنگاوری شبیه مولا رو دست تو کسی نیومده شمشیر می‌زدی می‌گفتن: سقا! رو دست تو کسی نیومده! آغاز و پایانی، تو جان و جانانی، صاحب علم رزم تو طوفانی، تو مرد میدانی، صاحب علم وقتی می‌زنی قدم، آرومه دل حرم دل نمی‌بُریم ازت، به علم تو قسم .
🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد یا ابوالفضل العباس 🔸ای اهل حرم میرو علمدار نیامد 🔸سقای حرم سید و سالار نیامد یاابوالفضل العباس باب الحوائج... اقا جان.... امشب اومدیم در خونه شما اقای من... آقا امشب کلیمی ها... امشب مسیحی ها میان در خونتون... دست خالی ردشون نمیکنی آقا... من که یه عمره گدای در خونه شمام.... میشه یه نگاهی هم به مجلس ما کنید آقا.... خدا ميدونه ... اینها همشون عاشق شما هستند... امشب به عشق ابالفضل اومدند آقا... به یه امیدی اومدند آقا... خیلی ها مریض دارند... گرفتارند...حاجت دارند... 🔸سقای حرم میر و علمدار نیامد روز عاشورا وقتی صدای غربت ابی عبدالله بلند شد... ابالفضل العباس سریع خودش رو رسوند کنار برادر... صدازد ‌آقا جانم... قَدْ ضَاقَ صَدْرِي دیگه سینه ام تنگ شده... دیگه طاقت ندارم صدای غربتت رو بشنوم... ‌ اجازه میدان بده ... ابی عبدالله فرمودند.. برادرم... يا أَخِي أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِي تو علمدار منی .‌.. تو پرچمدار منی .. عباسم میخای بری برادرت رو تنها بگذاری... تمام دلخوشی بچه ها تویی عباسم... این بچه ها میان نگاه میکنند میبینند... هنوز خیمه عباس برپاست خوشحال میشند... فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِيلًا مِنَ الْمَاءِ میخواهی بری اول برا بچه ها آب بیار عباسم... صدا زد سمعا و طاعتا مولای... عباس علمدار مشک و گرفت... حرکت کرد... اما دید صدای غربت بچه های حسین بلنده... هی بچها میگن االعطش العطش... خدا ميدونه چه کرد صدا العطش بچه ها با دل عباس... رفت به سمت شریعه ی فرات... دیدن مشک رو پر از آب کرد ... دست برد زیر آب... میخواد آب بنوشه اما... ذَكَرَ عَطَش الحسين و اهل بيته یادش اومد از لب تشنه ی حسین... یادش اومد از لب تشنه علی اصغر یادش اومد از لبان تشنه بچه های ابی عبدالله... آی عباس تو میخای آب بنوشی... درحالیکه بچه های حسین توی خیمه ها تشنه اند... صداشون به ناله بلنده... هی میگن العطش... برگشت به سمت خیمه ها... یه نانجیبی خدا لعنتش کنه... دست راست حضرت رو قطع کرد... صدا زد... وَ اللهِ اِنْ قَطَعْتُموا يَميني، اِنّي اُحامي اَبَداً عَنْ ديني بخدا اگه دست راستم رو قطع کنید من از دینم دست برنمیدارم... یه نانجیبی هم دست چپ آقا رو قطع کرد... (یارب مکن امید کسی را تو ناامید) همه ی امید اباالفضل اینه آب رو به خیمه ها برسونه... 🔸ای مشک تو لااقل وفاداری کن 🔸من دست ندارم تو مرا یاری کن 🔸من وعده آب تو به اصغر دادم 🔸یک جرعه برای او نگهداری کن چهار هزار نفر کمان دار دور آقا رو گرفتند... هرکسی تیری از کمان رها میکنه... یک تیر آمد و به مشک اصابت کرد... آب روی زمین ریخت..‌. ‌یا زهراا ... همین جا بود که دیگه امید اباالفضل نا امید شد... آقا جانم ابالفضل ....اینام امشب به یه امیدی اومدن درخونه ی شما آقا... فَوَقَف متحیرا متحیر ایستاد... دیگه دست دربدن نداره... آب هم نداره... با چه رویی برگرده به سمت خیمه ها... در همون حالت تیری آمد و به چشم مبارک.... ای وای... ای وای... هرچی سر رو حرکت داد این تیر از چشم بیرون نیومد... سر رو خم‌ کرد... ‌‌ نانجیب... آنچنان با عمود آهنین بر فرق ابالفضل زد... صدای ناله اش بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین به فریادم برس یاصاحب الزمان منو ببخشید آقا... هر کسی از بلندی بر زمین میخوره... اول کاری که میکنه دستانش را سپر میکنه... عباس که دست در بدن نداشت... بمیرم باصورت به زمین افتاد... تا صدای ابالفضل رو ابی عبدالله شنید... خودش رو سریع رساند کنار برادر... خدایا چکار کردن با برادرم... اومد کنار بدن عباسش نشست... صدا زد... 🔸گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است برادرم عباسم پاشو ببین دیگه تنها شدم 🔸نگران حرمم آبرویم در خطر است آی برادر خوبم... بلند شو ببین بچه ها بهونه ی آب گرفتند نه... میگن دیگه آب هم نمیخواهیم... بگید عموجانمون عباس برگرده... 🔸قامت خم شده را هر که ببیند گوید‌ برادر ببین دیگه قدم خمیده... 🔸بی علمدار شده دست حسین بر کمر است نگاه کرد به بدن عباسش... دید دستهای برادر رو قطع کردن... تیر به چشم عباسش زدند... عمود آهنین به فرقش زدند... بدن رو قطعه قطعه کردند... طاقت نیاورد... دستهاش رو گذاشت روی کمر... صدا زد... اَلآن اِنْکَسَر ظهری، وَقَلَّتْ حیلتی ، وَشَمَتَ بی عدوّی الان کمرم رو شکستند... بلند شو عباسم ببین دشمن داره به من میخنده... 🔸تا تو بودی خیمه ها آرام بود 🔸دشمنم در کربلا ناکام بود 🔸تا تو بودی خیمه ها پاینده بود 🔸اصغر ششماهه ی من زنده بود 🔸تا تو رفتی چهره ها نیلی شدند 🔸دستها آماده سیلی شدند
ابالفضل ع بارگاه باصفا در کربلا دارد ابوالفضل تا قیامت عاشقان بی ریا دارد ابوالفضل هر که  از صدق و صفا بنمود روی در خانه ی او دید از راه وفا جود وسخا دارد ابوالفضل گر دوای درد خواهی روی کن در خانه ی او از برای درد بی درمان شفا دارد ابوالفضل 😭😭😭😭 امشب باید یه جور دیگه بگی،دستت رو بیار بالا،عین پرچم تكونش بده،شب علمداره سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل بچه ها همه دست هم رو گرفتند، دور عمو می گشتند.این جوری دل عمو رو بردند سقای دشت كربلا اباالفضل،اباالفضل آبی رسان بر خیمه ها اباالفضل،اباالفضل دست من خورد به آبی که نصیب تو نشد باید هر شب یادی از شهدا بشه،به یاد بچه هایی كه وقتی رمز عملیاتشون رو فهمیدن یاقمربنی هاشمه،همه قمقمه ها رو خالی كردن،می دونی چرا قمقمه هاشون رو خالی می كردن،اصلاً آب نمی خوردن، امامی دونستند اگه دستشون به آب بخوره، عطش اونها كم میشه،عباس دستش به آب خورد،همچین كه دست به آب رسید،دستاش رو آورد بالا،گفت:عباس دستای تو به آب رسید،اما دست حسین نرسید،این دست رو دیگه نمی خوام،این چشم رو دیگه نمی خوام،ای فدات بشم حسین با این عباست،بی خود نبود، بهش گفتی:بنفسی انت،دلیل داره اشک عزا بریزید شام عزاست امشب                    نام حسین و عباس مشکل گشاست امشب باب الحوائج عبّاس حاجت دهنده ماست                             دارنده حوائج حاجت رواست امشب ای دیده گریه ها کن، ای دل تو ناله ها کن                      با سوز دل دعا کن وقت دعاست امشب ای که دلت شکسته ، غم به دلت نشسته                     ای دردمند خسته دردت دواست امشب باب الحوائج ما ، یا حضرت ابوالفضل                       آن دل که از تو دور است دور از خداست امشب مَرضای مسلمین را مد نظر بگیر تا                            این محفل از وجودش دارالشفاست امشب دلها همه پریشان ، هر دیده گشته گریان                  هر گوشه ای از ایران ، چون کربلا ست امشب امشب خدای قهار در ماتم علمدار جن و ملک عزادار ، شام عزاست امشب   امشب شب تاسوعاست ، شب عباس است ، امشب گرفتارها بگویند عباس ، مریض دارها بگویند عباس ، دردمندها بگویند عباس ، دسته جمعی برویم در خانه قمر بنی هاشم ، میوة دل ام البنین ، باب الحوائج است . کسی را ناامید نمی کند . حوائج را در نظر بگیرید ، فرج امام زمان را از خدا بخواهید ، از امام زمان نقل می کنند که فرمود : هر جا روضه عموم عباس خوانده شود من سراسیمه می آیم ، آقا یک نظری به ما کن ، آقا بیا می خواهم روضه عمو جان ترا بخوانم حود عباس فرمود : روضه مرا این طوری بخوانید هر کسی از بالای بلندی بیفتد ، اول کاری که می کند دستهایش را جلوی صورتش می گیرد حایل می کند تا صورت صدمه نخورد . اما بمیرم برای عباس دست در بدن ندارد در آن حالت یک قت صدای ناله ای شنید یکی صدا می زند : پسرم عباس ، تاچشم باز کرد دید مادرش زهراست . تا دید فاطمه می گوید پسرم ، برای اوّلین بار یک نگاه طرف خیمه ها کرد صدا زد : برادر بیا برادرت را دریاب . زینب می گوید : یک وقت دیدم رنگ حسین پرید ، یک نگاه طرف خیمه ، یک نگاه طرف میدان ، با عجله آمد کنار بدن برادر ، صدا زد  عباسم : تو مرا سید و سرور خواندی                                                چه شد این بار برادر خواندی صدا زد حسین من : مادرت فاطمه آمد به سرم                                      او مرا خواند و صدا زد پسرم ام البنین قنداقه عباس را داد دست امیرالمؤمنین معمولاً وقتی بچه ای به دنیا می آید ، اول بابایش را صدا می کنند خدا به تو فرزندی عطا کرده ، وقتی عباس متولد شد ، مادرش ام البنین قنداقه عباس را داد دست امیرالمؤمنین ،نگاهش به صورت علی است ، می خواهد ببیند علی خوشحال می شود یا نه ، دید امیر المؤمنین خم شد دستهای عباس را می بوسد و گریه می کند . عرضه داشت آقا دستهای بچه ام مگر طوری است ؟ فرمود : نه ام البنین ، بهترین دستی است که خدا خلق کرده است، من این دستها را به خاطر خدا می بوسم ، آقا چرا گریه می کنی ؟ حضرت قضایای کربلا و شجاعت عباس ، جدا شدن دستهای نازنین عباس را برای ام البنین گفتند ، تا شنید دستهای عباس در راه حسین از بدن جدا می شود فوراً از جا بلند شد قنداقه عباس را گرفت از دست مولا ، هی دور سر حسین می گرداند و می گوید : عباسم به قربانت شود . اما عاشقان اباالفضل (حاجت دارها ، مریض دارها ) اینجا علی دستهای عباس را می بوسیدوگریه می کرد اما کربلا دیدند امام حسین در بین نخلستان پیاده شد شیئی را برداشت به چشمانش می مالیدو می بوسید ۱ آن دستهای بریدة عباس برادر بود . آن نخل به خون تپیده را می بوسید                                     آن مشک ز هم دریده را می بوسید خورشید کنار علقمه خم شده بود                                              دستان ز تن بریده می بوسید
. آقاجان! یا شب عموجانتِ،نمیخوای بیای؟.... دو تا دستات رو بیار بالا،قسمش بده به دستای بریده: "یا صاحب الزمان، الغوث و الامان..." این دو تا دست رو بذار رو سرت صداش بزن: یا صاحب الزمان... این حرف مال شب تاسوعاست. میدونید؟ می دونید از کی دست رو سر گذاشتن باب شد؟ از وقتی عباس رفت، زینب دست رو سرش گذاشت هی گفت :"وا عباسا!"... آدم خیلی بلا و مصیبت ببینه دست رو سر می ذاره،بلا از این بالاتر دو شب دیگه دهه ي محرم تمومِ من تو رو ندیدم. امشب به خاطر عموت یه سری به ما بزن... یا صاحب الزمان، الغوث والامان..... ای ز ثارُاللّهت سلام بیا ثمر یازده امام بیا اولین آرزوی اهل البیت آخرین رهبر قیام بیا *بیا آقا.. بیا به احترام این لباسای عزا، به احترام این گریه ها، به احترام این پرچمای مشکی بیا...* پدر حاجیان خفته به خون پسر مسجدالحرام بیا تا کی از دیده ات به یاد حسین اشک ریزد به صبح و شام بیا زخم پیشانی عمو یابد به قیام تو التیام بیا *من و تو فقط نمی گیم بیا، میدونی کیا میگن بیا؟...* دست های بریده می گویند ای تو را تیغ انتقام بیا *آقا بیا به خاطر ما نه. آقا بیا فقط یه کاری کن... این کار برا جدت سخته. تو کمک جدت کن، چکار کنه؟* تیر بیرون بکش ز چشم عمو تیغ برگیر از قیام بيا *شب، شب گفتن یا صاحب الزمانِ،حالا با دل شکسته بگو: یا صاحب الزمان... باورت میشه امشب شب تاسوعاست؟ خدایا ممنونم رسیدیم به شب اباالفضل...کیا میخواستن بیان نرسیدن اجل اجازه نداد؟ الان خیلی ها مریض حالن. اصلاً باور کنید فکر نکنید که به همین راحتی یه جایی بهت دادن اومدی نشستی، حبیب بن مظاهرِ، شهیدِ تو بغلِ حسینِ. شهیدی که امام براش نامه می نویسه: "مِنَ الغَریب اِلَی الحَبیب". مرحوم سید احمد مستنبط تو کتاب القطره میگه: اون عالم بزرگ تو عالم رویا حبیب رو دید، گفت: حبیب! تو دیگه به این مقام رسیدی. قبرت که کنار قبر حسینه. اصلا تو به مقامی رسیدی كه کسی بخواد بِره شش گوشه رو زیارت کنه دو بار تو رو زیارت میکنه. یه بار تو رفتن یه بار تو برگشتن. این چه مقامیِ تو داری؟ هنوزم آرزويي هم داری؟ هنوزم چیزی هست تو دلت باشه دلت بخواد؟ این شهید کربلا، این پیرِ عشق، هشتاد و چهار سالشه، الله اکبر. فرموده بود: دو تا آرزو دارم. آرزوی اولم اینه یه بار دیگه زنده بشم برم کربلا، یه بار دیگه جونمو فدای حسین کنم. آرزوی دومم اینه زنده شم، عمری خدا بهم بده برم تو روضه های حسین. بین این گریه کناش بشینم هی ناله بزنم...* سقای دشت کربلا، اباالفضل دستش شده از تن جدا، اباالفضل *برم ادامه روضه رو بگم ...اون چیزی که امشب تورو می کشه...* پشت حسین بن علی تا شده واویلا پای عدو به خیمه ها وا شده واويلا چه جوری زدن عمود رو به سر عباس؟ یه سوال دارم، سوال منو با ناله نه، با ضجه نه، حواست باشه، یه عبارتی هست تو مقتل کنار بدن ابالفضل ابی عبدالله یه جوری گریه کرد با همه گریه هاش فرق داشت. اصلا با همه جنازه ها و بدنهایی که اومده بود فرق داشت. نوشتند کنار بدن عباس، دلشو داری بشنوی؟ نوشتند "صَرَخَ الحُسین" "صَرَخ" یعنی فریاد زدن....کنار بدن علی اکبر "وَ رَفَعَ الْحُسَينُ،صَوْتَهُ بِالْبُكاء" کنار بدن علی اکبر بلند گریه کرد. اما دیگه کنار عباس گریه فایده نداره، داد می زد می گفت: داداش... کیا داغ برادر دیدن؟ آخ کمرم شکست داداش... سوال من اینه. سوال منو با دادو فریادو ضجه و جزع و فزع باید جواب بدید به خدا این فریاد زدنت رو ازت میخره مادرش. اعتقادم اینه شب اباالفضل دو تا فاطمه دم درن. لال شم اگه بخوام زبان بازی کنم، یا لفاظی. نه نیازی نداری تو همه وجودت گریه است. دو تا فاطمه دم در هستند...دو تا مادراش دارن به سینه می کوبن... ____ .کانال نوحه و سینه زنی یا زینب س
. در شب آخر همیشه روی لبم ذکر یا اباالفضل است چرا که حضرت مشکل گشا اباالفضل است دو دست داده به راه خدا و پس چه عجب اگر که معنی دست خدا اباالفضل است به جله جمله ی یا کاشف الکروب قسم که استجابت صدها دعا اباالفضل است نمونه است اباالفضل و در مسیر حسین کسی که شد همه چیزش فدا اباالفضل است از ابتدا به من آموخت مادرم تنها دوای درد گرفتارها اباالفضل است چه ترس دارد از آتش چه ترس از دوزخ اگر شفاعت هر شیعه با اباالفضل است * فردای محشر وقتی مادر ما فاطمه با پهلوی شکسته وارد محشر میشه... پیغمبر صدا میزنه عزیز دلم...برا شفاعت محبین و عاشقات چی آوردی...؟ یه وقت می بینند مادر من و شما از زیر چادر دستای بریده عباس رو بیرون میاره*... خود امام زمان گفته است می‌آید به مجلسی که در آن ذکر یا اباالفضل است بگیر ذکر اباالفضل با امام زمان ببین که بر لب صاحب عزا اباالفضل است *گفت روزای آخر روضه هر دهه فاطمیه، یا شبای آخر...روضه ابالفضل میخونن... علتش هم اینِ، روضه ی دست شکسته رو باید دست بریده جمع کنه... همه ی ما یه جوری عاشق ابالفضلیم...یه نوحه رو از بچگی زمزمه می کنیم و گریه می کنیم* سقای دشت کربلا (اباالفضل)۳ دستش شده از تن جدا (اباالفضل)۳ * اباالفضل یه گریه کن داره برا همه عالم بسه... گفت روز اربعین تا اومدن...زینب یه نگاه کرد دید سکینه داره میره سمت علقمه...گفت عزیزم همه جای عالم گریه کن بابا دختره...یه نگاه کرد گفت: عمه تو برا بابام گریه می کنی... رباب برای علی اصغر گریه میکنه...نجمه برا قاسم گریه میکنه...لیلا برا علی اکبر گریه میکنه...عمه! عموم ابوالفضل کربلا کسی رو نداره...می خوام برا عموم اباالففضل گریه کنم... هر کی بخواد از بالاي بلندی روز زمین بیافته زود دستش رو جلو میاره... دست و جلو میاره صورت آسیب نبینه... حالا آقایی که تیر تو چشمشه... دست بریده از روی بلندی رو زمین افتاد...یه جور صدا زد یا اَخا! اَدرک اَخا... همونجور که امام حسن توی کوچه رو این خاکا می‌گشت گوشواره مادر رو پیدا کرد...راوی میگه...دیدن حسین این خاکا رو کنار میزنه...دیدن یه چیزی رو برداشت...اومدم جلو دیدم دست بریده عباس...صدا حسینت بره امشب کربلا...حــســیــن * گر نخیزی تو زجا کار حسین سخت تر است نگران حرمم آبرویم در خطر است قامت خم شده را هرکه ببیند گوید بی علمدار شده دست به کمر است داغ اکبر رمق از زانوی من برد ولی بی برادر شدن از داغ پسر سخت تر است نیزه زار آمده ام یا تو پر از نیزه شدی چون ملائک بدنت پر شده از بال و پرت * دستشو انداخت زیر کتف عباس بالا آورد...دید این لبا مثل ماهی به هم میخوره... صورت نگم چه صورتی... صورت متلاشی شده...گفت: آقا من فقط ازت یه خواهش دارم اونم اینه...تا زندم نفس میکشم منو سمت خیمه نبر...آخه من به سکینه وعده ي آب دادم... اگر روضه از شرمندگی اباالفضل بخوای بخونی حرف زیاده... گفت همچین که مشک رو گرفت، دستش رو بریدن...باز میگفت یه دست دیگه دارم...با دندون که مشک رو گرفت...شرمندگی عباس از اونجایی شروع شد که حرمله تیر به مشک زد... حس کرد این مشک داره هر دقیقه خالی تر میشه....* ________ .کانال نوحه و سینه زنی یا زینب س
. کجایی امان از این جدایی اقتباس از آهنگ تو ای پری کجایی از استاد حسین قوامی تبر هَمه شاخه و برگِتو چیده قد مَنو خواهر و خیمه خَمیده به شیوَن زینب و ضَجه زهرا من آمَدم در پی دَست بریده برادرم کُجایی؟!؟ امان از این جُدایی دل من مثلِ تن تو شده خون با رفتَن تو دلم به این خوش بود که تو را دارَم مُخدراتم را به که بِسپارم!؟! برادرم کُجایی؟!؟ امان از این جُدایی تن پَریشان روی دامَن صحرا سر شِکسته ، رویِ دامن زهرا دَوان دوان آمدم ، از پیت اِی ماه ببین چه آواره شَدم من تنها برادرم کُجایی؟!؟ امان از این جُدایی ای امیر لَشکر من ای اُمید آخر من در این شَب یلدا ، قمَرم بودی در این گِرفتاری ، سِپرم بودی برادرم کُجایی؟!؟ امان از این جُدایی در آتش خُشکیده ، بغضِ گلویم حرارَت داغ تو را به کِه گویم؟!؟ تو رَفتی و در پی خیمه ، کَسی نیست دمی که قاتِل زده ، پنجه به مویَم برادرم کُجایی ؟!؟ امان از این جُدایی ز فِراق تو به خدا ، که در این گِرداب بلا سَرت جدا گردد ، بدنَم عریا شَود همه غارت ، حَرم و طفلان
Mahmood Karimi - Baradaram Kojaie 128 (MusicTarin).mp3
6.45M
تبر هَمه شاخه و برگِتو چیده 😭😭😭😭😭😭😭😭
. رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل
[WWW.FOTROS.IR]ma1402050405.mp3
9.79M
(رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل) 🎥 مراسم عزاداری شب 🗓  چهارشنبه ۴ مرداد ۱۴۰۲ 🎙 مداح: 📝شاعر:
‍ . ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قمر روی زمین ای دلبر ام البنین السلام ای اولین پسر ام البنین ای اباالفضل مولا ای مسیح مسیحا ای دلارای زینب ای خدای اطبا مستی حلال به روی لبها تاروز قیامت علمت بالا عرض ارادت صبح ملائک صلی الله علیک یا قمرالله ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ قمرالله حرم دلبر دلخواه حرم نقابو میبنده تا میشه خسوف ماه حرم ای چقد ماهی عباس ای چشات موج دریاس میگه رقیه به هم بازیاش عموم عباس همه عشق باباس دلبرده ی دل،دلداری ابالفضل سر نذر سرت،سرداری ابالفضل میگن خدا بهت، نداره ملامت خلق و خوی خدا داری ابالفضل ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
. آرزومونه با یک پرچم سرخ یا حسین با همه سینه زنا بیایم تو بین الحرمین تو کوچه پس کوچه های کربلا دم بگیریم تو مقام اکبرت شور محرم بگیریم تو مقام اکبرت شور محرم بگیریم همه از پیر و جوون میزنیم به سینمون جوانان بنی هاشــــم بیـــــاییــد 2 علی را بـــر در خیمـــه رسانید چی می شه سینه زنان تو کربلات گریه کنیم توی هر گذر به یاد بچه هات گریه کنیم بخونیم نوحه به یاد لاله های پر پرت بزنیم سینه کنار قتله گاه اصغرت 2 بخونیم در تب و تاب ؛ به یاد طفل رباب2 وای وای وای وای، به کربلا آب روان قیمت جان شد حنجر اصغر هدف تیر و کمان شد 2 چی میشه همه با هم یه شب بیایم تو کربلا بخونیم نوحه به یاد اون امیر سر جدا یاد دستهای قلم بر سر و سینه بزنیم روی سینه یاد نوحه ی سکینه بزنیم یاد دستهای قلم بگیریم با نوحه دم 2 ای اهل حرم میر و علم دار نیامد سقای حسین سید و سالار نیامد 2 شیر سرخ عربستان وزیر شه خوبان که بود صاحب علم ، عَلم و بیرق و سیف حَشم و بار غمم در رقمش ماه بنی هاشم و عباس ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل علمدار .... سپهدار..... علمدار ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ابالفضل ای اهل حرم میرو علمدار نیامد 2 سقای حسین سید و سالار نیامد ابالفضل ابالفضل ابالفضل 2 بر مشامم میرسد لحظه بوی کربلا بردلم ترسم بمان ارزویه کربلا تشنه ی آب فرات ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا .
Moharram 1401.05.15 - Shab 09 - H.Sarollah.Rasht - 06 - Abozar Biukafi - Vahed.mp3
3.48M
#حضرت_عباس صلی الله علیک، ای نور هر دو دیده دست مرا بگیر ای، شاه گلو بریده ای شهید سر جدا، خامس آل عبا وعده‌ی بعدی ما؛ اربعین کرب‌وبلا مَن ارادَالله، بهٖ خِیرا عشق تو برده، دل ما را بی‌تو می‌میرم؛ عزیزالله با تو محشورم؛ ان‌شاءالله "یاحسین مظلوم ، یاحسین مظلوم" صلی الله علیک، ای باب حاجت ما ما تشنه‌ی تو هستیم، یا ساقی العطاشان ای شهید تشنه‌لب، در میان علقمه ای که اول زائر؛ تُربتت شد فاطمه در غم چشم‌ت، عذاداریم ما مگر جز تو، که را داریم در تب هجر، تو می‌سوزیم در فراق صحن‌ت بیماریم "یاحسین مظلوم ، یاحسین مظلوم" من بمیرم که تو، از روی زین میفتی بی‌دست و غرق در خون، روی زمین میفتی ای همه‌ی امید من، ای تمام لشکرم می‌روی و بعد تو، می‌شود تنها حرم تا که از دستت، علم افتاد اضطرابی در، حرم افتاد تو که از مرکب، زمین خوردی در حرم هم دخترم افتاد "یاحسین مظلوم ، یاحسین مظلوم"
. بیاید بریم باهم یه سر به علقمه همونجا که پیچید صدای فاطمه افتاده برادری غرق خون ، روی خاک کرده شاه کربلا سینه چاک می‌رسه صدای آه و نالَه ش ، تا افلاک همه دارن به حسین می‌خندن ، توو میدون مگه خنده داره چشمِ گریون از پا افتاده کنارِ جسمی ، غرق خون عباس ۳ یاابالفضل نشسته رو تنش ، چهار هزار تا تیر دستِ بُریده ای ، حسین و کرده پیر شادی کردن تا علمدار افتاد ، نامردا می‌دونن دیگه حسین شد تنها خدا رحم کنه به عمّه زینب ، واویلا دیگه راهِ کُشتنش بعد از این ، همواره شده بی کس و نداره چاره وای بحال خواهری که میشه ، آواره عباس ۳ یاابالفضل وای از دل حسین ، وای از دل رُباب عَلَم رو خاکه و ، سقّا نداره آب مادری توو خیمه ها از غصه ، شد مضطر تمومه کارِ علیِّ اصغر چشم به راهه دختری محزون با ، چشمِ تر خیسه چشمای حسین زهرا ، از این غم قامتش رو کرده این غصه خَم خیلی سخته واسه اهل خیمه ، این ماتم عباس ۳ یاابالفضل دل حسین شده ، از غم لبالبُ و خدا به خیر کنه ، فردای زینبُ و اهل خیمه بی پناه و تنها ، بی یاور بی عمو میشَن همه تنهاتر مگه می‌گذَره سپاهِ دشمن ، از معجر همه ی اهل حرم گریونن ، واحزناه اسارت سخته براشون والله نداره زینب دیگه بعد از این ، تکیه گاه عباس ۳ یاابالفضل ................... . بیاید بریم باهم ، یه سر به قتلگاه همونجایی که شد ، خون حسین مُباح زنده بود هنوز که قتل و غارت ، شد آغاز پای دشمنا به خیمه شد باز شمر و خولی و سنان و اَخنَس ، هستن باز خواهری تو آتیش تنهایی ، می‌سوزه خواهری که غُربتش جانسوزه خواهری که پیر شده توو گودال ، یک روزه وای حسین ۳ حسین جان .................... بیاید بریم باهم ، یه سر به خیمه گاه بریم کنار یک ، خواهرِ بی پناه نداره نامردیِ این لشکر ، اندازه غارت خیمه شروع شد تازه توی نامردی دارن این لشکر ، آوازه همه شون ارازل و اوباشن ، نامَردا فکرِ پاداشی که دارن فردا کُشتن آقا رو برای مالِ ، این دنیا وای حسین ۳ حسین جان ................... آتیش که کاملا ، به چادُرا نشست میون خیمه ها ، ریختن یه عده مَست یکی فکرِ غارتِ خلخال و ، گوشواره دنبالِ یه دختر آواره که نداره دیگه راهِ چاره ، بی یاره دختری با گوشای زخمی و ، خون آلود تنها گیر کرده توو آتیش و دود هی می‌گه ای کاش عمو عباسم ، اینجا بود وای حسین ۳ حسین جان .................... بدونِ مَحرمی ، باید چیکار کنن میون شعله ها ، کجا فرار کنن شعله ی کینه و نامردی که ، رفت بالا پُر شد از ناله ی زینب صحرا زنده زنده بچه‌ها می‌سوختن ، واویلا دختری که گُم شده تنهایی ، توو صحرا زیر لب میگه همش یازهرا داره تنهایی می‌میره از ترس ، واویلا وای حسین ۳ حسین جان ..................... بیاید بریم باهم ، یه سر به قتلگاه افتاده روی خاک ، یه شاهِ بی سپاه یه طرف یه خواهری سرگردون ، بی سامون یه طرف حسین و چشم گریون زیر دست و پای شمرِ ملعون ، غرق خون داره از رو تل می‌بینه زینب ، آزارش خنجر و رو حنجر دلدارش داره داد می‌زنه ، ظالم پاتو ، بردارش جان حسین ۳ حسین جان پیچیده توی دشت ، صدای مادرش می‌کوبه خنجر و ، به روی حنجرش زنده بودی که تو رو برگردوند ، با پاهاش ذره ذره کُشتنت این اوباش خواهرت میگه بمیرم واست ، ای داداش زنده بودی که بُرید اون ظالم ، از تو سر جلوی چشای خیس مادر دست و پا می زدی روی خاک ای ، بی لشکر جان حسین ۳ حسین جان به فکر غارته ، هرکی که اومده هر نیزه ای یه زخم ، به پیکرت زده یه نفر نرفته دست خالی ، از گودال تُو رو کُشتنت چه بی استدلال تنِ بی سرت رو خاک صحرا ، شد پامال خواهرت با چشم زار و گریون ، بَد احوال روی تل تا تو رو دید رفت از حال وای از اون خیمه های بی صاحب ، توو جنجال جان حسین ۳ حسین جان بمیره نوکرت ، که حُرمتت شکست غرق به خون سرت ، رو نیزه ها نشست به چه جرمی زدنت یامغموم ، یامَهموم شدی از یه قطره آبم محروم بمیرم برات عزیز زهرا ، یامظلوم میشه روضه خونِ تو تنها در ، تاب و تب تازه شد شروع غمای زینب میره شهر به شهر به دنبال سر ، روز و شب جان حسین ۳ حسین جان بهمن عظیمی✍
روضه و توسل به باب الحوائج حضرت اباالفضل العباس ع شب نهم محرم به نفس حاج مهدی سلحشور •ೋ هر گرفتاری سراغ آستانش را گرفت رزق و روزیِ تمام خاندانش را گرفت خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت *امشب راحت دَرِ خونه ي عباس دستت رو دراز كن، بگو: آقا! من گدايِ دَرِ خونه ي شما هستم، گدا مي اومد دَرِ خونه اش، در ميزد، قمر بني هاشم رزقِ سالش رو ميداد از بينِ در، اونم تشكر مي كرد مي رفت، آقاجان! خوب بيا بيرون ببينه شمارو، مي گفت: مي ترسم، چشمش به چشمم بيوفته خجالت بكشه، من نمي تونم خجالتش رو ببينم... تا سالِ بعد از كربلا،گدا اومد دَرِ خونه رو زد، اُم البنين اومد در رو باز كرد، گفت: چيكار داري؟ گفت: من همون گدايِ هر ساله هستم، اومدم رزقِ سالم رو بگيرم، اُم البنين فرمود: صبر كن الان ميام، رفت رزقِ سالش رو آوُرد، گفت: خانوم! پس خودِ عباس كجاست، من ميخوام از دستايِ خودش بگيرم، اُم البنين گفت: دستِ عباس رو ميخواي؟ اين دستارو كنارِ علقمه از تن جدا كردن...* خوش به حالِ سائلی که سائلِ عباس شد خوش به حال آن که از عباس نانش را گرفت روزِ محشر دست هايش دستگيري مي كند دستِ خود را داد دستِ دوستانش را گرفت هيچ كس اندازه ي عباس شرمنده نشد كربلا بدجور از او امتحانش را گرفت از خجالت آب شد، آب آورِ كرب و بلا عصرِ تاسوعا امان نامه امانش را گرفت چشم هايش پاسبان هاي بَناتِ خيمه بود حرمله با تير چشمِ پاسبانش را گرفت تيرها در پيكرش وقتِ زمين خوردن شكست بس كه خون رفت از تنش آخر توانش را گرفت صارَ کَالْقُنْفُذ برايِ تيرها جايي نماند ناگهان سر نيزه اي حجمِ دهانش را گرفت .
. 🏴 نهم محرم الحرام ۱۴۰۳ علیه السلام 🏴بند اول پهلوونه عرب سیدی ابالفضل ای تو عالی نسب سیدی ابالفضل با حیا با ادب سیدی ابالفضل ساقیِ تشنه لب سیدی ابالفضل ای مه هاشمی نایبه حیدری علمداری و هم تو قلب لشکری تو برای حسین با وفا یاوری تو سقایی و یک تنه تو محشری مشکو برداشتی و رفتی تا بیاری جرعه آبی تو امید خیمه ها و طفل بی تابه ربابی مشکو برداشتی و رفتی توی میدون به امیدی شدی علقمه زمینگیر و به خیمه نرسیدی علمدار... 🏴بند دوم نمیشه باورم که چشماتو بستی سپهدار حرم پشتمو شکستی بی تو کار حسین زاره پاشو اخا پا نشی میبرن حمله به خیمه ها شکسته فرقتو شده دستات قلم بازم پاشو بردار علمدارم علم کی زده به چشمت تیر اخا واویلا چی شده که میگی زیر لب یازهرا پاشو ای قراره زینب پاشو ماهه حرم من پاشو یا اخا ببین که میکُنه هلهله دشمن تو بری حرم نداره دیگه امنیت ابالفضل ای امید اهل خیمه خدای غیرت ابالفضل علمدار... .
. |⇦•برای آینه بودن..‌‌. علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── یاد وصیت حرف مادرش افتاد،از مدینه که می خواستن برن همه قافله حرکت کرد یه مرتبه ابی عبدالله نگاه کرد دید خانم ام البنین جلو دروازه ی مدینه ایستاده یه نگاه به ابوالفضل‌ کرد گفت :عباسم! مگه با مادرت خدا حافظی نکردی؟ گفت: چرا آقا جان! گفت چطور مگه؟ گفت نگاه کن ببین اومده جلو دروازه شهر برو برس به مادرت ببین امرش چیه ..رفت قمر بنی هاشم خانم ام البنین گفت: عباسم! داداشات هم صدا بزن ..مرحوم ربّانی تو ستاره‌ی درخشان مدینه این جوری نقل می کنه: میگه داداش های عباس هم اومدن دور مادر چهار تا شیر نر حلقه زدن دستهاشونو گرفت تو دست خودش گفت دارید از مدینه میرید منِ مادر به گردن شما حق دارم یا نه ؟ گفت :اون آقا رو ببینید حسین رو نشون داد. اون آقا رو میبینید؟ آره مادر شماها به دنیا اومدید دورش بگردید میخوام با حسین برید مبادا بی حسین برگردید. وصیت من اینه تا نفس دارید دورش بگردید. نمیخوام تا زنده اید یه تار مو از سرش کم بشه ..دونه دونشون انتخاب شدن خصوصاً عباس.... برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مَطلع الاَنوار آفتاب شدم مرا هر آینه ذُخرُ الحسین می خواندند *تو صفین مگه نبود نقاب بست رفت وسط میدان جوری لشکر رو تارو مار کرد چهارده ساله بود همه موندن این نوجوون کیه امیرالمومنین فرستاده وسط میدون؟! صدا زدبه یکی از یارانش برید برش گردونید..حضرت دستور داد برو تو خیمه استراحت کن...یاران گفتن آقا میذاشتید بجنگه حضرت فرمود نه ! "هذاذُخرالحُسین" این ذخیره کربلای حسینمه..* مرا هر آینه ذُخرُ الحُسین می خواندند دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم *روضه ابوالفضل محاله با آرامش خونده بشه دلیلشم خود کربلاست ابی عبدالله گریه زیاد کرده.. کربلا کنار قاسم "وَ رَفَعَ صُوتَهُ بِالبُکاء" بلند گریه کرد. کنار علی اکبر " و َبکی بُکاءً عالیاً"بلند گریه کرد. اما کنار ابوالفضل گریه نکرد نوشتن وَصَرخ الحسین صَرخه بالاتر از ضجه است صَرخه یعنی داد زدن...* امان که مشک تهی آبروی من را ریخت من از خجالت لبهای تشنه آب شدم چقدر نیزه ی تشنه به جان من افتاد که جرعه جرعه پر از زخمِ بی حساب شدم *بدنهای مختلفی رو ابی عبدالله دید دیگه بالاتر از ارباً اربا نبود..تو‌مقتل فقط یه جمله هست..خبر داری فقط دستهاش رو نزدن؟ خبر داری دوتا پاهاش رو قطع کردن؟ خبر داری اینقدر تیر زدن دیگه جا تو بدنش نبود..؟ به جای دست بریده دو بال سهمم شد پناه روسری و خیمه و حجاب شدم دلم شکست سرم را به حرمله دادن که مزدِ ذبحِ علی، کودک رباب شدم *ابی عبدالله اومد بالاسرش نوشتن آروم نشست بالا سرش دو دستی سر رو جمع کرد آروم تیر رو در آورد..دید چشم سالم داره اشک میریزه. اشک رو با پرِ شالش پاک‌ کرد..چرا داری گریه می کنی؟گفت: برادر گریه ام برای شماست الان شما سر منو از رو‌ خاک برداشتی اما یک ساعت دیگه کی میخواد سر آقای من رو برداره؟.... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
مداحی آنلاین - برای آینه بودن که انتخاب شدم - میرداماد.mp3
6.92M
|⇦•برای آینه بودن... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد
❣💔❣💔❣💔 ... آه ای علمدارم. ز پا تا نشستی٣ بعد از علی‌اکبر. قدم رو شکستی٣ ببین خیمه بی تو بی علمداره ببین زینب توی خیمه بی یاره علمدارم علمدارم بی تو خیمه نمیرم. پناه حرم٢ بی تو چی جوری داداش. به خیمه برم٢ پاش و علمدارم. که دشمن می‌خنده٣ راه برادر رو. تا خیمه می‌بنده٣ بلند شو از جا ای تکیه‌گاه من دارم می‌میرم ای سر پناه من علمدارم علمدارم امنیت نیست به خدا. میون حرم٢ داره می‌لرزه داداش. دل دخترم٢ گم کردم ای یارم. راه خیمه‌ها رو٣ سمت حرم رفتن. ببین دشمنا رو٣ دارن میرن سمت خیمه‌ی زینب دارن می‌خندن به گریه‌ی زینب علمدارم علمدارم جون زهرا مادرت. نبند چشمات و٢ جون زینب رو زمین. نکش پاهات و٢ 🔆🔳🔆🔳🔆🔳 دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد چشم حرامی با حرم روبرو شد بیا برگرد خیمه ای کس و کارم منو تنها نگذار ای علمدارم آب به خیمه نرسید فدای سرت حسین قامتش خمید فدای سرت از تو خبر دارم با دستای خونی زهرا وساطت کرد برادر بخونی تو که پیرم کردی ای پناه من زمین گیرم کردی ای سپاه من پیر شده برادرت فدای سرت خون شده چشم خواهرت فدای سرت ♻️⚜♻️⚜♻️
|⇦•دستی برات نمونده.... و توسل به حضرت عباس علیه السلام اجرا شده به نفس سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دستی برات نمونده، تا دستت و بگیرم پشت و پناه من ای، سردار بی‌نظیرم عباس چشاتو واکن، پاشو دارم می میرم «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» باور نمی‌کنم این، پیکر که رو زمینه این جسم قطعه قطعه، ماه ام البنینه خوبه که زینبم نیس، وضع تو رو ببینه چه کنم با ماه مدینه چه کنم با داغِ رو سینه چه کنم با حالِ رباب و اشکِ سکینه «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» مبهم شدی عزیزم، این شبیه رازه با هر نفس میاد از، چشم تو خون تازه واسه رسوندنت تا خیمه عبا نیازه چه کنم تیرِ توو چشما چه کنم با گریه‌ی زهرا چه کنم با اشکِ رقیه و غربتِ زنها «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» بعد از تو ای علمدار، خیلی سرم شلوغه دور و برت شلوغه، دور و برم شلوغه می‌بینی غیرت الله، دورِ حرم شلوغه چه کنم با غربتِ خیمه چه کنم با حرمت خیمه چه کنم با سیلیِ دشمن و غارتِ خیمه «چه کنم با رنگِ پریده چه کنم با قدِ خمیده چه کنم با مشکِ دریده و دستِ بریده» .
Fadaeian_Shab09Moharam1402_04.mp3
17.18M
عباس یعنی ذکر طوفانی مهدی عباس آوای غزل خوانی مهدی درک محرم کرده ای دانی چه گویم عباس یعنی اوج مهمانی مهدی
واحد؛ شب غربت.mp3
1.47M
علیه‌السلام 🔹امید حرم🔹 روی شونه‌هاش مشک آبه اما داغ دلش بی‌حسابه به فکر لبای امام و بی‌قراری طفل ربابه می‌بینه یه لشکر حرامی، روبروشه دلش مثل اهل حرم غرق در التهابه از هر طرف که، رفت سمت خیمه راهش رو بستن کوفیا گفتن نباید هر جوری که هست آب برسه به خیمه‌ها ای وای اباالفضل «امید حرم یا اباالفضل» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دلا تو حرم بی‌قراره از غم سقا آروم نداره یکی اومده با سه‌شعبه داغی باز روی دل‌ها بذاره هدف می‌گیره با خباثت، مشک آبو حالا چشمای مشکِ سقا داره خون می‌باره کیه بدونه، این مشک آب، نه این آبروی ساقی بود آبی که می‌ریخت، امید طفلان تنها امید باقی بود ای وای اباالفضل «امید حرم یا اباالفضل» .
4_5987593643697902197.mp3
8.94M
متن:قمر پهلوونه.. 🍃🍃 قمر پهلوونه حماسه میسازه قمر طرف دشمن تا که میتازه هیبتشو ببین ، قدرتشو ببین واسه برادرش ، غیرتشو ببین قمر به همین سادگی نمیبازه چقدَر نام زیباست ابوفاضل قد و بالای تو رعناست ابوفاضل دور چشمای قشنگ تو میگردم روی تو جنت اعلی‌ست ابوفاضل شیر نر ام البنینی ، مسند نشینی آب آور حرم از همه بهترینی عشق رقیه ، ماه سکینه تنها دلخوشی زندگی عقیله یا اباالفضل یا اباالفضل ☘☘☘ قمر هنر دست پروردگاره قمر انعکاس حیدر کراره میکنه زلزله ، تو دل حرمله به به ابهت و ببین بَه چقَدر یله قمر نعره‌ی تکبیرش یک هشداره برق شمشیر تو غوغاست ابوفاضل زلف تو چون شب احیاست ابوفاضل خواهرت بعد تو در شام قیامت کرده قهرمانْ زینب کبراست ابوفاضل ساقی حرم بی نظیری ، ماه منیری شاهزاده ای اباالفضل شیر دلیری عشق رقیه ، ماه سکینه تنها دلخوشی زندگی عقیله یا اباالفضل یا اباالفضل .