فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ای رهبر آزادهام، آمادهام آمادهام
مداحی حاج صادق آهنگران در حضور رهبر انقلاب
.
1.28M
داستان کوچه را هرکس شنید
آه از عمق وجودش بر کشید
لمس کن اوج مصیبت را کمی
سر کش از دریایی از ماتم نمی
تاکنون بغض شکسته دیده ای؟
مادری از پا نشسته دیده ای؟
تاکنون سر نهفته داشتی؟
ماجراهای نگفته داشتی؟
تاکنون دریای ماتم دیده ای؟
مادرت را با قد خم دیده ای؟
داشتی در سینه آهی دردناک؟
مادرت را دیده ای بر روی خاک؟
دیده ها از اشک خون تر دیده ای؟
خاک کوچه روی چادر دیده ای؟
تاکنون لا جرعه از غم خورده ای؟
تاکنون سیلی محکم خورده ای؟
تاکنون بودی عصای مادرت؟
از مصیبت خاک ریزی بر سرت؟
گوشواره دانه دانه برده ای؟
مادرت را سمت خانه برده ای؟
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـن_جانــم💔
یا رب نصیب هیچ غریب دگر مکن
داغی که گیسوان حسن را سپید کرد
#صلی_الله_علیک_ياسيدناالمظلوم_يااباعبدالله_الحسين
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم
غلامحسین_دهقان
#مصائب_بعد_از_شهادت
🩸«اُمّأیمَن» که اینگونه طاقت ندارد؛ دیگر خدا رحم کند به دل مولا ...
در روایت آمده است:
📋 أَنَّ أُمَّ أَيْمَنَ لَمَّا تُوُفِّيَتْ فَاطِمَةُ سلاماللهعلیها حَلَفَتْ أَنْ لَا تَكُونَ بِالْمَدِينَةِ
▪️وقتی حضرت فاطمه زهرا سلاماللهعلیها به شهادت رسید،«امّاَیمن» سوگند خورد که دیگر در مدینه نماند؛
📋 إِذْ لَا تُطِيقُ النَّظَرَ إِلَى مَوَاضِعَ كَانَتْ فِيهَا فَخَرَجَتْ إِلَى مَكَّةَ
👈 زیرا طاقت دیدن آن مواضع و محلهایی که حضرت فاطمه زهرا «سلاماللهعلیها» در آنجا بود را نداشت. لذا از مدینه خارج شد و به سوی مکّه حرکت کرد....
📚 الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۵۳۰
✍ منم شمعی که از جان دادن پروانه میلرزد
به روی گونه هایم اشک، دانه دانه میلرزد
از آن روزی که دشمن پشت پا بر هستی من زد
دل ویـرانـهام از دیـدن بیـگـانه میلرزد
چرا از من حسن حرف دلش را میکند پنهان
چه بغضی در گلو دارد که بیتابانه میلرزد
حسینم روضۀ دیوار و در هر لحظه میخواند
زمین و آسمان همراه این دردانه میلرزد
پریشان است موی کودکانم، فاطمه برگرد
ببین با آه طفلان تو دارد شـانه میـلرزد
چه آمد بر سر این خانه بعد از رفتنت بانو
صدای در که میآید تـمام خانه میلرزد
گوشوارۀ شکسته.pdf
6.03M
✅ پیدیاف pdf کتاب گوشوارهی شکسته
📗 متن روضههای
دههی اول و دوم #فاطميه
#ایام_فاطمیه
📕 شامل متون روضههای
اجرا شده توسط مادحین مشهور کشور
.
#روضه_فاطمیه ۳
سفارشهای حضرت فاطمه(س) به امیرالمؤمنین(ع):
وقتی حضرت احساس کرد که دیگر هنگام رحلتش فرا رسیده، ام ایمن و اسما را دنبال امیرالمؤمنین(ع) فرستاد و امیرالمؤمنین حاضر شدند. ایشان به حضرت عرضه داشتند: احساس میکنم که خدا دیگر مرا دعوت کرده و دیگر همین ساعتها به پدرم ملحق میشوم.
اموری را در قلب و سینه خودم نگه داشتم که میخواهم آنها را با شما در میان بگذارم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند:
"دختر رسول خدا، آنچه در دل داری، با من در میان بگذارید و وصیتهایتان را بفرمایید."
نقل است: «فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ كَانَ فِي الْبَيْتِ ثُمَّ قَالَتْ يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».[1]
برای اینکه حضرت اسرار را میخواهند بگویند، بالا سر فاطمه زهرا نشستند.
آخرین ساعات بی بی دو عالم است و هر که در اتاق و خانه بود، بیرون فرستادند.
فاطمه زهرا(س) به امیرالمؤمنین(ع) عرضه داشت:
«يَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِي كَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُكَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِي».
تو در دوره ای که با من بودی، مرا دروغگو نیافتی. من به تو خلاف نگفتم. در حق تو خیانت نکردم. در هیچ امری با تو مخالفت نکردم.
امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: همسر عزیزم، به خدا پناه میبرم، این حرفها چیست که میزنید؟
«فَقَالَ ع مَعَاذَ اللَّهِ أَنْتِ أَعْلَمُ بِاللَّهِ وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَى وَ أَكْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ اللَّهِ مِنْ أَنْ أُوَبِّخَكِ بِمُخَالَفَتِي».
دختر رسول خدا، خداشناستر از این حرفها و متقیتر از این درجات هستی. درجات تو بالاتر از اینهاست. تو گرامی هستی نزد خدا و خائف درجات تو بالاتر از اینهاست که من بخواهم فردای قیامت از تو حساب بکشم و بگویم: چرا با من مخالفت کردی و شأن شما رفیعتر از این حرفهاست که بخواهی من از تو راضی شوم.
بعد امیرالمؤمنین(ع) فرمود:
«قَدْ عَزَّ عَلَيَّ مُفَارَقَتُكِ وَ تَفَقُّدُكِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ اللَّهِ جَدِّدْتِ عَلَيَّ مُصِيبَةَ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُكِ وَ فَقْدُكِ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِيبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِيَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا ثُمَّ بَكَيَا جَمِيعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَى رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَى صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِينِي بِمَا شِئْتِ».[2]
جدایی تو برای من خیلی سخت است. مصیبت پیغمبر با رفتن شما دوباره برای من زنده شده است. مصیبتی که برای امیرالمؤمنین فاجعه آمیز و ناگهانی است. چقدر تلخ و سخت است. کسی جز خدا نمیداند سختی این مصیبت را. چقدر این مصیبت مرا غصهدار کرده. این مصیبتی است که نمیشود جبران کرد.
ساعتی امیرالمؤمنین و فاطمه زهرا در این خلوت گریستند. امیرالمؤمنین سر فاطمه را از روی بستر برداشتند و به سینه چسباندند. بعد فرمودند: فاطمه جان! هر وصیتی داری، بفرما. اگر چه من مأمور به صبرم، ولی خواهی دید که وصیت تو را عملی میکنم. در این امر مأمور به صبر نیستم. هر چه وصیت کنی، وفا میکنم. بعد بی بی دو عالم وصیت کردند و فرمودند: علی جان! برای من تابوتی درست کن و بدن مرا در تابوت قرار بده. بعد شکل تابوت را ترسیم کردند. شاید برای این بود که این پیکر نحیف و چیزی که جز یک سایه از آن نمانده، مقابل چشم امیرالمؤمنین(ع) و عزیزانش قرار نگیرد. بعد فرمود: علی جان! وصیت من این است که آنهایی که ظلم کردند، نباید در تشییع جنازه من حاضر شوند. شبانه خودت مرا غسل بده و خودت مرا کفن کن و مخفیانه بدن مرا بردار و خودت مرا در قبر بگذار. وقتی روی قبر مرا پوشاندی، مقابل صورت من بنشین و در تاریکی شب برای من قرآن تلاوت کن. بعد فرمودند:«وَ أَنَا أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ تَعَالَى وَ أُوصِيكَ فِي وُلْدِي خَيْراً ثُمَّ ضَمَّتْ إِلَيْهَا أُمَّ كُلْثُومٍ».[3] تو را به خدا میسپارم. مراقب فرزندان باش. ایشان دختر کوچکش را در آغوش گرفت و آخرین وداع را با این دختر کرد و فرمود: علی جان! وقتی این دخترم به سن رشد رسید، آنچه در منزل دارم، به این دخترم بسپارید.
سپس امیرالمؤمنین و حسنین را به مسجد فرستاد. در بعضی مقاتل هست که خودش با حسنین به مسجد النبی رفت و دو رکعت نماز خواند. روز آخر حضرت از جا برخاستند و بعد به حسنینش فرمود: عزیزانم! شما پیش پدرتان بمانید. و خودش به منزل برگشت. ایشان به اسما فرمود: من داخل حجره میشوم.
در بعضی نقل ها دارد که نماز مغرب را خواند و فرمود: اسما من داخل حجره میشوم. بعد از ساعتی بیا و مرا صدا بزن. اگر دیدی که جواب ندادم، علی(ع) را خبر کن. اسما میگوید: ساعتی گذشت و وارد خانه شدم و دیدم حضرت پاهای خود را به سمت قبله دراز کرده و روپوشی روی خود انداخته و هر چه صدا زدم، جوابی نشنیدم. روپوش را کنار زدم و دیدم بی بی دو عالم دست را زیر صورت گذاشته و روحش با عالم بالا مفارقت کرده است. کسی را دنبال علی(ع) فرستادم. وقتی امیرالمومنین(ع) خبر را شنید، به صورت روی زمین آمد و در فاصله کوتاه مسجد و منزل، هی مینشست و بر میخاست.
ای گل صد برگ من پر پر مشو/ شمع من خاموش وخاکسترمشو / از حدیث کوچه غرقِ آتشم / فاطمه، از توخجالت میکشم..
پی نوشت :
[1].بحارالأنوار، مجلسی، ج43، ص 191، باب 7، ما وقع عليها من الظلم و بكائها...، ص155.
[2].همان .
[3].بحارالأنوار، مجلسی، ج79، ص27، باب 12، الدفن و آدابه و أحكامه ...، ص14.
#وصیت #حضرت_زهرا
.
#فاطمیه
#مقتل
#شام_غریبان_حضرت_زهرا_س
حالِ جانسوز امیرالمؤمنین علیهالسلام به هنگام غسل پیکر مطهر صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از زبان همسایه آن حضرت...
در برخی از نقلها آمده است:
شخصی به نام «ورَقة بن عبدالله» گوید:
خانه من در همسایگی خانه امیرمؤمنان علی علیهالسلام بود؛ در همان شبی که صدیقه کبری سلاماللّهعلیها از دنیا رفت، من در خانه بودم که،
فإذًا سَمِعتُهُ يَبكي بُكاءً عٰاليًا لَمْ أعهِدْ نَظيرَهُ مِنهُ.
ناگهان شنیدم مولا علی علیهالسلام با صدای بلند شروع به گریهکردن نمود که تا آن زمان، به خاطر ندارم که علی علیهالسلام اینگونه گریه کرده باشد!
فَتَعَجَّبتُ مِنهُ و قُلتُ:سُبحانَ اللّه!أ هٰكذا يَصنَعُ عليٌّ عليهالسّلام مَع! شِدّةِ صَبرِهِ و حِلمِهِ و سُكونِه؟!
بسیار تعجب نموده و با خود گفتم: سبحان الله! علی علیهالسلام با آن همه حلم و صبر و آرامشی که داشت، چرا اینگونه گریه میکند؟!
پس از خانه بیرون آمده و به پشت خانه او رفته و دقّ الباب کردم؛
فَخَرَجَ و دُموعُهُ تَسيلُ مِنْ عَينَيهِ مِنْ دُونِ اِنقطاع.
پس امیرالمومنین علیهالسلام از خانه بیرون آمد، در حالی که سیل اشک از چشمانش جاری بود و سیلان اشکش، تمام نمیشد.
عرضه داشتم: یا ابالحسن! مردم عرب خوب نمیدانند که مردی در فقدان همسرش اینگونه بیتابی کند؟! در اینجا بود که امیرالمؤمنین علیهالسلام به من فرمودند:
يا وَرَقة! لَمْ أبكِ لِفَقدِها بَلْ رَأيتُ آثارَ الرَّفَسَةِ و السّياطَ في يَدِها و جَنبِها. فَهٰكذا تُحشُرَ يَومَ القِيامَة و تَلقَى اللّهَ.
ای ورَقه! گریه من از فقدان زهرا سلاماللهعلیها نیست؛ بلکه به هنگام غسل آثار ضربههای لگد و تازیانهها را در دست و پهلوی او دیدم؛ فاطمه سلاماللهعلیها با همین حال روز قیامت محشور میشود و به ملاقات پروردگار میرود.
الهجوم علی بیت فاطمه سلاماللهعلیها ، ص۳۳۸، (به نقل از منابع خطی)
#مصائب_غصب_فدک
🩸اهانتهایی از جانب «اولی» که چه بسا زخمش دردناکتر از تازیانههای «دومی» است ...
🔖 به حکم روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمود:
📋 ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ.
▪️ضربت و زخم زبان شدیدتر از ضربت شمشیر و نیزه است.(۱)
🖇 بخش عظیم و دردناکی از مصائب صدیقه کبری سلاماللهعلیها ناظر به اهانتهای زبانی اصحاب سقیفه به آن حضرت است.
📄 بعد از ایراد خطبه فدکیه، ملعون «اولی» بر فراز منبر رفت و اهانتی را به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها نمود که به فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام اگر تا روز قیامت بر روی پاشنه پا ایستاده و به درگاه الهی او و «دوّمی» را لعنت کنیم، بازهم کوتاهی کردهایم.(۲)
📉 آن نانجبیب بعد از آنکه _ العیاذبالله, العیاذبالله, العیاذبالله _ حضرت زهرا سلاماللهعلیها به «روباه» و امیرالمؤمنین علیهالسلام را به «دُم روباه» تشبیه کرد، دهان نحسش را باز کرد و گفت:
📋 يَسْتَعِينُونَ بِالضَّعَفَةِ وَ يَسْتَنْصِرُونَ بِالنِّسَاءِ كَأُمِّ طِحَالٍ أَحَبَّ أَهْلُهَا إِلَیْهَا الْبَغْیَ... (۳)
▪️از محضر امام زمان «ارواحنافداه» شرم دارم که این اهانت را ترجمه کنم...😭
خدا عذاب «اولی» را مضاعف بگرداند!
✍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً یَسْتَغِیثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ ...
📚(۱)جامع الأخبار، ص۲۳۷
📚(۲)کتاب سُلیم،ص۱۴۷
📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۲۱
📚(۳) بحارالانوار ج۲۹ ص۳۲۶
📚(۳)شرح نهج البلاغه،ابن ابىالحديد،ج۱۶، ص۲۱۴
فیش جامع فاطمیه.apk
16.78M
💠💠برنامه اندروید💠💠 👆
#فیش_جامع_فاطمیه
🔷 نسخه ۶ 🔷 #جدید
📕نرم افزار تبلیغی #فاطمیه📕
‼️ویژه تلفن همراه
🔖فیش منبر روشمند فاطمیه
🔖منبر مکتوب سخنرانان مشهور
🔖فیش منبرهای کوتاه
🔖فیش مرثیه روشمند
🔖روضه و مرثیه مکتوب علما
🔖منبر های صوتی بزرگان
🔖محتوای ناب منبر
🔖شبهات فاطمیه
🔖کتابخانه فاطمیه
🔖منبرهای مکتوب کوتاه بزرگان
🔖روضه های مکتوب فاطمیه
🔖مستند مقاتل جدید
🔖گرافیک زیبا و محیط کاربری
.
#مصائب_غصب_فدک
🩸اهانتهایی از جانب «اولی» که چه بسا زخمش دردناکتر از تازیانههای «دومی» است ...
🔖 به حکم روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمود:
📋 ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ.
▪️ضربت و زخم زبان شدیدتر از ضربت شمشیر و نیزه است.(۱)
🖇 بخش عظیم و دردناکی از مصائب صدیقه کبری سلاماللهعلیها ناظر به اهانتهای زبانی اصحاب سقیفه به آن حضرت است.
📄 بعد از ایراد خطبه فدکیه، ملعون «اولی» بر فراز منبر رفت و اهانتی را به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها نمود که به فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام:«اگر تا روز قیامت بر روی پا ایستاده و به درگاه الهی، «اولی» و «دوّمی» را لعنت کنیم، بازهم کوتاهی کردهایم.»(۲)
📉 آن نانجبیب بعد از آنکه _ العیاذبالله, العیاذبالله, العیاذبالله _ حضرت زهرا سلاماللهعلیها را به «روباه» و امیرالمؤمنین علیهالسلام را به «دُم روباه» تشبیه کرد، دهان نحسش را باز کرد و گفت:
📋 يَسْتَعِينُونَ بِالضَّعَفَةِ وَ يَسْتَنْصِرُونَ بِالنِّسَاءِ كَأُمِّ طِحَالٍ أَحَبَّ أَهْلُهَا إِلَیْهَا الْبَغْیَ... (۳)
▪️از محضر امام زمان «ارواحنافداه» شرم دارم که این اهانت را ترجمه کنم...😭
خدا عذاب «اولی» را مضاعف بگرداند!
✍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً یَسْتَغِیثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ ...
📚(۱)جامع الأخبار،ص۲۳۷
📚(۲)کتاب سُلیم،ص۱۴۷
📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۲۱
📚(۳)بحارالانوار ج۲۹ ص۳۲۶
📚(۳)شرح نهج البلاغه،ابن ابىالحديد،ج۱۶، ص۲۱۴
#معارف_علوی
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🔰 او که جای خود … غبار مرقدش طوفان کند!
عالم ربانی مرحوم آیت الله مولوی قندهاری میفرمودند:
📄 شبی وارد حرم مطهر امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه شدم؛ دیدم خدّام مشغول جاروبکردن هستند و گرد و غباری بلند شده و مردم درِ بینی و دهانشان را گرفته و عبور میکنند تا گرد و غبار وارد حلقشان نشود.
👈 ولی من به جهت این که این
گرد و غبار از مرقد منوّر آن امام هُمام و از خاک پای زائرینشان میباشد، به جهت تیمّن و تبرّک استنشاق عمیق میکردم!
📝 در این هنگام، ناگهان در وجودم احساس انقلابی کردم که به وصف نمیآید! به خانه آمدم و از آن نشئهٔ، لذّت میبردم و در همان حال قلم برداشتم و مشغول سرودن شدم که در خاتمه به یاد آن عنایت علوی نام سرودههایم را «غبار نجف» گذاشتم. (و بدین واسطه به این عالم بزرگوار، طبع شعری عنایت شد)
📚الدرجات الرفیعه، ص۷۲
✍ برای جنت و دوزخ نمیکنم اصرار
بهشت بیتو عذابیست، تَحتِهَا الأنْهار
مسیح زنده کند مرده را ,تعجب نیست!!
چرا که مدح تو هر خفته را کند بیدار
خدا به شکل تو خود را به خلق ظاهر کرد
خدایی تو ازین رو نمیشود انکار
چه سجده ها که نکردم به سمت ایوانت
همیشه ذره کند عجز خویش را اظهار
کمی غبار نجف را به عاشقان برسان
که در هوای تو باشد جنونمان بسیار
شراب عشق تو را خوردم و به زاهد ها
تقیّه کردم و گفتم نمیکنم تکرار
به لطف چشم تو امید دارم ای ساقی
اگرچه کرده دلم بر گناه خود اصرار
بیا و خرده کلاف مرا بخر آقا
که شرمگین نشود عاشقت سر بازار
به روی دارِعلی رند گونه باید رفت
شبیه اشک پر از شوق میثم تمار
تولدِ منِ دیوانه لحظهی مرگ است
فمن یمت یرنی علتی براین گفتار
📖 تقویم شیعه
☀️ امروز چهارشنبه:
شمسی: چهارشنبه - ۰۷ آذر ۱۴۰۳
میلادی: Wednesday - 27 November 2024
قمری: الأربعاء، 25 جماد أول 1446
🌹 امروز متعلق است به:
🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام
🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليه السّلام
🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليه السّلام
🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليه السّلام
❇️ وقایع مهم شیعه:
🔹امروز مناسبتی نداریم
📆 روزشمار:
▪️8 روز تا شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها (روایت 95روز)
▪️18 روز تا وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
🌺25 روز تا ولادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
▪️34 روز تا وفات حضرت ام کلثوم علیها السلام
🌺35 روز تا ولادت امام باقر علیه السلام
11.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎦 دنیای منه ...
🎙 سیدرضا نریمانی
#امام_رضا علیه آلاف التحیة و الثناء
«گفتم: «محسن جان! دیر میای بچهها نگرانتن».
لبخندی زد و گفت: «هرچی من بیشتر کار کنم، نتانیاهو کمتر خواب راحت به چشمش میاد؛ پس اجازه بده بیشتر کار کنم».
معنای این حرفش را زمانی فهمیدم که شهید شد؛ وقتی که نتانیاهو توئیت زد و برای یهودیها شنبه خوبی را آرزو کرد. از شنبه آرام در اسرائیل گفت؛ از شنبه بعد از محسن فخریزاده». ...
(خاطرات همسر شهید)
🌹۷ آذر سالگرد شهادت دانشمند هسته ای شهید محسن فخری زاده
#شهید_فخری_زاده
امام زمان(عج)-مناجات فاطمیه
#مناجات_با_امام_زمان
#غزل
#ماسائلیم_ونوکریت_آبروی_ما
یا ایها العزیز نظر کن به سوی ما
تا کی برای نافله های سحر گهی
با خون دل شود دل شب ها وضوی ما
گر مانده ایم شکر خدا پای پرچمت
بر تار موی تو گرهی خورده موی ما
ساقی اشک! بر دل ما هم سری بزن
بوی میِ طهورِ تو دارد سبوی ما
هم چون نسیم در به درم می کنی چرا؟
پس کی رسد به خیمۀ تو جستجوی ما
آیا شود که نیمه شبی بهر درد دل
بد بگذرانی و شوی هم گفتگوی ما
ای شهریار عشق به نام مقدست
باشد وصال تو همۀ آرزوی ما
روضه گرفته ایم قدم رنجه ایی کنی
شاید فتد مسیر عبورت به کوی ما
از لحظه ایی که حرمت مادر شکسته شد
بغضی نهفته مانده ز غم در گلوی ما
ای نازنین فاطمه برگرد از سفر
خیمه نشین فاطمه برگرد از سفر
#قاسم_نعمتی
یا صاحب الزمان
#مناجات_با_امام_زمان
#غزل
#من_ازدیارحبیبم_غریب_افتادم
بیا بیا گل نرگس برس به فریادم
در این زمانه ی غربت تو تکیه گاه منی
ز لطف و مرحمت خویش کن تو امدادم
تمام زندگی من تصدق سر توست
وجود خویش همه نذر نام تو دادم
همیشه گریه ام از دوری شما بوده
ولی به یاد سحرگاه وصل دلشادم
خوشم اگرکه حقیرم حقیر خوبانم
اسیر موی تو هستم ز غیر آزادم
کمال عاشقی عارفانه حیرانی است
بدین اصول قدم در ره تو بنهادم
اگر مرا ز سرخویش وا کنی چه کنم؟
شبیه یک کفی از خاک رفته بر بادم
بدین طریق بود عاقبت به خیری من
تو در میان قنوت سحر کنی یادم
قسم به اشک غریب مدینه و حرمش
من از دیارم حبیبم غریب افتادم
به خاک خونی کوچه قسم عزیز الله
دگر بیا ز سفر ای ذخیره ی الله
#قاسم_نعمتی
السلام علیک یاصاحب الزمان
#غزل
#مناجات_با_امام_زمان
#برات_وصل_امضاء_میشد_ای_کاش
گره از کار دل وا میشد ای کاش
برای دیدنت ای حضرت اشک
دو چشمانم چو دریا میشد ای کاش
سحرگاهی به یمن مقدم تو
سرای ما مصفا میشد ای کاش
وجود زخمی و آلوده ی من
به پیش پای تو پا میشد ای کاش
دل غمدیده و پر درد ما هم
به دست تو مداوا میشد ای کاش
میان زمره ی چشم انتظاران
ز زحمت نام ما جا میشد ای کاش
دل آوارهام در زیر پایت
شبیه خاک صحرا میشد ای کاش
مسیر وصل ما هم چو شهیدان
به سوی آسمان ها میشد ای کاش
دم آخر تن صد پاره ی ما
غبار راه زهرا میشد ای کاش
دل نامحرم ما محرم آن
غریبیهای مولا میشد ای کاش
پس از چنیدن و چند صد سال گریه
دگر دستان او وا می شد ای کاش
به برق ذولفقاری خاک خورده
غرور شیعه معنا میشد ای کاش
مزار مخفی یاس مدینه
به دستان تو پیدا می شد ای کاش
غرور چادر خاکی کجایی
عزیز فاطمه پس کی میایی
#قاسم_نعمتی
#غزل
#مناجات_با_امام_زمان
یا صاحب الزمان
#نظرنماکه_گرفتاری_ام_زیادشده
ز دست تو طلب یاری ام زیاد شده
چقدر واسطه گشتی خدا مرا بخشید
ببخش توبه تکراری ام زیاد شده
بزرگواری و نگذاشتی زمین بخورم
به زحمت او بدهکاری ام زیاد شده
به چشم خلق گناه است گریه کردن ما
چه خوب شد که گنه کاری ام زیاد شده
ز درد روضه دگر شب نمی برد خوابم
شبیه فاطمه بیداری ام زیاد شده
صدای یا ابتایش به گوش می آید
دلم شکستنی است ، زاری ام زیاد شده
کسی که صاحب اشک است لشکر زهراست
به لطف فاطمه یاری ام زیاد شده
قسم به غیرت حیدر زدند زهرا را
به این دلیل عزاداری ام زیاد شده
به فضه گفت دعا کن دگر بمیرم من
که زحمت من و بیماری ام زیاد شده
به هیچ مرهمی این زخم هم نمی آید
هزینه های نگه داری ام زیاد شده
حلال کن چقدر خون پیرهن شستی
لباسهای پرستاری ام زیاد شده
#قاسم_نعمتی
#مناجات_با_امام_زمان
#غزل
#من_درپناه_چشم_هایت_سرفرازم
از این که آقای منی بر خود بنازم
باشد تماشایی مناجات دل من
با نم نم گریه بود راز و نیازم
شد خاکساری حریمت آبرویم
خاک کف پای تو شد مهر نمازم
محراب قلبم طاق ابروی تو باشد
چشم انتظارت رو به صحرای حجازم
خانه خرابم کرد این طوفان نفسم
باید حریم تازه ای در دل بسازم
خواهم ز حق بین دعای عهد هر صبح
این جان ناقابل به راه تو ببازم
با این که من محتاج الطاف تو هستم
آقا کشیدی بارها در عشق نازم
می ترسم آقا گر کنی خالی تو پشتم
در جنگ با شیطان همه عشقم ببازم
آشوب دل آرام می گیرد سحرها
تا در میان با تو نهم اسرار و رازم
از داغ آن سیلیِ ناحق مدینه
آتش گرفته سینه در سوز و گدازم
زهرا صدا می زد میان دود و آتش
اَینَ غیاث المنتظر؟ ای چاره سازم!
#قاسم_نعمتی
👤 #احمد_واعظی
🎙 #زمینه
🥀 #حضرت_زهرا
🏴 #فاطمیه
🔆جدید ۱۴۰۳🔆
این شب و روزا تمام وقت بی تابی
روزها بیداری و شب ها نمی خوابی
هی از این پلو به اون پهلو عزیز من
گاه چون خورشید گاهی رنگ مهتابی
خودم دیدم که پژمردگی به پیش من زمین خوردی
«حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
دیدمت از دور غم دیده در این خانه
خواستی تا موی زینب را کنی شانه
دست تو بالا نمی آمد دلم خون شد
وای از آن ضربه ها که خورده بر شانه
چه با دستت ستم کرده
که بازویت ورم کرده
«حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
آمدی از کوچه بودی غرق غم خیلی
روی تو دیدم ز کنج چادرت نیلی
از حسن پرسیدم ای نور دلم چون شد
زیر لب می گفت بابا مادرم سیلی
دل و روحت ز غم شاکی
لباس تو شده خاکی
«حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
در هجوم خصم سرکشته دیدمت ای وای
در میان دود و آتش دیدمت ای وای
با تن مجروح و با پهلوی بشکسته
با چهل تن کشاکش دیدمت ای وای
تو افتادی من افتادم
همان لحضه جان دادم
« حلالم کن حلالم کن حلالم کن»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
4_5890837157324527192.mp3
15.56M
این شب و روزا تمام وقت بی تابی
روزها بیداری و شب ها نمی خوابی
•
#حالات_و_کلمات_دلدادگان
🩸اینها چه کردند با دختر پیغمبر!؟
🔖 آقا [مرحوم آیت الله بهجت] بعد از تجدید وضو، مثل همیشه در بین راهرفتن، مشغول خواندن نماز نافله شدند.
🔎 احساس کردم در صدایشان لرزشی هست. سرم را به سمتشان چرخاندم. همانطورکه سرشان پایین بود و نماز میخواندند، مثل ابر بهار از چشمهایشان اشک میبارید. ترسیدم. نمیدانستم چه اتفاقی افتاده است؟ تا نمازشان تمام بشود، دلم هزار راه رفت.
👈 بعد از نماز، آقا زیر لب گفتند:
«اینها چه کردند با دختر پیغمبر…؟»
و باز اشک بود که از محاسن سفید روی زمین فرو میریخت…
📚 در خانه اگر کس است؛ ص۵٩
✍️ «دلسوختگان»، از هر فرصتی استفاده میکنند تا در مصائب حضرت زهرا و سیدالشهداء علیهماالسلام بسوزند و گریه کنند ... گویا غم مصائب اهلبیت علیهمالسلام، دل و جانشان را در غالب اوقات درگیر کرده است ... {طوبیٰ لَهُم و حُسنُ مَآب}
📝 ما گوشهنشینان غم فاطمه هستیم
محتاج عطا و کرم فاطمه هستیم
یک عمر چو شمع گر بسوزیم کم است
دل سوختهٔ عمر کم فاطمه هستیم
#مصائب_هجوم_به_بیت_ولایت
🩸من این مرد را میشناسم... او همان کسیاست که درب خیبر را با یک ضربه از جا کَنْد...
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه امیرالمؤمنین صلواتاللّهعلیه را كشانكشان براي بيعت با ابوبكر به مسجد میبردند، يك مرد يهودی كه آن وضع و حال را ديد، بیاختيار لب به تهليل و شهادت گشوده و مسلمان شد.
🥀 چون علت آن را پرسيدند،گفت: من اين شخص را میشناسم؛ او همان كسی است كه وقتی در ميدانهای جنگ ظاهر ميشد، دل رزمجويان را ذوب كرده و لرزه بر اندامشان میافكند؛
🥀 او همان كسی است كه قلعههای مستحكم خيبر را گشود و درب آهنين آن را كه به وسيله چندين نفر باز و بسته ميشد، با يك تكان از جايگاهش كَند و به زمين انداخت.
🥀 اما حالا كه در برابر جنجال يك مُشت آشوبگر سكوت كرده، بیحكمت نيست و سكوت او براي حفظ دين اوست و اگر اين دين حقيقت نداشت او در برابر اين اهانتها صبر و تحمل نميكرد؛ اينست كه حقبودن اسلام بر من ثابت شد و مسلمان شدم.
📚علی کیست؟!،کمپانی،ص۲۵۵
✍ علی: آن که ندیده هیچ میدانی شکستش را
ولی نامردها در خانهاش بستند دستش را
دهانِ صبر وا مانده است از صبر جوانمردی
که دیده روزگاری درب خیبر، نازِ شَستش را
نگاهش کرد خاموش آتش نمرود را، اما
در این آتش علی از دست خواهد داد هستش را
به اسم دین درِ آن خانهای را میزنند آتش
که اسلام از درِ آن خانه دارد چفت و بستش را
از اسلامِ پس از سوزاندن این در چه خواهد ماند؟!
تصور کن، خرابه خانهای بعد از نشستش را
اگر اسلام این باشد که اینها مدعی هستند
الهی که خدا ویران نماید پای بستش را!
#وصیت_حضرت_زهراس
🔰 گفتگوی امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیها و وصیت حضرت زهرا سلام الله علیها به ایشان...
▪️حضرت فاطمه سلام الله علیها به امیرالمومنین علیه السلام فرمودند:
▪️یَا ابْنَ عَمِّ إِنَّهُ قَدْ نُعِیَتْ إِلَیَّ نَفْسِی وَ إِنِّی لَا أَرَی مَا بِی إِلَّا أَنَّنِی لَاحِقٌ بِأَبِی سَاعَةً بَعْدَ سَاعَةٍ وَ أَنَا أُوصِیکَ بِأَشْیَاءَ فِی قَلْبِی
➖«ای پسر عمو! اجل من فرا رسیده. من هر لحظه خود را به حالی میبینم که دارم به پدرم ملحق میشوم. میخواهم درباره مطالبی که در قلب خود دارم به تو وصیت کنم.»
▪️قَالَ لَهَا عَلِیٌّ علیه السلام أَوْصِینِی بِمَا أَحْبَبْتِ یَا بِنْتَ رَسُولِ الله فَجَلَسَ عِنْدَ رَأْسِهَا وَ أَخْرَجَ مَنْ کَانَ فِی الْبَیْتِ
➖حضرت علی علیه السّلام فرمودند: «ای دختر پیغمبر! هر وصیتی که دوست داری بکن.» سپس حضرت امیر بالای سر حضرت زهرا نشست و دستور داد افرادی که در اتاق بودند خارج شدند.
▪️ثُمَّ قَالَتْ یَا ابْنَ عَمِّ مَا عَهِدْتَنِی کَاذِبَةً وَ لَا خَائِنَةً وَ لَا خَالَفْتُکَ مُنْذُ عَاشَرْتَنِی؟
➖آنگاه حضرت فاطمه فرمودند: «پسرعمو جان! آیا در این مدتی که تو با من معاشرت داشتی، دروغ و خیانت و مخالفتی از من دیدی؟»
▪️فَقَالَ علیه السلام مَعَاذَ الله أَنْتِ أَعْلَمُ بِالله وَ أَبَرُّ وَ أَتْقَی وَ أَکْرَمُ وَ أَشَدُّ خَوْفاً مِنْ الله مِنْ أَنْ أُوَبِّخَکِ بِمُخَالَفَتِی قَدْ عَزَّ عَلَیَّ مُفَارَقَتُکِ وَ تَفَقُّدُکِ إِلَّا أَنَّهُ أَمْرٌ لَا بُدَّ مِنْهُ وَ الله جَدِّدْتِ عَلَیَّ مُصِیبَةَ رَسُولِ الله وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُکِ وَ فَقْدُکِ فَإِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِیبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ الله مُصِیبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِیَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا
➖حضرت امیر علیه السّلام فرمودند: «ابدا! پناه به خدا میبرم! تو به وجود خدا داناتر، نیکوکارتر، پرهیزکارتر، گرامی تر و از خدا خائف تر از آنی که من تو را به دلیل مخالفت کردن با خویش سرزنش کنم. حقا که جدایی و فقدان تو برای من بسیار ناگوار است، ولی چه باید کرد، چاره ای نیست. به خدا قسم که تو مصیبت پیامبر خدا را برای من تجدید کردی. حقا که وفات و فقدان تو برای من بسیار سنگین و بزرگ است. إِنَّا لله وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ. به خدا قسم که این مصیبت دردناک ترین و غصه دارترین مصیبت هاست که هیچ تسلیت و تعزیتی جبران آن را نمی کند و جانشین آن نخواهد شد.»
▪️ثُمَّ بَکَیَا جَمِیعاً سَاعَةً وَ أَخَذَ عَلَی رَأْسِهَا وَ ضَمَّهَا إِلَی صَدْرِهِ ثُمَّ قَالَ أُوصِینِی بِمَا شِئْتِ فَإِنَّکِ تجدنی فِیهَا أَمْضِی کَمَا أَمَرْتِنِی بِهِ وَ أَخْتَارُ أَمْرَکِ عَلَی أَمْرِی
➖ سپس حضرت علی و زهرا علیهما السّلام ساعتی گریستند. آنگاه حضرت امیر سر مبارک فاطمه اطهر را برداشت و به سینه خود گذاشت و به آن بانو فرمود: «هر وصیتی که داری بکن، زیرا من هر دستوری را که تو صادر کنی اجرا میکنم و امر تو را بر امر خودم مقدم میدارم.»
➖سپس حضرت فاطمه فرمودند: «ای پسر عموی پیغمبر! خدا تو را بهترین جزا عطا کند. من اولا به تو وصیت میکنم که بعد از من با امامه دختر خواهرم ازدواج کنی، زیرا او برای فرزندانم نظیر خودم خواهد بود و مردان چاره ای جز ازدواج کردن ندارند.»
➖سپس فاطمه اطهر به حضرت امیر گفتند: «ای پسر عمو! من به تو وصیت میکنم که تابوتی برایم تهیه کنی، زیرا دیدم که ملائکه شکل و شمایل آن تابوت را به من نشان دادند.» امیرالمؤمنین فرمود: «اوصاف آن تابوت را برای من شرح بده. » حضرت زهرا مشخصات آن را شرح داد و علی علیه السّلام بر اساس آن تابوتی تدارک دید. آن تابوت اولین تابوتی بود که در روی زمین ساخته شد کسی قبلا نظیر آن را ندیده بود و بعدا هم ساخته نشد.
▪️ثُمَّ قَالَتْ أُوصِیکَ أَنْ لَا یَشْهَدَ أَحَدٌ جِنَازَتِی مِنْ هَؤُلَاءِ الَّذِینَ ظَلَمُونِی وَ أَخَذُوا حَقِّی فَإِنَّهُمْ عَدُوِّی وَ عَدُوُّ رَسُولِ الله وَ لَا تَتْرُکُ أَنْ یُصَلِّیَ عَلَیَّ أَحَدٌ مِنْهُمْ وَ لَا مِنْ أَتْبَاعِهِمْ وَ ادْفِنِّی فِی اللَّیْلِ إِذَا هَدَأَتِ الْعُیُونُ وَ نَامَتِ الْأَبْصَارُ
➖فاطمه اطهر پس از این اتفاق رو به حضرت امیر کرد و گفت: «مبادا احدی از این گروهی که در حق من ظلم روا داشتند و حق مرا غصب کردند، برای تشییع جنازهام حاضر شوند! زیرا آنها دشمن من و دشمن رسول خدایند. مبادا بگذاری هیچ یک از آنان و پیروانشان بر جنازهام نماز بخوانند! مرا شبانه و زمانی که چشم همگان به خواب فرو رفته دفن کن.»
▪️ثُمَّ تُوُفِّیَتْ صَلَوَاتُ الله عَلَیْهَا وَ عَلَی أَبِیهَا وَ بَعْلِهَا وَ بَنِیهَا...
➖پس از این وصیت بود که فاطمه اطهر صلوات خدا بر او و پدرش و شوهرش و فرزندانش باد، از دنیا رفت....
📚 بحارالانوار ج۴۳ ص۱۹۱
#معارف_فاطمی #معارف_حسینی
🩸روز محشر، تمام انبیاء، ملائکه و مؤمنین همراه با ضجّههای حضرت زهرا بر سیدالشهداء «صلواتاللهعلیهما» گریه میکنند ...
در روایتی رسول خدا صلیاللهعلیهوآله فرمودند:
🥀 زمانی که روز قیامت فرا میرسد، قبّهای از نور برای فاطمه زهرا سلاماللهعلیها بر پا خواهد شد.
📋 وَ أَقْبَلَ الْحُسَیْنُ علیهالسلام رَأْسُهُ فِی یَدِهِ
▪️و سیدالشهداء علیهالسلام در حالی که سر بریده خود را در دست گرفته، جلو میآید.
📋 فَإِذَا رَأَتْهُ شَهَقَتْ شَهْقَةً لَا یَبْقَی فِی الْجَمْعِ مَلَکٌ مُقَرَّبٌ وَ لَا نَبِیٌّ مُرْسَلٌ وَ لَا عَبْدٌ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَی لَهَا
▪️وقتیکه چشمان مبارک فاطمه زهرا به سیدالشهداء علیهماالسّلام میافتد، ضجهای زده و آنچنان گریه میکند که تمام ملائکه، تمام پیامبران و تمام مؤمنینی که در محشر حاضرند، با ضجّههای صدیقه کبری سلاماللّهعلیها، به گریه میافتند...
📚ثواب الاعمال، ص۲۵۸
📚بحارالانوار،ج۴۳، ص۲۲۱
✍ مادرت گفت بُنیَّ دل ما ریخت بههم
بردن نام تو غوغاست اباعبدالله ...
#مصائب_غصب_فدک
🩸اهانتهایی از جانب «اولی» که چه بسا زخمش دردناکتر از تازیانههای «دومی» است ...
🔖 به حکم روایت امیرالمؤمنین علیهالسلام که فرمود:
📋 ضَرْبُ اللِّسَانِ أَشَدُّ مِنْ ضَرْبِ السِّنَانِ.
▪️ضربت و زخم زبان شدیدتر از ضربت شمشیر و نیزه است.(۱)
🖇 بخش عظیم و دردناکی از مصائب صدیقه کبری سلاماللهعلیها ناظر به اهانتهای زبانی اصحاب سقیفه به آن حضرت است.
📄 بعد از ایراد خطبه فدکیه، ملعون «اولی» بر فراز منبر رفت و اهانتی را به صدیقه کبری سلاماللّهعلیها نمود که به فرمایش امیرالمؤمنین علیهالسلام:«اگر تا روز قیامت بر روی پا ایستاده و به درگاه الهی، «اولی» و «دوّمی» را لعنت کنیم، بازهم کوتاهی کردهایم.»(۲)
📉 آن نانجبیب بعد از آنکه _ العیاذبالله, العیاذبالله, العیاذبالله _ حضرت زهرا سلاماللهعلیها را به «روباه» و امیرالمؤمنین علیهالسلام را به «دُم روباه» تشبیه کرد، دهان نحسش را باز کرد و گفت:
📋 يَسْتَعِينُونَ بِالضَّعَفَةِ وَ يَسْتَنْصِرُونَ بِالنِّسَاءِ كَأُمِّ طِحَالٍ أَحَبَّ أَهْلُهَا إِلَیْهَا الْبَغْیَ... (۳)
▪️از محضر امام زمان «ارواحنافداه» شرم دارم که این اهانت را ترجمه کنم...😭
خدا عذاب «اولی» را مضاعف بگرداند!
✍ اللَّهُمَّ عَذِّبْهُمْ عَذَاباً یَسْتَغِیثُ مِنْهُ أَهْلُ النَّارِ ...
📚(۱)جامع الأخبار،ص۲۳۷
📚(۲)کتاب سُلیم،ص۱۴۷
📚(۲)بحارالانوار ج۳۰ ص۳۲۱
📚(۳)بحارالانوار ج۲۹ ص۳۲۶
📚(۳)شرح نهج البلاغه،ابن ابىالحديد،ج۱۶، ص۲۱۴
4_5958418167079373668.mp3
8.73M
۩ پادکست
۩ توسل به حضرت زهرا
۩ ایام فاطمیه
۩ حاج مهدی رسولی
۩ استـاد مسعـود عـالـی
.
پیامبر صلى الله عليه وآله فرمودند:
وقتی خدا بهشت را آفريد ، آن را از نور وجه خويش خلق كرد.
بعد آن را گرفته به سوى ما افكند.
يک سوم آن نور به من رسيد ،
يک سوم به فاطمه سلام الله علیها،
يک سوم ديگر به على علیهالسلام و خاندان او رسید ...
از آن نور به هركس که چيزى تابيده شدهباشد به ولايت آل محمد علیهم السلام راه پيدا می كند
هركس از آن نور به او نرسيده باشد از ولايت خاندان ما گمراه مى شود.
.
🔴میدونستید دانشمند شهید محسن فخری زاده ، کربلا نرفته بود؟!
▪️ ایشون خیلی دوست داشتن کربلا برن، ولی بخاطر محدودیتهای امنیتی که داشت نمیتونست از کشور خارج بشه و کربلا و مکه نرفته بود.
▪️ یک بار به حاج قاسم گفته بود امکانش هست، اینقدر تو عراق نفوذ داری، من تا حالا حرم امام حسین (علیه السلام) نرفتم یه بار برم و بیام..
▪️حاج قاسم بهش گفته بود : محال نیست ، اما من موافق نیستم. چون اگر من شهيد بشم جایگزین دارم، ولی تو معادل نداری، هیچ کسی نیست که جاتو پر کنه !!!!!
✍(روایت حاج حسین کاجی از شهید گرانقدر فخری زاده)
قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
به نفس حاجمهدی رسولی •✾•
یاری ز که جوید دل من یار ندارد
یک محرم و یک راز نگهدار ندارد
باید سر و کارش طرف چاه بیفتد
یوسف که در این شهر خریدار ندارد
از گریه ی پنهان علی در دل شبها
پیداست که دل دارد و دلدار ندارد
با فضه بگویید بیاید که در این باغ
نیلوفر بیمار، پرستار ندارد
بر حاشیه ی برگ شقایق بنویسید
گل تاب فشار در و دیوار ندارد
دلش میخواست تا قرآن بخواند
دلش میخواست تا دنیا بداند
در و دیوار با او گریه میکرد
چرا باید علی تنها بماند
نگاهی گرم سوی کودکانش
نگاه دیگری با هم زبانش
علی را بیشتر شرمنده میکرد
همین لبخندهای نیمه جانش
علی رو حلال کن واسه زخم بازوت
علی رو حلال کن واسه درد پهلوت
علی رو حلال کن واسه دست بسته اش
نتونست که برداره اون در رو از روت
*لحظه های سختیه.. خانم صدا زد.. اسما! جانم خانم ..فضه! جانمخانم ..لحظه های سخت منه..خانم چیکار کنیم؟ ببینم بچه ها رو میتونید از خونه ببرید؟ زینب وکلثوم رو فضه از خونه برد..حسن و حسینم خانم فرستاد مسجد.این لحظه های آخر امیر المومنین اومد خونه تو این لحظات سخت با علی حرف میزنه.یا علی ! قربونت برم..پسرعمو چرا اینجور میکنی ..نرو ..تو بستر بمون ولی نرو ..سایه ات رو از رو سر ما نگیر خانم تمام دلخوشی من نگاه توعه..خیلی وقت به من خوب نگاه نمیکنی خیلی وقته توحسرت دیدن خنده ات موندم خانم!میشه نری..امیر المومنین گریه میکنه. با دست زخمیش اشک صورت علی رو پاک کردشونه های امیر المومنین از شدت گریه میلرزید.بی صدا گریه میکرد
یاعلی قربونت برمحواست با منه احساس میکنم روحم با اندوه آکنده است.کوه نه میلرزه نه گریه میکنه قهرمانم گریه نکن.زهرا دورت بگرده مهربونم.
آغلاما دا منه گلسین قادان آغلامادا
ای منی آغلادان آغلامادا
قرار این بود که عمری قرار هم باشیم
که بیقرار هم و غمگسار هم باشیم
اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز
من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم
نگفتی ام ز چه خون گریه میکند دیوار
مگر قرار نشد رازدار هم باشیم
نگفتی ام ز چه رو، رو گرفته ای از من
مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم
هی گفتم از دردات، هی گفتی چیزی نیست
گفتی اگه گاهی میفته چیزی نیست
تو دست به دیواری، گفتی یکم خسته ام
نصفه قنوت تو، گفتی یکم دستم
چشم پر آبِ تو نقش بر آبم کرد
تابوت تو اومد خونه خرابم کرد
دنیا عجب خاکی روی سرم ریخته
هم موی زینب هم خونه ام به هم ریخته
طفلی حسن هر شب تو خواب عزاداره
هی میگه دیوار و هی میگه گوشواره
نشد تو کوچه دستشو بگیرم
شدت ضربه اشو بگیرم
سینه سپر کردی خیلی محک خوردی
خانم سر من تو خیلی کتک خوردی
زینب با دلشوره هی روتو میبوسه
شونه که میفته بازوتو میبوسه
وقتی همه خوابن فضه با دلشوره
خونِ رو دیوارو با گریه میشوره
گفت پسرعموبلند شو برو مسجد وقته نمازه.آقا رو فرستاد مسجد.یه خانم موند واسما و فضه.. فضه!یه کم آب آمادهکن..نه بچهها خونه ان نه مردی توخونه است خانمها با همن..میخواست معجرش رو برداره دست افتاد. اسما اومد جلو گفت خانم اسما بمیره شما چرا معجر و باز کردی..معجر و باز کردن همان نمایان شدن کبودی صورت همان..اسما گفت دستش بکشنه. اسما گفت خانوم چرا خودتون رو به زحمت میندازین ؟بی بی فرمود: اسما کار واجب دارم امشب تو این خونه خیلی خبراست..کار برا علی بمونه سخت میشه ..فضه گفت خانم آب آماده است فرمود: اسما کمکم کن..هرچقدر با دستمال کشید خون سینه بند نمیومد..من این خونا رو نشورم شب برا علی خیلی سخت میشه ..شب علی رو خونه خراب میکنه..با دست شکسته خونا رو شست. آرام و با زحمت غسل کرد ..صدا زد اسما تازه پیراهن که پسر عمومخریده رو بیار.پیراهنو آوردن اسما اندازه ام بود میبینی الان چقدر برام بزرگه*
.