eitaa logo
ذاکرین آل الله
305 دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
340 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 تقویم شیعه ☀️ امروز: شمسی: چهارشنبه - ۰۳ بهمن ۱۴۰۳ میلادی: Wednesday - 22 January 2025 قمری: الأربعاء، 21 رجب 1446 🌹 امروز متعلق است به: 🔸امام موسي بن جعفر حضرت كاظم عليه السّلام 🔸السلطان ابالحسن حضرت علي بن موسي الرضا عليهما السّلام 🔸جواد الائمه حضرت محمد بن علي التقي عليهما السّلام 🔸امام هادي حضرت علي بن محمد النقي عليهما السّلام ❇️ وقایع مهم شیعه: 🔹شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نقل ابن عیاش 📆 روزشمار: ▪️4 روز تا شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ▪️5 روز تا وفات حضرت ابوطالب علیه السلام 🌸6 روز تا مبعث حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم 🌸11 روز تا ولادت امام حسین علیه السلام 🌸12 روز تا ولادت حضرت عباس علیه السلام ✅ با ما همراه شوید...
پیکر‌های ۹ شهید مرزبانی فراجا از ۱۶ شهید جنایت فجیع گروهک تروریستی جندالشیطان در سال ۱۳۸۷، به‌تازگی در صحراهای داغ پاکستان تفحص و برای خاکسپاری به کشور منتقل شدند. .
🏴 🏴 🏴 🎤مداح :حاج مهدی رسولی ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ عمری زدیم از دل صدا باب الحوائج را خواندیم بعد از ربنا باب الحوائج را روزی ما کرده خدا باب الحوائج را از ما نگیرد کاش ” یا باب الحوائج ” را هرکس صدایش کرد بیچاره نخواهد شد کارش به یک مو هم رسد پاره نخواهد شد یادش بخیر آن روزها که مادر خانه گه گاه میزد پرچمی را سردر خانه پر می شد از همسایه ها دور و بر خانه یک سفره نذری ، قدر وسع شوهر خانه مادر پدرهامان همین که کم میاوردند یک سفره ی موسی بن جعفر نذر می کردند عصر سه شنبه خانه ی ما رو به را می شد یک سفره می افتاد و درد ما دوا می شد با اشک وقتی چشم مادر آشنا می شد آجیل های سفره هم مشکل گشا می شد آنچه همیشه طالبش چندین برابر بود نان و پنیر سفره ی موسی بن جعفر بود گاهی میان روضه ی ما شور می آمد پیرزنی از راه خیلی دور می آمد با دختری از هر دو چشمش کور می آمد بهر شفای کودک منظور می آمد یک بار در بین دعا مابین آمینم برخاست از جا گفت دارم خوب می بینم آنکه توسل یادِ چشمم داد مادر بود آنکه میان روضه می زد داد مادر بود آنکه کنار سفره می افتاد مادر بود گریه کن زندانی بغداد مادر بود حتی نفس در سینه ی او گیر می افتاد هر بار که یادِ غل و زنجیر می افتاد می گفت چیزی بر لبش جز جان نیامد...آه در خلوت او غیر زندانبان نیامد … آه این بار یوسف زنده از زندان نیامد … آه پیراهنش هم جانب کنعان نیامد … آه از آه او در خانه ی زنجیر شیون ماند بر روی آهن تا همیشه ردّ گردن ماند *چهارده سال، بعضیا بیشتر نوشتن، میگن از این زندان به اون زندان، از این سیه چال به اون سیاه چال، میگن: اینقدر تو سیه چال میموند نمناک بود حالش منقلب میشد، آقا موسی بن جعفر همیشه تب داشت... بو‌گجه وارد اِلَدلر زیندانا آرام آرم بو‌پیله لری اندی آشاقوچیخورده یره گوردولرآقاموسی بن‌جعفر آندینی قویوب یره دیی خدایاشکرموسی بن جعفر بیرخلوت یُر ایستیردی سنن خلوت ایلیه،سنن راحت راز ونیاز ایلیه.امابیلمیرم بو‌آخر گونلر او‌ملعون زندانبان یهودی سِندی ملعون نَه اِلَدی. بو‌آخیر گجه لر اله دیردی یا رَب خَلِّصنی.موسی بن جعفر دیرسوزدولاندیآقانین اوضاعسو زینداندابوجوردی ملعنون برای اینکه فریب وره بیرده بوهکلردَن یِقدی بیرتالاردا،بیرکُنگردَبیریوخاروباشدادیدیگدین موسی بن جعفری تازه لیباس گیدرین آراسته الیین،زیندانیَ اوخشاماسین گویدولا ایلیشدی آقا،میوه‌وغذاقویدولار،نانجیب دِدی باخین اوضاعسی بوجورگچیر.یالان دیلربیز چتین توتوروخ بِلسینه مردم‌باخاندا آقاباشونو قوزادو ددی.«والله یالان دییر».سوزون‌نده روضه خوان؟سوزوم بودی !گدنلر گِدی نقشه اسی برآب اولدی.دیی آقا موسی بن‌جعفری قیطردیلر زیندانه ،آقشام چاییدی نانجیب وارد زیندان اولدی،تازیانه الینده ،بیول امیری آبرونو آپاروران !نانجیب اوقدتازیانه اینن صورت مارک موسی بن جعفر وردی ....* این اتفاق انگار که بسیار می افتاد نه نیمه ی شب موقع افطار می افتاد هر شب به جانش دست لا کردار می افتاد انقدر میزد دست او از کار می افتاد وقتی که فرقی بینشان در چشم دشمن نیست صد شکر که مرد است زیر دست و پا ، زن نیست :محسن عرب خالقی ایکی دانه امامین بدنین کناریند ایستیشهاد یقیردلار،بیره موسی بن جعفردی.جنازه انی گویدولا بیر تخته پاره انین اوستونه ،جنازه انی زیندانان چیخادولا اِشییه بیر وضعینن امام موسی بن جعفری تشیع الیلر ،نانجیب دیردی گلین ایمضاورین امامیز اوز الینن ،مرگ طبیعینن دنیادن گدیب.ایستیشهاد یقشترردی ایکمینجی سیدالشهدانی بدنین کناریند ایستیشهادیقیردِلار.یقیشیبلار،بیری دیردی سن دی نَه المیشن. بیردیدیردی باخین سجدگاه قانی سوزور،یازین حسینه او سنگ جفانی من وردیم.بیرِدیرابالفضلی من کمین الدیم .یازین او بازوی خیبر گشانی من وردیم.بیردیردی منیم باشدا ثبت اولسون آدیم یازین حسینی قوجالدان جوانی من وردیم. گنه دَوارآدین یازمیان؟بیری دیردی باخین بیز یِدِی نفرینن وردیخ بیری دیردی خیمه لری اوتادیخ اما گوردولر بیر نفر دوردو ایاق اوستا هامی ساکت اولدی من گورنی هش بری گورممشیز.سن کیمین ؟بیری دیردی من باشداثبت اله که حرمله ایم .یازین اودیل آشمیان بالانی من وردیم ..حسین .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دواى درد بى تابى در اين زندان به جز تب نيست كسى بين غل و زنجير مثل من معذب نيست . كسى غير از دو زندانبان سراغ از من نميگيرد ميان آسمان من ستاره نيست كوكب نيست . غروبى گريه ميكردم ، به ياد دخترم بودم اگر نامه ندادم غير خون اينجا مرّكب نيست . پر زخمى ، دل مضطر ، غل و زنجير ، جاى تنگ همه اينها به جاى خود ، نگهبان هم مودب نيست . به كه گويم سر سجاده ام خيلي كتك خوردم كه اينسان ناحوانمردى ميان هيچ مذهب نيست . خلاصه اينكه اين شبها نگهبان بدي دارم كه حتي دست بردار از سر من نيمه شب نيست . لگد خوردم ، زمين خوردم ، دمادم خون دل خوردم ولي اين چارده سالم ، چنان يك روز زينب نيست . نگهبان زد مرا اما ، نگهبان داشت ناموسم زنى از خاندانم پا برهنه پشت مركب نيست . كسى معصومه من را به بزم مى نخواهد برد شرابى نيست دستي نيست، چوبى بر روى لب نيست . تنى دور از وطن دارم ، ولى چندين كفن دارم شبيه جد عطشانم ، تن من نا مرتب نيست . . شاعرمحمد جواد پرچمی
سجاده ها ز جلوه روحانى تواند زندانى خدا همه زندانى تواند با دستهاى بسته مناجات ديدنی ست يک گوشه اى نشسته مناجات ديدنى ست در زير تازيانه خدا را صدا بزن آه اى غريب قيد ملاقات را بزن جايت کم است بال و پرت را تکان مده ديوار محکم است سرت را تکان مده تا ساقه ات خميد خميده شدى تو هم زنجير را کشيد کشيده شدى تو هم خورشيدى و به جانب گودال می روى ساقت تکان که می خورد از حال می روى بالت به ميله هاى قفس گير می کند با اين گلوى بسته نفس گير می کند اين چهار تا غلام غريبت کشيده اند انگار تخته ها به صليبت کشيده اند يک گوشه دختران خودت را صدا زدى با دست و پاى بسته شده دست و پا زدى پا جاى دستهاى توسل گذاشتند جسم تو را سه روز روى پل گذاشتند رد می شدند مردم بى عار بارها رد می شدند از بغل تو سوارها اما کسى به رخت و لباس تو پا نزد اما کسى دهان تو را با عصا نزد... علی اکبر لطیفیان .
2596_1614759351603.mp3
884.7K
یاس گلستان پیغمبر ، ای پسر زهرا و حیدر سیدی موسی بن جعفر تا به فلک رفته سوز آهت گوشه ی زندان شد قتلگاهت فضل و شرافت بوده گناهت گوشه ی زندان شد قتلگاهت یا سیدی موسی بن جعفر مددی باب الحوائج ** دیده شده با یاد تو تر ، ای به همه مولا و سرور سیدی موسی بن جعفر گوش دلم بشنود صدای ، ناله ی جانسوز مادر تو سندی بن شاهک یهودی ، تازیانه زد به پیکر تو یا سیدی موسی بن جعفر مددی باب الحوائج ** دل تو شد خون ازکینه و ، جنایت آن خصم کافر سیدی موسی بن جعفر از غم تو محشری به پا شد حق ّ رسالت چه خوش ادا شد دست و پا بسته با غل و زنجیر گوشه ی زندان جانت فدا شد یا سیدی موسی بن جعفر مددی باب الحوائج شاعر : حاج امیر عباسی
Audio_2025_01_21_11_45_42.mp3
3.24M
. موسی بن جعفر‌علیه السلام ▪️بنداول▪️ من اسمه دوا و ذکره شفا تفضلی نما به خاطر رضا هر کس در این روضه نشسته کرب و بلا می خواهد آقا اینجا کسی هم با مریضش از تو شفا می خواهد آقا ما و احسان تو دلدار عالمین ما را با پای دل راهی کن کاظمین یا باب الحوائج ▪️بند دوم▪️ ستاره ناله کرد برای ناله هات فرشته ضجه زد میان ربنات دیوار و در هم گریه می کرد همپای تو در آن سیه چال مادر برایت گریه می کرد وقتی که تو می رفتی از حال زیر آن چکمه و بین آن هجمه ها می گفتی با خودت ای وای از کربلا یا باب الحوائج ▪️بندسوم▪️ سرت جدا نشد به نیزه ها نشد به پیش خواهرت تنت رها نشد خوردی لگد از آن سیه دل اما نبودی اربااربا شکر‌ خدا با پا نرفتند روی تن پاک تو آقا نیزه نیزه زدند بر جد اطهرت در پیش عمه و در پیش مادرت یا باب الحوائج .
روضه ملیکه مخدره حضرت رباب سلام الله علیها🌹 نيمه جانيست مرا تا كه نثارش باشم سوگواره سر بر نيزه سـوارش باشم سايه ي روي سرم بود كه رفت از سر من بگذاريد كه  چون  سـايه  كنارش  باشم  شمر نگذاشت كنار بدنش گريه كنم بگذاريد كنون شـمع مـزارش  باشم  غصه خون كرد دل  فاطمـه را بگذاريد تا نفس هست مرا مونس و يارش باشم لاله ي فاطمه لب تشنه به خاك است اينجا بگذاريد  ز  جـان  ابر بـهـارش باشم صحبت از تشنگي و سايه نشستن مكنيد مهلتي  تا  كه دمي آيـنـه دارش باشم به مدينه مبريدم به چه دلخوش  دارم بگذاريد كه بي صبر و قرارش باشم  اصغر كوچك من خفته به گهواره ي خاك بگذاريد  كه  ماه  شـب  تـارش  بـاشـم🥀 روضه * جانم.یا حضرت رباب امان از اون لحظه ای که مولامون امام حسین وقتی دید این طفل رو دستش داره پرپر میزنه عبا رو انداخت رو طفل هی میخواد به طرف خیمه برگرده ( اخه اقامون همه شهدا را به خیمه اورد) اما روای میگه نگاه میکردم( یا صاحب الزمان منو ببخش اقا) 😭چرا حسین مضطر شده ، هی میخواد به طرف خیمه بیاد ولی باز انگار پشیمون میشه ، میگه خوب نگاه کردم دیدم یه خانم جلوی خیمه منتظره ...فهمیدم خانم ربابه منتظره علی جانشه که سیراب برگرده😭 با هر زحمتی مولا علی رو اورد داره با نوک خنجر قبر کوچکی اماده میکنه (قربون بی کسی ات برم حسین) ..یه وقت شنید صدایی از پشت سرش داره میاد صبر کن حسین جان ..آخه من مادرم ، من ربابم حسین ...اجازه بده برای آخرین بار علی جانم را در آغوش بگیرم (مادرا هم ناله شوید با خانم رباب.. صدای ناله ات را ببر بالا . ..حالا که میتونی حالا که قوت داری وقتشه صدای ناله اتو ببری بالا ) 😭😭 امروز برای بی اولادین خیلی دعا کنید ای وااای بی بی جااانم بمیرم برای ان لحظه ی عصر عاشورا ...ااااخخخ وقتی آب را برای این زن و بچه ها اوردن .. ااخخخخ وقتی چشمشان به آب افتاد ای وااای ای وااای هر کسی ناله ای داره ..یکی میگه باباجون قربون اون لبای خشکیده و ترک خورده ات برم باباااا...بابا چطوری اب بنوشم بابااا... وقتی دیدم لبات از خشکی ترک خورده بود و خون ازش جاری بود😭 ااخخخ یکی صدا میزد عموجااانممم عمو عباس... بیا بین برامون آب آوردن ...عموجانم عموی باغیرتم عموعباسم عمو بیا عموجاااان ( یا باب الحوائج... شفای مریضا و ملتمسین دعا یادت نره) اوج روضه* ببین خانم رباب چیکار کرد ، ای واای بگم تو هم خوب ناله بزنیا همدردی کن با بی بی رباب اومد گهواره خالی علی اصغرش رو برداشت داره هی صدا میزنه علی جااان علی اصغرم ، غنچه نشکفته ام علی ...بیا ببین برامون آب اوردن علی، فقط بهم بگو علی جاان ... اگه من آب بنوشم..... اگه از سینه ام شیر جاری شه ... بگو به جای اشک خون از چشام جاری کنم اصغرممم😭😭 دشتی آخر روضه*👇👇 خداوندا اگر زهرا نمی سوخت اگر مسمار در جسمش نمیدوخت اگر درب حرم نشکسته بودن اگر دست علی نابسته بودند دگر تیری گلویی را نمی دوخت شبانه دامن طفلی نمی سوخت دگر زینب غریبانه نمی رفت رقیه کنج ویرانه نمی رفت😭😭😭😭 از هویدای دلت بلند صدا بزن یااا حسیییین یاااا حسیبین یا مظلوم یا ابا عبدالله بابی انت و امی یاحسین به فدای لب عطشان حسین این سر ما و قدمت یاااحسییین و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون🙏 التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم رباب سلام‌الله‌علیها ،آرمین غلامی(مجنون) کیستی ؟ بانو رباب باوفا ای عروس خانه خیرالنسا در دل توزنده شدختم رُسُل ای رباب،ای همسرشاه سخا توربابی بحرِ عشق و معرفت کیستی اُستوره ی حُجب و حیا کیستی بانوی دریای ادب همسر ایمان و تقوا و وفا صبر وعشق تو جهان را کرده مات ازصبوریت خجل درد و بلا عاشقی امابدون غَلّ و غَشّ شاهراه عشق را بَدرالدّجا برحسین روز ازل عاشق شدی شد وجودت زینَت خون خدا همّتَ داد ی براین عالم نشان عشق خود،دادی به صحرای بَلا همّتت بانوی عالم بی نظیر زین سبَب گشتی ،توزارکربلا گشت همره با حسینش روز و شب زین سَبَب هرگز نشُد از وی جدا بودمعشوق دلش تنها حُسین دِین خود را کرد در راهش اَدا یک دَم از عشق حسینی بر نَگشت هَستیَی خود،داد در راه وَلا تیر غم برسینه اش، آماج شد هربلا آمد به جانش،شد رضا درگه بانو، بُوَد ملک بقا برعزاداران خود دارالشّفا ازتلاش و همّت بانورباب زنده شدنام شریف کربلا با زمجنون (شد) دَخیل دَرگَهَش تابگیرد بهر درد خود دوا ،آرمین غلامی(مجنون)
مرثیه ی حضرت رباب درعزای شاه بی سر، مو پریشانی رباب در کنار نعش پاره، دیده گریانی رباب غرق درخون دیده جسم ،پاره ی شاه حرم جان سپردی درعزایش ،ازچه ،بی جانی رباب تو خزان باغ حیدر دیده ای درکربلا شاهد افتادن جسمی به میدانی رباب روی تل دیدی تو شمر بی حیا خنجر بدست شدجدا سر از تن خورشید تابانی رباب توحسین را دیده ای در علقمه با چشم تر بی علمدار آن غریب عصر و دورانی رباب دیده ای توکودکت را روی دستان پدر سر زتن گشته جدا، با تیر  برانی رباب آمدی تو  درپی فرزند زهرا دلغمین تا ببوسی جای زهرا حلق عطشانی رباب آمدی تو در میان قتلگه بهر وداع جسم بی سردیده ای بر خاک غلتانی رباب   چیده ای اینگونه بوسه از رگ حلق شاه دیده ای برپیکرش زخم فراوانی رباب دیده ای تو بر لب قاری قرآن ،چوب کین از فراز نیزه دیدی، صوت قرآنی رباب دیده ای تودر مسیر کوفه تا شام خراب بر فراز نیزه خورشید درخشانی رباب دیده ای تو در کنار سفره ی قاتل مدام رأس خونین حسین گردیده مهمانی رباب دیده ای توطعنه و رقص زنان شام را گرد سرهای شهیدان ازچه گریانی رباب با لب محزون سرودی شرح غم «مجنون» چرا غصه هاداری دگر از شام ویرانی رباب غلامی(مجنون)