.
#زمزمه #مناجات #وداع_با_ماه_رمضان
#زمزمه_مناجات
الوداع ماه خدایی الوداع
آمده وقت جدایی الوداع
میشوی از ما جدا
الوداع شهر الدعا
الوداع ماه خدا
الوداع دریای رحمت الوداع
الوداع شهرالضیافت الوداع
آمدی همچو نسیم
میروی شهرالکریم
الوداع ماه خدا
الوداع ای ماه قرآن الوداع
الوداع ای ماه غفران الوداع
ماه آشتی با خدا
الوداع شهر الهدا
الوداع ماه خدا
در تو شد بسته همه تقدیر ما
هم خدا بگذشته از تقصیر ما
شد منور قلب ما
در تو ای ماه خدا
الوداع ماه خدا
شد ز نور تو دل من منجلی
آمدم شبهای قدرت با علی
دیده ای چشم ترم
میروی نیست باورم
الوداع ماه خدا
.
🌙 مبلغ فطریه رمضان ۱۴۰۲ از سوی مراجع تقلید اعلام شد.
https://eitaa.com/Arbabhosyn
خدایا چه بی حساب بر ما بخشیدی و ما چه حسابگرانه تسبیحت می کنیم.
ای کاش از شمارش دانههای تسبیح
دست برداریم،
و فقط یک بار بدون حساب شکرت را بگوییم و تو را بخوانیم
اَلْحَمْدُلِلَّهِ عَلى كُلِّ نِعْمَةٍ كانَتْ اَوْ هِىَ كائِنَةٌ.
ستایش خداوند را بر هر نعمتى که بوده یا خواهد بود
.
#مناجات وتوسل به حضرت علی اکبر علیه السلام ویژۀ ماه مبارک رمضان
شد بنده پشیمان و خدایش، بخشید
هر کس که رسید و زد صدایش، بخشید
انگار نه انگار گُنه کاری دید
زود از سرِ مغفرت خطایش بخشید
مَخلوق حیا نکرد هنگام گناه
درد است که خالق از حیایش بخشید
تا بنده دلش نرم شود، گریه کند
شیرینی و لذت دعایش بخشید
هر کس، که خدا خیر وصلاحش را خواست
از دوستی آل عبایش بخشید
بخشید به هر بهانه ای هر کس را
ما را به علی و رَبَنایَش بخشید
هر آنچه خدا از شرف و عزت داشت
بر ساحتِ پاک مرتضایش، بخشید
از شاه نجف هر که فلاحش را خواست
فِی الفور براتِ کربلایش بخشید
بی نام حسین، هر مناجاتی بود
باید که عطایش به لقایش بخشید
امشب دلِ من رفته به پایین، پایش
ارباب مرا به خاکِ پایش بخشید
آن کهنه عبا که بر سرِ پنج تن است
زهرا به حسینِ مصطفایش بخشید
امشب دلم هوای علی اکبرت نموده
ثمر وجودم، علی اکبرم
*همه ی اهل بیت حرم دارن ولی کربلا میری میبینی حالت شش گوشه داره،چه احترامی این پیمبر زاده داره. اول بدنی که جمع شدحالا بوریا نبود عبا بود، بدن روجمع کرد،همونطوری امام چهارمم دفنش کرد...*
«ای وای که از کار، گره وا نشده
در وسعتِ این عبا علی جا نشده»
توان و قوّت حسین رو داغ علی اکبر گرفت لذا گفت :بذارحالا که اجازه نمیدن تشییع جنازه ای تو این کربلا بشه یه دونه تشییع جنازه رو بذارخودم که زنده ام باشه. همه رو صدا زد بدن رو ریختند تو عبا بلند کردن، راوی خبرنگار دشمنه، میگه دیدم از گیسوان علی، همینطوری خون میریزه....*
.
|⇦•توبه ی من را ...
#مناجات وتوسل به حضرت سیدالشهدا سلام الله علیه ویژۀ ماه مبارک رمضان
توبه ی من را شکسته اشتباه دیگری
از گناهی می روم سوی گناه دیگری
لحظه لحظه پشت هم شیطان فریبم می دهد
می گذارد بر سرِ هر راه چاه دیگری
گریه باید کرد تنها در عزای تو حسین
توبه غیر از این ندارد هیچ راه دیگری
مثل حُر من نیز برگشتم، که غیر از خیمه ات
نیست ما را در همه عالم پناهِ دیگری
از سیاهی نیست بالاتر، ولی رنگِ غمت
هست بالاتر ز هر رنگِ سیاهِ دیگری
ای زمان در طول تاریخ این چنین داری سراغ
بی کفن ،لب تشنه، بی سر پادشاهِ دیگری ؟
آه از آن ساعت از آن گودال و، از آن قتلگاه
آه از آن تل که خودش شد قتلگاهِ دیگری
کاش در آن لحظه ها یا خواهرش آنجا نبود
یا نمی انداخت بر جسمش نگاهِ دیگری
#شاعر: فاطمه معصومه شریف
*اما دیدند از بالا تلِّ زینبیه به سمت گودال زینب داره میدوه، چه دویدنی.. میگه دیدم هی میخوره زمین بلند میشه، دست برسر گذاشته هی فریاد میزنه؛وا محمدا...حسین.. *
.
.
خدایا!
نه بلدیم درست به مهربونیت دل ببندیم،
نه درست از دست شیطان دل بکنیم،
یادمون بده!
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
.
🌕توصیه ای مهم برای ایام پایانی ماه رمضان
💠آیتالله فاطمی نیا :
🔹️از اولياء الهی سينه به سينه ، يک يادگاری دارم كه عمل به آن بركات فراوانی دارد.
ماه مبارك رمضان ، اين ضيافت الهی را با يك زيارت جامعه ي كبيره به اخر برسانيد .
در اثر اين عمل اين ضيافت چنان رنگين خواهد شد كه آثارش از عقول ما خارج است و روزی به كار خواهد آمد كه آن روز هيچ چيز ديگري به كار نخواهد آمد.
.
.
یکباره اگر خدا تو را بالا!!! بُرد
در زندگی ات تمامی غمها مُرد!!!
مغرور نشو فخر به مردم نفروش
زیرا که به یک آه، زمین خواهی خورد...
#محمدجواد_منوچهری
رمضان؛
یعنی مرحم دلهای توبه کنندگان؛
دلهایی که سوخته از گناه و گداخته از بی معرفتی هاست؛
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
اونجایی که همه گفتن دیگه کاری
از کسی ساخته نیست!
خدا درِ گوشم گفت..؛
هیچ کاری نشد نداره
تو بندگی کن ، باقیش بامن...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#زمزمه_مناجات
#رمضان_الکریم
حیف که از دست ما ماه خدا میرود
ماه مناجات و نور، ماه دعا میرود
ماه سحر خیزی اهل صفا میرود
ماه وصال علی، ماه ولا میرود
ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر
زمزمـههای شب و لیلۀ قدرش به خیر
بود به روی خدا، چشم تماشای ما
خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما
هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما
زمـزمۀ افتتاح، سـر زد از آوای مـا
حیف که مانند برق، این مه معبود رفت
دیـر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
دست خداوندگار بود به همراه ما
نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما
ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما
نـالۀ العفو مـا از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود
زآینۀ دل گرفت ماه خداوند، زنگ
سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ
عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ
یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ
محفل قرب خدا کوی علی بود و بس
روی جمیل خدا روی علی بود و بس
کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرّ مگوی خدا
آن کـه هیـاهوی اوست، معنی هـوی خـدا
دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا
داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا
نور به او متکی، خلق به او زنده بود
عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود
ارض و سماوات را در همگان یک علی است
هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی است
هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی است
بلکه خداوند را در دو جهان یک علی است
قادر منان یکی است، خالق داور یکی است
بعـد خداونـدگار، احمد و حیـدر یکی است
حاصل لوح و قلم، نام علی بود و بود
نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود
بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود
ذکر خداوند هم نام علی بود و بود
مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد
احمـد حیـدر بـود حیـدر احمد بوَد
علی به نص صریح، نفس پیمبر بود
علی کنـار نبی، ساقی کوثر بود
علی تمام نماز، نه بلکه برتر بود
نمـاز بی مهر او، گنـاه اکبـر بود
عبد مؤید علی است، جمال سرمد علی است
نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی است
این دو ز صبح ازل، کنار هم زیستند
جدا ز هم تا ابد، نبوده و نیستند
خدای داند فقط که بوده و کیستند
که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیستند؟
دو نـاشناس وجـود دو نـور غیب و شهود
به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود
علی است آقای من، علی است مولای من
علی است دنیای من علی است عقبای من
جحیم با مهر اوست، جنت اعلای من
اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من
مرده بُدم با دمی زنده شدم از دمش
«میثمم» و میدهم جان به ره میثمش
#استاد_غلامرضا_سازگار
#رمضان_الکریم
#زمزمه_مناجات
یــــادت دلیل گریهی پـــنـــهــانـی من است
نامـــت انـیـس این دل زنــــدانــی من است
نـــــیمه شب آمــدم که نــبــیــنــــی رخ مرا
بـــــار گــنــاه عـــلـــت پـــنـــهانی من است
از خود بریدهام به تـــو نـــزدیــــک تـــر شوم
این لحظهها که خلوت روحــــانی من است
در خــلــوتــم همــیــشـه کـلـنـجـار مـیروم
میگویم این چه وضع مسلمانی من است؟!
کـــاری بــکـن کـه رو نـزم بر کـسـی بــیا…
چـیــزی بــده کــه رزق سـلیمانی من است
از ســفــرهی تــو مـیخورم و سیر میشوم
شـکـرت از این که نـعـمتت ارزانی من است
یـک جلـوهات بر این دل تــــاریک و سنگیام
پـایـان خـوابهـای زمـسـتـانـی من اســـت
امــشــب کـه داد مـیزنـم الـعـفـو ای خدا!
لـحـظـه بـه لـحـظـه رحمت بارانی من است
گــــــرم گــنــاه بــــــودهام و دیـــــر آمــــدم
عـــصــیـــان دلــیـل غیبت طولانی من است
تـا کـه نـبــخــشیام من از این جا نمیروم
ایـــن گــریــه برگ سبز پشیمانی من است
دارد بــســاط سفـــرهی تـــو جمع میشـود
غــم مــیخــورم که آخر مهمـانی من اسـت
#محمد_حسین_بیات_لو
#زمزمه_مناجات
#رمضان_الکریم
فرصت توبه گذشت و گریه می بارم هنوز
حسرت اوقات غفلت را به دل دارم هنوز
باز هم جا ماندم و این غافله از ما گذشت
مانده خاری در کف پا و گرفتارم هنوز
هر چه درمان بود مخصوص ضیافت خانه بود
عافیت بود و شفا هر چند بیمارم هنوز
بعد از آن شب های بهتر از تمام سال ها
در مسیر بندگی ای وای کم کارم هنوز
من نبودم زینت مهمانی خوبان تو
هر چه تو بخشیده ای من عبد سربارم هنوز
گر چه دارد می رود این ماه اما میزبان
باز می گوید گنه داری؟ خریدارم هنوز
لحظه ای با ما سرِ یاری اگر داری بیا
اشتیاق دستگیری از تو را دارم هنوز
تا که من هستم چرا بر دیگران رو می زنی
من که قبل از هر که گویی دوستت دارم هنوز
#جواد_حیدری
#رمضان_الکریم
وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد!
حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد
صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی
با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی
نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته!
بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته!
ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره
از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره
تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم
با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم
حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره
دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره
**
حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش
حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش
دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون
خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون
داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم
نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم
#وحید_قاسمی
شعله های فراق، با امام زمان(عج)
در شبهای پایانی ماه مبارک رمضان
شب های آخر است به فریادمان برس
خواهش مکرر است به فریادمان برس
این شعله های هجر که باشد به جان ما
کبریت احمر است به فریادمان برس
قلبی که هست آینه دار فراق تو
در خون شناور است به فریادمان برس
ما آمدیم تا به حریم وصال تو
دل پشت این در است به فریادمان برس
این دیده هاست طایر کویت ولی که حیف
بی بال و بی پر است به فریادمان برس
مهر تو در دل است بیا ای امید دل
عشق تو در سر است به فریادمان برس
از بس که سوخت آتش هجران به سینه ها
دل ها مکدر است به فریادمان برس
این ماه و سال بهر دل افسردگان ز هجر
چون روز محشر است به فریادمان برس
رفت از فراق صبر و تحمل ز دل ولی
مهر تو در بر است به فریادمان برس
این بغض سینه سوز که ما را بود ز هجر
خود داغ دیگر است به فریادمان برس
پیمانه های دل که رسیده به دست ما
لبریز کوثر است به فریادمان برس
چشمی که ماند خیره به راهت بیا ببین
گریان مادر است به فریادمان برس
تنها زنی که بهر ولایت ز جان گذشت
زهرای اطهر است ، به فریادمان برس
این آه جانگداز که آید ز چاه ها
فریاد حیدر است به فریادمان برس
این بانگ العطش که بر آید ز قتلگاه
از خون حنجر است به فریادمان برس
این سوز و ساز و غم که بر آید ز کربلا
از زخم پیکر است به فریادمان برس
آن ناله های زار که آید ز نینوا
آوای خواهر است به فریادمان برس
آن اشک و آه که تصویری از عزاست
گلبانگ دختر است به فریادمان برس
آن خون که ریخت روی دو دست حسین ، وای
از حلق اصغر است به فریادمان برس
آن پاره پاره ماه و ستاره به روی خاک
از جسم اکبر است به فریادمان برس
«یاسر» که گفت از غم و اندوه بی شمار
در سینه آذر است به فریادمان برس
محمود تاری «یاسر»
دیدی رمضان رفته و پر باز نکردم
تا خیمه گهِ سبز تو پرواز نکردم
ماه تو گذشت عاشقی آغاز نکردم
من پُست غلامیِ تو احراز نکردم
ساقی بده جامی که تو را درک نکردم
شاید که دگر میکده را درک نکردم
من لایق مهمانی ات ای یار نبودم
من قابل الطاف تو ای یار نبودم
بودم به حضور تو و انگار نبودم
در محضر تو بودم و انگار نبودم
من بار دگر خسته و تنها شدم ای وای
شرمنده ی تو یوسف زهرا شدم ای وای
شب های مناجات و دعا رفت ز دستم
فیض سحر ذکر خدا رفت ز دستم
یک ماه نه یک عمر صفا رفت ز دستم
همسفرگیِ با شهدا رفت ز دستم
جامانده ترین رهروِ این جاده منم من
از پا و نفس بین ره افتاده منم من
افسوس که رفته ز کفم حاصلم ای دوست
آلوده نمودم به چه سرعت دلم ای دوست
بیمار گناهم چه کنم غافلم ای دوست
بنما تو به درک عرفه شاملم ای دوست
راضی شو ز من گرچه گنهکار و حقیرم
بنگر به «أجِرنا» پیِ احسان مجیرم
من جز تو کسی را گل زهرا نستایم
شکرانه به جا آورم از این که گدایم
با عشق تو می سوزم و می سازم و آیم
تا آنکه زنی در حرمت قفل به پایم
بگذار سحرها به قنوت تو بمانم
مثل تو سحر ناله ی العفو بخوانم
شب های زیارت ز دل خسته دلان رفت
هم ناله شدن با نفس سینه زنان رفت
گریه ز غم قافله ی اهل جنان رفت
تا اینکه براتی ز تو گیریم زمان رفت
هرکس که از او قلب تو دلدار رضا شد
داریم یقین روزیِ او کرب و بلا شد
دست کرمت گر ز کسی دست نگیرد
بیچاره شود زار و گنهکار بمیرد
خوش بخت هر آنکه دلت او را بپذیرد
از لوث گنه پاک شده عید بگیرد
بر ما که فقیران ره تزکیه هستیم
عیدی بده ما مستحق فطریه هستیم
ای آن که تو صاحب به زمین و به زمانی
هستی به کنار همه و باز نهانی
فرزند رضا ضامن عشاق جهانی
ای کاش نمازی به صف فطر بخوانی
تا آنکه به دست دل تو دل بسپاریم
سر بر قدمت یوسف زهرا بگذاریم
احسان محسنی فر
آمدیم از سفر دور و دراز رمضان
پی نبردیم به زیبایی راز رمضان
هر چه جان بود سپردیم به آواز خدا
هر چه دل بود شکستیم به ساز رمضان
سر به آیینه «الغوث» زدم در شب قدر
آب شد زمزمه راز و نیاز رمضان
دیدم این «قدر» همان آینه «خلّصنا»ست
دیدم آیینهام از سوز و گداز رمضان
بیش از این ناز نخواهیم کشید از دنیا
بعد از این دست من و دامن ناز رمضان
نکند چشم ببندم به سحرهای سلوک
نکند بسته شود دیده باز رمضان
صبح با باده شعبان و رجب آمده بود
آن که دیروز مرا داد جواز رمضان
شام آخر شد و با گریه نشستم به وداع
خواب دیدم نرسیدم به نماز رمضان
علیرضا قزوه
وقت جدایی من و ماه صیام شد
یعنی غروب طلعت این بارِ عام شد
دارد بساط ماه خدا جمع می شود
آه درون سینه ی ما مستدام شد
توشه برای روز جزا بر نداشتم!
فرصت گذشت و خوشه ی عمرم تمام شد
یادش به خیر… سوز مناجات نیمه شب
وقتی که با خدا دل ما هم کلام شد
یادش به خیر… لحظه ی افطار… تشنگی
نام حسین گفتن ما التزام شد
دست ادب به سینه نهادم به سوی او
اشکم روان و ذکر لبم اَلسَّلام شد …
… وای از دمی که خنده ی کوفی جماعتان
بر زخم بی شمار تنش التیام شد
هر کس به نوبه ی خودش از او بها گرفت!
وقتی میان قتلگهش ازدحام شد…
محمد فردوسی
قسم به عشق جدایی ز آشنا سخت است
جدایی از سحر و محفل دعا سخت است
برای دیده شب زنده دار خود گریم
قسم به اشک سحر دوری از بکا سخت است
صفای هر دل عاشق مرو مرو رمضان
دوباره رویت دل های بی صفا سخت است
بیا مرو که شیاطین دوباره می آیند
بدون جلوه تو انس با خدا سخت است
دوباره وقت اذان غفلت عارضم گردد
غم جدایی از ذکر ربنا سخت است
پرستوی دل ما را ز بام خود مپران
که ترک سفره شاهانه بر گدا سخت است
بعید نیست به زودی فرا رسد مرگم
امان که این سفر آخرت دلا سخت است
قیامتی است قیامت که روز وانفساست
اگر نظر ننماید امام رضا سخت است
مرا به ساحل دیدار دلبرم برسان
شکسته کشتی و دریایی از بلا سخت است
بگو به خیمه نشینان جبهه ای شهدا
فدائیان حسین دوری از شما سخت است
هنوز مرغ دل خسته ام مهیا نیست
هنوز پر زدنم سوی کربلا سخت است
خدا کند به دلم مهر نوکری بزنند
خدا کند خودشان سوی دلبرم ببرند
سیدمحمد میرهاشمی
وقتِ خداحافظیه، مهمونی ام تموم شد!
حسرتِ این روزایِ خوش، بغضی توی گلوم شد
صاب خونه ممنون توأم، هیچ چیزی کم نذاشتی
با اینکه لایق نبودم، سنگ تموم گذاشتی
نمی تونم دل بِکنم، جدایی خیلی سخته!
بدرقه رفتن اینطوری، خدایی خیلی سخته!
ماه رمضون کجا میری!؟ نرو دلم می گیره
از این به بعد باز غروبا، بی تو دلم می گیره
تا سال بعد چیکار کنم! زنده شاید نباشم
با چشم گریون دوباره، از تو باید جداشم
حرف جدایی که میشه، دلم عزا می گیره
دلم به یادِ روضه های کربلا می گیره
**
حسین من نرو بمون، سایه ی روسرم باش
حالا که عباس ندارم، پناه این حرم باش
دلم شده پشتِ سرت، مثل موهات پریشون
خودت بگو چیکار کنم، تنها تو این بیابون
داداش نرو تورو خدا، نذار که در به در شم
نذار با شمر و حرمله، تا کوفه همسفر شم
وحید قاسمی
همه رفتند، گدا باز گدا مانده هنوز
شب عید است و خدا عیدی ما مانده هنوز
دهه آخر ماه اول راه سحر است
بعد از این زود نخوابیم، دعا مانده هنوز
عیب چشم است اگر اشک ندارد، ور نه
سر این سفره ی تو حال و هوا مانده هنوز
کار ما نیست به معراج تقرّب برسیم
یا علیّ دگری تا به خدا مانده هنوز
گوئیا سفره ی او دست نخورده مانده است
او عطا کرد، ولی باز عطا مانده هنوز
گریه ام صرف تهی بودن این اشکم نیست
دستم از دامن محبوب جدا مانده هنوز
وای بر من که ببینم همه فرصت ها رفت
باز در نامه ی من جرم و خطا مانده هنوز
یک نفر بار زمین مانده ی ما را ببرد
کس نپرسید که این خسته چرا مانده هنوز
هر قد این فتنه گری رنگ عوض کرد ولی
دل ما مست علی، شکر خدا مانده هنوز
تا که در خوف و رجائیم توسل باقی است
رفت امروز ولی روز جزا مانده هنوز
هر چه را خواسته بودیم، به احسان علی
همه را داد، ولی کرب و بلا مانده هنوز
علی اکبر لطیفیان
حیف که از دست ما ماه خدا میرود
ماه مناجات و نور، ماه دعا میرود
ماه سحر خیزی اهل صفا میرود
ماه وصال علی، ماه ولا میرود
ماه خدا رفت رفت، جلوۀ بدرش به خیر
زمزمـههای شب و لیلۀ قدرش به خیر
بود به روی خدا، چشم تماشای ما
خواندن جوشن کبیر، صوت دلآرای ما
هر شب و هر روز بود، بزم خدا جای ما
زمـزمۀ افتتاح، سـر زد از آوای مـا
حیف که مانند برق، این مه معبود رفت
دیـر ز راه آمد و، خنده زد و زود رفت
ماه خداوند رفت، ماند به دل آه ما
دست خداوندگار بود به همراه ما
نور به افلاک داد، ذکر هو الله ما
ذکر هو اللهِ ما، اشک سحرگاه ما
نـالۀ العفو مـا از رمضان دل ربود
گاه دعای سحر، گاه ابوحمزه بود
زآینۀ دل گرفت ماه خداوند، زنگ
سلسلۀ زلف وصل، بود سحرها به چنگ
عبد خدا بود و صلح، دیو هوی بود و جنگ
یافت ز خون علی صورت این ماه، رنگ
محفل قرب خدا کوی علی بود و بس
روی جمیل خدا روی علی بود و بس
کیست علی؟ کیست؟ کیست؟ سرّ مگوی خدا
آن کـه هیـاهوی اوست، معنی هـوی خـدا
دست و زبان گوش و چشم روی نکوی خدا
داشته شصت و سه سال، دیده به سوی خدا
نور به او متکی، خلق به او زنده بود
عالم و آدم نبود، او به خدا بنده بود
ارض و سماوات را در همگان یک علی است
هم به مکان یک علی، هم به زمان یک علی است
هم به جهان یک علی، هم به جنان یک علی است
بلکه خداوند را در دو جهان یک علی است
قادر منان یکی است، خالق داور یکی است
بعـد خداونـدگار، احمد و حیـدر یکی است
حاصل لوح و قلم، نام علی بود و بود
نقش وجود و عدم، نام علی بود و بود
بعد خدا دم به دم، نام علی بود و بود
ذکر خداوند هم نام علی بود و بود
مدح علی هم همان مدح محمّد بوَد
احمـد حیـدر بـود حیـدر احمد بوَد
علی به نص صریح، نفس پیمبر بود
علی کنـار نبی، ساقی کوثر بود
علی تمام نماز، نه بلکه برتر بود
نمـاز بی مهر او، گنـاه اکبـر بود
عبد مؤید علی است، جمال سرمد علی است
نه، جان پیغمبر است، تمام احمد علی است
این دو ز صبح ازل، کنار هم زیستند
جدا ز هم تا ابد، نبوده و نیستند
خدای داند فقط که بوده و کیستند
که بوده و کیستند؟ چه بوده و چیستند؟
دو نـاشناس وجـود دو نـور غیب و شهود
به هر دو از حق سلام به هر دو از ما درود
علی است آقای من، علی است مولای من
علی است دنیای من علی است عقبای من
جحیم با مهر اوست، جنت اعلای من
اگر رَوَم در بهشت، سوای او، وای من
مرده بُدم با دمی زنده شدم از دمش
«میثمم» و میدهم جان به ره میثمش
غلامرضا سازگار
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
مثنوی امام زمان عجّل اللّه تعالی فرجه الشریف و روضهیِ حضرت عبّاس علیه السلام
ما انتظارِ دیدنِ دلدار داریم
در سینه عشقِ حیدرِ کرّار داریم
ما با غلامیِ علی شاهِ جهانیم
چشمانتظارِ مهدیِ صاحبزمانیم
هرچند از دوریِ رویت کوهِ دردیم
هر روز و شب لطفِ تو را احساس کردیم
هر جا که میآید سراغِ سینه غمها
حس میکنم آرامشِ دستِ شما را
گاهی پُر از نوری و گاهی سایهبانی
در هر دو صورت سرپناهِ عاشقانی
آئینهیِ پیغمبری در خُلق و خلقت
تو حیدری در منطق و ایثار و غیرت
حُجب و حیایِ مادرِ سادات داری
تو مجتبایِ صبر و سِلم و افتخاری
مثلِ حسینی در شجاعت بینظیری
من نوکرِ دربار و تو نِعمَالاَمیری
در سجدهها تکرارِ زینُالعابدینی
تو عالِمی چون باقر و عینُالیقینی
تصویرِ صدقِ صادق و کَظمِ خدایی
آقا تو رویایِ علی موسیَالرِّضایی
جودِ جوادی و علمدارِ هدایت
یابنَالحسن روحی فِدا شاهِ ولایت
هفت آسمان بر نامِ تو حسّاس امّا
تو عاشقِ اسم عمو عبّـاس... آقا
اسمِ عمو عبّاس میآید میآیی
تو روضهخوانِ ساقیِ کربوبلایی
جانم فدایِ اشکِ مشک و چشمِ دلبر
افتاده در ساحل دو دستِ آبآور
تیر آمد و اُمّیدِ او میریخت بر خاک
خَم میشود از غصّههایش قدِّ افلاک
اُفتان و خیزان میرسد ارباب...اِی وای
با روضهها شد نالهیِ سرداب... اِی وای
#حسین_ایمانی