|⇦•مثل یک ابر بهاری، یابن الزهرا...
#توسل به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
مثل یک ابر بهاری، یابن الزهرا
حال و هوای گریه داری، یابن الزهرا
این روزها خیلی دلت را غم گرفته
دلخسته از این روزگاری، یابن الزهرا
با واژه ی مادر شود آهت کشیده
در لا به لای اشک و زاری، یابن الزهرا
*اومدي به امامِ زمانت تسليت بگي، اومدي تو اين مجلس روضه، كمكِ امامِ زمانت باشي...*
ای وایِ مادر های تو می گوید آقا
خیلی برایش بی قراری، یابن الزهرا
آقا مگر من مرده ام که مثل حیدر
سر را به زانو می گذاری، یابن الزهرا
*ما هم اومديم با شما گريه كنيم تا شما تنها نباشيد آقاجان!...*
آقا! تنم، مالم، همه جانم فدایت
آماده ام بر جان نثاری، یابن الزهرا
جز اشک دیده مرهم دیگر ندارم
با عرض پوزش از نداری، یابن الزهرا
از این که هستم دوستدارِ مادر تو
حتماً مرا تو دوست داری، یابن الزهرا
*مُحرم همه ميان برا عزاداريِ ابي عبدالله، اما فاطميه ها خوصوصيه فقط مَحرم ها ميان عزاداري و روضه، هر كسي رو راه نميدن تويِ روضه ي حضرت زهرا...*
تا این که باشم زائرِ قامت خمیده
دنبال یک سنگ مزاری یابن الزهرا
زهرا به زهراها شده تبدیل یعنی :
در کوچه شد آیینه کاری، یابن الزهرا
#شاعر محمد فردوسی
* بي بي فرموده بود: علی جان! من رو شبونه غسلم بده، شبانه دفنم كن... فضه ميگه: اميرالمؤمنين به بچه ها سفارش كرد، بچه ها بي قراري نكنيد، بلند بلند گريه نكنيد، همسايه ها نَشنَوَن، كسي نفهمه، ديدن اين نازدانه ها آستين به دندان گرفت، مثل ابر بهاري گريه ميكنن....
اسماء آب مي ريخت، بدن زهرا رو امیرالمؤمنین غسل ميداد، يه مرتبه ديدن علي سر به ديوار گذاشت، صدا ناله اش بلند شد: واي، واي... اسماء گفت: آقاجان! فرموديد همه آروم گريه كنن!؟ فرمود: اسماء! ببين آب كه ميريزم خونابه مياد، بعد از نود و پنج شب و روز خون قطع نشده، اسماء! زهرا دردش رو به من نگفت...
يه جمله روضه ي من، ميخوام بگم: یا امیرالمؤمنین! شما بدنِ بي جانِ زهرا رو غسل ميداديد، چشمتون خورد به جايِ زخمِ مسمار، خونابه ديدي طاقت نيآوُردي، اما من بميرم برا دخترت زينب، خدا برا هيچ خواهري نيآره، آقا امام محمد باقر مي فرمايند:" لَقَدْ قُتِل بِالسَّيفِ وَ بِالحِجارَةِ وَ بِالخَشَبِ و بِالعَصَا" نيزه دار نيزه ميزد، با چوب ميزدن، با عصا ميزدن، يه جاي سالم روي بدن حسين نبود...*
به سمت گودال از خيمه دويدم من
شمر جلوتر بود دير رسيدم من
سَرِ تو دعوا بود، ناله كشيدم من
سَرِ تو رو بردن، دير رسيدم من
* يكي داره عبا رو ميكَنه، يكي داره عمامه رو ميكَنه، ساربان دنبال انگشترِ، خولي سر رو برداشت و بُرد...*
هجوم آوُردن همه سمتِ پيكرت
جلو چشمِ مادرت
برا بُردنِ سَرت
شلوغِ گودال، همه هلهله كنان
شمر و خولي و سنان
دست پر دارن ميان
پنچه گذاشته لابه لاي موت
خنجرش رو گذاشته روي موت
بميره خواهرت كه با نوك ني
اينجوري كرده زير و روت
اَلسَّلامُ عَلَي مُرمّل بالدّما
مُقَطَّعُ الاَعضا
من بي وضو موي تو را شانه نكردم
حالا به دنبالِ سرت بايد بگردم
سري به نيزه بلند است در برابر زينب
خدا كند كه نباشد سرِ برادرِ زينب
*صدا بزن: حسين!...*
سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام ویژه شب جمعه
دنبال کبریایى؟! بى کبر و بى ریا باش
وقت اَداى دینت، فارغ ز هر اَدا باش
وقتی که پشت این در، پیغمبران نشستند
در کوی نیک نامان پیوسته خاکِ پا باش
هر منصبی که داری، بیرونه روضه داری
اینجا که پا نهادی، تا میشود گدا باش
آسایش دو گیتى، تفسیر این دو حرف است
دیوانه ی حسین و مجنون مجتبى باش
آب زلال را در، سرچشمه جستجو کن
خواهان خیر هستی، خواهان مرتضی باش
حق با علی مگر نیست؟! حق هم مگر خدا نیست؟!
پس در نجف بمان و هر لحظه باخدا باش
فرمود امام صادق: از پُشت بامِ خانه
با یک سلام ساده، الساعه کربلا باش
او غرقِ خونِ خود شد، من غرقِ در گناهم
سر داد، دل ندادم، ای بی وفا مرا باش
کار بنی اسد در تدفین او گره خورد
وقتی تنی نمانده دنبال بوریا باش
اصول یعنی ولیّ فقیه، خصوصاً این حکیم، مظلوم، وارسته، در دین، فقه، عرفان، معرفت
امام خامنه ای عزیز را عزیزِ جان خود بدانید
حرمت او را حرمتِ مقدسات بدانید...
#جان_فدا
#سردار_سلیمانی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت
بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت
نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه
دستش براي مردم دنيا نمك نداشت
پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد
ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت
خم شد كه نان را بزند بر دل تنور
بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت
دستش به گريه رفت كه نان را درآورد
كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت
ناني براي سائل فرداي خويش پخت
با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت
#رحمان نوازنی
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
تنی که سوخته باشد به آب حساس است
چنین تنی به رخ آفتاب حساس است
مریض نیمه شب از سوز درد می نالد
اگرچه خواب ندارد به خواب حساس است
کسی که دلخوشی اش کنج بستر افتاده
سلام اگر بدهد بر جواب حساس است
تمام چادر مادر به کوچه خاکی شد
به خاک چادر او بوتراب حساس است
کسی که پشت در خانه در خطر بوده
به آتش و به در و اضطراب حساس است
همیشه پنجه دست شکسته مادر
به وزن دسته این آسیاب حساس است
اگرچه سوخت ولی چادرش نیفتاده
یقین که مادرمان بر حجاب حساس است
پس از گلی که میان فشار در بوده
علی همیشه به بوی گلاب حساس است
وجبرئیل که بیت علی بهشتش بود
به خانه و به بنای خراب حساس است
#مهدی نظری
از آقا امام حسین علیه السلام معنای ادبرا پرسیدند؟ فرمود: ادب عبارت است از این که وقتی که از خانه خارج می شوی به هر کسی برخورد میکنی او را برتر از خود بینی. یعنی اینکه همیشه دیگران را از خود بهتر ببینی و احترام آنها را نگهداری
یکی از آفتهای بد برای روح انسان، خود برتربینی است. از این صفت در روایات با تعبیر عُجب هم یاد شده
کسانی که این صفت را دارند خود را
از همه بهتر، خوبتر، خالصتر، داناتر
و نیکوکارتر می دانند.
از این رو ، پیوسته به بدگویی و غیبت دیگران می پردازند و از عیوب خود غافلند
مثل اینبیت زیبای پروین اعتصامی:
سیر یک روز طعنه زد به پیاز ، که تو مسکین چقدر بدبویی.
گفت: از عیب خویش بی خبری زین ره، از خلق عیب میجویی
از همه ایراد می گیرند ، ولی حاضر نیستند که کسی از آنان انتقاد کند ، چون خودشان را بی عیب می دانند..
# آداب نوکری
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
بوي بهشت عطر نفس هاي اطهرت
فردوس حجره اي ست ز بيت منورت
باغ جنان نشسته به كنج گلِ سرت
خوانده پيمبر از همه خلق برترت
مدحت خدا نموده به آيات كوثرت
اين گونه خوانده از همه عالم فراترت
دردانه ی پيمبر و جانانه ی علي
رخشان ترين ستاره ی كاشانه ی علي
وجه خدا عيان شده بر روي صورتت
خوی خداست جلوه ي زيباي سيرتت
مستور در لطافت محض است فطرتت
بي فايده است جستجو از بهر كثرتت
در بازوي عليست تجلاي قدرتت
گشته رضاي حضرت حق در مسرتت
داخل شوند اهل جنان از قفاي تو
زانو به محضر تو زده ماسواي تو
بالاتر از فراسوي باور فقط تويي
با شان و قدر خويش برابر فقط تويي
شان نزول سوره كوثر فقط تويي
جان علي و ام پيمبر فقط تويي
آري دليل خلقت حيدر فقط تويي
تنها سواره در صف محشر فقط تويي
روز ظهور مي شود آغازِ عصر تو
از آن به بعد جلوه كند فتح و نصر تو
خلقت به دست رب جلي آفريده شد
با علم و حکمت ازلي آفريده شد
بی هیچ نقص یا خللی آفریده شد
گر چرخ و زهره و زحلی آفریده شد
از برکت نبی و ولی آفریده شد
احمد، خودش براي علي آفريده شد
تنها نه صبح و شام براي تو خلق شد
پيغمبر و امام براي تو خلق شد
غیر از تو کیست آن که بهار علی شود؟
غیر از تو نیست آن که قرار علی شود
چشم و چراغ و نقش و نگار علی شود
آینه ي تمام عیار علی شود
چون تو تمام دار و ندار علی شود
با جان خویش یاور و یار علی شود
قبل از شروع خلقت آدم تو بوده اي
از ابتدا دل از دل حيدر ربوده اي
حوريه اي ز جنس بشر كيست غير تو؟
آيينه اي ز حسن پدر كيست غير تو؟
بر مصطفي فروغ بصر كيست غير تو؟
رشك تمام اهل نظر كيست غير تو؟
آن ممتحن به عالم زر كيست غير تو؟
يار ِشهيدِ در پسِ در كيست غير تو؟
در، سنگرِ تو گشته و تو سنگرِ علي
در، گرچه جا زده است، تو ماندي سپر، ولي
نوريه اي و صابره و هم كريمه اي
بدرِ تمام و دُرَّةُ بَيضا، رحيمه اي
عالِيَةُ المَحَلّ و رئوفه، فهيمه اي
رُكنُ الهُدي، شَفيقِه، زُجاجِه، عليمه اي
عذرایی و رشیده، جلیله، حکیمه ای
محزونه ای و باكيه اي و سليمه اي
ريحانه ي رسولي و محبوبه ي خدا
"مَكسورُ ضِلعُها"يي و "مظلومُ بَعلُها"
اي حضرت بتول كه بي بال و پر شدي!
تنها ميان كوچه تو مرد خطر شدي
با جان خويش جان علي را سپر شدي
گرچه سپر شدي تو ولي بي پسر شدي
با هيزم جهنميان شعله ور شدي
آه نهاد سينه ي خيرالبشر شدي
تنها تو بين خلق علي باوري و بس
با پهلوي شكسته بر او ياوري و بس
تعريف كن ز علت جانسوز ناله ات
از رد خون روي تنت، نقش ژاله ات
از گريه هاي دخترك چهار ساله ات
تعريف كن ز قصه ي نشكفته لاله ات
از اولين شهيد علي از سلاله ات
اصلا بگو تو از فدك و از قباله ات
از نابرادران پيمبر چه ديده اي؟
كين گونه از حسين و حسن دل بريده اي!
از بازگشت عصر جهالت به ما بگو
از اتحاد جهل و قساوت به ما بگو
از غاصبان حق خلافت به ما بگو
از چرخ دنده هاي لجاجت به ما بگو
از موسم سكوت جماعت به ما بگو
از آيه هاي اجر رسالت به ما بگو
حتي اگر سفارش ختم رسل نبود
اين گردباد در رمق برگ گل نبود!
اصلا بيا و از دل زينب بگو سخن
از بغض مانده در وسط سينه حسن
از رازهاي مخفي در قلب خویشتن
از دست دوز آخَرَت آن كهنه پيرهن
اين كه چرا کم است در این بقچه يك كفن
از آن شهيد تشنه لب پاره پاره تن
در قتلگاه موي سپيدت خضاب شد
بي سرپناه عترت ختمي مآب شد
🔸شاعر:
#رضا_جوان_بخت
____