حضرت زهرا علیها السلام فرمودند:
همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش ، چون بهشت زیر پای مادران است و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود
منبع: کنزل العمّال ، جلد ۱۶ ، ص ۴۶۲
#امام_زمان_علیه السلام
چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید
پیامی از سر کویش به ما نمی آید
چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر
چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید
چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم
چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید
چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم
چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید
چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم
چه کرده ایم جواب دعا نمی آید
چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام
نسیمی از طرف کربلا نمی آید
به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم
جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟
#وحید محمدی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی
همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی
هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را
یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی
مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت
برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی
جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی
ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی
تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی
که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی
مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی
از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی
🔸شاعر:
#سیده_فرشته_حسینی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم
ناله به ناله پا به پایت گریه کردم
هر دفعه این نه سال را که یادم آمد
از ابتدا تا انتهایت گریه کردم
تسکین طفلانت اگر چه کار من بود
با بچه هایت هم برایت گریه کردم
ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست
با آرزویت با دعایت گریه گردم
در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم
هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم
ای که به پشت درصدایت در نیامد
هر بار پشت در به جایت گریه کردم
تو پیرهن میدوختی و در کنارت
با روضه های کربلایت گریه کردم
🔸شاعر:
#حامد_آقایی
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
بر شانه میآورد تا بانو نیافتد
آرام تا این شمع از سوسو نیافتد
پروانه بود و دورِ مادر چرخ میزد
حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد
تا دید میآید حرامی سویشان گفت
ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد
خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا
زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد
وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی
یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد
پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد
اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد
ای کاش دیوارِ گذر احساس هم داشت
ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد
یکروز در گودال هم میگفت مادر
زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد
قاتل رسید و مادرش فریاد میکرد
ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد
ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد
یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد
🔸شاعر:
#حسن_لطفی
امنیت و اقتدار فراتر از مرزهاست...
#سرداردلها
#اقتدار_امنیت
💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
زهرا زهرا! شوق پریدنه، تو قلب تو ولی
پلکی بزن نگاهی کن، به غربت علی
زهرا زهرا، یا بنتَ خیرِ الاَنبیاء
کَلِّمینی، بِنتُ النبیِ المصطفی
بی جوابه، این نالههای من چرا؟
أنَا ابنُ عَمِّکِ علی، چشماتو باز کن که بازم
گریه کنم از غربتت، گریه کنی از غربتم
دار و ندارم،باغ و بهارم
بمان کنارم...
زهرا زهرا! امشب چه غصه ای، تو دل زینبه
گمونم خونده از نگات، که آخرین شبه
یا میمیرم، از نفسای آخرت
یا میکُشه، منو نگاه دخترت
ببین چطور، پر میزنه دور و برت
ببین که با بغض و سکوت، نگاه زینب چی میگه
کاشکی میشد که پیشمون، می موندی یک کمِ دیگه
هستی حیدر...
مادرِ خوبم...
مادر مادر!چادر نمازمو، سر میکنم برات
شاید دوباره ببینم، لبخندو رو لبات
یادش به خیر، وقتی چادر کردی سرم
گفتی چقد، چادر میاد به دخترم
لبخندت رو، از خاطرم نمیبرم
گفتی حجاب حکم خداست
هنوز تو گوشمه صدات
وقتی که یادم میدادی، آیه قل لِلمؤمنات
مادرِ خوبم...
|⇦•توحید را دُردانه گوهر می شود...
#روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
"اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک"
توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا
یکپارچه الله اکبر می شود زهرا
اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا
ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا
شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا
اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج
جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج
زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج
به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج
تا وارد صحرای محشر می شود زهرا
محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم
وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم
یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم
جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم
هر طور بنویسیم محور می شود زهرا
او مادر آب است و باران را به عالم داد
*بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدر سنگش زدن...*
او مادر آب است و باران را به عالم داد
به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد
تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد
در خانه ی کوچک بزرگان را به عالم داد
معصومه ی، معصوم پرور می شود زهرا
ما اهل پایینیم بالا را نمی فهمیم
ما "نزّل القرآن فیها" را نمی فهمیم
گُل را نمی فهمیم حورا را نمی فهمیم
سیلی زدن بر روی زهرا را نمی فهمیم
با یک نسیمی نیز پرپر می شود زهرا
دین در خطر باشد سپر می آورد زهرا
مثل علی رو به خطر می آورد زهرا
سینه برای میخ در می آورد زهرا
این فتنه را از ریشه در می آورد زهرا
حالا در این اوضاع حیدر می شود زهرا
#شاعر علی اکبر لطیفیان
به حُکمِ دوّمی در آن میانه
گرفت آنگه مُغیره تازیانه
به هر چه بود در بازوش قوّت
به زهرا میزد از روی شقاوت
مغیره میزد و میدید زینب
نگه می کرد و میلرزید زینب
حضورِ کودکان در صحنِ خانه
عدو میزد به مادر تازیانه
*همه با صدای بلند: یا زهرا!...*
فرازی از نامه #امام_زمان عجل الله به شیخ مفید :
از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و ما خاندان رسالت را مدد رسانید. در برابر فتنه هایی که پیش می آید و البته عده ای در این آزمایش و برخورد با فتنه ها هلاک می شوند، مقاومت کنید و البته همه این ها از نشانه های حرکت و قیام ما هستند. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد.
|⇦•بیت وحی و شعله های نار...
#توسل به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها
بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم
سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم
این صدای ناله زهراست می آید به گوش
از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم
مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند
کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم
خونِ محسن میچکد از آن دَرِ آتش زده
خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم
با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو
وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم
در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح
ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم
───
داره در میسوزه
کبوتر میسوزه
جلو چشمِ دختر، بمیرم برات
یه مادر میسوزه، بمیرم برات
چه خاکی به سر شد
آتیش شعله ور شد
پیچید آهِ زهرا، بمیرم برات
علی بی پسر شد، بمیرم برات
رنج و عذاب شد
نقش زمین زندگیِ ابوتراب شد
عبای حیدر برا فاطمه حجاب شد
فضه کجایی؟ فضه کجایی؟
از مادرم نمیرسه دیگه صدایی
تو خونمون شده عجب برو بیایی
وای مادرم، وای مادرم...
خونه ی آقامِ
چرا ازدحامِ
نگفتش یکی هم، بمیرم برات
این آقا امامِ، بمیرم برات
تا حقش رو خوردن
گلوشو فشوردن
بدونِ عمامه، بمیرم برات
علی رو می بردن، بمیرم برات
|⇦•تو پناهمی،تو تکیه گاه....
#نماهنگ و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام
تو پناهمی، تو تکیه گاه محکمی
تو پناهمی، تو کِشتی نجاتمی
تو پناهمی، تو یک نیاز مبرمی
آقا...
مِنْ أیْنَ لِیَ نَجاةُ اِلا رَوضه
مِنْ أیْنَ لِیَ الْحَياةُ اِلا رَوضه
دلتنگ حرم هستم حسین
ولی دل به عَلَم بستم حسین
به کتیبه ها که دست میکِشم
به ضریح می رسه دستم حسین
قَوِّ عَلَى خِدمَتِكَ جَوارِحي
وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي
چه عنایتی! چه شاه با کرامتی
چه سعادتی! چه ذکر با حلاوتی
چه عبادتی! چه بَزمِ پُر محبتی
آقا...
مِنْ أیْنَ لِیَ الرَّفیقُ اِلا روضه
مِنْ أیْنَ لِیَ الطَّریقُ اِلا روضه
دستامو بگیر پاشم حسین
زیر خیمه ی تو جاشم حسین
بی خیالِ همه دنیا میشم
اگه با تو رفیق باشم حسین
دلتنگ حرم هستم حسین
ولی دل به عَلَم بستم حسین
به کتیبه ها که دست میکِشم
به ضریح می رسه دستم حسین
قَوِّ عَلَى خِدمَتِكَ جَوارِحي
وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي
|⇦•تو قنوت نمازت برای من...
#سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
تو قنوت نمازت برای من دعا کن
تو شلوغی محشر نوکرت وصدا کن
دستم رو بگیر فقط تورو دارم
من از غم تو یه عُمره میبارم
مادر میدونی چقدر دوست دارم
تویی کَس و کارم
روز قیامت به رشته های
چادر سیاهت دخیل می بندم
عاقبت من ختم به خیره
چون به حسینت علاقه مندم
یا زهرا یا زهرا...
چه خوبه که تو دنیا گدا و مبتلاتم
افتخار من اینه گدای بچه هاتم
تا روز ابد پرچم تو بالاست
مثل همیشه رو لب نوکرهاست
آرامشِ من یا زهراست
از کَرَمِمولاست
عزیزتر از توکسی ندارم
الهی مادر جونم فدات شه
عزیزترانم فدا عزیزات
دار و ندارم خرج عزات شه
یا زهرا یا زهرا...
تو دل من یه عُمره بار غمت نشسته
غربت تو همیشه راه گلومو بسته
از برکت تو شیعه سرش بالاست
ایام غمت شبیه عاشوراست
تا صبح ابد برات عزا برپاست
چشام برات دریاست
حِصنِ حَصینِ اسم تومادر
گوشه نگاهت خط امونه
روز قیامت دست کریمت
روسر شیعه یه سایبونه
یا زهرا یا زهرا...
رهبر معظم انقلاب:
شهید سلیمانی یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصهی نظامی بود، در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود.
#ویژه_سالگرد_سوم
#جان_فدا
|⇦•با هر نَفَس عُمر كمت...
#روضه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها
با هر نَفَس عُمر كمت، كمتر شود زهرا
هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا
امروز از ديروز لاغرتر شدي انگار
ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا
از كوچه تا امروز تو سر درد داريُ
دور سرت دستار محكم تر شود زهرا
*" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" فاطمه بعد از باباش رسول الله، يه دستمالي به پيشاني مي بست "نَاحِلَةَ الْجِسْم، مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ، بَاكِیَةَ الْعَیْن" خلاصه اش كنم ديگه چيزي از فاطمه باقي نمونده" یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة" هي از هوش ميره...*
مثل حريري كه حرارت خورده چين خورده اي
تصوير تو هر روز مُبهم تر شود زهرا
باور نمي كردم كه از من با تو يك روزي
اين چادر پا خورده مَحرم تر شود زهرا
اين رو گرفتن هاي تو نامَحرمم كرده
راضي نشو اينقدر چشمم تر شود زهرا
*هي علي حرف ميزنه، هي فاطمه حرف ميزنه، نُه سال تو خونه اش فقط درد و رنج ديده، اما با عشق زير اين سقف كنارِ اميرالمؤمنين زندگي كرده، امشب يه حرفي به مولا زد، اميرالمؤمنين كنارِ بستر زانوهاش سُست شد، گفت: يا اَبَاالحَسَن! حلالم كن...
اينقدر عاشقانه اين زن و شوهر دارن با هم حرف ميزنن، تا حالا اينطوري اشكاي علي رو نديده بود، يه وقت ديد در باز شد، زينب باز شد، بي بي التماس كرد، علي جان! اشكاتو پاك كن، زينب تو رو با اين حال نبينه، طاقت نداره اشكاتو ببينه، ابي عبدالله اومد، امام حسن اومد، دورِ بستر مادر جمع شدن...
تا دست بر موي حُسينت ميكِشي ديدم
آهِ دلت انگار پر رنگتر شود زهرا
روزي مي آيي گودي گودال مي بيني
از تو حُسينت نامنظم تر شود زهرا
وقتي كه جمعش مي كني بر خاك مي بيني
از اين حسينِ كودكي كمتر شود زهرا
مويي كه شانه ميزني را شمر مي گيرد
از پشتِ گردن ضربه محكم تر زند زهرا
* وقتي حسن و حسين اومدن ديدن مادر توي حجره خوابيده، روي صورتش پارچه اي كشيده، سئوال كردن" اسماء هيچ وقت تا اين موقع روز مادرِ ما نمي خوابيد؟ عرضه داشت: آقازاده ها! تسليت بهتون ميگم، امام حسن اومد خودش رو روي سينه ي مادر انداخت، سرش رو گذاشت روي سينه ي مادر، هي ميگه: " وا اُمُّا..." من حسنت هستم، من مَحرمِ روضه هاتم، با من حرف بزن" كَلِّميني"...
اما ابي عبدالله اومد كفِ پاي مادر، صورت به كف پاي مادر گذاشت، هي صدا ميزنه: مادر! من حسينت هستم... اينجا ابي عبدالله پايينِ پايِ مادر اومد، عاشورا هم مادر اومد پايين پايِ حسينش...
شمر نانجيب ميگه: گوشه ي گودال هيچ زني رو نديدم، ولي صدايي هي ميشنيدم، يه خانومي هي ميگفت: "بُنَيَّ قَتَلوكَ عطشانا" اي حسين!...