eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
304 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
هر چند بر وفاي دل فضه شك نداشت بانوي خانه بود و نياز كمك نداشت   نان پخته بود تا كه نگويند فاطمه دستش براي مردم دنيا نمك نداشت   پيش تنور صورت او سرخ تر كه شد ديگر كسي به داغ گل سرخ شك نداشت   خم شد كه نان را بزند بر دل تنور بغضش شكست ؛ صورت گلها كه چك نداشت   دستش به گريه رفت كه نان را درآورد كاش استخوان بازوي خانم ترك نداشت   ناني براي سائل فرداي خويش پخت با اينكه گندمي به حساب فدك نداشت   نوازنی  
۱ دی ۱۴۰۱
تنی که سوخته باشد به آب حساس است چنین تنی به رخ آفتاب حساس است   مریض نیمه شب از سوز درد می نالد اگرچه خواب ندارد به خواب حساس است   کسی که دلخوشی اش کنج بستر افتاده سلام اگر بدهد بر جواب حساس است   تمام چادر مادر به کوچه خاکی شد به خاک چادر او بوتراب حساس است   کسی که پشت در خانه در خطر بوده به آتش و به در و اضطراب حساس است   همیشه پنجه دست شکسته مادر به وزن دسته این آسیاب حساس است   اگرچه سوخت ولی چادرش نیفتاده یقین که مادرمان بر حجاب حساس است   پس از گلی که میان فشار در بوده علی همیشه به بوی گلاب حساس است   وجبرئیل که بیت علی بهشتش بود به خانه و به بنای خراب حساس است   نظری  
۱ دی ۱۴۰۱
از آقا امام حسین علیه‌ السلام معنای‌ ادب‌را پرسیدند؟ فرمود: ادب عبارت است از این که وقتی که از خانه خارج می شوی به هر کسی برخورد میکنی او را برتر از خود بینی. یعنی اینکه همیشه دیگران را از خود بهتر ببینی و احترام آنها را نگهداری یکی از آفت‌های بد برای روح انسان، خود برتربینی است. از این صفت در روایات با تعبیر عُجب هم یاد شده کسانی که این صفت را دارند خود را از همه بهتر، خوب‌تر، خالص‌تر، داناتر و نیکوکارتر می دانند. از این رو ، پیوسته به بدگویی و غیبت دیگران می‌ پردازند و از عیوب‌ خود غافلند مثل این‌بیت زیبای پروین اعتصامی: سیر یک‌ روز طعنه زد به پیاز ، که تو مسکین چقدر بدبویی. گفت‌: از عیب‌ خویش بی‌ خبری زین‌ ره، از خلق عیب‌ میجویی از همه ایراد می‌ گیرند ، ولی حاضر نیستند که‌ کسی از آنان انتقاد کند ، چون خودشان را بی عیب می دانند.. # آداب نوکری
۱ دی ۱۴۰۱
بوي بهشت عطر نفس هاي اطهرت فردوس حجره اي ست ز بيت منورت باغ جنان نشسته به كنج گلِ سرت خوانده پيمبر از همه خلق برترت مدحت خدا نموده به آيات كوثرت اين گونه خوانده از همه عالم فراترت دردانه ی پيمبر و جانانه ی علي رخشان ترين ستاره ی كاشانه ی علي وجه خدا عيان شده بر روي صورتت خوی خداست جلوه ي زيباي سيرتت مستور در لطافت محض است فطرتت بي فايده است جستجو از بهر كثرتت در بازوي عليست تجلاي قدرتت گشته رضاي حضرت حق در مسرتت داخل شوند اهل جنان از قفاي تو زانو به محضر تو زده ماسواي تو بالاتر از فراسوي باور فقط تويي با شان و قدر خويش برابر فقط تويي شان نزول سوره كوثر فقط تويي جان علي و ام پيمبر فقط تويي آري دليل خلقت حيدر فقط تويي تنها سواره در صف محشر فقط تويي روز ظهور مي شود آغازِ عصر تو از آن به بعد جلوه كند فتح و نصر تو خلقت به دست رب جلي آفريده شد با علم و حکمت ازلي آفريده شد بی هیچ نقص یا خللی آفریده شد گر چرخ و زهره و زحلی آفریده شد از برکت نبی و ولی آفریده شد احمد، خودش براي علي آفريده شد تنها نه صبح و شام براي تو خلق شد پيغمبر و امام براي تو خلق شد غیر از تو کیست آن که بهار علی شود؟ غیر از تو نیست آن که قرار علی شود چشم و چراغ و نقش و نگار علی شود آینه ي تمام عیار علی شود چون تو تمام دار و ندار علی شود با جان خویش یاور و یار علی شود قبل از شروع خلقت آدم تو بوده اي از ابتدا دل از دل حيدر ربوده اي حوريه اي ز جنس بشر كيست غير تو؟ آيينه اي ز حسن پدر كيست غير تو؟ بر مصطفي فروغ بصر كيست غير تو؟ رشك تمام اهل نظر كيست غير تو؟ آن ممتحن به عالم زر كيست غير تو؟ يار ِشهيدِ در پسِ در كيست غير تو؟ در، سنگرِ تو گشته و تو سنگرِ علي در، گرچه جا زده است، تو ماندي سپر، ولي نوريه اي و صابره و هم كريمه اي بدرِ تمام و دُرَّةُ بَيضا، رحيمه اي عالِيَةُ المَحَلّ و رئوفه، فهيمه اي رُكنُ الهُدي، شَفيقِه، زُجاجِه، عليمه اي عذرایی و رشیده، جلیله، حکیمه ای محزونه ای و باكيه اي و سليمه اي ريحانه ي رسولي و محبوبه ي خدا "مَكسورُ ضِلعُها"يي و "مظلومُ بَعلُها" اي حضرت بتول كه بي بال و پر شدي! تنها ميان كوچه تو مرد خطر شدي با جان خويش جان علي را سپر شدي گرچه سپر شدي تو ولي بي پسر شدي با هيزم جهنميان شعله ور شدي آه نهاد سينه ي خيرالبشر شدي تنها تو بين خلق علي باوري و بس با پهلوي شكسته بر او ياوري و بس تعريف كن ز علت جانسوز ناله ات از رد خون روي تنت، نقش ژاله ات از گريه هاي دخترك چهار ساله ات تعريف كن ز قصه ي نشكفته لاله ات از اولين شهيد علي از سلاله ات اصلا بگو تو از فدك و از قباله ات از نابرادران پيمبر چه ديده اي؟ كين گونه از حسين و حسن دل بريده اي! از بازگشت عصر جهالت به ما بگو از اتحاد جهل و قساوت به ما بگو از غاصبان حق خلافت به ما بگو از چرخ دنده هاي لجاجت به ما بگو از موسم سكوت جماعت به ما بگو از آيه هاي اجر رسالت به ما بگو حتي اگر سفارش ختم رسل نبود اين گردباد در رمق برگ گل نبود! اصلا بيا و از دل زينب بگو سخن از بغض مانده در وسط سينه حسن از رازهاي مخفي در قلب خویشتن از دست دوز آخَرَت آن كهنه پيرهن اين كه چرا کم است در این بقچه يك كفن از آن شهيد تشنه لب پاره پاره تن در قتلگاه موي سپيدت خضاب شد بي سرپناه عترت ختمي مآب شد 🔸شاعر: ____
۱ دی ۱۴۰۱
حضرت زهرا علیها السلام فرمودند: همیشه در خدمت مادر و پای بند او باش ، چون بهشت زیر پای مادران است و نتیجه آن نعمت های بهشتی خواهد بود منبع: کنزل العمّال ، جلد ۱۶ ، ص ۴۶۲
۱ دی ۱۴۰۱
السلام چه کرده ایم که آن آشنا نمی آید پیامی از سر کویش به ما نمی آید چه کرده ایم، گره خورده کارمان اینقدر چه کرده ایم که مشکل گشا نمی آید چه کرده ایم که خورشید را نمی بینیم چه کرده ایم که آن رهنما نمی آید چه کرده ایم که اینگونه مبتلا شده ایم چه کرده ایم که دیگر دوا نمی آید چه قدر ندبه این الحسین را خواندیم چه کرده ایم جواب دعا نمی آید چه کرده ایم که بر ما بهشت گشته حرام نسیمی از طرف کربلا نمی آید به دست بسته حیدر قسم، نمی دانم جواب ناله زهرا چرا نمی آید؟ محمدی
۲ دی ۱۴۰۱
مرا از لحظه ی پیدایش عالم دعا کردی همیشه هر کجا نام تو را بردم دعا کردی هزاران سال طی شد تا خدا بخشید آدم را یقینا لحظه ی بخشایش آدم دعا کردی مسیح و حضرت موسی و ابراهیم مدیونت برای هاجر و اسیه و مریم دعا کردی جهان را می توانستی به نفرینی بسوزانی ولی در پاسخ بی مهری عالم دعا کردی تو معنا کرده ای الجار ثم الدار را وقتی که آن همسایه های بی وفا را هم دعا کردی مسلم شد برای اهل خانه رفتنی هستی از آنجا که برای رفتنت ، هردم دعا کردی 🔸شاعر:
۲ دی ۱۴۰۱
هر شب برای گریه هایت ، گریه کردم ناله به ناله پا به پایت گریه کردم هر دفعه این نه سال را که یادم آمد از ابتدا تا انتهایت گریه کردم تسکین طفلانت اگر چه کار من بود با بچه هایت هم برایت گریه کردم ای مستجاب الدعوه ای که رفته از دست با آرزویت با دعایت گریه گردم در مجلس ختمِ خودم آندم نشستم هر کوچه ای که در عزایت گریه کردم ای که به پشت درصدایت در نیامد هر بار پشت در به جایت گریه کردم تو پیرهن میدوختی و در کنارت با روضه های کربلایت گریه کردم 🔸شاعر:
۲ دی ۱۴۰۱
بر شانه می‌آورد تا بانو نیافتد آرام تا این شمع از سوسو نیافتد پروانه بود و دورِ مادر چرخ می‌زد حتی نگاهی بر جلالِ او نیافتد تا دید می‌آید حرامی سویشان گفت ای کاش راهِ نانجیب این سو نیافتد خیلی حواسِ مجتبیٰ جمع است اینجا زخمی دگر این دفعه بر بازو نیافتد وقتی که زد سیلی تقلا کرد طفلی یعنی اگر اُفتاد هم با رو نیافتد پهلویِ او تازه شکسته بود اُفتاد اما نشد بر خاک از پهلو نیافتد ای کاش دیوارِ گذر احساس هم داشت ای کاش جایِ سنگ بر اَبرو نیافتد یکروز در گودال هم می‌گفت مادر زینب بیا از رویِ زین با رو نیافتد قاتل رسید و مادرش فریاد می‌کرد ای کاش بر این سینه با زانو نیافتد ای کاش آبی رویِ این لبها بریزد یا اینکه دستش بر سرِ گیسو نیافتد 🔸شاعر:
۲ دی ۱۴۰۱
امنیت و اقتدار فراتر از مرزهاست... 💐شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
۲ دی ۱۴۰۱
سینه_زنی و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها زهرا زهرا! شوق پریدنه، تو قلب تو ولی پلکی بزن نگاهی کن، به غربت علی زهرا زهرا، یا بنتَ خیرِ الاَنبیاء کَلِّمینی، بِنتُ النبیِ المصطفی بی جوابه، این ناله‌های من چرا؟ أنَا ابنُ عَمِّکِ علی، چشماتو باز کن که بازم گریه کنم از غربتت، گریه کنی از غربتم دار و ندارم،باغ و بهارم بمان کنارم... زهرا زهرا! امشب چه غصه ای، تو دل زینبه گمونم خونده از نگات، که آخرین شبه یا می‌میرم، از نفسای آخرت یا می‌کُشه، منو نگاه دخترت ببین چطور، پر می‌زنه دور و برت ببین که با بغض و سکوت، نگاه زینب چی می‌گه کاشکی می‌شد که پیشمون، می موندی یک کمِ دیگه هستی حیدر... مادرِ خوبم... مادر مادر!چادر نمازمو، سر می‌کنم برات شاید دوباره ببینم، لبخندو رو لبات یادش به خیر، وقتی چادر کردی سرم گفتی چقد، چادر میاد به دخترم لبخندت رو، از خاطرم نمی‌برم گفتی حجاب حکم خداست هنوز تو گوشمه صدات وقتی که یادم می‌دادی، آیه قل لِلمؤمنات مادرِ خوبم...
۲ دی ۱۴۰۱
|⇦•توحید را دُردانه گوهر می شود... حضرت زهرا سلام الله علیها "اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُک" توحید را دُردانه گوهر می شود زهرا یکپارچه الله اکبر می شود زهرا اُم ابیهای پیمبر می شود زهرا ساقی اگر مولاست کوثر می شود زهرا شیعه چو فرزند است و مادر می شود زهرا اهل کَرَم ذاتاً کریم اند و گدا محتاج جایی ندارد غیر باغِ هَل أتی محتاج زهرا کریمه، ما تماماً بی نوا، محتاج به چادرش هستند حتی انبیاء محتاج تا وارد صحرای محشر می شود زهرا محو کمالِ خویش کرده مرتضی را هم وقتی دعایش سر زده همسایه ها را هم یعنی دعایش آبرو داده دعا را هم جمله به جمله هَل أتی، حتی کِساء را هم هر طور بنویسیم محور می شود زهرا او مادر آب است و باران را به عالم داد *بی بی جان! آب مهریه ی شما بود، اما کجا بودی کربلا، بینِ دو نهرِ آب، پسرت حسین رو با لبِ تشنه سر بریدن... هر چی صدا میزد: لشکر! جگرم از تشنگی میسوزه، لااقل یه قطره ی آبی به من بدهید، همین قدر بگم: اینقدر سنگش زدن...* او مادر آب است و باران را به عالم داد به سائلان شهر نه، نان را به عالم داد تنها نه قرص نان که ایمان را به عالم داد در خانه ی کوچک بزرگان را به عالم داد معصومه ی، معصوم پرور می شود زهرا ما اهل پایینیم بالا را نمی فهمیم ما "نزّل القرآن فیها" را نمی فهمیم گُل را نمی فهمیم حورا را نمی فهمیم سیلی زدن بر روی زهرا را نمی فهمیم با یک نسیمی نیز پرپر می شود زهرا دین در خطر باشد سپر می آورد زهرا مثل علی رو به خطر می آورد زهرا سینه برای میخ در می آورد زهرا این فتنه را از ریشه در می آورد زهرا حالا در این اوضاع حیدر می شود زهرا علی اکبر لطیفیان به حُکمِ دوّمی در آن میانه گرفت آنگه مُغیره تازیانه به هر چه بود در بازوش قوّت به زهرا میزد از روی شقاوت مغیره میزد و میدید زینب نگه می کرد و میلرزید زینب حضورِ کودکان در صحنِ خانه عدو میزد به مادر تازیانه *همه با صدای بلند: یا زهرا!...*
۲ دی ۱۴۰۱
حاج قاسم سلیمانی: هر وقت در سختی‌های جنگ فشارها بر ما حادث میشد، وقتی که به صورت بسیار مضطری هیچ کاری از ما بر نمی‌آمد، پناهگاهی جز زهرا سلام الله علیها نداشتیم و ما هم پناهگاهمون زهرا سلام الله علیها بود.
۲ دی ۱۴۰۱
فرازی از نامه عجل الله به شیخ مفید : از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و ما خاندان رسالت را مدد رسانید. در برابر فتنه هایی که پیش می آید و البته عده ای در این آزمایش و برخورد با فتنه ها هلاک می شوند، مقاومت کنید و البته همه این ها از نشانه های حرکت و قیام ما هستند. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد.
۲ دی ۱۴۰۱
|⇦•بیت وحی و شعله های نار... به امام زمان عجل الله و روضۀ حضرت زهرا سلام الله علیها بیت وحی و شعله های نار أَینَ المُنتَقِم سوخت در آتش گل و گلزار أَینَ المُنتَقِم این صدای ناله زهراست می آید به گوش از میان آن در و دیوار أَینَ المُنتَقِم مادر و شش ماهه باهم پشت در افتاده اند کار شد بر خادمه دشوار أَینَ المُنتَقِم خونِ محسن می‌چکد از آن دَرِ آتش زده خون زهرا ریزد از مسمار أَینَ المُنتَقِم با چهل نامرد شد در کوچه زهرا رو به رو وایِ من از این همه آزار أَینَ المُنتَقِم در کنار قبر زهرا نیمه شبها تا به صبح ناله میزد حیدر کرار أَینَ المُنتَقِم ─── داره در میسوزه کبوتر میسوزه جلو چشمِ دختر، بمیرم برات یه مادر میسوزه، بمیرم برات چه خاکی به سر شد آتیش شعله ور شد پیچید آهِ زهرا، بمیرم برات علی بی پسر شد، بمیرم برات رنج و عذاب شد نقش زمین زندگیِ ابوتراب شد عبای حیدر برا فاطمه حجاب شد فضه کجایی؟ فضه کجایی؟ از مادرم نمیرسه دیگه صدایی تو خونمون شده عجب برو بیایی وای مادرم، وای مادرم... خونه ی آقامِ چرا ازدحامِ نگفتش یکی هم، بمیرم برات این آقا امامِ، بمیرم برات تا حقش رو خوردن گلوشو فشوردن بدونِ عمامه، بمیرم برات علی رو می بردن، بمیرم برات
۲ دی ۱۴۰۱
|⇦•تو پناهمی،تو تکیه گاه.... و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام تو پناهمی، تو تکیه گاه محکمی تو پناهمی، تو کِشتی نجاتمی تو پناهمی، تو یک نیاز مبرمی آقا... مِنْ أیْنَ لِیَ نَجاةُ اِلا رَوضه مِنْ أیْنَ لِیَ الْحَياةُ اِلا رَوضه دلتنگ حرم هستم حسین ولی دل به عَلَم بستم حسین به کتیبه ها که دست میکِشم به ضریح می رسه دستم حسین قَوِّ عَلَى خِدمَتِكَ جَوارِحي وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي چه عنایتی! چه شاه با کرامتی چه سعادتی! چه ذکر با حلاوتی چه عبادتی! چه بَزمِ پُر محبتی آقا... مِنْ أیْنَ لِیَ الرَّفیقُ اِلا روضه مِنْ أیْنَ لِیَ الطَّریقُ اِلا روضه دستامو بگیر پاشم حسین زیر خیمه ی تو جاشم حسین بی خیالِ همه دنیا میشم اگه با تو رفیق باشم حسین دلتنگ حرم هستم حسین ولی دل به عَلَم بستم حسین به کتیبه ها که دست میکِشم به ضریح می رسه دستم حسین قَوِّ عَلَى خِدمَتِكَ جَوارِحي وَاشدُد عَلَى العَزيمَةِ جَوانِحي
۲ دی ۱۴۰۱
|⇦•تو قنوت نمازت برای من... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها تو قنوت نمازت برای من دعا کن تو شلوغی محشر نوکرت وصدا کن دستم رو بگیر فقط تورو دارم من از غم تو یه عُمره میبارم مادر میدونی چقدر دوست دارم تویی کَس و کارم روز قیامت به رشته های چادر سیاهت دخیل می بندم عاقبت من ختم به خیره چون به حسینت علاقه مندم یا زهرا یا زهرا... چه خوبه که تو‌ دنیا گدا و مبتلاتم افتخار من اینه گدای بچه هاتم تا روز ابد پرچم‌ تو بالاست مثل همیشه رو لب نوکرهاست آرامشِ من یا زهراست از کَرَم‌ِمولاست عزیزتر از توکسی ندارم الهی مادر جونم فدات شه عزیزترانم فدا عزیزات دار و ندارم خرج عزات شه یا زهرا یا زهرا... تو دل من یه عُمره بار غمت نشسته غربت تو‌ همیشه راه گلومو بسته از برکت تو شیعه سرش بالاست ایام غمت شبیه عاشوراست تا صبح ابد برات عزا برپاست چشام برات دریاست حِصنِ حَصینِ اسم تو‌مادر گوشه نگاهت خط امونه روز قیامت دست کریمت روسر شیعه یه سایبونه یا زهرا یا زهرا...
۳ دی ۱۴۰۱
رهبر معظم انقلاب: شهید سلیمانی یک فرمانده جنگاورِ مسلّط بر عرصه‌ی نظامی بود، در عین حال بشدّت مراقب حدود شرعی بود.
۳ دی ۱۴۰۱
همه مدیون تو هستندالهی مادر سایه ات کم نشود از سر این نوکرها ...
۳ دی ۱۴۰۱
کوهی فرو میریخت،ملتمسانه صدا میزد فاطمه جان ،کلّمینی، أنا علی‌ّبن ابیطالب
۳ دی ۱۴۰۱
روح علی و فاطمه در پیکر هم بود پس برد علی دفن کند پیکر خود را
۳ دی ۱۴۰۱
|⇦•با هر نَفَس عُمر كمت... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها با هر نَفَس عُمر كمت، كمتر شود زهرا هر روز وضع خانه درهم تر شود زهرا   امروز از ديروز لاغرتر شدي انگار ذره به ذره قامتت خم تر شود زهرا   از كوچه تا امروز تو سر درد داريُ دور سرت دستار محكم تر شود زهرا   *" مَا زَالَتْ بَعْدَ أَبِیهَا مُعَصَّبَةَ الرَّأْس" فاطمه بعد از باباش رسول الله، يه دستمالي به پيشاني مي بست "نَاحِلَةَ الْجِسْم، مُنَهَّدَةَ الرُّكنِ، بَاكِیَةَ الْعَیْن" خلاصه اش كنم ديگه چيزي از فاطمه باقي نمونده"  یُغْشَى عَلَیْهَا سَاعَةً بَعْدَ سَاعَة" هي از هوش ميره...*   مثل حريري كه حرارت خورده چين خورده اي تصوير تو هر روز مُبهم تر شود زهرا   باور نمي كردم كه از من با تو يك روزي اين چادر پا خورده مَحرم تر شود زهرا   اين رو گرفتن هاي تو نامَحرمم كرده راضي نشو اينقدر چشمم تر شود زهرا    *هي علي حرف ميزنه، هي فاطمه حرف ميزنه، نُه سال تو خونه اش فقط درد و رنج ديده، اما با عشق زير اين سقف كنارِ اميرالمؤمنين زندگي كرده، امشب يه حرفي به مولا زد، اميرالمؤمنين كنارِ بستر زانوهاش سُست شد، گفت: يا اَبَاالحَسَن! حلالم كن... اينقدر عاشقانه اين زن و شوهر دارن با هم حرف ميزنن، تا حالا اينطوري اشكاي علي رو نديده بود، يه وقت ديد در باز شد، زينب باز شد، بي بي التماس كرد، علي جان! اشكاتو پاك كن، زينب تو رو با اين حال نبينه، طاقت نداره اشكاتو ببينه، ابي عبدالله اومد، امام حسن اومد، دورِ بستر مادر جمع شدن...    تا دست بر موي حُسينت ميكِشي ديدم آهِ دلت انگار پر رنگتر شود زهرا   روزي مي آيي گودي گودال مي بيني از تو حُسينت نامنظم تر شود زهرا وقتي كه جمعش مي كني بر خاك مي بيني از اين حسينِ كودكي كمتر شود زهرا   مويي كه شانه ميزني را شمر مي گيرد از پشتِ گردن ضربه محكم تر زند زهرا   * وقتي حسن و حسين اومدن ديدن مادر توي حجره خوابيده، روي صورتش پارچه اي كشيده، سئوال كردن" اسماء هيچ وقت تا اين موقع روز مادرِ ما نمي خوابيد؟ عرضه داشت: آقازاده ها! تسليت بهتون ميگم، امام حسن اومد خودش رو روي سينه ي مادر انداخت، سرش رو گذاشت روي سينه ي مادر، هي ميگه: " وا اُمُّا..." من حسنت هستم، من مَحرمِ روضه هاتم، با من حرف بزن" كَلِّميني"... اما ابي عبدالله اومد كفِ پاي مادر، صورت به كف پاي مادر گذاشت، هي صدا ميزنه: مادر! من حسينت هستم... اينجا ابي عبدالله پايينِ پايِ مادر اومد، عاشورا هم مادر اومد پايين پايِ حسينش... شمر نانجيب ميگه: گوشه ي گودال هيچ زني رو نديدم، ولي صدايي هي ميشنيدم، يه خانومي هي ميگفت: "بُنَيَّ قَتَلوكَ عطشانا" اي حسين!...
۳ دی ۱۴۰۱