eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
مداح عزیز..برادر..نوکر.... أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَ أُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ.. ﴿۵۹ نساء﴾ میزانِ رابطۀ ما با علما و مراجع سنگِ محک خوبی میتونه باشه ببینیم تو این دستگاه کجایِ کاریم!!
و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم به نفس حاج محمد طاهری. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● السلام علی القلب زینب الصبور همه گفتن آقاجان این چه سرزمینی ست که مارو آوردی؟.. زینب شروع کرد حرف زدن فرمود: * بیابان با وجودِ تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپس خارِ مغیلان نیست بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست اگر در به در کوه و بیابانم کنی عشق است اگر زخمی صد خار مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است حیرانم کنی عشق است اگر دنبال معشوق است دل دنبال سامان نیست بپرسی جای جایِ کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به موی ماجرا را شرح خواهم داد مسیر کوفه تا شام بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارالله و ثارالله دیگر من حسین قبل خنجر تو حسین بعد خنجر من تجلی میکنم در تو تجلی میکنی در من شهادت یا اسارت هردو آغاز است پایان نیست به زیر سایبان قد و بالای تو میخوابیم منو این کاروان از چشمۀ فیض تو سیرابیم نبین که دست ما دور است از آب و پای آبیم فراتِ بی لیاقت لایق لب های طفلان نیست چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتاد چه خوشبخت است آنکه روی نعشش عبات افتاد یکی با لب یکی با دل یکی با سر به پات افتاد دلِ سلطان عالم را به دست آوردن آسان نیست به طفلان تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجر پاره به سر کردن نمی آید برادر جان به ما اصلاً سفر کردن نمی آید کسی در خیمه های ما به جز شش ماهه خندان نیست جانم بِنِه پا بر زمین این خاک ها مشتاق لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات میریزند نباید هم به مهمان داری ات این قوم برخیزند چرا که خلق میدانند صاحب خانه مهمان نیست *مهمان داری تو لیاقت میخواد حسین جان .. خودم به تنهایی دورت میگردم* میان کاروانِ تو ندیدم غیر زیبایی جوانان رشید و نونهالانِ تماشایی به همره بارِ گل آورده ام آن هم چه گل هایی غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست *خیالت راحت باشه داداش ..* نقاب افکن مرا با مظهر حق رو به رو گردان طنابی گردن زینب ببند و کو به کو گردان همانگونه که مردی از شهادت نیست روگردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گردان نیست محال است از میان خیمه آه سرد برخیزد ز کوه صبرِ من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیر زن باشد به جنگ مرد برخیزد بجنگم با سنان هرگز سنان جزو مردان نیست *تا ابی عبدالله سوال کرد هرکسی یه جوری از این سرزمین نام برد .. یکی گفت شاطی الفرات یکی گفت طف .. یکی گفت نینوا .. تا گفت آقا جان اسم این سرزمین کربلاست .. یه وقت دیدن یه آهی کشید حسین فرمود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَعُوذُ بِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَ البَلا .. هاهُنا وَاللّهِ مَناخُ رِکابِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ سَفْکُ دِمائِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ قَتْلُ رِجالِنا، وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا نوشتن ابی عبدالله همه رو دور هم جمع کرد مرحوم شیخ شوشتری اینطور نقل کرده ابی عبدالله شروع کرد ساعتی گریه کردن .. اینجا همونجایی که زن هامونُ به اسارت میبرن .. ای حسین ... گفت حسین: دارم، با اشک کربلاتُ میبینم دارم، غم نگاهتُ میبینم اونقدر گرم هوا که از حالا زخم روی لبات و میبینم ای وای، منو اشکُ آه تو این سرزمین، نزن خیمه گاه ای وای، جلوتر نرو میترسم ازم بگیرن تورو ای وای، بمیرم برات .. چشمام خیره به سمت گوداله اینجا میشنوم از مادر ناله ای وای تعبیر خواب من اینجاست جسمت به زیر مرکب پا ماله ای وای، بمیرم حسین بدون تو من اسیرم حسین ای وای، یه روز از جفا میبینم تورو توی بوریا ای وای، بمیرم برات .. اینجا به روت میبندن دریارو اینجا میبینم اشک زهرا رو تیری که توی قلبت میشینه ای وای میدره چشم سقا رو ای وای، روی خاک میشینی تو آسمونا رو دود میبینی ای وای، که رحم ندارن رو سینه‌ی تو قدم میذارن ای وای، بمیرم برات ..
روضه و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به وادی کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم به نفس سید رضا نریمانی «اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بنیها وَالسِّرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِه عِلْمُکَ» اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ.. اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ باحق بگو از نوکران غم را نگیرد دار و ندارِ ماست ماتم را نگیرد *شنیدم هرجایی نامت برده بشه حرمتِ .. فلذا فرقی نمیکنه کجا بگم حسین .. انگار تو حرمت دارم میگم حسین .. به تو از دور سلام به سلیمان نبی از طرف مور سلام به تو از دور سلام به حسین از طرف وصلۀ ناجور سلام* ماه حسین آمد بخواه از مادر او از ما گنه کاران محرم را نگیرد از چشمهای گریه کن های حسینش ارث به جا مانده از آدم را نگیرد دلبستگی ها را بگیرد صحبتی نیست اما فقط، ذکر حسینم را نگیرد پرچم بماند بر زمین و زنده باشد حاشا برا نوکر که پرچم را نگیرد گمراه خواهد شد یقیناً ،هر کسی که دامان او این حبلِ محکم را نگیرد یک عمر با هم در عزایش گریه کردیم از ما خدا این اشکِ با هم را نگیرد ای کاش! شمشیر و سنانُ خنجرُ تیر جسم ولیُّ اللّهِ أعظم را نگیرد حداقل ای کاش در گودال قاتل در پنجه موی شاه عالم را نگیرد کس نیست تا با ساربانِ او بگوید اینگونه از انگشت، خاتم را نگیرد قرارِ زندگی هامون، همش دور و ورت باشه مرام و باورم مثلِ، مرام و باورت باشه نشد بشناسمت آقا، حالا این نوکرت گیره یه کاری کن حسینی شم، که دیگه واقعاً دیره فدای خونوادت شم، کمک کن خونوادم رو یکم بهتر شده حالم، نگیر از من محرم رو یه چندوقته که دلگیرم، من از زندونِ این دنیا تو که دلواپسم بودی، پَرُ بالم بده حالا قرار این بود و میمونه، که با برنامه ترباشم برای بچه هام باتو، یک الگو یک پدر باشم تا وقتی با توام مولا، توخونم آشنادارم یه عمره توی این خونه، یه عکس از کربلا دارم دلم سنگه ولی حتما، یه روزی باتو دُر میشه یه روزی اخرش این بد،میاد پیش تو حُر میشه شاعر: من حقم که، لایق نشدم من حقمِ چون، عاشق نشدم مثه فردایی کاروان رسید کربلا .. همه خیالشون راحته چون نگهبانی مثه عباس داره از خیمه ها محافظت میکنه .. رقیه راحت بخواب .. ــــــــــــــــــ نگرونم به جون خودت قسم چه کنم خیلی برات دلواپسم وقتی گفتی کربلا، دلم گرفت جوری که بالا نمیاد نفسم گله از این دلِ عاشق می‌کنم میشنوی صدامو هق‌هق می‌کنم یه چیزی بگو دلم، آروم بشه یه چیزی بگو دارم، دِق می‌کنم نمیدونم چه خاکی سرم کنم خیمه‌هامونو باید علم کنم باید از جلوی پای بچه‌ها دونه‌دونه سنگ و تیغ و جمع کنم قول بده مراقب خودت باشی زبونم لال اگه افتادی پاشی بلایی سرت بیاد من چه کنم جز تو هیچکی و ندارم داداشی قول بده به سمت درگیری نری طرفِ مسیر هیچ تیری نری دم گوش ذوالجناح اینو میگم قول بده سمت سرازیری نری آروم آروم توی ازدحام بزن اگه افتادی زمین صدام بزن حرمله به جای سینه‌ی حسین تیرتو به سمت بچه‌هام بزن ــــــــــــــــــ یک دم تصورکن، که زینب بی‌تو باشد اکبر نباشد، تازه سقا هم نماند برگرد تا زخم گلوی خشک اصغر تشنه برای جرعه‌ای مرهم نماند نزد رقیه باش تا آرام باشد درسینه‌اش یک ذره درد و غم نماند برگرد تا اینکه زبانم لال، زینب وقت شلوغی بین نامحرم نماند انگشترت دستت نمی‌ماند رَدش کن تا ساربان در فکر این خاتم نباشد ــــــــــــــــــ خدا رو شکر که خیمه سیرابه حالا که مشکامون پُر از آبه رقیه رو دوش اباالفضل و علی رو دست مادرش خوابه ولی دلم یه دنیا غم داره دلشوره آرومم نمیزاره جای گلای باغ زهرا نیست تو این بیابون که پر از خاره اشکم می‌ریزه داداش به احوالت زخمی نشه یه وقت پَر و بالت بری ازم جدا بشی و من بخوام بگردم اینجا دنبالت نمیزدی حرف جدایی کاش تو رو خدا فکر دل من باش حتی واسم سخته می‌بینم که خاکی شده صورت تو داداش میدونم اینا نقشه‌ها دارن میخوان تو رو جدا کنند ازمن دلواپسیام میشه بیشتر با صدای پای مرکب دشمن از تیغ و نیزه‌ها نشی سیراب نمونی تشتۀ جرعه آب لباس کهنه رو تنت کن که نسوزونه تنِ تو رو آفتاب همه اینا برا امروز بود بریم روز عاشورا .. منم زینبی که، غریبیتو دیدم توی نصف روز از، زمونه بریدم تو میدونی داداش،که من چی کشیدم یه جوری به دور، حرم میدویدم تموم امیدم، یهو نامید شد که باد مخالف، وزید و شدید شد تو گرد و غبارا، تنت ناپدید شد موهامو می بینی، یه روزه سفید شد که دیدم به دورت، عدو حلقه بسته یکیشون با چکمه، رو سینه‌ات نشسته دیدم قاتلت رو، که خنجر به دسته صدا میزدی با، دهان شکسته همون روضه‌ای که، گلوتو بریدن با سر نیزه هاشون، تورو میکشیدن منو مادرت رو، گمونم ندیدن که با مرکباشون، به روت میدویدن
همه دور زینبُ گرفتن .. عقیله میخواد از ناقه پیاده بشه ، همۀ بنی هاشم اومدن؛ حلقه زدن دور این خانم و گرفتن .. چه خبره؟؟ عمۀ سادات میخواد از ناقه پیاده بشه ، کسی نباید قد و بالای این خانم و ببینه .. یه بار تو کوچه ها قد و بالای مادرم و دیدن بسه .. یه بار در خونه برا علی مادر ما از خونه بیرون اومد .. کمربند علی رو گرفت. همه مادر مارو دیدن بسه .. همه بنی هاشم اومدن؛ چه خبره؟ عقیله میخواد از مرکب پیاده بشه .. اما یه روزی هم رسید همه رو بی بی سوار ناقه ها کرد؛ یهو دورش رو نگاه کرد دید دیگه کسی نمونده .. میخواد سوار ناقه بشه؛نمیتونه .. ↫
به امام حسین علیه السلام عرضه بداریم: ای کاش ما همراه کاروان شما در کربلا بودیم و‌جان ناقابلمان را فدایتان می کردیم. یالَیْتَنی‌ کُنْتُ مَعَکُمْ فَافُوزَ فَوْزاً عَظیماً.
|⇦دارند در کرب و بلا.. و توسل ویژۀ ورود خاندان آل الله به وادی کربلا اجرا شده شبِ دوم محرم ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دارند در کرب و بلا تعویضِ پرچم می ‌کنند دارند عالم را پُر از اندوه و ماتم می ‌کنند فرقی ندارد خوب و بد وقتی که در هم می ‌خرند این خانواده فکر هر آلوده را هم می ‌کنند *يكي از علما مي فرمود: امام حسين جنس بُنجُل رو هم مي خرند...* پاداش هر بانی در این وادی مضاعف می ‌شود هر دِرهمی که می دهد ، هفتاد دِرهم می ‌کنند صد مُرده را جان می دهد ،یک یا حسینِ سینه زن سینه زنانش کارِ صد عیسی بن مریم می ‌کنند رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده *روايت داريم،شبِ اولِ مُحرم، حضرتِ حق، لباسِ خونينِ امام حسين رو به عرش آويزان ميكنه...* رَختِ شه عریانِ شده ، از عرش آویزان شده جن و مَلَک گریان شده ، روضه مجسم می ‌کنند نَظمِ زمین و آسمان یکدفعه بر هم می ‌خورد تا جسمِ شاه کربلا را نامنظم می‌ کنند *چيكار كردن خواهرت هم تو رو نشناخت آقا؟...* نامردها با حوصله، یک بی کس و بی یار را تنها برای دِرهمی دارند دَر هم می ‌کنند ده تا سوار از یک طرف ، یک ساربان از یک طرف دارند تکه تکه عضو از پیکرش کم می کنند *هر كسي يك گوشه رو بُرد"السلامُ عَلَي الحُسين، السلامُ عَلَيكَ يا اَباعبدالله" شب دوم مُحرمِ، كاروانِ امام حسين رسيد كربلا، زياد شنيديد يه نفر اومد زمين رو معرفي كرد: آقا! اينجا كربلا هم نام داره...ابي عبدالله يه دو جمله روضه مكشوف خوند، فرمود: "هاهُنا وَاللّهِ هَتْکُ حَریمِنا" اينجا حُرمت ما رو زيرِ پا ميذارن"وَ هاهُنا وَاللّهِ ذِبْحُ اَطْفالِنا"... رُباب!رُباب!،رُباب!...اول كه نيزه هارو ديدن، بچه ها فكر كردن نخلستونِ، عمه داريم مي رسيم، الان ميآن استقبالِ ما...* پريشون و خسته ام،پُر از اضطرابم بيا و نگاه كن، به حالِ خرابم بذار بيشتر از قبل، چشات رو ببينم الهي كه هيچ وقت، غمت رو نبينم هوايِ دلامون، زمستونيِ چرا چشمِ تو، خيس و بارونيِ برايِ خوش آمد، يه لشكر رسيد آخه اين چه جور، رسمِ مهمونيِ شنيدم كه كوفه، پُر از نيزه دارِ برا اينه داداش، دلم بي قرارِ چه كابوسِ تلخي، بازم پيشِ رومِ چه بغضِ عجيبي، ميونِ گلومِ نگو بي تو بايد بمونم داداش نگاه كن به بارونِ چشمِ تَرَم نگو يه روزي با حالِ خراب از اينجا تا گودال بايد برم بگو شيبِ گودال، اصلاً كجاست؟ كه از هولِ غارت زمين مي خورن نگو كه رگايِ داداشِ منُ با يه خنجر كهنه، كج مي بُرن *آره امروز كاروان رسيد كربلا، با چه احترام و عزتي مخدّرات رو پياده كردن، حضرتِ عباس زانو گذاشت، خواهرم پياده شو، پا رويِ زانويِ من بذار، علي اكبر يه طرف، قاسم يه طرف، نامحرم نباشه، خانوم پياده بشه... خواهرا از خدا بخواهيد، سايه مَردت هميشه بالا سرت باشه، اگه سايه ي مَردت بالا سرت باشه، كسي به خودش اجازه ي بي ادبي نميده، لذا زينب تا سايه ي مرد بالا سرش بود كسي بهش نگاهِ چپ نكرد، كسي بي ادبي نكرد، آي حسيني ها! من اشاره به عاشورا نميكنم، چهل رو ميرم جلوتر، كاروان از كوفه و شام برگشت كربلا، اومد زينب كنارِ قبرِ حسين، گفت: داداش! مستحبِ، وقتي كنارِ يه قبري ميري آب بريزي، داداش! چطور آب رو قبرت بريزم، الهي خواهرت بميره، يادم مياد از لبايِ خشكت، داداش!يه چيزي بهت بگم، حيف كه نامحرما دارن مي بينن، اگه نامحرما نبودن لباسم رو بالا ميزدم كبودي و زخم هاي تنم رو ببيني، كنايه از اينكه همه ي كاروان همين وضع رو دارن... عزيزِ دلم يه مسافرت ميخواي بري، بچه ي كسي رو همراه خودن نبر،اگه اتفاقي براش بيوفته، رويِ برگشتن نداري،گفت: داداش! يه امانت پيشِ من داشتي، داداش! براش كم نذاشتم،اما دستِ خالي برگشتم، اگه اون شب سَرِ تو رو نياوُرده بودن، من سالم مي آوردمش...ديدن خانم از سَرِ قبر بلند شد، كجا ميري؟ گفت: عباس مادرش كربلا نيست، عباس گريه كن نداره...اي حسين... ↫
"اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا حُسِین" "السَّلَامُ عَلَى مَهْتُوكِ الْخِبَاء" بمیرم...بمیرم... فریاد یا محمّداه ! حسین رسیده کربلا... *فردا همه با احترام پیاده شدند...یه وقت صدا زد:" اعوذ بِالله مِن الکَربِ و البَلاء...هَاهُنَا مَسْفَكُ دِمَائِنَا و سَبیُ حَریمِنا و مقبَحُ اطفالِنا..."یه ساعتی هم رسید...* امان از ماجرايِ پيكر او امان از سرگذشتِ حنجر او تني ماند و سری بر نيزه ها رفت بماند قصّه ی انگشترِ او.... *حسین...* فردا که زینب با احترام پیاده میشه.. عباس میاد.. علی اکبر میاد...قاسم میاد...عُلیا مخدره نزولِ اِجلال می کنه...از همون اول خواهر رو آماده می کنه...* ببین زینب این دشت و بی حضورِ من تصور کن برادرت رو بی‌کفن تصور کن سَرِ من و بدون تن تصور کن تصور کن... جهان بدون من چه سوت و کور باشه سر حسین رو نیزه از تو دور باشه سر حسین یه شب توی تنور باشه... *آخ بمیرم برات...اون موقعی که کوفه خطبه می خوندی...گفتند: چه کار کنیم زینب آروم بشه...؟! سری به نیزه بلند است در برابر زینب... خدا کند که نباشد سر برادر زینب... *یه وقت دیدند زینب لحنش عوض شد... " یَا هِلَالًا لَمَّا اسْتَتَمَّ کَمَالًا،غَالَهُ خَسْفُهُ فَأَبْدَا غُرُوبَا " ای هلالِ زینب! "ما تَوَهَّمتُ یا شَقیقَ فُؤادی، کانَ هذا مُقَدَّراً مَکتوبا" فکرِ امروز رو نمی کردم...یه وقت اشاره کرد: " يا أخی فاطِمة الصَّغيرَةَ کَلِّمها، فَقَد کادَ قَلبُها أن يَذوبا"با این دختر حرف بزن...* تصور کن... جهان بدون من چه سوت و کور باشه سر حسین رو نیزه از تو دور باشه سر حسین یه شب توی تنور باشه حسین مگه جز تو کیُ داره آه ای زینب، آه ای زینب.... چشام داره برا تو می‌باره آه ای زینب، آه ای زینب.... یا ثارالله و ابن ثاره *دلم برا کربلا تنگ شده به کی بگم؟* صبوری کن قرارِ بی حسین به خونه برگردی با سیلی و با تازیونه برگردی با بدترین قومِ زمونه برگردی *خبر داری یا نه! حتما خبر داری...دخترت آمد کنار بدن پاره پاره ات...اونقدر به دخترت لگد زدن...من همه ش می گفتم: مادر یازهرا!...* ببخش من رو قرارِ خیمه‌هامونُ بسوزونن دلایِ بچه هامونُ بلرزونن ببخش که حرمت تو رو نمی‌دونن *یه وقت زینب صدا زد:دخترا ! "علیکُنَّ بِالفِرار..."همه فرار کنید...* حسین مگه جز تو کیُ داره آه ای زینب، آه ای زینب.... چشام داره برا تو می‌باره آه ای زینب، آه ای زینب.... یا ثارالله و ابن ثاره چقد خوبه اگه یه شب حسین منُ دعا می‌کرد صداش که میزدم خودش نگاه می‌کرد منو به اسم کوچیکم صدا می‌کرد چقد خوبه دلم پر از تپیدنِ حسین باشه... یه شب سرم رو دامنِ حسین باشه نگام به روضه خوندنِ حسین باشه *اگه ما خوب شدیم...اگه لایق شدیم...دو خط روضه ی مادرت رو برای ما بخون...ما یه عُمر روضه خوندیم،مادرت گریه کرد...یه شب تو روضه بخون از مادرت بگو...بگو:آتش زبانه می کشید...صورت مادرم می سوخت...* نمونده جز گریه برام چاره یا ثارالله وابن ثاره... میدونم این گریه اثر داره یا ثارالله وابن ثاره... : رضا یزدانی
من که امشب روضه هنوز نخوندم،میگم:زینب رو با احترام از محمل پایین آوردن، اما بعضی ها چرا دارن اشک می ریزن؟ آخه اون روزی که زینب از محمل پایین اومد اباالفضل بود، علی اکبر بود، اون روز که زینب پایین اومد،قاسم بود،حسین بود،اما شبِ یازدهم...شبِ یازدهم زینب بچه هارو سوارِ بر محمل کرد،اما خوب نگاه کرد دید کسی نیست کمکش کنه، دورش رو نامحرم گرفته،حسین!... دوباره امشب دلم گرفته منتظر زیارتِ همه وجودم سِیِّدَالعطشان، مظلوم حسین جان اگه مُحرمت نبود زنده نبودم دلشوره داشتم که محرمُ نبینم نشه بیام میونه روضه ها بشینم بگم حسین و بزنم به روی سینه ام خدایی قدر روضه هات رو ندونستم قدر مسیر کربلات رو ندونستم من قدر خیمه ی عزات رو ندونستم من بی تو آشوبم حسین به سینه می کوبم حسین ارباب محبوبم حسین جانم حسین،جانم جسین... حسینِ من ای، وصله ی جونم می بینی بی قراری و دلواپسیمُ بیا حسین جان، بریم از اینجا دارم می بینم از الان، من بی کسیمُ این کوفیا که بی وفاهایِ همیشه ان معلومِ واسه خیمه ها فکرِ آتیشن به کم تر از کُشتن تو راضی نمیشن دنیا جلو چشمایِ من تیره و تاره هر کی سرت رو بِبُره جایزه داره نمی گذرن از غارتِ پیرهن پاره بیا بریم تا دیر نشه خواهرِ تو اسیر نشه زینب یه روزه پیر نشه جانم حسین،جانم جسین...
"اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ" " اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج" بیابان با وجود تو برای ما بیابان نیست کسی که با تو می آید سفر دیگر پریشان نیست کنار تو کسی دلواپسِ خارِ مُغیلان نیست بیابان گردمان کردی ولی زینب پشیمان نیست اگر دربِدرِ کوه و بیابانم کنی عشق است اگر زخمیِ صد خارِ مغیلانم کنی عشق است پریشانم کنی عشق است ، حیرانم کنی عشق است اگر دنبالِ معشوق است دل ، دنبالِ سامان نیست بپرسی جای جایِ کربلا را شرح خواهم داد بپرسی مو به مویِ ماجرا را شرح خواهم داد مسیرِ کوفه تا شامِ بلا را شرح خواهم داد هر آنچه از تو پنهان نیست از من نیز پنهان نیست برادر جان تو ثارالله و ثاراللهِ دیگر من حسینِ قبلِ خنجر تو ، حسینِ بعدِ خنجر من تجلی می کنم در تو ، تجلی می کنی در من شهادت یا اسارت هر دو آغاز است ، پایان نیست بِنه پا بر زمین، این خاک ها مشتاق و لبریزند تمام دختران یک یک مژه بر پات می ریزند نباید هم به مهمان داریت این قوم برخیزند چرا که خلق می دانند، صاحب خانه مهمان نیست *همه کارِ خودتی، درد دستِ خودت،دوا دستِ خودت...حسین! نکنه مُحرم بگذره من شبا برات کم گریه کنم،همه زن و مرد،بچه ها هم اومدن برات گریه کنن، یکی میگه: دخترم آب میخوای بهت بدم؟ اگه گرسنه ای نون همراهم هست بهت بدم؟میگه:بچه ام گرسنه نشه...اما قربون بچه هات برم،حسین!.هی میگن:بابا مگه قرار نبود بریم کوفه مهمانی؟...* میانِ کاروانِ تو، ندیدم غیر زیبایی جوانانِ رشید و نونهالانِ تماشایی به همره بارِ گل آورده ام، آن هم چه گل هایی غلط گفته هر آنکه گفته این صحرا گلستان نیست نقاب افکن مرا با مَظهرِ حق رو به رو گَردان طنابی گردنِ زینب ببند و کو به کو گَردان همانگونه که مَردی از شهادت نیست روگَردان به پای تو زنی هم از اسارت روی گَردان نیست محال است از میانِ خیمه آهِ سرد برخیزد ز کوهِ صبرِ من حتی نشان درد برخیزد اگر زن شیرزن باشد به جنگِ مَرد برخیزد بجنگم با سنان ؟ هرگز!!سنان که جُزوِ مَردان نیست به زیر سایبانِ قد و بالای تو می خوابیم من و این کاروان از چشمه ی فیضِ تو سیرابیم نه اینکه دست ما دور است از آب و پی آبیم فراتِ بی لیاقت لایقِ لب های طفلان نیست *پیغمبر رو دیدن،بچه هارو دست رو سرشون می کشید،اما یه بچه ای رو بغل گرفت،می بوسید،گفتن:یارسول الله! محبت شما به این بچه با بچه های دیگه فرق میکنه،فرمود: آخه این حسین رو خیلی دوست داره... یارسول الله! ما هم امشب اومدیم یه حرف بگیم:یارسول الله! شاهد باش ما عاشقِ حسینیم، مادرامون میگن: یا حسین! شاهد باش،ما با محبتت بچه هامون رو بزرگ کردیم...* چه خوشبخت است طفلی که به حلقومش نگات افتد چه خوشبخت است آن کس که رویِ نعشش عبات افتد یکی با لب ، یکی با دل ، یکی با سر به پات افتد دلِ سلطانِ عالم را به دست آوردن آسان نیست *اهلِ اشاره!...* به طفلانِ تو گریه بر پدر کردن نمی آید به زینب معجرِ پاره به سر کردن نمی آید برادر جان! به ما اصلاً سفر کردن نمی آید کسی در خیمه هایِ ما به جز شش ماهه خندان نیست صدا زد: آی مردم! این شهیدِ ما مسلمان است بزرگ خاندانم را نمی بینید عریان است ؟! جوابِ قاریِ قرآنِ زینب بوسه باران است جوابِ قاریِ قرآنِ زینب سنگباران نیست علی اکبر لطیفیان *تا رسیدن به کربلا،اینطور نوشته شده درلهوفِ سید بن طاووس: هفت تا مَرکَب عوض کرد ابی عبدالله، هر چه می کرد، اسب حرکت نمی کرد، عاقبت از پیرمردی سئوال کردن:این سرزمین کجاست؟عرض کرد:یا اباعبدالله! نینوا بهش میگن.فرمود:بگید:آیا نامِ دیگه ای هم داره؟عرض کرد:بله آقاجان! اینجا رو کربلا هم میگویند، تا گفت:کربلا،ابی عبدالله زد زیرِ گریه،فرمود:" إِنَّا لِلَّٰهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُون"* بار بگشایید اینجا کربلاست آب و خاکش با دل و جان آشناست *همچین که خیمه ها رو به پا کردن،یادت باشه اول خیمه ی زینب رو برپا کردن، اول خیمه ی زن ها رو برپا کردن،اما یه سئوال دارم از شما، یه عُمر با شما گریه کردم،من از شما سئوال می کنم تو با گریه ات برام روضه بخون، می دونی زینب چطور از محمل ها پایین اومد؟ می دونی رقیه چطور از محمل پایین اومد؟ می دونی رباب چطور پایین اومد؟ الان من بهت میگم:با تشریفات، جوانهای هاشمی دورِ محملِ زینب،عباس با ادب زانو زد،یه دستِ عمه رو قاسم گرفته،یه دستِ عمه رو علی اکبر گرفته،عمه وقتی پایین می اومد یه نگاه به سر و صورتِ جوانها می کرد،می گفت: خدا حفظتون کنه،فقط یه نفرِ وقتی مقابلِ زینب میرسه سرش پایینِ،زینب میگه:عباسم! یه بار به من بگو خواهر...
اِنَّ اَكرَمَكُم عِندَ اللَّه اَتقاكُم... مِلاک نه آقازادگی است نه اِتصـالاتِ خانوادگی!
[ متن روضه شب دوم محرم ]: ( روضه ورود به کربلا ) نثار ارواح طیبه شهدا، از صدر اسلام تا الان، مخصوصا شهدای دشت کربلا، وجود نازنین آقا اباعبدالله الحسین علیه الصلاه و السلام، و شهدای مظلوم مدافع حرم، عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم کنید. (الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم) بسم الله الرحمن الرحیم... یا رحمن و یا رحیم... 🔸اهل ولا، چو روی به سوی خدا کنند 🔸اول برای یوسف زهرا، دعا کنند. اول هر مجلسی... دعای ما سلامتی امام زمانمون هست... اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً. 🔸ای روح دین! حقیقت ایمان! بیا، بیا 🔸ای جان جان و مصلح کل جهان! بیا 🔸تنها امید عترت و قرآن، بیا، بیا 🔸خورشید، تا به کی، در پس ابرها، نهان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» یابن الحسن... شب دوم محرم... کجا شال عزا به گردن انداختی آقا... کجا برا جد غریبت عزاداری میکنی... 🔸ای پر ز اشک چشم تو صحرا، بیا، بیا 🔸ای سینه سوز ناله زهرا، بیا، بیا 🔸ای آرزوی زینب کبری، بیا، بیا 🔸تا چند سرو قامت دخت علی، کمان؟ 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» آقا این روزها... همه دارن شما رو صدا میزنند.. امام زمان... 🔸مولا، کنار چاه، صدا میزند تو را 🔸زهرا، به سوز و آه، صدا میزند تو را اگه الان گوش دل باز کنیم... صدای آقامون امیرالمؤمنین به گوش می رسه... صدای ناله ی مادرمون زهرا به گوش می رسه... هی صدا میزنه... پسرم مهدی کجایی... یا بن الحسن... 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را از فردا وقتی کاروان ابی عبدالله وارد کربلا میشه... دیگه گریه های خانم زینب کبری هم شروع ميشه 🔸زینب به قتلگاه، صدا می زند تو را 🔸زخم عزیز فاطمه گوید به صد زبان 🔸«عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان» (شاعر: غلامرضا سازگار_میثم) صدات رو آزاد کن... هر کجای این مجلس نشستی... زن و مرد... پیر و جوان... ما هم امام زمانمون رو صدا بزنیم... (یا صاحب الزمان....) 🔸الهی بهر قربانی به درگاهت سر آوردم 🔸نه تنها سر برایت بلكه از سر بهتر آوردم شب دوم محرمه... یواش یواش کاروان ابی عبدالله به کربلا نزدیک میشه... مثل فردایی... روز دوم محرم... وقتی کاروان به سرزمین کربلا رسیدن ابی عبدالله فرمود... نام این سرزمین چیه؟ عرضه داشتند آقا... به این سرزمین قاضریه میگن... آقا فرمود آیا این سرزمین... نام دیگه ای هم داره یا نه؟... بله آقا جان... به این سرزمین نینوا هم میگن... یکی یکی اسم ها رو گفتند... اما ابی عبدالله هنوز به اسمی که میخواد نرسیده... حضرت فرمودند آیا نام دیگه ای هم داره یانه؟... آقا... به این سرزمین... کربلا هم میگن... تا نام کربلا رو شنید... صدا زد... اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ (خدایا به تو پناه مىبرم از اندوه و بلا) اینجا همون سرزمینیه که... جدم رسول خدا بهم خبر داده بود... انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَکُ دِمَائِنَا از مرکبهاتون پیاده بشید همینجا منزلگه ماست... اینجا همون جاییکه خون ما رو میریزند... وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا (لهوف ص 116) اینجا محل دفن ماست 🔸بار بگشائید کاینجا از عذاب 🔸میشود لبها کبود از قحط آب مردم... اینجا همونجاییکه... دستهای عباسم رو قطع میکنند... اینجا همونجاییکه علی اکبرم قطعه قطعه میکنند... اینجا همونجاییکه علی اصغرمو با تیر سه شعبه پرپر میکنند... 🔸یَا دَهْرُ أُفٍّ لَکَ مِنْ خَلِیلٍ 🔸کَمْ لَکَ بِالْإِشْرَاقِ وَ الْأَصِیلِ نميدونم وقتی خانم زینب کبری فهمید به کربلا رسیدند... چه حالی پیدا کرد... اومد کنار برادر صدا زد حسین جان... نمی دونم چرا وقتی به این سرزمین رسیدیم... دنیایی از غم به دلم نشسته... برادر جان حسین... اینجا چه سرزمینیه؟... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست آماده ای بگم یا نه... امشب برات کربلات رو از آقا بگیری... 🔸خواهرم اینجا زمین کربلاست 🔸این زمین غصه و درد و بلاست 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند آماده باش زینبم... 🔸خواهرم اینجا اسیرت میکنند 🔸در همین ده روز پیرت میکنند زینبم... طاقت داری بگم یا نه... 🔸می برن اینجا گلو و حنجرم 🔸پیش تو بر روی نی، آید سرم یکدفعه صدای ناله ی خانم زینب کبری بلند شد... چی میگی برادر... جلوی من حرف از مردن میزنی... مگه نمیدونی... زینب بدون تو میمیره... ابی عبدلله خواهر رو آروم کرد... اصلا هر کجا زینب بی تاب میشد... ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد... دلداریش میداد...
اینجا یک جایی بود که زینبش رو آروم کرد... 🔻گریز یک جای دیگه هم روز عاشورا... وقتی ابی عبدلله ميخواست بره میدان... دید خواهر خیلی بی تابی میکنه... هی دور برادر میگرده... میگه حسین... میخواهی بری میدان... زینبت رو تنها بگذاری... تو یادگار مادرمی... من بدون تو میمیرم حسین... خدا.. اگه دست ولایت حسین نبود... زینب کربلا جان میداد... صدا زد... خواهرم... انقده بی تابی نکن... من میرم میدان... اما تا صدای تکبیر منو میشنوی بدون هنوز زنده ام... مبادا صبرت رو از دست بدی خواهر... خدا به داد دل زینب برسه از اون لحظه ای که دیگه... صدای تکبیر برادر رو نشنید... بی تاب شده زینب... هی توی خیمه میشینه رو زمین... بلند ميشه... میگه حسین... چرا دیگه صدای تکبیرت نمیاد داداش... چیزی نگذشت صدای ذوالجناح رو شنید... تا فهمید ذوالجناح برگشته... اما حسین نیومده... دیگه طاقت نیاورد... دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه... (حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله...) از بالای بلندی یک نگاه کرد... دید دور بدن برادر رو گرفتند... یک نفر با سنگ میزنه... یک نفر با نیزه میزنه... جلو چشمانش برادر رو قطعه قطعه کردند... یک نفر هم خنجر گرفته... داره میره به سمت حسین... من ميگم شاید اینجا هم ابی عبدلله به فکر زینبه... اشاره کرده باشه... ارجعی... زینبم برگرد... نبینی خواهر... 🔸سوی خیمه برگرد، خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر، ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر، تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن، آه آتشینم (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ. سوره: شعراء آیه: 227) -.
پروفایل ویژه دهه اول ماه محرم آهی‌که‌ دَرفِرآقِ‌ تواَزجآن‌ کِشیدِه‌اَم اَفکَندِه‌ آتَشی‌ کِه‌ مِثالَش‌ نَدیدِه‌ اَم