eitaa logo
ذاکرین آل الله
244 دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.2هزار ویدیو
272 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
روضه و توسل به راوی دشتِ کربلا امام سجاد سلام الله علیه و ایام اسارت خاندان آل الله به نفس حاج احمدسلطانی •ೋ "صَلَّ اللّه عَلیکَ یا مظلوم یا اباعبدالله" "اَلسَّلامُ عَلَیکَ یا حُجَّة اِبنِ الحَسَن، آجَرَکَ الله فِی مُصیبَتِ جَدِّک " با غصه های آل عبا گریه می کنی در اوج روضه هایِ عزا گریه می کنی ما با گناه، اشکِ تو را در می آوریم از سوزِ بی وفاییِ ما گریه می کنی ای صاحبِ عزا، تو به این روضه هایِ ما می آیی و بدونِ صدا گریه می کنی گاهی نجف، مدینه، گهی کربلا و گاهی در مشهدِ امام رضا گریه می کنی *هر جا رفتی مارو هم دعا کن...* بر کُشته ی فتاده به هامونِ کربلا بر داغِ سید الشهدا گریه می کنی *امام زمان در زیارت ناحیه مقدسه فرمود:" بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما" اینقدر برات گریه میکنم، تا از چشام خون بباره..* این روزها به حالِ دلِ زینبِ اسیر در ماجرای شام بلا گریه می کنی بر رأس های رفته به بالای نیزه ها با خیزران و طشت طلا گریه می کنی حالا دوباره چشم تو را خون گرفته است با غصه های آل عبا گریه می کنی وحید محمدی *هم ناله شو با حجت بن الحسن، گریه کن برا اون کاروانی که سرها رو جلوتر می بردن، سرها رو بالای نیزه ها می چرخوندن، اینقدر دلِ عمه ی السادت رو خون کردن...* سری به نیزه بلند است در برابرِ زینب خدا کند که نباشد سَرِ برادرِ زینب *همه ی این صحنه هارو امام سجاد داره مشاهد میکنه، وقتی رسیدن کوفه، کوفیا همه میشناختن زینب رو که دخترِ امیرالمؤمنینِ، خدا نیاره بری جایی که بشناسنت، حُرمت نگه ندارن... گفت: داداش! یه نگاهی کردم، دیدم این زن هایی که دورم ایستادن دارن غریبیِ مارو تماشا میکنن، یه روز شاگردام بودن، یه روزی شاگردایِ درسِ قرآنِ خودم بودن... امام سجاد نگاه می کرد، این اُسرا رو مثلِ اُسرایِ تُرک و روم می بردن... "بازتر از این نمی تونم برات بگم، فقط همین رو بگم ناله بزن، با آستیناشون سرها رو می گرفتن... "* من از دیارِ غم و روزگارِ بارانم من از اهالیِ اشک و تبارِ بارانم کسی نمانده برایم غریب میمیرم کسی نمانده بگویم چقدر دلگیرم کسی نمانده بسوزم که عُقده وا گردد کسی نمانده زِ قلبم غمی جدا گردد *غلامش سئوال کرد، آقاجان! چرا اینقدر گریه می کنید؟ فرمود: والله ندیدی چه بلایی سَرِ ما آوُردن، بعد ازاینکه بابام رو بینِ گودال کشتن، عمه هام رو به اسارت بردن، دستاشون رو بستن، بینِ این شهرها می گردوندن، همه مارو تماشا میکردن...* قسم به سرخیِ چشمم به گرمیِ آهم نرفته از نظرم خاطراتِ جانکاهم چگونه با که بگویم، غروب غمگین است غمی که مانده به دوشم چقدر سنگین است من اشکِ بی کَسیِ خیمه‌گاه را دیدم میانِ خیمه ولی قتلگاه را دیدم که ذوالجناح پُر از خون ولی سواری نیست به جای جایِ تو غیرِ زخمِ کاری نیست حرامیان همه بر گِردِ پیکرش بودند تمامِ نیزه به دوشان پِیِ سرش بودند به یک طرف به جگر شعله خواهرش می‌زد به یک طرف به سر و سینه مادرش می‌زد چگونه با که بگویم غروب را دیدم به رویِ نیزه سری از بدن جدا دیدم : حسن لطفی *رفقا! اینا یه دردِ، اما اونی که از آقا سئوال کردن:آقاجان! کجا بیشتر به شما سخت گذشت؟ فرمود:" اَلشام، اَلشام، اَلشام..." آخه شامی ها یهودی خیلی دارن، خیلی هاشون دین ندارن، اینقدر به عمه جانم خندیدن...دیدم دارن با سنگ میزدنن، خاکسترِ آتش می ریختن، ساعت ها دَمِ دروازه ی شام مارو معطل کردن، آخه داشتن شهر رو آذین می بستن، جارچی هاشون جار میزدن: یه عده خارجی دارن میآرن... حسین…."بِأَبِی الْمُسْتَضْعَفِ الْغَرِیب،یا قَتیلَ الله، یٰا اَباعَبدِالله...* لطفی که کرده ای تو به من مادرم نکرد ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین… *بِأسمِکَ العظیمِ الاَعظم،بحق آقامون حجت ابن الحسن، یا الله…فَرَج امام زمان برسان..دستایی که به سویت بلند شده خالی بر نگردان…سلامتی و تعجیل در ظهور حجت ابن الحسن صلوات بلند بفرستید….* .
امام : بدانید که مردم به شما از نعمت‌های الهی بر شماست. پس، از این خسته نشوید که هر آینه به سوی دیگران سوق یابد.
نگفته ام غم دل را نگفته بسیار است.. غمی که میکُشدم عاقبت غمِ یار است به یاد خواب رقیه به یاد حمله ي زجر زمان خواب،دو چشمم همیشه بیدار است *غلام حضرت ميگه وقتي براي آقا غذا مي آوُردم آقا نمي خورد، اول مي نشست يه دلِ سير گريه مي كرد، آب مي آوُردم گريه مي كرد، مي گفتم: آقا چي شده مگه؟ حدودِ سي و پنج سالِ داريد گريه مي كنيد... مي دونيد آقا چي فرمودن؟ "قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً،قُتِلَ اِبْنُ رَسُولِ اللَّهِ عَطْشَانا" يعني بابام هم تشنه بود و هم گرسنه بود كُشتنش... هر وقت از كربلا تا كوفه و شام، مَردم از آقا سئوال مي كردن: شما كي هستيد؟ آقا مي فرمودند:" أنَا ابنُ مَن قُتِلَ صَبرا" يعني من فرزندِ اون آقايي هستم كه با قتلِ صبر كشتنش، يعني بابام رو يواش يواش كشتن، يعني نيزه دار با نيزه ميزنه، شمشير دار با شمشير ميزد، اونايي كه شمشير و نيزه نداشتن با چوب و عصا و سنگ بابام رو ميزدن...* تورو خدا جلویم گوسفند سر نبرید دلم ز دیدن این صحنه سخت بیزار است صدای‌ گریه نوزاد میکُشد مارا! خداکند که بخوابد!رباب تبدار است نمیروم سَرِ بازار دردسر دارد عذاب هرشب من ازدحامِ بازار است.. حصیر پهن نکردم به خانه ام اصلاً حصیر، روضه ی مکشوفه ی من زار است هنوز بعد چهل سال درد پا دادم هنوز بر کف پایم نشانی خار است هنوز جای غل وسلسله بر گردنم است هنوز چشم من از مشت بی هوا تار است آهای مردم "اَذَلَّ عزیزنا"یعنی محله ای بروی که هجوم اشرار است مقابلم به زن و بچه ام اهانت شد امان ز غربت مردی که بدگرفتار است سید پوریا هاشمی *بدن اربابِ مارو رها كردن رويِ خاكِ كربلا، حالا امام سجاد موقع خداحافظي از كربلا چي مي گفت:..* سپردمت به خدا و به ریگ های بیابان سپردمت به غبار و به خارهای مغیلان سپردمت به وحوش و به شیرهای درنده به مردمان دهاتی به آهوان پریشان سپردمت به هر آنچه كه هست اما تو سپرديم به كه رفتي؟ سپرديم به كه رفتي؟ به دلقكان و به كنيزان؟ به شمر و خولي و اَخنَس، به حرمله به سنان؟ تو كس و كارِ مني، شمر جلو دار شده با سرت راهنمایِ من و طفلان شده ای *سهل بن ساعدي ميگه: از مسافرت برگشتم به شهرِ شام، تا از دروازه ميخواستم وارد بشم، ديدم چه خبر شده، شهر رو آذين بستن، شلوغ شده، قيامتي شده، سئوال كردم عيدِ، خبري شده؟ گفتن: عيد نيست، يه عده خارجي قرارِ واردِ شهر بشن... در كتاب كاملِ بهايي اومده: اينقدر شلوغ شده بود، صبح زود كاروانِ اهلبيت رو وارد كردن، از دَمِ دروازه تا كاخ يزيد ملعون راهي نبوده، اما فقط همين رو بگم: دَمِ غروب بود كاروان واردِ كاخِ اون ملعون شد، نميذاشتن اين كاروان حركت كنه. يه عده از رو پشت بام سنگ ميزدن، يه عده خاكستر مي ريختن، يه عده ناسزا ميگفتن، نمي دونم چه جوري سنگ ميزدن، بعضي از مقاتل ميگن: اين سر چندين بار از نيزه افتاد زمين، اي حسين...ديدن اين سر به زبان اومد، هي مي گفت: " اَنَا المَظلوم..." امام سجاد ميگه: همين كه مارو مي بردن، به هم بسته بودن، همه به هم وصل بوديم، با يه طناب مارو به هم بسته بودن به هم، همينجور كه حركت مي كرديم، تا رسيديم مجلس يزيد، هر چي اين طناب رو مي كشيدن ديدن اين سلسله حركت نميكنه، اين قافله حركت نميكنه، چه خبر شده؟ نگاه كردم ديدم، عمه ام زينب ايستاده، ميگه: من كجا! مجلسِ نامَحرم كجا!؟ ميگه: اينقدر با تازيانه زدن...اي حسين اينجا يه جا بود بازويِ يه خانوم رو با تازيانه زدن، يه جا ديگه هم من سراغ دارم، تو كوچه ها همچين كه كمر بندِ علي رو گرفته، مي گفت: نميذارم عليم رو جايي ببريد، اينقدر با تازيانه و با غلاف شمشير به اين بازو زدن...ناله ات رو آزاد كن، با همه ي وجودت،بگو: يا حسين...*
: حبّ « » سرّالاسرار اگر مستقیم می‌جویی بیا ، از این مستقیم‌تر راهی وجود ندارد حُـبّ ...
روایتی از خدمت به عزاداران حسینی
سوزلرین ای که صاحب عزای حسینی بانی روضه های حسینی ذکر لب های تو گشته هرشب الامان از دل عمه زینب یا امام زمان کی میایی(۲) بر دل خسته ی ما نظر کن شام هجران ما را سحر کن از ازل دل به عشق تو بستیم بر سر راهت آقا نشستیم یا امام زمان کی میایی(۲) مستمندم فقیر و پریشان امشب از روی من رو مگردان سائل گوشه ی یک نگاهم میدهی یابن زهرا پناهم یا امام زمان کی میایی(۲) ای فدای نگاه تر تو غصه های دل مضطر تو روضه های غمت ناتمام است عمه ات بین بازار شام است یا امام زمان کی می آیی(۲)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
:زیر بار ستم نمی کنیم زندگی 🏴🏴🏴🏴 پيكر بى سر حسين به روى زمين نوحه خوانش شده رحمة للعالمين سينه زن فاطمه مى كند زمزمه واحسينا واحسينا اين زمين قتلگاه على اكبر است اى خدا مهد سرخ على اصغر است ناله هاى رباب شده در آفتاب واحسينا واحسينا مشك پاره پاره فتاده روى زمين مى رسد ناله ى حضرت ام البنين مانده بر خاك علم تكيه گاه حرم واحسينا واحسينا كربلا غرق در مصيبت و ماتم است ساربان شادمان ز غارت خاتم است مى رود تا به شام کاروان امام واحسينا واحسينا ناله ى فاطمه پر شده در عالمين هلهله مى كنند ز قتل صبر حسين بر زمين پيكرش روى نيزه سرش واحسينا واحسينا #
سبک: (( کجائید ای شهیدان خدایی..)) من شمس وِلا و مهِ بی مثل و قرینم انوار هدایت به سماوات و زمینم ( من نور مُبینم زین العابدینم من جان حسینم جانانِ حسینم ... ) تکرار در بند اسارت چه مصائب که ندیدم من در رهِ قرآن چه ستمها که کشیدم ( احیاگر دینم زین العابدینم من جان حسینم جانانِ حسینم ) تکرار هم از غم هفتاد و دو تن ناله زن هستم هم غُصّه خوره دلبر خونین بدن هستم (هم آن و هم اینم زین العابدینم من جان حسینم جانانِ حسینم ... ) تکرار چون لاله ی سرخی که شدم نوحه گر یاس همناله زِ سوزِ شررِ عَمّیَ العباس ( با امِّ بنینَم زین العابدینم من جان حسینم جانانِ حسینم ... ) تکرار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ناله‌یِ واعطشا بر جگرش می‌افتاد آب می‌دید به یادِ قمرش می‌افتاد بی سبب نیست که از جمله‌یِ "بَکّائون" است دائما اشک ز چشمانِ ترش می‌افتاد شیرخواره بغل ِتازه عروسی می‌دید یادِ لالایِ رباب و پسرش می‌افتاد با دلی خون‌شده می‌گفت که الشام الشام تا به بازار ِمدینه گذرش می‌افتاد روضه‌ی گم شدن و دفنِ رقیه می‌خواند تا به صحرا و خرابه نظرش می‌افتاد گوسفندی جلویش ذبح که می‌شد، یادِ خنجر ِکُند و گلویِ پدرش می‌افتاد وای از آن لحظه که از لایِ حصیری کهنه قطعه‌هایِ پدرش دور و برش می‌افتاد جلوی پای سکینه دم دروازه ی شهر از رویِ نیزه علمدار سرش می‌افتاد 🔸شاعر: ___________
چه جوری خاطره هام یادم بره سنگای به روی بام یادم بره سی سالِ دیگم اگه گریه کنم محاله بازارِ شام یادم بره **** خرابه برامون آشیونه بود ماجرای غربتِ زمونه بود حرفی از گرسنگی نمیزنم توی "شام" شامِ ما تازیونه بود * آتیشِ قلبِ کباب حرمله بود باعث رنج و عذاب حرمله بود توی راه رباب به آب لب نمیزد مأمورِ تقسیمِ آب حرمله بود * کسی میشه ببینه و جون نده؟ آه و ناله شو به آسمون نده؟ میدیدم ربابو گِریه ام میگرفت دستاشو بسته بودن تکون نده *** سنگِ غم شکسته بال و پرم و تا دیدم آتیش و اهلِ حرم و روزی صدبارمیمیرم زنده میشم که گذاشتم توی خاک خواهرم و 🔸شاعر: _______________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
توسل به حضرت ابوالفضل(ع) ای درد بی درمانلارا درمان ابوالفضل باب الحوائج شأنیوه قربان ابوالفضل ای شیعه نین هر یرده امید و پناهی سنگر نشین زوّارلارین پشت و پناهی مظلوملارین سندن صورا یوخدور پناهی اول منصب و ایمانیوه قربان ابوالفضل ای بت شکن شیر خدانون شیر بالاسی حیران قویوپ قارداشیوین کرب و بلاسی اول آلتی گوشه قبرینون اوللوق فداسی احسان ایله احسانیوه قربان ابوالفضل هر کس سنین اَل آتسا دوتسادامه نیندن هرگز قایتماز دستِ خالی محضریندن اَل چکمروک بیزده سنون پاکدامه نیندن گوز تیکمیشوک احسانیوه قربان ابوالفضل ای کربلا میدانینون رحمت هماسی شأنون بویوک قبرون کیچیک وارماجراسی بسکی یروبلار جیسمیوه پیکان یاراسی غیرتلی مظلوم جانیوه قربان ابوالفضل دیوانه عشق حسینوک یا ابوالفضل پروانه شمع حسینوک یا ابوالفضل محتاجِ درمانِ حسینوک یا ابوالفضل اول شاه لب عطشانیوه قربان ابوالفضل قلبیم اولوب هجران غمینده شانه شانه شش گوشه قبرین حسرتی اود ویردی جانه بو حسرتی قبره آپارام یانه یانه باغلی قالان یولّاریوه قربان ابوالفضل هر کس اولا عشق حسینون مبتلاسی وصلِ حبیبه اَل تاپار اولسا وفاسی محشر گونی اجرین ویرر مظلوم آقاسی اول گلشن جانانیوه قربان ابوالفضل آغلار گوزیله ایستروک صاحب زمانی گلسون اوزی ویرسون براتِ کربلا نی قبرین اوپوب اولسون((وحیدی )) نوحه خوانی باب الحوائج شانیوه قربان ابوالفضل
❣﷽❣ ◾️🎤 ◼️ ؛ سلام علی ساکن کربلا تو سجادی و زینت عابدین فدایی اسلام و قرآن و دین که مسموم زهر جفا گشته ای به شهر مدینه تو از ظلم و کین ◼️سلام علی سید الساجدین تو ظلم و ستم دیده ای از هشام ولی غصه ات بوده از شهر شام ترا خارجی خوانده اند از جفا زدند آتش و سنگ از روی بام ◼️سلام علی سید الساجدین تو هجده سر روی نی دیده ای به شام بلا طعنه بشنیده ای به زنجیر و غل مبتلا گشته ای اسیر ستم پیشه گردیده ای ◼️سلام علی سید الساجدین قریب چهل سال اندر بکا برای شهیدان کرببلا قیام تو با خطبه و گریه بود قیام تو بوده دعا و ثنا ◼️سلام علی سید الساجدین چهل منزل از کینه در سلسله نمودند و بر ماتمت هلهله چه بر جانت آمد ز غم آن زمان جلودار سرها شده حرمله ◼️سلام علی سید الساجدین فدای تو و قبر بی زائرت و آن صحن ویران و بی حائرت به قربان غربت سرای بقیع کنم سرمه چشم خاک درت ◼️سلام علی سید الساجدین (
شهادت امام سجاد(ع) سینه زنی درسبک, ای منیم نازنین نگاریم گل آنا فاطمه هرایه / غملی قلبیم گلور نوایه/ ورخبر دادیمه یتوشسون/ بیر آنا شاه کربلایه/ سسلیرم یوخدی دادیمه بیرنفریم/ گل آنا یاندی پاره پاره جگریم هرایه گل هرایه گل/ زهریلن ایلیوبله مسموم/ ظلمیدن قلبیم اولدی مغموم/ عمرمون زهر کین زوالون/ ایلیوب بو مکاندا  محتوم/ تشنه لب شاه کربلا تک/ منده اوللام شهید مظلوم/ قلبیمون طاقتینی محنتلر آلوب/ گل آنا گوزلریم منیم یولدا قالوب/ هرایه گل هرایه گل,,,,,, من غم کربلانی گوردوم/ چوخلی ظلم وجفانی گوردوم/ کربلانون مصیبتیندن/ شامیده چوخ بلانی گوردوم/ کوفه وشام پربلاده/ چوخلی غم ماجرانی گوردوم/ قیرخ ایندی حسینه دل داغلامیشام/ هر گجه گوندوز ایوده من آغلامیشام/ هرایه گل هرایه گل,,,,,, من کیمی غصه غم چکن یوخ/ بیر نفر دردیمی بولن یوخ/ گورموشم مقتل اوسته عریان/ بیر بدن کی اونا کفن یوخ/ کل عالمده بو حسین تک / تشنه مظلوم جان ورن یوخ/ کوفیان ظلمی سربه سر باشلادیلار/ جان ورنده جنازه سون داشلادیلار./ هرایه گل هرایه گل چوخلی گل کربلاده سولدی/ قلبیمه دردو غصه دولدی/ سن بولورسن آنا اوچولده / جان ورنده  حسین نه اولدی/ قتلگاهه گدنده قیزلار / خیمده ساچلارینی یولدی/ عمه مون قلبینی غم وغصه یاریب/ قتلگاهه گیدنده زلفی آغاریب/ هرایه گل هرایه گل جان ورنده سنین حسینون/ سرور عالمین حسینون/ قانلی قودالیده یخیلدی/ خسته ودلغمین حسینون/ قتلگاهه سنی  چاغیردی/ تشنه لب مه جبین حسینون/ سسلدی گل بو پیکریم قاندی نه نه/ تشنه لیقدان دوداقلاریم یاندی نه نه هرایه گل هرایه گل باشی اوسته خمیده قامت/ سن گلوب ایلدون عنایت/ سایوی باشی اوسته سالدون/ قانلی قودالیده اوساعت/ سسلدین دور اویان حسینیم/ یاتما توپراقلار اوسته راحت/ گل منیده بابام کیمی یادیوه سال, / جان ورنده منیم آنا گویلیمی آل/ هرایه گل   هرایه گل 🏴🏴🏴🏴
❣﷽❣ 🔳 🔳 زیر بار ستم نمی کنیم زندگی اى سلام خدا به قبر خاكى تو آتشم مى زند غربت حاكى تو سيد الساجدين ماه محمل نشين 🔳 وا اماما وا اماما يادگار شهيد كربلا ياعلى روضه خوان سر به نيزه ها ياعلى گرچه جان بر لبى ياور زينبى 🔳وا اماما وا اماما اين جماعت كه از صبر تو وا مانده اند پيكرت را به زهر كينه سوزانده اند مى روى اى امام چون پدر تشنه كام 🔳وا اماما وا اماما ديده اى تو به شام دلهره و اضطراب خواهران شما كجا و بزم شراب شده اى نوحه خوان ديده اى خيزران 🔳وا اماما وا اماما
divan-efadaii-a@bamun1.pdf
3.84M
📕دیوان فدائی مازندرانی( مقتل) سراینده ی قرن سیزدهم هجری قمری مقدمه تصحیح وتعلیقات فریدون اکبری شلدره ای .
میزبان رفته است از اینجا و مهمان مانده است یک گلستان گل در این بَرِّ بیابان مانده است   گرچه آل الله را بردند از این سرزمین جسمشان رفته است از اینجا ولی جان مانده است   آنچنان اینجا رها کردندشان انگار که بر زمین اجساد مشتی نامسلمان مانده است قومی از راه آمدند و روی خاک کربلا ماه را دیدند که صدچاک و بی‌جان مانده است   یک طرف در خیمه‌هایی سوخته دیدند که در عبایی پیکری اما پریشان مانده است   در کنارش نوجوانی بود چون قرص قمر بر تنش رد هلال سم اسبان مانده است   پیکری بی دست را دیدند بین علقمه آسمانی بر زمین از تیرباران مانده است   از حضور مشک پاره نزد او دریافتند ساقی‌اش حتی کنار آب عطشان مانده است   ناگهان از راه مردی آمد و با گریه گفت چشمتان از چه بر این اجساد حیران مانده است   این عمو عباس، این هم اکبر و این قاسم است این تنی هم که در این گودال، عریان مانده است...   ...پاره های پیکر بابای مظلوم من است که جدا از هم، چنان آیات قرآن مانده است   پیکرش را با حصیری می‌برم در قبر و آه آه که انگشتی از دست سلیمان مانده است ✍