eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
شبی كه مطلع مهر از، طلوع زينب بود فروغ روز نشسته، به دامن شب بود هزار رود نوا گر ز كوثر و تسنيم روان به خانه ی زهرا،به بوی زينب بود هزار چشمه ی خورشيد، از كرانه ی شب دميده از دل مهتاب، و چشم كوكب بود شكوفه بار لب مرتضی بباغ دعا ستاره ريز دم مصطفی ،به يارب بود شراب نور زخمخانه ی سحر، جوشيد كه جام سرخ شقايق،ز می لبالب بود ۸ اگر چه “زين اب ”و را نهاد نام، رسول خدای داند، كاو زينب “ام و اب” بود زنی به همت و مردی، به مردمی سوگند پس از حسين سپهدار عشق، زينب بود 🔸شاعر: ___________________________
ألا که مقدم تو مژده ی سعادت داشت به خاک بوسی راهت فرشته عادت داشت سلام بر تو که ماه جمادی الاول ز جلوه ی تو به رخ هاله ی مسرّت داشت سلام بر تو که امّ المصائبت خوانند چرا که غم ز ازل در دلت اقامت داشت سلام بر تو و بر هر زنی که از آغاز به پاس پیروی ات از حجاب زینت داشت تو از همان شجر پاک عصمت آمده ای که ریشه در دل قرآن و جان عترت داشت تو دست پرور آن مادر گران قدری که قلب پاک پیمبر به او ارادت داشت تو سر بر آینه ی سینه ای گذاشته ای که بوسه گاه نبی بود و عطر جنت داشت تو زیر سایه ی آن گلبُنی بزرگ شدی که هر چه داشت شکوفایی از نبوت داشت ندیده دیده ی تاریخ چون تو بانویی که حق به گردن آزادی و عدالت داشت چه بانویی که پس از دختر رسول الله به هر زنی که تصور کنی شرافت داشت چه بانویی که ز فیض هدایت معصوم مقام و منزلتی هم تراز عصمت داشت چه بانویی که صبوری نمود چون زهرا چه بانویی که به قدر علی شهامت داشت چه بانویی که به حد کمال در همه حال اراده داشت، وفا داشت، عزم و همت داشت چه بانویی که به هنگامه ی اسارت هم وقار داشت، حیا داشت، شرم و عفت داشت چه بانویی که همه عمر در نیایش شب هزار بار ز خود تا خدای هجرت داشت چه بانویی که به همراه یک مدینه صفا گلاب گریه و یک کربلا مصیبت داشت چه بانویی که به خورشید خون گرفته ی عشق به قدر وسعت هفت آسمان محبت داشت دل تو بود پر از التهاب شوق حسین که لحظه لحظه ی عمرت از این حکایت داشت حسین نیز به شایستگی نثار تو کرد هر آن چه عاطفه و التفات و رأفت داشت نبود حاجت بوسیدن گلوی حسین حسین با تو هزاران هزار حجت داشت حسین از تو جدایی نداشت در هر حال مگر به خاطر اُنسی که با شهادت داشت چراغ آخرتش باد شاعری که سرود سه بیت ناب که دنیایی از طراوت داشت «نه ذوالجناح دگر تاب استقامت داشت نه سید الشهدا بر جدال طاقت داشت هوا ز جور مخالف چو نیلگون گردید عزیز فاطمه از اسب سرنگون گردید بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غلط نکنم عرش بر زمین افتاد» ستاره ی سحر تو که روی خاک افتاد هزار و نهصد و پنجاه و یک جراحت داشت من و مکارم اخلاق زینبی هیهات کجا برابر خورشید ذره جرأت داشت تو آن یگانه اسیری که در چهل منزل به دوش خسته ی خود کوهی از رسالت داشت تو خطبه خواندی و بر هم زدی اساس ستم ستمگر از سخنت جا به خاک ذلت داشت تو خطبه خواندی و در چهره ات تجسم یافت علی که در سخنش آیت فصاحت داشت پیام خون و شرف را به شام و کوفه رساند صدای روح نوازت که رنگ محنت داشت به هر بهانه به تفسیر انقلاب نشست کلام روح فزایت که رنج غربت داشت هلال یک شبه ات جلوه کرد از سر نی که با تو سوخته دل اشتیاق صحبت داشت پس از زیارت خون سر تو از محمل شفق طلوع نمی کرد اگر مروت 🔸شاعر: _______________________________ 🔹
خانه فاطمه آنروز تماشایی بود که فضا جلوه گر از آیت زیبایی بود در بهاری که نسیمش نفس جبریل است گل ناز دگری رو به شکوفایی بود خانه ای را که خدا جلوه عصمت بخشید در و دیوار پر از نقش شکیبایی بود تا بیایند به تبریک محمد جبریل با ملائک همه در حاال صف آرایی بود به خدا چشم خدا دست خدا وجه خدا ز جگر گوشه خود گرم پذیرایی بود تا که قنداقه او را به بر اورد حسن حالتی رفت در آنجا که تماشایی بود ساکت از گریه نشد تا که حسینش نگرفت این دو را چون که ز آغاز شناسائی بود دختری داشت در آغوش محبت زهرا که سراپا همه ایینه زیبایی بود دختری داشت سراپای همانند علی زینبی داشت که ذاتش همه زهرایی بود پنج تن آل عبا در دو جهان آقایند وز شرف زینبشان وارث آقایی بود پنج معصوم به او معرفت آموخته اند که ز ایمان و یقین در خور یکتایی بود وصف او عالمه غیر معلم شده است تا به این مرتبه اش پایه دانایی بود بود از صبر و رضا نایبه خاص امام نازم او را که به این قدر توانایی بود کربلا صحنه عشق است و در آن صحنه عشق همت زینب نستوه تماشایی بود به علمداری صحرای بلا کرد قیام رهبر قافله عشق به تنهایی بود یک زن و آنهمه داغ دل و آنقدر شکیب عقل از این واقعه در چنبر شیدایی بود دیده ام کور که شد خاک نشین ره شام آنکه خاک در او سرمه بینایی بود 🔸شاعر: ___________________________
ای به محمد بهشت، یاسمن آورده ای همسر شیر خدا شیر زن آورده ای محور هر پنج تن پنج تن آورده ای هم سخن مرتضی همسخن آورده ای هاجر و سارا است این، مریم عذراست این دختر زهراست این، زینب کبراست این دخت ولی خدا اخت حسین و حسن دختر علم و کمال مادر صبر و رضاست یک حسن و یک حسین یک علی مرتضی ست فاطمه ی دومی در بغل مصطفی ست هر سخنش یا حسین هر نفسش یا اخاست فاضله و عالمه، فاطمه ی فاطمه قبله ی جان همه، بر لب او زمزمه زمزمه اش برده دل از شه گلگون کفن آینه ی پنج تن طلعت زهرائیش می برد از خلق دل خلقت طاهائیش سینه ی صحرایی و دیده ی دریائیش همره مادر رواست ام ابیهائیش صبر علمدار او، حلم گرفتار او داغ شرر بار او، درد خریدار او عصمت و زهد و حیا بر تن او پیرهن از شب میلاد بود شعله ی تاب و تبش پیشتر از جد و باب خوانده خدا زینبش قصه ی کرببلا زمزمه ی هر شبش فاطمه از جان و دل بوسه زند بر لبش روح و روانش حسین، تاب و توانش حسین جان و جهانش حسین، ورد زبانش حسین نطق و بیان علی در نفسش موج زن عشق سرافراز او صبر زمینگیر او اشک شب فاطمه ریخته در شیر او زخم شهیدان عشق آیه ی تطهیر او آیه ی بالای نی تشنه ی تفسیر او درس نیاموخته، شمع صفت سوخته چهره بر افروخته، دیده به ره دوخته تا چه شبی با حسین کوچ کند از وطن خون خدا شهر عشق زینب کبری درش فخر کند فاطمه خوانم اگر کوثرش شجاعت از حیدر و شهامت از مادرش بر سر نی آفتاب گشته به دور سرش کوفه کشد انتظار، می دهد از کف قرار تا که شود آشکار، صبح وصال دو یار گردش خورشید و ماه بین دو صد انجمن ای هدف انبیاء زنده ز ایثار تو چشم خدا نوک نی طالب دیدار تو سرخی خون حسین زینت رخسار تو معجزه ی حیدری منطق و گفتار تو حیدر را حیدری، کوثر را کوثری قرآن را منظری، زهرای دیگری در ادب و در کمال در عمل و در سخن هر که حسینی بود فطرت او زینبی است زنی که با عفت است عفت او زینبی است حجاب او زینبی است عصمت او زینبی است همت او زینبی است غیرت او زینبی است تو روح را مکتبی، تو علم را کوکبی تو زین امّ و ابی، تو زینبی زینبی زینب ظالم ستیز زینب دشمن شکنی فاطمه و احمد و پنج امام همام از تو به اوج جلال گرفته اند احترام نیست عجب گر خدا بر تو رساند سلام صبر تو در قتلگاه خرید جان امام تو زینبی کیستی؟، حور، ملک، چیستی؟ چو فاطمه زیستی، اگر تو او نیستی چگونه نازد حسین به صبرت ای ممتحن - تو از چهل مرز عشق به شام کردی سفر تو هر قدم داشتی نوید فتح و ظفر در اختیارت قضا در اقتدارت قدر به هیجده آفتاب رخ منیرت قمر به سینه ات چنگ ها، به پیکرت سنگ ها به عارضت رنگ ها، در همه ی جنگ ها زنی نداده چو تو شکست بر اهرمن تو مصحف کربلا تو آیت محکمی تو دختر فاطمه تو مادر عالمی تو در کلاس رضا فراتر از مریمی تو آبروی حسین به موج درد و غمی خون خجل از روی تو، صبر ثنا گوی تو دشت بلا کوی تو، مقاومت خوی تو تو در قیام حسین چو جانی اندر بدن تو آفتاب حجاز تو ماه ویرانه ای تو در کنار حسین چراغ هر خانه ای تو لاله ی فاطمه بین دو ریحانه ای تو بانگ خشم خدا به پور مرجانه ای شفای جانها دمت، جهان محیط غمت ثنای عالم کمت، چه آورد «میثمت» ثنای همچون تویی کجا بود حدّ من 🔸شاعر: _______________________________
در سرای عاشقی آه از دلم پا می شود صورتم با اشک دیده.. باز زیبا می شود راه تقوا پیشه کن در خدمت آیینه باش پاکی مطلق در این وادی ست معنا می شود با ولایت زندگی کن زندگی یعنی همین.. بنده ی خالص مطیع امر مولا می شود در اطاعت بانویی را می شناسم بی بدیل مانده ام مانند این زن خلق آیا می شود با ادب زانو بزن.. تا که بگویم نام او... در دل اهل خرد.. صبرش معما می شود نام این زن.. زینب است.. زین علی.. دختر ام ابیها.. عشق بابا می شود گفته اند صدیقه ی صغرا به این خلق عظیم این چنین که می رود یک روز زهرا می شود زنده کرده نهضت کرببلا را با دمش.. مریم آل محمد چون مسیحا می شود.. عاقله ست و عارفه حتی امینه عالمه ای بنازم بر لقب هایش چه والا می شود صاحب فضل ست و دانش‌؛ صاحب رزم علی با کلامش در دل ویرانه.. غوغا می شود گفته اند در روضه های زینبی بهر فرج گر دعا کردی.. بدان که زود امضا می شود 🔸شاعر: ___________________________
شب اگر مثل امشب است خوش است اگر از می لبالب است خوش است هر کسی که به زیر چرخ کبود آستان بوس زینب است خوش است شب گرفتار خانه ی علی است حق پدیدار خانه ی علی است غصه ای نیست دیگر از امشب او پرستار خانه ی علی است آمد و خود قرار فاطمه شد لحظه ی انتظار فاطمه شد مثل زهراست صبر و حوصله اش زینب آئینه دار فاطمه شد میکده هست مست باده هنوز دست ما عشق کار داده هنوز شاهکار است و مادر دنیا دختری اینچنین نزاده هنوز او پرستوی در هوای علیست او طلای پر از بهای علیست اخم در چهره اش ابهت داشت صوت خندیدنش صدای علیست او جواب دعای بی کسی است ناطق او صدای بی کسی است با نگاهش به مجتبی فهماند یاور روزهای بی کسی است خنده مادرش دلیلی داشت اول و آخرش دلیلی داشت طالعش سخت بود و صبر فقط اشک پیغمبرش دلیلی داشت از حسن راز را مگو آموخت باده شد باده شد سبو آموخت پدرش مرتضی ست پس بی شک خطبه خوانی خود به او آموخت به سر سفره ها نمک انداخت فاطمه پای او فدک انداخت از همان ابتداش قنداقه ش لرزه بر جان نُه فلک انداخت مرد تر از همه ست گرچه زن است تکیه گاه حسین با حسن است نطق حیدر ، صلابت زهرا زینب اصلا تمام پنجتن است 🔸شاعر: ___________________________
در سینه ام جز مِهر زینب جا نخواهد شد با او کسی در عاشقی همتا نخواهد شد عاشق شوی حرف دلم را خوب می فهمی ذکری شبیه "زینب کبری" نخواهد شد نوکر که جای خود،غلام نوکرانش هم درمانده و محتاج در عقبی نخواهد شد هر کس که گریان شد برای عمه ی سادات شرمنده پیش حضرت زهرا نخواهد شد داغ برادرها...اسارت...سیلی و غارت در چشم بانویی جز او زیبا نخواهد شد از غیرت و از عفت زهرایی اش پیداست حتی اگر معجر بسوزد وا نخواهد شد مِیلش شهادت بود در کرب و بلا،اما زینب نماند که عدو رسوا نخواهد شد بعد از ابوفاضل علمدار است و دین حق جز با اسارت رفتنش برپا نخواهد شد عمری بلا دیده ولی داغی برای او مانند داغ عصر عاشورا نخواهد شد همراه مادر هر چه بر سر می زنیم انگار قاتل ز روی سینه ی تو پا نخواهد شد کل تن تو جای زخم نیزه و تیر است جایی برای بوسه ام پیدا نخواهد شد؟ 🔸شاعر: _______________________
وقت نزول رحمت حق از سحاب شد یعنی که جام دیده ما پُر شراب شد مستی ما به رتبه اعلی رسیده است آن گونه که دل همه ما خراب شد زهراترین ستاره زهرا طلوع کرد نوری دمید و قبلگه آفتاب شد بعد از طلوع مِهر رخش دل جلا گرفت در ذره ذره‌های دلم انقلاب شد امشب خدا برای علی حیدر آفرید زیباترین دعای علی مستجاب شد یک نیمه اش حسن شد و یک نیمه‌اش حسین از شدت بزرگی‌اش عالی جناب شد از بس که شأن و منزلتش پر بها بود وحی خدا به حضرت ختمی مآب شد آمد ندا که نام دل آراش زینب است این گونه شد که زینت بابا خطاب شد قائم مقام فاطمه آمد ادب کنید از او سعادت دو جهان را طلب کنید ما از ازل گدای پریشان زینبیم شکر خدا که ریزه خور خوان زینبیم با یک دعای او همه عاشق شدیم و بس  یعنی که عاشقانه مسلمان زینبیم ما را خرید و نوکر اربابمان نمود  ممنون لطف و بخشش و احسان زینبیم طعم شراب کوثری او زبانزد است  مست و خراب باده جوشان زینبیم با یک نگاه حیدریش جذبمان نمود  ما قوم در به در، همه سلمان زینبیم حجب و حیای دختر زهرا زبانزد است  تا روز حشر ما همه حیران زینبیم مثل خدیجه هستی خود را فدا نمود  مبهوت عزم راسخ و ایمان زینبیم او یک تنه مقابل دشمن قیام کرد  دلداده‌های رزم نمایان زینبیم مانند مرد باشد اگر چه که خانم است خون علی میان رگش در تلاطم است او آمده زمین و زمان را تکان دهد مثل مسیح بر تن هر مرده جان دهد او آمده که با کرم کردگاریش با نور خویش بر سر ما سایه‌بان دهد او آمده که آیه‌ای از «هل اتی» شود بر دست‌های خالی ما آب و نان دهد او آمده که با نخی از تار چادرش بر دوستدار فاطمه برگ امان دهد او آمده پیمبر خورشید طف شود در ماجرای کرب و بلا امتحان دهد او آمده که حق خودش را ادا کند یعنی به راه عشق، دو تا نوجوان دهد او آمده برای حسین خواهری کند او آمده که خواهریش را نشان دهد خواهر ـ برادری که عزیز دل هم‌اند تنها همین دو عاشق و معشوق عالم‌اند هرگز کسی شبیه تو خواهر نبود و نیست در آسمان عاطفه اختر نبود و نیست دار و ندار تو همه وقف حسین بود مانند تو به پای برادر نبود و نیست حتی تو از عصاره جانت گذشته‌ای در کربلا، شبیه تو مادر نبود و نیست بر شانه صبور تو بار رسالت است مانند تو کسی که پیمبرنبود و نیست در ذیل خطبه‌های فصیح تو گفته‌اند: اصلاً کسی شبیه تو حیدر نبود و نیست شیوایی کلام تو را هیچ کس نداشت از ذوالفقار نطق تو خوشتر نبود و نیست زینب شدی که زینت شیرخدا شوی یعنی کسی شبیه تو زیور نبود و نیست در دفتر ثنای تو ای یاس مریمی این بس بُوَد که عالمه بی معلمی هر دختری که دختر زهرا نمی‌شود هر بانویی که زینب کبری نمی‌شود دار و ندار حضرت حیدر، مجلله جز تو کسی که زینت بابا نمی‌شود وصف و مدایح همه خاندانتان در فهم و عقل ما به خدا جانمی‌شود پرونده زمین و زمان،زیر دست توست بی اذن تو که نامه‌ای امضا نمی‌شود صبر و ادب به پای تو قد خم نموده‌اند این واژه‌ها بدون تو معنا نمی‌شود دریا اگر مرکب وگل‌ها قلم شوند یک شمه از فضائلت انشا نمی‌شود عیسی به نام نامی تو می‌دهد شفا بیخود مقام او که مسیحا نمی‌شود شأن ومقام حضرت مریم ز مهر توست بی مهر تو که بانوی دنیا نمی‌شود صدیقه و زکیه و تندیس عفتی تو گوهر مقدسه بحر عصمتی آیینه تمام کمالات مادری یادآور جلال وکمال پیمبری مستجمع جمیع صفات علی تویی یعنی تویی علی و علی تو، چه باوری؟ حیدر اگر به شهر علوم نبی در است بانو!تو هم به شهر وصال حسین، دری وقتی به روی دست نبی گریه می‌کنی چشم انتظار دیدن روی برادری در پای درس مادر خود پا گرفته‌ای بیخود نشد که عالمه آل حیدری علم لدنی تو گواه کمال توست الحق که از سلاله زهرای اطهری با هر کلام خود به عدو تیغ می‌کشی در رزم خود شبیه برادر، دلاوری با قدرتت به قله دل‌ها علم زدی فتح الفتوح آل علی را رقم زدی ای بانویی که اسوه شدی بر ادیب‌ها مدح و فضائل تو بُوَد از عجیب‌ها با هر خطابه تو علی زنده می‌شود مبهوت ذوالفقار کلامت خطیب‌ها وقتی که با حسین خودت حرف می‌زنی پیچیده می‌شود همه جا عطر سیب‌ها ای یادگار فاطمه، علیا مخدره زهرا نسب شدی که شوی از نجیب‌ها وقتی که نام توست به دارو چه حاجت است اصلاً نیاز نیست وجود طبیب‌ها با نام تو تمامی حاجات ما رواست ای بهترین تجلی «امن یجیب‌ها».. اسلام با حضور تو ریشه دوانده است عالم از این شهامت تو مات مانده است زینب اگر نبود که زمزم نداشتیم از ابر دیده بارش نم نم نداشتیم زینب اگر نبود دگر کعبه‌ای نبود باور کنید روح دعا هم نداشتیم زینب اگر نبود، میان کتاب حق جایی برای سوره مریم نداشتیم زینب اگر نبود کرم زاده‌ای نبود مثل حسن کریم دو عالم نداشتیم زینب اگر نبود به دنباله حسین جایی برای واژه «جانم» نداشتیم این حرف آخر است که امشب قلم نوشت زینب اگر نبود محرم نداشتیم 🔸شاعر: ___________________
امشب علی ولیمه به خلق جهان دهد امشب زمین فروغ به هفت آسمان دهد امشب خدا تجلی خود را نشان دهد با خط نور، بر همه خط امان دهد میلاد شیر دخت علی، شیر داور است سر تا قدم حقیقت زهرای اطهر است باید دوباره خلقت پیغمبری چنین آرد ز کعبه بنت اسد حیدری چنین بخشد خدا به ختم رسل کوثری چنین کز دامنش ظهور کند دختری چنین فخر رسول و فاطمه «زِینِ اَب» است این ام الکتاب صبر و رضا، زینب است این بَدرُ المنیر و شمس ضُحای علی است این بعد از بتول عقده گشای علی است این یادآور صدای رسای علی است این آیینه تمام نمای علی است این گفتار وحی در سخنش آفریده‌اند یا صورتی ز پنج تنش آفریده‌اند این مریم مقدس طاهاست، زینب است این یادگار ام ابیهاست، زینب است این نور چشم حضرت زهراست، زینب است این افتخار عصمت کبراست، زینب است در وصف او من آنچه بگویم شکست اوست آثار بوسه‌های علی روی دست اوست زینب که لحظه‌هاست همه یادواره اش زینب که سال‌هاست سراسر هزاره اش زینب که دل برد ز پیمبر نظاره اش زینب که خلقت است مطیع اشاره اش زینب که با صدای علی حرف می‌زند در شهر کوفه جای علی حرف می‌زند این است بانویی که پیام آوری کند هنگام خطبه معجزه حیدری کند یک عمر بر حسین و حسن مادری کند با دست بسته بر اسرا رهبری کند باران رحمت است که ریزد ز ابر او دین زنده از قیام حسین است و صبر او ای در تن مطهر تو جان پنج تن ایمان تو حقیقت ایمان پنج تن از کودکیت شمع شبستان پنج تن چشم تو آبیار گلستان پنج تن یادآور تکلم زهرا بیان توست اعجاز ذوالفقار علی در زبان توست حیدر ثنات گفته که این حیدر من است کوثر دعات کرده که این کوثر من است خون حسین گفته پیام آور من است قرآن دهد شعار که احیاگر من است صبر و رضا به مادری‌ات کرده افتخار خون خدا به خواهری‌ات کرده افتخار ایثار و صبر جمله ای از مکتب تو اند آیات نور گوهر لعل لب تو اند تو آسمانی و شهدا کوکب تو اند بالای نیزه محو نماز شب تو اند بسیار زن که صابر و نستوه بوده است کی مثل تو «رَأیتُ جَمیلا» سروده است بر شکر قتلگاه تو از داور آفرین بر استقامت تو ز پیغمبر آفرین بر ذوالفقار نطق تو از حیدرآفرین بر خطبه دمشق تو از مادر آفرین وقتی شدی به کوفه پیام آور حسین لبخند فتح زد به سر نی سر حسین از حنجر حسین تو، خنجر شکست خورد با خطبه تو خصم ستمگر شکست خورد تنهایی و ز صبر تو لشکر شکست خورد طغیان و ظلم تا صف محشر شکست خورد تو یک تنه تمام سپاه ولایتی حق است این که دختر شاه ولایتی پیغمبر حسین تویی با خطاب فتح نازل به سینه‌ات شد از اول کتاب فتح گردیده امتت سپه بی حساب فتح روی تو شد به برقع خون آفتاب فتح میثم هماره با تو مگر گرم گفتگوست کز معجز تو بار مضامین به نخل اوست 🔸شاعر: _______________________
در زندگی هیچ لذتی بزرگ‌تر از غلبه بر سختی وجود ندارد. لذت عبور از یک پله ، و رفتن به پله بعدی ... ساختن آرزوهایی جدید ، و تماشای به ثمر نشستن آنها ، همه لذت بخش هستند با ایمان و تلاش ادامه بده. و مطمئن باش، هیچ کوششی بدون‌‌ نتیجه نخواهد ماند ...
گاهی وقت ها برای انداختن درخت باید صد ضربه تبر بزنید. از این صد ضربه ، نود و نه ضربه‌ ی اول کارش این است ، که شرایط را برای ضربه‌ صدم آماده کند. اینکه درخت درطول نود و نه ضربه سر جایش است ، دلیل بر بیهودگی آن ضربات نیست ، دلیل دلسردی نیست ، دلیل ناامیدی نیست اینکه اقداماتی که می کنیم ، به سرعت جواب نمی دهد ، نباید در عزم و اراده ما خللی ایجاد کند. پس باید هر کاری که انجام میدهیم بگذاریم به حساب یکی از همان نود و نه ضربه اول. ضربه صدم بالاخره از راه میرسد و درخت را می‌ اندازد ، نگران نباش موفقیت صبر می خواهد ... .
گفت پیغمبر ، حسینم هست کشتی نجات بادبان و محور و سکان و لنگر زینب است 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn
امشب از عرشِ خدا بانگِ سعادت آمد نورِ چشمانِ علی(ع)، کوهِ صلابت آمد زینبِ حضرتِ زهراست بدانید فقط جهت ِ بندگی و صبر و رشادت آمد 🔹https://eitaa.com/Arbabhosyn🔹
امشب خدا به کوثر خود داد کوثری در بر گرفته فاطمه زهرای دیگری یا این که در لباس زن آمد پیمبری یا اینکه حق به حیدر خودداد حیدری این شیردختری است که شمشیر حیدر است سر تا قدم امام حسین مکرر است این پاک تر ز حاجر و حوا و مریم است سر تا قدم صحیفۀ آیات محکم است در وصف او مدیحۀ جن و بشر کم است ام المصائب است نه ام المحرم است این سیب سرخ باغ بهشت محمد است آب و گلش تمام سرشت محمد است زهراست جان احمد و این جان فاطمه است ریحانۀ محمد و ریحان فاطمه است طاها و قدر و کوثر و فرقان فاطمه است گویی تمام وحی به دامان فاطمه است تنها فهیمه ای که ندیده مفهمه از کودکی است عالمۀ بی معلمه بی او درخت سبز ولایت ثمر نداشت دریای آرزوی نبوت گهر نداشت انگار روز حادثه کم از پدر نداشت الحق که صبر مادر از این خوب تر نداشت وقت سکوت هم نفسش انفجار بود شمشیر اگر نداشت خودش ذوالفقار بود ام الکتاب صبر و رضا کیست زینب است فصل الخطاب کرب و بلا کیست زینب است فریاد خون خون خدا کیست زینب است آیینۀ حسین نما کیست زینب است زینب که لحظه لحظه شده غرق در حسین در گاهواره چشم گشوده است بر حسین زینب که چشم یوسف زهرا به سوی اوست حبل المتین شیر خدا تار موی اوست آیینۀ جمال خداوند روی اوست هرجا حسین جلوه کند گفتگوی اوست آبی که دارد آبرو از خاک کوی اوست زین اب است و زین رسول خداست این آیینه دار عرصۀ کرب و بلاست این زینب زنی که بوده به مردان امامتش اعجاز سید الشهدا در کرامتش هر روز هست روز بزرگ قیامتش دین سرفراز آمده در ظل قامتش با خون نوشته اند شهیدان مکتبی زینب حسینی است و حسین است زینبی 🔸شاعر: ________________________
در مدح تو لال می شود هر "غالی" تو مثل خدا محول الاحوالی در روز ولادت تو ای خواهر عشق جای همه ی مدافعانت خالی 🔸شاعر: ____________________ https://eitaa.com/Arbabhosyn
. سرشار از ترانه ی یك رود جاری ام امروز در نهایت امّیدواری ام احساس میكنم كه به دریا بدل شدم احساس میكنم كه بر این خاك جاری ام یك لحظه شادمانم و یك لحظه غرق اشك لبخند ناگهانی ابر بهاری ام با دست خالی آمده ام محضر شما رحمی كنید بر من و بر این نداری ام دست دلم دخیل پر چادر شماست بانو چه دیدنی است من و بی قراری ام یك عمر دوستدار حسین تو بوده ام حتماً به این دلیل تو هم دوست داری ام فانی ولی به لطف شما جاودانه ایم خدمتگزار بانوی این آستانه ایم از روشنای عرش طلوعی دگر رسید حوریه ای دوباره به شكل بشر رسید این بار چندم است كه در باغ اهل بیت طوبای فاطمیِّ علی را ثمر رسید بانو تو آمدی و به شام سیاه ما از فیض گام های تو نور سحر رسید امشب خود خدا به علی هدیه میدهد تو آمدی و زینت قلب پدر رسید تو آمدی كه دور برادر بگردی و اینگونه شد مدار فلك را قمر رسید تو آمدی به خاطر تنهایی حسین یعنی برای كرب و بلا همسفر رسید ما با حسین شور تماشا گرفته ایم امشب میان زینبیون جا گرفته ایم خورشید صبح گاهی بامت حسین بود بعد از دو هفته ماه تمامت حسین بود هر دفعه كه برادرت از راه میرسید از فرط شور و شوق سلامت حسین بود یک راستای نور وجود تو زینب است نوری كه در مسیر امامت حسین بود ساده ترش شد اینكه نوشتیم زینب و دیدیم در حقیقتِ نامت حسین بود در ذیل خطبه های فصیحت مورخان آورده اند تکه کلامت حسین بود در خانواده ای كه واژه ی برخاستن علی است از كودكی، ذكر قیامت حسین بود خواهر اگر توئی و برادر اگر حسین نادیده ام برادر و خواهر در عالمین حتی اگر كه مدح تو را صد كتاب كرد كی میشود فضائل تان را حساب كرد چشم من آن گلی كه به حسرت شكفته است باید به لطف گام تو گل را گلاب كرد حتی بیان نام تو اعجاز میكند این اسم سیئات مرا هم ثواب كرد هر حاجتی كه پیش خداوند برده ام گفتم به حق زینب و او مستجاب كرد آیینه ی تمام قد حجب فاطمه خورشید را طلوع رخت در نقاب كرد ای خواهر كریم مدینه فقیر را یك گوشه از كرامتت عالی جناب كرد تو آسمان ترینی و بالا تر از تو نیست ای خانمی كه هیچكس آقاتر از تو نیست ای لحن خطبه های تو شیواتر از همه مضمون جمله های تو گویاتر از همه تعریف داغ در نظرت جور دیگری ست ای كربلا به چشم تو زیباتر از همه حتماً تمام واقعه را خوب دیده ای ظهری كه بود جای تو بالاتر از همه اما كسی ندید كه نفرین كنی چرا ای آن كه ربنای تو گیراتر از همه ظهری كه سی هزار نفر بود و یك نفر افتاده بود زخمی و تنهاتر از همه ظهری كه در هجوم به گودال تیر و تیغ پیچیده می شدند و معماتر از همه این بود كه تنش به چه جرمی كفن نداشت بر روی خاك بود و سری در بدن نداشت شاید که ارث تو پیغمبری نبود در شام و کوفه روی تو خاکستری نبود پس هاله نور تو آنجا چه کاره بود؟ راوی دروغ گفته سرت معجری نبود بانو قسم به خون دهان برادرت بزم شراب جای چنین خواهری نبود با تو بنای گریه و زاری نداشتم اما اگر که مادرتان بستری نبود امروز با نفس زدنش خون نمی گریست دیروز اگر جسارت میخ در نبود جاری شده ست خون دل از دیده ترم آمد دوباره فاطمیه، وای مادرم 🔸شاعر: __________________________ 🔹.
تنها دلیل خنده ی حیدر خوش آمدی آیینه ی لطافت مادر خوش آمدی ای آن کسی که شهرت نام بلند تو از عرش رفته است فراتر...خوش آمدی از اشک شوق پر شده چشمان مجتبی ای روشنای چشم برادر خوش آمدی دروازه های کوفه به دست تو فتح شد یاد آور حماسه ی خیبر خوش آمدی محشر به نام نامی ات آغاز می شود ای زیر و رو کننده ی محشر خوش آمدی امشب شب دف است ، شب جام و باده است امشب خدا به فاطمه فرزند داده است از خاک پات، بوسه گرفته ست کهکشان سجده کنند بر تو شب و روز عرشیان از شوکت مقام تو این بس که بی وضو نام تو را حسین نیاورد‌ بر زبان عالم حریف جوش و خروشت نمی شود آن لحظه ای که پای حسین است در میان ای دست های تو پل مابِین عرش و فرش پیوند داده ای تو زمین را به آسمان محو علیِّ اکبرِ ارباب می شوی از بس که او شبیه علی می دهد اذان ذکر علی الدوام تمام ملائکه! بر چادر تو باد سلام ملائکه عالم فدای قلب صبوری که داشتی خورشید و ماه خیره ی نوری که داشتی ابن زیاد وقت ورودت به کاخ کفر عاجز شد از شکوه و غروری که داشتی دنیا ندیده است به خود در تمام عمر مثل برادران غیوری که داشتی صدها هزار حضرت موسی گذشته اند از جای جای وادی طوری که داشتی خورشیدِ بی غروبِ شب و روز کربلا! عالم ندیده است حسینی تر از تو را ای سرو پاکباز که غرق عنایتی دست مرا بگیر که دریای رحمتی از درک جایگاه تو این خلق عاجز اند مثل علی و فاطمه اعجاز خلقتی در وقت خطبه خواندن تو کل کائنات گفتند یکصدا: چه وقاری! چه شوکتی یک جا گناه های زبان پاک می شود وقتی که نقل می کند از تو فضیلتی جز اینکه خاک پای تو باشیم تا ابد در زندگی خویش نداریم حاجتی ای آبروی روی علی، ای خدای صبر باید نوشت: "زینب کبری" به جای صبر هدیه بده به خانه ی قلبم بهار را آرام کن دوباره دل بی قرار را زینب تو کیستی که به وقت نماز خویش وا داشتی ستایش پروردگار را آن خطبه های حیدری ات، بعد سال ها زنده نمود خاطره ی ذوالفقار را وقتی که خلق کرد خدا کائنات را دست تو داد گردش این روزگار را هر طور می شود دل ما را درست کن ما داده ایم دست خودت اختیار را جز تو کسی لیاقت زینب شدن نداشت دلداده ای شبیه حسین و حسن نداشت امشب بساط نوکری ما فراهم است بانو! فقط زیارت کرب و بلا کم است شکر خدا که سایه ی پر مِهر چادرت روی سر تمامیِ ذرات عالم است با اسم تو زمین و زمان زیر و رو شود پس نام نامی تو همان اسم اعظم است ای کوه صبر! ای که جهان زیر بال توست از تو مدد گرفته اگر کوه محکم است ما را بخر ، نگاه به اعمال ما مکن اینجا که آمدیم بد و خوب درهم است صدها هزار آسیه شاگرد مکتبت نام حسین هست شب و روز بر لبت خوشبخت آن دلی که گرفتار زینب است عالم به زیر دِین علمدار زینب است هر کس که حیدری ست بدهکار فاطمه ست هرکس حسینی است بدهکار زینب است امروز اگر که نامی از اسلام مانده است مدیون جان فشانی و ایثار زینب است از پادشاه های دو عالم غنی تر است آن سائلی که خادم دربار زینب است عباس ، ماهِ بی بدلِ خیمه هاست که از روی نیزه نیز نگهدار زینب است 🔸شاعر: ________________
به نام آنكه خدا با رخش نمايان شد به نام آنكه ز نامش دلم پريشان شد به نام آنكه ز نامش حسين گريان شد مسيح يك شبه از فيض او مسلمان شد براى عرض ارادت سرى خم آورده كتاب خواجه ز اوصاف او كم آورده به نام حضرت زينب كه واژه اى زيباست كتاب زندگى اش راه و رسم عاشق هاست يقيناً علت آن خون سيدالشهداست كه بعد اينهمه مدت هنوز پا بر جاست اگر كه نيست خدا،چيست اين زينب؟ كسى هنوز نفهميده كيست اين زينب كسى شبيه تو با فاطمه برابر نيست كسى شبيه تو بانو شبيه حيدر نيست كسى شبيه تو بر خاك كيمياگر نيست تو خواهرى!به خدا مثل تو برادر نيست "حسين بود و تو بودى..تو خواهرى كردى چه خواهرى تو برادر كه مادرى كردى تو آسمان اباالفضل و آفتاب حسين به هيبت علوى ات ابوتراب حسين هميشه در همه ى عمر پا ركابِ حسين هلاكه خنده ى اربابى و خراب حسين ستاره ى شب ارباب...قبله ى حاجات شهيد زنده ى گودال..عمه ى سادات تويى همان كه نشان داده اى قيامت را همان كه خنده ى او دل ربوده از زهرا همان كه وقت خداحافظى در عاشورا حسين گفت:حضرت عشق التماس دعا فداى ذكر قنوت و سجود تو بانو خلاصه گشته خدا در وجود تو بانو گريز روضه ى شعرم سر شكسته ى توست اسارت تو و ايتام و پاى خسته ى توست خرابه و تو و دست هاى بسته ى توست به روى خاك نماز شب نشسته ى توست چه شد كه وقت ركوع ياد مادر افتادى؟ به ياد مادرتان بين بستر افتادى اگر غلط نكنم مادرى خميده شده جوان خانه چه پژمرده و تكيده شده بگو براى چه مادر نفس بريده شده نگو به سينه ى او ميخ در كشيده شده "حيات در شريان جهان مادر توست نشانه دار ترين بى نشان مادر توست" 🔸شاعر: __________________________
نسیم پرده ی گهواره را تکان می داد برای عرض ارادت خودی نشان می داد ستاره های درخشان خوشه ی پروین کنار پنجره مبهوت کودکی شیرین شمیم قدسی او در مدینه پیچیده بهار آمده, بلبل به غنچه خندیده  چکاوکان به در باغ ریسه می بندند شکوفه ها همه دیوانه وار می خندند نشانه های ظهور مسیح ظاهر شد مدینه مرکز ثقل خیال شاعر شد  نسیم گرد سر نو رسیده دف می زد بنفشه داخل گلدان مدام کف می زد   صدای خواندن پروانه ها چه زیبا بود تبسم لب شیر خدا چه زیبا بود  ز نور طلعت رویش ستاره حیران شد و ماه با عجله پشت ابر پنهان شد  ستاره گفت به خورشید:- بی خبر ساده - خدا به فاطمه خورشید دیگری داده زمان سیطره وسلطه گشته طی خورشید  شکسته حرمت پوشالی تو ای خورشید حریر جذبه ی چشمان او اهورایی ست طلوع خنده ی زینب عجب تماشایی ست بساط فخر فروشی ز آسمان بر چین بیا زمین به تماشای دخترک بنشین بیا ببین که ندیدی کسی به این پاکی شدند خادمه اش, حوریان افلاکی نگاه حیرت خورشید تا بر او افتاد اسیر بند جنون گشت و نعره ها سر داد  هوار می زدومی گفت:وه چه نوری داشت! شبیه مادر خود چهره ی صبوری داشت بدون شبه وشک از قبیله ی نور است میان هاله ی انوار خویش مستور است وقار و نور جبینش به مصطفی رفته ولی غرور نگاهش به مرتضی رفته چه کودکیست ! که خود اشهدین می گوید و گاه خنده کنان یا حسین می گوید  چه کودکیست ! که گوید ثنای رب جلی دوچشم او شده خیره به ذوالفقار علی
یا که خدا به خلق پیمبر نمی‌دهد یا گر دهد پیمبر ابتر نمی‌دهد حتی اگر چه فیض الهی به هیچ کس غیر از رسول سوره کوثر نمی‌دهد دختر در این قبیله تجلی کوثر است بی خود خدا به فاطمه دختر نمی‌دهد زینب یگانه است و خدا هم به فاطمه تا زینب است دختر دیگر نمی‌دهد زینب رشیده‌ای ست که بر شانه کسی تکیه به غیر شانه حیدر نمی‌دهد زینب شکوه خواهریش را در عالمین دست کسی به غیر برادر نمی‌دهد او مظهر صفات جلالی حیدر است یعنی به راحتی به کسی سر نمی‌دهد زینب همان کسی ست که در راه عفتش عباس می‌دهد نخ معجر نمی‌دهد 🔸شاعر: _______________________________
پرورش یافته‌ی دامن زهرا هستی دانش آموخته‌ی مکتب مولا هستی مریم از محضرتان درس حیا آموزد. چون که محجوب‌ترین دختر حوا هستی جان گرفته شجر طیبه از آمدنت فصل سرسبز تولّا و تبرّی هستی خطبه ات، معجزه ات، منجی موسی صفتان تو کلیمی که فقط بی ید بیضا هستی بانگ کوبنده‌ی تان بر همگان ثابت کرد با ابالفضل علمدار هم آوا هستی طینت مرده‌ی شان زنده شد و فهمیدند علوی زاده‌ای و مثل مسیحا هستی دل دریایی تان در تب امواج غروب معنی واقعی هیبت دریا هستی واژه‌ها پیش مقامت همه تعظیم کنند تو خداوند نمادین غزل‌ها هستی روضه هامان همه با یاد شما ختم شود از همه زاویه‌ها روشن و پیدا هستی بعد هفتاد و دو زخمی که به جانت زده اند باز در بحبوحه حادثه سرپا هستی راز آن عصر غم انگیز چرا فاش نشد تو مه آلودترین فرد معمّا هستی 🔸شاعر: _______________________________
آن قدر عاشقیم که املا نمی‌شود مستی ما که در قلمی جا نمی‌شود زلف مرا به پنجره‌های ضریح عشق طوری گره زدند، دگر وا نمی‌شود باید که ناز داشت، کمی نیز غمزه داشت هر دختر قبیله که لیلا نمی‌شود آن کس که خاک پای مریدان میکده ست محتاج معجزات مسیحا نمی‌شود «تاک» مرا به عشق تو در خُم گذاشتند حالا شراب می‌شود و یا نمی‌شود ما مثل باده ایم شبی امتحان کنید انگور زاده ایم شبی امتحان کنید شکر خدا که نام مرا مبتلا نوشت از حاجیان کعبه‌ی سبز شما نوشت شکر خدا که دست قدر، دست سرنوشت نام مرا شریف‌ترین خاک پا نوشت صبح ازل به خاک تو پیشانی ام رسید این سجده را فرشته به پای خدا نوشت از ما سوال شد که اسیر تو می‌شویم؟ ما خواستیم و آیه‌ی «قالو بلی» نوشت بالای سر در حرم کبریاییش نام تو را به خط خودش با طلا نوشت یعنی تمام جلوه‌ی آل عبا تویی آیینه‌ی تمام نمای خدا تویی اعجاز بی مثال شما تا ادامه داشت موسی ادامه داشت، مسیحا ادامه داشت‌  ای بارش همیشه‌ی سجاده‌های نور در امتداد چشم تو دریا ادامه داشت بانو اگر به آینه‌ها سر نمی‌زدید تاریکی همیشه‌ی دنیا ادامه داشت در آسمان چهارم افلاک جا زدیم آیات ردّ پای تو، اما ادامه داشت تا زندگیت را به تماشا گذاشتی آن عمر جاودانه‌ی زهرا ادامه داشت‌ ای آفتاب روشن شب‌های کربلا‌  ای زینب مدینه و زهرای کربلا گفتیم آسمانی و دیدیم برتری گفتیم آفتابی و دیدیم بهتری گفتیم دختر اسد الله غالبی ایّام کوفه آمد و دیدیم حیدری تو از زمان کودکیت تا بزرگیت شیوا‌ترین مفسّر الله اکبری تو از کدام طایفه هستی که مستقیم فیض از حضور علم خداوند می‌بری بر شانه‌های سبز تو بار رسالت است تو اولین پیمبر بعد از پیمبری خورشید روی تو شرف مشرقین شد یک نیمه ات حسن شد و نیمت حسین شد‌  ای ماورای حد تصوّر کمال تو بالاتر از پریدن جبریل بال تو از مادری چنین، چنین دختری شود هم خوش به حال فاطمه هم خوش به حال تو غیر از حسین فاطمه، چیزی ندیده ایم در انعکاس آینه‌های زلال تو نزدیک سایه‌های عبورت نمی‌شویم نامحرمان عشق کجا و خیال تو؟ از گوشه‌های چشم تو ساحل درست شد محض رضای پای تو محمل درست شد تو زینبی و شیر زن بعد کربلا تفسیر نفس مطمئن بعد کربلا زهرا، نبی، حسین و علی و حسن تویی بانو تویی تو «پنج تن» بعد کربلا گاهی که طعنه می‌شنوی صبر می‌کنی یعنی تویی همان حسن بعد کربلا‌  ای گریه‌ی غریبی عریان بی کفن حالا تویی و پیرهن بعد کربلا قلبت تپید وسوره‌ی مریم شروع شد غمگین‌ترین غروب محرّم شروع شد‌ ای سایه بلند اباالفضل بر سرت‌ ای بال جبرئیل گلستان معبرت عباس هم رشیدی قد تو را ندید از بس که سر بزیر بُود در برابرت شب زنده دار شام غریبان کربلا دل بسته بر نماز شب تو برادرت‌ ای خطبه‌ی صدای تو نهج البلاغه ات وی محمل بدون جهاز تو منبرت هجده سر بریده به دنبال چشم تو هجده سر بریده نگهبان معجرت‌ ای قله نجابت تشوحید، جای تو عطر حضور فاطمه دارد حیای تو 🔸شاعر: _______________________________
عالم تمام عرصه جولان زینب است صد جبرئیل گوش به فرمان زینب است هرچه بلا به راه خدا میرسد نکوست نص صریح آیه قرآن زینب است از بس دعای زینب کبری گره گشاست حتی حسین دست به دامان زینب است آن ما رایت گفتن در اوج غصه ها یک گوشه از حقیقت ایمان زینب است طوفان گریه هاست کمی دیدن حسین تنها دلیل چهره خندان زینب است یک لحظه پا ز راه خدا پس نمی کشد هر کس که عالمانه مسلمان زینب است هر کس که در عزای حسینش شریک شد فردا به لطف فاطمه مهمان زینب است در ماجرای شام دلم قرص و محکم است پرهای جبرئیل نگهبان زینب است حتی برای روزی خود غصه هم نخور روزی خلق دست غلامان زینب است بی تاب و بی تبی مرا بیشتر کنید روزی زینبی مرا بیشتر کنید مستی اگر که شرط عبادات می شود پس عشق یار افضل طاعات می شود مستی اگر ز باده زینب شود پدید میخانه نیز قبله حاجات میشود یک روزه راه صد شبه طی میشود رفیق ذکرش دلیل سیر مقامات می شود در ذات لایزال خدا جلوه گر شود هر ذره ای که جلوه این ذات می شود اصلا بدیهی است که سلطان عالم است هر کس غلام عمه سادات می شود یک نسخه ی برابرِ اصلِ ز فاطمه است آنجا که سخت گرم مناجات می شود مبهوت مانده دهر از این صبر بی نظیر نه، بلکه صبر هم به خدا مات می شود آن حالتی که عاشق زینب گرفته است شک هم نکن که افضل حالات می شود یک دم اگر نگاه کند بر دل حقیر دل صاحب تمام کرامات می شود در باب فضل زینب اگر حرف کم زدیم تنها برای عقل مراعات می شود از لحظه ولادت خود با حسین بود تا لحظه شهادت خود با حسین بود مرغ دلم به کوی شما پرکشیده است با سر به سوی مجلست امشب دویده است در وادی شجاعت و مردانگی و صبر مردانه چون تو شیرزنی کس ندیده است مشغول فتح کوفه که بودی تمام شهر از نای تو صدای علی را شنیده است از جانب دمشق شما سالیان سال بوی بهشت سمت دل ما وزیده است سوگند میخورم که خدا این غلام را تنها برای نوکریت آفریده است عالم بدان که فخر من این است از ازل زینب مرا برای غلامی خریده است خانم بیا ببین که غلام سیاهتان از هر چه غیر عشق شما دل بریده است این افتخارم است که قلب حزین من تنها برای زینب کبری طپیده است عشقت به جان خریده ام ارزان نمی دهم بی اذن تو به هیچ کسی جان نمی دهم بخت دلم بدون نگاهت سپید نیست هرگز کسی ز لطف شما نا امید نیست بی فایده است شور بدون شعور، پس احساسِ بی ولایت زینب مفید نیست مدیون استقامت تو دین احمدی است قرآنِ بی شکوه وجودت، مجید نیست چون کوه استوار، دلِ من به راهتان سرو است در برابر دشمن چو بید نیست بی عشق تو جهادگرِ در مسیر حق حتی اگر که کشته شود هم شهید نیست صد مرده زنده کردن با ذکر یاعلی از نوکران حضرت زینب بعید نیست این ارث مادر است رسیده به زینبش پس بی دلیل موی شما هم سپید نیست بی بی اسیر غصه مادر شدی و پس تا فاطمیه هست دگر عید، عید نیست همواره در عزای شما گریه می کنم نوروز پا به پای شما گریه می کنم 🔸شاعر: _______________________________
امشب از اوج آسمانها نور آمد امشب امید چشمهای کور آمد گویا کسی شیرین تر از انگور آمد دیگر برای سینه زنها شور آمد قنداقه اش را جبرئیل از عرش آورد آیینه حق را به روی فرش آورد سوی زمین آمد تجلی از خدا  باز او آمد و انگار  آمد مرتضی  باز وقتی کبوتر با کبوتر باز با  باز پس می کند سوی حسینش چشم  را باز عالم ندیده این چنین خواهر برادر عالم شود قربان این خواهر برادر انگار این کودک قیامش فرق دارد ساقی کوثر گفته جامش فرق دارد زینب شده یعنی که نامش فرق دارد الحق عقیله احترامش فرق دارد او محترم باشد برای خانواده پشت سرش باشد دعای خانواده چشمان زهرائیش الحق بی نظیر است وقتی پدر شیر است او هم ماده شیر است از خاک عالم تا خدا او تک مسیر است هم شد شریک شاه هم نعم الامیر است نور دوعینش باشد، او هم هست آنجا هر جا حسینش باشد، او هم هست آنجا وقتی برادر هست چیزی کم ندارد غیر از برادر کار بر عالم ندارد او غصه ها دیده ست اما غم ندارد جز دوری از دلداده اش ماتم ندارد گویا سه روز است او حسینش را ندیده من مانده ام بانو چرا رنگش پریده؟ قبل از ازل تا حشر بی همتاست زینب تنها فقط یک گفت، چون یکتاست زینب هفت آسمان یک قطره پس دریاست زینب گرچه زن آمد بر زمین، آقاست زینب در نام او صد کیمیا را می توان یافت در زینب کبری خدا را می توان یافت دربار زینب ماورای عرش باشد عبد خدا بوده، خدای عرش باشد بی ذوالفقار او لافتای عرش باشد اصلا فقط زینب برای عرش باشد این ابتکارش را خدا وقتی که رو کرد دین خودش را در زمین با آبرو کرد همسایه حتی سایه ی او را ندیده انگار غصه طاقت او را بریده حالا زمان وعده ی زهرا رسیده باید ببیند کربلا را پس خمیده باید ببیند شمر در گودال رفته باید ببیند مادرش از حال رفته ایکاش هرگز او نبیند گرگ ها را ایکاش چشمانش نبیند بوریا را دعوا سر عمامه، نعلین و عبا را انگشت بی انگشتر خون خدا را 🔸
چادرت را می‌تکانی؛ می‌شود نوکر درست می‌چکد بر خاک، اشکت؛ می‌شود قنبر درست عرشیان از عرش می‌آیند، روی گنبدت می‌کنند از ریشه‌های پرچم تو پَر درست دکَه‌ی کوزه‌گرانِ شهر تو پُر رونق است می‌کنند از خاکِ گنبد کاسه‌های زر درست تا کبوترهای تو سرگرمِ لانه‌سازی‌اند می‌کنیم از خُرده چوبِ لانه‌ها منبر درست گر چه سرباریم؛ ما را از حرم بیرون نکن لااقل با پیکر ما می‌شود سنگر درست حُرمت یک کاشیِ صحنت اگر که بشکند می‌کنیم از دشمنانت کوهی از پیکر درست گنبدت شمع است، ما پروانه؛ پرچم شعله‌اش در طوافش می‌کنیم از خویش، خاکستر درست ... نامت آمد بر زبانم؛ دَر زدم؛ دَر باز شد شد براتِ کربلایم لحظه‌ی آخر درست 🔸شاعر :
روی دست عاشقی هرگز ندیدم منصبی هر کسی عاشق نشد اصلا ندارد مذهبی عشق یعنی کیمیاگر ، عشق یعنی معجزه مرگ یعنی زندگی بی عاشقی روز و شبی آسمان عشق می ارزد به هر هفت آسمان تا درخشان است در آن مثل زینب کوکبی ای دل دیوانه خاک پای زهرا را ببوس هر که این روزی ندارد تا بگردد زینبی بنده ی آن شیر بانوی دلیرم که نشاند حاء و سین و یاء و نون را همتش بر هر لبی بانی سینه زنی و روضه و دم زینب است 《این حسین تنها یک عاشق دارد آن هم زینب است》 نور می بارَد خدا کوثر به کوثر داده است بر تمام آفرینش شور دیگر داده است لرزه افتاده به جان ابتران رو سیاه حق دوباره یک خدیجه بر پیمبر داده است قدر زر ، زرگر شناسد ، قدر زینب را علی دختر مرد آفرین را حق به حیدر داده است هر چه در زهرا و حیدر هست را عینا خدا بی برو برگرد بر این شیر دختر داده است جای لالایی چرا زهرا برای زینبش نغمه جانم حسین جانم حسین سر داده است چشم ثارالله روشن ، آمده هم سنگرش آمده سرحلقه ی جان بر کفان لشکرش کس ندیده مثل زینب پای تا سر فاطمه بعد زهرا هم به خانه داشت حیدر ، فاطمه خلق و خویش ، مهربانیش ، حیا و عفتش فاطمه در فاطمه در فاطمه در فاطمه دشمن شیر خدا از غیرت او ذله شد در نماز عشق کرده اقتدا بر فاطمه دختری را مادری کرده است خیلی برتر از مریم و آسیه و حوا و هاجر فاطمه هر چه آمد بر سرش دست کسی معجر نداد فخر بر زینب کند تا روز محشر فاطمه هر زمانی که عقیله روبرویش می نشست خویش را از آینه می دید بهتر فاطمه خَلفا و خُلقا همه گفتند زهرا منظر است پس مزار زینب کبری مزار مادر است عالمی محو کمال بی بدیل زینب است عقل می نازد به خود وقتی عقیله زینب است خوش به حال سوریه از او گرفته آبرو خوش به حال علقمه ، ماهش کفیل زینب است خوش به حال آن فدائی های مظلوم حرم زنده ی جاوید شد هر کس قتیل زینب است مژده آمد زائران کربلا را از بهشت چایی شیرین موکب سلسبیل زینب است این هزار و چارصد ساله خود ِ توحید هم مات ِ مات از جمله ی هذا القلیل زینب است در مناجات سحر خوبان صدایش می کنند عبد زینب هر که شد عبد خدایش می کنند پنج تن مانند کعبه احترامش می کنند عرشیان مانند ما سجده به نامش می کنند آسمانی ها برای بردن دل از خدا خاک بوسی کبوترهای بامش می کنند شیرمردان شیر می گردند پای منبرش مرد میدان ها تاسی بر قیامش می کنند تا ابد اسلام پیغمبر بُوَد ممنون او تا قیامت قبله و قرآن سلامش می کنند جمله جمله خطبه اش لرزه به دل ها می نشاند کوفیان یاد علی با هر کلامش می کنند اوست حیدر در کلام و در مرام و در قیام پرچم حق داشت بر کف ، پا به پای چار امام کیست این که شام را مردانه ویران می کند عالمی را آتش عشقش گلستان می کند یک جهان دارد اسیر ، اما اسیری می رود جای او عرش و ولی رو بر بیابان می کند با غل و زنجیر تازه آمده نه ذوالفقار این زنی که این چنین مردانه طوفان می کند کیست این که خالصانه پیش سنگ و کعب نی یک تنه خود را سپر بهر یتیمان می کند وقت آن گشته است تا ثابت کند پیغمبر است راسِ روی نیزه را قاری قرآن می کند دستهایش بشکند آنکه برای درهمی قاری قرآن او را سنگ باران می کند اَینَ اکبر ، اَینَ سقا ، قلب زینب شد کباب قاری قرآن او تنهاست در بزم شراب 🔸شاعر:
جلال‌الدین سیوطی اهل سنت در رساله «زینبیه» خویش می‌نویسد: «زینب در زمان جدش رسول خدا پا به عرصه جهان گشود و در دامن وی پرورش یافت. او هوشمندی توانا و دوراندیش و دارای قلبی پرقوت و پرصلابت بود».
حرفی که دارم با شما گفتن ندارد این حرفهای بی صدا گفتن ندارد این دردها درمان ندارد غیر وصلت این غصّه ی بی انتها گفتن ندارد چشم گنهکار من و دیدار رویت دردی که باشد بی دوا گفتن ندارد هر بار توبه کردم و هر بار... بگذر این ماجرای توبه ها گفتن ندارد آقا اگر کاری برایت کرده باشم باشم اگـر بی ادعـا، گفتن ندارد هر صبح و شب گریان غمهایت نبودیم حال دل این بی وفا گفتن ندارد آقا خودت یک کربلا روزی من کن اصلاً فـراق کـربلا گفتن ندارد : چه غصه ها که نخوردم برای تو چه گریه ها که نکردم برای تو تمام خواست ما از خدا فقط این است یا عـاجل و تو سلام عليكم و رحمة الله، ، آدینتون معطر بنام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♡•• توبہ‌ ڪردم‌ بہ‌ڪسی‌ عشـق‌ نخوآهـم‌ ورزید روضہ‌خوان‌ گفت‌ ح‌ـسین‌ توبۂ‌‌ مـٰا ریخت‌ بھم .. صلی الله علیک یا ابا عبدالله ••✾🍂🥀🍂✾•• ⃟‌َ۪ٜؔٛٚؔ