eitaa logo
ذاکرین آل الله
281 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
302 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
يكى از جنگ هاى مهم اسلام ، جنگ خندق است. در اين جنگ، اميرالمؤمنین على عليه السلام‌در برابر سپاه كفر و شرک قرار گرفت. پیامبر صلى اللّه عليه و آله فرمودند: لَضَرْبَةُ عَليٍّ في يَوْمِ الخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الثَّقَلَيْنِ ضربه على در جنگ خندق ، از عبادت جنّ و انس نزد خدا برتر است. در برخى از نقل ها چنين آمده است: لَضَرْبَةُ عَليٍّ في يَوْمِ الخَنْدَقِ اَفْضَلُ مِنْ عِبادَةِ الاُمَّةِ إلى يَوْمِ القِيَامَة ضربه على در جنگ خندق از عبادت تمامى امّت تا روز قيامت برتر است. المستدرك على الصحيحين ۳ / ۳۲ .
امیرالمومنین_ علیه _السلام ..... تاریخ می گوید علی مولود کعبه است مولود کعبه نه، بگو موعود کعبه است او پیشتر از کعبه بوده نکته این است پس کعبه مولود امیرالمومنین است از چار رکن کعبه پرسیدم علی کیست گفتند بـا حیرت خدا هست و خدا نیست حجر و صفا و مروه و زمزم نـدانست از بیت کردم این سؤال، او هم ندانست تصویـر حسن غیب در آیینۀ اوست قرآن نازل نـاشده در سینۀ اوست از اول خلقت علی مشکل گشا بود عالم نبود و آن جمال دلگشا بـود او از خدا حکم دو عالم را گرفته او در تکامل دست آدم را گرفته خورشید، اسرار درون را با علی گفت پیش از درخشیدن همانا «یا علی» گفت پیغمبران هم با علی بودند و هستند پیش از نبوت با خدا این عهد بستند جبریل ذکر «لافتی الاعلی» گفت حتّی محمّد هم به خیبر یا علی گفت حکم از خدا بود و قلم دست علی بود در فتح خیبر هم علم دست علی بود اوصاف حیدر را نماید کس چگونه؟ جان محمد را ستاید کس چگونه؟ خلقت کجا داند کجا داند علی کیست؟ تنها خدا داند خدا داند علی کیست این کفر نبوَد، تا خدا دارد خدایی با دست حیدر می کند مشکل گشایی آنانکه از میزان حق، حق را ربودند والله خاک کفش قنبر هم نبـودنـد کی فتح کرده بدر و احزاب و احد را؟ کی کشته با یک ضربه عمرو عبدود را؟ کی در شب معراج با احمد نشسته؟ کی بر سر دوش محمد بت شکسته؟ کی کرده در میلاد، قرآن را قرائت؟ کی خوانده بـر کفار آیات بـرائت؟ کی جز علی نفس پیمبر شد؟ بگویید آیینۀ زهرای اطـهر شد؟ بـگویید کی در اُخوت شد برادر بـا محمّد؟ کی غیر حیدر شد برابر بـا محمّد؟ کی بهر حفظ جان احمد ترک جان گفت؟ کی جان به کف بگرفت و جای مصطفی خفت؟ کی یک تنه ره بست بر خیل عدو تنگ؟ کی بر بدن آمد نود زخمش به یک جنگ؟ کی جز علی بر خصم خود شمشیر بخشید؟ کی جز علی یک شب چهل منزل درخشید؟ کی مثل حیدر جوشن بی پشت پوشید؟ کی در تمام جنگ‌ها چون او خروشید؟ کی جز علی از اشک طفلی داشت پروا؟ کی غیر حیدر با محمد کرده نجوا؟ ای اهل عالم آیۀ اکمال دین چیست؟ این «لافتی الاعلی» درباره کیست؟ آن کس‌که خواندش خواجۀ کل،«کلّ دین» کیست؟ میزان حق غیر از امیرالمومنین کیست؟ ای تیغ حق از«بدر» تا «صفین» حیدر! نفس محمد یـا ابـوالسبطین حیدر! شیر خدا و شیر پیغمبر تـویی تـو حیدر تویی، حیدر تویی، حیدر تویی تو تو مصطفی را مهری و قهری علی جان او شهر علم و تو درِ شهری علی جان این شهر غیر از تو در دیگر ندارد اسلام جز تو یا علی حیدر ندارد تو پای تا سر رحمةٌ للعالمینی هم جان شیرین نبی، هم جانشینی من کیستم یک قطرۀ ناچیزِ ناچیز کز بحر جودت گشته‌ام لبریزِ لبریز بی تو خدا را بندگی کردم؟ نکردم جز با ولایت زندگی کردم؟ نکردم تـابید از اول در دلم نـور هدایت هرگز نخواندم یک نماز بی ولایت یک باغ گل دارم، اگر خارم علی جان هر کس که هستم دوستت دارم علی جان لطف غیورت کی مرا وا می‌گـذارد؟ کی در جهنم دوستت پا می‌گـذارد؟ دوزخ که جای دوستان مرتضی نیست! آخر جهنم را مگر شرم و حیا نیست؟! حتی اگر در قعر دوزخ پـا گـذارم از شعله‌های خشم آن بـاکی نـدارم با این سخن داد از درون دل بـرآرم آتش مسوزان! من علی را دوست دارم "میثم"همین است و همین است وجزاین نیست دین جـز تـولای امیرالمؤمنین نیست
یا علی گفتم همه درها به رویم باز شد یا علی گفتم، چه شیرین شعر من آغاز شد یا امیرالمؤمنین، مولای عاشق‌ها، سلام! شاه مردان، فاتح دل‌های عاشق‌ها، سلام! السلام ای در نگاهت موج و دریا بی‌قرار! السلام ای در سکوتت کوه و صحرا بی‌قرار!... جبرئیل آورده بود آیاتی از قرآن ولی ماند تا قرآن چشمت را تو وا کردی علی! داد زد تا شد امیر عشق بر مرکب سوار: «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار»... :: ای که خود را پیش شمشیر دو دم آورده‌ای! هرچه سر آورده باشی، باز کم آورده‌ای... ذوالفقار است این که می‌چرخد، علی‌گویان و مست چون نباشد مست؟ چون می‌گیردش ساقی به دست... لشکری از تو فراری، آی مرحب! مرحبا! خوب جولان داده‌ای دیروز و دیشب، مرحبا! فرض کن دیروز تیغت چند تا سر را زده فرق دارد قصه، چون امروز فاروق آمده فرق دارد قصۀ کرّار، با اهل فرار فرق دارد نیت آن تیغ‌ها، با ذوالفقار فرق دارند آری! آن‌ دل‌ها که در دین‌بازی‌اند، با کسی کز او خداوند و رسولش راضی‌اند بنگر این شیر جوان را آمده غُرّان ز رَه گفت: إنّی فارِسٌ، سَمَّتنی اُمّی حَیدَرَه گفت: آری! این منم، حیدر امیرالمؤمنین می‌رسم چون عاشقان بی‌تاب و می‌لرزد زمین مرحب! آن «هل من مبارز» شد صدای آخَرَت خوب می‌بینم که می‌چرخد اجل، دورِ سرت گیرم از جنگاوران بر تو کسی غالب نبود اسم آن‌ها که علی بن ابی‌طالب نبود در زمین با هر که جنگیدی تو بردی پهلوان! دور، دورِ ماست دیگر، ما یلان آسمان تیغ من در دست‌هایم نه، که در دستان اوست ما رَمَیتَ إذ رَمَیتَ، تیر در فرمان اوست این «یدالله» است، بیرون می‌کشد شمشیر را دست حق است این که در چلّه نهاده تیر را قلب حق در سینۀ من، در پسِ این جوشن است جنگ با «قهار» تکلیفش از اول روشن است... بود حیران مرحب و حیدر به سویش می‌شتافت تا بفهمد فرق را، فاروق فرقش را شکافت... :: اهل خیبر! این همان محبوب دل‌ها، ایلیاست جانِ موسی، چشم بگشایید، این هارون ماست پیش خود گفتید: این در را چه محکم بسته‌اید در به روی فاتح درهای عالم بسته‌اید؟... دل به این دیوارهای بی‌اثر خوش کرده‌اید؟ آی! حیدر می‌رسد، دل را به در خوش کرده‌اید؟... دست حق در «چارچوب و بَستِ در» انداخت چنگ گفت:‌ یا زهرا و در را کند، از جا، بی‌درنگ در، میان دست حیدر، هر دو لشکر در سکوت قلعۀ بی‌در، علی‌گویان و خیبر در سکوت گاه لشکر، دست حیدر را تماشا می‌کنند گاه آن دیوارِ بی‌در را تماشا می‌کنند بَه به این مولا و در را در هوا چرخاندنش قلعه‌ها مسحور آن «اِنّا فَتَحنا» خواندنش... باز کن درهای دل را حضرت مشکل‌گشا عاشقان را مست کن با آن جمال دل‌گشا یا علی گفتم، دلم، دستم، زبانم جان گرفت یا علی گفتم، چه شیرین شعر من پایان گرفت
علی در بدو دنیا آمدن کعبه قُرُق کرده برایش کار دشواری نبوده فتح خیبرها
آسمان روی زمین جایی به جز زندان نداشت غربتش را، آشنایی غیر زندانبان نداشت بی‌ملاقاتی‌ترین زندانی قعر زمین وقت تنهایی به جز از آسمان مهمان نداشت ارثِ مَحبس بود، از زندان به زندان می‌رسید عمرِ زندان‌ سر می‌آمد؛ حبس او پایان نداشت «ربِّ خَلِّصنی» پرِ پرواز از دیوار بود جان برای پر کشیدن از تن او جان نداشت روزهایش شب، شبش شب، کورسویی هم نبود صفحه‌ی تقویمِ عمرش جز شب هجران نداشت اشک‌هایش سیلی و شلاق را مغلوب کرد آسمان در چله‌اش چیزی به جز باران نداشت نور در زنجیرِ ظلمت هم پر از تنویر بود آفتابی که فرار از نور او امکان نداشت در عبایش داشت چترِ «اَلَّذینَ آمَنوا» می‌گشود آن‌ را برای هر کسی ایمان نداشت «لَن‌ترَانی» پاسخِ موسای آل‌الله نیست نورِ مطلق چیزی از آیینه‌اش پنهان نداشت 🔸شاعر: ===
دارد نشان یوسف از زندان بر شانه های باد می آید اما نمیدانم چرا دارد پیراهن از بغداد می آید وَجعل مِن اَهلی خواند و هارون را موسی کنار خود برادر دید موسی بن جعفر را چرا هارون با منطق بیداد می آید سی شب کجا موسی!؟چه میخوانی؟ پایان ده اَتممنا بِعشرت را موسای ما را چارده سال از زندان به زندان یاد می آید هم خشمگین است از ستمکاران هم کاظمین الغیظ بر یاران هرکس امام المتقین شد هان ! با جمعی از اضداد می آید زندان عبادتگاه شد با او بدکاره هم آگاه شد با او اصلا از این آقا مگر کاری جز یاری و امداد می آید!؟ خَلِّصنی از زندان از این آزار یارب ! چُنان کز سنگ و آهن، نار وقتی که از در وقتی از دیوار غم می چکد فریاد می آید زندانی بغداد ما کارش با سِندی بن شاهِک افتاده است سم کار خود را می کند آخر هر کار از این جلاد می آید ایرانیان شوق خراسان را در کاظمینش جستجو کردند بوی زیارتنامه ی او نیز از صحن گوهرشاد می آید باب الحوائج اوست یعنی ما هر وقت مشهد آرزو کردیم دیدیم بوی حضرت کاظم از پنجره فولاد می آید 🔸شاعر: ==========================
شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خدا آن روز دخترها نبودند پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند دوری تو از خانواده بد نبوده_ _وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکسته بود اما سینه ات را در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکر مردم حنجرت را درگیر با کندی یک خنجر ندیدند هر چند روی تخته ی در بود جسمت اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند هم دخترت رنگ اسارت را ندیده هم خواهرانت غارت معجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند 🔸شاعر: ==========================
اشعار ناب آئينے: @shere_aeini آنکه نوری در کنارش قدر یک سوسو نبود آه ، تب می کرد و غیر از ناله ش دارو نبود کاش حتی آسمان می شد ملاقاتش کند کاش زندان این قَدر تاریک و تو در تو نبود سهمِ این آقاترین شد بدترین روزگار آنکه با این مهربان ، یک لحظه هم خوش رو نبود بارها مویش پریشان گشت و یاد از کوفه کرد کاش نزدش ، یکدم این نامردِ خولی خو نبود زیر بارِ تازیانه آنقدر وا رفته بود این که بر تن داشت دیگر شکل یک بازو نبود ذکرِ غم کن تا رسیدی از درِ باب الجواد یک نفر هم وقت جان دادن کنارِ او نبود بعد ، با ابن شبیب این را بخوان و گریه کن پیکرش یک سو نبود و حنجرش یک سو نبود 🔸شاعر: ========================== 🔹کانال اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini شکر خدا نعش تو را بی سر ندیدند زخم سنان بر روی آن پیکر ندیدند شکر خدا که شیعیان بودند آن روز مردم تو را بی یار و بی یاور ندیدند شکر خدا آن روز دخترها نبودند پای تو را آن لحظه ی آخر ندیدند دوری تو از خانواده بد نبوده_ _وقتی تنت را این چنین لاغر ندیدند ساقت شکسته بود اما سینه ات را در زیر پای سرخ یک لشکر ندیدند آقا خدا را شکر مردم حنجرت را درگیر با کندی یک خنجر ندیدند هر چند روی تخته ی در بود جسمت اما در آن زخمی ز میخ در ندیدند هم دخترت رنگ اسارت را ندیده هم خواهرانت غارت معجر ندیدند هم پیکرت عریان نمانده روی خاک و هم غارت انگشت و انگشتر ندیدند جانم فدای آن غریبی که به جسمش جایی برای بوسه ی خواهر ندیدند 🔸شاعر: ==========================
ساقم شکست و پا به روی استخوان گذاشت قدری نفس برای منِ ناتوان گذاشت چسبیده بود حلقه‌ی زنجیر بر تنم زنجیر را کشید و نمک جای آن گذاشت بدکاره هم عوض شد و سَندی عوض نشد با تازیانه رفت و مرا نیمه‌جان گذاشت می خواست تا که دادِ مرا دربیاورد با ناسزا مقابلِ من تکه نان گذاشت می‌خواستم قنوت بگیرم ولی نشد این دردِ دست روی لبم  الامان  گذاشت زیرِ عبا به سجده‌ی من اعتنا نکرد آمد به دورِ گردن من ریسمان گذاشت یادِ سه‌ساله بودم و شامی که  در بغل لب را به زخمهایِ نوکِ خیزران گذاشت من جای سجده بود به پیشانی‌ام ولی زخمی به روی صورت او ساربان گذاشت گودال بود  سجده گَهَم ،  نه سیاه چال هرکس رسید ،  پا به رویم ناگهان گذاشت گودال بود و فاصله کم بود و حرمله... زانو زد و  سه‌شعبه‌ی خود در کمان گذاشت یک نانجیب نیزه‌ی خود را کشید و رفت بعدش سنان رسید به جایش سنان گذاشت این سالها که رفت و رضایم بزرگ شد در سینه داغِ دیدن معصومه جان گذاشت... 🔸شاعر: ==========================
ای امید همه ، ای چاره‌ی حیرانی‌ها ای دوای همه‌ی درد و پریشانی‌ها سفره‌ات کرد نمک‌گیر همه‌ دنیا را روضه‌ات راه نجات همه زندانی‌ها سیدی دست مریزاد ! رسیده یک عمر کرم ایل و تبار تو به ایرانی‌ها عاشقی در همه جا دردسری بود ولی ما رسیدیم از عشق تو به آسانی‌ها نَفَس گرم تو با آن زن بدکاره چه کرد؟ که گذشت از همه‌ی بی سر و سامانی‌ها قتلگاه آمده‌ای یا که به زندان آقا؟ ساق پایت چه شده؟ وای ازین جانی‌ها تازیانه، غل و زنجیر، جسارت، دشنام چارده سال تو بودی و پریشانی‌ها یوسف فاطمه و تخته در و چار غلام کرده تغییر چرا رسم مسلمانی‌ها پیکرت روی زمین ماند، نماندند اما_ دختر و خواهر تو بین بیابانی‌ها ** سر جدت که جدا شد، همگی شیر شدند شمر آمد به حرم، کرد رجز خوانی‌ها 🔸شاعر: ==========================
‍ . شهادت_امام_کاظم : _به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه🎼 اهل‌عالم به‌هوش،دل در تلاطم شده‌ست موسمِ ماتمِ ، امام هفتم شده ست... رَختِ مشکی تنِ، ملیکه‌ی قم شده‌ست تسلیت یا رضا ناله کن زین عزا آه و واویلا(۴) فاطمه در جنان، محزون و نالان بُوَد در غمِ كاظمش، هر ديده گریان بُوَد شيعه در اين عزا، ديگر پریشان بُوَد آسمان غم ببار شد رضا سوگوار آه و واویلا(۴) کُنج زندان شده، قلبش پُر از تاب و تب قوتِ او سیلی است، بِجای نان و رطب او به قعر سجون ، جانش رسیده به لب پور جعفر ببین در اسارت حزین آه و واویلا(۴) سندی نانجیب، او را مرتب زَنَد سیلی از روی کین،هرروز و هرشب زَنَد بر تنش تازیانه یادِ زینب زَنَد گوید او ناسزا بر ولیِ خدا آه و واویلا(۴) شیعه در هر مُصیبت یادِ کرببلاست بی‌قرار حسین،آن کشته‌ی سر جداست با غمِ حضرتِ، خون خدا آشناست همه جا کربلاست همه جا نینواست حسینِ مظلوم(۴) .
امشب شب زیارتی امام رضا(ع) و شب شهادت پدر بزرگوار امام رضا(ع)، باب الحوائج حضرت موسی بن جعفر(ع) می باشد ... چه شبی بهتر از امشب ، برای گرفتن حاجت؟ چهارشنبه ، حرم امام رضا .شب شهادت حضرت باب الحوائج موسی ابن جعفر (ع ) ☘ کانال ذاکرین آل الله 🍀 🆔@Arbabhosyn
متن اشعار مبعث پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم 👇👇👇👇👇
|⇦•همین بس است به مدحش... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله همین بس است به مدحش محمد است محمد حمید و حامد و محمود و احمد است محمد قسم به شوق اویس و قسم به بهت بُحِیرا که آفتاب کمالات بی‌ حد است محمد چه کوچه‌ ها که نشستند در مسیر عبورش به نور و عطر و تبسّم زبانزد است محمد ستاره ی شب مکه، طلوع صبح مدینه به یُمن آینه خورشید مشهد است محمد اگر چه بین رسولان سر آمد است سرآمد به رسم حُسن ختام آخر آمده‌ است محمد و باز می‌ رسد از جانب حجاز سواری که هر که دید بگوید محمد است محمد سید محمدجواد شرافت
|⇦•تاج نبوته که رو سر... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله تاج نبوته که رو سر پیغمبره بارِ رسالته که روی دوشش می بره نور سحر اومد، دیگه به سر اومد انتظار منجی عالمه رسولِ خاتمه بی قرار از عَباش، داره میباره ستاره و با نگاش دلو می کنه بیچاره و زیر پاش بمیره دلِ اسیر و آواره کاش پیمبرِ تمومه عاشقا یا مصطفی تمومه هستی علی و زهرا مصطفی سلسله داره ائمه ی نور و کوثری وجه خدایی و به هیئتِ پیغمبری شکر خدا که ما اسیر و مبتلای توییم رسول عاشقا ملتمس دعای توییم تا ابد، می مونه نام تو روی هر مَأذنه ذکر تو وِرد زبونه مرد و زنه پدر مایی تو یتیمِ آمنه پیمبرِ تمومه عاشقا یا مصطفی تمومه هستی علی و زهرا مصطفی شرط قبولیِ عبادت ما ولایته راهِ وصالِ سعادتِ ما ولایته دلای ما همه به نور فاطمه منجلی ست همیشه هر کجا نوای جان ما یا علی ست تا علی امامِ منه چه غمه از محشرم بلای عشقشو به جونم می خرم غلامه غلامه غلامه حیدرم رضا یزدانی
|⇦•به نام قبله شاه نجف... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله وسلم به نام قبله شاه نجف، به نام نبی منم غلام علی و منم غلام نبی علی و فاطمه داماد و دخترش هستند چه بیش ازین بنویسیم از مقام نبی نوشته اند سخن گفته در شب معراج خدا به لهجه‌ی حیدر به احترام نبی بگو به دشمن حیدر خدا خدا نکند علی علی است مناجات صبح و شام نبی بگو که اَشْهَدُ اَنَّ عَلیً وَلِیُ اللّه بگیر هر چه که میخواهی از رسول الله سلام حضرتِ از درک ما فراترها سلام سایه بالاسر ابوذرها به جز تو نیست کسی در جهان علی پرور به جز تو نیست کسی سیّد پیمبرها تو با علی و خدیجه قیامتی کردید که نیست تا ابدُالدَهر کار لشکرها جماعتی که همه دشمنان هم بودند شدند با هنرت خواهر و برادرها هنوز هم که هنوز است نام فاطمه ات نشانده لرزه به جان تمام ابترها بزرگ و کوچک نسلت همیشه سلطانند غلام خانه ی این قوم تاجدارانند تو نور عالم امکان، تو ماه تابانی تو قبله ای، تو مرادی، تو جان جانانی تو با وفا، تو خدای مکارم اخلاق تو قبله گاهِ تمامی مهربانانی به آشنا، به غریبه، به کافر و مومن رسیده بخشش و لطفت تو مثلِ بارانی تو آن شَهنشهِ خاکیِ روزگاری که نه حاجِبی به سرایت بُوَد نه دربانی بزرگواری و کارَت عطای بی منت غمِ دل همگان را نگفته می دانی به یُمنِ مَقدم تو بتکده مصلا شد زمین ز خواب زمستانیِ خودش پا شد جهان برای همیشه است آرزومندت شده هوایی ِ شصت و سه سال لبخندت چه ساده عاشق خود کرده ای دو عالم را یگانه‌ای و زمانه ندیده مانندت قسم به جانِ که از اهل آسمان و زمین به جز تو خورده به قرآن خود خداوندت ؟ خدا زِ دامن تو دست من جدا نکند خدا رهام نگرداند هرگز از بندت : محمد حسین رحیمیان
|⇦•شب در سکوت کوچه... و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله وسلم شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود امواج مد واقعه تا ماه رفته بود هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود حتی زمین که دیر زمانی خروش داشت در خلسهٔ شکفتن یک آه رفته بود دختر طلای زنده به گوری به گوش داشت شیطان به بزم مردم گمراه رفته بود تنها به مکه بود که در جادهٔ حرا مردی به شوق سیر الی الله رفته بود آن مرد هم تو بودی و تکبیر زن شدی ذریّهٔ حقیقی آن بت‌شکن شدی... پلکت ميان معرکه شمشير می‌کشد چشم تو طرح حملهٔ یک شیر می‌کشد حتی علی که جوشن او پشت هم نداشت می‌گفت در پناه تو شمشیر می‌کشد خورشید رزم‌های تو در خیبر و اُحُد خطی به قصه‌های اساطیر می‌کشد دندان تو شکست ولی باز هم کسی از سینهٔ تو نعرهٔ تکبیر می‌کشد کمتر به کار شستن این زخم‌ها نِشین انگار قلب دختر تو تیر می‌کشد! تسبیح می‌شوی و دلت شوق و شور را چون دانه‌های نور به زنجیر می‌کشد تو مظهر تمام صفات خدا شدی شایان سجده و صلوات و دعا شدی خورشیدی است جلوهٔ هفت آسمان تو توحیدی است سیرهٔ پیشینیان تو آن عرشیان که سجده به آدم نموده‌اند بوسیده‌اند با صلوات آستان تو با آن‌که صبر نوح به نفرین گشود لب غیر از دعا نخواست بر امّت، زبان تو جدّت اگرچه لایق وصف خلیل شد شد واژهٔ حبیب سزاوار جان تو بر اسب باد بود سلیمان، ولی نداشت تیری که داشت لیلة الاسری کمان تو موسی اگر برای تکلّم به طور رفت شد آسمان هفتم حق، میزبان تو با گردباد خاک، اگر آسمان رود کی می‌رسد به پله‌ای از نردبان تو؟ نورت چو آفتاب در آفاق جلوه کرد از سینه‌ات مکارم اخلاق جلوه کرد جواد محمد زمانی
|⇦•بشارت سسی نُه سمادن.. آذری ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله _ بشارت سسی نُه سما دن گلور یئره مژده عرش خدا دن گلور خبر خاتم الانبیا دن گلور گلن کیمدی؟ سیر صفادن گلور بابا محمد ّدی_کوه حرادن گلور نه موسی نه عیسی_نه یونسدی بو دلِ خلق بی یاره مونسدی بو ستاره دیمه_ماه مجلسدی بو گر اُمّی ده اولسا_مدرّسدی بو که دانشگه لا یُرادن گلور بابا محمد دی کوه حرادن گلور گلور بت شکن بُتلاری سیندیرا گلور مَحبط وَحیه پرچم وورا قباقنده وار کیمده جرات_دورا ایدور افتخار عرشه_ اُمّ القُرا صدا مروه دن هم صفادن گلور بابا محمد دی کوه حرادن گلور ایدور آسمان غبطه_اجلالینه باخور قدسیان منقلب_حالینه چاتوب طالب فیض_آمالینه خلیل، آفرین سویلور_اقبالینه ایدوب نفسی قربان منادن گلور محمد دی کوه حرادن گلور قویوب باشه تاج شرف اول سفیر ایدوب حقّ اونی کایناته امیر امین رسالت، بشیرُّ النّذیر بو ارزنده شاهه علی دور وزیر دوتوب سبقت اهل ولادن گلور محمد دی کوه حرادن گلور شاعر: استاد کلامی
|⇦•خوش است در خَم این.. و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله «الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَهِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّهِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ» «أللّهم أخرِج حُبَّ الدّنیا من قلوبِنا و زِد فی قلوبِنا مَحَبَّةَ أمیرِالمؤمنین» خوش است در خَم این گیسوان اسیر شدن به خاک بوسی این شاه سر به زیر شدن خوش است خادمی این سرای را کردن در این مقام گدا بودن و امیر شدن خوش است خاک شدن زیر پای حضرتتان ز یُمن گیوه پر مهرتان ابیر شدن خوش است اینکه ز طفلی به زیر سایه تان گذار عمر نمودن ز عشق پیر شدن شما کلام خدایید و در نزول منید شما محمدی و شما رسول منید به نام عشق به نام خدا و به نام نبی بنوش باده مستانه ای ز جام نبی بنوش باده که جبریل می شود این بار همای اوج سعادت به روی بام نبی ببین ز عرش به سمت حراست در تنزیل صدای بال ملائک به احترام نبی صدای بال ملک نه صدای الله است که آمده برسد محضر مقام نبی رسیده است بگوید بخوان بخوان قرآن بخوان به نام خدایت بخوان محمد جان زبان خویش گشود و حرا منور شد زبان گشود و به اذن خدا پیمبر شد زبان گشود و زمان فراق آخر شد زبان گشود و لبش از وصال حق تر شد زبان گشود و به وحی و به خلق رهبر شد زبان گشود و مکه دمی معطر شد زبان گشود به قرآن عدوش ابتر شد چنان که گوش بتان از تلاوتش کر شد ندا رسید به مکه خدا وطن دارد بتان مکه دگر مکه بت شکن دارد از این به بعد رسول خداست این آقا از این به بعد خدا حرف می زند با ما از این به بعد صدای خداست می پیچد به گوش خلق خدا از لب ابالزهرا از این به بعد خدا یک خداست ای کفار دگر به دور بریزید آن خدا ها را از این به بعد شغال اند شیرهای عرب کنار یارِ پیمبر کنار شیر خدا علی کنارِ نبی و نبی کنارِ علی یگانه حامی وحی است ذوالفقار علی بگو رسول که در دل تبِ خدا داری بگو که ابر خدایی و وحی می باری بگو اگر به تو خورشید و ماه را بدهند ز وحی خواندن خود دست بر نمیداری بگو که آمدی و باغبان عشق شدی به خاک سینۀ ما بذر عشق میکاری تو آمدی که بگویی علی همان زهراست تو آمدی که بگویی منم علی آری تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی امام بعد خودت را به ما نشان بدهی
ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ اَللّـهُمَّ اجعَل لي مَعَ الرَّسُولِ سَبيلاً.. اگـر خواستید همراه باشید، باید در او هم شریک شوید! سهم ما در "رسالتِ رسول"؛ است .
|⇦•از دل کوه دلبر آوردن.. ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله وسلم از دل کوه دلبر آوردن از سر لوح سرور آوردن گل بزنید تموم شهرُ خبر اومد پیمبر آوردن ردِ پاهای ماه، مونده بینِ راه محمدِ امین شد رسول الله بَلغ العُلی بِکماله کشفَ الدُّجی بِجَمالِه حَسُنت جمیع خِصاله صَلوا علیه و آله .. «اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد» کفترِ گنبد باشی خوبه خادم مرقد باشی خوبه تموم سال کربلا اما مبعثُ و تو مشهد باشی خوبه مژده بدین به دل که اومد دلخواه محمدِ امین شد رسول الله دو جهان و هستی و ماسوا زِ یم عطایِ محمدند بَلغَ العُلی بِکماله همه در ثنایِ محمدند «اولنا محمد اوسطنا محمد آخرنا محمد» .
|⇦•بخوان به نام خداوندگار.. و توسل ویژۀ مبعث پیامبر رحمت حضرتِ محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله الا محمد «اِقرء و ربُّک الاکرم» بخوان به نام خداوندگار لوح و قلم بخوان بخوان که تویی منجی همه عالم بخوان که پیشتر و برتری تـو از آدم بخوان که خوانده خدایت پیمبر اکرم بخوان که هر سخن توست آیتی محکم بخوان به نام خدایی ‌که آفرید تو را بخوان بنام کریمی ‌که برگزید تو را الا که سیطرۀ کفر از این خبر شکند صف سپاه شب از نیزۀ سحر شکند اگر چه کوه بوَد خصم را کمر شکند به تیغ عدل تو بازوی زور و زر شکند تبر به دست، بتان را به یکدگر شکند کمان گرفته ز بوجهلِ فتنه سر شکند خبر دهید که دیو غرور و مستی مُرد رسید لشکر توحید و بت پرستی مُرد محمد ای دو جهان زیر بار منت تو مبارک است به خلق و خدا نبوت تو خجسته باد به عالم ظهور دولت تو تمام نـور بـود از چراغ حکمت تو بود حقیقت توحید درس وحدت تو درود بر تو و دین و کتاب و عترت تو چراغ عترت و قرآن یکی است یااحمد به این دو عزت ما متکی است یااحمد دو ثقل زندۀ تو اهل بیت و قرآنند دو قطعه نور ز یک مشعل فروزانند دو سوره‌اند که مانند نور و فرقانند دو آفتاب که از یک سپهر تابانند دو گوهرند که از یک صدف درخشانند دو نخل نور که محصول یک گلستانند به اتفاق، دو تصویر از جمال خداست هرآنکه گشت جدا ازیکی، ز هردو جداست تو آفتاب جهانی، جهان تو را دارد امیر قافلـه‌ای، کاروان تـو دارد نشسته‌ای به زمین،آسمان تو را دارد تو باغبان جنانی،جنان تو را دارد زمان به طول تمام زمان تو را دارد مکان به وسعت کل مکان تو را دارد چه مقبلان که همه مورد قبول تواند رسول مایی و پیغمبران رسول تواند کسی که در همه جا در کنار توست علی است کسی که دست تو و ذوالفقار توست علی است کسی که تا ابدالدهر یار توست علی است کسی که شیر تو و کردگار توست علی است کسی که جان تو و جان نثار توست علی است کسی که فاتح پروردگار توست علی است کسی که حافظ قرآن و دین توست علی است کسی که گفته خدا جانشین توست علی است سلام بر تو و قدر و جلال و عنوانت! سلام چار کتاب خدا بـه قرآنت! سلام بر تو و یاسین و نور و فرقانت! سلام بر تو که سلمان بود مسلمانت! سلام بر شرف و اقتدار سلمانت سلام مکه و غار حرا بـه پیمانت سلام بر تو و مولا علی برادر تو یگانه فاتح بدر و حنین و خیبر تو بشر رسیـد بـه آیین راستین امشب خدا نمود برون،دست از آستین امشب رسید حلقۀ، توحید را نگین امشب طلوع کرد رخ آفتاب دین امشب بتان کعبه! بیفتید بر زمین امشب خدای را بستایید از همین امشب ظهور مکتبِ «خیرالورا» مبارک‌باد طلوع نور ز غار حرا مبارک باد بشارت ای، همۀ دختران زنده به گور محمد آمده، پـایـان گرفته سلطه زور به گور گشت نهان، دیو کبر و جهل و غرور فروغ دوستی از کوی دوست کرده ظهور به شام تیره شبیخون زده است لشکر نور محمد آمده، چشم بد از جمالش دور رسید مژده که در ظلِّ احمدید همه از این بـه بعد،کنـار محمدید همه قسم بـه ذات خداوندگار حیِ قدیر دو عید ماست یکی، این دو، بعثت است و غدیر جهانیان همه دانیـد از صغیر و کبیـر فقط علی است پس از مصطفی به خلق، امیر به شهریار پیام آوران کسی است وزیر که علم دارد و اخلاص دارد و شمشیر هزار مرتبه”میثم”اگر روی سر دار ز دامن علی و اهل بیت دست مدار شاعر: استاد غلامرضا سازگار از عين علی عيون ما بينا شد وز لام علی لسان ما گويا شد در يای علی نور خدا می بينم زان نور محمد و علي پيدا شد .