eitaa logo
ذاکرین آل الله
271 دنبال‌کننده
2.3هزار عکس
1.4هزار ویدیو
296 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️دعای روز ششم ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ لا تَخْذُلْنِي فِيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ وَ لا تَضْرِبْنِي بِسِيَاطِ نَقِمَتِكَ وَ زَحْزِحْنِي فِيهِ مِنْ مُوجِبَاتِ سَخَطِكَ بِمَنِّكَ وَ أَيَادِيكَ يَا مُنْتَهَى رَغْبَةِ الرَّاغِبِينَ خدايا مرا در اين ماه به خاطر نزديك شدن به نافرمانی ات وامگذار، و با تازيانه هاى انتقامت عذاب مكن، و از موجبات خشمت دورم بدار، به فضل و عطاهايت، اى نهايت دلبستگى دل شدگان. .
ماتم گرفته دل سید بطحا گریه کند زین عزا حضرت زهرا واویلا واویلا واویلا واویلا رفته ازاین دنیا خدیجه الکبری اشک یتیمی ریزد از چشم زهرا واویلا واویلا واویلا واویلا ام ابیها دگر مادر ندارد سر به دیوار غریبی می گذارد واویلا واویلا واویلا واویلا ای مادر حیدر و زهرای اطهر ماتمت میزنم بر سینه و سر واویلا واویلا واویلا واویلا زهرا فراغ تو را باور ندارد صورت به روی خاک قبرت گذارد واویلا واویلا واویلا واویلا یار رحمت العالمینی مادر به شیعیان ام المومنینی مادر واویلا واویلا واویلا واویلا السلام ای بانوی ایمان خدیجه السلام ای حامی قران خدیجه واویلا واویلا واویلا واویلا یا حجت ابن الحسن بقیت الله ازاین عزاوماتم آجرک الله واویلا واویلا واویلا واویلا
🏴سبک زمینه وفات بانوی بزرگ اسلام حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها 🏴بند اول ای عزیز پیمبر، ای بانو خدیجه تویی بر شیعه مادر، ای بانو خدیجه به تو مدیونه اسلام، همه هستِ خود را ز غمت دیده ها تر، ای بانو خدیجه تویی اول بانوی دین ای نبی را یار و معین هستی در تاریخ بی قرین ای مقامت والاترین زیر پایت خُلد برین مولاتی امُّ المؤمنین مولاتی امُّ المؤمنین 🏴بند دوم تا که قولت یقین شد، ای بانو خدیجه ثروتت خرج دین شد، ای بانو خدیجه خدا بر تو فرستاد، سلام و تحیّت افتخارت همین شد، ای بانو خدیجه چونکه راهت بود پُر خطر خدا بر تو داد یک ثمر دختری از جنس گوهر دختری سرور بر زنان علت خلقِ این جهان فاطمه خورشیدِ جنان مولاتی امُّ المؤمنین 🏴بند سوم بعده تو درد ها زهرا، ای بانو خدیجه میکشد قدِّ دریا، ای بانو خدیجه به زیرِ ضرب و شَتمِ، حرامی ها ای وای میشود قامتش تا، ای بانو خدیجه دخترت می بیند جفا می زنند او را بی هوا عده ای رذل و بی حیا خانه اش آتش می زنند خیلی آزارش می دهند شوهرش با ظلم می برند آه و واویلا فاطمه
دوباره در خونت اومد گدا دوباره زدی بنده هاتو صدا شده موقع رحمت عام تو منم اومدم اومدم ای خدا! ببین توشه ام خالی و در عوض پرم از خجالت پرم از گناه ندارم امیدی به جز تو خدا من موسپید و من روسیاه الهی! العفو یا ربنا جز اینجا اگه جای دیگه برم ردم می کنن با سرافکندگی امیدم به لطفت نشه ناامید دوباره بده رخصت بندگی یه عمره گره خورده تو کار من من اما هنوزم نمی فهممو منو توی خوبا بخر ای خدا! شبای دعا کم نکن سهممو الهی! العفو یا ربنا به هرجا که رفتم شدم ناامید دلم رو به هر جا سپردم ، نشد کم از تو طلب کرده بودم خدا! ولی ذره ای لطف تو کم نشد تو هر بار بخشیدی اما ببین که توبه شکوندن دیگه کارمه حسابش دیگه رفته از دست من نمی دونم این چندمین بارمه الهی! العفو یا ربنا نفهمیدم این که نفهمیدمت تو رحمی به این عبد کج فهم کن تو رو جون زهرا ببخشم خدا! تو رو جون مولا به من رحم کن با این سرکشی ها که من می کنم چه جور روم میشه که بگم بنده ام مجازات می بنده هر کی کنه به جز تو قضاوت رو پرونده ام الهی! العفو یا ربنا تو جوری عنایت به من می کنی که انگار من بی گناهم خدا! هنوزم تو رو خوب نشناختم هنوزم توی اشتباهم خدا! نشد وقف تو لحظه های شبم دیگه وصف روزامو اصلن نگو دلم با همه هست و پیش تو نیست خدا!هست و نیستم رو کن زیر و رو الهی! العفو یا ربنا دعا کن زبون دلم وا بشه به یک باره استغرلله شم بدیهامو امشب فراموش کن با خوبای ماه تو همراه شم به من سوز و اشک و دعا هدیه کن به حق حسین و دل خواهرش منو تشنه ی معرفت کن خدا به لبهای خشک علی اصغرش الهی! العفو یا ربنا
مناجات_با_خدا نفس امّاره مرا اهل خطا کرد خدا غفلت از تو، چه بگویم که چه ها کرد خدا پرده انداخت میان من و تو، این "دنیا" این "عجوزه" است مرا از تو جدا کرد خدا من و این حال مناجات؟!... خودم می دانم رحمتت بود مرا اهل دعا کرد خدا اشک وقت سحر و دیده ی آلوده ی من؟! چشم  من را چه غمی اهل بکا کرد خدا این که بخشیده شدم کار حسین است، حسین باز هم روضه ی ارباب چه ها کرد خدا پیش زینب، سر او را که روی نیزه نشاند بدنش را وسط دشت رها کرد خدا دور یک مشت حرامی چه کسی زینب را وسط هلهله انگشت نما کرد خدا امیر عظیمی اَللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج
دلیل دارد اگر سر به زیر و غمگینم نمانده باطنی اصلا به ظاهر دینم نگاه کردم و دیدم تمام شد عمرم هنوز جاهلم و بنده ی شیاطینم گناه کردم و از رو نرفتم و حالا مرا زمین زده این کوله بار سنگینم قساوت دل آلوده ام سبب شده است امام عصر خودم را اگر نمی بینم همیشه بر در این خانه محترم بودم منی که مستحق ناسزا و نفرینم خودم اگر چه خودم را دگر نمی بخشم ولی به رحمت پروردگار خوش بینم درست نیست بیایم به خانه، می دانم اجازه هست کمی پشت خانه بنشینم؟ اگرچه شیعه نبودم تمام عمرم را خوشم به لطف علی در صف محبینم شنیده ام که علی همدم فقیران بود در آرزوی علی سال هاست مسکینم خدا کند که بیاید کنار من باشد خدا کند که بیاید زمان تلقینم مرا به مرهم و طب و طبیب حاجت نیست که اشک روضه ی عباس هست تسکینم شکسته ای کمرم را بلند شو برویم سکینه را چه کنم من شهید خونینم؟ هزار شکر که ام البنین نمی بیند چقدر غنچه ی تیر از تن تو می چینم
در مناجاتِ سحرگاه دعا کن ما را ماهِ زهرا تو در این ماه دعا کن ما را جای این عاشقِ بیچاره بگو یک العفو روسیاهیم بکِش آه دعا کن ما را کوله بارِ گنه و جرم و خطا سنگین است رهبرِ راه در این راه دعا کن ما را ما سرِ سفره یِ اِفطار دعایت کردیم سرِ افطار تو هم گاه دعا کن ما را روزه با روضه گِره خورده لبم خشکیده حقِّ خشکیِ لبِ شاه دعا کن ما را حقِّ دُردانه یِ ویرانه به ما کن نظری العجل بقية الله دعا کن ما را سرِ بابا به رویِ دامنِ دختر که نشست ناله زد آه... پدر... آه دعا کن ما را تو نبودی همه به گریه یِ ما خندیدند آه از نیمه شب و راه دعا کن ما را صورتم مثلِ گلّ یاسِ علی نیلی شد زَدَنم پایِ سرِ ماه دعا کن ما را بر روی دامنِ من نیمه یِ شب ندبه بخوان در مناجاتِ سحرگاه دعا کن ما را
الحمدلله الذی یَحلُمُ عَنّی حَتّی کَاَنّی لاذَنبَ لی هر چند گذشته ی تباهی دارم عاصی ام و نامه ی سیاهی دارم بخشید و کریمانه بغل کرد مرا انگار نه انگار گناهی دارم
با همه دل نگرانیم خداحافظ عشق ما که تنهای جهانیم خداحافظ عشق عقل تکلیف مرا خوب معین کرده دردِ در سینه نهانیم خداحافظ عشق امشب این آخر عشق است خداحافظ جان خِبره در کندن جانیم خداحافظ عشق در سکوت است خداحافظی مظلومان مُهر خورده به دهانیم خداحافظ عشق .
الهی و ربی من لی غیرک توبه ام توبه نشد هر چه که همت کردم من به ستاری تو سخت جسارت کردم هر چه تو دوست شدی با من آلوده ولی بی حیاتر شده با نفس رفاقت کردم رمضان است و دل از خواب نکندم افسوس مثل هر سال من از لطف تو غفلت کردم من از این فلسفه روزه از این فیض عظیم به همین تشنگی ساده قناعت کردم روزه هم چشم مرا باز نکرده،نکند عادتم بود اگر هرچه عبادت کردم هر چه هستم سر دیوانگی ام می مانم روزه ام را فقط افطار به تربت کردم خواستم از عطش روزه بگویم اما از لب تشنه اش احساس خجالت کردم روزه ام روضه شد و روضه مرا می کُشدم یاد آن تشنه لب کرببلا می کُشدم .
. به حضرت موسی بن جعفر سلام الله علیه ماه مبارک رمضان معصومه اگر بر سرم‌ آید‌ نشناسد از جانِ بر لب آمده، بر جان‌ گله دارد *طبق وصیت موسی بن جعفر که فرمود: من و با همین غل و زنجیرها دفن کنید قیامت با همین غل و زنجیرها محشور بشم. ولی شیعیان اینقدر گل روی این بدن ریخته بودن، ادب کردن به بدن موسی بن جعفر... ولی این بدن کجا و اون بدنی که عمه سادات اومد تو‌ی گودال، نگاه کرد دید‌ گودال پره نیزه و شمشیره، هرکاری کرد حسین رو‌ پیدا نکرد. دست آخر از گلوی بریده صدا بلند شد..أُخیَّ اِلَیَّ..... .
دعای روز هفتم ماه مبارک رمضان اللهمّ اعنّی فیهِ على صِیامِهِ و قیامِهِ و جَنّبنی فیهِ من هَفَواتِهِ وآثامِهِ وارْزُقْنی فیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بتوفیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین خدایا یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبادت و بركنارم دار از بیهودگى و گناهان و روزی‌ام كن یادت را براى همیشه به توفیق خودت‌ اى راهنماى گمراهان .
•توکاظمین آقا... به حضرت موسی بن‌جعفر علیه السلام ماه مبارک رمضان تو کاظمین آقا، حاجتمو داده مرغ دلم امشب پنجره فولاده چه حرمی چه گنبدی حس میکنی تو مشهدی زهرا میگه خوش اومدی «به اون ناله های رِبِّ خَلِّصْنی موسی بن جعفر ما گُنه کارا رو از سیاه چال نفسمون نجات بده» آهسته گذارید روی تخته تنش را تا میخ اذیت نکند پیرُهنش را اصلا بگذارید روی خاک بماند زشت است بیارند غلامان بدنش را این ساقِ بهم ریخته کتمان شدنی نیست دیدند روی تخته ی در تا شدنش را این مرد الهی مگر اولاد ندارد بردند چرا مثل غریبان بدنش را این مردِ نگهبان که حیا هیچ ندارد بد نیست بگیرد جلوی آن دهنش را * میگن: شیعیان آمدند در جِسر بغداد بدن مبارک رو تحویل گرفتن، میگن: ا ینقدر تو جِسر بغداد گل ریختن روی این بدن، شیعیان فهمیدن موسی بن جعفر کفن نداره براش کفن آوُردن.... امام رضا فرمود:إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ‏ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ.....«شیعه لر یقشیدیلار دییلر آقا موسی بن‌جعفری یِدی دانه کفنه بوشدولَ...»* «این هفت کفن روضه ی گودال حسین است» دولانور علی قیزی مقتلی قان ایچنده بیر بدن آختارور یولون اوسته قافله لنگ اولوب باجی قارداشا كفن آختارور نه پیرَهنی داشت حسین نه کفنی داشت مدیون حصیرند مرتب شدنش را *زین العابدین چولا باخدی کفن تاپولمادی گوردوله گلدیِله او یامان خیمه لراین ایچیند بیر کهنه حصیر دوشموشدُ یره. زین العابدین حصیری چِک‌چِکه گتدی،بدن مُتلاشی اولموشدو دیری زین العابدین بو‌حصیری بیر گوجن بدنی آلتینان رد الدی ...حسین ....*
جاده‌ی زندگی هرگز بُن بست نیست! نفسی تازه کن ..کفش‌هایت را بپوش و دوباره دل به راه حق بسپار آغوش خداوند همیشه انتظارت را می‌کشد... خداوندا به حق رحمت بی‌انتهایت ... به ما کمک کن تا در زمره کسانی نباشیم که از روزه داری بهره‌‏اى جز گرسنگى و تشنگى نمی‌‏برند.
یک دانه زِتسبیح نماز سحرت را یکبار به نام منِ محتاج بینداز شاید که همان دانه‌ی تسبیح دعایت یکباره بیفتد به دریای اجابت…
|⇦•بخوان که اشک بریزم.. ویژۀ ماه مبارک رمضان بخوان که اشک بریزم کمی به حال خودم دل شکسته ی من، ای شکسته بالِ خودم بخوان به لهجه ی اشک و بخوان به لحنِ سکوت چقدر خسته ام از لحنِ قیل و قالِ خودم اگر رسید صدایت به شورِ عشق بگو مرا رها نکند لحظه ای به حالِ خودم قرار بود من و تو به آسمان برسیم مرا ببخش که اینگونه خود وبالِ خودم شبی به لطفِ علی می رسم به صحنِ نجف تمامِ عمر خوشم با همین خیالِ خودم علی امام من است و منم غلامِ علی هزار جان گرامی فدایِ نامِ علی قسم به لحظه ی نابِ "فَمَن یَمُتْ یَرَنی" که ایستاده بمیرم به احترام علی خمارِ انگورِ ضریحِ مولایم علی علی علی علی.... *مولاامیرالمؤمنین فرمودند:"انا اُؤدِّبُ المؤمِنین"من مسئول ادب کردن مؤمنینم...در اول مناجات و دعای ابوحمزه می گیم:"الهی لا تُعَذِّبنی بِعُقوبَتِک"..... آمد محضر مولاگفت:آقاجان! هم خودم نوکرتم... هم زن و بچه هام نوکرتن... ما از محبین شماییم علی جان ..اما آقا جان این جوان من یه مدتیه رفته شام، برگشته یه حرفایی میزنه، من نگران جوانم هستم... به گمانم تحت تاثیر تبلیغات اهل شام قرارگرفته میگن مولا نگفت:حالا بگو پسرت بیاد باهاش بحث کنیم، حرف بزنیم، میگن مولا یه نگاه کرد فرمود:جوانت کدوم یک از این هاست؟گفت: آقاجون! اون جوان رو می بینی ما بین جوانا ایستاده... میگن: مولا یه نگاه بهش کرد و نگاهش رو برگردوند... دیدند جوانه بدو بدو داره میاد... خودش رو انداخت رو قدمهای مولاگفت: آقا غلط کردم... امشب تو هم بگو‌: مولا ...* تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد نپسند این که تو باشی و مرا غم ببرد... .
⇦•چه‌می خواهد لبِ تشنه .... وتوسل به حضرت رقیه سلام الله ویژۀ ماه مبارک رمضان چه میخواهد لبِ تشنه به غیر از لطف بارانی چه میخواهد شکسته دل، به غیر از چشمِ بارانی شبِ طولانی و تسبیح و سجاده چه می چسبد بهارِ زود هنگام اند، شبهای زمستانی توکل بر توسل کن، توسل بر توکل کن در این دنیای حیرانی، در این دریای طوفانی اگر تا شام میخندی، اگر تا صبح میخوابی تو از مردن چه میفهمی؟ تو از برزخ چه میدانی؟ خلاصه بار باید بست، یا امروز یا فردا مَده از کف مجالِ این دو روزی را که مهمانی اگر آشفته ات کردند یعنی لایقِ وصلی به او نزدیکتر هستی زمانی که پریشانی من و پروانه در آغوشِ هم تا صبح میسوزیم که با این سوختن روشن شود کُنجِ شبستانی مرا هر وقت میدیدی گریبان پاره میدیدی از اول نیز می آمد به من پاره گریبانی به دامانِ تو دست انداختم شاید که این دفعه بگیرد دامَنت دستی از این آلوده دامانی به جز تو جورِ عاشق را کسی گردن نمیگیرد گناهش را زلیخا کرد یوسف گَشت زندانی به لطفِ گریه کارِ طفل بهتر راه می افتد چه بهتر بیشتر از دیگران ما را بگریانی اگر چه گریه یِ هجران شکسته میکند ما را ولی از آبِ پیشانی ست بهتر، چین پیشانی گره هایی ست در عالم که بی تو وا نخواهد شد نمی آید به کارِ این گره ها هیچ دندانی دگر فرقی ندارد جمعه یا شنبه فقط برگرد گرفتاریم ما از دستِ این هجرانِ طولانی پشیمان میشود آنکه برای تو نمی میرد چرا عاقل کند کاری که بعد آرد پشیمانی خبر داری تو که رفتی به کوچه گردی افتادم؟ به من از تو فقط هجران رسید، آن هم چه هجرانی! حسین جانم...حسین جانم... خبر داری مرا بازار بردند... میان مجلسِ اغیار بردند... *انگار قراره بعضی حرفا رو عمه نگه، دختر باید بگه... *گفت بابا: خبر داری ما را بازار بردند.. خبر داری کجاها که پامون بازشد بابا... بابا...کی گفته ما رو مجلس اون ملعون بردند؟ بابا اگه تو رو بردند ما رو هم بردند... کی گفته من زیر دست و پا بودم؟! اگه تو بودی من هم بودم.... گفت بابا ... ازت بی خبرم، خبر داری یا نه؟! شکسته کمرم، خبر داری یا نه؟! چی شد بال و پرت خبر دارم بابا چی شد بال و پرم، خبر داری یا نه؟! شبهایی که گرسنه خوابیدم، کجا بودی؟! هی از فرشته ها می پرسیدم، کجا بودی؟! علی اکبر لطیفیان
. گفتم خدایا همنشینم باش … گفت من مونس کسانی هستم که مرا یاد کنند! گفتم چه آسان به دست می آیی ؟؟!! گفت پس آسان از دستم نده!