eitaa logo
ذاکرین آل الله
278 دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
1.4هزار ویدیو
299 فایل
( متن اشعار؛سبکها وفایلهای صوتی ایام ولادت و شهادت ائمه اطهار(ع) ومناسبتها ی ملی و مذهبی التماس دعا حاج غلامرضا سالار 09351601259 . شماره جهت ارتباط با مدیر کانال...
مشاهده در ایتا
دانلود
تو اوجِ گریه کردنات، موقع دعای آخرِ مجلس روضه، یادِ کی می‌افتی؟!! خدا براتون حفظش کنه هرکی هست.. «برا هم دعا کنیم» التماس دعا ..سالار برای شفای کامل حنجره این نوکر روسیاه
واحد جانسوز شهادت حضرت علی اکبر آتش گرفته حاصلم،جانی نمانده به تن صورت گذارم بر گل رخساره پر خون او اشک روان گشته به روی پیکر گلگون او خاک زمین شد آشنای گریه ام پیچیده در صحرا صدای گریه ام اکبر من؛وای وای 6 خون می چکد از تیرها از نیزه ها شمشیر ها خون گل پرپرم دارم کنار جسم او روی لبانم اسم او ای وای علی اکبرم آخر چگونه این تن صد پاره را با خود برم آه ای جوانان بنی هاشم بیائید از حرم ای وای من،ای وای من،ای وای من شد آیه آیه سوره طاهای من علی اکبر من وای وای 4 به مژگان سیه گشتی رسول دوم دینم محمد اکبر بابا،چه زیبا گشته تلقینم لبت خشکیده واویلا گل زردم گل لیلا بیا با لب زلبهای تو خار تشنگی چینم غلط وصف تو را گفتند،ای از یوسف تو یوسف تر که او شد جامه اش پاره،تو را تن پاره می بینم علی آئینه قدی،بیا برگرد نتوانم که تکه های شیشه هایت را،کنار یکدیگر چینم دو پلک را ببند اکبر،نداری طاقت دیدن که با زانو بیایم تا تو را گیرم به بالینم مداح :
🎤 ای جان حسین جانان حسین عالم سنه قربان حسین دست من و دامان تو چشم منو احسان تو ای جان من قربان تو هر کس که سینه میزند گویی عبادت میکند از گریه کنهای حسین زهرا شفاعت میکند دست من و دامان تو چشم منو احسان تو ای جان من قربان تو ای جان حسین جانان حسین عالم سنه قربان حسین شاهن شه هفت آسمان ای صاحب کون مکان ارواحنا لک الفدا نامت دوا ذکرت شفا یا ساکن کربلا دست من و دامان تو چشم منو احسان تو ای جان من قربان تو ای جان حسین جانان حسین عالم سنه قربان حسین تا نوکر دربارتم چیزی نمیخام از خدا چیزی نمیخام از خدا الی حسین و کربلا دست من و دامان تو چشم منو احسان تو ای جان من قربان تو ای جان حسین جانان حسین عالم سنه قربان حسین ای سایه روی سرم میر و علمدار حرم یابن امیرالمومنین ای روشنی بخش زمین شه زاده ی ام البنین دست من و دامان تو چشم منو احسان تو ای جان من قربان تو ای جان حسین جانان حسین عالم سنه قربان حسین
ازحرم پیغمبر آمد یا علی اکبر آمد اهل شام و کوفه گفتند حیدر آمد پشت راهش قلب خیمه در تب و تاب است این جوان که روی او چون قرص مهتاب است جان ارباب است ذکر بین خیمه ها یا علی جان فانی ذات خدا یاعلی جان حیدر کربو بلا یاعلی جان ◾️◾️◾️◾️◾️◾️
🏴 اشعار ========================== نجف به مضجع پاک توباسلام رسیده به پایبوسی تومسجدالحرام رسیده عجب نباشداگرعرش هم زده زانو چنین به حائر قدسی توامام رسیده بلندمرتبه شدهرکه برتواشکی ریخت بلندگریه نموده به این مقام رسیده کسی کنارتنت دادمی کشدکه خودش به دادمردم عالم عَلَی الدوام رسیده تن توبنددل زینب است، پاره شده پس ازتوجان به لب شاه تشنه کام رسیده تنت شبیه اذان پخش شد،جگر گوشه! اذان توسرنیزه به شهرشام رسیده کنار پیکر تو زینب آمده اما شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده چقدر دشنه تشنه! چقدر زخم عمیق! صدای هلهله ها هم به بار عام رسیده برای بردن جسم تو ده نفر کم بود عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده 🔸شاعر: ======================
🏴 اشعار ========================== به چشم اهل حرم علی جان به یک بدن احمدی و حیدر و پرچم دشمن است خیبر و کربلا غزوه‌ایست دیگر ز ایل ما اولین قتیلی بزرگی از تیره‌ی خلیلی برای حق بودنم دلیلی علی ما نائب پیمبر اذان بگو بر مناره‌‌ی دل تو هم قم اللیل یا مزمل بگو به الله اکبر تو دوباره الله باشد اکبر تویی که در خنده‌ات بهشتی تویی که در خشم خود جهنم بزن به قلب سپاه دشمن که تیغ برّان توست محشر وداع جانسوزت از حرم را و گریه های برادرم را مخور غم اشک خواهرم را به پیشوازت رسیده مادر ز تشنگی آمدی به سویم لب تو بوسیده‌ام که گویم من از تو شرمنده‌ام که چشمه نداشتم غیر دیده‌ی تر چه شد تنت در میان دشمن هزار قطعه است در بر من علی اکبر! علی اوسط! علی اصغر! علی پرپر فقطعوک فقطعوک فقطعوک فقطعوک یکی به نیزه یکی به نشتر یکی به قیچی یکی به خنجر تو با شهادت به باد دادی تمامی زحمت علی را ببین که ناموس ماست اینگونه ایستاده‌ست بین لشگر 🔸شاعر: ========================
🏴 اشعار ========================== چه شرافت اینکه گدا شوم به سرای تو که سخا تویی چه عنایت اینکه به ابتلا تو ببینی ام که شفا تویی نبوی ثمر علوی پسر دُر فاطمی حسنی کرم و شجاعتت همه چون پدر که تمام آل عبا تویی جبروت محو جلال تو ملک است و میل وصال تو حَسُنَت جمیع خصال تو که ورای مدح و ثنا تویی به ضریح نزد حسین تو، پدرت چو کعبه و حِجر تو حرم از وجود تو شش جهت همه قبله‌ی شهدا تویی تو برای فدیه مرا بخوان به طواف دور سرت کشان صنما به سعی تو ام چنان که صفا تویی و منا تویی نه فقط به چهره محمدی تو چنان خلاصه‌ی احمدی که نگفته آنکه به عمر خود سخنی ز روی هوی تویی چو پدر در اوج هدایتش چو عمو به وقت سقایتش تو چو عمه‌ای و حمایتش قمری و شمس و ضحی تویی به وداع تلخ تو از حرم چه نهیب زد شه محترم که رها کنید! علی اکبرم! همه غرق ذات خدا تویی پدرت چو دیده تن تو را به کنار تو متحیرا چه شده است پیکرت اکبرا که تمام کرب وبلا تویی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی همه جا تویی 🔸شاعر: ========================
🏴 اشعار ========================== سنگ‌ها صورت او را عوضم بوسیدند تیرها سخت به آغوش علی چسبیدند داشت می‌رفت به میدان قد و بالایی داشت عمه‌هایش همگی دور سرش چرخیدند سرو من تشنه به میدان شهادت می‌رفت خواهرانش عوض ابر بر او باریدند پیرمردان همه گفتند رسول‌الله است جمعیت از نفس افتاد، همه ترسیدند نمک زندگی من پسرم بود ولی نمک زندگی‌ام را به زمین پاشیدند مجلس ختم گرفتیم کنار بدنش عوض فاتحه‌خوانی همگی رقصیدند هفت بار از جگر سوخته‌ام ناله زدم مرد و نامرد همه غربت من را دیدند آمدم جمع کنم زندگی‌ام‌ را از خاک دسته‌جمعی به من و گشتن من خندیدند 🔸شاعر:
🏴 اشعار ========================== گویا که نگینِ روی انگشترم افتاد وقتی به روی خاک، علی اکبرم افتاد با ضربه‌ی نیزه، وسط معرکه دیدم از پشت فرس، جلوه‌ی پیغمبرم افتاد هم میوه‌ی دل بود مرا، هم پر پرواز هم میوه‌ی دل چیده شد و هم پرم افتاد دیدم که شده خُرد عصایم سر پیری در هر قدمی تا بدنش پیکرم افتاد بر صورت خونیِ علی بر سر زانو با حالت حیرت زده، چشم ترم افتاد آن قدر که با کینه بر او تیغ کشیدند هر گوشه‌ای از دشت، گل پرپرم افتاد شد گریه‌ی من باعث خندیدن دشمن عمامه، کنار بدنش از سرم افتاد دلشوره‌ی جان دادنم از خس خس اکبر بر سینه‌ی پر عاطفه‌ی خواهرم افتاد در خیمه بنی فاطمه با گریه به لیلا گفتند که پیغمبر اهل حرم افتاد 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== کاش که در باغ اضطراب نیفتد روی زمین شیشه‌ی گلاب نیفتد چشم‌‌ ابوالفضل در حرم نگران است پای علی اکبر از رکاب نیفتد می‌رود ارباب مثل باز شکاری شیر حرم از روی عقاب نیفتد کرده کمین نیزه‌ای به قصد تقرب نقشه کشیده‌ست از ثواب نیفتد! آمده شیطان ز صحنه‌ عکس بگیرد حرمله نزدیک‌ شد ز قاب نیفتد فاطمه‌ی کربلاست حضرت زینب آمده تا باز ابو تراب نیفتد خیمه‌ی لیلا غریق اشک حرم شد خانه‌ی کس اینچنین در آب نیفتد گفت که از ما‌ گذشت؛ کاش خدایا ولوله در خیمه‌‌ی رباب نیفتد 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== مجلس ختم حسین است! علی محتضر است! داغ جان دادن اولاد به قلب پدر است این علی نیست فقط؛ احمد و حیدر هم هست روضه‌اش بین محرم، رمضان و صفر است یا پسر مرده شده یا که برادر مرده... هرکجا دیدی اگر دست کسی بر کمر است! سر زخمش سر مولاست که‌رفته به سجود پهلویش‌ پهلوی زهراست که در پشت در است یک طرف تیغ زیاد و طرفی نیزه زیاد یکطرف کم‌شده و یکطرفش بیشتر است صحبت معجر زینب شد و پا شد آقا چه کند؟ زینب کبرای حرم در خطر است ای جوانان بنی هاشمی آماده شوید که دگر‌ موقع تشییع تن دو نفر است 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== کار من نیست تنت را ز زمین بردارم مثل این است که از خاک نگین بردارم عضوهای تو در این بادیه تکثیر شدند همه‌ی گرگ صفت‌ها ز تنت سیر شدند تا کنار تو مرا محتضر و گریان دید پدری در صف دشمن پسرش را بوسید من کنار تو شکستم؛ همه این را دیدند نیزه‌ها یک به یک اعضای تو را دزدیدند شده یک تیر؛ ولی چند نشان کشتن تو مجلس ختم حسین است کنار تن تو خیز از جا و ببین سخت‌ترین مرحله‌ها از حرم آمده عمه وسط حرمله‌ها نیزه‌ها از کمر تا شده‌اش دور شوید هر چه از جسم علی برده به من پس بدهید ترسم این است که در دشت تنش گم بشود نکند زینتیِ نیزه‌ی مردم بشود 🔸شاعر: ==========================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹ای لشکر حسینی ...تا کربلا رسیدن یک یا حسین دیگر... 🔰مداح :حاج صادق آهنگران 🔰زمان:سال 1364/عملیات والفجر 8/ در جمع رزمندگان اسلام
متن روضه 🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم 🔸صبحم زستاره سحرم دست کشیدم زبان حال آقامون ابی عبدالله 🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست 🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم شاعر: سید رضا موید داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد... نمیدونم جوان دارید یا نه... الهی کسی داغ جوانش رو نبینه... میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه... بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده... با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن... جوون بشه... درمقابلشون راه بره... وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند... اما سخت ترین لحظه هم.. برا همچین پدر و مادری زمانیه که.. داغ جوانشون رو ببینند.. قربان غریبیت برم حسین.. داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد.. قرآن کریم میفرماید: یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است.. میدونست یوسفش سالمه.. بلاخره هم به یوسفش رسید.. اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد... جانها فدای ابی عبدالله.. جانها فدای جوان ابی عبدالله.. شهزاده علی اکبر.. اومد کنار ابی عبدالله صدا زد: بابا اجازه میدان بده.. حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم.. میخوای بری برو بابا.. اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم.. 🔸من نگویم مرو ای ماه برو 🔸لیک قدری ببرم راه برو بذار برای بار آخر. قد و بالات رو نگاه کنم علی جان.. 🔸برو میدان ولی آهسته برو 🔸دیدن عمه ی دل خسته برو تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان.. همه از خیمه بیرون اومدند.. دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن.. لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه هی صدا میزدنند: إرحَم غُربَتَنا به غربت ما رحم کن علی وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک انقده برا جنگیدن عجله نکن.. آخه ما طاقت دوریت رو نداریم.. دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان.. بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد: رهاش کنید... فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست.. هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان.. اما چه رفتنی.. دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه.. تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش.. 🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم جوانم علی... 🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم صدا زد: خدایا تو شاهد باش.. فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم.. رفت به سمت میدان.. یا صاحب الزمان.. جنگ نمایانی کرد.. خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد.. برگشت صدا زد بابا.. يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي بابا دارم از تشنگی میمیرم.. فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام ابی عبدالله به گریه افتاد.. فرمود عزیز دلم.. علی جان طاقت بیار بابا.. خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی.. برگشت به سمت میدان... طولی نکشید.. صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه.. بابا به دادم برس.. افتاد روی اسب.. بعضی مقاتل نوشتند.. مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه.. رفت وسط قلب لشگر دشمن.. چه کردند با علی اکبر.. حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله.. دور تا دور علی اکبر رو گرفتند.. تصور کن... یکی با شمشیر میزنه... یکی با نیزه میزنه... یکی با سنگ میزنه... فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند.. ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش.. ولی دیگه پاها رمق نداره.. (فجلس علی التراب) روی زمین نشست.. دید جوونش رو قطعه قطعه کردند.. 🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی 🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم خدایا حالا حسین چکار کنه.. سر جوانش رو به دامن گرفته.. هی صدا میزنه.. ولدی علی.. دید جواب نمیده.. دوباره صداش زد.. ولدی علی.. علی جواب نمیده.. دلش طاقت نیاورد.. سر رو به سینه چسباند دلش طاقت نیاورد. یدفعه دیدند.. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه ِ ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند.. هی صدا میزنه. عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا علی جان بابا.. اُف بر این دنیا بعد از تو علی.. 🔸سپه كوفه و شام استاده 🔸به تماشاى شه و شهزاده 🔸شه روی نعش پسر افتاده 🔸همه گفتند حسین جان داده حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره.. هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره.. یه نگاه به سمت خیمه ها.. 🔸جوانان بنی هاشم بیاید 🔸علی را بر در خیمه رسانید 🔸خدا داند که من طاقت ندارم 🔸علی را بر در خیمه رسانم التماس دعا.
🏴 اشعار ========================== صحبت از رفتن علی تا شد کمر شاه کربلا تا شد هر کجا را نگاه کرد حسین تکه ای از علی هویدا شد اشک بر دیده‌ی حسین نشست زخم بر پیکرش که پیدا شد چه قدر سنگ خورد سینه‌ی او چه قدر نیزه بر تنش جا شد اولین بار بود در تاریخ پای زینب به معرکه وا شد گریه کردیم و زخم‌های حسین غیر یک زخم او مداوا شد درد اکبر نمی‌شود درمان چون فقط اکبر ارباً اربا شد 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== می‌نشینیم سر کوی اباعبدالله به امید رخ نیکوی اباعبدالله از کریمیِ خودش بوده که ما هم شده‌ایم همه‌ی عمر ثناگوی اباعبدالله صحنِ پیشانی ما بوی حسینیه گرفت از گِل تربتِ خوشبوی اباعبدالله اهل معراج نشد هیچ رسولی الا... با توسل به سرِ موی اباعبدالله نزد پیغمبر ما خوب‌تر از هر عملی‌ست زدنِ بوسه به بازوی اباعبدالله دستگیر است اگر از همه‌ی خلق حسین بوده چون فاطمه الگوی اباعبدالله رحمت واسعه‌اش، جلوه و یاد حسن است رفته بر خوی حسن، خوی اباعبدالله نیست انصاف، نگوییم از ایمانِ رباب ذوبِ مولا شده بانوی اباعبدالله فاطمه در صف محشر به سویش خواهد رفت هر که رفته قدمی سوی اباعبدالله مُحرمِ کعبه‌ی بی دلبر زینب نشویم قبله‌ی ماست فقط روی اباعبدالله ** زودتر خورد زمین، خواهر مظلوم حسین دید تا، خم شده زانوی اباعبدالله دست بر پهلوی خود بُرد عقیله، ناگاه... نیزه‌ای خورد به پهلوی اباعبدالله آسمانِ رُخش از لطمه غروبین شده بود سنگ چون خورد به ابروی اباعبدالله آتش از بام سرش ریخت، سرِ مویش سوخت دید تا سوخته گیسوی اباعبدالله 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== مثل آهی که نهاد از مصدرش بیرون کشید نیزه را بابا ز حلق اکبرش بیرون کشید دشنه‌ای نای اذان‌گویِ حرم را باز کرد... چندتا اَشهَد ز عُمق‌ حنجرش بیرون کشید فرض کن شمشیر با فَرقِ جوانی لج کند... تیغ را باید چگونه از سرش بیرون کشید؟! آنقَدَر پا خورد..، جلد مصحفش پاشیده شد بَرگه بَرگه می‌توان از دفترش بیرون کشید با عبایی که حسین آورد در آن ازدحام... چند‌عضوی را فقط از پیکرش بیرون کشید زخم پهلوی پسر را دید..، داغش تازه شد... میخ را با چه عذابی مادرش بیرون کشید هر دری زد تا علی "بابا" بگوید که..، نشد لخته‌ی خون را اگرچه آخرش بیرون کشید ** روی نعش شاهزاده داشت جان می‌داد..، آه... شاه را از این مصیبت خواهرش بیرون کشید 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== ای قد تو سرو ریاض حسین نور دل فاطمه را نور عین آینهء تمام‌قد رسول امید لیلا و عزیز بتول گرفته در دست، قمر آینه تا تو کنی نگاه، در آینه قدرِ شبِ قدر ز گیسوی تو قبلهء ارباب یقین روی تو ملاحت روی نبی در رخت کلیم، دلباختهء پاسخت گل ز رخ تو رنگ و بو وام کرد چهر تو روز مهر را شام کرد جوانی و به رهروان پیر عشق اکبری و طنین تکبیر عشق یم چو حبابی ست به پیش نمت مسیح را چشم شفا از دمت ماه، خجالت‌زدهء چهر توست مهر، دلش لبالب از مهر توست مور تو را فخر سلیمانی است خضر پی لبت بیابانی است سرو، سرافکندهء بالای تو چشم ملائک به کف پای تو یوسف اگر روی تو را دیده بود بساط حُسن خویش بر چیده بود داغ دل لاله به صحرا تویی مایهء مجنونی لیلا تویی حسین، خود به عالمی دلبرست و آن که برَد دل از حسین اکبرست ای حجرالاسود ما خال تو قبله نمای کعبه تمثال تو چشم و دل خامس آل عبا قامت تو قیامت کربلا اذن جهاد اگر تو را داده بود هزار سر به پایت افتاده بود ز پیش چشم اخترافشان او رفتی و بردی ز قفا جان او بانگ خدا حافظی ات چون شنید موی پدر به لحظه ای شد سپید شد چو نسیمی به سویت رهسپر ندید از شکفتن گل اثر نرگس دیدگان خود چو بستی سرو قد پدر ز غم شکستی 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== طاق ابروی تو ای ماه چه غوغا می کرد دلبری از خود آن گنبد مینا می کرد دشتِ لم یزرعِ خشکیده ی بی باران را نَمی از نرگس شهلای تو دریا می کرد عاشق دلشده ی وادی بی حد جنون عشق را با رخ زیبای تو معنا می کرد از مدارِ فلک انگار که بر روی زمین ای مه افتادی و خورشید تماشا می کرد هستی ات گشته پراکنده و از هر طرفی باغبان تکه ی گلبرگ تو پیدا می کرد این خزان با دل بیچاره همان کرد که با قلب آن بلبل شوریده شیدا می کرد خواست تا اینکه به آغوش فلک برگردی رفرفی* بابت این کار مهیا می کرد چه کند با غم هجران تو بستان و غزل رفتنت باغ و چمن را همه صحرا می کرد....... 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== برای کشتن قبله خدا خدا کردند هوا هوای مدینه ست کوچه وا کردند شبیه زخمِ محبت ، نیامده زخمی تو می روی و از این تن جگر جدا کرده اند به راه و رسم یهودند این مسلمانان که باز رسم پیمبر کشی بنا کردند هرآنچه جسم تو را ریز کرده اند به جاش مرا به داغ بزرگی ست مبتلا کردند ببخش موی تو این بار دست دشمن رفت به خون فرق تو یک دشت را حنا کردند چقدر روح مرا بد گرفته اند از من که ذره ذره تو را از دلم جدا کردند 🔸شاعر: ==========================
🏴 اشعار ========================== دلدار و دل آرام و دلاور علی اکبر جمع اند همه آل کسا در علی اکبر آن چیز که خوبان همه دارند در عالم دارد همه را یک تنه در بر علی اکبر فهم احدی نیست به یک ذره‌ی علمش کم رفته اگر بر روی منبر علی اکبر مضمون چه شعری است برازنده اش آخر از مدح و ثنا هست فراتر علی اکبر با گردش شمشیر به دستش همه گفتند در کرب و بلا ثانی حیدر علی اکبر حتی نرسیده ملک الموت به گردش از میمنه زد تا که به مِیسر علی اکبر در منطق و درخلقت و در خلق شبیه است بیش از همه بر شخص پیمبر علی اکبر معصیت آن را که محب است خداوند بخشد به سخا روز جزا بر علی اکبر از اسب زمین خورد و پدر گریه کنان گفت دردا ؛ علی اکبر ...علی اکبر .... علی اکبر می خواست صد و ده پسر ارباب و به یک روز این خواسته بنمود مُیسّر علی اکبر از خوردن سر نیزه ای از پشت به پهلو شد بانیّ مرثیه‌ی مادر علی اکبر برخیز و اذانی بده هنگام نماز است یک مرتبه ، یک دفعه‌ی دیگر علی اکبر  برخیز و در این دشت به فکر پدرت باش خیره است به او دیده‌ی لشکر علی اکبر از عهده‌ی جمع بدنت بر نمی آید گشته است همه دشت سراسر علی اکبر ای روشنی چشم پدر، چشم تو روشن صحبت شده از غارت معجر علی اکبر از  روضه همین قدر که گردید مزارش هم قد مزار علی اصغر علی اکبر 🔸شاعر:
اشعار ناب آئينے: 🏴 اشعار ==========================  چیزی نمونده دیگه از خوش قد و بالای بابا سیاهه دیگه بعده ازین تموم دنیای بابا قد بابا تا میشه تا گل پسرش قد بکشه داغ جوون شک نکنین یه روز بابارو میکشه عمود چطور دلش اومد به روی فرق سر نشست ؟ بشکنه دست اونی که عصای دستمو شکست نمیتونم کاری کنم برای جسم درهمش الهی من کور میشدم تا اینجوری نبینمش دلم میخواد بالاسرش بلندبلند گریه کنم به پاره پاره پیکرش بلند بلند گریه کنم به یوسفم چنگ میزدن ریز و درشت پیر و جوون خودم دیدم کاکلشو میون دست این و اون فقط نه من که مادرش تو خیمه ها رنگش پرید وقتی شنید بالاسرش لشگر جراحه رسید هر طرفو نگاه کنی پر از علی اکبره علی اکبرم دیگه چندتا علی اصغره جوونای اهل حرم همه باهم بیان کمک نمیتونم که تنهایی جمعش کنم بیان کمک  چه ذره ذره کم شده کمک کنید جمعش کنم چه ریخت و پاشی هم شده کمک کنید جمعش کنم کمک کنید جمعش کنم میون صحرا نمونه برید بگردید توی دشت چیزی ازش جا نمونه مگه میشه یادم بره وداعشو دم حرم جوون رعناشو چه طور برای لیلا ببرم یکی که نه صدتا دارم نبی اکرم میارم برای تشییع تنش عبا دارم کم میارم 🔸شاعر: ========================== 🔹اشعار ناب آئینے🔹 @shere_aeini 🏴 اشعار ========================== @shere_aeini بزن به چوبه محمل فلک کنون سر خود را  حسین راهى میدان نمود اکبر خود را  وداع کرد ولى هشت مرتبه که نفهمیم  چگونه آمد و آرام کرد خواهر خود را   چنان براى لقاء خدا ز خویش برون شد  به چشم هم زدنى ترک کرد محضر خود را  بپرس از همه گبریان, نظیر ندارد  که مسلمین بکشند این چنین پیمبر خود را   پدر محاسن خود را گرفته بود به دستش  پسر شنید صداى فغان مادر خود را  گمان کنم که اگر مانده بود, عمه سکینه  گرفته بود به بر, دختر برادر خود را  گمان کنم که اگر مانده بود, شاه شهیدان  ز نیزه پاره نمى دید گوش دختر خود را  کسى که زد سر او را به نیزه, جایزه اش را گرفت و خرج پسرهاش کرد این زر خود را   سخن خالصه کنم, عرض روضه این دو سه خط است  حسین گفت که محکم کنید معجر خود را! 🔸شاعر: ==========================
حضرت_علی_اکبر به زانو می‌رسم  پیشت نفَس دیگر نمی‌آید خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمی‌آید تو را گُم کرده‌ام ... این راه را ... حتی رکابم را علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمی‌آید جوانم دست و پا می‌زد جوانهاشان مرا دیدند چه کردند این مسلمانها که از کافر نمی‌آید تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای علیِ‌اکبرم یارب به این اکبر نمی‌آید سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمی‌آید تو داری می‌دهی جان و تماشا می‌کنم ای وای پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمی‌آید عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمی‌آید همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع علیِ زنده‌ای بیرون از آن معبر نمی‌آید کمی از پاره‌هایت گُم شده در وسعتِ صحرا تو را پاشیده صد لشگر  به یک لشگر نمی‌آید اگر بیرون کشم این تیغ را می‌پاشی از هم  آه تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمی‌آید از این‌سو نیزه خوردی و از آن‌سو نیزه بیرون زد از این‌سو در نمی‌آید از آن‌سو در نمی‌آید 🔸شاعر:  چیزی نمونده دیگه از خوش قد و بالای بابا سیاهه دیگه بعده ازین تموم دنیای بابا قد بابا تا میشه تا گل پسرش قد بکشه داغ جوون شک نکنین یه روز بابارو میکشه عمود چطور دلش اومد به روی فرق سر نشست ؟ بشکنه دست اونی که عصای دستمو شکست نمیتونم کاری کنم برای جسم درهمش الهی من کور میشدم تا اینجوری نبینمش دلم میخواد بالاسرش بلندبلند گریه کنم به پاره پاره پیکرش بلند بلند گریه کنم به یوسفم چنگ میزدن ریز و درشت پیر و جوون خودم دیدم کاکلشو میون دست این و اون فقط نه من که مادرش تو خیمه ها رنگش پرید وقتی شنید بالاسرش لشگر جراحه رسید هر طرفو نگاه کنی پر از علی اکبره علی اکبرم دیگه چندتا علی اصغره جوونای اهل حرم همه باهم بیان کمک نمیتونم که تنهایی جمعش کنم بیان کمک  چه ذره ذره کم شده کمک کنید جمعش کنم چه ریخت و پاشی هم شده کمک کنید جمعش کنم کمک کنید جمعش کنم میون صحرا نمونه برید بگردید توی دشت چیزی ازش جا نمونه مگه میشه یادم بره وداعشو دم حرم جوون رعناشو چه طور برای لیلا ببرم یکی که نه صدتا دارم نبی اکرم میارم برای تشییع تنش عبا دارم کم میارم 🔸شاعر: ==========================
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 اشعار ========================== نجف به مضجع پاک توباسلام رسیده به پایبوسی تومسجدالحرام رسیده عجب نباشداگرعرش هم زده زانو چنین به حائر قدسی توامام رسیده بلندمرتبه شدهرکه برتواشکی ریخت بلندگریه نموده به این مقام رسیده کسی کنارتنت دادمی کشدکه خودش به دادمردم عالم عَلَی الدوام رسیده تن توبنددل زینب است، پاره شده پس ازتوجان به لب شاه تشنه کام رسیده تنت شبیه اذان پخش شد،جگر گوشه! اذان توسرنیزه به شهرشام رسیده کنار پیکر تو زینب آمده اما شمیم حضرت صدیقه بر مشام رسیده بگو که تیزی مِقراض یا نوک مسمار بگو به پهلوی زخمیِ تو کدام رسیده چقدر دشنه تشنه! چقدر زخم عمیق! صدای هلهله ها هم به بار عام رسیده برای بردن جسم تو ده نفر کم بود عبای مصطفوی نیز از خیام رسیده 🔸شاعر: ========================
🏴 اشعار ========================== چه شرافت اینکه گدا شوم به سرای تو که سخا تویی چه عنایت اینکه به ابتلا تو ببینی ام که شفا تویی نبوی ثمر علوی پسر دُر فاطمی حسنی کرم و شجاعتت همه چون پدر که تمام آل عبا تویی جبروت محو جلال تو ملک است و میل وصال تو حَسُنَت جمیع خصال تو که ورای مدح و ثنا تویی به ضریح نزد حسین تو، پدرت چو کعبه و حِجر تو حرم از وجود تو شش جهت همه قبله‌ی شهدا تویی تو برای فدیه مرا بخوان به طواف دور سرت کشان صنما به سعی تو ام چنان که صفا تویی و منا تویی نه فقط به چهره محمدی تو چنان خلاصه‌ی احمدی که نگفته آنکه به عمر خود سخنی ز روی هوی تویی چو پدر در اوج هدایتش چو عمو به وقت سقایتش تو چو عمه‌ای و حمایتش قمری و شمس و ضحی تویی به وداع تلخ تو از حرم چه نهیب زد شه محترم که رها کنید! علی اکبرم! همه غرق ذات خدا تویی پدرت چو دیده تن تو را به کنار تو متحیرا چه شده است پیکرت اکبرا که تمام کرب وبلا تویی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی ولدی علی همه جا تویی 🔸شاعر: ========================