.
|⇦• امان از کوفه ..
#روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه #دروازه_کوفه_ حاج حسین سازور
●━━━━━━───────
بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله ..
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد"
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت میکرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین ..
صل الله علیک یا اباعبدالله ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زینب #اسارت
#روضه_دروازه_کوفه
#حاج_حسین_سازور
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#تنورخولی
ای در تنور افتاده تنها یا بُنَیَّ
دورت بگردد مادرت زهرا بُنَیَّ
من که وصیت کرده بودم با تو باشد
هر جا که رفتی زینب کبری بُنَیَّ
باور نمی کردم تو را اینجا ببینم
کنج تنور خانه ی اینها بُنَیَّ
هر قدر هم خاکستری باشد دوباره
من می شناسم گیسوانت را بُنَیَّ
با گوشه ی این چادر خاکی بشویم
خون لبت را با نوای یا بُنَیَّ
آخر چرا از پشت سر ذبحت نمودند
ای کشته ی افتاده در صحرا بُنَیَّ
شیب الخضیبت را بنازم ای عزیزم
با این حنا شد صورتت زیبا بُنَیَّ
آبت ندادند و به حرفت خنده کردند
گفتی که باشد مادرت زهرا بُنَیَّ ؟
گفتی زن خولی برایت گریه کرده
حتی به او هم می کنم اعطا بُنَیَّ
#جوادحیدری
#حضرت_زینب_س_مصائب؛ #حضرت_زینب_س_اسارت؛ #
با احترام آمد و بیاحترام رفت
با صدسلام آمد و با والسلام رفت
آتش دوباره پا روی کاشانهاش گذاشت
با روضهی شکستنِ در از خیام رفت
بعد از عطش، فرات به پابوسیاش رسید
در اشکِ شرم، غرق شد و تشنهکام رفت
خلوتنشینِ پردهی ناموسِ کبریا
همراه شمر و حرمله در ازدحام رفت
دَه روز پیش کعبهی در انحصار بود
با آن مقام آمد و با این مقام رفت
مبعوث شد به گریه برای برادرش
پیغمبری که با سرِ سرخِ امام رفت
پایش رمق نداشت، نمازش نشسته بود
در حالت رکوع، به قصدِ قیام رفت
داغ حسین، روضهی یک خانواده بود
این داغدار، با تبِ چند انتقام رفت
زینب عقیلةالعرب آمد به کربلا
آیینهدار فاطمه، حیدر به شام رفت
خونگریههای ناحیه از این مصیبت است
سرچشمهی حلال، به بزم حرام رفت
#رضا_قاسمی
#حضرت_زینب_س_کوفه
ماهِ تمامم، خسته و مهجور ماندم
ای وای از آغوش گرمت دور ماندم
خسته شدم از بس که طفلان را شمردم
جای تمام بچهها شلاق خوردم
اطراف محمل قاتلانی مست بودند
بی رحمهایی پست و سنگیندست بودند
دیدی که در گرمای سخت و بی امانم
فوراً سرت از روی نی شد سایهبانم
سختی هجرانت چه کاری داد دستم
دیدم سرت را روی نیزه، سر شکستم
از بس مرا این داغها پیر و کمان ساخت
اُم حبیبه هم مرا در کوفه نشناخت
کوفه نگو، شهر مریدان دروغی
کوچه به کوچه، هی شلوغی، هی شلوغی
شهری که ریزه خوار خوان مرتضی شد
وادی سختِ دختران مرتضی شد
طاقت نیاوردم وجود لاتها را
با گریه برگرداندهام خیراتها را
تسبیح میگفتم به لب، شد نیمه کاره
با دست، سوی خواهرت کردند اشاره
خیلی هوای غیرتت را کرده بودم
وقتی میان محملِ بی پرده بودم
هر کوچه که دیدم زنی، اهل عفافی
گفتم ببینم مقنعه داری اضافی؟!
همسایهی دیروز، بر ما انگ میزد
شاگرد تفسیرم مرا با سنگ میزد
من که به روی دامنت سر مینهادم
آشفته حال از مجلس ابن زیادم
با ذوالفقار خطبهام پیکار کردم
ابن زیاد بد دهان را خوار کردم
وای از اسیری، از مصیبات جگر سوز
زندان ندیده بود زینب، دید امروز
بی تو دگر با که دلم آرام باشد؟!
قرآن بخوان تا که دلم آرام باشد
امید قلبم، نور چشمم، جان خواهر
در قلب خواهر تا ابد هستی برادر
#محمدجواد_شیرازی
احوالات یتیم
غروب اولاندا گیدر قلبیدن قراری یتیمون
قرا گیینده هوا قالماز اختیاری یتیمون
شفق رنگ طلایی گییر لباس شبانه
توکر سرشگی ایکی چشم اشگباری یتیمون
هزار هزاریه نسگل اولور سرود عزاسی
هزار درده دونر دردی از هزاری یتیمون
ائدر یول اوستونی دیواریلر کنارینی ماوا
گر اولماسا ایوی آرتیق اولار فشاری یتیمون
ساتار گلیب گیدنه در اشگینی آلان اولماز
عیاریدن کم اولار در پر عیاری یتیمون
گوتورور عکسینی عکاس عالم ملکوت
پوزار ملکلریده غملی یادگاری یتیمون
یوخوسی گلسه قولون بالش ایلیب گیدر هوشه
دوشر نظردن ایکی نرگس خماری یتیمون
دارار قرا تللینی لای لای دییر قره یللر
یئل اسدیقیجا گیدر طره دن غباری یتیمون
اوجا سسی ائشیدر دیسگینر دورار یوخوسوندان
ئورکده وحشتی آرتار بلا دچاری یتیمون
گینه ده اوغلان اوشاقی اولا نه غصه سی واردور
دوزر بلایه اولار غمله سازگاری یتیمون
آتاسی ئولسه اوغولدان قیزا موثر اولار چوخ
آنا باجینی کباب ایلر آه و زاری یتیمون
دوشر نه حاله بو قیز ساربان قویوب گیده چولده
اوزه الیندن الین بوش قالا کناری یتیمون
گوزون آچوب یوخودان پهن دشته ائتدی یتیمون گوروبدی کوچ ائلیوب مقصده قطاری یتیمون
اگر چه آج سوسوزیدی غذاده چیخدی یادیندان
مدار غصه ده تنگه دوشوب مداری یتیمون
صاقا صولا نچه یول عمه عمه سسلدی قاچدی
دیدی هایانداسان ای غم گونونده یاری یتیمون
سسینه اولمادی سس ئوز سسین ایشیتدی او چولده
ئوزون یوروب آزالیب قدرت فراری یتیمون
قدم آتیب بو قیزون نیش خار ایاقینی ئوپدی
اورک قانی ایاقیندان اولوبدی جاری یتیمون
کسیلدی چاره او یورقون بالا یول اوسته اوتوردی
دوشوب خیالینه ئوز شهری ئوز دیاری یتیمون
گویول قوشی پر آچوب اکبرین اتاقینه گیتدی
گوروبدی اوردا دگول قاره گوز نگاری یتیمون
کمال یاأسیله یوز دوندریبدی راه دمشقه
دیدی گیدیب بو یولی شامه غمگساری یتیمون
هایانداسان علی ایستکلین اولدی چوللر اسیری
نه قورخولی یئره گل گور دوشوب گذاری یتیمون
آتام بابام کیمی سنده علی یتیمه نواز اول
محبته واریدی سندن انتظاری یتیمون
بیبی لریمه گلایه ایله منیم عوضیمدن
آزالدی تئز نه سببدن گور اعتباری یتیمون
اوزوم یوخودان اویاندیم نه چاره بختیم اویانمور
اویانسادا دی گوروم بختینون نگاری یتیمون
اثر ایدیبدی سوزی پهلو شکسته فاطمیه
پوزوبدی حالتینی حال انکساری یتیمون
گلوب بو خیردا قیزون باشینی دیز اوستونه آلدی
اوپوبدی لبلرینی مادر کباری یتیمون
جمالینه توکولن تللرین اویان بویان ایتدی
مجسم اولدی نظرده صولان عذاری یتیمون
دچار ثانی اولوبسان بویوک ننه ن کیمی سنده
اونا چتین یتیشه تیره روزگاری یتیمون
گوزوندن اشگیوی سیلم بو چولده همدمین اولام
دوزنمرم قالا تنها سینا وقاری یتیمون
بالا داریخما شامه گیدنلر گلر سراغیوه الان
که چوخدی غافله ده یار هوشیاری یتیمون
بو خردا قیز او خانوم عورتین ائشیتدی کلامین
دیدی گمان ایدیرم آرتدی افتخاری یتیمون
بی بیم کیمی بوخانیم دم بدم اوپور دوداقیمدان
ایکی گوزوندن ایدیر اشگین نثاری یتیمون
بهشت عطری گلور حوریدی گلوبدی بودشته
ملکدی یا کی گلوب اولدی یار و کاری یتیمون
اگر بو حور و ملکدور نیه قرا گییونوب
عجیب غصه لیدور مونس فکاری یتیمون
غریب آتامون آدین ازبر ایلیوبدی دیلینده
چوخ آشنادی بونا باب تاجداری یتیمون
گوزلدی گوزلری عینا بی بیمه بنذری واردور
باخاندا گوزلرینه قالمور اختیاری یتیمون
اولما مدینه اهلیدی اولما دوشوب گذاری بوچولده
عجب کمک یتیروب آفریدگاری یتیمون
تانیمورام ولی بو دیندیریر منی ئوز آدیملا
نه غصه سی وار اولا بیله غصه خواری یتیمون
اورکلنوب دیدی بیردن خانیم گلورسن هایاندان
فدا بو گوزلریوه قلب پر شراری یتیمون
سنون بو یاخشیلیقون لازم هدیه دی نیلوم
نه واردی قولباقی نه واردی گوشواری یتیمون
بیزیم قبیله میز اهلی سخادی ایش بیله دوشدی
اولان بو گوز یاشیدور یوخدی آیری واری یتیمون
من آغلورام بابامین باشینی ووروبلا جدایه
آتاسی ئولسه اولار اوخشاما شعاری یتیمون
سنون ئولوبدی کیمون آهون اوستن آه چکیرسن
باخور سنه چوخالور درد بیشماری یتیمون
نفسون اوتلیدی قدین خمیده ساچلارین آغدی
قرا گونون قره ائتمه به حق تاری یتیمون
جواب وئردی منه فاطمه دییللر عزیزیم
شریک محنتیوم جداً آری آری یتیمون
بالام حسینه جگر گوشه سن بویوک ننووم من
منه موثر اولار بزم سوگواری یتیمون
.
گاهی زندگی سخت است ، و گاهی ما سختترش می کنیم
گاهی آرامش داریم ، ولی خودمون خرابش می کنیم...
گاهی خیلی چیزها رو داریم اما محو تماشای نداشته هامون میشیم
گاهی حال دلمون خوبه اما با نگرانیِ فردا خرابش می کنیم
گاهی میشه ادامه داد اما با اشتیاق انصراف میدیم ...
گاهی تمام عمر اشتباه می کنیم ، و نمی دونیم یا نمی خواهیم بدونیم
کاش بیشتر مراقب خودمون، تصمیم هامون و گاهی ، گاهی های زندگیمون باشیم ...
کاش یادمون نره فقط یک بار زنده ایم و زندگی میکنیم فقط یک بار...
🗒https://eitaa.com/Arbabhosyn
استاد محسن قرائتی می فرمودند:
در ایام محرم هندوستان بودم،
خانمی با چند بچه کنار کوچه بودند ، محله ی شیعه ها ، من اردو بلد نبودم
به مترجم گفتم:
میخواهم با این خانم صحبت کنم
رفتم پیش او و سوال کردم که چرا اینجا خوابیدید؟
این بچهها چرا بیرون خانه هستند؟
مگر خانه ندارید؟
گفت چرا ، این خانه ، خانه ماست
گفتم شما که خانه داری!
چرا آمدی داخل کوچه خوابیدی؟
گفت آخر خانه را برای امام حسین علیه السلام سیاه پوش کردیم ،
می خواهم در خانه پایم رو به سیاه پوش امام حسین دراز نباشد
والله قسم این اَدَب ها در حوزه و دانشگاه نیست.
والله قسم! از مغز فطرت میجوشد
حسین جان: ما به جارو زدن خانه تو محتاجیم ، تا ابد فخر بر این خدمت شاهانه کنیم ....
https://eitaa.com/Arbabhosyn
#آیت_الله_العظمی_خامنه_ای_مدظله_العالی
: «نوکری امام حسین و اهلبیت (علیهمالسّلام) به معنی واقعی کلمه این است که انسان بتواند افکار اینها را، خطّ مشی اینها را، جهتگیریهای اینها را در جامعه روزبهروز گسترش بدهد؛ و این [کار] است که کشور ما را و جامعهی ما را و نظام ما را و مردم ما را عزّتمند و پابرجا خواهد کرد و مشکلات را برطرف میکند.»
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام به نفس سید مهدی حسینی •✾•
همــه آبرومــو از همــین علم دارم
همــه زندگیمــو مدیون علمــدارم
پدر و مادرمــم فدات بشن بازم
به تو و مادر تو خیلی بدهکــارم
ای محبوب من شهرآشوب من
امــشب رو به من دستاتو وا کــن
یا نعم الامــیر دستامــو بگیر
واسه نوکــری ما رو سوا کــن
الهی نوکــرت برات بمــیره
سایه ات رو از سرم خدا نگیره
آخرش یه روزی از عشق تو میمــیرم
من امــام حسینیم همــینه تقدیرم
میرسی به داد من تو خونهٔ قبرم
آخرین روضه خونگیمــو میگیرم
حسرت میخورم کــه پای علم
کــم سینه زدم کــم گریه کــردم
حسرت میخورم از اینکــه چرا
دور از کــربلا کــم گریه کــردم
کــاش بیشتر به روضه رفته بودم
یه یا حسین بیشتر گفته بودم
در خونهٔ تو رو به هر کــسی بازه
نداره لطف و محبتِ تو اندازه
اگه این شهر برای ما نفس گیره
میشه توی روضه های تو نفس تازه
آقا رحمــتی، دارم زحمــتی
اِکــشف کــُربتی دردم زیاده
به ام البنین اشکــامــو ببین
باشم اربعین پای پیاده
الهی نوکــرت برات بمــیره
سایه ات رو از سرم خدا نگیره
.
آيت الله ناصري (ره)
من معتقدم این خیمه های عزایی که در خانه ها و جاهای دیگر می زنند، حکم حرم امام حسین عليه السلام را دارد. این جلسات هم همان حکم را دارد. همان طور که حرم امام حسین عليه السلام جای استجابت دعا است این مجالس هم جای استجابت دعاست، ملائکه در این جلسات حاضرند و دعاها را آمین می گویند.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده به نفس کربلایی حسین ستوده
دوباره روضه شروع شد به ساعت حرم
آخ عجب حکایتیه حکایت حرم
حالا که از غمتِ مستم
حالا که پر شده دستم
حالا که کربلا هستم
قبل و بعد روضه میرم زیارت حرم
پیرهن مشکیمو آوردم
رفتم تو حرمت آب هم خوردم
خدا رو چی دیدی شاید تو کربلا مُردم
ای دوای دردم
آرزومه از حرم زنده بر نگردم
ای دوای دردم
پرچمت عوض شد و خیلی گریه کردم
«اباعبدالله حسین …»
.
#سینه_زنی و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام
شب های محرم به نفس کربلایی حسین سیب سرخی
اول بسم الله سلامٌ علیک
یا اباعبدالله سلامٌ علیک
دو سه خط دردِ دل دارم
یا حبیبی قلبی لدیک
دار و ندار قلبم پرِ دردم
الهی من دورت بگردم
بیا و با دست های گرمت
بگیر تو این دست های سردم
دلواپسم همین الانشم من بی کسم
امون از اون دمی که توی قبر دیگه بی جونم
امیّدمه قدم بذاری رو چشمای من
همه کسم تویی آقای من آرومه جونم
یه گوشهٔ نگات برای این گدا بسه
آقا نذار بگن که نوکر تو بی کسه
ممنونم
تو بهم اجازه دادی که برات گریونم
ای سر و سامونم
من دارم رو به حرم سلام میدم
می خونم آقا جونم
سلام ای سلطانِ کربلا
سلام ای آقای سرجدا
سلام سلام سلام بر حسین
.
نوحه اسارت
تو بر روی نی ، من در محملم
قرآن خواندی و ،بردی این دلم
همه جهان قربانت حسین
به جان این طفلانت حسین
دوباره جان بخشیدی به من
ز صوت قرانت حسین(2)
ای جان و برادرم
ای فرزند مادرم
با جان و دلم حسین
تمام طفلان می برم
واویلا ازین عزا(2)
در شام بلا ، غوغا می کنم
دشمن را همه رسوا می کنم
با زینب ، بگو حسین
در بین عدو حسین
من خطبه بخوانم و
تو طیب الله گو حسین(2)
با این دیده ی ترم
در راه برادرم
خطیب بازار کوفه و
عزیز و جـان حیدرم
واویلا از این عزا(2)
یابن العسکری، ای صاحب عزا
جان ما همه در راهت فدا
دودست ما بر دامان تو
تمام جان ها قربان تو
غروب هر جمعه میشود
(دو چشم ما گریان تو)2
ميخونم برای تو
هستم من گدای تو
کی از کعبه بشنوم
(صدای دلربای تو)2
واویلا واویلتا (4)
🏴کربلا خاک تو گلزار شهیدان می شود
مقتل اجساد صد چاک عزیزان می شود
🏴قدر این اصحاب پاکم را بدان ای کربلا
نور باران خاکت از اجساد آنان می شود
🏴این عزیزان را که بینی در قیام و در قعود
بر فراز نیزه فردا رأس آنان می شود
🏴محفل گرم عزیزان مرا امشب ببین
جای این محفل بپا شام غریبان می شود
🏴کربلا خاک تو را از خون خود رنگین کنم
مقتلم دارالشفای دردمندان می شود
🏴در عزای من سیه پوشد همه کون و مکان
زین غم و درد و مصیبت عرش لرزان می شود
🏴قطرۀ آبی نباشد بهر طفلان حزین
ناله و فریادشان تا عرش یزدان می شود
🏴یادگار مجتبی قاسم ز جور اشقیا
غرق اندر خون خود با چهر رخشان می شود
🏴پاره پاره غرق خون جسم علی اکبرم
واژگون از صدر زین بر خاک غلطان می شود
🏴دست عباس رشیدم گردد از پیکر جدا
تیر باران جسم آن سقای عطشان می شود
🏴کربلا از حالت عباس چون گویم سخن
پاره آندم مشک او کز جور عدوان می شود
🏴عصر عاشورا زند دشمن چو آتش در خیام
از شرارش عترت طاها هراسان می شود
🏴کودکان تشنه لب گریان به هر جانب روان
زینبم دنبالشان هر سو پریشان می شود
🏴آه از آن ساعت که زینب بگذرد از قتلگاه
خون روان از دیده اش در این بیابان می شود
🏴کس نباشد محرم سجاد من جز زینبم
چون سر من بر سر نیزه نمایان می شود
🏴در اسارت خواهرم از کوفه تا شام بلا
قافله سالار طفلان و اسیران می شود