❣﷽❣
🌾 #سینه_زنی_حضرت_زینب_س
🍁#آقای_میرداماد
🌾#پیشنهادم 👌👌
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
سالار من ، برادر بی کفنم
یک سال ونیم
برای تو سینه میزنم
مگه میشه بره ز خاطرم
با اشک و آه رفتی مسافرم
سپردمت به خاک قتلگاه
که با سرت برم
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
سالار من ، خرابه شام یادته
جسارت و ، اون همه دشنام یادته
محتضرم مثل رقیه جون
برا منم یکم قرآن بخون
میخوام ببوسم لباتو حسین
به جای خیزرون
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
*این بند آخرش داره با عباس حرف میزنه،آخرین حرفای زینب با عباسه*
عباس من ، برادر آب آورم
غریبگی نکن
آخه داداش من خواهرم
چرا شدی رفیق نیمه راه
بعد تو شد روز و شبم سیاه
*عباس بگم برات*
تو رفتی و مونس من شده
یه دنیا اشک و آه
🌾یا اخا المظلوم
🍁زینب برات بمیره
امان از دل زینب
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه و توسل جانسوز و حکایت زیبا _ ویژۀ ایامِ اربعین _ سید مهدی میرداماد
🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴🔴
*یه مرتبه زینب نگاه کرد دید یه دختری داره از علقمه میاد، یه مرتبه نگاه کرد دید یه دختری"بگم چه جوری می اومد؟" یه مشک آبو بغل گرفته،آی حسین،اومد جلو گودال قتلگاه،یه مرتبه صدا زد:بابا،بابا... "دیدی دختر چه زبونی می گیره؟"صدا زد:بابا شنیدم کشتنت،شنیدم با لب تشنه سر از بدنت جدا کردن، بابا شنیدم بهت آب ندادن، بابا پاشو ببین برات آب آوردم،تا این صحنه رو زینب دید،صدا زد: همه ی زن و بچه ها بیان،همه رو جمع کرد،اومدن دنبال این دختر،جمع شدن توی قتلگاه، همه دارن گریه می کنند، همه دور گودال حلقه زدن، یکی خاک تو صورتش میزنه،یکی زیر چادرش موهاشو پریشون میکنه، یکی ناله میزنه،یه وقت دیدن زینب اومد وسط گودال نشست، صدا زد:حالا میخوام براتون روضه بخونم"مگه میشه روز اربعین زینب روضه خون نباشه؟"گفت: حالا همه ساکت باشید، بذارید خودم روضه بخونم، آخه خودم دیدم*
همین جا لاله ام را سر بریدن
ملائک از گلویش بوسه چیدن
*خودم دیدن همه دور داداشم حلقه زدن، خودم دیدم نیزه دار داره با نیزه میزنه، خودم دیدم یکی با خنجر میزنه، خودم دیدم یکی با شمشیر میزنه.اونی که صدای من رو بلند کرد،دیدم اونایی که شمشیر ندارن، دیدم دامناشون رو پر از سنگ کردن، همه داداشمو با سنگ میزنن، همین جا، دستم رو گذاشتم رو سرم، فریاد زدم: "وامحمدا...واحسینا..." همین جا بود دیدم مادرم فاطمه اومد، کنار بدن عزیزم نماز خوند....
این اشکارو قدرش رو بدون، بمال به این دست و صورتت، این دستت اگه خالیِ،اگه چیزی در محضر اینا نداری،نگی گنهکارم،نکی من کجا حسین کجا؟
حاج رحیم ارباب که از اساتید آیت الله بروجردی بوده،گفت: یه روز دیدم دو تا جوان اومدن دم در مسجد ایستادن، ظاهر خیلی خوبی نداشتن، یکیشون گفت:فلانی اینجا امشب غذا میدن بیا بریم بخوریم، اون یکی گفت: نه بابا اینا هیئت دارن اگه بری توشون باید مثل خودشون بشی،باید سینه بزنی، دوساعت طول میکشه، گفت:حالا بیا بریم ما که کاری نداریم.میگه: این دوتا جوان اومدن، من هواشون رو داشتم، عقب مجلس نشستن، همه دارن گریه میکنن،ضجه میزنن،این دو تا جوان مسخره می کنند، می خندیدن،یعنی چی این سینه زنی؟یعنی چی این گریه؟... میگه:بارها اومدن از جام بلندشم برم اینا رو بندازم بیرون یا تذکر بدم بهشون،باز با خودم گفتم ،خود حضرت زهرا شاید ناراحت بشه،میگه:گذشت،فرداش دیدم این دوتا جوان که دیروز مسخره می کردند و می خندیدن، اول مجلس، هنوز منبری شروع نشده اومدن دو زانو جلو منبر نشستن هی گریه می کنند،هی تو سر خودشون میزنن،ماندم خدایا چی شده؟کشیدمشون کنار گفتم:اون از خنده ی دیشب شما،این از گریه ی امروز شما،چی شده یه شبِ زیر و رو شدید؟ گفت: فلانی دیشب که از اینجا رفتیم خونه، هر دوتای ما با هم این خواب رو دیدیم،خواب دیدیم صحرای محشره، مارو به عنوان گنهکار گرفتن،دست و پامون رو زنجیر کردن،بستن دارن میبرن سمت آتش،هی التماس ،آقا تو رو بخدا مارو رها کنید، بذارید برگردیم عمل خوب انجام میدیم،گفت: نه اگه میخواستید تا حالا انجام میدادید، میگه ما رو نزدیک آتیش کردن، این داغی آتش به صورت ما می خورد، یه مرتبه دیدیم یه خانمی صداش رو بلند کرد گفت: صبر کنید، یه بی بی اومد، اینارو رها کنید، اینها مال من هستند، اینها آزاد شده ی من هستند، ملک ها مارو رها کردند، گفتیم: بی بی جان ما که یه دونه عمل خوب توی نامه ی عملمون نداریم، چرا مارو آزاد کردید؟ قصه چیه؟ گفت: یادتون هست دیشب اومدید هیئت؟گفت: یادتون رفتید زیر زمین شام خوردید؟ گفت یادتون توی راه پله ها می اومدید بالا،دیدید دو سه تا استکان نبلکی رو زمین ِ،گفتید اینهارو برداریم پای اینها بهش نخوره بشکنه؟ شما به اندازه ی یه جابجایی استکان نبلکی به گردن من حق دارید، به همون اندازه من دستت رو می گیرم...
"بی بی جان می خوای بگم اینا چند ساله سینه زن حسینند؟ بی بی میخوای بگم اینا عمرشون، هستی شون برا حسینِ؟ می خوای بگم این نوکرا دو ماه محرم صفر همه چیزشون رو میذارن کنار،فقط توی حسینیه ها دنبال گریه کردن هستند؟ مگه میشه بی بی مارو نگاه نکنه،مگه میشه بی بی مارو رها کنه؟
@RozeKhanegeeروضه خانگی - حضرت زینب(س) - 249.mp3
زمان:
حجم:
12.8M
🎙او میدوید و من میدویدم...
🔻روضه #حضرت_زینب (سلام الله علیه )
👤حاج مهدی #سماواتی
@MaddahionlinYEKNET.IR - zamine - shahadat imam sajjad - 1399.06.23 - amir kermanshahi.mp3
زمان:
حجم:
12.22M
میگم کربـــ💫ــلا
میگن که راه ها بستهست...😭😭😭
💔
میگم امام رضــ💫ـــا(ع)
میگن رواقا بستهست...😭😭😭
التماس دعا
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_رقیه_س_شهادت
#مجتبی_شکریان
▶️
پر از اشکم پر از شوقم پر از دردم پر از آهم
من امشب هیچ کس را غیر بابایم نمی خواهم
من آن گنجم که در ویرانه ای کردند مستورم
منم یاقوت سرخی که نگینِ خاتمِ شاهم
به آتش می کشم این شهر را با آه سوزانم
پدر جان سربلندت می کنم با عمر کوتاهم
تنت در بین گودال و سرت کنج تنور افتاد
بیا آغوش من ای یوسف افتاده در چاهم
کجا بودی که همراهت عمویم را نیاوردی
دلم می خواست برگردید بالای سرم با هم
به دستم سلسله دارم به پایم آبله دارم
بغل کن دخترت را خسته ام من،خسته از راهم
برای خود نمی نالم، به حال عمه می سوزم
اگر چه زخم دارم،درد را راندم زِ درگاهم
شبی از ناقه افتادم بماند که چه شد اما
دگر پاهای من بابا نمی آیند همراهم...
بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضهbabolharam - shabe 3 moharram1399 - mahdi rasouli.mp3
زمان:
حجم:
1.2M
با اینکه سنگ خوردم ..
#سینه_زنی و توسل به سه ساله حضرت اباعبدالله،حضرت رقیه سلام الله علیهما به نفس حاج مهدی رسولی_سوم محرم ۹۹
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
با اینکه سنگ خوردم
سنگ تو رو به سینه زدم
با سرِ پر خون آمدی
با دلِ پرخون آمدم استقبالت
بابایی بگو خوبه حالت؟
چقده من این چند روزه میگشتم دنبالت..
نصف جون شدم آخه این رسمشه؟..
بعدِ رفتنت سرم تیر میکشه..
میزنن منو میگن این حقشه
دیگه بی من نرو ، باشه
دیگه تنهام نذار ، باشه
بغلم کن بازم بابا ، حتی واسه یه بار ، باشه
خوب شد که برگشتی
دوباره روی پات میشینم
دوباره منو ناز میکنی
نکنه دارم خواب میبینم ، نه بیدارم
اومده کنار من یارم
دخترای شامی دیدین بابا دارم
با سر اومدی ، سر و سامونِ من
پا گذاشتی رو ، چشمِ پرخونِ من
رویِ خاک نشین ، پاشو مهمونِ من ..
بابا دستای من حتی اگه زخم از طناب باشه
روی نیزه نخوابیدی رویِ دستم بخواب .. باشه؟
دیگه بی من نرو ، باشه
دیگه تنهام نذار ، باشه
بغلم کن بازم بابا ، حتی واسه یه بار ، باشه
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#کربلایی_مهدی_رسولی
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
@Maddahionlinمداحی آنلاین - آی مَنیم یول یُولداشیم رقیه - سید طالع باکویی.mp3
زمان:
حجم:
5.27M
🔳 #ترکی #استودیویی #محرم
🌴آی مَنیم یول یُولداشیم رقیه
🌴اولماز سنی ترک ایلمک
🎤 #سید_طالع_باکویی
👌بسیار دلنشین
🔴گلچین بهترین #مداحی های
با دلی خسته کنج ویرونه
دختری داره با اشک و ناله میخونه
دیگه از این زمونه سیرم
سه سالمه ولی چه پیرم
قول دادی تنهام نمیذاری
اگه نیای بی تو میمیرم
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
نفس نمونده توی سینم
بیا که روتو باز ببینم
دنیارو بی تو من نمیخوام
دق میکنم تورو نبینم
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
روی دامانم شد قمر پیدا
فرش راهش میکنم من این دل شیدا
تموم نقشه هام بر آبه
محاسنت به خون خضابه
لبام تَرَک خورده بابایی
بوسیدنت برام عذابه
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
تورو به روی نیزه دیدم
پشت سرت خیلی دویدم
چشمای خونینِتو وا کن
شبیه مادرت خمیدم
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
بعد تو بابا خیر ندیدم من
با صدای حرمله از خواب پریدم من
تو معبرا راهمو بستن
دیدم که کعب نِی به دستن
هم لگد و سیلی بابا جون
زدن سر منو شکستن
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
خسته شدم توی بیابون
تازیونه خوردم فراوون
مدیون عمه ام بابا جون
عمه نبود داده بودم جون
اَبتا یا حسین ، اَبتا یا حسین
... من الّذی اَیتمنی ، من الّذی اَیتمنی ...
#حضرت_رقیه
#شهادت_حضرت_رقیه
#زمینه
این لینک را دنبال کنید تا به گروه من در WhatsApp ملحق شوید: https://chat.whatsapp.com/Ji7i4X36LviFCYgu8DYWJ5
.
#پنجم_صفر
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
نوحه مسجدی - شهادت حضرت رقیّه سلام الله علیها - سبک من یادگار...
با عمّه گفتم آخر میآیی
امّا نگفتم با سَر میآیی
به دخترِ خود سر زدی
با سَر خرابه آمدی
خورشیدِ عطشان بابا حسین جان
یا اَباالمظلوم اباعبدالله (۴)
از روی نیزه دیدی چهها شد
قاتلِ جانِ... ما ناسزا شد
بر دست و پایم سلسله
پای سرِ تو حرمله....
آتش به جان زد زخمِ زبان زد
خورشیدِ بی سر غریبِ مادر
یا اباالمظلوم اباعبدالله (۴)
آهی کشیدم کاخی به هم ریخت
با روضه هایم اشکِ حرم ریخت
من روضه خوانِ هر شبم
مدیونِ عمّه زینبم
این زندگی را آزادگی را
خورشیدِ عشقی شورِ دمشقی
یا اباالمظلوم اباعبدالله (۴)
#محرم #صفر #کربلا
#نوحه_مسجدی #شهادت
#حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#دمشق #شام
#حسین_ایمانی