🏴روضه و مناجات جانسوز_ حضرت رقیه سلام الله علیها_ شب سوم محرم قسمت پایانی_
حجت الاسلام میرزامحمدی
┏
┗━━━⚫️😭😭😭⚫️━━┛
تا قافله اتراق کرد،یه نازدانه،که تو این نقل نوشتن فاطمه بنت الحسین،که بعضی هام گفتند که این همون رقیه بود،از سایه ی بوته ی خاری استفاده کرد؛رفت زیر سایه ی این خار،آنقده خسته بود،تشنه بود،گرسنه بود ،خوابش برد ...." اگه اینجوری بخوای بیقراری کنی،من خودم بیقراره روضه ی این نازدانه ام ...." اجازه بدین امروز همه گریه کنن " عقبی ها ،بیرونی ها ،شهدا گریه کنن ..." خوابش برد ، قافله حرکت کرد ، این دختر جاموند ..."
گوش بده !قافله که حرکت کرد،،،عقیله ی بنی هاشم خبردار شد این ناز دانه جامونده ،صدا زد "یا قوم ! بالله !*شمارا به خدا قدری صبرکنید*افتقدت ابنت الاخ الحسین"
جگرگوشه ی حسینم جامونده ..." حواست اینجاست یا نه ؟ چنان ناله ای زد ، راوی میگه من شنیدم ؛ دستور دادن قافله توقف کنه ،گفتم الان از ناله ی زینب آسمون و زمین به هم میریزه ...." دونفر مامورشدن این بچه رو برگردونن ؛یکی من بودم و یکی زجربن قیس .... *آروم باش .....*
من با زجر،یا زحربن قیس ،برگشتم عقب قافله،ازدور داشتم میدیدم حالت این دختر رو ؛ دیدم دست روی سر گذاشته ، هی تو بیابونا به سمت راست و چپ نگاه میکنه ، (بچه ی گم شده دیدی یا نه؟)
بشنو" میدونی کیارو صدا میزد ؟! اولین کسی که صدا میزد عموجانش بود ، هی میگفت : یا عماه ... ! یا عمتاه ... ! یا اماه ..." ازدور داشتم میدیدم ؛ هی به سمت چپ و راست فرار میکرد ، هی مینشست رو زمین پاهاشو نگاه میکرد ..." چقدر خار تو این پاها رفته بود،نمیدونم!!! تا زجربن قیس بهش رسید چنان با تازیانه ...... آی حسین ......
اینم مال شهیدامون ،انشاالله تو حرم این نازدونه بریم عرض ادب کنیم ؛ اولین سوالی که من دارم اینه :بگم خانوم پاهات خوب شده یا نه ؟ این دختر حسینه ، از کربلا تا اینجا دایم کتک خورده ،طعنه و ناسزا شنیده ، یه جمله ای گفت،من واسطه شدم،گفتم صبر کن ،ملاحظه کن ،یتیمه ...." اجازه ندادم دیگه بیش ازاین اذیتش کنه . این دختر به من اعتماد کرد ،فرمود :من دختر پیغمبرم ،بهش بگو :اگه میخوای منم بکشی بکش ؛اما فقط یه بار دیگه بذار عمه مو ببینم .... آی حسین
بابا آتیش زدن به خیمه هامون
تار میبینه دیگه نگامون
نمونده گوشواره برامون بابا باباجون
کجایی بابا ؟
سرتو روی نیزه دیدم ....
دنبال نیزه میدویدم ....
اما به تو من نرسیدم ....
کجایی بابا ؟
بابا داری با خود هزار نشونه
لبت به رنگ آغوونه
نگو که کار خیزرونه
کجایی بابا ؟
بابا امون ازاین زخمای کاری
خون از لب تو شده جاری
کی سنگ زده بر لب قاری ؟
بابای خوبم ....
سرت رو نیزه رو به روم بود
اما یه بغضی تو گلوم بود
گلوتو نیزه ها بوسیدن
اما یه بوسه آرزوم بود
*ناله بزن اگه میخوای دلت آروم بگیره ،هر چی تو این مسیر کتکشون میزدن،طعنه و ناسزا بهشون میگفتن ،این نازدانه ها فقط سر بریده رو میدیدن ، فقط میگفتن حسین ........
#حجت_الاسلام_میرزامحمدی
#ویژه_ایام_محرم
#شب_سوم_محرم
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
📚روضه جانسوز حضرت رقیه سلام الله
┏━
┗━━━⚫️😭😭😭⚫️━━┛
🕊﷽🕊
❇️#روضه_حضرت_قاسم_ع
✴️#دفتری_قاسم ع
❇️#کانال_روضه_دفتری
⭐️به رویِ انور صاحب الزمان مهدی منتَظر صلوات
⭐️به آن ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
⭐️به یمن مقدم آن منتقم که در عالم
⭐️کند حکومت الله مستقر صلوات
🌸#السلام_علیک_یا_صاحب_الزمان
✨جهان به راه تو در انتظار مهدی جان
✨ستاده با قد خم اشکبار مهدی جان
✨ز دوری تو دل عالمی ز غم خون است
✨بیا،بیا که تویی غمگسار مهدی جان
✨دل رمیدهٔ ما میل کربلا دارد
✨قسم بحق تو ای شهریار مهدی جان
🌺#یاصاحبالزمانالغوثالامان
🌾( السلام علیک یابن رسول الله
السلام علیک یابن امیرالمومنین
السلام علیک یا مظلوم و ابن المظلوم
السلام علیک یا قاسم ابن الحسن و رحمة الله و برکاته)
🌾#یاقاسمابنالحسن
💥منم قاسم حسن را نور عینم
💥برادر زاده مولا حسینم
💥منم قاسم ز آل مصطفی یم
💥فروغ دیدگان مجتبی یم
⬅️دلارو روونه کنیم کربلا..ان شاالله قسمت و روزیمون بشه ،،به همین. زودی، دسته جمع کربلا عرض ادب کنیم..
بیایید با پای دل از راه دور بریم کربلا..
بریم کنار قبر شهدای کربلا..
.اول یه سلامی به مولامون ابی عبدالله بدیم..
السلام علیک یا اباعبدالله..
یا حسین 3
🥀مجلس و محفل به یاد قاسم الحسن، شهید 13سالهٔ کربلاست..
امروز برا غریبی و مظلومی قاسم ابن الحسن اشک بریزیم..امروز بریم یتیم نوازی..یتیم نوازا کجا نشستند..
امروز با اشک چشمت دل امام حسنو، مادرش زهرا رو شاد کن..
آی جوون دارای مجلس..
آی مریض دارا..
آی حاجت دارا..ناله دارا..آی گرفتارا..
مجلس مجلس میوهٔ دل امام حسن، جگرگوشهٔ امام حسینه..
⏺وقتی امام حسن تو بستر بیماری افتاد..داشت از دنیا میرفت..فرزندش قاسم سه سال بیشتر نداشت..
دستای قاسم رو گذاشت تو دستای امام حسین..
صدا زد حسینم داداش، من نیستم برا قاسمم پدری کنم..حسین جان تو عوض من برا قاسمم پدری کن..
10سال امام حسین ع دست نوازش سر یتیم امام حسن ع قاسم کشید..مبادا احساس یتیمی کنه..
(حالا یادگار برادر اومده اذن میدان بگیره)
با چه سختی اذن میدان گرفت بماند..
💠قاسم آمد میدان..جنگ نمایانی کرد..
لشگر دشمن حریف قاسم نمی شه..
آخه این پسر امام حسنه..
خون امیرالمومنین تو رگاشه..
🔆(اوج) یه وقت دیدن عمر سعد صدا زد:
این نوجوون رو می شناسم
باباش یادمه.. این پسر حسن ابن علیه.. اینو نمی شه حریف شد..
عمر چه کنیم؟
گفت: مگه نمی بینید زره نداره..
مگه نمی بینید کلاه نداره..
پس چه کار کنیم؟
نانجیب گفت بدنش رو سنگ بارون کنید..
♻️بگم و ناله بزنی..
بدن قاسمو سنگ باران کردن..
آی مردم جنازهٔ باباش امام حسنم تو مدینه تیرباران کردن..
حواس قاسم رو پرت کردن..
نامردی از پشت سر اومد ضربتی به فرق مبارکش زد..
دیدن قاسم روی زمین افتاد..
زمان زیادی نگذشت صدای نالهٔ غریبی قاسم بلند شد..
واعماه..
عمو به دادم برس..
عمو به فریادم برس..
⚜افتادم از پشت فرس
⚜عمو به فریادم برس
عمو سینه ام داره خُرد میشه..استخونای سینه ام داره میشکنه..
ابی عبدالله دوید سمت میدان..
(چه جور اومد میدان ابی عبدالله)
می گن تا امام حسین سوار مرکب شد اومد طرف میدان تا لشگر دید ابی عبدالله داره میاد همه فرار کردن..
🌀آخ...تنها بدنی که سر داشت و زیر سم اسب مونده بدن قاسم ابن الحسنه..
🍂یه لحظه نگاه کرد..دید قاسم در حال جان دادن، پای خودشو رو زمین میکشه...
🍁ای یادگار روی قشنگ برادرم
🍁جان کندنت به روی زمین نیست باورم
🍁پا بر زمین مکش که دلم ریش می شود
🍁پرپر مزن مثل کبوتر برابرم
🍁در استخوان خرد جناق تو دیده ام
🍁تصویر درب خانه و مسمار و مادرم
🍁یا قد کشیده ای تو به زیر سم ستور
🍁یا من خمیده جسم تو خیمه میبرم
◀️(اوج)راوی کربلا میگه..
گرد و غباری بلند شد، من دیگه حسین رو ندیدم..
همین که گرد و غبار فروکش کرد آخ اون چیزی که دیدم دلم رو سوزوند..
دلم برا قاسم نسوخت..
دلم برا عزیز زهرا حسین سوخت..
آخه دیدم غریبانه نشسته سر قاسمو بغل گرفته ناله میزد..
(عمو جون چقد سخته برام صدام بزنی اما نتونم برات کاری بکنم)
آی حاجت دارا..جوون دارا..ناله دارا...آی مریض دارا..
🔹یه وقت دیدن حسین بدن قاسم و بغل گرفت..سینهٔ قاسم روچسباند به سینه..
آخ بمیرم...بدنو آورد گذاشت داخل خیمهٔ دارالحرب..
(خیمه دارالحرب، خیمه ای بود که بدن شهدا رو نگهداذی میکردند)
نشست میان دو بدن..
گاهی صدا میزد میوهٔ دلم علی اکبرم..
گاهی صدا. میزد یادگار برادرم قاسمم..
🌾با شاخهٔ گل آیید
🌾از خیمه سرا بیرون
🌾آید به حرم قاسم
🌾با پیکر غرق خون
🌾آه و واویلا ای بنی هاشم
🌾کشته شد قاسم 2
🔲حالا هر کجا مجلس نشستی به سوز دل ابی عبدالله به نوجوانی و مظلومیّ قاسم ابن الحسن صدای ناله تو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو..
⚡️#یا_حسین
نوحه شب چهارم محرم تقدیم به ذاکران عزیز
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
حر پشیمانم حسین من دیده گریانم حسین
آقاتو از لطف و کرم بخشا گناهانم حسین
مولا حسین مولا حسین (۲)
بادست بسته آمدم من دلشکسته آمدم
حر خطاکارم حسین باچشم بسته آمدم
مولا حسین مولا حسین (۲)
از خواهرت شرمنده ام ازدرد وغم آکنده ام
جان را فدایت می کنم مولای من تا زنده ام
مولا حسین مولا حسین (۲)
ای نور چشم بوتراب من بسته ام روی تو آب
من بهر تسکین دلم باید شوم در خون خضاب
مولا حسین مولا حسین
#شب_چهارم_محرم #روضه_حضرت_زهراسلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔹آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
شب چهارم محرمه...
امشب دلت رو با من همراه کن...
یه سر بریم مدینه...
بریم خانه ی امیرالمومنین...
🔹آتش زدن به خانهي مولا بهانه بود
🔹مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود
( ای وای ای وای😭)
اگه تو مدینه خانه مادرمون زهرا رو آتیش نمیزدند...
کربلا کسی جرات نمیکرد خیمه های خانم زینب کبری رو آتیش بزنه
🔹از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد
🔹جان علی به پشت در آستانه بود
هنوز آب غسل پیغمبر خشک نشده بود یکعده نامرد ریختند در خانه امیرالمومنین...
خدا لعنتش کنه...
دومی نامرد صدازد...
علی بیرون بیا وگرنه خونه رو به آتیش میکشم...
خانم زهرای مرضیه...
حامی ولایت...
اومد پشت در ایستاد...
صدا زد...
آی نانجیب حیا نمیکنی...
میخواهی بدون اجازه وارد بشی...
نانجیب صدا زد زهرا در رو باز کن
وگرنه خونه رو آتیش میزنم...
مادرمون زهرا امتناع کرد...
در رو باز نکرد...
نانجیب صدا زد...
هیزمها رو بیارید...
پشت در بگذارید ...
در رو آتیش بزنید...
خدا... خونه ای که جبرئیل برا وارد شدن اجازه میگرفت
درش رو آتیش زدند...
سادات منو ببخشید...
یکی گفت ای بی حیا...
توی این خانه دختر پیغمبره...
صدا زد اگرچه فاطمه باشه خونه رو با اهلش به آتیش میکشم...
ای وای، ای وای...
یاصاحب الزمان آقا منو ببخشید...
در خانه رو آتش زدند...
میخواهی گریه کنی بسم الله...
دیگه کسی آروم نباشه...
در نیمه سوخته شد...
مادرمون زهرا پشت در ایستاده....
یکدفعه نانجیب حیا نکرد...
یاصاحب الزمان...
آنچنان با لگد به این در زد که...
صدای ناله ی مادر بلند شد...
یا ابتاه...
یا رسول الله...
بابا بیا به دادم برس...
فَنادَتْ یا اَبتاهُ یا رَسُولَ اللّه
بابا مگه سفارش منو به این مردم نکرده بودی...
یا اَبتاهُ یا رَسُولَ اللّه هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ وَ اِبْنَتِکَ...
پهلوم روشکستند...😭
یا فِضَّةُ الیکِ فخُذینی فَقَدْ وَ اللَّه قُتِلَ ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل
(بحار الانوار ج 30 ص 295)
ِ
فضه به فریادم برس بخدا محسنم رو کشتند...
آی غیرتی ها...
طاقت دارید بگم یا نه...
خود نامرد دومی به معاویه نامه نوشت گفت...
تا دختر پیغمبر در مقابلم قرار گرفت...
آنچنان سیلی به صورتش زدم...😭
زهرا نقش زمین شد...
تسلای دل امام زمان صدا بزن...
یا زهرا...
🔸کاش وقت در شکستن پای دشمن میشکست
🔸تا که میخ در نشان سینه زهرا نبود
3. روضه.mp3
زمان:
حجم:
7.01M
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_دوم_روضه
یه مرتبه ، یه نامردی اومد ، یه نیزه ای زد ، با این نیزه قاسم رو از رو زین بلند کرد ... گلِ امام حسن روی زمین افتاد ، وقتی از رو زین روی زمین افتاد ، صدا میزد عمو بیا بیا ...
ای عمو ، از حرم آهسته
خودت را برسان
تا نگاهم نشده بسته ،
خودت را برسان
میزنم ناله ی پیوسته ،
خودت را برسان
بر سرِ پیکر این خسته
خودت را برسان
#عمو_جان
حسنی زادهام و
خُلق کریمی دارم
شکرُ لِله ،
بلاهای عظیمی دارم
شعرمسمّط از :
#مجتبی_روشن_روان
#شعر_دوم
بارون سنگ کوفیا
بد جور شکسته سرم رو
عمو هجوم مَرکبا
شکسته دست و سینمو
گفتم یتیمِ حسنم
زدند ، زدند
به همه اعضای تنم
زدند ، زدند
امون از این نامردما
چه محشری به پا شده
ببین برای کُشتنم
هزار تا کوچه وا شده
بند اومده زبونِ من
عمو عمو عمو
شکسته استخونِ من
عمو عمو عمو
به لب رسیده جون من
عمو عمو عمو
#تک_بیت
هر که بُغضی از حسن
در سینه داشت
نیزه ای بر جسمِ قاسم میگذاشت
2. قسمت اول.mp3
زمان:
حجم:
12.56M
#حضرت_قاسم_بن_الحسن
( علیه السلام )
#استاد_حیدرزاده
#قسمت_اول
پای درسِ ولی ، فهیم شده
مثل بابای خود ، کریم شده
سیزده ساله ی امام حسین
چه کسی گفته که یتیم شده ؟
در رکاب عموی خود عباس
از دلیران این حریم شده
حال ، میلِ عسل به سر دارد
کاسه ی طاقتش دو نیم شده
چه کُند تا عمو اجازه دهد
کار جنگیدنش ، وخیم شده
تا که او هم شود فدای حسین
بوسه میزد به دست و پای حسین
وسط خیمه سخت حیران بود
بر لبش آیه های قرآن بود
غِبطه می خورد بر علی اکبر
شوق جان دادنش فراوان بود
زانوی غم گرفت در بغلش
چشم هایش عجیب گریان بود
یادش آمد وصیت پدرش
آن سفارش که عهد و پیمان بود
گفت : این نامه را بده به عمو
هر زمان که دلت پریشان بود
بس عمو
بر حسن ارادت داشت
نامه را خواند و
روی دیده گذاشت
بستن صورتش سبب دارد
چهره ای هاشمی نسب دارد
بیشتر بوسه زد به دست عمو
بیشتر از همه ادب دارد
بندِ نعلینِ خود نبسته ، دوید
در پریدن عجب طرب دارد
جملی نو دوباره راه انداخت
فَأنا بنُ الحَسن به لب دارد
اِن تُنکِرونی فَاَناَ ابنُ الحَسن
سِبطِ النّبیِ المُصطَفیِ المُؤتمَن
جملی نو دوباره راه انداخت
فَأنا بنُ الحَسن به لب دارد
ابن سعد
از هراس می لرزد
بس که در نعره اش
غضب دارد
اَزرق از هیبت نظرهایش
به درک رفت با پسرهایش
لشگری پست را خبر کردند
حلقه را تنگ و تنگ تر کردند
سنگ باران شد
از چهار طرف
ضربه ها بر تنش اثر کردند
در شلوغی و
گرد و خاک نبرد
اسب ها از تنش گذر کردند
شاعر :
#محمد_جواد_شیرازی
📃 من از لبت شنیدم تا اســــم کربلا را
🎙 #تک از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
من از لبت شنیدم تا اسم کربلا را
دادند دست روحم، درد و غم و بلا را
مانند تو ز من هم، پوشیده نیست اسرار
میبینم ابتدا را؛ میخوانم انتها را
روز ده محرّم، روز قرارتان بود
تو زود آمدی تا راضیکنی خدا را
گفتند میهمانید امّا چه میهمانی؟
فعلا که تا به امروز، با ما نشد مدارا
در ابتدا که یا ربّ، مهمان نیزههاییم
ختم به خیر فرما، پایان ماجرا را
📃 خودم اینجا، دلم پشت ســر قافلـه
🎙 #واحد از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_دوم_محرم_۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #امام_حسین "ع"
خودم اینجا، دلم پشت سر قافله
دارم میبینمت با اینهمه فاصله
به ناله شد زمین و آسمون ولوله
صدای زهرا مرو مادر
واویلا؛ حرم آواره شده
توو دل کاروان چه شوری برپا شده
ببین زینب چقد شبیه زهرا شده
علمدار حرم شبیه مولا شده
شبیه حیدر تووی خیبر
واویلا؛ پسر امّبنین
واویلا؛ علم میکوبه زمین
واویلا؛ اشک زینبو ببین
توو نگاه سکینه، اضطرابو ببین
سراب نیزههای بیحسابو ببین
گلوی نازک طفل ربابو ببین
ببین شکوهِ علیاکبر
واویلا؛ آسمون رنگ شبه
واویلا؛ رباب در تاب و تبه
واویلا؛ جون زینب بر لبه