نوحه؛ مولا حسین جانم.mp3
1M
#امام_حسین علیهالسلام
#نوحه
🔹خورشید عالم🔹
خورشید عالم روی ماهت
ای هرچه خوبی در نگاهت
بگذار من هم باشم آقا
با قاسم و اکبر، بین سپاهت
ای معنای ایمانم
ای نور چشمانم
من با تو میمانم
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ای پرچمت بر روی دوشم
با عشق تو غرق خروشم
ذکرم سلام بر حسین است
با یاد تو هر دم، آبی بنوشم
ای مولای عطشانم
ای بهتر از جانم
من از تو میخوانم
«مولا حسین جانم»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
بستم دوباره با تو پیمان
تا جان به تن دارم حسین جان
باشم همیشه یاور تو
باشم کنار تو، در بین میدان
ای آغاز و پایانم
یار تو میمانم
من مرد میدانم
«مولا حسین جانم»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.
شور؛ عشق عالمگیر.mp3
1.62M
#امام_حسین علیهالسلام
#شور
🔹عشق عالمگیر🔹
با عشقت، شد محشر، تو دنیا، یا اباعبدالله
شد اسمت، عالمگیر، یا مولا، یا اباعبدالله
توی عالم گوشه گوشه
بیرق تو در خروشه
هر کجا رو که میبینم
لشکر تو مشکیپوشه
عشق تو نهان، بین دل و جان
دلها از تو میگه با هر ضربان
عشق تو عیان، هر جای جهان
از هر جای دنیا سوی تو میان
ای جان جهان
«مولا حسین مولا»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
با یادت، شد غوغا، تو دلها، یا اباعبدالله
ششگوشهت، دل برده، از دنیا، یا اباعبدالله
نمکت رو هر کی خورده
به غم تو دل سپرده
هر کجا رو که میبینم
داری آقا کشتهمرده
عشق تو همه، حرف دلمه
بی عشق تو دنیا عین عدمه
وقت قسمِ صاحب علمه
رؤیای شبهای این دل حرمه
ای عشق همه
«مولا حسین مولا»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
#شور_امام_حسین
.
.
#دهتایی_بیست_و_چهارم
#زنجیرزنی
#نوحه_سنتی #سه_ضرب
#واحد_شور
#شب_سوم_محرم
#حضرت_رقیه علیهاالسلام
سربند مهدوی:
دوباره وقت ماتم شد
بیا صاحب عزای ما
کجای مجلسی آقا
بخوان روضه برای ما
فدای اشک خونینت
وَ آن قلب صبور تو
میان روضه ها داریم
دعا بهر ظهور تو
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یا رب....
🌸
بیا آقا که در بین ِ
خرابه روضه ها برپاست
رقیه نیمه جان گشته
به دامانش سر باباست
بیا تا که نداده جان
سه ساله در کنار سر
دعا دارد به روی لب
بیا ای منتقم دیگر
به حقّ حضرت زینب
بده اذن فرج یارب...
🌸
پدرجانم کجا بودی
مرا زد روز و شب دشمن
شده انگشترت غارت
ببین گوشواره ام بردن
ببین موی سفید من
ببین قد کمان من
اگر در کودکی پیرم
غمت برده امان من
مرا با خود ببر بابا
که خسته ام از این دنیا
غریبم من.....
🌸
نداری جای یک بوسه
پر از زخم است سرت بابا
کدامین دشمن ملعون
بریده حنجرت بابا
شده مجروح؛ لب خشکت
زنم لطمه به لبهایم
بخواهم از خدا دیگر
روم من پیش بابایم
شدم از داغ تو راحت
دهم جان بین این غربت
غریبم من.....
✍علی مهدوی نسب(#عبدالمحسن)
#دهه_محرم
.👇
اللهم عجل لولیک الفرج (244).mp3
1.05M
اللهم عجل لولیک الفرج
4_5897965364221842753.mp3
29.25M
کلیپ صوتی🎵
#شبسوم(محرم۱۴۴۵ هق)
واحد
کربلایی محسن محمدیپناه
8)vahedsangin-moharam1402-shab4-14020430.mp3
13.99M
واحد سنگین/عظم بلائی
کربلایی محسن محمدیپناه
مراسم عزاداری دهه اول محرمالحرام
(شب چهارم)
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
امامزاده سیدجعفرمحمد(علیهالسلام)
9)vahed-moharam1402-shab4-14020430.mp3
15.13M
#واحد/تا ابد نامت جاودان زینب
کربلایی محسن محمدیپناه
مراسم عزاداری دهه اول محرمالحرام
(شب چهارم)
۱۴۰۲/۰۴/۳۰
4_5897965364221842798.mp3
22.08M
#شب_چهارم_محرم
#واحد
کربلایی محسن محمدیپناه
حضرت رقیه س ی(29).mp3
105K
حضرت رقیه (س)
ای گل گلزار عشق
زینت شهر دمشق
رقیه جان دل ها،کرده هوای تو
نشسته ایم ما در،بزم عزای تو
رقیه رقیه ²
یا رقیه الحسین
بر حسینی نور عین
از لطف حق هستی،تو فاطمی سیرت
کودک ولی هستی،تو حامی عترت
رقیه رقیه ²
ای گل باغ ولا
دختر خون خدا
چون آل پیغمبر،بودی تو در غربت
بودی به دشت خون،در رنج و در محنت
رقیه رقیه ²
دیده ای در کربلا
رنج و داغ و ابتلا
غرق به خون دیدی،برادرت اکبر
به دست بابایت،در خون علی اصغر
رقیه رقیه ²
دیده ای در شهر شام
غم به جای احترام
کنار عمه شد،بزم شراب جایت
دیدی یزید می زد،بر لب بابایت
رقیه رقیه ²
شد خرابه جای تو
روی خاک مأوای تو
در گوشه ی ویران،تو دیده تر بودی
همناله با زینب،یاد پدر بودی
رقیه رقیه ²
در خرابه بی رمق
دیدی وارد شد طبق
تو در طبق دیدی،پر خون سر بابا
گشتی در آن لحظه،هم ناله با زهرا
رقیه رقیه ²
زین الم خون شد دلت
زد شرر بر حاصلت
کنار سر کردی،با پدرت نجوا
من خسته ام با خود،مرا ببر بابا
رقیه رقیه ²
از نفس افتاده ای
جان به جانان داده ای
تو رفتی و آمد،جان همه بر لب
اهل حرم نالان،گریان تو زینب
رقیه رقیه ²
حاج رضا یعقوبیان
rozeye_mirza mohamady_94_4 [کيفيت متوسط].mp3
6.17M
#شب_چهارم_محرم
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَباعَبدِللّه وَ یا بابَ نِجاةِ الْأمّة وَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة
▪️رونق گرفت از غم تو زندگانیم
▪️ای یار مهربان به کجا میکشانیم
====================
#شب_چهارم_محرم
#روضه_طفلان_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
اَلسَّلامُ عَلَیک یا اَباعَبدِللّه وَ یا بابَ نِجاةِ الْأمّة وَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة
▪️رونق گرفت از غم تو زندگانیم
▪️ای یار مهربان به کجا میکشانیم
▪️خواب و خوراک زندگیم را گرفته است
چی؟
▪️حتی خیال اینکه بخواهی برانییم
▪️زهرا مرضیه به سرم دست میکشد
▪️وقتی سیاه لشکر هیأت بدانییم
ازت ممنونم آقا، چهار روزه به احسن وجه داری ازم پذیرایی میکنی
خوب مهموننوازی کردی، اگرچه ازت خوب مهموننوازی نکردن
خوب پذیرایی از ما کردی اگرچه از تو با تیر و نیزه پذیرایی کردن
▪️آقا، شرمندهام گناه مرا از تو دور کرد
▪️شرمندهام حسین که من از شما نی ام
▪️بر سینه میزنم که مطهر کنی مرا
▪️مشغول گردگیری و خانهتکانی ام
هان.. باهاش حرف بزن..
▪️ما را نمیخرد کسی جز تو یا حسین
آخه جنس قراضه و آلوده رو کی میخره
▪️ما را نمیخرد کسی جز تو یا حسین
▪️مبهوت از این بزرگی و این مهربانی ام
بچههاش رو خودش لباس رزم به تنشون کرد، به نقلی موهاش ن رو شونه کرد، سرمه به چشماشون کشید
برید فدایی امام زمانت ن بشید
اول اومد به رسم ادب اجازه گرفت
حضرت یه مقداری تعلل کردند
فرمودن آخه عبدالله اینجا نیست، شاید اجازه نداشته باشی، فرمود خودش به من سفارش کرده، بچهها مو جلوتر از بچههای حسین قربانی کن
آقاجان یعنی میشه ماهم بچهها مون قربانی تو بشند
اجازشو گرفت بعضیا حتی نوشتند ابیعبدلله اجازه نداد
افتاد دست حسین رو بوسید
گفت داداش به جان مادرم اجازه بده
اسم مادر که میومد همهی بدنش میلرزید
▪️آخه من ایستاده بودم دیدم که مادرم را
▪️قاتل گهی به کوچه گه به خانه میزد
مادر مادر
مادر مادر
اصلا هر جا یه شونه یه قسم یه به نه از مادرش فاطمه میومد ابیعبدلله اروم و قرار نداشت
عصر عاشورا که پیراهن رو آورد..
نه دیگه اونجا نبرمت..
بزار برگردم
این دوتا آقازادهاش رو آماده کرد
راهی میدان کرد، وقتی به شهادت رسیدند نوشتند خود ابیعبدلله آمد بالا سرشون،
هر دو رو بغل کرد آورد به خیمه
اما هرچی منتظر موند زینب نیومد
این خانمی که برا علی اکبر جلوتر از همه اومده بود
برا بچههاش دیگه از خیمه بیرون نیومد
ترسید برادر خجالت بکشه
آی حسین...
====================
rozeye_mirza mohamady_97_4~1.mp3
17.42M
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_حر
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
کربلا نمایشگاهی از عاقبت به خیری و عاقبت به شری دشمن هست
===================
#شب_چهارم_محرم
#روضه_حضرت_حر
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
کربلا نمایشگاهی از عاقبت به خیری و عاقبت به شری دشمن هست
که دوتا نمونه ابیعبدلله اینجا رو کرده منهای اون سی تا نمونه
سی نفر از لشکر دشمن تو ساعات پایانی عمر ابیعبدلله اومدن ملحق شدن به ابیعبدلله، یعنی عاقبت بخیر شدن که حالا کمتر بهش پرداخته میشه و عجیبه تو حائرحسینی دفن هستن و جزو شهدای کربلا
اما دونفر سمبل هستن، یکی زهیر، یکی حُر
هرگزم امام حسین شناسنامهشون رو به روشون نیاوردن که بگه زهیر تو یه عمر عثمانی بودی حالا برو مثلا مرکبهای ما رو نگهدار
نه، از زهیر فرمانده درست کرده
برین بخونین
لشکر رو به سه قسمت تقسیم کرده
قلب، میمنه، میسره
قلب لشکر خودش، میمنه رو داد به حبیب، میسره رو داد به زهیر
یعنی اگه چشم حسین تو رو بگیره از تو فرمانده درست میکنه
فهمیدی چی گفتم
فک نکن تو دستگاه امام حسین بیکاریها
اینجا هیشکی بیکار نمیمونه، اشتغال زایی تو دستگاه ابیعبدلله موج میزنه
فک نکن بیکاری، آقا سریع مشغول میکنه
آمد خدمت امام، اسلم بن عمرو، غلام ترک، قبلا هم گفتیم میارزه هزار بار بگیم
گفت آقا ما که در معیت شما اومدیم هر روز داره به لشکر دشمن اضافه میشه و گویا اینا میخوان با تو بجنگن
گفت بله
آقا من که اصلا جنگ بلد نیستم
من صلاح جنگی دست نگرفتم که
امام نفرمود حالا که جنگ بلد نیستی برو بیرون از کربلا
حضرت سکوت کردن تا خودش برا خودش تو دربار ابیعبدلله اشتغالزایی کنه
چند دقیقه گذشت، گفت آقا من یه چیز رو خوب بلدم
چیه؟
گفت آقا من قصهگویی خوب بلدم
گوش بده جوان
اجازه میدی از همین روز دوم که وارد کربلا شدم شبا برم به بچهها تو خیمه قصه بگم
اللهاکبر..
ارباب ما یه قصهگویی رو هم از چشمش ننداخته
خب سهم قصهگویی چقدر؟ هرگز مثل سهم حبیب نیست
اگه به ما بگن نمره بده
نه صلاح جنگی..
افتاد رو زمین، اصلا باور نمیکرد ابیعبدلله بیاد
امام اومد بالا سرش
خب بالا سر جون هم رفته، هفده تا غلام سیاه ارباب ما با خودش برده
دیگه خودتو از غلام سیاه ارباب کمتر ندون که
قربونت برم
بالاسر جُون هم آمد، اما اون غلامی که نوشتن وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ، جُون نبود، اسلم بن عمرو هست
یعنی چی
یعنی همون کاری که با علی اکبرش کرد با این غلام ترکش کرد
تو دستگاه امام حسین هرگز ابیعبدلله مدیون کسی نمیشه
داری میای، یه مهری برمیداری، چهارتا زباله ریخته شده برمیداری،
حسین جان ما مجلس تو رو تمیز کردیم آقا، تو هم قلب ما رو تمیز کن
حسین جان یه گوشه مجلست وایسادم همه تماشا میکردن من گفتم بزار رونقی باشم سینه زدم،
آقا این سینهام رو به آتش حرام کن، این چشمی که برات گریه کردم دیگه نزار نامحرم نگاه کنه، اصلا لذتش رو حرام کن برام
آقا روم نمیشه این چشما رو برا تو تحویل بدم فردا بگی خجالت نکشیدی هم برا من گریه کردی هم به حرام نگاه کردی
حسین جان این گوشم رو دههی اول آوردم معارف قرآن و اهلبیت شنیدم
قول بهت میدم دیگه با این گوش حرام نشنوم
با این زبان خیلیا رو رنجوندم اما تو دهه اومدم همش ذکر تو رو گفتم
حسین جان این زبونی رو که برا تو میچرخه نزار برا غیر تو هم بچرخه
ما با این زبون قیامت کار داریم
اون ساعتی که با بدن بیسر میاد،
ما میخوایم به اون آقا سلام بدیم
نشه قیامت به ما هم بگن اِخسَؤا فِیها، یعنی لال بشید منِ خدا بدم میاد شما حرف بزنید
نه ما میخوایم برا آقامون روضه بخوانیم
حسین جان کمک بکن این اعضا و جوارحم خرج خودت بشه، نه تو دهه تا دم مرگ، این اعضا و جوارحی که خرج تو کردم خرج گناه نکنم ان شاء الله
روز ما گنهکارا هست دیگه
هرکی خودش رو گنهکارا نمیدونه بره
من خودمو معرفی بکنم تو راحت باش
من همونی هستم که لیلة القدر به تو قول دادم اما زیرقولم زدم
امیدوارم کردن هرکی لیلةالقدر، ماه رمضان جا بمونه، روز عیدفطر و شب عید فطر میبخشنش
من از شب عید فطر هم جاموندم،
بعد گفتن کسی که ماه رمضان بخشیده نشه شقی و بدبخت هست
یه آب باریکه به نام عرفه برام گذاشتن
من همونیم که عرفه هم آدم نشدم
میخوای منو بخری؟
که خودتم آقا میدونی
▪️مارا کسی نمیخرد به غیر از تو یاحسین..
السلام علیک یا رحمةَ اللهِ الواسِعَه
رحمت خدا بر نفس هاتون، امروز اینجوری باید سلام بدید دیگه
و یا بابَ نَجاةِ الاُمَّة
و یا کهفَ المُستَجیرین
▪️ما به این در نه پی حشمت و جاه آمدهایم
▪️از بد حادثه اینجا به پناه آمدهایم
آبرو میرود ای ابر خطا پوش ببار
میخوای آبروت نره به چشمات التماس کن
▪️من خطا کارم، جفا کردم به تو، اما ببخش
من از زبان حُر میخونم تو هم زبان حال خودت قراربده
▪️من خطا کارم، جفا کردم به تو، اما ببخش
▪️گرچه بد کردم، پشیمانم مرا حالا ببخش
میخوای تو مناجات شریک باشی، ببخشش رو تو بگو
▪️راه بستم بر تو و ترسید از من دخترت
▪️علت دلشورهی زینب شدم، من را ببخش
▪️دل اگر سوزاندم از اهل حرم در آتشم
4_5818974992888499218.mp3
10.65M
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_حر
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ...
====================
#شب_چهارم_محرم
#مناجات_با_خدا
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
#روضه_حضرت_حر
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُكَ وَ اسْمَعْ نِدَائِي إِذَا نَادَيْتُكَ وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ
تو دیگه روتو از ما برنگردون
إِذَا نَاجَيْتُكَ
چرا؟
آخه
فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ
ما همون عبد فراری در خانهی خودتیم، امروز به سوی تو داریم فرار میکنیم
مگه تو قرآن نفرمودی
فَفِرّوا إلَی اللّه
بندهی فراریت اومده در خونت
وَ أَقْبِلْ عَلَيَّ إِذَا نَاجَيْتُكَ فَقَدْ هَرَبْتُ إِلَيْكَ
چجوری اومدم؟
وَ وَقَفْتُ بَيْنَ يَدَيْكَ مُسْتَكِيناً لَكَ مُتَضَرِّعاً إِلَيْكَ
دارم ضجّه میزنم در خونت، دست خالی اومدم، اما
رَاجِياً لِمَا لَدَيْكَ ثَوَابِي
هرگز از تو نا امید نیستم با امید تمام اومدم در خونه ات،
مثل حُر که از وسط لشکر دشمن فاصله گرفت
منم از وسط منجلاب گناه میام به سمت تو، توام دیگه روتو از ما برنگردون
دست گداییمون رو بالا بیاریم
خدایا به این دلهایی که تا خبردار شدن حر محاصرشون کرده شکست، چقدر ترسیدن
به دل زینب کبری، به نالهها و نگرانی بچههای اباعبدالله تو را میخوانیم
الهی العفو...
الهی العفو...
الهی العفو..
مرحبا به شما ع ادارات ابیعبدلله
اینها رو مقدمه قرار میدیم برای آشتی با خدا
اومد پیش عمرسعد گفت امیر نکنه میخوای با حسین بجنگی؟
به ما گفتند فقط محاصرش کن
گفت حر چی داری میگی کار از محاصره گذشته
با او میخوام جنگی کنم که سرها از بدن جدا بشه، اعضا وجوارحش رو قطعه قطعه کنیم
تازه فهمید کجا ایستاده
خوشبحال اونا که وسط روضهی اباعبدالله بفهمن کجا هستن
آیا با امامند یا نقطه مقابل امام؟
بدنش شروع کرد به لرزیدند
همینجا یه گریز بزنم، تو فقط شنیدی میخواند حسین رو «مُقَطَّعُ الاَعضاء» کنند بدنت شروع کرد به لرزیدن
پس ببین اون دختری که دید بدن بابا ، ارباً ارباست،
اون خواهری که دید ابیعبدلله دیگه قابل شناسایی نیست
چه حالی پیدا کرد
نه عبا داره
نه عمامه داره
نه لباس داره
نه دست داره
نه انگشت داره
هان
ساکت نباش
نالههات دیگه باید عاشورایی باشه
به بهانهی آب دادن به مرکبش از لشکر جدا شد
حُر ، همینجا من ازت یه سوال دارم
چجوریه که آب به روی مرکبهاتون بازه
اما همین آب فرات به رو ابیعبدلله وزن و بچش بسته هست
ننگ برتو ای فرات
حرکت کرد،
اومد سمت اباعبدلله
بدنش داره میلرزه
فرماندهی که زبانزد خاص و عامه
دو دستش رو روی سرش گذاشت،
بعضیها نوشتند چکمههای جنگیش رو هم حمایل گردنش کرد، که دلالت بر ذلت او میکنه
هنوز به ابیعبدلله نرسیده بود
شروع کرده مناجات کردند
اللَّهُمَّ إِلَیْکَ أَنَبْتُ
فَقَدْ أَرْعَبْتُ قُلُوبَ أَوْلِیَائِک
خدایا منو بخر
من بودم که دل ابیعبدلله و زن و بچش رو ترسوندم
من بودم که دل اینا رو لرزوندم...
بعد رسید محضر ابیعبدلله گفت
هَلْ لِی مِنْ تَوْبَةٍ
امام بی معطلی فرمود
نَعَمْ یَتُوبُ اللَّهُ عَلَیْکَ إرْفَعْ رَأسَک
خدا توبهات روقبول کرده
پیاده شو
از خجالت پیاده نشد
آقاجان اجازه بده هنوز عرق توبهام خشک نشده خونم رو تقدیمت کنم
آمد وسط لشکر، خطبه خواند، موعظه کرد
فایده نداشت؛ تیر بارونش کردند
برگشت نزد ابیعبدلله، حضرت فرمود إنْزِل
من اینجوری میفهمم.
شاید امام به او میخواست بگه، خسته شدی قدری استراحت کن بازم پیاده نشد
تا خونم رو در راهت ندم رو زمین قرار نمیگیرم
وقتی خورد زمین خود ابیعبدلله یارانش رو فرستاد
اللهاکبر
فرمود برید حُر رو بیارید سمت خیمهها
آوردنش سمت خیمهها، تنها شهیدی که سر از تنش جدا نشده حُر هست
قربونت برم آقاجان
هزینهی همه رو پرداخت کردی
حتی نخواست سر تو از تنش جدا بشه
فهمیدی چی گفتم؟
آقا اومد بالا سرش اولین کاری که کرد، گردوخاکها رو از سر و روی حُر کنار زد
قربونت برم که حتی راضی نشدی گرد و خاک رو صورت اصحاب بشینه
أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ
اما وقتی خودت رو زمین افتادی، جوری خاک مالیت کردند
به همین اکتفا نکردند
با لگد به سینه و صورتت زدند
بدنت رو برگردوندند
اسب بر این بدن تازوندند
حسین...
=================
4_5796693076219008233.mp3
19.67M
#ای_باشی_دالدان_کسیلن
#شروع_محرم
#حسینچی
#اسفندیاری
گلچین زیباترین اشعار نوحه، و روضه های ترکی🎤
ازبهترین مداحان کشور🎤عاشقان حضرت ابالفضل، ع،
@Asheghane_Hazrate_Abalfazll
https://t.me/Asheghane_Hazrate_Abalfazll
──┤ ♩♬♫♪♭ ├───
ای باشی دالدان کسیلن شاه سلام علیک!
خیمه وی یاندیردیلار شاه سلام علیک…
اکبریوی دوغرادیلار شاه سلام علیک…
اصغریوی اخولادیلار شاه سلام علیک…
ابوالفضلی دوغرادیلار شاه سلام علیک!
خیمه وی یاندیردیلار شاه سلام علیک…
خیمه وی ویردیلار شاه سلام علیک!
رقیه وی ویردیلار شاه سلام علیک
.
#مناجات_با_امام_زمان
#بیانات_گفتاری
#حضرت_حر
اَلسَّلَامُ عَلَیکَ یَا رَحْمَةِ اللهِ الْوَاسِعَة وَ يَا بَابَ نِجَاتِ الاُمَة
*مگه میشه تو روضه های جدت حاضر نباشی ..
مگه میشه عزای محرم بیاد، پرچمهای محرم بیاد ولی شما نیای؟!
تو صاحب عزایی .. تو حاضری
اونی که غایبِ منم ..
چشم بهم گذاشتیم شبِ چهارم رسید..
*آره دلم خوشه، اما دلم به اعمالم خوش نیست .. عملی ندارم ..
من همونی ام که از عرفه جاموندم ..
من همونی ام که از شبای احیا جا موندم ..
اما دلم خوشه الان عزادارِ حسینم ..
دلم خوشه فاطمه منو دعا کرده ..
مگه تو اون حدیث تو کامل الزیارات نفرموده بی بی دو عالم ...
آخه تا پیغمبر فرمود فاطمه جان یه زمانی میرسه مردم برا حسینت دورِ هم جمع میشن، یه جوری براش گریه میکنن برا عزیزان خودشون اینجوری گریه نمیکنن .. گریه برا حسینت دوا برا همه دردای منه ..
اونجا بی بی یه جمله فرمود؛ فرمود بابا سلام منو به گریه کن های حسینم برسان.. بگو فردای محشر میام دستِ تک تکشونُ میگیرم ..*
*اصلاً نمیتونم فکر کنم محرمُ از تو زندگیم حذف کنم..
از قبلِ محرم هی دلشوره داشتم .. هی میگفتیم امسال چی میشه
میتونم برم برا حسین گریه کنم یا نه ..
آخه من یه روز نمیتونم بدونِ حسین زندگی کنم ..*
آقا جان ... امشب اومدم اعتراف کنم که رفیق خوبی نبودم .. امشب اومد اعتراف کنم دلتو شکستم ..
*امشب اجازه دارم نام #حر رو ببرم؟! این صحابی و این شهیدِ در رکابِ حسین که به من و تو راه رو یاد داده .. راه رو برا منه گنهکار باز کرده ..*
مگه نمیگن حسین کشتی نجاتِ .. مگه نفرمود کُلُّنا سَفنُ النِّجاة وَ لکِن سَفینةُ جَدِیَّ الحُسَیْن أَوسَع وَ فی لُجَجِ البِحار أَسْرَع ..
کشتی حسین زودتر به مقصد میرسه و وسیع تره ..
مگه نفرمود اِنَّ الْحُسین مِصباحُ الْهُدی وَ سَفینَهُ الْنِّجاة ..
مگه نفرمود هرکی گم شده ، راه رو با حسین پیدا کنه ..
خوش بحال اونی که گم میشه و تو راه حسین خودشو پیدا میکنه
آی دلای کربلایی ..
امشب اومدیم چی بگیم؟
آقا جان قول میدم شبِ حر آدم بشم ..
قول میدم همون نوکری بشم که تو میخوای .. هرچی میخوای ازم بگیر، کربلاتُ نگیر این نوکری رو نگیر..
میگفت تو حرم ابی عبدالله نشسته بودیم یه موقع یه کاروانِ آذری زبان وارد حرم شدن .. سر وضعشون همۀ حرم رو بهم ریخت .. لباسا همه پاره سر و صورت سوخته، چهره ها همه آفتاب دیده .. وارد حرم شدن یه عده سینه زنان به عده لطمه زنان رسیدن کنارِ ضریح . همه به حال و روزِ اینا گریه میکرد یه موقع روضه خوانِ کاروان شروع کرد آذری حرف زدن رو به ضریح دیدم این جمعیت مثه اسپندِ رو تو آتیش دارن میسوزن سوال کردم ببینم چی مگن به آذری! گفتن داره میگه یااباعبدالله ما دوازده روزِ تو راهیم .. پیاده اومدیم گم شدیم چندتا شهر رو اشتباهی رفتیم اما بالاخره تو رو پیدا کردیم بعدِ دوازده روز تشنه و گرسنه ..
حسین جان ما تو دنیا خیلی گشتیم بالاخره تو رو پیدا کردیم ..
قیامت تو بگرد ما رو پیدا کن ..
ما توو گناه گم شدیم .. همون کاری که با حر کردی با ما بکن ..
اومد محضرِ ابی عبدالله یه سوال کرد، یه جواب شنید ..
اومد محضر ابی عبدالله:
هل لی من توبه؟! آیا من میتونم توبه کنم ..
ابی عبدالله بغلش رو باز کرد .. به گذشتۀ حر نگاه نکرد .. خطاشُ به روش نیاورد .. تا گفت اجازه دارم توبه کنم امام ازش استقبال کرد ..
حالا چی شد حر برگشت بسمت امام؟
وقتی آقای ما اومد مقابل لشگر ایستاد،صدا رو به غریبی بلند کرد...راوی میگه: "وَاضطَرَبَ قُلبُه،وَ دَمَعَت عَیناه فَخَرَجَ باکیاََ مُتَضَرِّعاََ... " یه مرتبه #حر دلش آشوب شد...شروع کرد گریه کردن...
یه گوشه ای ایستاد...تصمیم خودش رو گرفت..." فَضَرَبَ فَرَسَه قاصداََ نَحوَالحُسَین.. "
چندتا کارم انجام داد...اول سپر رو واژگون کرد...یعنی من برای جنگ نیامدم ..."وَ یَدُهُ عَلی رأسِه" دست ها رو روی سر گذاشت...
یه وقت رو به آسمان صدا زد:" اللّهُمَّ الیک اَنَبتُ و تُب عَلَیَّ.."من توبه کردم...توبه من رو قبول کن...
مگه چه کار کردی؟!" فَقَد هَرَبتُ قُلوبَ اَولیائک و اولاد بنتِ نبیّک صلی الله علیه و آله ...."من دل دخترای حسین رو لرزوندم...
اومد مقابل آقا ایستاد ... سربه زیر و شرمنده
امام فرمود:"اِرفَع رأسَکَ یا شَیخ! "سرت رو بلند کن...
رفت سمت لشکر دشمن و یه حرفی به مردم زد...مقابل لشگر ایستاد...
گفت:آی مردم! آبی که ماهیان دریا ازش متنعمند؛ وحشِ بیابون ازش می خوره؛ شما به پسر پیغمبرتون نمی دهید؟!
اذن میدان گرفت و جنگ نمایانی کرد
حر وقتی رو زمین افتاد؛ آقا رو صدا نزد... چون خجل بود
اما یکدفعه دید یه دست مهربونی سرش رو بلند کرد،رویِ دامن گذاشت "فَجَعَلَ الحُسین یَمسَحُ التُّرابَ عَن وَجهِه
شروع کرد خاک ها رو پاک کردن
ــــــــــــــــــ
#اصحاب
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
.
#اصحاب
بعضی نقل ها نوشتن وقتی حر با سپر وازگون و دستهای برسر گذاشته و سربزیر خدمت امام اومد، خودِ ابی عبدالله دست برد زیرِ محاسنِ حر سرشُ آورد بالا ..
تو از اولشم برا ما بودی .. حر دو تا ادب کرد، این دو تا ادب نجاتش داد .. ادبِ اول رو زمانی مرتکب شده که نشان داد اهلِ نجاتِ .. گفتگوی میانِ ابی عبدالله و حر به اذان ظهر ختم شد .. موقع اذان ابی عبدالله به حر گفت متوقف کن حرف زدن رو الان وقتِ نمازِ .. حر، من با لشکرم به نماز می ایستم تو هم برو با لشکرت نماز بخوان.. بعد نماز دوباره با هم حرف میزنیم.. یه نگاه به ابی عبدالله کرد گفت آقاجان شما باشید من خودم نماز بخوانم؟!! دستور داد همه به ابی عبدالله اقتدا کردن ایستاد پشتِ سر امام .. دشمنِ امامِ به ظاهر اما گفت تو فرزندِ رسول خدایی .. ادب دومم وقتی ابی عبدالله اون جملۀ معروف رو فرمود که مادرت به عزات بشینه .. این جمله احساساتِ حر رو تحریک کرد ، تا حضرت فرمود «ثکَلتک اُمک» .. این نفرین نیست ، این ناسزا نیست .. عرب یه زمانی که میخواست اوجِ ناراحتیش رو نشون بده این جمله رو بکار میبرد .. حضرتم میدونست نقطه ای که حر رو بر میگردنه اینجاست اصلاً این حرفُ زد که حر این جواب رو بده .. تا گفت مادرت به عزات بشینه سرشُ انداخت پایین .. گفت آقاجان هر کسی غیر شما اسم مادرم رو میاورد خونش رو میریختم .. اما چه کار کنم مادرِ شما فاطمه ست .. شما فرزندِ دخترِ رسول خدایید ..*
روضه بخوانم .. همچین که حر افتاد رو زمین لحظه های آخر .. یه لحظه به خودش اومد دید رو خاک داره میغلته .. فرقِ سرش شکافته نفس های آخرِ .. به خودش نهیب زد نکنه توقع داری حسین بیاد بالاسرت .. آخه شنیده بود بعضیا رو ابی عبدالله خودش میره بالاسرشون .. بعضی از شهدا رو ابی عبدالله رفت بالاسرشون نزدیک به نه شهید خودِ ابی عبدالله اومد بالاسرشون، یکی از اون شهدایی که خودِ الی عبدالله اومد؛ حر ابن یزید ریاحیِ .. یه لحظه چشمشُ باز کرد دید به دستِ مهربان سرش رو برداشت .. یه لحظه نگاه کرد دید سر تو بغلِ حسینِ .. مقتل میگه خاک رو صورتش نشسته بود .. دید صورت حر خاکیه با گوشۀ آستین خاک ها رو پاک کرد .. ابی عبدالله یه بار اسم مادرِ حر رو برد فرمود مادرت به عزات بشینه میدونست این تو دلِ حر مونده میخواست از دلش در بیاره اینجا تلافی کرد سر رو که بغل کرد گفت تو حُری .. چقدر اسم قشنگی مادرت روت گذاشته .. تو آزاده ای ..
ابی عبدالله نگاه کرد دید فرق حر بد شکافت خورده خون داره فواره میزنه هر کاری کرد با دست فرقُ ببنده نشد ، دستمالی درآورد سر و پیشانی حر رو بست تا خون بند بیاد .. یه جمله ای بگم اهل روضه صدا ناله شون بلند شه .. سادات ببخشن، بزرگترا، علما ببخشن .. آدم وقتی سرش زخم میشه با دستمال زخمشُ میبنده با دستمال خون رو پاک میکنه .. بمیرم خودش وقتی روزِ عاشورا سنگ به پیشانیش خورد دیگه دستمالی نداشت خونش رو پاک کنه .. بگم ناله ت بلند بشه؟!!.. چه کرد!! پیراهنِ عربیش رو بالا زد .. همچین که پیراهنُ بالا زد سفیدی سینۀ حسین پیدا شد .. یا اباعبدالله کاش دستمال داشتی خونِ سرتُ با دستمال پاک میکردی .. وقتی حرمله دید صدرالحسین نمایان شد سه شعبه رو گذاشت تو کمان .. یه جوری قلبِ حسینُ زد ..
حسین ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_حر
#روضه_حضرت_حر علیه_السلام
#روضه_اصحاب_علیهم_السلام
#شب_چهارم_محرم
.
2023_06_29_15_35_31.mp3
1.73M
از ۵۳۷ الی ۵۴۹ به این سبک
.
#طفلان_حضرت_زینب سلام_الله_علیها
#سبک_خوشابحال_نوکرات_ارباب
#زمزمه
۵۴۱
منم که دل به زلف تو بستم
از هدیه ام به تو خجل هستم
این دو پسر باشد همه هستم
عزیز زینب
این دو پسر رو بر تو آوردند
سر تا به پا،پاتا به سر دردند
آمده و دور تو می گردند
عزیز زینب
بنگر تو بر چشمان گریانم
قلبم مسوزان ای حسین جانم
****
سربسته میگم اگه بمونن
هر دو خجالت می کشن از من
مثل روزی که تو کوچه حسن
دید مادر افتاد
مگه یادت رفته داداش اونجا
بین درو دیوار مادر تنها
ازضربت لگد فتاد از پا
به روش در افتاد
یادته ای نور دل حیدر
بودیم هم شرمنده از مادر
****
بذار نباشن لحظه ی آخر
وقتی که معجر می کِشن از سر
اینا نبینن گریه ی مادر
امید زینب
بذار برن این دو گلم ای یار
تورو قسم بخون رو مسمار
تاکه نبینن منو تو بازار
امید زینب
راضی مشو دو پسرم باشن
رقاصه ها دور و برم باشن
****
#محمود_اسدی_شائق✍
#شب_چهارم_محرم
#سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
.