eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
595 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
hossein_taheri_ghiamat_kardi 128.mp3
12.16M
قیامت کردی، قیامت کردی خیال یه بنی‌هاشمو راحت کردی تو از شأن زن حمایت کردی تو با وارث ذوالفقار بیعت کردی نگاهت کَرّاره طیب الله خانوم تب مولا داره طیب الله خانوم یه زن که سرداره طیب الله خانوم عَدو شد بی‌چاره طیب الله خانوم شبیه معجزه کلامت نافذه شبیه تیغِ علی اثر داره دطمی مهلت نده همه حیرت‌زده مگه بازم مرتضی پسر داره عصمتَ الله عصمتَ الله عصمتَ اللهِ الکبری... به حیدر رفتی تو کاخ اُمَوی تو قلب خیبر رفتی عَلَم دستت بود رو منبر رفتی بگو از عباس هم جلوتر رفتی تو می‌خواستی عاشقانه خواهر باشی ولی بعد ابالفضل برادر باشی می‌خواستی واسه حسین لشکر باشی شما حق داشتی دقیقاً حیدر باشی تو رفتی منبر و می‌دیدن حیدرو صدای گرم علی غالب شد چنان کردی غضب که شامات عرب نماز وحشت به جمع واجب شد عصمتَ الله عصمتَ الله عصمتَ اللهِ الکبری... __________________ 🎤حسین طاهری 📝قیامت کردی ⬛️شب دوازدهم محرم
امام سجادعلیه السلام یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲ به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲ غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم *این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن* یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید *حالا اینها یه طرف* یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲ رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا *خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم* هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم *کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه * هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا *چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... * میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا *فقط خودمون دوتا بدونیم* ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا *چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا * برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون* چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! * نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو *خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!* نسیمی شنید سوز حرفاشو به سقا رسوند ماجراشو عمو بسته بود چشم دریاشو... حسین ....
1_1148601108.mp3
35.5M
▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست ▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست ▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری ▪️هر چند سود این‌ گدا ، غیر از ضرر نیست ====================
اللهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم و لاحَوْلَ وَلا قُوَّةَ إِلاّ بِالله العَلي العَظيمِ حسبُنَا اللّهُ وَنِعْمَ الْوَكِيلُ نِعْمَ الْمَوْلَى‏ وَنِعْمَ النَّصِیرُ کُنتُ بِئسَ العَبد وَ أَنتَ نِعمَ الرَّب بدترین بنده ات اومده در خونه ات ای بهترین خدا عَظُمَ الذَّنبُ مِنْ عَبدِک فَلْیَحسُنِ العَفوُ مِن عِندِک أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ به نیابت از همه ی اونایی که فراموش کردند باهاش حرف بزنند، استغفار کن به نیابت از اونایی که در ابتلائات این دوره ، دچار خدا فراموشی و خود فراموشی شدند ، تو اسغفار کن حالا که شب جمعه راهت دادند به خدا اگه ما هم استغفار نکنیم ، این فیض رو از ما می گیرند أَسْتَغْفِرُ اللّٰه الَّذِي لَاإِلٰهَ إِلّا هُوَ الْحَيُّ الْقَيُّوْمُ الرَّحْمنُ الرَّحِيمُ ذُوالجَلالِ وَ الاِکرَام بَدِيعُ السَّماواتِ وَالْأَرْضِ مِنْ جَمِيعِ ظُلْمِي وَجُرْمِي وَ إِسْرافِي عَلَىٰ نَفْسِي وَأَتُوبُ إِلَيْهِ ببین سالی که با ابی عبدالله شروع بشه ، چقدر سال خوبیه با لباس احرام عزا ، سال قمری رو شروع کردی ان شاء الله « خِتامُه مِسک» بشه با ظهور فرزندش... يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ دو تا دستاش رو قطع کردند يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ صلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَىٰ سَجِيَّةً وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَىٰ فِي هَذِهِ الْعَشِيَّة به لحظه حضور مادرش فاطمه کنار گودال ، به لحظه ساعت زینب در زندان کوفه ، به لحظه ساعت سر بریده توی تشت طلا الهی العفو.... ▪️چیزی ندارد آنکه در رزقش سحر نیست ▪️اَلحَق ضرر کرده آنکه چشمش چشمِ تَر نیست ▪️با دست خالی آمده ام دستم بگیری ▪️هر چند سود این‌ گدا ، غیر از ضرر نیست عبارات دعای عرفه إِلَهِي مَنْ كَانَتْ مَحَاسِنُهُ مَسَاوِيَ بنده ای که حتی خوبی هاش بدیه سودش هم ضرره حالا ببین بدی هاش چیه کت در خونه ات آوردم ▪️با یک ندامت .... نه توبه وا ▪️با یک ندامت بنده ات را میخری تو ▪️چون مثل تو بخشنده ای از هر نظر نیست ▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن... خیلیا باهات قهر کردند خیلیا ازت بریده اند ▪️این روز ها حال مرا ، خود زیر و رو کن ▪️حالی که در آن از شما دیگر اثر نیست من از تو دور شدم که حالم اینقدر بده ▪️ بیچاره آنکس که ز تو دور است مولی ▪️ بیچاره تر آنکه دنبال سحر نیست ▪️از چشم زهرا و علی حتما می افتد ▪️شبهای جمعه ،هر گدایی در به در نیست ازت ممنونیم شب های جمعه ، ما رو حواله خودت کردی ▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم... هر کی هر چی می خواد بگه بگه ▪️شرمنده خیرات و احسان حسینیم ▪️در کسب و کار نوکری اصلا ضرر نیست همیشه نوکریت پُر رونقه آقا ▪️یک «اَلسّلام ارباب» می گویم ز هیئت ▪️روزی من شش گوشه ی آقا مگر نیست آقا جان یه کربلا ما رو روزی کن نشمه بمیرم و حرمت رو نبینم ▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد... به خدا تا یک روز باید برای این یه بیت گریه کنیم ▪️از بس که در گودال جسمش جابجا شد ▪️از آن تن بر خاک افتاده ، اثر نیست حنجره هاتون رو خرج کنید برای ابی عبدالله هنوز توی عزاشی ها ▪️دنبال نیزه میروند اشرار کوفه ▪️دیگر کسی در کربلا دنبال سر نیست ▪️از بس کریمی ، ساربان هم دست پُر رفت.... تا قیامت ما نمی تونیم روضه ی ساربان رو بخونیم فقط برو ببین برای چی دستان ابی عبدالله رو بریدند رد شم.... ▪️تنهاست زینب با رباب و با سکینه ▪️یک زن حریف طعنه های صد نفر نیست همیشه روضه های شام ، توی ملأ عام ، توی ازدحام ، شلوغیه دروازه ، توی نظر همتون بوده اما توی کوفه نمی دونم چه اتفاقی افتاد یه وقت دید اُمّ کلثوم صدا زد یا أهلَ الکوفَة أَما تَستَحیُونَ مِن الله وَ رَسُوله .. حیا نمیکنید اینجوری خیره خیره دارید نگاه می کنید ▪️از نان و خرما دادنِ مردم بدانید ▪️اصلا مسلمانی در این کوی و گذر نیست فریاد می زد اِنَّ الصَّدَقَةَ عَلَینا حَرام مگه شما کِه هستید که صدقه براتون حرامه؟! نَحنُ أُساریٰ مِن آلِ مُحَمَّد تا بی بی خودش رو معرفی کرد اُمّ حَبیبه پرسید +از کدوم بلادید؟! _فرمود اهل مدینه ایم +از کدوم محله؟! _ بنی هاشم... اُمّ حَبیبه گفت اگه اهل محله ی بنی هاشمید ، بانوی من ، زینب رو باید بشناسید آی روزگار أُف بر تو باد این اُمّ حَبیبه کنیز زینب بوده حالا کنیز با خَدَم و حَشمش اومده دختر علی اینجوری اومده یه نگاه به خواهرش اُمّ کلثوم کرد خواهرم میشناسی این زن رو یا نه این همون کنیز ماست اگه تو بانوی من زینبی ، جواب سوال من رو بده
بانویی که من مدینه خدمتش بودم قد و قامت رشیده داشت موهاش سفید نبود قامتش کمان نبود اُمّ حَبیبه نبودی ببینی در کمتر از نیم روز ، هجده عزیزم رو سر بریدند این حرفه ماست ها و الا بریدن سر ها کمتر از یک ساعت طول کشید شام غریبان که حمله کردند به خیمه ها ، اول سرها رو بریدند فقط برا ابی عبدالله طول کشیده.... اونم نانجیب ها باهاش بازی می کردند.... بانوی من یه نشانی دیگری هم داشت هرگز از حسینش جدا نمی شد اگه تو همون زینبی ، پس حسینت کجاست... اون سری که روی نیزه می بینی ، موهاش سوخته حسینه منه هنوز هم ازش جدا نیستم... یاد همه ی بچه های مدافع حرم زینبی بخیر سردار سلیمانی حاج حسین همدانی ابومهدی المهندس بروبچه هایی کن هنوز پیکراشون نیومده اوناهم فیض ببرند در بعضی نقلها این‌ اضافه ای هم داره دیدند اُمّ حَبیبه از بالا بام خانه اش اومد پایین ، در خونه ی مردم کوفه رو میزد هر چی چادر و پارچه بود جمع می کرد ، با یه بیت ناله یاحسین رو بگو دعا رو شروع کنیم داداش ▪️معجر سر هر کس که بوده نیست دیگر ▪️عباس از این ماجراها بی خبر نیست حسین.... بأبی المُستَضعَفُ الغَریب یا اباعبدالله ▪️زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه ▪️زینب و این همه آزار ، امان از کوفه ====================
Rozeh 1.Shab 13.Beytozahra97 (1).mp3
5.68M
زینب کبری یه نگاه کردن دیدند رأس مطهر ابی عبدالله، داره عقب قافله رو نگاه میکنه، آمدند خدمت زین العابدین
زینب کبری یه نگاه کردن دیدند رأس مطهر ابی عبدالله، داره عقب قافله رو نگاه میکنه، آمدند خدمت زین العابدین ، امام زمانشون، عزیز برادرم،چه خبره؟ فرمود بچه هارو شمارش کن، به نظر یه بچه جا مانده، شمارش کردن دیدن بله یه دختری از قافله جا مانده ، ان شاء الله دسته جمع بریم با نابودی آل صعود و قاطبه و اربابانشون، اون حرم بی بی رو جوری بسازیم که از حرم زینب کبری تا حرم حضرت رقیه یه بین الحرمین دیگری ، درست کنیم، اون حرمی که هر کی مشرف میشد یکی از هدایایی که می‌برد عروسک یا اسباب بازی بود ، میخاست به مردم شام، یاد بده، نانجیبا، دختر اگه بی قراری کنه با اسباب‌ بازی ساکتش می کنند نه با رأسُ الحُسین بچه ها رو شمارش کرد دید یه دختر جا مانده، تو بعضی نقل‌ها داره که نیزه ای که سر ابی عبدالله روش بود یه مرتبه در زمین فرورفت هر کاری کردم نتونستم بیارنش بیرون، امیر قافله گفت اینجا اُتراق میکنیم اُتراق کردند زینب کبری می‌داند که اگر کسی همراهی این قافله رو نکنه کتک میخوره، از گودال اینا رو دارند میزنند، تعبیر امام سجاد اینه، فرمود اِندَمَعَت مِن اَحَدِنا عَینٌ فَقُرِعَت رَاسُه بِالرُّبح اگه یک نفر از ما در این قافله گریه میکرد نیزه دار ها با نیزه به سرش میزدند، لذا عقیله ی بنی هاشم می‌داند که اگر زودتر از عمال به این دختر نرسه جان دختر در خطره، قافله که اتراق کرد زینب تو اون تاریکی شب، دوان دوان ، آمد عقب قافله بلکه بتونه این نازدانه رو پیدا کنه، آمد به نور مهتاب. دید یه سایه ای رو زمین افتاده، خوشحال شد که جلوتر از دیگران این دخترو پیدا کرده همين طور که به این سایه نزدیکتر می‌شد خیالش راحت‌تر می‌شد آمد دید این همون دختر حسینه، اما جلوتر از زینب یه بانوی دیگری آمده، ایندختر رو توی این خاک بیابان بغل گرفته، تعجب کرد همين که نزدیک شد دید اون بانو مادرش فاطمه ست، جلوتر از زینب کبری آمده زینب کبری دختر رو فراموش کرد تا مادر رو دید درد دلش تازه شد مادر کجا بودی علی اکبرم رو اربا اربا کردن ، مادر کجا بودی علمدار قافله مونو دم علقمه زمینگیر کردن، دونه دونه گلایه ها رو گفت درد دلا رو گفت صدیقه ی طاهره فرمودند دخترم، در تمام این مصائب، من با تو و در کنار تو بودم یه جلوه اش رو گفت بی بی، بنا به این نقل، فرمود دخترم میخای بگم تو گودال چجوری سرش رو جدا کرد اون لحظه سر حسین تو بغل من بود نا نجیب نشست رو سینه... حجت‌الاسلام میرزامحمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕯امروز پنجشنبه است 🍂به یاد عزیزانی که 🕯چشم انتظاری شون رو نمی بینیم 🍂و صداشون رو نمی شنویم 🕯یاد همه آنهایی که دیروز بودند 🍂و امروز یادشون و 🕯عکسی رو تاقچه اتاق ازشون 🍂به یادگار مانده 🕯یک فاتحه، یک صلوات 🍂پیشگاه کسانی که مهرشان 🕯تا ابد در قلب‌هایمان جاریست روحشون شـاد 🍂🖤 🌹🌹🌹🌹🌹 🥀 اَللّهُمَّ اغفِر لِلمُومِنینَ وَ المُومِنَاتِ وَ المُسلِمینَ وَ المُسلِمَاتِ اَلاَحیَاءِ مِنهُم وَ الاَموَاتِ ، تَابِع بَینَنَا وَ بَینَهُم بِالخَیراتِ اِنَّکَ مُجیبُ الدَعَوَاتِ اِنَّکَ غافِرَ الذَنبِ وَ الخَطیئَاتِ وَ اِنَّکَ عَلَی کُلِّ شَیءٍ قَدیرٌ بِحُرمَةِ الفَاتِحةِ مَعَ الصَّلَوَاتِ🙏        اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم 😔😔
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ امام سجاد (ع) شهادت بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم یا اَبَا الْحَسَنِ، یا عَلِیَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، یَا زَیْنَ الْعابِدِینَ، یَا ابْنَ رَسُولِ، اللّٰهِ یَا حُجَّةَ اللّٰهِ عَلیٰ خَلْقِهِ، یَا سَیِّدَنا وَ مَوْلانا إِنَّا تَوَجَّهْنا وَ اسْتَشْفَعْنا وَ تَوَسَّلْنا بِکَ إِلَی اللّٰهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَیْ حاجاتِنا، یَا وَجِیهاً عِنْدَ اللّٰهِ اشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللّٰهِ؛ ⬅️آجر و مزده شما برادران و خواهران عزاداران با بی بی دوعالم فاطمه (س)انشاالله آبروی امام سجاد در هر گوشه ای از این مجلس ومحفل نشسته آید حاجت روا بشید روضه برات بخونم همه اموات فیض ببرند ♦️دریا به دیده تر من گریه می کند ♦️آتش زسوز حنجر من گریه می کند ♦️سنگی که می زنند به فرقم زروی بام ♦️بر زخم تازه سر من گریه می کند ♦️از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک ♦️زنجیر هم به پیکر من گریه می کند ♦️ریزد سرشک دیده اکبر به روی نی ♦️اینجا به من برادر من گریه می کند ♦️وقتی زدند خنده اشکم زنان شام ♦️دیدم سه ساله خواهر من گریه می کند ♦️رأس حسین بر همه سر می زند ولی ♦️چون می رسد برابر من گریه می کند ♦️ای اهل شام پای نکوبیید بر زمین ♦️کاینجا ستاده مادر من گریه می کند ♦️تا روز حشر هر که به گل می کند نگاه ♦️بر لاله های پرپر من گریه می کند ♦️زنهای شام هلهله و خنده می کنند ♦️جایی که جد اطهر من گریه می کند ⬅️روزِ شهادتِ امام زین العابدین علیه السلامِ .. دلا باید بره مدینه و قبرستانِ بقیع کنارِ آن قبورِ با خاک یکسان شده .. اَلسَّلامُ عَلَىک یا عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ یَا زَینَ العابِدینَ یَا بْنَ رَسُولِ اللّهِ .. ان شالله به همین زودی از نزدیک عرضِ ادب کنیم تو حرمِ مطهرشون .. اونجا گریه کنیم برا اون آقایی که همۀ مصائبِ کربلا رو دیده .. همۀ مصائبِ کوفه و شام رو دیده .. تا قریبِ به چهل سال کارش همه گریه و ناله بود … جوان میدید گریه میکرد .. طفلِ شیرخواره میدید گریه میکرد .. غذا میاوردن میل کنه ، تا چشمش به می افتاد روضه می خواند .. قُتِلَ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ جَائِعاً .. آب می آوردن بنوشه ، گریه میکرد .. صدا میزد پسرِ رسولِ خدا رو با لبِ تشنه کشتن .. ای حسین جانم .. امان از اون لحظه ای که میدید میخوان گوسفندی رو ذبح کنن .. حسینیا .. با گریه سوال میکرد ، آیا آبش دادید یا نه ؟! میگفتن آقا ما مسلمانیم .. آب ندیم ذبح نمی کنیم .. گریه و ناله اش بیشتر میشد .. میفرمود کربلا پدرِ منو با لبِ تشنه کشتن … حسین … سوال کردن آقا تو این سفر به شما کجا خیلی سخت گذشت ؟!! سه مرتبه فرمود الشام .. الشام .. الشام .. می دونید چرا؟ چون تو کربلا زخم شمشیر زدن اما تو شام زخم زبان میزدن، یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرند سَهل ساعدی میگه: دمِ دروازه ی ساعات دیدم چند سر بریده بالای نیزه هاست یکی از سرها داره قرآن میخونه، میگه سرها که گذشت دیدم آقای بزرگواری رو سوار بر شتر برهنه کردن، جلو رفتم سلام کردم فرمودن خدا شما رو رحمت کنه کی هستی که بین اینهمه کافر از خدا بی خبر به ما سلام میکنی؟ گفتم آقا من سهل ساعدی هستم از صحابه ی جدّت رسول خدایم، آقا این چه حالیست که میبینم تو را ؟ فرمود: ای سهل ساعدی نبودی کربلا..بابامو کشتند اونم با لب تشنه، سرش رو از بدنش جدا کردن، عمو عباسم رو شهید کردن به گریه افتادم گفتم آقا جان چه کاری از دست من بر میاد فرمود: سهل پول همراهت داری ؟ گفتم دارم آقا فرمود برو پول بده به اینایی که سرها رو به نیزه زدن بهشون بگو یا جلو برند یا عقب بیان، چرا ؟ فرمود: انقدر این مردم به بهونه ی سرها ناموس ما رو نگاه نکنن ای وای .. هاناله داری بگم؟ میگه انجام دادم آمدم محضر زین العابدین گفتم آقا تمامه، فرمود پارچه داری یا نه؟ عرض کردم عبایم را برات پاره میکنم فرمود پارچه رو زیر زنجیری که به گردنم بستن بنداز این گرما زنجیر رو داغ کرده ، میگه تا این زنجیر رو بلند کردم دیدم خون تازه از گردن مبارک جاری شد، ... حسین آرام جانم..حسین روح وروانم الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون احمد بهزادی التماس دعا ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
صبری کنید این کشته‌ها را می‌شناسم جاماندگان نینوا را می‌شناسم من زاده‌ی زهرا علی بن الحسینم هم زخم‌ها را، هم شفا را می‌شناسم گرچه شناسایی کمی سخت است اما من دو یتیم مجتبی را می‌شناسم این پیکر مُثله که مانده روی خاک و رفته سرش بر نیزه‌ها را می‌شناسم از عمه‌جانم مانده اینجا یادگاری طفلان اویند این دو تا را می‌شناسم از علقمه بوی عمو جانم می‌آید ای قوم! بوی آشنا را می‌شناسم من تک‌تک این تکه‌تکه جسم‌های از هم جدا، از سر جدا را می‌شناسم یک پیرهن حتی نماند از یوسف اما من یوسف کرببلا را می‌شناسم دفنش بدون بوریا امکان ندارد من پیکر خون خدا را می‌شناسم بر جسم بابای غریبم یک نشانی است بر سینه‌ی او جای پا را می‌شناسم ✍
{خطبه ی امام سجاد (ع) در مسجد اموی} اموی مسجدی بیرمسجدزیباوکبیر روزجمعه ائیدی جماعت دولی حضارکثیر دورمنبرده شیوخ اموی تیره ضمیروزراهیات مخصوصیله سلطان پلید مسجدین شاه نشینینده اوترموشدی یزید ناگهان داخل اولوب مسجده فرزند نبی جنب منبرده جلوس ائتدی شریف علوی حیرته دوشدی هامی گورجک اووالانسبی آچیلیب رمز و ایشاره یولو هر مرد و زنه ديدی‌لر خارجی گلدی نییه بو انجومنه وقت او وقت اولدو چيخيب منبره ناپاک خطيب جيره‌خوار اموي خودسر و بي‌باک خطيب پرده شرري خطابيله ائديب چاک خطيب قيلدي تعريف ازل نسل ابوسوفياني سورا هذيان دانيشيب سب ائله‌دي مولاني مچيده بير ملکوتي سس اوجالدي او زامان توتولوب هرزه خطيبين ديلي، سيندي خفقان او صدا صاحيبي گفتاره گليبدير اوجادان اي خطيب اموي ساخلا خطابه ادبين خلقي راضي ائله‌ييب خالقين آلدون غضه‌بين سورا اوز توتدو يزيده دئدي اول ميره گرام اذن وئر‌سن منه بو تخته‌نين اوسته چيخارام روخصت آلدي اوتوروب عرشه منبرده ايمام ذاتي اعلايه فصاحت‌له ائديب حمد و ثنا او دانيشديقجا خانيم عمه‌سي ائيليردي دوعا ايها الناس، اولون مطلبه آگاه بيلين بيزه بذل ائيلييب آلتي صيفت الله بيلين يئتدي ني مطله مرتبه و جاه بيلين ايرثدير جود و فصاحت‌له شهامت بيزده واردير اخلاق و عبادت‌له شوجاعت بيزده قلبيمين‌ده اولان مهر سزاوار بيزيم انبياء زومره‌سينه سيد و سالار بيزيم خلقه‌تين مسخري پيغمبري مختار بيزيم حافظ قلعه‌ دين حيدر کرار بيزيم حضرتي حمزه بيزيم، جعفر طيار بيزيم ليلي اسرا ملکوته گئده‌نين اوغلو منم قبله‌تينه اوکي ائيليبدي ناماز اوغلو منم اوکي گويلرده ائديب راز و نياز اوغلو منم زمزه‌مين اوغلو منم، مکه منا اوغلو منم مشعرين اوغلو منم، مروه صفا اوغلو منم عرفات اوغلو منم، غار حرا اوغلو منم داده مظلومي آليب، داد ائده‌نين اوغلو منم اوکي ايکي نئيز‌يله جهاد ائيلي‌يه‌نين اوغلو منم گولشه کربوبلاده سولانين اوغلو منم لخته-لخته گوزونه قان دولانين اوغلو منم قانلي باشي داليدان ذبح اولانين اوغلو منم سويولوب کوينه‌يي عوريان قالانين اوغلو منم پيکري خاک‌يله يکسان اولانين اوغلو منم تاني‌يين سيز مني مظلوم آتامين اوغلو منم باش وئريب محضره حقه چاتانين اوغلو منم قيزلاري چولده هراسان ياتانين اوغلو منم نئيزه اوستونده باشي داشلانانين اوغلو منم اولمميش تعزيه‌سي باشلانين اوغلو منم خاريجي آديلا مظلوم اوله‌نين اوغلو منم اوزو مهمان سوسوز جان وئره‌نين اوغلو منم اوزوگو بارماغي الدن گئده‌نين اوغلو منم ساربان اللـرينه ال تاپانين اوغلو منم سينه‌سي اوسته قوشون آت چاپانين اوغلو منم ختم پيغمبره سيز ساخلامادوز ذره حريم بير اوچوق يئرده ياتيب ايندي نواميس حريم قوسسد‌ن زولفون آغارديب قوجاليب عمه‌لريم طولقا‌زاده بيزي ايسته‌مير آزاد ائله سين غئير‌تي ديني اولانلار بيزه ايمداد ائله سين مرحوم استاد انور اردبیلـے
4_5951519341500432775.mp3
20.5M
بااجرا بسیارزیبا زنده یاداستادسلیم موذن زاده🖤🖤☝️
صلی الله علیک یا عطشان یا مظلوم شاه در خون غلطان حسین غریب تو قتلگاه تو رو زدن عجیب حسین شکست با چکمه شمر رو سینه تا نشست زده با مشت یه جوری پنجه به موت گذاشته خنجرش رو زیر گلوت میخواد که خواهرت بیچاره بشه رو حنجرت یواش یواش میکشه حسین وای **** آوای مظلومی سردادی تنهایی دست شمر افتادی حسین ذبیح شده تنت به نیزه زار شبیه حسین قفا رگ گلوت شده هجا هجا تموم پیکرت بریده شده رو خاکا صورتت کشیده شده چیکار داره تو قتلگاه آخه زن میخنده هی سنان به ناله ی من حسین وای **** تو قلب این مقتل آشوبه دستاشون یا تیغه یا چوبه حسین کفن تو سهم چندتا گرگی یوسف من حسین عقیق میبینی ساربان تو دستشه تیغ رسیده تا عقیقتو ببره که غارتت بشه حسین یه سره گرفته کل قتلگاهتو خون دلت برای خیمه شد .... **** چشم تو سوی خیمه تو خطر افتاد آبروی خیمه از های و هوی خیمه معلومه رفته یکی توی خیمه آخ بمیرم من در آورد اشک رقیه رو وای الآن میکُشه بچه رو داره میدوئه رو خارا یکی داد میزنه در نرو حسین وای 🔻زمینه ▪️مداحی جدید شب عاشورا محرم 1403
بنگر ای جاه و جلال زینب دل خیمه سوزد به حال زینب شده هجران تو ملال زینب اخا المظلوم با اینکه ز داغ تو خون میبارم بنت الحیدرم ز غیرت سرشارم از بار غم و بلا قدم خم نیست دارم پرچم از زمین برمیدارم یا ثارالله و ابن الثاره **** دل شب می آیم به جستجویت همه سمتی پیچیده عطر و بویت بکشان خواهر را خودت به سویت اخا المظلوم تصویری که از تو مبهم میبینم جسمی بی لباس و درهم میبینم ای هذا القلیل من بین گودال قد و قامت تو را کم میبینم یا ثارالله و ابن الثاره **** ز تو میخواهد زینب استعانت نشود شرمنده ز دخترانت منم و حالا این همه امانت اخا المظلوم آنکه جانب تو با شمشیر آمد سوی ما پس از تو با زنجیر آمد میگوید به من رباب محزونت آب آمد به دستم اما دیر آمد یا ثارالله و ابن الثاره 🔻نوحه ▪️مداحی جدید شام غریبان محرم 1403
🧚‍♀️روز شهادت بیمار کربلا🏴 " یابــنَ الصــراطَ المُستقیـــم " راهی ام کن به راهت که هر چه راه غیرِ مقصدت بیراهه است "آمین"🤲 خدایا🙏 به حرمت  امام سجاد علیه السلام 🖤 از تو میخواهم🙏 کسی مریض و بستری بیمارستان نشه و اگر مریضی هست با دست مهربانت لباس عافیت بپوشان🙏 خدایا🙏 به حرمت بیمار کربلا نعمت سلامتی را از ما مگیر و اگر بیماری هست، مخصوصا بیماران سرطانی با دست مهربانت لباس عافیت بپوشان🙏 آمین یا اَرْحَمَ الرّاحِمین 🙏 ای مهربان ترین مهربانان 🙏 شهادت سید الساجدين امام زین العابدین (ع) تسلیت باد 🏴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
علیهاالسلام 🔹خطابۀ خورشید🔹 مسافرم من و گم کرده کوکب اقبال نه شوق بدرقه دارم، نه شور استقبال... من از نواحی «اللهُ نور» می‌آیم من از زیارت سر در تنور می‌آیم من از مشاهدهٔ مسجدالحرام وفا من از طواف حریم حضور می‌آیم درون سینه‌ام، اشراق وادی سیناست من از مجاورت کوه طور می‌آیم سفیر گلشن قدسم، همای اوج شرف شکسته بال و پر، اما صبور می‌آیم هزار مرتبه نزدیک بود جان بدهم اگرچه زنده ز آفاق دور می‌آیم ضمیر روشنم آیینهٔ فریبایی‌ست و نقش خاطر من آنچه هست، زیبایی‌ست سرود درد به احوال خسته می‌خوانم نماز نافله‌ام را، نشسته می‌خوانم... ز باغ با خود، عطر شکوفه آوردم پیام خون و شرف را به کوفه آوردم سِپُرد کشتی صبرم، عنان به موج آن روز صدای شیون مردم گرفت، اوج آن روز چو لب گشودم و فرمان «اُسکُتوا» دادم به شکوهِ پنجره بستم، به اشک رو دادم به کوفه دشمن دیرین سپر به قهر افکند سکوت، سایهٔ سنگین به روی شهر افکند میان آن همه خاکستر فراموشی صدای زنگ جرس‌ها، گرفت خاموشی چو من به مردم پیمان‌شکن، سخن گفتم صدا صدای علی بود، من سخن گفتم ... :: هلا جماعت نیرنگ‌باز، گریه کنید چو شمع کُشته، بسوزید و باز گریه کنید اگر به عرش برآید خروشِ خشم شما خداکند نشود خشک، اشک چشم شما شما که دامن حق را ز کف رها کردید شما که رشتهٔ خود را دوباره وا کردید شما که سبزهٔ روییده روی مُردابید شما که دشمن بیداری و گران‌خوابید شما ز چشمهٔ خورشید دور می‌مانید شما به نقرهٔ آذین گور می‌مانید شما که روبروی داغ لاله اِستادید چه تحفه‌ای پی فردای خود فرستادید؟ شما که سست نهادید و زشت رفتارید به شعله شعلهٔ خشم خدا گرفتارید عذاب و لعنت جاوید مستحَقّ شماست به‌جای خنده، بگریید، گریه حَقّ شماست شما که سینه به نیرنگ و رنگ آلودید شما که دامن خود را به ننگ آلودید دریغ، این شب حسرت سحر نمی‌گردد به جوی، آبروی رفته برنمی‌گردد به خون نشست دل از ظلم بی‌دریغ شما شکست نخل نبوت به دست و تیغ شما شما که سید اهل بهشت را کشتید چراغ صاعقهٔ سرنوشت را کشتید گرفت پرده به رخ آفتاب و خم شد ماه چو ریخت خونِ جگرگوشهٔ رسول الله... به جای سود ز سودای خود زیان بُردید امید و عاطفه را نیز از میان بردید شما که سکّهٔ ذلت به نامتان خورده‌ست کجا شمیم وفا بر مشامتان خورده‌ست؟ شما که در چمن وحی آتش افروزید در آتشی که بر افروختید می‌سوزید چه ظلم‌ها که در آن دشتِ لاله‌گون کردید چه نازنین جگری از رسول، خون کردید چه غنچه‌ها که دل آزرده در حجاب شدند به جرم پرده‌نشینی ز شرم آب شدند از این مصیبت و غم آسمان نشست به خون زمین محیط بلا شد، زمان نشست به خون فضا اگر چه پر از ناله‌های زارِ شماست شکنجه‌های الهی در انتظار شماست مصیبت از سرتان سایه کم نخواهد کرد کسی به یاری‌تان، قد علم نخواهد کرد شمیم رحمت حق بر مشامتان مَرِساد و قال عَزَّوَجَل: رَبّکُم لَبِالمِرصادِ :: سخن رسید به اینجا که ماهِ من سَر زد کبوتر دلم از شوق دیدنش پر زد هلال یک شبه‌ام را به من نشان دادند دوباره نور به این چشم خون‌فشان دادند... به کاروان شقایق به یاس‌های کبود نسیم عاطفه از یار مهربان دادند دوباره در رگ من خون تازه جاری شد دوباره قلب صبور مرا تکان دادند دوباره عشق به تاراج هوشم آمده بود صدای قاری قرآن به گوشم آمده بود به شوق آن‌که به باغ بنفشه سر بزند دوباره همسفر گل‌فروشم آمده بود صدای روح‌نوازش غم از دلم می‌برد اگرچه کوه غمی روی دوشم آمده بود دلم چو محمل من روشن است می‌دانم صدا صدای حسین من است، می‌دانم هلال یک‌شبهٔ من که روبروی منی! که آگه از دل تنگ و بهانه‌جوی منی!... خوش است گرد ملال از رخ تو پاک کنم خدا نکرده گریبان صبر چاک کنم بیا که چهرهٔ ماهت غم از دلم بِبَرد ز موج‌خیز حوادث به ساحلم بِبَرد... شبی که خواهر تو در نماز نافله بود تو باز، گوشهٔ چشمت به سوی قافله بود چو خار، با گل یاسین سَرِ مقابله داشت سه‌ساله دختر تو پایِ پُر ز آبله داشت... امام آینه‌ها طوقِ گُل به گردن داشت امیـر قافـلهٔ نور غُل به گردن داشت مصیبتی که دلِ «سَهلِ ساعدی» خون شد ز غصه نخل وفا مثل بید مجنون شد برای دیدن ما صف نمی‌زدند ای کاش میان گریهٔ ما کف نمی‌زدند ای کاش... کویر، نورِ تو را دید و دشت زر گردید سر تو آینه‌گردانِ طشت زر گردید الا مسافر کُنج تنور و دِیْر بیا مُصاحب دل زینب! سفر بخیر بیا اگر چه آیتی از دلبری‌ست گیسویت چه روی داده که خاکستری‌ست گیسویت؟ سکوت در رَبَذه از ابی‌ذران هیهات لب و تلاوت قرآن و خیزران هیهات خدا کند پس از این آفتاب شرم کند عطش بنوشد و از روی آب شرم کند ستاره‌ای پس از این اتفاق سر نزند «شفق» نتابد و ماه از محاق سر نزند
علیهاالسلام 🔹کاروان نیزه🔹 بر روی محملی که به منبر شبیه بود سرداد خطبه‌ای که به خنجر شبیه بود یک سو سپاه کوفه و یک سو سپاه شام تنهایی‌اش چقدر به حیدر شبیه بود یک زن که در محاصرۀ تازیانه‌ها از حق که نگذریم، به مادر شبیه بود.. سردار بود و پشت سرش بی‌شمار سر آن کاروان نیزه به لشکر شبیه بود گفت از حسین و سنگ‌دلان هم به سر زدند حال و هوای کوفه به محشر شبیه بود اندوه خواهرانگی‌اش را کسی ندید از بس که غیرتش به برادر شبیه بود.. قصه به سر شد و دلم آرام شد، ولی حالم به روضۀ شب آخر شبیه بود
علیه‌السلام 🔹خندۀ فتح🔹 کوفه میدان نبرد و سرِ نی سنگر توست علمِ نصرِ خدا تا صف محشر، سر توست محشری کرده به پا قصۀ عاشورایت که جهان تا صف محشر همه‌جا محشر توست با وجودی که کند گریه به تو چشم وجود خندۀ فتح به لب‌های علی‌اصغر توست به علمداری و سقایی عباس قسم در رگ نسل جوان، خونِ علی‌اکبر توست کس نگوید که تو تنها و غریبی هرگز که همه عالم ایجاد پر از لشکر توست تو خداوند جهادی، به خداوند قسم زینبِ فاطمه تا حشر پیام‌آور توست... چه شود دست کرم بر سر «میثم» بکشی ای که بر روی سنان، دست خدا بر سر توست
🔹کفر کوفه🔹 قافله قافله از دشت بلا می‌گذرد عشق، ماتم‌زده از شهر شما می‌گذرد آه ای مردم غفلت‌زدۀ خواب آلود سحر از کوچه خالی ز دعا می‌گذرد روزها‌تان همه شب باد که خورشید زمان بر سر نیزه، سر از جسم جدا می‌گذرد چشمتان چشمۀ خون باد که بر ریگ روان کاروان از بر‌تان آبله‌پا می‌گذرد ننگ پیمان‌شکنی تا ابد ارزانی‌تان که فرات عطش از خون خدا می‌گذرد می‌شناسیدش و از نام و نسب می‌پرسید؟ وای از این روز که بر آل عبا می‌گذرد
علیه‌السلام 🔹تو را زمانه نفهمید🔹 در آن نگاه عطش‌دیده روضه جریان داشت تمام عمر اگر گریه گریه باران داشت گرفت جان تو را ذره ذره عاشورا که لحظه لحظۀ آن روز در دلت جان داشت چه سنگ‌ها سرت از دست نانجیبان خورد چه زخم‌ها دلت از شام نامسلمان داشت اسیر بودی و از خطبۀ تو می‌ترسید به روشنای کلامت یزید اذعان داشت و بر امامت تو سنگ هم شهادت داد به قبله بودن تو کعبه نیز ایمان داشت... تو را زمانه نفهمید و خواند بیمارت و پشت این کلمه عجز خویش پنهان داشت