eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
595 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. در جنان فاطمه سینه زن شد نوحه خوان در عزای حسن شد دیده ای که بر او گشته گریان در قیامت نباشد هراسان سیدی سیدی ای حسن جان خون طشت از دلش با خبر بود قاتلش داغ دیوار و در بود مثل مادر بود سوز و آهش خانه ی او شده قتلگاهش سیدی..... روزه داری که هنگام افطار گشته لبهای خشکش شرر بار غربتش را چنین کرده تفسیر داغ هفتاد و دو چوبه ی تیر سیدی.... 🎤 .👇
. بقیع گرید به کربلای حسن زهرا شد نوحه خوان برای حسن زمین و سما گرفته عزا صلی الله علیک یابن المصطفی چشم نبی بر او ریزد ستاره بر زخم پا و بر جگر پاره از آتش زهر افتاده از پا صلی الله علیک یابن المصطفی در خانه می میرد از درد غربت در کوچه می سوزد ، زآتش غیرت مغیره را چون کند تماشا صلی الله علیک یابن المصطفی ✍ باتغییرگوشواره 🎤 .👇
. عرش معلا ز غمت گریه کرد (حسن جان)۳ حضرت زهرا ز غمت گریه کرد (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن قلب محبان زغمت سوخته (حسن جان)۳ تیر تنت را به کفن دوخته (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن بوسه زند علی به لبهای تو (حسن جان)۳ ای به روی دوش نبی جای تو (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن باز به یاد شه لب تشنگان (حسن جان)۳ نوحه ی لا یوم کیومک بخوان (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن سوختم از داغ غمت یا حسن (حسن جان)۳ کی برسم در حرمت یا حسن (حسن جان)۳ السلام علی الحسن و علی اولاد الحسن و علی اصحاب الحسن ✍️میثم مومنی نژاد 🎤 .👇
. (علیه السلام) از تاب رفت و طشت طلب کرد و ناله کرد و آن طشت را ز خون جگر باغ لاله کرد خونی که خورده در همه عمر از گلو بریخت خود را تهی زخون دل چند ساله کرد نبود عجب که خون جگر، گر شدش بجام عمریش روزگار همین در پیاله کرد نتوان نوشت قصه ی درد و مصیبتش ور می توان ز غصه هزاران رساله کرد ✍ باحذف سه بیت 🎤 👇
. کریم آل الله پاره جگر شد آه مسموم زهر همسر شد بی‌جرم و بی‌گناه عمری کرده عطا خورده او صد جفا کن نظر ای خدا...مظلوم حسن واویلا واویلا...مظلوم حسن یارب چه تقدیر است بدن پر از تیر است تشییع یک مظلوم است این چه سخت و دلگیر است امام و مقتدا رفته سوی خدا کشیده صد بلا...مظلوم حسن واویلا واویلا...مظلوم حسن زینب زند بر سر نالان شده خواهر دوطشت پرخون را بیند از جگر و از سر یا گرید برطاها یاکه بر مجتبی یا که بر سر جدا...ای بی کفن واویلا واویلا...مظلوم حسین 🎤 .👇
882.8K
بحثی به نام "زمینه سازی ظهور" به دینت عمل کن تا اگه صبح بیدارشدی و از ظهور مطلع شدی، بلافاصله وارد لشکر حضرت شوی ... نگی برم آماده بشم. 🎤 ............ . 📸 آیت‌الله میرباقری: مؤمن باید اول صبح که بر می‌خیزد همّت و فکرش این باشد که کجای اردوگاه ولی خدا خالی است، خودش را در آنجا حاضر کند. 🔹اگر این آمادگی و حالت انتظار وجود داشت انسان به نصرت ولی خدا موفق می‌شود، همین‌که حضرت پرچم برداشت چنین شخصی آماده است؛ چون همه‌ کارهایش را انجام داده است؛ نه اینکه وقتی جنگ شروع شد تازه به فکر نماز و روزه‌های قضا و به فکر قرض‌هایش باشد! 🔹حالا که سیدالشّهدا علیه‌السلام به میدان آمده، وقت نماز قضا خواندن نیست؛ اینها را باید قبلاً می‌خواندی. .
a610fb0c-a08c-4be8-80b3-a155fc3c3163.mp3
9.58M
|⇦•ای پناهم... و توسل به علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۳ به نفس کربلایی ●━━━━━━─────── ای پناهم گره خورده به گنبد تو نگاهم همونقدر که تو خوبی من روسیاهم نباشی تباهم ای عزیزم منو میبینی وقتی که اشک میریزم اگه پیشت نیام تا چند وقت مریضم ای عزیزم دوستت دارم امام رضا به تو امیدوارم امام رضا گره خورده کارم امام رضا دلگیرم دوستم داری امام رضا محلم میذاری امام رضا نگاهتو برداری امام رضا میمیرم آروم دلم وقتی که تو حرمت گریونه چشمام آغوش پنجره فولادو میخواهم کنج صحن گوهرشادت که میام آروم دلم وقتی که تو حرمت گریونه چشمام آغوش پنجره فولادو میخواهم گفتم که زیر تابوتم رفقام بخونن اینو برام ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت مرا از در مران به زهرا مادرت «علی موسی الرضا ...» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .
گروه مداحی (مجمع الذاکرین) اهلبیت، ع، قوانین گروه👉🏻 تبلیغ لینک گروه یا کانال ممنوع می باشد⛔⛔⛔⛔ درصورت مشاهده حذف از گروه❌❌❌❌❌❌ا ─┅─⊱✤ مم⃟ن ⃟ ‌✤⊰─┅ https://eitaa.com/joinchat/3464298690C2efb4a55b4 با مدیریت:آقای علی کمالی ↶ @Haram75 ─┅⊱✤✤✤⊰┅─
هیئت مکتب العباس، ع، آذری ها قوانین گروه، ⛔⛔ درصورت مشاهده مطالب لینک دار برابر با حذف از گروه❌❌❌❌❌ لطفا به قوانین گروه احترام بگذارید👉🏻 https://eitaa.com/joinchat/1805844674C67a5cb0b59
علیه‌السلام 🔹معجزۀ تازه🔹 صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد هزار معرکه دید و هزار کوفه خطر کرد صدا شدی و صدا از گلو بریده برآمد صدا شدی و صدا در سکوت تیغ اثر کرد به نیزه تکیه زد، از راه‌ مستقیم سخن گفت سوار باد شد، از کوچه‌های فتنه گذر کرد صدات خیمه به خیمه، صدات خانه به خانه گذشت و سینه‌زنان را برای روضه خبر کرد صدات ابر شد و بر کویر دغدغه بارید صدات شعر شد و فتح قله‌های هنر کرد صدات بیرق هل من معین به بام فلق زد صدات یک‌تنه شب را به خون کشاند و سحر کرد صدات در همه‌جا، در تمام پهنۀ تاریخ درون بتکده‌ها چرخ خورد و کار تبر کرد به داد کوخ‌نشیان رسید و سنگ بنا شد بنای کاخ ستم را به لحظه زیر و زبر کرد و هرکجا که شهیدی… صدات در جریان بود و هرکجا که یزیدی… صدات سینه سپر کرد و هرکجا که به بن‌بست خورد راه تکامل صدات معجزۀ تازه‌ای برای بشر کرد صدا شدی و صدایت هزار حنجره جوشید صدا شدی و صدایت هزار واحه سفر کرد
آمد سحر دوباره و حال سَهَر(۱) کجاست؟ تا بلکه آبرو دهدم، چشم تَر کجاست؟ بیدار می‌نشینم و باشد دلم به خواب با این درختِ آب نداده، ثمر کجاست؟ ای داوری که دست مرا کرده‌ای بلند از من ز دستِ نفْس، زمین خورده‌تر کجاست؟ دارم دو دست سوی تو بالا و سر به زیر کو دست دیگری که گذارم به سر؟ کجاست؟ با آب می‌کنند سیاهی ز صفحه پاک پر گشته نامه‌ام ز گنه، چشم تر کجاست؟.. جز خانۀ تو، هر چه درِ خانه، بسته است یک در، که وا شود به منِ دربه در کجاست؟ یک گوشۀ نگاه، عوض می‌کند مرا در این میان، به گوشه‌نشین آن نظر کجاست؟
شعر دیر راهب نصرانی قدمت روی دیده ام خیر است راهت امشب به گوشه دیر است سربریده عجب ملیحی تو نکند که خود مسیحی تو دیدم از روی نیزه می تابی در دل شب شبیه مهتابی نگران است از چه احوالت این زن و بچه کیست دنبالت تو که آواره بین هر شهری لب چرا بسته ای مگر قهری هرچه سرمایه داشتم دادم تاکه امشب به دامت افتادم شانه و‌ظرف آب آوردم کوزه ای از گلاب آوردم مثل گل صورت تو می بویم زخم های سر تو می شویم صبر من وضع چهره ات بُرده بارها صورتت زمین خورده حنجرت نیزه نیزه است چرا سر تو گشته دست به دست چرا ناگهان دیر عرش اعلا شد آن لبان ترک ترک واشد گفت ای پیرمرد نصرانی تو از امشب دگر مسلمانی زینت دوش مصطفایم من پاره قلب مرتضایم من بانویی که کنار ما اینجاست مادر قد خمیده ام زهراست آه راهب بدان أنا المظلوم شدم از مِهر مادرم محروم آه راهب سرم جدا کردند پیکرم بی کفن رها کردند این اسیران که دستشان بستند همه ناموس مصطفی هستند دور ما کف زدند و رقصیدند گیسویم را به شاخه پیچیدند گر شده وضع چهره ام ناجور صورتم سوخته میان تنور
کجاست تا نگرد در همین خرابه ز عزت پناهِ طفل صغیر و مطاف شیخ کبیرم *شاهان به شکستگی بیایند اینجا رخساره به خاکِ دَر بسایند اینجا آنان که به ملک خود وزیر و شاه اند اینجاست که حاجت از خدا میخواهند* به سن کوچک من منگرید که آمدم اینجا نه دست زائر خود ، دست خلق را بگیرم اگرچه آمده مشهور نام من به رقیه به سان فاطمه در عزت و جلال شهیرم قسم به دامنِ پاک حسین پرور زهرا که من عزیزم و ذلت ز هیچکس نپذیرم خدا گواه است کتک خوردم التماس نکردم مگر نه دختر ناموس کردگار قدیرم ___________________________________ متن روضه و توسل به حضرت رقیه – شب سوم محرم ۹۸ – قسمت پایانی دستگیر عالمم اما دو دستم بر سر است من چهل منزل رُخم نیلیُ چشمانم تر است گر به من گویند بابا را نخوان! سیلی نخور صورتم سازم سپر گویم که بابا بهتر است *من بابامُ میخوام … بزن ولی من بابامُ میخوام … من دلم برا بابام تنگ شده … آی قربون گریه هاتون .. رحمت به این گریه ها ، رحمت به چشم های خیس .. خوش به حال اونایی که بلند بلند بدون خجالت داد میزنن .. دیگه صداش بالا نمیاد .. آی بابا .. بابا .. بابا .. هیچ شعری ، هیچ مصیبتی شب سوم از این بالاتر نیست : آی بابا .. بابا .. بابا .. غرورشُ شکستن… اومد زانوهاشو بغل گرفت هی شروع کرد زبون گرفتن .. آی بابا .. بابا .. بابا … دخترایِ شهدای مدافع حرم دلشون کنار دل این خانمه .. خوش به حالشون شبیه این دختر شدن .. بابا از دست دادن ، یتیم شدن ، خونشون برا زینب و حسین رو خاک ریخت .. گره به کار زیاده ، یه زمانی پسر یه آسیبی میبینه خانواده میگه ایراد نداره (نمیدونم چند نفر میفهمید من چی میگم) ..خدا نکنه دختر یه آسیبی ببینه .. همۀ عشق یه دختر زیبایی شِ .. از شبی که از رو ناقه افتاد ، دیگه این دختر کمر راست نکرد ..* گیسو نمانده زیر پایت پهن سازم در کربلا غارت شده فرش حریرم *روضه بخونم شما هم خوب گریه کنید .. سرُ بغل گرفت یه نگاه کرد :* گمانم جرم دارد هر که شکل فاطمه باشد شده با سیلیُ با کعب نی از من پذیرایی من اگه امشب روضه خانمُ نخونم نمیشه ، یازهرا .. گریه کنا آماده اید روضه بخونم!؟.. سر بریده کآن داره حرف میزنه .. دخترم این اتفاق که با سیلی و تازیانه بریزن یه خانمُ بزنن فقط اینجا نبوده ریشه اش مدینه ست .. (کی؟!) منو حسن میلرزیدیم .. بابامونو میبردن مسجد .. مادرمون پشت در افتاده بود .. فقط یه جمله میگم اونم از زبان امام مجتبی ؛ تو اون مجلس هرکی بلند شد یه حرفی زد به امام مجبتی .. یه وقت مغیره بلند شد ، (تا بلند شد) امام حسن گفت تو بشین و اما انت یا مغیره ،أَنْتَ الَّذِی ضَرَبْتَ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللهِ حَتَّی أَدْمَیتَهَا وَ أَلْقَتْ مَا فِی بَطْنِهَا ..(یعنی چی؟).. یعنی یادم نمیره مادرمُ گیر .. آوردی انقدر زدی .. مادرم تو خون خودش غلطید .. گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با غلاف شمشیر این تازیانه میزد من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد *امشب نخونم کی بخونم؟! یه بیت دیگه میخونم از خرابه دوباره میبرمت مدینه .. صدا زد بابا :* اگر با دست دنبال تو میگردم مکن مَنعم که با یک ضربه سیلی ز چشمم رفته بینایی *دوباره کآن سر بریده شروع کرد روضه خوندن .. آی دخترم قبل از اینم این اتفاق افتاده :* روزی که عدو به کوچه راهم بگرفت ابر سیهی چهره ماه م بگرفت با دست به دنبال حسن میگشتم .. رحمت خدا به این ناله ها من چیزی نخوندم اینجور داری گریه میکنی .. حرف اخرمُ بزنم گفت بابا قبوله قبلا هم مادرتو زدن چشماشم نمیدید قبوله ولی من فرق دارم : ___________________________________ متن روضه توسل به حضرت رقیه – شب سوم محرم ۹۸ نیمه‌ی شب شده و خواب پریشان دارم همرَه خون به لبم ، ذکر پدرجان دارم داغ پی در پی و اندوه فراوان دارم خواب دیدم که سری را روی دامان دارم دیدم آن سر ، سر باباست ، خدا رحم کند غرق خون غنچه‌ی لبهاست ، خدا رحم کند شام هرچند پر از سایه‌ی اهریمن بود تا که از خواب پریدم ، همه جا روشن بود سر نورانی بابا به روی دامن بود .. حسین .. غریب کربلا حسین .. تا که از خواب پریدم ، همه جا روشن بود سر نورانی بابا ، به روی دامن بود چشمهای پدرم ، خیره به چشم من بود *توی هر فرهنگی بگردید ، توی هر طایفه ای نگاه کنید ، بین هر قوم و عشیره‌ای برید پرس‌وجو کنید ، وقتی یه دختربچه یتیم بهانه‌ی بابا بگیره ، معمولی ترین کاری که میکنند آغوش میگیرند ، نوازش میکنند ، سعی میکنند به یه چیزی حواس بچه رو پرت کنن .. تنها جماعتی که سر بریده‌ی بابارو گذاشتن جلو بچه‌ی یتیم .. حسین ..* تا که چشمم به سر افتاد زبانم وا شد لیله‌ی قدر من امشب چقدر زیبا شد *أبتا … من ذاالذی أیتَمَنی عَلیٰ صغر سنی
تربیت شده‌ی دامان زینبه .. خانوم خانومای عالمه .. سه ساله‌س ولی آیینه تمام نمای مادرش زهراست … همونجوری که مادرش از علی توی خونه رو گرفت ، این خانوم متوجه امامش هست ، همه‌ی حواسش به حجت خداست ..* بابا … راضی‌أم این که نگیری به بغل دختر را شاهدم خصم جدا کرده سر و پیکر را برده حتی ز تو پیراهن و انگشتر را بی خبر نیستم بابا .. من وظیفه شناسم .. وظیفه دخترت امشب اینه : می‌تکانم ز سرِ سوخته خاکستر را حسین .. این ناله رو رها کن بگو حسین .. چقَدَر رویِ کبود تو به زهرا رفته بس که چوب از لبُ دندان تو بالا رفته حسین … گریه کنا گریه کنن ، ضجه کنا ضجه بزنن ، ناله بزن ، لطمه بزنن ، خودتو به آقا نشون بده … می‌خوام روضه بخونم ناله بزن ، ای غریب مادر حسین .. مگه چی میخوای بگی؟! دیگه چی مونده .. دیگه چی نگفتی که میخوای روضه بخونی .. عرض کرد آقای من ، مولای من .. اون غمی که شما فرمودید اگر اشک چشمم تموم بشه ، براش خون گریه میکنم کدوم غمه؟ غم شهادت عموجانتون علی اصغر هست فرمود نه .. این غم ، غم بزرگتری هست ، عموجانم علی اصغر هم بر اون غم گریه می‌کنه .. عرض کرد آقا جان ،غم شهادت عموجانتون عباس هست؟ فرمود عباس هم به این غم گریه می‌کنه . آقاجان شهادت جد شما ابی عبدالله هست؟ فرمود حسین هم به این غم گریه میکنه‌.. این چه غمی هست؟! فرمود شهادت‌ها حق ماست ، شهادت‌ها ارث ماست ، اما قرار نبود زیر این آسمون کسی دست عمه‌های منو ببنده .. رفقا ما برای چی نمی‌میریم.. حسین جان پس کی قراره از غصه شما دق کنیم .. تا که با عمه‌ی خود وارد بازار شدم مورد مرحمت خنده‌ی اغیار شدم هرکجایی که پدر سخت گرفتار شدم متوسل به عموجان علمدار شدم من نگویم که چه‌ها بر سر من آوردند چادری را که برایم تو خریدی ، بردند دل شب از خواب پرید ، گریه میکنه ، داد میزنه ، وای بابام ، وای بابام .. خانومای خرابه دورش جمع شدند ، هرکاری میکنند آروم نمیشه این دستای کوچولورو مشت می‌کنه ، هی به دهن میکوبه ، وای بابام .. آقا زین العابدین دید سه ساله دهنش غرق خون شد ، دوید خواهرُ بغل گرفت به سینه چسباند ، عزیز دلم چرا اینجور می‌کنی .. گفت الان خواب مجلس صبحُ دیدم ، هی با چوب به لب و دهن بابا .. حسین ..
متن روضه توسل به حضرت رقیه – شب سوم محرم ۹۸ من که بعد از تو به کوه دردها برخورده ام از یتیمی خسته ام ، از زندگی سرخورده ام دخترت وقتِ وداعت از عطش بیهوش بود زهر دوریِ تو را با دیده ی تر خورده ام دستِ سنگین یک طرف انگشترش هم یک طرف از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده ام صحبت از مسمار اینجا نیست اما چکمه هست با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده ام *اگر میخوای برای رقیه گریه کنی ، دخترتُ رو زانوت بشون نگاهش کن .. کسی موهای دخترتُ نمیکشه .. کسی معجر از رو سر دخترت نمیکشه .. کسی جلوی روی تو با چکمه به پهلوی دخترت نمیزنه ..* زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده ام حرف های عمه خیلی سخت بر من می رسد گوش من سنگین شده از بس مکرّر خورده ام هر طرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت گاه از این ور خورده ام گاهی از آن ور خورده ام ساربان لج کرد با من هی مرا میزد زمین گردنم آسیب دیده بس که با سر خورده ام بیشتر که گریه کردم بیشتر سنگم زدند ایستادم هر کجا تا سنگِ آخر خورده ام آه بابا دخترت را هیچ کس بازی نداد زخم ها از خنده ی این چند دختر خورده ام دخترت با درد پا طی مسافت می کند پای من زخم است ، پای زخم اذیت می کند ، س،
متن زمزمه و توسل به حضرت رقیه – شب سوم محرم ۹۸ اون‌شب از روی اون ناقه توی راه بین اون صحرا بازی می‌کردم افتادم انقد غصه نخور بابا غصه نخور بابا توی راه بین اون‌صحرا یکی دستش تو تاریکی به گونم خورده چیزی نیست هیچ کس نمیدونه بپرس از عمه میدونه یکی از من یه گوشواره امانت برده چیزی نیست *همچین که این سر رو از تو طبق می‌خواست برداره ، یهو از دستش افتاد .. گفت بابا می‌بینی بازوهام طاقت نداره .. از بس با تازیانه به این بازوهام زدن .. یه وقته یه مرد زمین میفته بلند میشه، زود یاعلی میگه از جا پا میشه، اما زن با مرد فرق داره!.. زن وقتی زمین میفته خجالت میکشه .. قبل از این که بلند بشه از زیر چادر هی دورشو نگاه میکنه مردی ، نامحرمی ، کسی ندیده باشه… اما بازم طاقت داره بلند بشه از زمین. اما یه وقته یه دختر کوچیک‌ زمین میفته .. دختر وقتی زمین میفته ، از جا بلند نمیشه؛ تا بابا نیاد بغلش کنه .. تا بابا نیاد نوازشش کنه ..بوسش کنه از جا بلند نمیشه ، تازه هی میگه پاهام خیلی در میکنه بابا… همچین که از ناقه زمین افتاد، گفت بابام حالا میاد بلندم میکنه … از دور دید یه سیاهی داره میاد گفت حتما بابامه .. تا اومد جلو دید نه باباش نیست .. خدا لعنتش کنه زجرِ … تا دید هی داره زیر لب داره میگه یازهرا یازهرا؛ گفت حالا که میگی یازهرا بذار یه کاری باهات بکنم که مثل مادربزرگت بشی که دیگه جلو من نام زهرا رو نبری… چنان با چکمه به پهلوی این دختر زد… من که بعد از تو به کوه دردها برخورده‌ام از یتیمی خسته‌ام، از زندگی سرخورده‌ام دخترت وقت وداعت از عطش بیهوش بود زهر دوری تو را با دید‌ی تر خورده‌ام دست سنگین یک طرف، انگشترش هم یک طرف از تمام خواهرانم مشت بدتر خورده‌ام صحبت از مسمار اینجا نیست، اما چکمه هست با همین پهلو چنان زهرای بر در خورده‌ام زیر چشمم را ببین خیلی ورم کرده پدر بی هوا سیلی محکم مثل مادر خورده‌ام حرفهای عمه خیلی سخت بر من میرسد گوش من سنگین شده از بس مکرر خورده‌ام هرطرف خم شد سرم سیلی سراغم را گرفت گاه ازینور خورده‌ام گاهی ازآنور خورده ام پشت خرابه دخترکی کج نشسته بود میخواست تا ادای مرا در بیاورد ، س،
متن روضه و توسل به حضرت رقیه – شب سوم محرم ۹۸ دوتامون لبامون پر از خونه موهام مثل موهات پریشونه حالا مثل تو من یه دندونِ شکسته دارم .. دوتامون موهامون پر از دوده قراره جدایی مگه بوده یتیمی برا من هنوز زوده سنی ندارم .. حق داری نشناسی ، موهام سفید شده این روزا لرزشِ ، دستام شدید شده از بین دخترا ، من خسته تر شدم زودتر بیا بریم ، که دردسر شدم نمی‌پرسم انگشترت چی شد نپرسی ازم معجرت چی شد ببین قسمت دخترت چی شد توی خرابه .. تو شام صد دفعه کربلا دیدم بلا دیدی بابا بلا دیدم سرت رو تو طشت طلا دیدم حالم خرابه .. امشب بیا خودم ، مادر بشم برات خاکا رو پاک کنم ، از صورت و لبات حالا که اومدی، بیشتر پیشم بمون لبهاتو می‌بوسم ، قرآن برام بخون سرِ روی نیزه بابام میشی همون مهربون که میخوام میشی تو هم‌بازی این روزام میشی می‌بینی تنهام .. خیال کن نریخته موهای من ببین سالمه ابروهای من دیگه خسته نیست زانوهای من بشین روپاهام .. من فرض میکنم ، آغوش داری و من رو تو آغوشِ ، گرمت میذاری و تو فرض کن منم ، گوشواره دارم و اصلا نگاه نکن این ، گوشای پاره‌مو همچین که این سر رو آوردن بغل کرد؛ بابا یادته شبا میومدم رو پاهات میخوابیدم برام لالایی میخوندی .. برام قصه تعریف میکردی ؟.. حالا منم پاهامُ دراز میکنم سرتو رو پاهام ‌میذارم .. میخوام برات لالایی بخونم: لالا لالا ، گلم لالا بابای خوشگلم لالا اینقد با باباش حرف زد. راوی میگه یه مرتبه دیدم از موها شروع کرد هی نوازش می‌کرد ، همه جارو یکی یکی سوال می‌کرد: بابا موهات چرا سوخته؟! همچین که رسید به این لب‌ها گفت: بابا دیگه از این ‌نمیگذرم. موهات سوخته بود حرف نزدم، پیشونیت شکسته بود حرف نزدم… ( نوشتن صورت هجده زخم کاری داشته) از همه گذشتم، ولی از این نمیگذرم بابا. آخه همۀ این زخمایی که تو صورتت هست ، تو سرت هست من ندیدم ، نمیدونم کجا این زخما پیش اومده برات .. اما بابا دیروز یه صحنه‌ای دیدم باور نمی‌کردم ، اما حالا فهمیدم چی شده .. حالا که من اونجا بودم این صحنه رو دیدم منم خودمو مثل تو میکنم (چی؟!) دیروز می‌دیدم چوب یزید بالا میره، دستای عمه‌م بالا می‌رفت، چوب که پایین میومد قدّم نمیرسید ببینم به کجا میخوره، حالا فهمیدم اون نامرد با این لبهات چیکار کرده… حسین … ، س،
۴۱ (کوفه) کوفیان بی حیا من دخت حیدر زینبم زین همه ظلم و ستم ها کوفیان جان بر لبم ای گل زهرا حسین۲ رو به روی محمل ما پس چرا صف می زنید پیش سرهای بریده این همه کف می زنید ای گل زهرا حسین۲ این سفر را یا حسین زینب نماید با تو طی من به روی محمل و رأست برادر روی نی ای گل زهرا حسین۲ ای شهید راه قرآن خونجگر گشتم حسین رأس تو بر روی نی من دیده تر گشتم حسین ای گل زهرا حسین۲ کوفیان بی حیا از بس که پستند و بدند کودکان تشنه لب را ظالمانه می زدند ای گل زهرا حسین۲ بر غریبی ات برادر من چو شمعی سوختم در دل دشمن حسین جان شعله ها افروختم ای گل زهرا حسین۲ تا که دیدم بر روی نیزه سرت خون شد دلم یا حسین جان زین سبب سر را زدم بر محملم ای گل زهرا حسین۲ با مدد از تو حسین در کوفه من غوغا کنم خصم را با خواندن خطبه حسین رسوا کنم ای گل زهرا حسین۲ خونجگر گردیده زینب روی نی دیده سرت کن نگاهی ای سر ببریده بر این دخترت ای گل زهرا حسین۲ (مرحوم توحیدی)