#جمعه شده من بی‌قرارم

🔊| (#شور)... بهترین حرزه یا فاطمه 🎤| کربلایی مصطفی میرزائی 📝| شیخ #حسی_فتحی 🗓| یکشنبه ۲ آذر ۱۴۰۴ 📍| شب دوم مراسم شهادت صديقه طاهره (س) به روایت ۹۵ روز متن 👉

. #زمینه #فاطمیه ۱۴۰۴ ای پناه انبیا یا فاطمه/ یا فاطمه حضرت خیرالنسا یا فاطمه/ یا فاطمه همسر شیر خدا یا فاطمه / یا فاطمه تویی کوثر همه ابتر تویی سرور همه نوکر علی بابا تویی مادر علی والا تو والاتر زهرا فقط تویی حُسنا فقط تویی دنیا رو بی خیال دنیا فقط تویی. زهرا یا فاطمه ۴ چادر تو رشته حبل المتین / یا فاطمه رحمتی بر رحمت للعالمین / یا فاطمه تو امیری بر امیرالمومنین/ یا فاطمه تو خاتونی به دو دنیا کنیزت مریم و سارا نوشته روی ساق عرش هو الحیدر هی الزهرا منظومه ی حیا اسطوره ی وفا مستوره ی علی محبوبه ی خدا زهرا یا فاطمه ۴ #محمدمهدی_روحی ✍ .👇👇

خاک کف پای توام یاعلی مست تولای توام یاعلی عاشق و شیدای توام یاعلی یاعلیُ یاعلیُ یاعلی ای سخنت باعث احیای من زنده کند طبع دلارای من روشنی دیده بینای من نیست کسی غیرتو مولای من یاعلیُ یاعلیُ یاعلی 🗓️پنجشنبه ۲۹/آبان/۱۴۰۴ ۲۹/جمادی‌الاولی/۱۴۴۷ #مدح_امام_علی #زمزمه تک بیت 🏷️عنوان: خاک‌کف‌پای‌تواَم‌یا‌علی 🎤 با‌نوای: #حاج_مهدی_روحی متن ۱ 👉 متن ۲ 👉. متن ۳ 👉

🔉 ساکتان مدینه او گفت علی حق است او گفت که حق تنهاست ای وای بر آن کس که فهمیده و حاشا کرد 🎙 #مهدی_رسولی ✳️ #زمینه_حضرت_زهرا #️⃣ #شهادت_حضرت_زهرا #️⃣ #فاطمیه #️⃣ #زمینه او گفت علی حق است او گفت که حق تنهاست ای وای بر آن کس که فهمیده و حاشا کرد افسوس که درد اینجاست در خانه خود زهرا در فتنه قدرت سوخت یک شهر تماشا کرد بی تفاوت نشستند همان اهل دینداری بی هزینه راه تاریخ عوض شد به لطف تماشاچیان مدینه پشت آن در که دری به جنت بود عوض مردم چه شد که هیزم رفت بین آن شعله اگرچه زهرا سوخت دود آن آتش به چشم مردم رفت افسوس دریغا دردا دیروز شد اندوه فردا زهراست به میدان و تکلیف علی صبر است این صفحه از تاریخ هر لحظه آن درس است آن خانه نشینان که پیمان شکنی کردند یا در پی دنیایند یا در دل شان ترس است فاطمه خطبه میخواند ولی کر شده گوش وجدان خفته ساکتان مدینه مگر او به جز گفتن از حق چه گفته فاطمه تا خانه های مردم رفت تا به پیمان غدیر برگردند حیف از آن بانو که درد او این بود اهل آن دوران مردم بی دردند افسوس دریغا دردا دیروز شد اندوه فردا شاعر: #محمد_رسولی .

. #بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا #زبانحال_رسول_الله و #حضرت_زهرا #رسول_الله : دخترم خوش آمدی! جای تو در دنیا نبود بی‌وجود تو صفا در گلشن عُقبا نبود #حضرت_زهرا: جان بابا بارها مرگ از خدا کردم طلب بی تو جز خون جگر در دیده‌ی زهرا نبود #رسول_الله : دخترم آن شب که من دست علی دادم تو را جای سیلی بر رخ نورانی‌ات پیدا نبود #حضرت_زهرا: جان بابا نقش این سیلی گواهی می‌دهد از على مظلوم‌تر مردى در آن دنیا نبود دخترم روزی که بر ماهِ رخت سیلی زدند هرچه می‌پرسم بگو آیا علی آنجا نبود؟ جان بابا بود امّا دست‌هايش بسته بود چاره‌ای جز صبر بین دشمنان او را نبود دخترم! آیا حسینم دید مادر را زدند؟ شاهد این صحنه آیا بود زینب یا نبود؟ جان بابا لرزه بر اندامشان افتاده بود ذکرشان جز یا رسول الله و یا اُمّا نبود دخترم با آن همه احسان که دید امّت ز من بوسه‌ی گل میخ در اجر ذوی القربا نبود جان بابا خانه‌ی ما پر شد از دشمن ولی هیچکس جز فضه و دیوار و در با ما نبود #حاج_غلامرضا_سازگار ✍ .

انگار که چشمان تو را خواب گرفته کاشانه ی ما را غم سیلاب گرفته سه ماه شده این که نخوابیده ای اما حالا چه شده چشم تو را خواب گرفته اصرار ندارم که تو را سیر ببینم نزدیک سه ماه است که مهتاب گرفته این دفعه ی چندم شده از صبح که زینب پیراهن گلدار تو را آب گرفته وا کن گره ی روسری ات را ولی آرام این مقنعه را لخته ی خوناب گرفته این گونه ترک خورده سه ماه است رخت را یک پنجه و انگشتر آن قاب گرفته فهمیده ام این میخ چرا کج شده آنقدر پهلوی تو بدجور به قلاب گرفته #روضه_حضرت_زهرا #حاج_محمود_کریمی شب 3 #فاطمیه دوم 1404 .

بار سفر بستی میری ولی زوده کبودیِ بازوت تقصیر من بوده ببین غم دنیا روی سرم ریخته هم موی زینب هم خونه بهم ریخته مــیـشه بــمونـی واسه رفتن فاطمه خیلی جوونی جون میدم واست نبینم نیمه جونی فصه میگفت این شبا هی زیر لب اشهد میخونی **** ای شیشه ی عمرم چقدر ترک خوردی خانوم حلالم کن خیلی کتک خوردی زهرا حسن هر شب تو خواب عزاداره چی دیده تو کوچه هی میگه گوشواره زهــرا بــریــدم تا به غسل پهلوی زخمیت رسیدم جز خدا هیچکی نفهمید چی کشیدم مرد جنگم این همه جراحتو یه جا ندیدم #روضه_حضرت_زهرا #مهدی_رعنایی #فاطمیه_1404 #نماهنگ شیشه عمرم .

فکر مرا کردی که میخواهی بروی کی بار خود بستی شدی راهی بروی تنها میمانم فاطمه جان ای جان ای جانم فاطمه جان صد راز از آن روز در دل نهفتی از آنچه شد هرگز با من نگفتی دیدم آن روز یک صحنه همین دیدم افتادی روی زمین دشمن بود و تو فاطمه جان شعله بود و تو فاطمه جان **** گرمای دستان تو گرمای دل من آتش نزن با رفتنت بر حاصل من دردت به جان من ای جان حیدر سوسو مزن پیش چشمان حیدر اصلاً نه که به خاطر من بنگر بر حال و روز حسن بنگر بر این اشک های روان دق کرد آخر پیشش تو بمان #زمینه_حضرت_زهرا #حسین_ستوده شب 1 #فاطمیه دوم 1404 .