eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
956 ویدیو
595 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
این شام سیاه ما سحر می گردد می آیی و گوش کفر کر می گردد بی روی تو سال نو ندارد دنیا هی سال به سال کهنه تر می گردد
. غیر از بیابان ها دگر جایی ندارم آن قدر سیلی خورده ام نایی ندارم باید بیایند و تو را اینجا ببینند آن ها که می گفتند بابایی ندارم در بین صحرا می کشیدم زجر و حالا می خواهم از جا پا شوم پایی ندارم با چشم دل روی تو را باید ببینم من تازگی چشمان بینایی ندارم این روزها گیسوی زیبایی نداری این روز ها گیسوی زیبایی ندارم تنها یک امشب را شدی مهمانم اما شرمنده اسباب پذیرایی ندارم ✍ .
. برای یادبود کودکان بی گناه غزه و پدرانی که، اگر مانده باشند، بقصد انتقام از رژیم کودک کش اسرائیل ، بسوی جهاد و شهادت خواهند شتافت علیه_السلام قرار شد برود کار بوتراب کند فرات را سر بدخواه خود خراب کند قرار شد برود با لب ترک خورده هزار حرمله را از خجالت آب کند امیدوار به این است مادر اصغر قرار نیست کسی طفل را جواب کند سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید میان کودک و باباش انتخاب کند چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا برای دادن جان خودش شتاب کند سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد کسی بیاید و این غصه را حساب کند نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند . ................... #پ.ن: نشانه‌ای دیگر از عشق و محبت مجاهدان فلسطینی نسبت به اهل بیت خط آخر دست‌نوشته‌ای که همراه رزمنده مقاومت غزه بوده: «به نام خدای خیبر آغاز می‌کنیم و با شمشیر ذوالفقار می‌زنیم.» .
خیال کن پسری مادرش زمین بخورد به پیش چشم ترش یاورش زمین بخورد خدا کند که نبینی یگانه مادر تو همین که پا شود از بسترش زمین بخورد سر نماز قیامش چونان رکوع شود هنوز سجده نرفته ، سرش زمین بخورد بدا به حال مدینه که در نبود نبی گذاشت دختر پیغمبرش زمین بخورد اگر چه پشت در از پا نشست مادر ما نخواست ثانیه ای حیدرش زمین بخورد
. علیه السلام عرب باور نخواهد کرد ، عجم باور نخواهد کرد رسد بر گوش هر کس ، دست کم باور نخواهد کرد چنان که وصف رزمت در خیال او نمی گنجد مصیبت های تان را هم قلم باور نخواهد کرد چرا بنویسم از آنچه برایت اتفاق افتاد منی که مطمئنم دفترم باور نخواهد کرد اگر گویم که با یک ضربه ی شمشیر افتادی جهان باور کند تیغ دو دم باور نخواهد کرد اگر گویم که دیگر کیسه ی خرما به دوشت نیست یتیم کوفه هم مثل کرم باور نخواهد کرد تو بودی آن زمانی که نبود از هیچ کس حرفی بدون شک نبودت را عدم باور نخواهد کرد چگونه خواهم از او در رثایت شعر بنویسد زمین افتادنت را محتشم باور نخواهد کرد تو را فرزند ملجم نه فراق فاطمه کشته است جز این را شیعه به اسمت قسم باور نخواهد کرد ✍ ۲۰ رمضان ۱۴۴۵ .
. مایی که گشته ایم پریشانش این چنین باید شویم خیره بر ایوانش این چنین بیرون زده است خوشه ی انگور از ضریح او رزق می دهد به فقیرانش این چنین ما قصد کرده ایم که خاک رهش شویم گر دست می بریم به دامانش این چنین باید هر آن چه هست به قربان او شود وقتی که گشت فاطمه قربانش این چنین راهی به غیر راه علی مستقیم نیست آری خدا نوشته به قرآنش این چنین غیر از شب ولادت او کعبه هیچ گاه پاره نبوده است گریبانش این چنین ✍ .
.‌ وقتی که تن حسین بی سر شده بود دلشوره ی زینب دو برابر شده بود از خولی و شمر دیرتر می آمد افتادن و گریه کار خواهر شده بود تنها نه فقط رقیه، در ظهر عطش... از غصه ات آفتاب لاغر شده بود در ظهر دهم حرف سر و خنجر بود در عصر دهم صحبت معجر شده بود ابرو به هم آورد ابالفضل...چقدر با دیدن حرمله مکدر شده بود با خاطره ی خنده ی معصوم علی چشمان رباب روز و شب تر شده بود گیسوی سه ساله کوچه پس کوچه ی شهر بازیچه ی دختران کافر شده بود از غربت زین العابدین این بس که در شام ، یزید ، روی منبر شده بود ✍ .
. نگو فردا میام . دیره بابایی رقیه بی تو می میره بابایی بخوامم بعد تو آروم بگیرم سنان آروم نمی گیره بابایی باید هم مثل قبلاً ها نبینه نگاهی که یه شب بابا نبینه ندیدیم از سنان چیزی به جز شر الهی خیر از دنیا نبینه منی که جز تو بابایی ندارم به جز آغوش تو جایی ندارم می دونم خسته ی راهی ، ببخشید چیزی واسه پذیرایی ندارم خوشی مون رفت تا بابایی رفتی نفهمیدم چرا تنهایی رفتی ندارم طاقت دوری ، از امشب منم باهات میام هر جایی رفتی .
. بیابانی که خون بر قلب زینب شد همینجا بود همانجا که تن تو نامرتب شد همینجا بود تنت پامال سم چند مرکب شد همینجا بود اسیر مردمان نامؤدب شد همینجا بود همینجا بود افتادی و من هم با تو افتادم تو در گودال جان دادی و من صدبار جان دادم صدایت قطع شد بین حرم واویلتاه افتاد نگاهت قطع شد از ما به سمت ما نگاه افتاد سرت را میبرید و سمت ما لشکر به راه افتاد سرت با شمر بیرون رفت تن در قتلگاه افتاد تنور و دامن شمر و درخت و بر سنان رفتی مگر خواهر نداری روی دست این و آن رفتی به دنبال سرت غم بی قرین خوردم چهل منزل چه طعنه ها که از شمر لعین خوردم چهل منزل به پایت سنگها از آن و این خوردم چهل منزل تو از نیزه زمین خوردی زمین خوردم چهل منزل چهل منزل به هر سنگی که خوردی سنگ هی خوردم سرت را که بغل کردم ببوسم کعب نی خوردم الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها شترها بی جهاز آمد فراوان گشت مشکلها بگویم دختران رفتند بی محرم به محملها چه ها بر ما گذشت آه ای برادر بین محفلها عزیزم روضه ها باز است دل را آب و آتش کرد فقط سربسته میگویم سکینه چند جا غش کرد تو را از من گرفتند و عزا کردند عیدم را بگویم چه کشیده ها که خوردم چه کشیدم را نمیدیدند اگر نامحرمان شمع چکیده‌م را نشان میدادمت یک لاخه از موی سفیدم را جوانی هام قربان سر تو که مقدس بود همان بزم شراب شام بهر پیری ام بس بود ✍ ................. دنیای بی تو نداره تعریفی دنیای بی تو رو اصلا نمیخوام روم نشد حتی به یک نفر بگم چی به روز ما آورده شهر شام کوچه بازار و دیدم ولی حسین دلم از بزم شراب شون پره اونی که خیزرون و زد به لبت قیامت چوب گناشو می خوره با چشام دیدم که پژمرده شدی زیر دست و پای شمر ، لاله ی من قرار این نبود که از پیشم بری رفیق پنجاه و چند ساله ی من کربلا کاری ازم بر نیومد تا که زخم بدن تو خوب بشه حالا گریه می کنیم من و رباب تا که زخمای تن تو خوب بشه بعد تو روی خوشی رو ندیدم بعد تو غم یه قدم عقب نرفت هیچکی مثل من تو سختی کشیدن راه صد ساله رو تو یه شب نرفت ✍ ............... علیها_سلام رفتنت مثل رفتن خورشید بعد تو سهم دخترت شامه توی تاریکی خرابه ی شهر روی ماهت چیزی که میخوامه حق داری حرف نمی زنی با من خسته ای تازه از سفر اومدی خیلی تحویل گرفتی دختر تو تا که گفتم بیا با سر اومدی اومدی و خرابه روشن شد تو برا ما همیشه نور بودی طوری که بوش میاد بابای گلم چن شبی مهمون تنور بودی . نمیشه خوب ببینمت آخه دشمنا نور چشمامو بردن خدا می دونه مردای شامی چی به روز سر تو آوردن همونی که گرفته پیرهن تو دوتا گوشواره ی منم برده میشه از اخم صورتت فهمید به رگ غیرت تو برخورده نکنه دیدی دستامو بستن نکنه دیدی ماجراها رو نگو که دیدی می زدن طعنه نگو که دیدی می زدن ما رو کاش منو می زدن همیشه ولی رو سر تو شراب نمی دیدم بلایی رو که اومده سرمون بابا حتی تو خواب نمی دیدم ✍ ‌
. به بیا اجازه بده میهمان تو باشم تمام آرزویم هست از آن تو باشم منی که بنجلم و کس پی خریدم نیست به چشم آیم اگر در دکان تو باشم حسینِ فاطمه از هر که جز تو سیرم تا فقط گرسنه ی یک لقمه نان تو باشم گناه های من آن قدْر بر زمینم زد پری نمانْد که در آسمان تو باشم جهان بدون حرم جای ماندن من نیست بیا نخواه ز جاماندگان تو باشم من خراب کجا ؟ زائرت کجا؟ بگذار زباله جمع کنِ آستان تو باشم زیارت حرمت کار انبیا باشد به کربلا ببرم در امان تو باشم ببین در اوج جوانی خود عزیز دلم چگونه پیر عزای جوان تو باشم ✍ .
. برای کارگر روضه هات شدن میشه لطفا منم انتخاب کنی دست و بالم خالیه اما علی میشه روی گریه هام حساب کنی؟ یادگرفتم از مرام فاطمه جون بدم ولی دل از تو نکنم تا فقط یه بار به چشم تو بیام خیلی به این در و اون در می زنم توی تاریخ اومده ، اهل زمین قدر تو نمی دونستن ، آسمون! یه روز از قدرت شمشیر دو دم یه روز از صبر تو بند اومد زبون هر جوری شده اذیتت کنن بنا رو بر این گذاشتن آقا این که وقت دیدنت سلام کنن لیاقت می خواست ، نداشتن آقا یه نفر تا تو رو دید توی مسیر روشُ چرخوند و راهش رو جدا کرد هر کسی پشت سر غیر تو رفت توی هر دو دنیا پشت به خدا کرد تو صف نماز بهت جا ندادن تا شاید وقت دعاتو بگیرن ولی بی خبر از اینکه نمیشه جلوی دید خدا رو بگیرن دوست دارم یه بار ببینمت تا که قبل هر کسی بهت سلام کنم قول دادی میای و باید دم مرگ برای عرض ادب قیام کنم ✍ .