eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
25.8هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
959 ویدیو
607 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور @Haram75 ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
یا أباصالح المهدی ادرکنی ای آن که دلخواهم تویی ، هر لحظه هر آهم تویی هر چه که می گویم تویی ، هر چه که می خواهم تویی هر جا که می مانم تویی ، هر چه که می خوانم تویی هر لحظه در جانم تویی ، هر گاه و بی گاهم تویی ای جمع خلقت را نگین ، ای مهر تو خلد برین هستی تو مهتاب آفرین ، نه مهر و نه ماهم تویی آغاز هر سرمستی و ، پایان کارِ هستی و تنها به حق پیوستی و ، هم مقصد و راهم تویی سوزم تویی سازم تویی ، رمزم تویی رازم تویی هر لحظه آوازم تویی ، اشکم تویی آهم تویی شعله ی جانسوزم تویی ، نوروز پیروزم تویی آن و شب و روزم تویی ، هر سال و هر ماهم تویی هم جلوه ی عرفانی و ، هم کعبه ی نورانی و هم نغمه ی طولانی و ، هم ذکر کوتاهم تویی چون کوه ، جرم و اشتباه ، طاعت ولی کمتر ز کاه هم شاهد کوه گناه ، هم شاهد کاهم تویی ماییم و این روی سیاه ، شرمنده ایم از هر نگاه در غفلت و عمر تباه ، هر لحظه آگاهم تویی گر چه شدم از تو جدا ، گر چه تو را کردم رها با این همه جرم و خطا ، تنها هواخواهم تویی از نور حق آیینه ای ، در قلب ما دیرینه ای گنجِ میان سینه ای ، هر لحظه همراهم تویی در جان من جانانی و ، در قلب من مهمانی و آن یوسف کنعانی و ، افتاده در چاهم تویی دلبند و دلدارم تویی ، غمگین و غمخوارم تویی هم یاور و یارم تویی ، محبوبِ الله ام تویی ای دلبرِ رفته سفر ، از تو نمی آید خبر ؟ جز تو نمی خواهم دگر ، ای آن که دلخواهم تویی
هر آنچه بیت که نذر تو شد حرام نشد و از تو هرچه سرودیم ما تمام نشد کرم به پشت در خانه تو زانو زد در این مقام کسی با تو هم مقام نشد بگو که جنگ همیشه محافظ دین نیست قسم به تیغ که صلحت کم ازقیام نشد تویی غریب ترین آیه ای که نازل شد غرور هیچ کسی چون تو قتل عام نشد روا نبود که در کوچه ها زمین بخوری غریب پر زدی و وقت انتقام نشد میان خانه خود هم نداشتی همدم مرام همسرتو قدر یک غلام نشد تو را به وعده هم خوابی معاویه کشت چه دردها که کشیدی و التیام نشد ولی به لطف خدا پیکر تو سالم ماند اگرچه موقع تشییع احترام نشد تنت به زیر سم تازه سطور نرفت کنار تشت دگر دورت از‌دحام نشد گریز روضه من مصرعی غم انگیز است کسی مزاحم جان دادن امام نشد شاعر:
روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد! هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود... شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است... میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین! یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت... کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید
تو که در ارض و سما از همه کس خوبتری چه کنم با غم تو با غم بی بال و پری به شب تیره من ماه تمامی تو رضا سیرتت شمس شموس است و به صورت قمری ای که از زهر شرربار جگر پاره شدی چه کنم با تو که سهم ات شده خونین جگری دیده واکن پسری آمده از راه وفا آمده سوی خراسان تو با چشم تری آمده تا که بگیرد سر زانوش سرت آمده تا غم غربت ز دل خود ببری روضه برپاست در این حجره خدایا تو ببین روضهء وصل بخواند پسری بر پدری خاک حجره شده گودال تو پس نیست عجب که بگوییم رضا جان تو حسین دگری شکر حق نیست کنار تن تو خواهر تو بعد تو بر سر نیزه نرود هیچ سری شکر بعد از تو نشد سهم حریم تو رضا بزم نامحرم و سیلی و غم دربدری تو غریب الغربایی و رئوفی چه کنم ز شب غربت من گر تو نگیری خبری میروم نعره زنان تا به جنان سوی حسین از سر تربت من گر که نمایی گذری
. ♻️♻️♻️ ✅بنداول ضامن آهورضا جان جان عالم بفدایت به فدای صحن نابت جان فدای خاک پایت ..... تویی ارباب من/ شه قبله نما تویی سلطان طوس/علی موسی الرضا(ع) علی جانم مددی مولا ✅بنددوم روسیاهم پرگناهم/تشنه ی نیمه نگاهم سائلی گم کرده راهم /توفقط دادی پناهم ..... نظر کردی شها براین عبد گدا خریدی آبرو علی موسی الرضا(ع) ..... تویی ارباب من/ شه قبله نما تویی سلطان طوس/علی موسی الرضا(ع) ... علی جانم مددی مولا ✅بندسوم خادمان صحن پاکت/پادشاه عالمینند زائرانت زائران /قبر جد تو حسینند ..... فدای گنبدت/شمیم مرقدت فدای خادما/ن شهرمشهدت ..... تویی ارباب من/ شه قبله نما تویی سلطان طوس/علی موسی الرضا(ع) علی جانم مددی مولا 👇
. 🌷🌷🌷 آمدم سلام مدم سلام اقاےمهڕبوڹ بازمگم دوست درم دیوانتم ازدلوجوڹ ❤️ آمدم دخیڸ ببندم دلومه به ضریحت اے برم بقڕبوڹ چشاے عیسے مسیحت ❤️ ارمنے و یهودے و مسیحے پیشت مین مثڸ ای طلبکارا ازت نگیرڹ نمڕن ❤️ وڕ درخنت نشستم خنہ آبادم کنے د قفس بودم باید خود تو آزادم کنے ❤️ مثڸ کفترا مویوم اغال درم رو بوم تو پندرے کڕدہ خدا دنیاهم ڕبنام تو ❤️ او که جونشه گذیشته پاے عشق تو مویوم دگه همه مدنڹ بچه محلہ ے تویوم ❤️ توڕ بہ جاڹ او جوادت مدنم خیلے مخیش یڪ برات بہ ما بده دلم گیریفته بد اتیش ❤️ بڕتو گڕدم تونگا بہ چهره ے بدم مکو تو بزڕگے آقا جاڹ بیا و موڕ ردم مکو ✍ .👇
. ☑️بنداول امام رضا(ع) قربون جود و سخای تو قربون صحن و سرای تو قربون ایوون طلای تو .... بهترین پنجره ی عالمه پنجره فولاد تو یا رضا ع میگیریم از شبکه ی ضربت برات زیارت به کربلا صلی الله علیک یا رضا (ع) ☑️بند دوم بین حجره افتاده بایه دله مضطر میسوزه تو لحظه ی آخر رو بستر میرنه بال و پر .... میخونه با لبهای غرق خون بیا به بالینم ای پسرم از زهر کین مامون لعین ببین پاره پاره شدجگرم صلی الله علیک یا رضا (ع) ☑️بند سوم دم آخر روو خاک حجره گذاشتی سر می‌ خوندی با دله خون پرپر روضه خوندی غریب مادر ....... میخوندی روضه ی یابن الشبیب با ناله و اشک و با شور وشین میخوندی که اِن کُنتَ باکیاً لشیء فابک علَی الحسین حسین(ع) صلی الله علیک یا رضا (ع) .👇
. 🌾 ازتوی گرد و غبارو شن و خاک میون کویر بی اب و علف ضربه ی باد شدید که میکوبید کلاغ قصه مونو به هر طرف 🌪🌪🌪 شلاقای سخت اون طوفان و سنگ امونش رو واقعا بریده بود ضربه ی مخمصه ها حادثه ها تمومه بال و پرش رو چیده بود نیمه جون یه گوشه ای افتاده بود دست و پا میزد ولی رمق نداشت باتوکل به خدا چشماشو بست سرشو اروم روی زمین گذاشت یه دفه معجزه شد شفاگرفت انگاری یه چیزای عجیبی دید مثل اینکه قصه ها عوض شد و کلاغه رفت و به خونه شون رسید دید همه جای زمین چراغونه میون دسته ای از کبوتراس اب و دونه میریزن براش همه اون بالا یه گنبد زرد طلاس باخودش میگفت چی شداینجا کجاس این همون بهشته معروفه خداس کفتراگفتن دیگه غصه نخور اینجا گنبد غریب الغرباس اره من همون کلاغ روسیام که بایک نگاه کبوترت شدم روسیاهم ولی بانگاه تو عمریه گدای این درت شدم ✍ .👇
. ♻️♻️ ✅بنداول یاعلی موسی الرضا به دردما دوایی بشنو از لبای من نوای بینوایی هرجوری بود خودم و تامشهدت رسوندم اومدم درخونه ت باکاسه ی گدایی ♻️ ای جان جانانم ای روح ریحانم میگم توسختی هام رضا رضا جانم ♻️➖➖➖➖➖♻️ ✅بنددوم عرق سینه زنی زائراتو عشقه خاک پای همه ی مسافراتوعشقه وقتی گندم میریزن خادما توی صحنت ازدحام دسته ی کبوترا تو عشقه ♻️ دلور و دلدارم به تو بدهکارم هرچیزی که دارم من ازشما دارم رضا رضا جانم ♻️➖➖➖➖♻️ ✅بندسوم دیوونه ت شده رضا هرکی توروشناخته گنبدزرد طلات آسمون وشکافته ملائک خاک پای نوکراتو میبوسن پرچم خوشگل تو حضرته زهرابافته عزیزدلهایی شفیع عقبایی توعشق مهدی و دلبرزهرایی رضا رضا جانم ✍ 👇
‌. 🌷🌷🌷 باردیگر گذار این عاصی خسته خسته به مشهدت افتاد غصه هایم ز خاطرم پر زد شد دلم شاد خانه ات اباد بادوچشمی پرآب و قلبی زار باز پایم به این حرم وا شد زیر لب تا اباالحسن گفتم خنده روی لبم شکوفا شد تا که اذن دخول میگیرم مرغ روحم جدا شود از جان با تمام وجود می گویم السلام علیک یاسلطان یا رضا گفتم و روانه شدم از ورودی صحن گوهرشاد درمیان تلألو زائر تا رسیدم به پنجره فولاد چشم را بستم و کنار ضریح ناخودآگاه تا که خوابیدم روبروی مسیر هر زائر یک امامِ رئوف می دیدم خادمان و کبوتران حرم چقدر حالشان تماشایی ست کافری تا نظر به گنبد کرد گفت الحق که جای زیباییست گوشه ی دنج صحن گوهر شاد نفسم را کمی رها کردم خواندم از شاه و بعد با نفس ذاکران دگر صفا کردم می پریدم در آسمان خیال باز میشد کبوترانه پرم با تپش های قلب من میزد سنج و نقاره ها و طبل حرم جلد جلد حریم سلطانم دست او نیز کرده امدادم سرخوش از این که صید او شدم و مثل آهو به دامش افتادم درمیان حوایجم دارم حاجتی را برای نوکرها ساکن ارض طوس بنویسید این محرم برات کرببلا ✍ 👇
. مجتبی علیه السلام ✍ ➖➖➖ خواندند شور زخم تو را عندلیب‌ها پیچید عطر ناب تو در جان سیب‌ها از مصرع نخست تو را مدح کرد و سوخت هرکس غزل سرود برای غریب‌ها با لطف بی‌کرانه‌ات ای حضرت کریم هم‌وار می‌شوند فراز و نشیب‌ها اشک تو شسته است وجود مدینه را در چشمه‌های جاری "أمَّن یُجیب‌"ها سخت است داغ اینکه ببینی نشسته‌اند بر منبر رسول خدا نانجیب‌ها رازی نهفته در جگر توست یا حسن در حیرت‌اند از اثراتش طبیب‌ها شهر مدینه آینه‌ی کربلاست... آه... درد تو بود غربت شیب‌الخضیب‌ها ده یار با وفا و مصمم نداشتی مانند جون و عابس و حر و حبیب ها هر صبح و شام کاش شبیه امام عصر گریه کنیم از غم خد التریب ها ➖➖➖ .
. صلی الله علیه و آله ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ جبرئیل امشب عزادار  یه دردِ دل خَراشه آیه ی "اِنّا اِلَیهِ راجعون" روی لباشه عرش اعلی شد سیاپوش از مصیبت فراقش واسه ی علی و زهرا چِقَدَر سنگینه داغش امان ای دل - کعبه هم از غصه پریشونه دل زمین و آسمون خونه - از این عزا و این مصیبت امان ای دل - ملائکه همه شدن گریون میون جنت همگی دلخون - مدینه رو گرفته غربت امان از این غم جانکاه / محمد یا رسولَ الله محمد یا رسولَ الله 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ به شبای تیره ی فاطمه نور منجلی بود رفت از این دنیا اونی که پشتوانه ی علی بود بی وفایی ها همیشه تا ابد داره تداوُم بعد پیغمبر شروع شد تازه نامردیِ این قوم امان ای دل - چه زود دادن مزد رسالت رو ندید گرفتن چون عدالت رو - حق رو به زیر پا گذاشتن امان ای دل - همه با بی حیایی و خِفَّت هیزم آوردن واسه ی بیعت - فاطمه رو تنها گذاشتن میگه زهرا با گریه آه / محمد یا رسولَ الله محمد یا رسولَ الله 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ خُلف وعده کردن از انجام هر قول و وظیفه  لعنتِ حق به تموم اهل شورای سقیفه دشمنِ وصّیِ پیغمبر شدن با صد بهونه واسه ی بیعت گرفتن از علی ریختن توو خونه امان ای دل - آتیش بُخل و کینه رفت بالا فاطمه مونده زیر دست و پا - دیگه نگم از زخم مسمار امان ای دل - زدن به بُغض و کینه شون دامن یک سوم ساداتو که کُشتن - توو شعله بین در و دیوار حسن هی می‌میگه وا اُماه / محمد یا محمد یا رسولَ الله مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇 .......... 🏴 ۱۴۰۲ علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ تا زمانی که می‌باره رحمتت شبیه بارون گِرِه کوری نمی‌مونه دیگه توو زندگیمون گرچه ناراحت و خسته از جفای روزگاریم تا امام رضا رو داریم به خدا غمی نداریم اومد اِسمِت - دوباره این دلم هوایی شد دوباره مشهدُ الرِّضایی شد دوباره پَر زد از توو سینه فدای اون - کبوترای حَرمِت آقا قربونِ لطف و کرمت آقا نداری توو جهان قرینه علی سیرَت حسینی خو / مدد یا ضامن آهو رضا جانم ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ پنجره فولاد تو دارالشّفای عالمینه از سخای بی حسابت کُلِّ ایران زیرِ دِینه رأفت و موهِبَتت وِردِ زبونِ خاص و عامه اون که در جوارِتِه همیشه اَیّامِش به کامه تو هستی که - مسیحِ خِطّه ی خراسانی چقد برازندته سلطانی مُرده به اذنِت زنده میشه الهی که - کم نشه سایَت از سرِ ایران اون که نشه گدای تو سلطان یقین یه روز شرمنده میشه زدم در محضرت زانو / مدد یا ضامن آهو رضا جانم ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رعیت و حلقه به گوش پادشاه مُلکِ طوسم خاک پای زائرای حضرت شَمسُ الشُّموسَم  جیره و مَواجبم رسیده دائم از مُضیفِت یا مُعینَ‌ الْضُعَفا رحمی به این عبدِ ضعیفت مث هربار - بازم نگاه به نوکری کردی همیشه ذره پروری کردی هیچ وقت نکردی نااُمیدم آقا جانم - بازم گِرِه از کار دل واکُن برات کربلامو امضا کن دیگه از این دنیا بُریدم به حق خونِ رو پهلو / مدد یا ضامن آهو رضا جانم ۴ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇
. تا به کِی از شما جدا ماندن؟ خسته دل بین روضه ها ماندن نگرانم از این رها ماندن حس خوبی که نیست جا ماندن آن هم از زائران کرببلا مثل هرسال زائرت نشدم نه نشد من مسافرت نشدم آشنا با شعائرت نشدم بعد یک عمر شاعرت نشدم شاعر آستان کرببلا یک به یک اربعین شِمُردم من هی به آینده دل سپردم من از همه خلق طعنه خوردم من ببر آقا ببر که مردم من در پی کاروان کرببلا من مگر دل ندارم آقا جان؟ درد و مشکل ندارم آقا جان؟ چیزِ قابل ندارم آقا جان طبع دعبل ندارم آقا جان خسته جانم به جان کرببلا اعتقادات محکمی دارند حال و احوال مبهمی دارند سفره ی همچو حاتمی دارند این دو سه روزه عالمی دارند مردمِ مهربان کرببلا راه و دل های اشتیاقیِ آن ماجراهای اتفاقی آن موکب و چاییِ عراقی آن عاجزم از بیانِ باقیِ آن عاجزم از بیان کرببلا السلام علیک یا دلبر از گناهان نوکرت بگذر دست من گیر و تا ضریح ببر آن غروبی که حضرت مادر میشود روضه خوان کرببلا ✍ .
. شأن دعا به واسطه ربنای اوست معراج چشمه ای است که رودش حرای اوست عالم دخیل بند عبای یمانی اش وقتی حسینِ فاطمه تحت كَساى اوست خاك قدوم عرشى او توتياى چشم شرط عروج ، سُرمه گرفتن ز پاى اوست جان نبى عليست ، از اين رو كه مرتضى شرح زلال اَنْفُسَناى دعاى اوست نور اذان ز اشهد نام محمد است شور اذان ز اشهدِ بر مرتضاى اوست ما از الَست تابع اين خانواده ايم عهدى كه بسته ايم ز لطف و عطاى اوست شق القمر تجلى پيغمبرانه بود اين گوشه اى ز معجزه دست هاى اوست جنت همان نگاه محمد به قلب ماست او باب رحمت است كه عالم گداى اوست ✍ ایام .
. علیه‌السلام وسط معرکه‌ی جنگ که غوغا شده صد گرد و غبار از پی هر اسب چنان پا شده هر گوش پر از بانگ چکاچک شده یک سو طرف لشکر مشرک شده سوی دگرش لشکر حلت بفنائک شده یک مرتبه فرمانده‌ی‌شان حضرت حیدر دل و دلبر سر و سرور وَ همان کس که ز جا کند در قلعه‌ی خیبر علی آن زینت منبر علی آن نفس پیمبر به جلو خواند محمد حنفیه پسرش را و به او نیزه‌ی خود داد ° داد دستور محمد حنفیه پسرش را که برو سمت جلو محمل آن زن ، زن فتان که شده الگوی شیطان بزن و کار شتر را به دمی یکسره کن ° رفت تا معرکه شمشیر زد و بر دل سرباز مسلمان به کج رفته به تکفیر زد و ضربه پس از شیهه‌ی تکبیر زد و یک نفس خسته کشید آه حوالی شتر تا که رسید آل بنی‌ضبه‌ جان بر کف زن دور شتر یکسره حائل شده بودند چنان حامی محمل شده‌بودند که او قافیه را باخت و سر را به گریبان ز روی خجلتش انداخت و برگشت عقب پیش پدر ° او که نامش حسن‌ست و صف دشمن شکن‌ست و پسر ارشد مرحب فکن‌ست و یل یل‌ها ، به دمی نیزه ز دستان برادر چو گرفت از ته دل جمله‌ی لاحول و لاقوه الا به زبان گفت ، سپس مرکب خود طاویه را با مدد از مادر خود فاطمه هی کرد ره معرکه طی کرد به میدان زد و یک نعره چو طوفان زد و در روبروی شیر چنان شیر شد و میمنه را میسره را از دم تیغش گذراند و رجز حیدری‌اش را ز ته حنجره‌‌اش خواند و پس از آن صف اول صف دوم همه را راند و چو شمشیر برای عدم آورد همانجا ملک‌الموت کم آورد ° حوالی جمل رفت چه مِثل و مَثَل رفت وَ تقدیر عدو سوی اجل رفت ، که از ترس ، بنی ضبهِ جان‌برکف آن زن ، که روا نیست بیارم وسط شعر نشان و لقبش را به عقب رفت ، چو انگشت تحیر به دهان‌ها به عجب رفت ، به خون همه‌شان نیزه‌‌اش آلوده شد و ذره‌ای آسوده شد و رفت و ره معرکه را آن‌همه طی کرد ، شتر را که به یک ثانیه پی کرد ، زن فتنه‌جوی لشکر اعدا به زمین خورد ، نگون بخت شد و کار عدو سخت شد و حیدر کرار دلش تخت شد و قائله‌ هم ختم به تکبیر سپاهش وَ نبودیم ببینیم علی را و نگاهش ، و نوشتند که شهزاده رسیده‌ست به خشنودی شاهش ، پس از آن هم حسنِ شکر گذار از وسط معرکه برگشت عقب پیش پدر ° و پدر دید محمد پسرش را که عرق از سپرش ریخت که شرم از نظرش ریخت ملال از کمرش ریخت به دلداری او رفت و چنین حضرت حیدر به پسر گفت که سرخوردگی‌ات چیست و دلمردگی‌ات چیست؟ تو تنها پسر حیدری امّا حسن از آل عبا و پسر تاج نبوت ، پسر ختم رسالت وَ چنین شان ، تو را نیست ، پس اینگونه روا نیست که با خویش قیاسش بکنی ✍ .
. روزی دوبار دربِ بقیع باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود روزی دوبار روضه‌ی تو: وا حسن....حسین ای وای  بی حرم حسن  و بی کفن حسین سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است این مهرِ مادرِ تو چه‌ها کرده بادلت یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد وای از حسین  آب نخورد و کباب شد بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب می‌سوزد آنقدر که شود چون کویر آب از آن به بعد آب فرودست می‌رود روزی هزار مرتبه از دست می‌رود از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است فهمیده‌ام که در جگر آب آتش است سیراب می‌کند همه را ،  تشنه است خود شرمنده است فاطمه را ، تشنه  است خود پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست الماس ریزه‌ها جگرش را دو نیم کرد یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید زینب رسید و گفت که ای وای مادرم "آیا تویی برادر من  نیست باورم" در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد رو  زد برای طفلِ رُباب التماس کرد بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب حیف مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف با التماس گفت عزیزم علی بمان از آب هم مضایقه کردند کوفیان اما چه زود آب دوباره شراره شد دیدی که وقتِ گریه‌ی زهرا دوباره شد شد بازهم بساط غمش جور وایِ من شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت   هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن ... گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت روزی دوبار درب بقیع  باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود .
. ایام روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد! هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود... شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است... میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین! یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت... کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید ✍ .
. *بند اول* من حسنی ام و شده؛افتخارم ریزه خوره توان ایل و تبارم حسینیمو حسنی؛تا قیامت حب الحسن اجننی؛شد شعارم... دلامون به غم و مهر تو اجین حسنه پادشاه روی زمین میخونم با شور و با دیوونگی حسن اسم توئه جنون آفرین... شاهی من رعیت زاده قلب من حسن آباده باشم نوکر دربستت مادرم اینو یاد داده... ///یا مولا حسن یا مولا.../// *بند دوم* اشک غریبی میچکه:؛ روی گونه انگار عزای مادر ؛ قد کمونه غریبی و از این غریبی همیشه قلب تموم نوکرا؛غرق خونه شاهده ماجرای غم و بلا اشک غربت و گریه ی بی صدا جون دادی وقتی که جلوی چشات نانجیب مادرو زدش بی هوا... با یاد کوچه ها هرشب میسوختی توو آتیش تب مادرم رو کتک نزن میگفتی و شنید زینب... ///واویلا حسن واویلا.../// *بند سوم* دیگه داره میره از شهر کینه ولی یه غمی داره توی سینه حتی توی خونه هم بی حبیبه ای وای از این غمای تو مدینه پر شده دل خواهری از بلا گریه میکنه باز ولی بی صدا میخونه نوحه از حال مضطرش داداشم داره می میره ای خدا تو چشم حسین بارونه زهرا تو بهشت محزونه عالمی گرفته ماتم از تشتی که پر از خونه ///واویلا حسن واویلا.../// *بند چهارم* کسی که بوده از این غصه ها سیر رو تابوتش میباره بارون تیر از جفای همسرش پر کشید با زهری که بوده مث زخم شمشیر زینب از این بلا شده پر محن دیده خونی شده به روی کفن علی شاهد این غصه ها بوده میخونه از تو آسمونا حسن سرداره ولی بی لشکر تو دردا شده بی یاور سوخت و ناله زده عمری از داغ کوچه و مادر ///واویلا حسن واویلا.../// *بند پنجم* با کسی نگفته از حال زهرا اون وقتی که شده تو کوچه تنها لحظه ای که سیلی خورد از سیاهی دمی که شده پر از موج غمها یادشه با لگد پهلویی شکست یادشه تو سینه میخ در نشست یه نفر با غلاف ضربه میزد و یه نفر دستای علی رو می بست با یاد گوش و گوشواره ابرای چشاش میباره از سوز اشکای مادر هر شب تا سحر بیداره ///واویلا حسن واویلا.../// ✍ 👇
delam-migireh.mp3
3.43M
💥سبک: 🎙مداح: ▪️مناسبت: این همه زائر می بینم دلم می گیره دلم می گیره آقام حسن یدونه زائرم نداره نه گنبدِ طلا حتی علم نداره دلم میگیره حتی آقام شعر قدم قدم نداره قدم قدم با یه علم یه شب میریم تو صحن زیبای حسن! به زودی توو ، صحنِ آقام میریم یه مشایه با کلی سینه زن جانم حسن جانم حسن ..... تا چشمت افتاد ورودیه بابِ قبله تا اومدی سلام بدی یادِ حسن باش نه بابِ قبله ای داره نه حتی صحنی تموم میشد غریبی آقامون ای کاش تصورش کن توو باب قبله‌ی حسن وایسی ایشالا تصورش کن آروم آروم اشک می‌ریزی میری پایین پا تصورش کن دست ادب به سینه میگی سلام آقا سلام آقا که الان توو بقیع هستم دخیلم رو به باب القاسمت بستم حسن جانم بذار عشقت تو قلب نوکرت باشه قرار ما تو صحن مادرت باشه حسن جانم غلط گفتم که چیزی توی کاسه ام نیست منو دست حسین دادی حواسم نیست حسین جانم حسین جانم حسین جانم
. صلی الله علیک یا اباعبدالله پای کار حسین می مانیم بی قرار حسین می مانیم گر همه یار دیگران باشند ما که یار حسین می مانیم تا نماند دوباره او تنها در کنار حسین می مانیم آسمان هر طرف بگردد ، ما بر مدار حسین می مانیم لیسَ فِی الدّارِ غیرُهُ دَیّار در دیار حسین می مانیم دیگران در خزان خود باشند در بهار حسین می مانیم ما همیشه به مکتب عشق و افتخار حسین می مانیم تا قیامت پی قیام و رهِ اقتدار حسین می مانیم ما به پای ولایت حیدر با شعار حسین می مانیم تا ابد گر خدا دهد رخصت بر مزار حسین می مانیم در حرم خادم و نگهبان و پرده دار حسین می مانیم جان سپردن به جز بر او ننگ است جان نثار حسین می مانیم روز محشر به سایه ی امن و سایه سار حسین می مانیم تا به آخر به همره مهدی ؛ تکسوار حسین می مانیم ✍ .
🏴 ۱۴۰۲ علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای به لطفِ بی حَدُ و - مهربونیت سلام حسن یا کریم اهل بیت - یا مولانا امام حسن چشمه ی کرامت هستی معنیِ شهامت هستی شافع قیامت هستی / یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زیرِ دِینِتَم آقا - از وقتی سینه زن شدم خیلی خوبه عاشقِ - ذکرِ حسن حسن شدم رحمتت مث بارونه زندگیمو می‌گَردونه هرکی عاشقه می‌خونه / یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رزق و روزیِ منم - بوده تَصَدُّقِ سرت حتی زائراتو هم - بخشیدی به برادرت بی رواق و بارِگاهی اما بهترین پناهی تو امامِ ثاراللّهی / یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن یا حسن ... مشابه سبک زیر خوانده می‌شود .👇