eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
812 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
. مرا ببخش ببین تحبس الدعا شده ام گناه کار ترین بنده ی خدا شده ام همیشه توبه شکستم همیشه بخشیدی به کار توبه شکستن چه نخ نما شده ام نه جانماز سحر دارم و نه حال دعا خدای من چقدر مثل مرده ها شده ام زمانه جوهر پاک صدای من را برد اگر به وقت مناجات بی صدا شده ام نه اشک شرم و نه سیمای معذرت خواهی به خواب رفته دلم یا که بی حیا شده ام رفیق و عاشق من بودی و ندانسته... رفیق و عاشق دنیای بی وفا شده ام هنوز بارقه ای از امید بخشش هست چرا که گریه کن شاه کربلا شده ام ✍ .
. بارالها بار سنگین گناه آورده ام باز هم بر درگه لطفت پناه آورده ام روز اول مصحفی خالی به من دادی و من نامه ای غرق خطا و اشتباه آورده ام نامه اعمال من چیزی ندارد جز گناه شرمسارم این همه بار گناه آورده ام آرزو دارم که با نور تو گردم روسفید من که در مهمانی ات روی سیاه آورده ام لحظه های بی نظیر و پر بها از دست رفت با خودم عمری که گردیده تباه آورده ام بارالها نفس امّاره مرا نابود کرد شِکوه از دست خودم در دادگاه آورده ام شرمسارم که به جای باقیات الصالحات معصیت هر شامگاه و صبحگاه آورده ام اشک دادی تا بشویم چهره ام را از غبار اشک را از کربلا و قتلگاه آورده ام در هوای کربلا جان و تنم را هدیه ای بر حسین بن علی روحی فداه آورده ام مأمن و مأوای دلهای شکسته کربلاست مرغ دل را جانب این بارگاه آورده ام گفت زینب: ای حسین جان! کاروان عشق را از غبار کوفه و شام سیاه آورده ام بار سنگین غم تو پشت زینب را شکست قامت همچون کمانم را گواه آورده ام ای برادر پیکر آزرده ما را ببین خیز و بنگر کودکان بی پناه آورده ام هر کسی نام تو را می برد او را می زدند کاروانی غرق سوز و اشک و آه آورده ام یا حسین بعد از چهل منزل غم و رنج و بلا کودکانت را به سوی قتلگاه آورده ام .
. بی‌نام و نشانم من و تو نام و نشانی اِی وای اگر عاشقِ درمانده برانی اِی وای اگر توبه‌یِ این بد تو کنی رد از سنگرِ لطفت نکند بنده برانی عصیانگرم و چشمِ امیدم به سویِ توست در باورِ من نیست تو شرمنده برانی تو خالقِ مهر و کرم و رحمت و عشقی با قهر مبادا زِ لبم خنده برانی تابیده مَهِ سوختنِ وزر و خطاها بی نور که را از مَهِ تابنده برانی من سست‌نهاد و تو خودِ پایه و بنیاد بیچاره نَشاید تویِ پاینده برانی مهرِ دگران را خودت از سینه برون کن یارب نکند زار و سرافکنده برانی اِی شاهد و ناظر دلِ این عاشقِ غافل هیهات اگر تا نشده زنده برانی
. با تو اوقاتِ سحر، خوب آشنایم می‌کند نیمه‌شب انگار، محبوبم صدایم می‌کند من غريبه بودم و باور نمی‌کردم علی عاشقانه با نگاهی آشنایم می‌کند تازه‌وارد بودم و در خود، غروری داشتم لیلةالقدرِ تو را دیدم، ندایم می‌کند صاحبِ این سفره با لبخند می‌گوید: بیا تا بغل وامی‌کند، مدح و ثنایم می‌کند تازه فهمیدم که این ماهِ خدا، ماهِ من است ماهِ من، مهمانِ احسانِ خدایم می‌کند باوجودِ این‌که من، با روسیاهی آمدم روسفیدم، برقِ چشمِ مرتضایم می‌کند بعد از این هر نیمه‌شب، در می‌زنم این خانه را چونکه مولا، ساکنِ ایوان طلایم می‌کند دیگر از پایینِ پای مرتضی، کِی می‌روم عشقِ او، مستغرقِ آل عبایم می‌کند سائلِ شاهِ نجف بودن، عجب حالی دهد نوکری بهتر ز سلطانی، عطایم می‌کند در نجف که میروم، هر بار بابایم علی از رواقِ حضرت زهرا، صدایم می‌کند هرچه فرزندی نکردم، کرد زهرا مادری در قنوتِ خویش، با نامم دعایم می‌کند لطفِ زهرا را چه دیدی، گر شود راضی ز من با دعای خود، شهیدِ کربلایم می‌کند مطمئنم روضه‌ی ارباب تغییرم دهد گریه بر این بی‌کفن، اهلِ لِقایم می‌کند آری از روضه بَرَد، تا مقتلِ خونم حسین عاقبت شمرِ زمانه، سر جدایم می‌کند □ □ □ بی‌سرش کردند تا که، راحت عریانش کنند قتلِ صبرش، کشته‌ی کرب و بلایم می‌کند سَرورم، سر داد، تا غارت نگردد معجری روضه‌ی معجر، مرا آخر فدایم می‌کند گوئیا شمرِ لعین، دنبالِ بانو می‌دوید عاقبت این روضه‌ی زینب فنایم می‌کند ✍ .
خدايا بنده‌ای منت پذيرم به چاه و ظلمت عصيان اسيرم ترّحم كن كه اين گونه نميرم تویی درد مرا دارو و تسكين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بنده‌ای بودم فراری به سويت آمدم با بی قراری ندارم در برت جز شرمساری مرا با تو بود اين حرف ديرين اغثنی يا غياث المستغيثين منم تنها، تويی تنها اميدم چو من لاتَقْنَطويت را شنيدم به سوی آستان تو دويدم مرا جامی بده زآن شهد شيرين اغثنی يا غياث المستغيثين مپرس از من كجا بودم، كجايم كه سرتا پا پُر از جُرم و خطايم اسير پنجه‌ی نفس و هوايم مرا مانده به دامان اشك خونين اغثنی يا غياث المستغيثين زجان و هستي من تاب رفته شب عمر مرا مهتاب رفته زغفلت بخت من در خواب رفته شده بار غمم بسيار سنگين اغثنی يا غياث المستغيثين خدايا جان مسروری ندارم زغفلت در دلم شوری ندارم برای قبر خود نوری ندارم ندارم مونس و ياری به بالين اغثنی يا غياث المستغيثين قسم بر عزّت و قدر و جلالت قسم بر شوكت و نور كمالت قسم بر عفو و جود و بر خصالت به آيه آيه‌ی زيتون و وَتّين اغثنی يا غياث المستغيثين الهی بر رسول و رسم و راهش به حق مرتضی و اشك و آهش به زهرا و به فرزندان ماهش مكن خارم به پيش آل ياسين اغثنی يا غياث المستغيثين به گل‌های حسين و كربلايش به اخلاص و نماز بی ريايش خـدايا بر سرِ از تن جدايش كه بخشيده سرافرازی به آئين اغثنی يا غياث المستغيثين مرا با ذكر و يادت آشنا كن به عشق خود دلم را مبتلا كن «وفایی» را وفاداری عطا كن مرا ثابت قدم كن در ره دين اغثنی يا غياث المستغيثين ✍
. ((امام حسین علیه السلام)) ای پنچمین تجلی آل ابا حسین زهرا ترین سلسله هل اتا حسین تو کشتی نجاتی و در ورطه ی هلاک هستی برای کون و مکان ناخدا حسین کاری که کرده عشق تو با خلق عالمین یک گوشه ای ست از جلوات شماحسین نا آشنا نبوده کسی با طریق تو بیگانه هم به لطف تو شد آشنا حسین تکمیل پنج تن به یمن وجود توست حقا توئی عصاره ی آل کسا حسین طاها توئی و حیدر و زهرا،حسن توئی با این حساب من چه بخوانم تو را حسین وقتی که کعبه گرم طواف حریم توست باید که قبله گاه شود کربلا حسین دادی تمام هستی خود را برای دین تضمین شده زخون تودین خداحسین تو جای خود، که اصغر شش ماهه شما باشد برای خلق جهان مقتدا حسین هرگز هراس برزخ و دوزخ نمی بریم وقتیکه هست دل به غمت مبتلا حسین دادی پیام غربت خود را به عالمین تا دل شود ز داغ تو ماتمسرا حسین آن پرچمی که سرخ شد از خون حنجرت باشد پناه خلق، به یوم القضا حسین دیگر نیاز جنت و حور و قصور نیست وقتیکه هست کرب و بلا رزق ما حسین ✍ .
. امام حسین علیه السلام مُهر شد مِهرت به  روی سینه زارم حسین درغمت عمریست اشک ازدیده میبارم حسین دست شستم از تمام هستی و بود و نبود غم ندارم تا زمانیکه تو را دارم حسین از عنایات تو میباشد که در وادی عشق رونقی دارد میان خلق بازارم حسین گر چه ظلمتخانه باشد خانه قلبم ولی یاد تو باشد چراغ هرشب تارم حسین کار چشمانم گذشت از اشک، در اندوه تو خون دل ریزد دگر از چشم غمبارم حسین کرده کاری غصه هایت با من آشفته دل کز غم عظمای تو از هر چه بیزارم حسین رو مگیر از من، اگر چه نیستم لایق، ولی چشم دارم بر تو،با آنکه گنهکارم حسین وا کن از لطفت گره از کار این بیچاره ات با وجودیکه به اندوهت گرفتارم حسین روضه های کربلایت بسکه جانفرسای هست می‌دهد داغت گه و بیگاه آزارم حسین ترسی از نار وحساب وهول روز حشرنیست تربتت را در کفن وقتی که بگذارم حسین ✍ .
. علیه السلام بسته ام زلف دلم را به سر موی حسین تا دلم عطر بگیرد فقط از بوی حسین کعبه عشق بُوَد قبله ی عباد،ولی قبله بندگی ام طاق دو ابروی حسین کاش این دیده ناسوده ی از گریه و اشک لحظه ی مرگ نبیند به جز از روی حسین من گدای سحر کرب و بلایم یارب دست حاجت نبرم هیچ به جزکوی حسین لیله ی قدر مَنِ غمزده باشد آن شب که بُوَد حبل متینم سر گیسوی حسین عاقت خیری ما بند حسین بن علیست رستگارست دلی را که بُوَد سوی حسین تا ابد خون شود این دیده ملالی نَبُوَد از جراحات سر و سینه و پهلوی حسین کمر کوه شود خم ز اِلَم، وقتی که تا شد از غصه و غم قامت دلجوی حسین در کنار تن اکبر ز تنش رفت توان خواهر آمد که دهد تاب به بازوی حسین ✍ .
. سبک:دامن کشان رفتی ❇️بند اول یارب منم عبدی فقیر و گرفتار رحمی به حال من،که هستم گنهکار بیآ بنما تو درمانم،خدای من ببین بیماره عصیانم،خدای من افکنده ام سر به زیر،اللهی العفو دست من را بگیر،اللهی العفو ❇️یاکریم یارحیم،اغفر ذنوبنا❇️ ❇️❇️ ❇️بند دوم یارب گواهی که،به جز تو ندارم من را قبولم کن،با این وضع زارم اگر پر جرم و خطایم،ببخش من را شده این ذکر و نوایم،ببخش من را بحق شاه کربلا،اللهی العفو بحق دستان جدا،اللهی العفو ❇️یاکریم یارحیم،اغفر ذنوبنا❇️ ✏️: .
به سمت مسجد از ، خانه رود حیدر حاجت او امشب ، روا شود دیگر ز بی وفایی ها ، دگر شود راحت شب جدایی ها ، به سر رسد آخر اول مظلوم 4 ز خون دل پر کرد ، دو دیده تر را به ماذنه سر داد ، اذان آخر را قاتل خود را از ، خواب کند بیدار بسکه بود شوق ، شهادتش در سر خسته از این مردم ، شسته ز دنیا دست کعبه دلها بر ، نماز قامت بست به رکعت اول ، نشست در سجده به سجده دوم ، گشت به پا محشر تبغ چو بالا رفت ، فاطمه زد فریاد تیغ فرود آمد ، فاطمه هم افتاد فرق علی بشکست ، به ضربت شمشیر شد پر خون محراب ، سوخت دل منبر ولوله بر پا شد ، در عالم بالا گشت روان خون از ، محاسن مولا شکر خدا زینب ، نبود پیش او وگرنه میمرد از ، دیدن آن منظر وای از آن دم که ، رفت به روی تل حسین خود را دید ، فتاده در مقتل شمر روی سینه ، نشسته با چکمه نهاده از کینه ، تیغ روی حنجر