eitaa logo
کانال مداحی باسبک عاشقان حضرت زینب(س)
32.3هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
810 فایل
ارائه متن و صوت نوحه، روضه، مرثیه و،،،، مدیریت کانال:شعبانپور ─⊱✾♡✾⊰─ https://eitaa.com/joinchat/2115895304C4149e19122 @Asheghane_hazrat_zeynab 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠 تعرفه تبلیغات این آیدی👇🏼 @kianatv ─┅─⊱✾♡✾⊰─┅─
مشاهده در ایتا
دانلود
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج میثم‌ مطیعی•✾• انقدر بهش خدمت کرد،انقدر رفت، اومد. پسر خبیثی داشت این پسر ملعون رفت مسلم رو لو داد.رفت در خونه مسلم شلوغ شد.قبل از اینکه از خونه بیرون بره؛حسابی از این پیرزن تشکر کرد.یه نگاهی به این پیرزن کرد،فرمود:شفاعت پیامبراکرم رو نصیب خودت کردی به من پناه دادی.رفت؛جنگ نمایانی کرد..انقدر شبیه مولا شد عاشق همیشه شبیه معشوق میشه. از بالای پشت بوما بهش سنگ میزدند آتیش پرتاب می کردند،با شمشیر لبش رو بردیدند،گفت برام آب بیاریدظرف آب رو بالا آورد تا خواست تناول کنه،خون از لب و دهانش به داخل آب ریخت.شروع کرد های های گریه کردن یک نفر گفت:خجالت بکش! داری گریه میکنی؟ برا کار بزرگی قیام کردی "والله مالی بکیتُ" من برای خودم گریه نمی کنم من برای خودم مرثیه نمیخونم. ابکی للحسین و آل الحسین چی گفتم؟! آقا عصر عاشورا مسلم رو صدا زد و مسلم هم یه جا آقا رو صدا زد.قبل از اینکه سر از بدنش جدا کنند؛یه نگاه به افق کوفه انداخت صدا زد "یا اباعبدالله! اِرجِع فِداکَ بابی و امی"پدر و مادرم به فدات، برگرد. عصر عاشورا که امام حسین صداش کرد چند نفر دیگه هم صدا زد.یا بریر! یا زهیر! یا حبیبَ ابن مظاهر!.این یه دونه اش به درد ما می خوره صدا زد:یا حرالریاحی! توبه کار من کجایی؟ یا علی بن الحسین! پهلوونا کجایید؟ بیاید از خیمه های من دفاع کنید...* یه کنج از حرم بهم جا بده دلم تنگته،خدا شاهده هوای حرم،هوای بهشت ببر کربلا به جای بهشت .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•ای صد ذبیح ... و توسل به حضرت ابا عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده نفسِ حاج میثم‌مطیعی•✾• خورشید و ماه و جنّ و ملک خون گریستند وقتی میان لُجّۀ خون بود جای تو رفتی به پاس حرمت کعبه به کربلا شد کعبۀ حقیقیِ دل، کربلای تو اجر هزار عمره و حج در طواف توست ای مروه و صفا به فدای صفای تو با گفتنِ «رضاً بِقَضائِک» به قتلگاه شد متّحد رضای خدا با رضای تو تا با نماز خوف تو گردد قبول حق شد سجده‌گاه اهل یقین خاک پای تو تو هرچه داشتی به خدا دادی ای حسین! فردا خداست جَلّ جَلالُه جزای تو اندر مِنا ذبیح یکی بود و زنده رفت ای صد ذبیح کشته شده در منای تو! برخیز و باز بر سرِ نی آیه‌ای بخوان ای من فدای آن سرِ از تن جدای تو! خون خداست خونِ تو و جز خدای نیست ای کشتۀ خدا! به خدا، خون‌بهای تو ما را خشوع بندگی آموز، چون خداست در مجلس عزای تو صاحب‌عزای تو... آن‌جا که حدّ ممکن و واجب بُوَد، تویی ای منتهای اوج بشر، ابتدای تو... : سید محمد علی ریاضی یزدی ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
🕊﷽🕊 🌾 🌾 ع 🕊بر نور جمال پاک احمد صلوات 🕊برعطر وجود حی سر مد صلوات 🕊بر وجه نکوی وخلق نکوی رسول 🕊بر خاتم انبیاء محمد و آل محمد صلوات () ▪️یا حسین در سینه‌ام دلواپسی ست ▪️اُف به کوفه شهر رنج و بی‌کسی ست ▪️یا حسین کوفه میا تنها شوی ▪️مثل حیدر گل زهرا شوی ▪️بسته شد هر دری از روی کین ▪️مرده بودن گویا آن مومنین ▪️خوب و بد هر کس رهایم کرده بود ▪️با غم و تیر آشنایم کرده بود ▪️کوفیان رأسم ز تن کردند جدا ▪️در ره پاکت حسین گشتم فدا ⏪امروز متوسلیم درِ خانهٔ مسلم ابن عقیل.... آقایی که خیلی غریبه..آقایی که خیلی مظلومه...امروز بیا غریب نوازی کن مسلمو از غریبی در بیار... غریب نوازا کجا نشستند .. آرزومندای حرمش کجا نشستند... امام حسین ع مسلم ع 'رو خیلی دوسش داشت.. ⬅️وقتی خبر شهادت مسلمو به امام حسین ع دادند، دست روی دست گذاشت. فرمود: 💔 لا خیرَ بَعدِکَ یا مسلم، هیچ خیری بعد مسلم نیست امام حسین خیلی این آقا رو دوست داشت، جانم فدای این آقا... اما بمیرم کسی حرمتش رو نگه نداشت... تو کوفه 18هزار نفر با مسلم بیعت کردند..اما بعد از نماز مغرب...یه وقت سرشو چرخوند دید هیچ کسی نیست.. بمیرم یه مرد نبود این آفا رو راه بده خونه اش.. ⬅️ تو زیارت نامه آقا مسلم ابن عقیل داریم 💔 ..چون آقا خیلی مظلوم بود.... مظلومانه هم شهیدش کردند..همه رهاش کردند.. ✨ میان این همه نامرد غیر پیرزنی ✨کسی نگشت دراین شهر یارو یاور من ✨ خدا گواست که هرگز نگشت با کافر ✨جسارتی که دراین شهر شدبه پیکر من ⬅️ روضه برات بخونمو التماس دعا... شنیدید رفت تو خونه طوعه، از شب تا صبح مشغول عبادت بود، طوعه هم دور سرش میگشت، میگفت‌ تو بوی حسینُ میدی... وقتی صبح اومدن مسلمو دستگیر کردن پیرزن دلش پر از غصه شد مسلموبردن دارالعماره بعد از اذیت و آزار و شکنجه هنوز آقا زنده بود سر از بدنش جدا کردند. ⬅️میخوام بگم کاش نامردا به؛ همین اکتفا می کردند، بدن بی سر و از بالای دارالعماره انداختن رو زمین،.. یه وقت طوعه اومد تو کوچه ها دنبال مسلم، یه بدن بی سری رو دید که پاهاشو به اسب بسته بودن، این بدنُ رو خاکا می کشوندن، خیلی غصه خورد... گفت آی نامردا این مهمان من بود، چه به روزش آوردید این رسم مهمون نوازی نبود، این مهمون خونه منو نورانی کرده بود...این مهمون بوی حیین ع میداد.... آی حاجت دارا...جون دارا....ناله دا... آی آبرو دارا...آی غریب نوازا ⬅️می خوام بگم این اولین مهمون یه شبه کوفه نبود... یه خانم دیگه ای هم شبی توپ کوفه دید از تنور خونش داره نور بالا میره... خدا چه خبره من که تنورُ روشن نکرده بودم، اومد جلو.... درِ تنورُ برداشت، یا صاحب الزمان....آقا جان ببخش آقا .. یه سر بریده دید، خدایا چه خبره؟؟ یه وقت شنید صدای ناله ای میاد... صدا صدای یه مادر بود هی صدا میزد 🍁آخ غریب مادر حسین.... 🍁مظلوم مادر حسین .... 🍂در کوفه غریبم منُ یک یار ندارم 🍂با یاد تو سر بر روی دیوار گذارم 🍂شکستند همه پیمان میا کوفه حسین جان2 🍂ای باد صبا گو به حسین ای گل زهرا 🍂 حرف از عطشُُ تیر سه شعبه است در اینجا 🍂شکستند همه پیمان میا کوفه حسین جان2 🦋هر چقدر ناله داری به سوز دل آقا مسلم ابن عقیل به غریبی آقا.. به مظلومی آقا... صدای نالتو بلند کن سه مرتبه ناله بزن بگو 🌾هدیه به خانم فاطمه معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾
|⇦•روضه برای حضرت مسلم... و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• ماه محرم آمده یا صاحب العزاء بر دوش توست شال عزا صاحب العزاء قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب *قربون اون چشمایی که این چند شبه از گریه زخم میشه امام رضا علیه السلام برا روصه جدشون مجلس عزا میگرفتن اونایی که میومدن مجلس امام رضا میدیدن چشمشون زخم شده میفرمودن : برا جد غریب ما بلند بلند گریه کنید* قربان پلک زخمی تو یا ابالغریب روضه گرفته ای تو کجا صاحب العزاء آقاجان ای صاحب عزای محرم بیا دگر یک سر بزن به مجلس ما صاحب العزاء بین کدام خیمه تو خون گریه میکنی کجا خیمه عزا زدی حجه ابن الحسن بین کدام خیمه تو خون گریه میکنی در کوفه یا که کرب و بلا صاحب العزاء روضه برای حضرت مسلم گرفته ایم مجلس به پاست بی تو چرا صاحب العزاء *بی مقدمه بریم حرم قشنگ مسلم ابن عقیل خوش بحال زائرایی که امشب کوفه کنار مضجع شریف مسلم ابن عقیلن تو زیارتنامش اومده"السلام عليك أيها الفادى بنفسه و مُهجته، الشّهيد الفقيه المظلوم، المغصوب حقّه، المنتهك حرمته" سلام به اون آقای جان نثار فقید، شهید، مظلوم که حقش غصب شد حرمتش شکست. مسلم وقتی وارد کوچه شد همون هجده هزار نفری که نامه نوشته بودن باهاش بیعت کردن.اول ابتدا وارد کوفه شد تا قبل از این که ابن زیاد وارد کوفه بشه مردم بیعت کردن گروه گروه میومدن اما یه دلشوره ای ته دل مسلمه اینجا بود نامه نوشت به ابی عبدالله حسین جان بیا آقا..قربون مظلومیتت برم اما بعد چندین روز گذشت از اومدن مسلم یه شب نماز مغربو خوند به عشا که نرسیده دید مسجد خالیه همه رفتن.تنها و مظلوم ایستاد بین مسجد فهمید اینا دیگه دلاشون با ابی عبدالله نیست.لذا یکه و تنها کوچه های کوفه رو گذر میکرد...* شکنجه دیده امو و خسته و پریشانم از اینکه نامه نوشتم بیا پشیمانم تو را به جان رقیه حسین کوفه نیا فدای تو بشوم ای پسر عمو جانم سرم به سر در دارالاماره نذر تو شد ببین فدای سرت که شکسته دندانم آخه براش آب آوردن دندون افتاد میون ظرف آب اینقدر که سنگ زدن.اینقدر حضرت رو هتک حرمت کردن نذاشتن حتی حضرت حرف بزنه* نیا تو را قسمت میدهم به جان ریاب برای آل رقیه عجیب حیرانم برای طفل رضیع تو حرمله امروز سه شعبه داده سفارش اگر که گریانم من سنگ میخورم به گناه محبتت این صورت شکسته به قربان صورتت *همینطور خون از صورت مسلم جاری بود هی دورو برشو نگاه میکرد تنها مونده بود دیگه* افتاده ام زمین و به یاد تن توام من غصه دار زیر لگد بودن توام حسین‌جان! تیر سه شعبه دیده امو و آب از سرم گذشت یک لحظه حال و روز رباب از سرم گذشت گودال براش کندن آقای ما رو انداختن میان گودال دورش رو گرفتن یه عده با سنگ میزدن نتونه نگاه کنه و گرنه مسلم ابن عقیل دلاوری بود جنگاوری بوده بعد شمشیر و نیزه ها رو پرتاب کردن حصرت نشست میان گودال چه کردن؟دستان حضرت رو بستن کشون کشون تو کوچه های کوفه دارن میبرنش هی گریه میکرد. اولش اینه آدم میپرسه مگه مرد جنگی گریه میکنه؟دلاور بوده مسلم ابن عقیل وقتی بردنش بالای دارالاماره هی میومد سرک میکشید اینطرفو اونطرفو نگاه میکرد اون نانجیب طعنه زد مسلم چرا گریه میکنی مگه مرد گریه میکنه..چرا این ور واون ورو‌نگاه میکنی.حیران چه هستی مسلم فرمود: نامرد برا خودم گریه نمیکنم من نامه نوشتم حسین مردم تو رو میخوان آماده ان..گریه ام برا اینه آقای من با زن و بچه ش داره میاد آوره بیابونا شده* ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
و توسل به باب الحوائج حضرت مسلم ابن عقیل علیه السلام اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• با قلب خونین و چشمای گریون موندم غریب و بی سروسامون وای از غریبی آقا! اینجا همه از ما طلبکارن همه فقط به فکر آزارن دست از سر تو برنمیدارن وای از غریبی کوفه نیا بخاطر اصغر که روی دست تو میشه پرپر کجا؟پیش چشای خسته مادر وای از غریبی این کوفیا چشم نظر دارن خواهر تو رو آروم نمیزارن از اهل بیتت اینا بیزارن عزیز زهرا *داره التماس میکنه..* قافله رو مدینه برگردون نذار بشه زینب چشاش گریون چشم علمدارت نشه پرخون حسین عزیز زهرا نذار به خواهرت جسارت شه نصیب بچه هات اسارت شه تموم پیکر تو غارت شه *یخ عده مردم بالای دارالاماره رو نگاه میکردن چیکار میکنن با بدن مسلم ابن عقیل..یه وقت دیدن سر از بالای دارالاماره پایین افتاد..شاید مسلم ابن عقیل که بچه هاشم کوفه بودن تو دلش این بود خدا هیچ بچه ای سر بریده باباشو نبینه. با بدنش چه کردن.. آوردن بازار قصابا بدنشو آویزان کردن مردم نگاه میکردن این همون آقاییه که چند روز پیش مردم باهاش بودن دورش بودن الان آویزان بازار قصابها شده..بمیرم برات..خبرش رسید به کاروان ابی عبدالله حضرت فرمود:" انالله و انا الیه راجعون"اولین کاری که حضرت کرده فرمود: دختر مسلم رو صدا بزنید بیاد مردم این دختر بابا نداره احترامش واجبه به همه اهل کاروان آقام سفارش کرده یتیمو احترام بذارید.اما بمیرم برای بچه های یتیم حسین..وقتی این زن و بچه رو وارد کردن جلوشون نان‌ و خرما صدقه می انداختن.. بی بی جان ما این صدقه ها رو جمع کرد فرمود: صدقه بر ما بچه های پیغمبر حرومه ببرید این نان و خرما رو ...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
|⇦•اختیار دل ماست... و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• اختیار دل ما هست بدستان خودش هر که در مجلس او آمده دعوت دارد حرم اوست به هر جا که بر او گریه کند کربلایش بخدا این همه وسعت دارد روز محشر که غنیمت نخرند از آدم پیرهن مشکی ما هست که قیمت دارد گریه کردیم برایش که خودش فرموده اشک چیزیست که بر زخم طبابت دارد * به اون عاشق دلسوخته به اون ولی خدا حضرت فرمود: به شیعیان ما بگو اگه می خواید زخمای تن من خوب بشه برا من گریه کنید برای من اشک بریزید چون اشک تون مرهم این زخمای منه.* دست جمعی به سرش ریختن این مردم همه رفتن ولی شمر سماجت دارد *آری کربلا همان سرزمینیه که ابن عباس میگه در صفین بین راه رسیدیم سرزمین نینوا. امیرالمؤمنین از خستگی قدری خوابش برد.ابن عباس میگه یوقت دیدم هراسان از خواب پرید.*هی صدا می زد حسینم "غریباً وحیدً فریدا"ابن عباس میگه سئوال کردم آقا جان چی شده چه خوابی دیدید اینجوری هراسان از خواب پریدید؟ آقا فرمودند: ابن عباس خواب دیدم اینجا حسینم بین خون داره دستو پامی زنه.همین کربلایی که روز دوم محرم کاروان امام حسین می رسه اینجا همونجاییه که پیغمبر وعده اش رو داده امیرالمؤمنین به حضرت زهرا وعده اش رو داده. تو شکم مادرش فاطمه بود.چون پیغمبر رسید دید گریه می کنه فاطمه سئوال کرد چرا دخترم گریه می کنی ؟عرضه داشت بابا چند روزه جگرم با این بچه ای که تو شکممه سوخته.مگه چی میگه؟ عرضه داشت میگه" انا الغریب "من غریبم مادر پیغمبر پا بپای فاطمه گریه می کرد دلداریش می داد. گفت: آیا چیز دیگری هم گفته که امروز اینقده جزع و فزع می کنی ؟ گفت بابا امروز همش میگه" انا العطشان انا العطشان، انا العطشان، انا العطشان" مادر من تشنمه پیغمبر فرمود: صبر کن من خودم برات میگم این بچه دلیل داره هی غربتش رو میگه تشنگیش رو میگه. پیغمبر فرمود: فاطمه جان یه جایی حسینم رو می کشند که دو تا نهر آب از کنارش رد میشه تشنه اس ولی کسی به پسرم آب نمیده.اینقدر مادر و پدر گریه کردن برا این مصیبت. خیلی ابی عبدالله سخت بدنيا اومده تو شیش ماهگی وقتی حضرت زهرا گذاشتش توی گهواره روایته میگن آخه ما عادتمون اینه مادر کنار گهواره می‌شینه یه چیزی میگه.. لالا لالا لا لا لالا لا لا لالا. یعنی اصلش همینه مادر باید برای بچه لالایی بخونه اما این پسر فرق داره مادر بجای لالایی می دونی چی می خوند..هی میگفت کربلاکربلا کربلاکربلا..یه چیزی پیغمبر گفت که کربلا اتفاق می افته فاطمه یادش نرفت.. کربلااااااا کربلااااااا کربلا.اونوقت گفت یا رسول الله اولش تا شنید بین دو نهر آب سر از بدنش جدا می کنن گفت من این بچه رو نمی خوام. اگه قراره بچمو اینطور بکشن بخدا بدنيا نیومده نمی خوامش پیغمبر فرمود: صبر کن. چرا ؟چون یه نویدی پیغمبر داد.فرمود: مهدی! آن منجی عالم که قراره بیاد دادرس همه عالم باشه از صلب حسینه غصه نخوری حسینم رو شهید می کنن به فجیع‌ترین وضع حسین منو می کشند اما فاطمه جان بچه های حسین یکی پس از دیگری حجت خدا روی زمین می شن تا مهدی صاحب الزمان بدنيا بیاد و منجی مهم بود برای حضرت زهرا تا اینو شنید آروم شد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل ویژهٔ ورود خاندان آل الله به سرزمین کربلا اجرا شده نفسِ کربلایی محمد عطااللهی•✾• یه سئوال کرده گفت: بابا فقط می خوام بدونم مادرم دلم آروم بشه آیا کربلا کسی هست کمکش کنه ؟کسی بچه امو یاری می کنه شما هستی؟ امیرالمؤمنین، من هستیم؟ فرمود: هيچکی نیست در عالم باطن هستیم ولی در عالم ظاهر نیستم. پس کی برا حسینم عزاداری می‌کنه..پیغمبر من و شما عزادارا رو گفته یه عده جمع می شن آخر الزمان مثل مادر مرده ها مثل جوون از دست داده ها برا حسینت گریه می‌کنن اینقده خوشحال شد فاطمه.عرض کرد یا رسول الله! والله قیامت تا دونه دونه شون رو شفاعت نکنم بهشت نمیرم.رسید کربلا هفت مرکب عوض کرده دید حرکت نمی کند زهیر را صدا کرد. زهیر سئوال کن ببین این سرزمین چه نامی داره.بزرگای قوم را جمع کردن یکی صدا زد آقا اینجا رو غاضریه میگن، یکی گفت اینجا رو نینوا میگن ،یکی گفت شاطی الفرات میگن اسمای مختلف آوردن نه انگار میدونه باید کجا بیاد فرمود: آیا نام دیگری دارد یا نه؟ یوقت پیرمردی بلند شد صدا زد کربلا. تا اسم کربلا رو آورد فرمود: همینجاس عباس خیمه ها رو بزن..* کربلا مهمون از راه اومده آب و جارو کن مسیر حرمو می دونی که واجبه نگه داری حرمت این حرم محترمو قدماشون رو روی چشات بذار اهل بیت عترت و نبوتن دامن پاکشونو رها نکن این خونواده سخاوتن عزت و کرامته الهی شونه هر امیر و شاه رو بنده می کنه یه سه ساله توی این قافله هست که نگاش مرده رو زنده می کنه حواست باشه که هیچ نامحرمی سایه مخدراتو نبینه کربلا کاشکی می شد کاری کنی تا رباب شط فراتو نبینه خاطرت باشه که زینب از حسین نباید یه لحظه هم جدا شه وقتی می خواد از ناقه پیاده شن حواست خیلی به بچه ها باشه خدا اون روز رو نیاره بچه‌ها طرف گودی قتلگاه برن با پاهایی که مثل گل نازکه روی خارای بیابونا برن میگه جمع شدن دیدن همه از محملا پیاده شدن یه محمل موند چون تشریفاتش فرق می کنه اونم محمل زینبه..حالا نوبت زینب رسید فرمود: همه برن کنار رکابدار ابوالفضله..آین محمل فرق داره دختر امیرالمؤمنین نشسته ابن خانم پنجاه وشس ساله تا حالا کسی قامتشو ندیده وقتی پیاده شد نذاشت پاش مستقیم به زمین بخوره تا اومد پایین دید علمدار زانو زده رکابشو گرفته علی اکبر یه طرف قاسم یه طرف با یه تشریفاتی‌ آوردنش عقیله بنی هاشم رو..تا رسید کربلا گفت حسین من که نرفته بودم جز مجلس زنانه برگرد تا نبینم دشنام و تازیانه *آخ برگرد برگرد برگرد یه دلشوره ای گرفت تا پیاده شد ازناقه یه وقت دید طبل جنگ می زنن آی گریه کن آماده ای یا نه ..گفت: ای کاش مینوشتی ما شیر خواره داریم یا دختران کوچک در این عماره داریم گر محملی عروسی با گاهواره داریم نه راه نه پای راه رفتن نه راه چاره داریم *رباب رو نشون حسین داد گفت رحم کن به این مادر* لب‌های ما از امروز از آفتاب خشکید تا دید حجم لشکر از اضطراب خشکید برگرد ای برادر شیر رباب خشکید «حسین جان حسین جان .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
1.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ارباب صدای قدمت می آید ــــــــــــــــــــــــــــ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌