☀️
⏝
֢ ֢ #قرار_عاشقی ֢ ֢
به همان برف °❄️°
که بر گنبد تو°🕌 °
بوسه زده°🥰°
بیقرار است دلم°🥺°
صحن و سرا میخواهد°🌙°
.
𓂃جایےبراےخلوتباامامرئـوف𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
☀️
⏝
عاشقانه های حلال C᭄
💌 ⏝ ֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢ . #مسیحای_عشق #قسمت_چهارصدوپنجاهوهشت گر گرفتهام از این همه نزدیکی.. صدایش
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوپنجاهونه
:_سلام بر خانواده،من برگشتم..
زنعمو با اخمی ساختگی بلند میشود و با دلخوری میگوید
+:خوشم باشه...آقامانی سفر بخیر...ما تو خونوادمون از این سفرای بیخبر و یهویی نداشتیما...
مانی لبخندی به پهنای صورت میزند و زنعمو را بغل میکند.
:_دورت بگردم خوشگل خودم...
از آشپزخانه بیرون میروم و کنار مسیح میایستم.
زنعمو سعی دارد از حصار دستان مانی بیرون بیاید : عه ولم کن مردِ گنده...
مسیح میخندد،مانی با سماجت میگوید
:_نه،تا حالا دختری به زیبایی شما ندیدم،باید باهام برقصین...
و برابر زنعمو زانو میزند.
زنعمو با لبخند میگوید : دلم برات تنگ شده بود،دیگه از این کارا نکن..
مانی دست مادرش را میبوسد:چشم
به رابطهی صمیمیشان غبطه میخورم.بیشتر از برخی مذهبیها به مادرشان محبت میکنند.
مانی جلو میآید ومسیح را بغل میکند.
از او که جدا میشود میگویم :سلام آقامانی...
مانی لبخند گرمی میزند :سلام
سرجایم کنار مسیح مینشینم.
مانی به طرف آشپزخانه میرود:کجا رفتی عشقم؟هنوز باهام نرقصیدی...
صدای مسیح کنار گوشم میآید
:_مامان من،از این مادرشوهر بدجنسا میشد،چه وردی خوندی که اینجوری اسیرت شده ؟؟
با دلخوری میگویم:عه پسرعمو...
بلند میشوم و قصد آشپزخانه میکنم که مسیح با شیطنت میگوید
:_به نظرت اگه مامانم بشنوه اینجوری صدام میکنی چی کار میکنه ؟
و بعد در حالی که به سرش حرکت پاندولی داده،ادای من را درمیآورد : عه پسرعمو...
پرتقالی از ظرف برمیدارم و به طرفش پرتاب میکنم.
با خنده حالت تدافعی میگیرد و دستهایش را بالا میآورد و میوه را در هوا میقاپد.
برمیگردم و با خنده به طرف آشپرخانه میروم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوشصت
صدای قهقههاش پست سرم میآید.
من...
من با او شوخی کردم؟؟
خدایا،چه بلایی سر قلبم آمده که اینچنین دیوانهوار میکوبد؟
*مسیح*
نگاهم درگیر نیکی و خندههای هر از گاهش است.
کنار مامان نشسته است و گاهی حرف میزند و گاهی به حرفهای مامان میخندد.
نگاهم به مانی میافتد که به صفحهی تلویزیون زل زده.
تکرار یکی از شهرآوردهای پایتخت..
خودم را به طرفش میکشم.
:_دربی رو باید زنده ببینی...تکرارش که هیجانی نداره...
متوجهم میشود.
نگاهی به صورتم میاندازد و بعد به تلویزیون..
لبهایش کش میآیند.
کنترل را از روی میز برمیدارد و تلویزیون را خاموش میکند.
کنار گوشش میگویم
:_به هیچی فکر نکن مانی،هرچی که بود گذشت..
باز هم چشمان اندوهگینش را در چشمم،میدوزد و دستش را روی پایم میگذارد.
+:ببخش مسیح..باعث دردسرت شدم.
لبخند گرمی میزنم.
انگار برگشتهام به پانزدهسال پیش..
منم برابر نگاه خشمگین پیرمرد همسایه که توپ مانی را در دست دارد و بر سر پسربچههای
داخل زمین فوتبال فریاد میزند.
آنشب نیز،چشمان مانی همینقدر غم داشت.
سرم را تکان میدهم.
دست روی شانهی برادر میگذارم.
:_به هیچی فکر نکن،هیچی..
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوشصتویک
مانی با لبخند و صدایی بغضدار میگوید
+:لطفتو هیچوقت فراموش نمیکنم..
باید بحث را عوض بکنم.
نمیخواهم مانی را درگیر احساسات و عذاب وجدان ببینم.از طرفی کنجکاو حرف های نیکی
شدهام.
:_مانی؟
+:جونم؟
:_تو میدونی نیکی قبل ازدواج با من،درگیر چی بوده؟
+:یعنی چی؟
:_ببین امروز یه چیزایی میگفت..میگفت واسه اینکه سرش گرم بشه و به یه چیزایی فکر
نکنه،عمو واسه گواهینامه و کلاسای رانندگی ثبتنامش کرده..آذر ماه همین امسال..
مانی ابروهایش را بالا میبرد،آرام فنجان چایاش را برمیدارد و میگوید
+:آره..
:_خب چی؟؟
+:درگیر خواستگاری ... اممم... چی بود اسمش؟ اممم.... چی بود اسم این دوست عمووحید ؟
به پایهی مبل خیره میشوم.آرام،از بین دندانهایم جویده جویده میگویم
:_سیاوش؟
+:آره آره... درگیر خواستگاری سیاوش بوده...عمومسعود مخالف بوده،ولی نیکی...
با ورود نیکی و مامان،جملهی مانی ناقص میمانَد.
شاید کامل نشدنش،به نفع من باشد..
که نشنوم،نیکی اصرار داشته به همسری سیاوش...
نیکی آرام کنارم بافاصله مینشیند.
نگاهش میکنم.
صورت کشیده و سفیدِ مهتابی، چشمهای درشت قهوهای روشن...
این چهره چه دارد که تا این حد،در قلبم رخنه کرده است..
نیکی دستش را برابر صورتم تکان میدهد.
به خودم میآیم.
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
💌
⏝
֢ ֢ #عشقینه ֢ ֢
.
#مسیحای_عشق
#قسمت_چهارصدوشصتودو
:_هوم؟...چیه؟
نیکی لبخندی میزند:خوبین؟
سعی میکنم عادی جلوه کنم
:_آره آره.. خوبم..
نیکی خم میشود و بشقاب میوهاش را برمیدارد.
مامان که کنار مانی نشسته با تعجب میگوید:مسیح چرا چیزی نمیخوری؟میوه پوست بگیر
مامان...
:_نمیخورم مامان..
نیکی میگوید:من پوست میگیرم براش زنعمو..
نگاهش میکنم.
این همه مهربانی،این همه لطف..
مگر میشود هیچ حسی نسبت به من نداشته باشد و اینقدر عمیق لبخند بزند..
خیارهای حلقهشده و پرتقالهای قاچشده را درون بشقابم میگذارد و پیشدستی را برابرم میگیرد.
مردد نگاهی به لبخندِ قشنگش و میوههای رنگارنگ درون بشقاب میکنم.
مطمئن،پلکهایش را روی هم میگذارد و باز میکند.
بشقاب را از دستش میگیرم و مشغول خوردن میشوم.
نمیدانم چرا،حسی از درونم میخواهد سر به تن سیاوش نباشد.
*نیکی*
ظرف سالاد را از یخچال درمیآورم.
نگاهی از پنجره به مسیح و مانی میاندازم که مشغول بازی با فوتبالدستی هستند و صدای
خندهها و کری خواندنشان تا اینجا میآید.
به طرف زنعمو برمیگردم.
پشت به من رو به اجاق ایستاده.
فاصلهی بینمان را با چند قدم پر میکنم و کنارش میایستم.
بوی خوش فسنجان را با نفسی عمیق مهمان ریههایم میکنم.
ناخودآگاه میگویم
:_عجب بوی خوشمزهای...
✨لینڪ قسمت اول👇
https://eitaa.com/Asheghaneh_Halal/83012
✦📄 به قلـم: #فاطمه_نظری
.
𓂃مرجعبهروزترینرمانهاےایتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💌
⏝
11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌙
⏝
֢ ֢ #آقامونه ֢ ֢
.
√ اصفهانیه دیگه😂
•شوخی حضرت آقا(حفظه الله)
با فرزند شهید مدافع حرم🕊😁
.
⊰🇮🇷 #لبیک_یا_خامنه_اے
⊰❤️ #سلامتےامامخامنهاےصلوات
⊰#⃣ #وعده_صادق | #سوریه
⊰📲 بازنشر: #صدقهٔجاریه
⊰🔖 #نگارهٔ 𓈒 1554 𓈒
.
𐚁 شبنشینےبامقاممعظمدلبرے
╰─ @asheghaneh_halal
.
🌙
⏝
#صبحونه
بار دیگر هـم
شبـم، با نور چـشمت 👀
صبح شد💛
اۍ یگانہ آفتاب شهر دل
صبحـت بخیـر ...😍✨
🍃🌸| @asheghaneh_halal
💛
⏝
֢ ֢ #پابوس ֢ ֢
.
امامصادق علیهالسلام فرمودند :
هرکس مجردی را همسر دهد؛
از جمله کسانی است که خداوند در
روز قیامت به او نظر میافکند 🌱'
.
𓂃حرفایےکهمیشنچراغراهِت𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💛
⏝
🧣
⏝
֢ ֢ #مجردانه ֢ ֢
.
خندهدارترین اتفاق
"عشق"💛 است
وقتی
سالها بعد
مرورش میکنی...🌼
.
𓂃محفلمجردهاےایـتا𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🧣
⏝
💍
⏝
•• #همسفرانه ••
دوستـ💕 ـت دارم هایت
را
بگــــو
تـ∞ـوُ
اگر #نیازِ به گفتن ندارے
#من
سَـخــــت مُحــتـاجِ شــنیــدنم...!
#دوستت_دارم💐
.
.
𓂃بساطعاشقےبرپاس،بفرما𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
💍
⏝
🌽
⏝
֢ ֢ #چه_جالب ֢ ֢
.
تمیزے و درخشـش وسایل خونہ
با نوشابہ!🥤🧼
چــطورے؟!
عڪـسو بــاز ڪـن✌️🏻
.
𓂃فوتوفنهاےسهسوته𓂃
𓈒 Eitaa.com/asheghaneh_halal 𓈒
.
🌽
⏝
🥤
⏝
֢ ֢ #منو_مجردی ֢ ֢
.
📩 آقا این چه وضعشه
یه جوری میگن تپلا مهربونن☺️
انگار ما لاغرا با چوب وایستادیم
سر کوچه هر کی رد میشه میزنیمش😂
#ارسالے_ڪاربران 𓈒 1106 𓈒
تجربه مشابهی داری بفرست😉👇
𓈒📬𓈒 @Khadem_Daricheh
.
𐚁 پاتوقمجردے
╰─ @Asheghaneh_Halal
.
🥤
⏝