تایم های طلایی درسخوندن👩🏻🎓📚
•ساعت 6 تا 9 صبح :
🍬🥑•مغز بیشترین انرژی رو داره و جون میده برای درس های تخصصی .
•ساعت 9 تا 12 ظهر :
🍇💕•تو این زمان مغزت به آماده ترین حالت خودش میرسه و پس بهتره درسی بخونی که سخته یا دوسش نداری
•ساعت 4 تا 7 عصر :
🛵💛•بعد از ناهار و استراحت دوباره مغز آماده به درس چالشی و پر دردسره
•ساعت 12 تا 2 ظهر و 7 تا 10 شب :
🍓❤️•حالا دیگه مغزت کاملا خستست،بهتره دروس سبک که انرژی کمتری میگیره رو بخونی ترجیحا عمومی ها
#درسی
⊱·–·–·❁·–·–·–⊰
@CafeYadgiry🌸
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_36 +حجاب فرزند به پدر و مادر ربطی... با سیلی که خوردم حرفم تو دهنم موند
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_37
#آرام
با صدای آلارم ساعت،یکی از چشمامو باز کردم...
فحشی نثار هفت جدوآباد الارمه کردم و بلند شدم..
سمت سرویس رفتم و بعداز انجام کارای لازم اومدم...
تو آینه خودمو نگاه کردم...
چشمام بشدت قرمز و پف کرده بود!
موهامو شونه زدم و دم اسبی بستم ...
رفتم پایین...
با دیدن رادین که روی کاناپه خوابیده بود، حالم گرفده شد...
پوووووف...
گفتم برمپایین باهاش صحبت کنما...
نشستم روی کاناپه روبروی رادین...
دستمو گذاشتم زیر چونمو و خیره شدم بهش...
دیروز خیلی باهام خوب بود!
برادر داشتن یعنی این!
یعنی مراعات حالتو بکنه!
یعنی نگرانت باشه!
یعنیوقتیپشتوانه ای نداری...تنهایی...مثل کوه پشتت باشه!
درسته...پدر و مادری نداشتم که دل بسوزونن برام!
ولی بجاش یه برادر داشتم که دلسوز ترین و با معرفت ترین برادر تودنیا بود...
ولی خوب گاهی اوقات باید این برادرو اذیت کرد که قدر آجی شو بدونه دیگه ...مگه نه.؟
با فکری که به سرم زد مظلوم به رادین خیره شدم ...زیرلب زمزمه کردم..
:+ببخشید...ولی کرمه دیگه...دارم ...چیکار کنم.؟
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_38
چشمامو ریز کردم و رفتم سمت آشپزخونه...
کشوی اول کابینت رو باز کردم...
سوسک پلاستیکی که خیلی دوسش داشتم و برداشتم و بهش یه نخ وصل کردم...
رادین ازسوسک خیلییی میترسه...یا به قول خودش چندشش میشه...!
بعداز وصل کردن نخ به سوسوک خوجل،از آشپزخونه آروم خارج شدم...
بالاسر رادین وایستادم...
طوری که اگه چشماشو باز میکرد منو مث اجل معلق بالاسرش میدید...
یه نگاه به سوسکه انداختم...
یه نگاه به صورت مظلوم رادین که غرق خواب بود...
آخ ...دلمم نمیاد بندازم رو صورتش....
بسم الله گفتم و از سرنخ گرفتم و سوسک و انداختم رو صورتش...
کمی تکونش دادم...
رادین کمی وول خورد...سوسک رو گرفتمروبروی چشماش...
تا چشماشو باز کرد ، جیغ عجیب و بلندی زد ....
سوسکرو ازم گرفت و پرت کرد اونور...
صدای قهقهم خونه رو پر کرده بود...
رادین روی کاناپه نشسته بود و با چشمای برزخی نگام میکرد...
از چشمام شرشر اشک میریخت ازبس که خندیده بودم...
قیافه ش خیلیییی باحال بود...و البته...دیدنی...
رفتم طرفش..
خم شدم روصورتش :
+جوجوی من از سوسک میترسهههه؟هههههه...
با دستی که اومد رو صورتم خندم خشک شد...
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_39
بلند شدم ....ولی چشمم تو چشمای رادین بود...
دستمو گذاشتم روی صورتم...
_آ..آرام...من.......ببخشید!
بابغض لب زدم:
+این سیلی براچی بود؟
رادین دستی به موهاش کشید و سرشو انداخت پایین...
+تازه دلم گرم شده بود بهت!
همیشه توی رمانا و داستانا میخوندم که همه یه داداش دارن که دلشون گرمه به اون داداششون!
خودمم همین بودم! تا قبل سیلی!
ولی ازت ناامید شدم !
قطره اشک اول ریخت روی گونم که با حرص پاکش کردم..
_آرام...بای..د باهم حرف بزنیم!
بیخیال به حرفش سمت اتاقم قدم برداشتم...
رفتماتاقم و درو قفل کردم...
نمیدونم چم شده بود...!
حتی نمیدونم رادین چش بود!
دوتامونم حالمون افتضاح بود!
عصبی بودیم!
شاید بخاطر شرایطمون بود!
شاید بخاطر...
ذهنم کشیده شد سمت یه چیزی....
دفترچه رادین!
اون قلبا و اون شعرا ....
میگن عاشقا عصبی ان ...راست گفتن...
اگه شکست خوردی اشکالی نداره
چون از این شکست های کوچیک
موفقیت های بزرگ درست میشه🤞🏻
#انگیزشی
#مهم
@CafeYadgiry♥️
. ׁ ֢ #ایده🥑🌱 ˇˇ .
تکنیکهایمھمدرسی 🙃💊:
• · · · · · • ⋅ ✤ ⋅ • · · · · · •
1. از خودکار و ماژیکهای هایلایت رنگے کمتر استفاده کنید . چون تمام حواستون به رنگ بندی این دو وسیله کنار هم میشه .🦋💙.!
2. تمرکز رو درس سعی کنید هندزفری بزنید چون اونطوری کمتر به صداهاۍ اطراف توجه میکنید حداکثراً در جایی بنشینید که آرام و بدون شلوغے باشد .🐻🍓.!
3. با خودکار آبـی بنویسید چون رنگش نسبت بہ سیاه روشنتر هست توی ذهنتون راحتتر میمونہ .🚌🧡.!
4. سعے کنید نکتههـٰارو هایلایت کنید یا زیرش خط بکشید وقتی میخواین شروع ب خوندن کنید اون تیکه جلب توجه میکنه و به عنوان نکته مھم تو ذهنتون میمیونه .💛🌛.!
5. برای نکته بردارۍ یڪ دفترچکنویس
بزارید و نکتههاۍ مھمی رو که معلم
میگه یادداشت ڪنید .📽✨.! '
⊱⋅ ─ ─ ─ ─ 𖧷 ─ ─ ─ ─ ⋅⊰
°°• @CafeYadgiry •°°
ای نسیم سحر آرامگه یار کجاست؟
منزل آن مَه عاشق کش عیار کجاست؟
-حافظ
#شعر
@CafeYadgiry🫀