یه وقتایی هم هست 💞
دیگه دلتنگی گفتنی نیست ❣
بغل کردنیه ...♥️💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
عاشق که باشی♥️❣
فقط دلت میخواد برای یک نفر باشی 💞❣💞
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_302 _بين بد و بدتر بايد بد و انتخاب كرد،زنگ بزن آوا و با بي حوصلگ
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_303
_دردسرات كه تموم شدني نيست!
و همين براي اينكه من اداش و در بيارم و چشم ازش بگيرم و البته عماد و رامين بخندن كافي بود
_اصلا لازم نيست تو حرفي بزني،همين كه ساكت باشي خودش كمك بزرگيه...من همه چي و براي مامان توضيح ميدم
كه انگار بهش برخورد و دست مهيار و محكم گرفت
_متاسفم من نميتونم ساكت بمونم!
و به نشونه ي خداحافظي برام دست تكون داد كه چشمام و باز و بسته كردم:
_پام كه خوب شه يه هفته ميام خدمتت!
عماد گيج نگاهمون ميكرد كه حالا آوا لبخند رضايت بخشي زد:
_جهتِ؟
خودم و كنترل كردم تا خرخرش و نجوم و گفتم
_جهت تمامي خدمات منزل!
كه حالا قهقهه اي زد:
_خوبه!
و ماشين و دور زد و نشست پشت فرمون و خطاب به رامين و عماد سردرگم گفت:
_خب من تا يكماه بعد از زايمان به كمك نياز دارم و الانم تا حدودي مشكل حل شد و ميتونيم بريم خونه!
عماد سري تكون داد و زل زد بهم:
_الحق كه خواهرِ توعه!
و با خنده باهامون خداحافظي كرد و حالا من و آوا بوديم كه ميرفتيم خونه و عماد و رامين و مهيار به سمت ماشينِ رامين ميرفتن!
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
بیا که «دیده» به «دیدارت»
آرزومنـد است...
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
°•♡کافهعشق♡•°
🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼🌼🌼 🌸🌸🌸🌸 🌼🌼🌼 🌸🌸 🌼 #پارت_303 _دردسرات كه تموم شدني نيست! و همين براي اينكه من اداش و در بيا
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼
🌸🌸
🌼
#پارت_304
رسيديم درِ خونه،
به هر سختي كه بود با عصا لنگ لنگان وارد سالن پذيرايي شدم و خطاب به ماماني كه توي آشپزخونه بود و بابايي كه داشت تلويزيون ميديد گفتم
_يه دخترِ خوشگلِ پاشكسته نميخواين؟
كه مامان بدون اينكه به سمتم برگرده جواب داد
_زبون نريز،كاراي انتقالت و انجام دادي؟
و بابا در كمال آرامش ادامه داد
_دوتا چاي بردار بيار ببينم چيكار كردي!
از شدت تعجب داشتم منفجر ميشدم و يه جورايي خندمم گرفته بود كه من و حرفام و انقدر جدي نميگرفتن كه حتي برگردن سمتم كه اين بار آوا دهان به حرف زدن باز كرد
_يلدا واقعا ناكار شده!
كه حالا هر دوتاشون برگشتن سمتمون و مامان با ديدنم ليوان از دستش افتاد و صداي خورد شدنش روح و روانم و عذاب داد و بعد از چند ثانيه همراه بابا جلوم سبز شد
_چي...چيشده بهت يلدا؟
آوا اشاره اي به پام كرد:
_از پله افتاده...
و راه گرفت تو خونه
_از پله هاي دانشگاه و بعد هم به من زنگ زد و رفتيم بيمارستان و به مثلِ مغزِ گچيش پاش و هم گچ گرفتيم و اومديم خونه!
و لبخند دندون نمايي زد كه مامان كلافه تر از هروقتي بهم نزديك تر شد
_يعني تو كوري؟؟پله هارو نديدي؟
🌸
🌼🌼
🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼
🌸🌸🌸🌸🌸
🌼🌼🌼🌼🌼🌼
هر چقدر هم كه دور باشى تو نزديكترين شخصى هستى كه تمام مرا بلدى...
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
لذت دنیا داشتن کسی است
که دوست داشتنش
حواسی برای آدم نمیگذارد ...🍃🌸
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
زمستان آغوش تو را
چگونه بهار کنم؟! ❤️
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
.
دلخوشی یعنی
یک مرد تکیه کند
به دوستت دارم های یک زن
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣
قلبت ماله منه❤️😘
بگواینودادبزنن
تاهمه بدونن،چ فرشته ای همراه منه😍
┄•●❥ @Cafe_Lave ❣