🔶نظریه حکیم طوسی در مورد علم #واجب_الوجود از بهترین نظریه هایی است که در این مورد ابراز شده است. او نظریه #شیخ_اشراق را که معتقد به علم حضوری بوده، تصحیح و تکمیل کرده است. تحقیق این موضوع در #علم_حضوری باری تعالی از شاهکارهای خواجه به شمار می رود.
🔷#خواجه_نصیر در شرح #اشارات، ضمن انتقاد به نظر #شیخ_الرئیس و بیان اشکالات نظریه مزبور میگوید: اینکه برخی حکمای قدیم، اساسا علم را ذات باری تعالی نفی نموده اند و اینکه #افلاطون به مُثُل و صور، گرایش پیدا کرده و اینکه حکمای مشایی به اتحاد عاقل و معقول، تمسک جسته اند، به منظور دوری از این محالات است.
💢اگر من در آغاز این مقالات، شرط نمی کردم که مخالف نظریه شیخ، چیزی نگویم، این اشکالات را پاسخ می گفتم ولی از سوی دیگر نمی توانم ناگفته از آن بگذرم. سپس می افزاید: همانطوری که شخص #تعقل کننده در #ادراک خویش به صورتی غیر از صورت ذاتش نیاز ندارد و همچنین در ادراک چیزهایی که از ذاتش صادر می شوند، غیر از همان صورت صادره به چیز دیگری نیازمند نیست.
📖کتاب #آشنایی_با_فیلسوفان_مسلمان به کوشش #سید_فضل_الله_حسینی و #غلامرضا_میناگر
#فلسفه
#خواجه_نصیرالدین_طوسی
📌@canoon_org
🔷برخی اندیشمندان، به تشریح ابعاد #استبداد پرداخته و از ویژگی های جامعه استبدادی و چگونگی تأثیر ساختار سیاسی بر فرهنگ و خلقیات جامعه سخن گفته اند. #افلاطون از جمله افرادی است که از دولت و انسان خوب و بد در رابطه با یکدیگر سخن گفت و اهمیت وجود دولت در تکوین هویت فردی را در نظر داشت.
🔶به نظر او سعادت و شقاوت فرد در گرو عملکرد زندگی سیاسی و نقش #دولت قرار داشت. سخن اصلی افلاطون این بود: زندگی فردی جدا از محیط سیاسی- اجتماعی نمی تواند شکل بگیرد. به گفته #منتسکیو در نظام سیاسی استبدادی، فرمانروایی، نفع شخصی است و در حکومت استبدادی، هر خانه، یک حکومت جداگانه است.
💢از این دو گزاره می توان فهمید که استبداد، فرمانروایی «نفع خصوصی» در کل #جامعه است. برخی نظریه پردازان، تلازم و پیوستگی خاصی میان استبداد و روحیه خودمدارانه مردمان جوامع قائلند. آنها معتقدند خودمداری و ارزشهای فردگرایانه یکی از مشخصه های بارز جوامع سنتی و #روستایی است که پیامد آن جدایی انسانها از یکدیگر و در نتیجه حاکمیت استبداد خواهد بود.
📖کتاب #افسانه_استبداد_پذیری_ایرانیان به کوشش #جواد_نظری_مقدم و #مظفر_نامدار
#سیاست
#خودمداری
📌@canoon_org
🔷اولین بار #ارسطو و #افلاطون هنر را از لحاظ مباحث وجود شناختی، تعلیم و تربیت اخلاقی و تأثیر روانی و اجتماعی آن یعنی پالایش روانی(کاتارسیس) و التذاذ و تفریح و تفنن، تبیین کردند فلذا طرح پرسش های عقلی از ذات و ماهیت هنر و وجوه اشتراک و افتراق صنعت و هنر آغاز گردید.
🔶مطابق تفکر افلاطونی و ارسطویی در حقیقت، جنبه ما بعد الطبیعی #هنر و ذات آن، حکایت گری از عالم واقع و #طبیعت است. هنرمندی که اشتغال به هنر زیبا دارد، با خیالاتی سر و کار دارد که نوعی محاکات از عالم واقع می کند. به نظر ارسطو، آنچه موجب پیدایش هنر می شود، اشتیاق و گرایش انسان به محاکات است، محاکات اشیا و امور، امری غریزی و یکی از امتیازات بشر است.
💢این غریزه، وی را مقلدترین مخلوقات جهان کرده است؛ حتی اشیا و موجودات زشت و کریه، وقتی #محاکات می شوند، دلپذیر می نمایند و خوشایند خاطر ما می شوند. اینها را هنرمند به نیروی خیال انجام می دهد. محاکات همان چیزی است که می توان آن را بازنمایی خواند. البته منظور افلاطون و ارسطو از محاکات، همان #بازنمایی_واقع_گرایانه می باشد.
📖کتاب #به_حق_آدم_های_ندیده به کوشش #مجتبی_عبدی
#هنرمند
#بازنمایی
📌@canoon_org
💢ضعف های متعدد مکاتب فلسفی غرب از عوامل پیدایش یا تشدید تعارض علم و دین به شمار می آید. بخشی از این ضعف ها عبارتند از:
🔸الف. اندیشه های ارسطو و افلاطون مکتب های فلسفی چیره قرون وسطا بود. این مکاتب فلسفی با دخالت در طبیعیات دانش تجربی آنها را در فلسفه مورد بحث قرار میدادند و حتی مسأله زمین مرکزی را به رسمیت می شناختند که این مطلب بعدها در ردیف عقاید مسیحیان قرار گرفت. دخالت فلسفه در علوم تجربی علم و فلسفه را با زبان هایی جبران ناپذیر رو به رو ساخت. یکی از این زبانها به کارگیری روش قیاسی در علوم تجربی و رکود این بخش از دانش بود.
🔹ب. برخی از مکاتب فلسفی جدید غرب به طور کلی عقل نظری و روش قیاسی و منطق ارسطویی را کنار زده، همه چیز را بر تجربه استوار ساختند و به اصطلاح فلسفه ای بر مبنای علم بنیان نهادند.
🔶ج. هیوم اصل علیت را زیر سؤال برد و كانت برهان های عقل نظری را در مورد اثبات خدا مخدوش دانست. ضعف دستگاه فلسفی غرب، سبب مسیحیان نتوانند در برابر یورش های جدید به دین به مقابله برخیزند.
📖کتاب #رابطه_علم_و_دین_در_غرب به قلم محمد علی رضایی اصفهانی
#ارسطو
#افلاطون
#فلسفه_غرب
📌@canoon_org
🔶 مطابق تفکر افلاطونی و ارسطویی در حقیقت، جنبه #ما_بعد_الطبیعی #هنر و ذات آن، حکایت گری از عالم واقع و #طبیعت است. هنرمندی که اشتغال به هنر زیبا دارد، با خیالاتی سر و کار دارد که نوعی محاکات از عالم واقع می کند. به نظر ارسطو، آنچه موجب پیدایش هنر می شود، اشتیاق و گرایش انسان به محاکات است، محاکات اشیا و امور، امری غریزی و یکی از امتیازات بشر است.
🔷 این غریزه، وی را مقلدترین مخلوقات جهان کرده است؛ حتی اشیا و موجودات زشت و کریه، وقتی #محاکات می شوند، دلپذیر می نمایند و خوشایند خاطر ما می شوند. اینها را هنرمند به نیروی خیال انجام می دهد. محاکات همان چیزی است که می توان آن را بازنمایی خواند. البته منظور افلاطون و ارسطو از محاکات، همان #بازنمایی_واقع_گرایانه می باشد.
📖 کتاب #به_حق_آدم_های_ندیده به کوشش #مجتبی_عبدی
#ارسطو
#افلاطون
#معرفی_کتاب
#آموزش_مفاهیم
📌@canoon_org
🔷 شاید نشود تاریخ دقیقی برای آزاداندیشی در نظر گرفت، اما فیلسوفان یونان باستان معتقد بودند که میخواهند عقلشان را آزاد از هر قید و بندی به کار گیرند؛ برای مثال #افلاطون از معرفت حقیقی فلسفی و #دكسا سخن میگفت.
🔶 فیلسوف راستین در نظر افلاطون کسی بود که به حقیقت امور و چیزها دسترسی پیدا کرده و از توهمات رها و آزاد شده باشد. تمثیل معروف غار افلاطون به همین معنی اشاره میکند. کسانی که درون غار زنجیر شدهاند، اسیر سایهها هستند، اما فیلسوف راستین بند میگسلد و از زندان سایهها آزاد میشود و به روشنایی حقیقت گام میگذارد. از نظر افلاطون فیلسوف با مجاهدت به چنین مقامی نائل میآید.
💢 اما اگر منظور از #آزاداندیشی، آزادی عقیده باشد، چنین مفهومی بیشتر به عصر جدید و غرب جدید بازمیگردد. آزادی به مفهومی که در غرب جدید به کار میرفت، در قرون پیش از آن کاربردی نداشت. آزادیهای مدنی، آزادفکری، آزاداندیشی به همان معنای گفتهشده وجود داشت، اما آزادی عقیده، آزادی سیاسی، آزادی بیان، آزادی قلم و آنچه به عنوان حقوق بشر تعریف شده است در دوران #پیشامدرن وجود نداشت.
📖 ماهنامه #زمانه، شماره 124 و 125
#فلسفه
#غرب_جدید
📌@canoon_org
🔷 نخستین بار این #بومگارتن، فیلسوف آلمانی قرن هجدهم بود که واژه #استتیکس را برای مباحث #زیبایی_شناختی برگزید. استتیکس که مشتق از واژه یونانی استسیس (aesthesis) به معنای احساس است، به علمی اشاره میکند که حواس آدمی را بررسی مینماید.
🔶 بنابراین استفاده از این واژه در مباحث زیباییشناختی بر نوعی تغییر نگاه و روش دلالت میکند. این تغییر نگاه اجمالاً از این قرار است که در استتیکس #امر_زیبا از آن رو که متعلق احساس آدمی است، قرار میگیرد و خود زیبایی هم به حظ و بهرهمندی حسی هنرمند و مخاطب اثر هنری تقلیل مییابد.
💢 این در حالی است که این تلقی از امر زیبا، با تلقی قرون وسطائیان و یونانیان باستان از زیبایی و امر زیبا تفاوت دارد؛ نزد #افلاطون آن چیزی زیبا بود که از ایده زیبایی بهرهمند باشد و ایده زیبایی هم متعلق به عالم مثل و ایدهها بود و بنابراین امری #فراحسی، که متعلق عقل و اندیشه آدمی است.
📖 ماهنامه زمانه، شماره ۱۷
#آموزش_مفاهیم
📌 @canoon_org