📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
♦️یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از سرکار به خانه باز میگشت، سر راه زن مسنی را دید که ماشینش خراب شده و ترسان در برف ایستاده. اسمیت از ماشین پیاده شد و خودش را معرفی کرد و گفت من آمدهام کمکتان کنم. زن گفت صدها ماشین از روبروی من رد شدند، اما کسی نایستاد، این واقعاً لطف شماست.
وقتی اسمیت لاستیک را عوض کرد و درب صندوق عقب را بست که آماده رفتن شود، زن پرسید: من چقدر باید بپردازم؟
اسمیت پاسخ داد: شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در چنین شرایطی بودهام؛ روزی شخصی پس از اینکه به من کمک کرد، گفت اگر واقعاً میخواهی بدهیات را بپردازی، باید نگذاری زنجیر عشق به تو ختم شود.
چند مایل جلوتر، زن کافه کوچکی را دید و داخل شد تا چیزی میل کند و بعد به راهش ادامه دهد؛ اما نتوانست بیتوجه از لبخند شیرین زن پیشخدمت باردار بگذرد، او داستان زندگی پیشخدمت را نمی دانست و احتمالاً هرگز نخواهد فهمید، وقتی پیشخدمت برگشت تا بقیه صد دلار را بیاورد، زن بیرون رفته بود، درحالیکه روی دستمال سفره یادداشتی گذاشته بود.
وقتی پیشخدمت نوشته را خواند اشک در چشمانش حلقه زد؛ در یادداشت نوشته بود : شما هیچ بدهی به من ندارید. من هم در این موقعیت بودهام؛ یک نفر به من کمک کرد و گفت اگر میخواهی بدهیات را به من بپردازی، نباید بگذاری زنجیر عشق به تو ختم شود..
همان شب وقتی زن پیشخدمت به خانه برگشت، درحالیکه به ماجرای پیش آمده فکر میکرد به شوهرش گفت: دوستت دارم اسمیت! همه چیز داره درست میشه
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🕌غیبت و تهمت
امام کاظم علیه السّلام :
مَن ذَکَرَ رَجُلاً مِن خَلفِهِ بِما هُوَ فیهِ، مِمّا عَرَفَهُ النّاسُ لَم یَغتَبهُ، وَ مَن ذَکَرَهُ مِن خَلفِهِ مِمّا لا یَعرِفُهُ النّاسُ، إغتابَهُ، وَ مَن ذَکَرَهُ بِما لَیسَ فیهِ فَقَد بَهَتَهُ؛
هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست و مردم هم آن را می دانند، غیبت نکرده است،
هر کس پشت سر دیگری چیزی بگوید که در او هست، ولی #مردم نمی دانند، غیبت او را کرده است،
و هر کس چیزی درباره کسی بگوید که در او نیست، به او بهتان زده است.
📝شرح حدیث:
آبرو، از ارزشمندترین سرمایه های انسان در #زندگی است.
هم حفظ آبروی خویش لازم است، هم آبروی دیگران.
یکی از اموری که به این سرمایه لطمه می زند، «غیبت» است و دیگری «تهمت».
کسی که برای ارضای خواسته های درونی خویش، پشت سر دیگران حرف می زند و نقاط ضعف و عیب و خطا و #گناهان آنان را برملا می سازد، گناه بزرگی مرتکب می شود؛ چون سبب بی آبرویی ایشان می گردد و برایشان دردسر می آفریند.
داستان حضرت یوسف علیه السلام و چندین سال زندان، به خاطر تهمتی بود که زلیخا همسر عزیز مصر به او زد.
برخی به راحتی پشت سر افراد غیبت می کنند و چون اعتراض شود، می گویند: خودم دیدم، این ضعف و #خطا در او هست. خوب! اگر نباشد که تهمت می شود و گناهش بیش از غیبت است.
پیامبر خدا صلیالله علیه وآله فرمود: می دانید غیبت چیست؟
گفتند: خدا و رسولش داناترند.
فرمود: درباره برادرت چیزی بگویی که خوشش نمی آید.
گفتند: اگر آنچه می گوییم در او وجود داشته باشد چه؟
فرمود: اگر در او باشد، غیبت است و اگر نباشد، تهمت.
🔹اصول کافی، ج2. حکمت های کاظمی، جواد محدثی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
موضوع :زن آبروته ،نکنه کوچیکش کنی...
سخنران:استاددانشمند
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
❣ #عند_ربهم_یرزقون
این چیه؟
+عکس دخترمه
_بده ببینمش
+خودم هنوز ندیدمش
_چرا؟
+الان موقع عملیاته...
میترسم مهر پدر و فرزندی کار دستم بده،باشه بعد.
🌹 شهید مهدی زین الدین
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#تلنـگــــر
فقط به نداشته ها فکر نکنیم، بلکه
به خود و دیگران نعمتهای خدای مهربان را یادآوری کنیم تا بر نعمتش بیفزاید
برخی از نعمتها مانند: سلامتی بدن اعم از : دیدن، شنیدن، بوییدن، خوردن، جویدن، بلعیدن، هضم کردن، دفع کردن و... نعمت امنیت، پدر و مادر، فرزند سالم، دوستان خوب، فامیل با معرفت، آبرو، آزادی، کسب، کار ، درآمد حتی کم، سرپناه واز همه مهمتر محبت خدا و اهلبیت و دینداری و میلیونها میلیون نعمت دیگر که اگر یکی از آنها گرفته شود میتواند کل زندگی ما مختل کند...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨🌹✨
#داستان_آموزنده
مرد فقیرى بود که همسرش از ماست کره مى گرفت و او آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت، آن زن کره ها را به صورت توپ های یک کیلویى در می آورد. مرد آنرا به یکى از بقالى های شهر مى فروخت و در مقابل مایحتاج خانه را مى خرید.
روزى مرد بقال به اندازه کره ها شک کرد و تصمیم گرفت آنها را وزن کند. هنگامى که آنها را وزن کرد، اندازه هر کره ۹۰۰ گرم بود. او از مرد فقیر عصبانى شد و روز بعد به مرد فقیر گفت: دیگر از تو کره نمى خرم، تو کره را به عنوان یک کیلو به من مى فروختى در حالى که وزن آن ۹۰۰ گرم است. مرد فقیر ناراحت شد و سرش را پایین انداخت و گفت: ما ترازویی نداریم، بنابراین یک کیلو شکر از شما خریدیم و آن یک کیلو شکر شما را به عنوان وزنه قرار دادیم. مرد بقال از شرمندگی نمیدانست چه بگوید.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
5-آشنایی با حضرت ابوطالب.pdf
2M
✅آشنایی با حضرت ابوطالب.pdf
💠سالروز وفات حضرت ابوطالب سلام الله علیه🏴
#پشتیبان_پیامبر
#ایمان
#پدر_علی_بن_ابیطالب
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
.
✅ داستانک؛
پيرمرد هر بار كه ميخواست اجرت پسرك واكسیِ كر و لال را بدهد، جمله ای را براي خنداندن او بر روي اسكناس مينوشت. اين بار هم همين كار را كرد. پسرك با اشتياق پول را گرفت و جملهای را كه پيرمرد نوشته بود، خواند. روی اسكناس نوشته شده بود: وقتي خيلي پولدار شدی به پشت اين اسكناس نگاه كن. پسر با تعجب و كنجكاوی اسكناس را برگرداند تا به پشت آن نگاه كند. پشت اسكناس نوشته شده بود: كلك، تو كه هنوز پولدار نشدی. پسرك خنديد با صدای بلند، هرچند صدای خنده خود را نمیشنيد.
همیشه پر از مهربانی بمان و دلیل شادی دیگران باش، حتی اگر هیچکس قدر مهربانیت را نداند، این ذات توست که مهربان باشی، تو خدایی داری که به جای همه برایت جبران میکند.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📘 داستانک :
✍️پیرمردی که شغلش دامداری بود، نقل میکرد: گرگی در اتاقکی در آغل گوسفندان ما زائیده بود و سه چهار توله داشت و اوایل کار به طور مخفیانه مرتب به آنجا رفت و آمد می کرد و به بچه هایش میرسید ، چون آسیبی به گوسفندان نمیرساند وبخاطر ترحم به این حیوان و بچههایش، او را بیرون نکردیم، ولی کاملا او را زیر نظر داشتم.
این ماده گرگ به شکار میرفت و هر بار مرغی، خرگوشی ، برهای شکار میکرد و برای مصرف خود و بچههایش می آورد. اما با اینکه رفت آمد او از آغل گوسفندان بود، هرگز متعرضگوسفندان ما نمیشد. ما دقیقا آمار گوسفندان وبره های آنها را داشتیم وکاملا" مواظب بودیم، بچهها تقریبا بزرگ شده بودند. یکبار و در غیاب ماده گرگ که برای شکار رفته بود، بچههای او یکی از برهها را کشتند!
ما صبرکردیم، ببینیم چه اتفاقی خواهد افتاد؛ وقتی ماده گرگ برگشت و این منظره را دید، به بچههایش حملهور شد؛ آنها را گاز می گرفت و میزد و بچهها سر و صدا و جیغ میکشیدند و پس از آن نیز همان روز آنها را برداشت و از آغل ما رفت. روز بعد، با کمال تعجب دیدیم، گرگ، یک بره ای شکار کرده و آن را نکشته و زنده آن را از دیوار آغل گوسفندان انداخت رفت.»
این یک گرگ است و با سه خصلت:
درندگی وحشیبودن وحیوانیتشناختهمیشود
اما میفهمد، هرگاه داخل زندگی کسی شد و کسی به او پناه داد و احسانکرد به او خیانت نکند و اگر ضرری به او زد جبران نماید
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🌿 مراقبات شب مبعث
⚪️ شب مبعث از شبهای متبرّک و بسیار ارزشمند است که اعمال و مراقباتی هم برای آن نقل شده است:
☀️ ۱- غسل
☀️ ۲- شیخ طوسی در مِصباحالمُتَهَجِّد از امام جواد علیه السّلام روایتی را نقل کرده که آن حضرت فرمودند:
▫️در رجب شبى است که از آنچه که بر آن آفتاب میتابد، بهتر است و آن شب بیست و هفتم رجب است که در صبح آن پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله و سلّم به رسالت مبعوث شدند و براى آن شب اعمالی است که اگر شیعهای از ما آن اعمال را در آن شب انجام دهد پاداش عمل شصت سال را میبرد و فرمودند:
▪️پس از نماز عشاء هر ساعتى از شب را تا پیش از نیمۀ آن بیدار شو و دوازده رکعت نماز (هر دو رکعت به یک سلام) اقامه کن و در هر رکعت بخوان:
▪️سوره حمد
▪️و سورهاى از سورههاى کوچک مفصل (از سوره محمّد (ص) است تا آخر قرآن)
پس از آن که فارغ شدی از خواندن نمازها مینشینی و میخوانی:
▪️سوره «حمد» ۷ مرتبه
▪️سوره «ناس» ۷ مرتبه
▪️ سوره «فلق» ۷ مرتبه
▪️سوره «توحید» ۷ مرتبه
▪️سوره «کافرون» ۷ مرتبه
▪️سوره «قدر» ۷ مرتبه
▪️«آیة الکرسى» (تا هوالعلی العظیم) ۷ مرتبه
و بعد از آن این دعا را میخوانی:
▪️الْحَمْدُ لِلهِ الَّذى لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَلَمْ یَکُنْ لَهُ شَریکٌ فى الْمُلْکِ وَ لَمْیَکُنْ لَهُ وَلِىُّ مِنَ الذُّلِّ وَ کَبِّرْهُ تَکْبیراً. اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِمَعاقِدِ عِزِّکَ عَلَى اَرْکانِ عَرْشِکَ و َمُنْتَهَى الرَّحْمَةِ مِنْ کِتابِکَ وَ بِاسْمِکَ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ الاْعْظَمِ وَ ذِکْرِکَ الاْعْلىَ الاْعْلىَ الاْعْلى وَ بِکَلِماتِکَ التّامّاتِ اَن تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ اَنْ تَفْعَلَ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ...
ستایش خاص خدایى است که فرزندی نگیرد و براى او در فرمانروایى شریکى نیست و نیست برایش یاورى از خوارى، و به بزرگى کامل بزرگش شمار، خدایا از تو خواهم به حقّ چیزهایى که موجبات عزتت بر پایههاى عرشت مىباشد و به حقّ سرحد نهایى رحمتت از کتابت و به نام بزرگتر بزرگتر بزرگترت و به حقّ ذکرت که والاتر و برتر و اعلى است و به کلمات تام و تمامت....
▪️آنگاه هر دعایی که خواستی بخوان و هر حاجتی که داری، از خداوند طلب کن.
☀️ ۳- زیارت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السّلام که افضل اعمال شب عید مبعث است.
☀️ ۴- شیخ کفعمى در بلدالامین بیان کرده است که در شب مبعث این دعا را بخوانند:
«اَللّهُمَّ اِنّى اَسئَلُکَ بِالتَّجَلِىِ الاْعْظَمِ فى هذِهِ اللَّیْلَةِ مِنَ الشَّهْرِ الْمُعَظَّمِ وَالْمُرْسَلِ الْمُکَرَّمِ اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ وَاَنْ تَغْفِرَ لَنا ما اَنْتَ بِهِ مِنّا اَعْلَمُ یا مَنْ یَعْلَمُ وَلا نَعْلَمُ اَللّهُمَّ بارِکْ لَنا فى لَیْلَتِنا هذِهِ الَّتى بِشَرَفِ الرِّسالَةِ فَضَّلْتَها وَبِکَرامَتِکَ اَجْلَلْتَها وَبِالْمَحَلِّ الشَّریفِ اَحْلَلْتَها ... (برای مطالعه دعای کامل به مفاتیح الجنان مراجعه شود)
▫️پس به سجده برو و بگو:
▪️«اَلْحَمْدُلِلهِ الَّذى هَدانا لِمَعْرِفَتِهِ وَخَصَّنا بِوِلایَتِهِ وَوَفَّقَنا لِطاعَتِه»
▫️و سپس در همان حالت سجده ۱۰۰ مرتبه بگو:
▪️شکْراً شُکْراً
▫️پس سر از سجده بردار و بگو:
▪️«اَللّهُمَّ اِنّى قَصَدْتُکَ بِحاجَتى وَاعْتَمَدْتُ عَلَیْکَ بِمَسْئَلَتى وَتَوَجَّهْتُ اِلَیْکَ بِاَئِمَّتى وَسادَتى اَللّهُمَّ انْفَعْنا بِحُبِّهِمْ وَاَوْرِدْنا مَوْرِدَهُمْ وَارْزُقْنا مُرافَقَتَهُمْ وَاَدْخِلْنَا الْجَنَّةَ فى زُمْرَتِهِمْ بِرَحْمَتِکَ یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ»
☀️ ۵- دوازده رکعت نماز که داود بن سرحان از امام صادق عليه السّلام برای شب نیمۀ ماه رجب روايت كرده و در شب بیست و هفتم هم خوانده میشود:
▪️دوازده ركعت نماز به جا مىآورى هر دو رکعت به یک سلام و در هر ركعت بعد از سورۀ «حمد» يک سوره خوانده و هنگامی كه از نماز فراغت يافتى، میخوانی:
▪️سوره «حمد» ۴ مرتبه
▪️سوره «فلق» ۴ مرتبه
▪️سوره «ناس» ۴ مرتبه
▪️سوره «توحید» ۴ مرتبه
▪️«آية الكرسى» ۴ مرتبه
▫️و پس از آن چهار مرتبه میگويى:
▪️سبْحَانَ اللهِ وَ الْحَمْدُ لِلهِ وَ لا إِلَهَ إِلا اللهُ وَ اللهُ أَكْبَرُ
▫️سپس میخوانی:
▪️اللّهُ اللّهُ رَبِّي لا أُشْرِکَ بِهِ شَيْئا وَ مَا شَاءَ اللّهُ لا قُوَّةَ إِلا بِاللهِ الْعَلِیِّ الْعَظِيمِ.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#ننهی_حسین
🌷رفيقی داشتيم به نام حسين، حسين دوخت از بچههای اطلاعات نصر. سال ۶۴، در عمليات والفجر ۹ در كردستان بوديم كه از جنوب خبر آوردند؛ حسين شهيد شده، كه بعد معلوم شد مرجوعی خورده است! حالا ما در اين فاصله چقدر برايش سلام و صلوات و دعا و فاتحه فرستاديم بماند.
🌷حسين موقع اعزام به منطقه از مادرش قول گرفته بود كه اگر جنازهی او را آوردند برای اين كه شهادت نصيبش شده است گريه و زاری نكند. البته مادر حسين از آن پيرزنانی بود كه به قول خودش از فاصلهی چند كيلومتری روستايشان هميشه برای نماز جمعه به شيروان میرفت.
🌷حسين میگفت وقتی مرا ديد شروع كرد جزع و فزع كردن. پرسيدم: ننه مگر قول نداده بودی گريه نكنی؟ لابد از شوق اشك میريزی؟! ـ نه، از اينكه اگر تو شهيد میشدی من ديگر كسی را نداشتم كه به جبهه بفرستم گريه میكنم!
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فراخوان شرکت در مسابقه جذاب تلویزیونی در شهر قم 🎉🗯
👌📺 مسابقه تلویزیونی با موضوع سبک زندگی با عنوان «محیا» که قرار است از شبکه یک سیما پخش شود،در شهر مقدس قم درحال ضبط است.
👈 در صورتی که مایل هستید در این مسابقه جذاب تلویزیونی شرکت کنید از طریق
https://eitaa.com/mahyatv
در ایتا ارتباط بگیرید تا جزئیات بیشتری از مسابقه رو در اختیارتون بزارن.
‼️ گروه شرکت کننده باید دو نفر باشند و حضور دانش آموزان نیز بلامانع است!
🔺از تمام کشور عزیزمون میتونید در مسابقه شرکت کنید. مخصوصاً استان های همجوار، مثل تهران، البرز، سمنان، مرکزی، اصفهان و قزوین
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
🔰 کانال مسابقه تلویزیونی محیا
https://eitaa.com/joinchat/1390149798Cb7dc5332b0
🐳
و خداوند بر هر کاری تواناست...✨
إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ.💪
#ماهی_پرنده
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✍استادي می گفت :
صبح ها که دکمه هاي لباسم را مي بندم ، به این فکر مي کنم که چه کسي آنها را باز خواهد کرد ؟ خودم یا مُرده شور ؟ دنیا همین قدر غیر قابل پیش بیني است. به آنهايي که دوستشان دارید، بي بهانه بگوييد : دوستت دارم. بگوييد : در این دنیاي شلوغ ، سنجاقَت کرده ام به دلم. بگوييد: گاهي فرصت با هم بودنمان ، کوتاه تر از عمرِ شکوفه هاست.
🌱 بودن ها را قدر بدانيم !
" نبودن ها " همين نزديكي ست ...
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
🕌 بعثت
«غار حراء» واقع در قله «کوه نور»، از معروفترین کوههای مکه و با ارتفاع ۲۰۰ متر در دو فرسنگی شهر #مکه و در شمال شرقی آن واقع شده است.
این محل از زمانهای دور، مکانی مقدس و محل #اعتکاف انسانهای حقیقتجو و روشنضمیری بوده است که به "حنفا" شهرت داشتند.
▫️موقعیت جغرافیایی غار:
سطح غار، هموار و برای نشستن و برخاستن فردی بلند قامت، مناسب بوده است؛ اما بالا رفتن از آن به دلیل ناهمواریهای شیبدار، دشوار است. پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در غار که دهانهاش به سوی #کعبه و محله بطحا باز میشد، مینشست و ساعتها در اندیشه رهاییدن قومش از بیهودگیهایی بود که در آن غوطهور بودند.
منابع، درباره زندگی و ویژگیهای شخصیتی پیامبر صلیاللهعلیهوآله پیش از بعثت، چندان سخن نگفتهاند؛ اما از تحنث او در غار حراء میتوان تصور کرد که همواره در #اندیشه راه چارهای برای نجات قومش از تباهیها بود.
▫️مدت زمان وقوف در غار:
معمولاً تحنث، سالی یک بار به مدت یک ماه در غار حراء بوده است.
رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله در این مدت به مستمندانی که نزد او میرفتند، #طعام میخورانید.
پس از آن، هفت بار، کعبه را طواف میکرد و به منزل باز میگشت.
در سالهای نزدیک بعثت که رشد قوای عقلی و روحی پیامبر صلیالله علیه وآله به اوج رسیده بود، میل و اشتیاق او به کنارهگیری از مردم و تفکر و #عبادت، آنچنان بود که روزها و شبها را در غار حراء به سر میبرد؛ بهویژه در ماه رمضان، مدت تحنث طولانیتر بود. در این مدت، علی علیهالسّلام، همسرش خدیجه و یا فرد دیگری از اهل خانه برای او آب و غذا میبردند.
▫️نزول امین وحی
پس از سپری شدن ایام عبادت، پیامبر به مکه برگشته و پیش از اینکه به خانه خویش بازگردند، خانه خدا را #طواف مینمودند. این حالات همچنان ادامه یافت تا اینکه سن آن حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند که دل ایشان را برترین و مطیعترین و خاضع و خاشعترین دلها در برابر خویش یافت، ایشان را #مبعوث کرد و به پیامبری گرامی داشت، تا به وسیله قرآنی که آن را روشن و استوار گردانیده، بندگانش را از پرستش بر بتان خارج ساخته و به پرستش خویش #هدایت کند.
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ساعتها در آسمان، کوهها و بیابانهای مکه که بیکرانگی خالق را به هزاران زبان نجوا میکردند به تفکر و #مطالعه میپرداخت و از خدایان سنگی و چوبی قومش به ستوه آمده، در جستجوی چاره آن، آسمان بیانتها را میکاوید.
جبرئیل امین در یکی از این تحنثها هنگام چهل سالگی بر او ظاهر شد و نخستین آیههای سوره علق را به وی القا کرد.
سپس پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم از غار به سوی منزل سرازیر شد و همسرش را از این ماجرا آگاه کرد. #خدیجه که سالها بود، آثار بزرگی را در کردار و گفتار وی دریافته بود، نخستین تصدیق کننده و ایمان آورنده به رسالتش شد.
«علاوه بر منابع تاریخی، #علی علیهالسّلام در نهج البلاغه میفرماید: «در حالی که در هیچ خانهای مسلمانی نبود، من سومین آنها بودم.»
و بدینسان رسالت بزرگ پیامبر صلیالله علیه وآله آغاز گردید .
🔸پی نوشت
اخبار مکه، ج۲،مجمع البیان، ج۱، السیرة النبویه، ج۱، ص۲۳۶. النهایة، ج۲، ص۷۱۳. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ترجمه شهیدی، ص۲۲۲.۲۸. بحار الانوار، ج۱۸، ص۱۹۴. مناقب شهر آشوب، ج۱، ص۴۳.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
✨﷽✨
#یک_داستان_یک_پند
✍زنی، نجاری برای تعمیر کمد دیواری خود به خانه دعوت کرد. نجار ساده به خانه رسید و خواست مشغول کار شود.زن جوان گفت: وقتی اتوبوس یا ماشین سنگینی از خیابان رد میشود، بخشی از چوبهای این کمد دیواری از هم باز شده که نیاز به میخزنی دارد.
مرد جوان داخل کمد دیواری رفت و منتظر ماند تا ماشین سنگینی از خیابان رد شود. داخل کمد گرمش شد و پیراهن خود را در آورد و به خانم خانه داد. در حالیکه نجار ساده در داخل کمد با پیراهن از شدت گرما عرق ریخته و خیس شده بود، شوهر آن زن آمد و چون این صحنه را دید، مرد را از کمد بیرون کشیده و زیر مشت و لگد انداخت و نجار بدون هیچ حرفی فقط معذرت خواهی میکرد و کتک میخورد.زن خانه جلو رفته و او را بعد از کتک خوردن مفصلی از دست شوهر خود گرفت و داستان را توضیح داد.شوهر زن جوان پشیمان شده و از نجار ساده ناراحت شد که چرا سکوت کرده و چیزی نگفته و از خود دفاع نکرده است.
نجار گفت: در آن شرایطی که من قرار داشتم، دیدم اگر حتی واقعیت را بگویم نه تنها تو باور نخواهی کرد، بلکه به عنوان کسی که واقعا با همسر تو رابطهای داشتم و به دروغ متوسل شدهام، مرا بیشتر کتک خواهی زد. پس چارهای جز سکوت کردن و کتک خوردن برای خود ندیدم. تا شرایط برای دفاع کردن از خودم فراهم شود.
🍀 نتیجه اخلاقی اینکه
اولا انسان نباید خود را در معرض اتهام قرار دهد دوم این که اگر در معرض تهمت ناخواسته قرار گرفت، که کسی حرف او را باور نکرد، به دنبال دفاع از خود در آن زمان نباشد، و اثبات بیگناهی خود را به گذشت زمان بسپارد.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
زمانی که ابلیس دچار لعنت خدا شد ،
از خداوند برای بقایش تا روز قیامت
مهلت خواست ،
به او مهلت دادند ، از او سؤال شد:
این مهلت گسترده را برای چه می خواهی ؟
جواب داد:
خداوندا !
به عزّتت از کنار بنده ات نمی روم ،
تا جان از بدنش بیرون رود.
خطاب رسید :
به عزّت و جلالم قسم ،
درِ توبه را به روی بنده ام
تا فرا رسیدن مرگش نمی بندم!
📔روح البیان : 2 / 181
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
📚 #حکایتیبسیارزیباوخواندنی
روزی بهلول از مسجد «ابوحنیفه» میگذشت، دید خطیب مردم را موعظه میکند. ایستاد و به سخنانش گوش داد. او میگفت: جعفربن محمد عقیده دارد که کارها با اختیار از بندگان انجام می شود در صورتی که آنچه که بندگان انجام میدهند خواست خداست و انسان از خود اختیاری ندارد. دیگر این که در روز قیامت شیطان در آتش میسوزد و حال آن که شیطان از آتش آفریده شده است و آتش هم جنس خود را عذاب نمیکند.
دیگر این که خداوند موجود است؛ ولی نمیشود او را دید، در صورتی که این دروغ است و هر موجودی دیدنی است.
آنگاه بهلول کلوخی از زمین برداشت و سر خطیب را هدف گرفت و آن را شکست و خون جاری شد، سپس فرار کرد. خطیب نزد خلیفه آمد و از بهلول شکایت کرد.
خلیفه دستور داد بهلول را بیاورند و چون بهلول حاضر شد به او گفت: چرا چنین کردی؟
بهلول گفت: علت را از خود وی سوال کنید. او میگوید: بندگان اختیاری ندارند و همه کارها به دست خداست. اگر اعتقاد او چنین است پس سر او را خداوند شکسته و من تقصیری ندارم.
او میگوید: جنس از هم جنس خود متاثر نمیشود و عذاب نمیبیند وقتی انسان از خاک است چرا باید از همجنس خود متاثر و ناراحت شود؟
او معتقد است که هر موجودی باید دیده شود. خلیفه از وی سوال کند که آیا این درد که او از این زخم احساس میکند دیده میشود؟! این را گفت و از نزد خلیفه رفت.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
#آموزنده
💫 داستان کوتاه
🌹💫🌹💫🌹💫🌹💫🌹
حکیمی جعبهاى بزرگ پر از مواد غذایى و سکه و طلا را به خانه زنى با چندین بچه قد و نیم قد برد. زن خانه وقتى بستههاى غذا و پول را دید شروع کرد به بدگویى از همسرش و گفت:
شوهر من آهنگرى بود که از روى بىعقلى دست راست و نصف صورتش را در یک حادثه در کارگاه آهنگرى از دست داد و مدتى بعد از سوختگى علیل و از کار افتاده گوشه خانه افتاد تا درمان شود.
وقتى هنوز مریض و بىحال بود چندین بار در مورد برگشت سر کارش با او صحبت کردم ولى به جاى اینکه دوباره سر کار آهنگرى برود مىگفت که دیگر با این بدنش چنین کارى از او ساخته نیست و تصمیم دارد سراغ کار دیگر برود.
من هم که دیدم او دیگر به درد ما نمىخورد برادرانم را صدا زدم و با کمک آنها او از خانه و دهکده بیرون انداختیم تا لااقل خرج اضافى او را تحمل نکنیم.
با رفتن او ، بقیه هم وقتى فهمیدن وضع ما خراب شده از ما فاصله گرفتند و امروز که شما این بستههاى غذا و پول را برایمان آوردید ما به شدت به آنها نیاز داشتیم.
اى کاش همه انسانها مثل شما جوانمرد و اهل معرفت بودند!
حکیم تبسمى کرد و گفت: حقیقتش من این بستهها را نفرستادم. یک فروشنده دورهگرد امروز صبح به مدرسه ما آمد و از من خواست تا اینها را به شما بدهم و ببینم حالتان خوب هست یا نه!؟ همین!
حکیم این را گفت و از زن خداحافظى کرد تا برود. در آخرین لحظات ناگهان برگشت و ادامه داد: راستى یادم رفت بگویم که دست راست و نصف صورت این فروشنده دوره گردهم سوخته بود.
#داستانهای_آموزنده
•✾📚 @Dastan 📚✾•
هدایت شده از قاصدک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 فراخوان شرکت در مسابقه جذاب تلویزیونی در شهر قم 🎉🗯
👌📺 مسابقه تلویزیونی با موضوع سبک زندگی با عنوان «محیا» که قرار است از شبکه یک سیما پخش شود،در شهر مقدس قم درحال ضبط است.
👈 در صورتی که مایل هستید در این مسابقه جذاب تلویزیونی شرکت کنید از طریق
https://eitaa.com/mahyatv
در ایتا ارتباط بگیرید تا جزئیات بیشتری از مسابقه رو در اختیارتون بزارن.
‼️ گروه شرکت کننده باید دو نفر باشند و حضور دانش آموزان نیز بلامانع است!
🔺از تمام کشور عزیزمون میتونید در مسابقه شرکت کنید. مخصوصاً استان های همجوار، مثل تهران، البرز، سمنان، مرکزی، اصفهان و قزوین
#سبک_زندگی_اسلامی_ایرانی
🔰 کانال مسابقه تلویزیونی محیا
https://eitaa.com/joinchat/1390149798Cb7dc5332b0