eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
69.7هزار دنبال‌کننده
7.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋🌱🦋 🔆چاره جوئى قبل از حادثه 🍂قتبه أ عشى - كه يكى از دوستان امام صادق جعفر عليه السلام - است ، گويد: روزى از روزها يكى از كودكان آن حضرت مريض شده بود، و من به قصد عيادتش حركت كردم ، حضرت را جلوى منزلش اندوهگين و غمناك ديدم . 🍂عرضه داشتم : ياابن رسول اللّه ! فدايت شوم ، حال فرزندت چگونه است ؟ حضرت فرمود: با همان حالتى كه بوده است ، هنوز مريضى و ناراحتى او بر همان حالت ادامه دارد. 🍂بعد از آن ، حضرت سريع به داخل منزل خود رفت ؛ و چون ساعتى گذشت از منزل بيرون آمد در حالتى كه چهره اش باز و غم و اندوه در آن حضرت احساس نمى شد. 🍂فكر كردم كه بحمداللّه حال كودك بهبود يافته است ، لذا سؤ ال كردم : اى مولايم ! بفرمائيد حال كودك چگونه است ؟ 🍂فرمود: راهى را كه مى بايست برود، رفت . عرض كردم : قربانت گردم ، در آن هنگامى كه كودك زنده و مريض حال بود، شما را غمگين و محزون مشاهده كردم ؛ ولى اكنون كه او وفات يافت ، شما را در حالتى ديگر مشاهده مى كنم ؟! 🍂حضرت فرمود: اى قتبه ! ما خانواده اى هستيم كه قبل از ورود بلا و مصيبت چاره انديشى مى نمائيم ؛ ولى زمانى كه مصيبت اتفاق افتاد و واقع گرديد تسليم قضا و قدر الهى مى باشيم و راضى به رضاى او هستيم ، بنابر اين ديگر ناراحتى و اندوه معنائى ندارد. ✨و به دنباله همين روايت آمده است ، كه حضرت فرمود: ما اهل بيت رسالت ، همچون ديگران دوست داريم كه خود و خانواده و اموالمان سالم باشد؛ امّا هنگامى كه اراده خداوند و قضا و قدر او فرا رسد، تسليم امر حقّ گشته و راضى به مشيّت الهى او هستيم . 📚اعيان الشّيعة : ج 1، ص 664، بحارالا نوار: ج 47، ص 268، ح 39، و ص 18، ح 7 با مختصر تفاوت . ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆روش همزیستی با دوستان 🌼امام جعفر صادق عليه السلام حكايت فرمود: 🌼پيغمبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، ساعات روزانه خود را براى ملاقات با اصحاب تنظيم و تقسيم مى نمود و با نظم و با رعايت نوبت افراد، با ملاقات كنندگان مجالست و صحبت مى فرمود. 🌼آن حضرت در مجالس ، در حضور اصحاب و دوستان هرگز پاى خود را دراز نمى كرد؛ بلكه هميشه در حضور اشخاص ، دو زانو مى نشست ؛ و هيچگاه به طور سَرِ پا و زانوها بالا نمى نشست . 🌼هنگامى كه شخصى با حضرت دست مى داد و با ايشان مصافحه مى كرد، دست خود را نمى كشيد و جدا نمى كرد مگر آن كه آن شخص ، دست خود را از دست حضرت جدا كند. 🌼در هر كجا سائلى را مى ديد، نا اميدش نمى كرد و اگر چيزى همراه خود نداشت كه به او بدهد مى فرمود: خداوند، انشاء اللّه تو را كمك نمايد و دعاى خيرى در حقّ او مى نمود. هركس با حضرت آشنا، هم نشين و يا هم سفر مى گشت ، حضرت نام او را جويا مى شد و سؤ ال مى نمود. 🌼و هركس حضرت را به طعامى دعوت مى كرد، قبول مى نمود و اگر بر سفره اى حاضر مى شد، از غذاى آن ها ميل مى كرد. (1) 🌼همچنين آورده اند: روزى يكى از اصحاب و دوستان پيامبر عالى قدر اسلام صلّى اللّه عليه و آله ، كه در مدينه منزل داشت ، آن حضرت را به همراه چهار نفر ديگر از يارانش به ميهمانى در منزل خود دعوت كرد. 🌼پيامبر خدا دعوت آن شخص صحابى را پذيرفت ؛ و چون به همراه چهار نفر ديگر به سوى منزل ميزبان حركت كردند، در بين راه يك نفر ديگر نيز به عنوان نفر ششم به ايشان ملحق شد. 🌼هنگامى كه آن حضرت با همراهانش نزديك منزل ميزبان رسيدند، پيامبر اكرم صلوات اللّه عليه به آن شخص ششم فرمود: ميزبان تو را دعوت نكرده است ، همين جا منتظر باش تا با صاحب منزل صحبت كنيم و براى تو نيز اجازه ورود بگيريم . 🌼همچنين روايت كرده اند: هرگاه پيامبر خدا سوار بر مركب مى شد و به سمتى مى رفت ؛ اگر در مسير راه به شخص پياده اى برخورد مى نمود، او را نيز بر مركب خود سوار مى كرد. 2 1- وسائل الشيعه : ج 12، ص 142 145. 2- بحار الا نوار: ج 16، ص 236، به نقل از مكارم الا خلاق ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆🌸گريه پدر و شادى قلب 🌺امام جعفر صادق به نقل از پدران بزرگوارش عليهم السلام حكايت فرمايد: روزى رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله ، در محلّى نشسته بود و من به همراه عدّه اى ، اطراف آن حضرت حضور داشتيم ، كه ناگهان شخصى از طرف يكى از دختران حضرت رسول آمد و گفت : دخترتان گويد: فرزندم سخت بيمار و در حال مرگ قرار گفته است ؛ چنانچه ممكن باشد تشريف آوريد و مرا كمك نمائيد. 🌻حضرت رسول صلوات اللّه عليه فرمود: برو، به دخترم بگو: آنچه را خداوند داده و آنچه را بگيرد همه از براى اوست و هر انسانى كه در اين دنيا آمده ، بايد روزى از اين دنيا برود. آن شخص پيام حضرت را براى دخترش برد و پس از لحظاتى باز گشت و گفت : يا رسول اللّه ! پيام شما را رساندم ؛ ليكن دخترتان اظهارداشت : اين فرزند از جان خودم عزيزتر است ، اگر امكان دارد تشريف بياوريد. 🌺پس از آن ، رسول گرامى اسلام صلّى اللّه عليه و آله حركت نمود و ما نيز به همراه ايشان رفتيم تا به منزل دختر حضرت رسيده و سپس وارد منزل شديم . 🌻همين كه رسول خدا صلوات اللّه عليه چشمش به طفل افتاد كه درحال جان دادن بود غمگين و گريان شد. 🌺گفتم : يا رسول اللّه ! ما را از گريه در مرگ افراد نهى مى نمائيد وآن گاه خودتان گريه مى كنيد؟! 🌻حضرت فرمود: من شما را از گريه در مرگ عزيزانتان نهى نكرده ام ، بلكه از شيون و داد و فرياد نهى شده ايد. 🌺و سپس افزود: بدان كه اين نوع گريه ، عقده دل را مى گشايد و موجب سلامتى و شادابى قلب و روان مى گردد. 📚مستدرك الوسائل : ج 2، ص 459، ح 1. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳🌸🌳 🔆جزای اشعار 🍃روز نوروزی، منصور دوانیقی که بعد از برادرش ابوالعباس سفّاح به خلافت رسید، امام کاظم علیه السّلام را امر کرد که در مجلس روز عید بنشیند و مردم برای تبریک بیایند و هدایای خود را نزدش بگذارند و حضرت آن‌ها را قبول کند. 🍃حضرت فرمود: «عید نوروز عید سنتی فرس (ایرانیان) است و در اسلام درباره‌ی آن چیزی وارد نشده است.» 🍃منصور گفت: «این کار را به خاطر سیاست لشکر و سپاه می‌کنم، شما را به خداوند عظیم سوگند می‌دهم که قبول کنید و در مجلس بنشینید»؛ حضرت هم قبول کردند و در مجلس نشستند و اعیان لشکر و اُمرا و مردم خدمتش شرفیاب می‌شدند و تهنیت می‌گفتند و هدایا را نزد حضرتش می‌گذاشتند. 🍃منصور خادمی را موکّل کرده بود که نزد حضرت بایستد و اموال را که می‌آورند ثبت و ضبط کند. آخرین نفرات از مردم، پیرمردی بود که وارد شد و عرض کرد: یا بن رسول‌الله! من مردی فقیر می‌باشم و مالی ندارم که برای شما هدیه بیاورم، ولیکن هدیه‌ی من سه بیت شعری است که جدّم در مرثیه جدّ شما حسین بن علی علیه السّلام سروده، اشعار را خواند. عجبتُ لمصقولٍ علاکَ فرِندُهُ **** یوم الهیاج و قد علاک غبار 🍃حضرت فرمود: هدیه‌ی شما را قبول کردم و در حقش دعای خیر کرد. 🍃پس سر خود را به طرف خادم منصور بلند کرد و فرمود: «برو نزد منصور و او را از این اموال جمع شده خبر بده و بگو چه باید کرد؟» خادم رفت و برگشت و گفت: «امیر می‌گوید تمام آن را به شما بخشیدم، در هر راهی که می‌خواهی صرف کن.» 🍃پس حضرت به آن پیرمرد فرمود: «تمام این اموال را بردار که همه را به تو بخشیدم.» 📚منتهی الآمال، ج 2، ص 187 ✨✨امیرالمؤمنین علی علیه‌السلام می‌فرماید: «برادر دینی خود را به‌جای سرزنش، احسان و نیکی کن.» 📚نهج‌البلاغه فیض الاسلام، ص 1165 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸⚡️🌸 🔆چهار دیوار و چهار کلمه ⚡️کسی از امام صادق علیه‌السلام سؤال کرد: «چرا کعبه را کعبه نامیدند؟» ⚡️ فرمود: «چون چهار دیوار دارد.» عرض کرد: «چرا چهار دیوار دارد؟» ⚡️فرمود: «چون بیت‌المعمور که در آسمان‌هاست چهار دیوار دارد.» عرض کرد: «چرا بیت‌المعمور چهار دیوار دارد؟» ⚡️ فرمود: «برای آن‌که عرش خدا چهار ضلع دارد.» عرض کرد: ⚡️ «چرا عرش خدا چهار ضلع دارد؟» فرمود: برای این‌که کلمات توحیدی خدا چهارتا است، «سبحان‌الله، والحمدلله و لااله‌الاالله و الله‌اکبر». 📚(علل الشرایع، ص 398) 💫اسماء حُسنی حق به این چهار کلمه («تنزیه»، «تحمید»، «تهلیل» و «تکبیر») برمی‌گردد و انسان خدا را به وحدانیت و بزرگداشت و به مجد و منزّه بودن می‌ستاید. 💫پس کسی کعبه می‌رود معرفتش تا عرش با کلمات تامات عارف شده است که کعبه بر این اساس بنا نهاده شده است. 📚(اسرار عبادات، ص 212) ✾📚 @Dastan 📚✾
🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅🌱🔅 🔆مسافری در اصفهان ☘ابوالعینا (م 283) که از فصحای عرب و بلغای ادب است، وقتی در لباس ناشناس به اصفهان آمد، اطفال اصفهانی با هم دعوا می‌کردند و سنگ به همدیگر می‌زدند. ناگاه سنگی بر سرش آمد و بشکست و لباسش خون‌آلود شد و ناراحت گشت. ☘در آن شهر دوستی داشت، تمام روز را گشت تا او را پیدا کند، نشد. تا اینکه بعد از نماز عشاء او را یافت. ☘وارد خانه شد و گرسنگی به وی فشار آورده بود و اتفاقاً آن شب در خانه‌ی دوست او هیچ خوردنی نبود و دکّان ها نیز بسته بود، شب را تا به صبح گرسنه ماند. ☘صبح بر وزیری به نام مهذّب وارد شد. وزیر پرسید: «چه روزی به این شهر وارد شدی؟» او با آیات او را جواب داد: «فی یومِ نحسٍ مُستمر: در یک روز شوم مستمر»* ☘گفت: «در کدام ساعت وارد شدی؟» جواب داد: «فی ساعه‌ی العُسرَه‌ی: در ساعتی سخت و شدید.»* ☘مهذّب گفت: «کجا نزول کرده‌ای؟» گفت: «بِوادٍ غیرِ ذی زَرع: در سرزمینی بی‌آب‌وعلف.»* مهذّب بخندید و به خاطر بلاغت و بیانش برای او بسیار احسان کرد. 📚لطایف الطوایف، ص 156 ✾📚 @Dastan 📚✾
❣اگر می دانستید که افکارتان چقدر قدرتمند هستند و در رویدادهای زندگیتان چه نقشی دارند حتی برای یک لحظه ی دیگر هم منفی فکر نمی کردید.....! ✾📚 @Dastan 📚✾
🥀🥀🥀🥀🥀 🌷 🌷 !! 🌷در اردوگاه‌های عراق سالنی عریض وجود داشت که اطراف آن را مأموران عراق پر کرده بودند و اسرا را پس از انتقال به آن مکان به‌شدت کتک می‌زدند و پس از شکنجه‌های مختلف، اسرای ایرانی را برای مدتی بدون آب و غذا در همان محل رها می‌کردند. 🌷بسیاری از اسرای ایرانی بخصوص جوان‌ترها و زخمی‌هایی که توان ایستادگی در برابر شکنجه سنگین مأموران عراقی را نداشتند در سالن‌های مرگ اردوگاه‌های عراق به شهادت می‌رسیدند. سخت‌ترین شکنجه دشمن پخش ترانه‌های عربی در محیط اردوگاه بخصوص در مناسبت‌های مذهبی و جلوگیری از خواندن نماز در آسایشگاه‌ها بود. : آزاده سرافراز حاج اسماعیل ناصری‌پور [از اهالی شهر درق با تحمل بیشترین زمان اسارت و گذشت ۱۱۹ ماه از عمر با برکت خود در اردوگاه‌های عراق عنوان صبورترین رزمنده خراسان شمالی را از آن خود کرده است.] منبع: سایت نوید شاهد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل الفرجهم ❤️اَلّلهُمَّـ؏عَجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَرَج❤️ 🥀🥀🥀🥀🥀🥀 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️♨️ماجرای خانواده‌ای که در بیابانی بی‌آب و علف گیر افتادند 🎥استاد مومنی ✾📚 @Dastan 📚✾
🌱🍃🌱🦋🌱🍃🌱 🔆تسبیحِ چوب‌هاست 💐ظریفی در خانه‌ی درویشی مهمان شد که درویش، سقف خانه را از چوب‌های ظریف پوشانده بود و بار گران داشت و هرلحظه از آن چوب‌ها آوازی بیرون می‌آمد. 💐مهمان گفت: «ای درویش مرا از این خانه به‌جای دیگر ببر که می‌ترسم سقف فرود آید.» 💐گفت: «مترس! که این آواز، تسبیح و ذکر چوب‌هاست.» 💐 مهمان گفت: «از آن می‌ترسم که از بسیاری ذکر و تسبیح، ایشان را وجدی و حالی به هم رسد که همه یک‌بار به رقص و سماع درآیند و به سجده افتند.» 📚(لطایف الطوایف، ص 321) ✾📚 @Dastan 📚✾
💐🗯💐🗯💐🗯💐🗯💐 🔆بندگی در غیاب 🌻خدمت و بندگی در غیاب ارباب، خوش‌تر و به‌مراتب مهم‌تر است تا در حضور؛ که تأیید به وفای شروط مولاست. 🌻آن را که در غیاب، شاه را مدح می‌کند، فرق است باآنکه در حضورِ شاه، او را مدح می‌نماید. مثلاً قلعه داری که در سر مرز، نگهبانی کشور سلطان را می‌کند، کارش ارزشمندتر است زیرا که مانع از ورود دشمنان سلطان می‌شود و به باج و رشوه، این کار را نمی‌فروشد و آن مرزبان نزد شاه به خاطر جان‌فشانی و وفاداری‌اش بهتر است. 🌻 پس آنچه بر سالک از غیب و قیامت، پرده‌پوشی است و او با ایمان و اطاعت، حفظ حدود، اوامر و نواهی الهی را می‌نماید، بسیار ممتاز و قابل سپاس است. ولی در روز قیامت و حضور طاعات و اعمال که همه‌چیز نمایان است، دیگر جای طاعت و عمل نیست. 📚مثنوی و معنوی، ابیات 3642 - 3632 ✾📚 @Dastan 📚✾
🌹اگر تکیه گاهت خدا بود آرام خواهی بود...🌹 🎙استاد پناهیان ✾📚 @Dastan 📚✾
همواره این قانون جهان هستی را بدان، که هر هدفی را تو باور کنی، جستجو کنی و به آن عشق بورزی. آن هدف، هم تو را جستجو می کند، و به سوی تو می‌آید در نهایت شما به هم می‌رسید. 🔵با خود تکرار کنید 🔷 آینده متعلق به کسانیست که شایسته آن هستند. خوب شو، بهتر شو، بهترین باش. 🔷نعمت و وفور خداوندی، بیشتر از نیاز انسانهاست. 💚خداوندا سپاسگزارم 💚 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 ســ🥰✋ـلام صبحتون بخیر🌸🍃 سرآغاز صبح قلبی که امواجـش روی 🌸🍃 فرستنده های آسمانی تنظیم شده باشد🌸🍃 همیشه موسیقی زیبـای پرستش از آن شنیده می شود🌸🍃 دوستـان قلبتون آسمانی و شـروع صبحتون پُـر بـرکت🌸🍃 ✾📚 @Dastan 📚✾
⚡️🔆⚡️🔆⚡️🔆⚡️🔆⚡️ 🔆صفت برادران 🪴«محمد بن عجلان» گوید: خدمت امام صادق علیه‌السلام بودم که مردی آمد و سلام کرد. حضرت از او پرسید: «حال برادرانت که از آن‌ها جدا شدی چطور بود؟» 🪴او ستایش نیکو و مدح بسیار نمود. امام فرمود: «ثروتمندان فقراء را عیادت می‌کنند؟» 🪴گفتم: «خیلی کم.» فرمود: «دیدار و احوالپرسی ثروتمندان از فقراء چگونه است؟» عرض کردم: اندک 🪴فرمود: «دستگیری توانگران از بینوایان چگونه است؟» 🪴 عرض کردم: شما اخلاق و صفاتی را ذکر می‌کنید که در میان مردم ما کمیاب است، فرمود: «چگونه اینان خود را شیعه می‌دانند (که نسبت برادری میان پول‌داران با فقراء وجود ندارد).» 📚اصول کافی، ج 2، باب حق المؤمن علی اخیه، ج 10 ✾📚 @Dastan 📚✾
🍃✨🍃✨🍃✨🍃 🔆امتحان دوست نمایی 🍂شمش تبریزی گفت: «فرق است میان نوری که با اندک امتحان، آن نور تیره شود. آن را بنگر که نور ایمان از رویش صاف از نفاق فرو می‌آید نه آن نور که به هیچ امتحانی ظلمت شود یا کم شود. 🍂مرا یکی دوست‌نمای بود. مریدی دعوی کردی، می‌گفت: مرا یک جان است نمی‌دانم که در قالب توست یا در قالب من. 🍃به امتحان روزی گفتم: تو را مالی هست، مرا زنی باجمال بخواه! اگر سیصد خواهند تو چهارصد بده! برجایش خشک شد.» 📚مقالات شمس، ص 136 ✾📚 @Dastan 📚✾
💐💐💐💐💐💐 🔆صحیفه و تولد فرزندان 🌾ابی بصیر گفت: «روزی خدمت امام صادق علیه السّلام نشسته بودم، ناگاه فرمود: «آیا امام خود را می‌شناسی؟» 🌾گفتم: «بلی! شمایید و می‌خواهم چیزی عطا کنید تا ایمان و یقین من زیاد شود.» 🌾فرمود: «چون به کوفه روی، خدا فرزندی به نام عیسی به تو عطا کرده، بعد از او محمد و بعد از ایشان، دو دختر به تو خواهد داد. نام پسران تو نزد ما در صحیفه‌ی جامعه، با نام‌های شیعیان و نام‌های پدران و مادران و اجداد، آنچه متولّد می‌شوند تا روز قیامت نوشته شده است.» 🌾 بعد صحیفه را بیرون آورد که زرد رنگ بود و جمیع اسماء در آن درج بود.» 📚کشف الغمه، ج 2، ص 420 ✾📚 @Dastan 📚✾
💌 هیچ وقت برای خدا تعیین تکلیف نکنید. چه بسا خدا، خیر بیشتری رو براتون بخواد و شما با اصرار و دعا مانع بشید. خیلی‌ها به داشته‌هاشون، راضی نیستن، همیشه ناراحتن، غر میزنن، بداخلاقن، هم زندگی رو برای خودشون تلخ میکنند هم برای عزیزانشون.. 💚اما از این قشنگتر چی در دنیا هست که، خدا، خالق جهان با این عظمت و شکوه، همیشه کنارته، ابرقدرت جهان، چشم ازت برنمیداره، این قشنگ نیست؟؟ این کمه؟ واقعا نمیشه باهش شاد بود؟؟ 💚دعا کن از خدا بخواه اما اگه داد یا نداد، رابطتتو، با خدا، خراب نکن، چون اون چیزایی میدونه که تو هیچ وقت شاید متوجه نشی ...🌸🍃 🤍خوبه انسان تو مشکلات و سختی‌ها، بی ادب نباشه و با خدا همیشه رفیق باشه. شاید بزرگترین هنر انسان هم همینه که تو امتحان و شرایط سخت از ادب و اخلاق با مردم و دوستی با خدا، جدا نشه. ✾📚 @Dastan 📚✾
شهیدانه ⚡️⚡️داستانی از شهید غلامعلی پیچک 🥀یه پسر بچه بود به نام غلامعلی پیچک که بعدها شد فرمانده عملیات غرب کشور و طوری شهید شد که برایش دو مزار درست کردند مامانش از بقالی سر کوچه برایش بستنی خرید. پسربچه بستنی را تو آستینش قایم کرد آورد خونه.مامانش میگفت وقتی رسیدیم خونه رو کرد بهم وگفت: مامان بستنی آب شد ولی دل بچه های تو کوچه آب نشد. 🥀حالا آدمهای این مملکت بعضی هامون به جایی رسیدیم که عکس خانه ها .نوشیدنی ها و لحظه لحظه سفره مهمانی و سفره یلدا ومیوه های نوبرمون رو می فرستیم اینیستا و.... برامون فرقی نمی کنه مخاطبمون داره یا نداره .گرسنه ست یاسیره .... 🇮🇷 منبع : کتاب فاتحان قله های عاشقی ناصر کاوه🇮🇷 ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠حکایتی از بابارکن الدین از زبان حجت الاسلام فرحزاد ✾📚 @Dastan 📚✾
🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂 🔆دریا و شاه‌باز 🦋چون سلطان محمد خدابنده، سلطانیه را تمام کرد، فضلا و علما را بر سفره‌ای برای اطعام دعوت کرد. شیخ صفی‌الدین اردبیلی (جد سلاطین صفوی) و شیخ علاءالدوله سمنانی در دو طرف سلطان نشستند. شیخ صفی از غذای سفره نخورد و شیخ علاءالدوله خورد. 🦋سلطان پرسید: «اگر غذای ما حرام است چرا شما نخوردید و علاءالدوله خورد؟» 🦋فرمود: «شیخ علاءالدوله مانند بحرند و بحر به ملاقات هیچ‌چیز، از دریایی نمی‌افتد.» شیخ علاءالدوله هم فرمود: 🦋«شیخ صفی‌الدین به‌منزله‌ی شاه‌بازند و شاه‌باز، هر طعمه میل نمی‌فرماید.» 📚(مقدمه‌ای بر مبانی عرفان، ص 171) ✾📚 @Dastan 📚✾