eitaa logo
📚 داستان های آموزنده 📚
71هزار دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
2.4هزار ویدیو
67 فایل
﷽ 🔹تبادل و تبلیغ ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
میدونستی پروانه ها نمیتونن بالهاشونو ببینن؟ 🤔 و اصلا خبر ندارن که چقدر قشنگن👌 شاید تو هم یه پروانه‌ای 🦋 یه انسان فوق‌العاده😍 فقط خودت نمیتونی ببینیش🌼✨ ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷 ...! 🌷سرش مى‌رفت نماز شبش نمى‌رفت. هر ساعتى براى قضاى حاجت برمى‌خواستيم، در حال راز و نياز و سوز و گداز بود. گريه مى‌كرد مثل ابر بهار، با بچه‌ها صحبت كرديم. بايد به فكر چاره‌اى مى‌افتاديم، راستش حسوديمان مى‌شد. 🌷ما نماز صبح را هم زورمان مى‌آمد بخوانيم، آن وقت او نافله بجا مى‌آورد. تصميم‌مان را عملى كرديم. در فرصتى كه به خواب عميقى فرو رفته بود، يك پاى او را به جعبه‌ى مهمات كه پر از ظرف قاشق و چنگال بود گره زديم. 🌷بنده ى خدا از همه جا بى‌خبر، نيمه شب از جايش برمى‌خيزد كه برود تجديد وضو كند، تمام آن وسايل كه به هيچ چيز گير نبود، با اشاره‌اى فرو مى‌ريزد روى دست و پايش. 🌷تا به خود بجنبد از سر و صداى آن‌ها همه سراسيمه از جا برخاستيم و خودمان را زديم به بى‌خبرى: "برادر نصف شبى معلوم است چه كار مى‌كنى؟ "ديگرى: "چرا مردم‌آزارى مى‌كنى؟" آن يكى: "آخر اين چه نمازى است كه مى‌خوانى؟" و از اين حرف‌ها ...! ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸خواص عاشورایی: ضحاک بن عبدالله مشرقی 🔻ضحاک به همراه مالک بن نضر ارحبی، در میانه راه کاروان حسینی به سوی کوفه، با امام حسین(ع) ملاقات کردند. امام حسین(ع) آن دو نفر را به یاری خود خواند. مالک بن نضر عذر خواست و گفت: من بدهی و نان‌خور دارم. اما ضحاک دعوت امام را مشروط قبول کرد و گفت: اگر به من اجازه دهی، فقط تا آنجا برایت بجنگم که برایت سودمند باشد و بتوانم از تو دفاع کنم. امام(ع) پذیرفت. 🔺ضحاک در صبح روز عاشورا در حمله اول شرکت کرد و شجاعت‌های بسیاری از خود به نمایش گذاشت و نماز ظهر را همراه امام به جای آورد. او اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرد و خود پیاده به نبرد با دشمن پرداخت. ضحاک خود نقل کرده که در مقابل امام (ع)، دو نفر از دشمن را به قتل رسانده و حضرت هم در حق او دعا کردند . 🔹ضحاک میگوید: وقتی دیدم یاران امام حسین(ع) کشته شده‌اند و نوبت به وی و خاندانش رسیده خدمت اباعبدالله آمدم و گفتم: یابن رسول الله! به خاطر دارید که بین من و شما چه شرطی بود؟ حضرت فرمود: آری، من بیعت خود را از تو برداشتم؛ ولی تو چگونه می‌توانی از بین سپاه دشمن فرار کنی؟ ضحاک گفت: من اسب خود را در خیمه‌ای پنهان کرده‌ام و به همین جهت بود که پیاده می‌جنگیدم . پس ضحاک سوار بر اسب شد و از صحنه نبرد گریخت. ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
🔥بخور نخور های لاغری و چاقی 📛 😱 بزن رو وزنت تا بگم چی بخوری که خوش اندام بشی و سالم✅👇👇 🍏۶۲ 🌟۶۳🍏۶۴ 🌟 ۶۵ 🍏 ۶۶ 🌟 ⭐️ ۶۸ 🍏 ۶۹ ⭐️ ۷۰ 🍏۷۱⭐️۷۲🍏 🍏۷۴ 🌟۷۵ 🍏۷۶ 🌟۷۷ 🍏۷۸ 🌟 ⭐️۸۰🍏 ۸۱ ⭐️۸۲ 🍏 ۸۳ ⭐️ ۸۴🍏 🍏۸۶ 🌟 ۸۷ 🍏 ۸۸ 🌟۸۹ 🍏۹۰ 🌟 ⭐️ ۹۲ 🍏۹۳ ⭐️ ۹۴ 🍏۹۵ 🍏۹۶🌟 🍏 ۹۸ 🌟۹۹🍏۱۰۰🌟 +۱۰۰🌟 +۱۵۰🍏 💙مثل کوره چربی بسوزون تخصصی زیر نظر دکتر مردانی متخصص تغذیه 🔥😍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥داستان عجیب پیرمرد گناهکار و کَرَم آقا امام حسین(علیه السلام)!/مذهبی گناه ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از حاج ابوذر بیوکافی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🔉 | گفتن خوبیای تو، مثه قند مکرره 🎙 با نوای مشاهده و دریافت با کیفیت‌های مختلف 🎵 فایل صوتی قطعه 🖌 متن شعر 🔰 شب پنجم ۱۴۴۶ ه‌ق 📆 چهارشنبه ۲۰ تیر ۱۴۰۳ 🕌 حسینیۀ شهدای بسیج 🏴 هیأت عاشورائیان ✨ 🇮🇷 صفحۀرسمی‌حاج‌ابوذربیوکافی ▫️ AbozarBiukafi_ir
🔅 ✍ الماس یا لبو؟ 🔹همگی لبوفروش‌ها را دیده‌ایم، فریاد می‌زنند: لبو لبو... 🔸و همیشه هم سرشان شلوغ است و مشتریانشان زیاد. 🔹اما تا به حال الماس‌فروشی را ندیده‌ایم که فریاد بزند: الماس الماس... 🔸آن‌ها صبور هستند، مدت‌های زیادی. حتی سالیان زیادی زمان می‌برد تا الماس آن‌ها به‌فروش برود. 🔹چون هرکسی سراغ الماس نمی‌آید، کسانی خریدارش هستند که قدرش را می‌دانند، قیمتش را می‌پردازند و شیوه نگهداری از آن را بلد هستند. 🔸هیچ‌وقت الماس برای اینکه دوروبرش شلوغ باشد و زود به فروش برود، لبو نمی‌شود. 🔹برای الماس‌شدن باید صبوری کرد، باید با تمام وجود تلاش کرد و باید خالص بود. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ✾📚 @Dastan 📚✾
📚 🌟عنوان:در کربلا چه گذشت🌟 ✍به قلم:شیخ عباس قمی 🖨ناشر:انتشارات کتاب جمکران 📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹 کتاب در کربلا چه گذشت در ۵ بخش نوشته شده است: 📓باب اول: در مناقب امام حسین (ع) و ثواب گریستن بر آن حضرت، 🖋باب دوم:وقایع پس از بیعت مردم با یزیدبن معاویه 📓باب سوم:در وقایع پس از شهادت 🖋باب چهارم:پس از شهادت حضرت ابی‌عبدالله‌الحسین (ع) 📓باب پنجم:در ذکر فرزندان امام حسین (ع) و زوجات آن حضرت 🖋خاتمه:درشرح حال توّابین وخروج مختار واقعهٔ کربلا جنگی بود که در تاریخ ۱۰ محرم سال ۶۱ هجری قمری (برابر با۱۳ اکتبر ۶۸۰ میلادی) اتفاق افتاد.روز نبرد به روز عاشورا معروف شده است.این جنگ میان سپاه کم‌تعداد «حسین بن علی»، نوهٔ پیامبر اسلام و سپاه اعزامی از سوی «یزید»، خلیفهٔ اموی و در نزدیکی محلی به نام «کربلا» رخ داد.دلیل «یزید بن معاویه» برای جنگ، بیعت‌نکردن حسین بن علی با او بود. در مقابل حسین بن علی حکومت و زمام‌داری یزید بن معاویه را غیرشرعی و غیرقانونی می‌دانست؛ حکومتی که برخلاف پیمان صلح «امام حسن مجتبی» و «معاویه بن ابی‌سفیان» بود و به‌شکلی مورثی به یزید رسیده بود. امام حسین (ع) حکومت اموی را ظالم و گمراه می‌دانست و برای تغییر جهت جامعهٔ اسلامی به‌سوی مسیری دیگر قیام کرد. 📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹📜🔹 ✾📚 @Dastan 📚✾
حضرت سليمان علیه السلام روزى حضرت سليمان على نبينا وآله و (علیه السلام ) روى فرش و بساطش با لشكريان نشسته بود و در هوا سير مى كرد، باد بساط آن حضرت را بسوى مقصد حركت مى داد. در مسير راه گذرش به سرزمين كربلا افتاد، ناگاه بساط حضرت سه مرتبه دور خودش پيچيد بطورى كه حضرت و لشكريانش همه ترسيدند كه سقوط كنند. بعد باد آرام گرفت و ساكت شد و بساط و فرش را در سرزمين كربلا فرود آورد. حضرت سليمان (علیه السلام ) ناراحت شد و باد را توبيخ كرد و فرمود: چرا اينجورى شدى و چرا اينجا فرود آمدى ؟! باد بامر پروردگار متعال شروع به روضه خوانى و مرثيه خوانى و ذكر مصيبت حضرت سيدالشهداء نمود و گفت : اى سليمان در همينجا حسين (ع ) را بقتل رسانيدند. همينجا بود كه نوه پيغمبر اسلام محمد مختار (صل الله علیه وآله و سلم ) و پسر على كرار را شهيد كردند. حضرت سليمان (ع ) گريه كرد و بعد فرمود: چه كسى او را شهيد مى كند؟! گفت : يزيد پليد كه نفرين شده تمام آسمان و زمين است . حضرت سليمان (ع ) هر دو دستشان را بالا بردند. و يزيد و اتباعش را نفرين كردند و تمام لشكريان از انس وجن ... آمين گفتند. سپس باد وزيدن گرفت و بساط و فرش را بحركت در آورد. 📚بحار، 44، 244 منتخب 50 ناسخ 1، 274. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▪️آقای عباس موزون عزیز در مورد واژه تَنَقَّبت در زیارت عاشورا تفسیری فوق‌العاده دردناک بیان فرمودن که حتما باید بشنوید ✾📚 @Dastan 📚✾
🔸«كلّ الخير في باب الحسين (علیه السلام)». عزاداری و گریه بر حسین (علیه السلام) پیوند با او را تحکیم می کند. اگر دنیا می خواهی، اگر خوشنودی خدا می خواهی، گریه کن بر حسین (علیه السلام). حسین (علیه السلام) محبوب خدا است. حسین (علیه السلام) صاحب نفس مطمئنه است. صاحب نفس راضیه و مرضیه است. عالم ربانی آیة الله ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سرود تلک قضیه ، قضیه این روزهای فلسطین با زیرنویس فارسی 😭😭به مناسبت جنایت جدید صهیونیستها😭😭 ✾📚 @Dastan 📚✾
"محبت" مکملی دارد🍃💐 به نام «احترام» محبت و احترام در کنار هم،معجونیست.... که هر کدام اثر دیگری را ضمانت خواهد کرد ... با "اکرام بزرگان" ، برکت را به زندگی بیاوریم ... ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆ناله هاى جانسوز حر در بعضى از نقلها آمده : پس از آنكه حر بن يزيد رياحى در روز عاشورا به حضور امام حسين (علیه السلام ) آمد و توبه كرد و توبه اش مورد قبول امام واقع شد، به امام عرض كرد: اجازه بده به حضور بانوان حرم بروم و روسياهى خود را نزد آنها اظهار كنم و از آنها پوزش بخواهم . امام حسين (علیه السلام ) اجازه داد. حر خود را نزديك خيام بانوان رساند و با سوزوگدازى كه از دل ريش ريش ‍ او برمى خاست ، ناله كنان عرض كرد: سلام بر شما اى دودمان نبوت ، منم آن كسى كه سر راه شما را گرفتم و شما را پريشان كردم ، اينك سخت پشيمان و روسياه هستم و براى عذرخواهى آمده ام و به سوى شما پناه آورده ام ، استدعا دارم مرا ببخشيد و نزد حضرت فاطمه زهرا (ع ) از من شكايت نكنيد.... سخنان حر بقدرى جانسوز بود، كه آتشى بر دل بانوان حرم زد، آنها صدا به گريه بلند كردند، حر وقتى آن وضع را ديد، از اسب پياده شد، در حالى كه دست به صورت مى زد و خاك بر سر مى ريخت و مى گفت : كاش پا و دستهايم شل بودند و سر راه شما را نمى گرفتم و شما را از مراجعت باز نمى داشتم ، واى بر من :. حر بسيار اظهار ندامت و پريشانى كرد، سرانجام بعضى از اهل خيام ، حر را تسلّى خاطر داد و براى او دعاى خير كرد و موجب آرامش خاطر او گرديد. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾
🔆خاك كربلا عايشه مى گويد: حضرت پيغمبر اكرم (صل الله علیه وآله و سلم )در حال وحى بودند كه حضرت حسين (علیه السلام ) وارد شد. و از پشت پيغمبر بالا رفت نشست و مشغول بازى شد. جبرئيل فرمود: اى محمّدامت تو بعد از تو فتنه بپا مى كنند و اين فرزندت را بعد از تو به قتل مى رسانند، آنگاه حضرت جبرئيل دست دراز كرد مقدارى خاك سفيد آورد و فرمود: در اين زمين فرزندت را مى كشند كه اسم آن طف است ، بعد وقتى كه حضرت جبرئيل (علیه السلام ) رفت . پيغمبر در حاليكه خاك در دست مباركشان بود با حالت گريه به طرف اصحابش (كه ابوبكر و عمر و حضرت امير المؤ منين و حذيفه و عمّار و ابوذر در ميان آنها بود) آمد. اصحاب عرض كردند: يارسول اللّه چرا گريه مى كنيد؟! حضرت فرمود: حضرت جبرئيل به من خبر داد كه فرزندم حسين بعد از من در زمين طّف كشته خواهد شد. و اين تربت را براى من آورد و خبر داد كه همان جا هم دفن مى گردد. 📚تاريخچه عزادارى ، 20 نقل شد اقناع اللائم على اقامة المات 30 ✾📚 @Dastan 📚✾
*ـ ↶📗🌱↷ * یک شکارچی، پرنده‌ای را به دام انداخت. پرنده گفت:«ای مرد بزرگوار! تو در طول زندگی خود گوشت گاو و گوسفند بسیار خورده‌ای و هیچ وقت سیر نشده‌ای. از خوردن بدن کوچک و ریز من هم سیر نمی‌شوی. اگر مرا آزاد کنی، سه پند ارزشمند به تو می‌دهم تا به سعادت و خوشبختی برسی. پند اول را در دستان تو می‌دهم. اگر آزادم کنی پند دوم را وقتی که روی بام خانه‌ات بنشینم به تو می‌دهم. پند سوم را وقتی که بر درخت بنشینم.» مرد قبول کرد. پرنده گفت: «پند اول اینکه سخن محال را از کسی باور مکن.»مرد بلافاصله او را آزاد کرد و پرنده بر سر بام نشست.   گفت پند دوم اینکه: «هرگز غم گذشته را مخور، برچیزی که از دست دادی حسرت مخور.»  پرنده روی شاخ درخت پرید و گفت : «ای بزرگوار! در شکم من یک مروارید گرانبها به وزن ده درم هست. ولی متاسفانه روزی و قسمت تو و فرزندانت نبود. و گرنه با آن ثروتمند و خوشبخت می‌شدی. »   مرد شکارچی از شنیدن این سخن بسیار ناراحت شد و آه و ناله‌اش بلند شد.   پرنده با خنده به او گفت: «مگر تو را نصیحت نکردم که بر گذشته افسوس نخور؟ آیا پند مرا نفهمیدی یا ناشنوا هستی؟ پند دوم این بود که سخن ناممکن را باور نکنی. ای ساده لوح ! همه ی وزن من سه درم بیشتر نیست، چگونه ممکن است که یک مروارید ده درمی در شکم من باشد؟»   مرد به خود آمد و گفت:«ای پرنده دانا پندهای تو بسیار گرانبهاست. پند سوم را هم به من بگو.» پرنده گفت : «آیا تو به آن دو پند قبلی عمل کردی که پند سوم را هم بگویم.» پند گفتن به فرد نادان خواب‌آلود مانند بذر پاشیدن در شوره‌زار است. مثنوی معنوی ✾📚 @Dastan 📚✾
🌻 خدا برایمان جز راحتی و آرامش چیزی نمی خواهد... ❌ این مائیم که رحمتشو از خودمون سلب میکنیم. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سرنوشت قاتل حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام مرة بن منقذ عبدی از یاران امیرالمومنین علیه‌السلام در جنگ جمل بود اما در جریان عاشورا در سپاهیان عمرسعد قرار گرفت و او را قاتل حضرت علی‌اکبر علیه‌اسلام می‌دانند که در زیارت عاشورا هم مورد لعن قرار گرفت. ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 نمک زندگی من، پسرم بود ولی/ نمک زندگیم را به زمین پاشیدن ▪️روضه حضرت علی اکبر علیه السلام از زبان استاد میرزامحمدی ✾📚 @Dastan 📚✾
🌷 🌷به عنوان جوشكار به منطقه رفته بـودم و بيـشتر در سـاخت قرارگـاه شركت داشتم. در مرحله سوم اعزام در منطقـه طلائيـه مـشغول خـاكريز زدن بوديم كه توسط بيسيم مطلع شديم بايد به عقـب برگـرديم. 🌷چـون بيسيمچى آخرين نفرى بود كه مى بايست منطقه را تـرك كنـد، مـن بـه همراه آقاى صادقى مسئول گروه و آقاى سيستانى بيسـيمچـى، جـزء آخـرين نفراتى بوديم كه منطقه را ترك مى كرديم. همين كه دور زديم، متوجه شديم يكى از بولدوزرها به طرف دشـمن در حال حركت است. هر چه او را صدا زديم، متوجه نشد. 🌷آقاى صادقى پياده شد و كلوخ كوچكى به سمت راننده پرت كـرد. كلـوخ بـه راننـده خورد و او سرش را برگرداند و متوجه علامت مـا شـد؛ دور زد و سـالم به عقب برگشت. نجات راننده بولدوزر قشنگترين خاطره اى است كه از زمان جنگ در ذهنم مانده. : رزمنده حسين خدامى ✾📚 @Dastan 📚✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥💥داستانی زیبا از عنایت امام حسین(علیه السلام) به یکی از زوار در پیاده‌روی اربعین ✾📚 @Dastan 📚✾
Tekyeh Koochik - Mohsen Chavoshi.mp3
10.6M
🛑🏴 محسن چاووشی از «تکیه‌ی کوچک»اش رونمایی کرد محرم امسال هم محسن چاووشی قطعه موسیقی دیگری را به نام «تکیه‌ی کوچک» منتشر کرد ✾📚 @Dastan 📚✾
هدایت شده از قاصدک
اِنَّ الٌحُسَین مِصٌباحُ الٌهُدی وَسَفینَهُ النَّجاه» ـ حسین چراغ هدایت و کشتی نجات است. به اطلاع برادران و خواهران دینی می رساند برای  برپایی مراسم  عزاداری اباعبدالله الحسین علیه‌السلام، نیاز به کمک داریم از شما تقاضا داریم به هر اندازه که میتوانید و نذر دارید ما را در این امر خدا پسندانه یاری فرمائید اجر شما با ارباب بی کفن 🏴 شماره کارت هیئت 👇
6037997750012768
بنام هیئت مذهبی غدیریه      •┈┈••✾••┈┈• 💠 @ghadiriyeh110 💠
🔆سخنان حماسى از امّ البنين (علیه السلام ) حضرت امّ البنين مادر حضرت عباس (علیه السلام ) است ، در جريان عاشورا در كربلا، چهار فرزند رشيد او بنامهاى عباس ، عون و عثمان و جعفر به شهادت رسيدند، هنگامى كه بشير به مدينه آمد و اخبار كربلا را به مردم مدينه رساند، وقتى به حضور امّ البنين رسيد، براى اينكه به تدريج او را از شهادت فرزندانش آگاه كند، فرزندان او را يكى يكى اسم برد، ام البنين در هر بار مى گفت : اى بشير، از حسين (ع ) چه خبر؟ فرزندانم و آنچه زير آسمان كبود است همه بفداى اباعبدالله الحسين (علیه السلام) باد، هنگامى كه بشير خبر شهادت امام حسين (ع ) را داد، ام البنين با آهى سوزان گفت : بندهاى دلم را گسستى آرى معرفت و امام شناسى آن بانوى بزرگوار در حدى بود كه در مورد چهار فرزندش ، چنين نگفت ولى در مورد رهبرش امام حسين (علیه السلام ) چنين فرمود. 📚داستان دوستان، جلد دوم، محمد محمدى اشتهاردى ✾📚 @Dastan 📚✾