#چگونہحرفزدنراازقرآنبیاموزیم!
°•دوازدہ ویژگۍ یڪ"سخنخوب" از دیدگاہ قرآنڪریم؛👌🏻🌱
۱. #آگاهانہ باشد. "لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ"
۲. #نرم باشد. "قَوْلاً لَّيِّناً" زبانمان تیغ نداشته باشد.
۳.حرفے ڪه مۍزنیم خودمان هم #عمل ڪنیم."لِمَ تَقُولُونَ ما لا تَفْعَلُونَ"
۴. #منصفانہ باشد."وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا"
۵.حرفمان مستند باشد."قَوْلًا سَدِيدًا" #منطقےحرفبزنیم.
۶.سادہ حرف بزنیم."قَوْلاً مَّیْسُورًا" پیچیدہ حرف زدن هنر نیست.
" #روانحرفبزنیم"
۷.ڪلام #رسا باشد." قَوْلاً بَلِیغًا"
۸. #زیبا باشد."قولوللناس حسنا"
۹. #بهترین ڪلمات را انتخاب ڪنیم. "یَقُولُ الَّتے هِیَ أحْسَن"
۱۰.سخن هایمان روح #معرفت و #جوانمردے داشتہ باشد.
"و قولوا لهم قولا معروفا"
۱۱.همدیگر را با #القابخوب صدا بزنیم. "قولاً كريماً"
۱۲.کمک کنیم تا درجامعہ #حرفهاۍپاڪ باب شود.
"هدوا الۍ الطّیب من القول"
#منطقےحرفبزنیم.
#رسا
#روانحرفبزنیم
#زیبا
#بهترین
#جوانمردے
#معرفت
#القابخوب
#حرفهاۍپاڪ
#شهـیدانه
#مؤثربودنمهمہ
#شهیدمصطفےصدرزاده...
#شهر
#گناه
#تقلبے
#براستیباخودچهڪردهایم
#ظاهر...
#یـــار
#سربــاریم...سربار
#سیدعلیــــ
#ثواب
#مشخصات
#امام_رضا
#منصفانہ
#عمل
#آگاهانہ
#نرم
#چگونہحرفزدنراازقرآنبیاموزیم
#بدترین
#كلام_ناب
#آیت_الله_شاه_آبادی
#آیه
#مهدی_جانم
#اللهمعجللولیکالفرج
#مهدی_جانم
#چالش
#شهید_دکتر_محمدعلی_رهنمون
#چجوری_بهش_بگم
#بی_تفاوت_نباشیم
#چجوری_بهش_بگم
#نماز
#پای_درس_استاد
#آیه_الله_حق_شناس
#چادرانه
#غیبت
#ماه_رمضان
#حدیث
#معصوم_پنجم
#آشنایی_با_معصومین
#خدای_مهربونم
#بیوگرافے
#حق_الناس
#بــاخــدادۅســٺبـــاݜیـــم
#خدا
#سربازی_برای_تو
#منتظر_ماه
#اندکیتأمل
#شهیدانه
#شهید
#کلامشهید
#کلاموحی
#شخصیت_خودتو_بساز
#فرهنگ_سازی
#السلام_ایها_غریب
#نماز_اول_وقت
#تاخیر_در_نماز_یعنی
#چادری_ها_فرشته_اند
#حجاب
#چادرانهــ
#الهم_عجل_لولیک_الفرج
#چادرانہ
#شهید_همت
#خدا_جونم
#چــــــــــــــــــــادر
#توشه_عقبا
#صــــلوات
#چادر
#حضرت
#دخترانه
#پشتکار
#تلاش
#حدیث_روز
#همت
#اݪسلامعلیڪیابقیةاللہ
#امام_هادی
#دختران_چادری
#شهید_حسینخرازی
#تلنگرانہ
#چـــادرانـہ
#چادریا_جاشون_اینجاست
#چادرمـ_را_عاشقمـ
#چـــادرانـہ
#چـــادرانھ
#اللهمعجــللولیڪالفــــرج
#نمازاولوقتیادتنࢪه
❤️ #نسیم_هدایت
💌 #قسمت_پانزدهم
✍🏼یکدفعه گفتن #مهمان داریم اونهم مهمونهایی که من باید تو خونه بودم
#خانواده آقا مصطفی بودن زنداداشش بود با خواهرشون اومده بودن خونه ما ای خدا من #عادت نکردم کلاسم رو تعطیل کنم خوب چیکار کنم که برم هر کاری کردم نشد و کلاسم رو تعطیل کردم نتونستم برم دیگه بیخیال شدم و نشستم...
😌 همه خانوادش منو دوست داشتن
زنداداش آقا مصطفی هم برام کادو گرفته بود منم که #عاشق کادو اما اینبار بازش نکردم که نکنه بازم مثل قبل خیت بشم
اینکه خانواده آقا مصطفی انقد با من خوب بودن به خاطر من نبود به خاطر #خوبی خود آقا مصطفی بود خیلی #مرد_نازنینی بود....
😍مهمونا رفتن و من هم #کادو رو باز کردم بازم یه لباس #خوشکل بود
چقد لباسهام زیاد شده بودن دیگه داشت از حد میگذشت یه بار هم آقا مصطفی یه پارچه خیلی خیلی قشنگ بهم کادو داد منم یه ادکلن بهش دادم...
خلاصه #دوران_نامزدی میگذشت خیلی وقتها که با خودم فکر میکردم... یاد شعری که نوشته بود می افتادم و ناراحت میشدم و میگفتم یعنی منظورش چیه...؟
یه روز که میخواستم برم #مدرسه اون هفته شیفت بعداز ظهر بودم گفت که باهام کار داره منم رفتم و گفتم بله بفرمایید
یکم در هم بود و ناراحت نمیتونست حرف بزنه غمگین بود گفتم چیه که انقدر ناراحت هستی در یک کلمه حرفش رو زد گفت که باید برم...
😳وقت خداحافظیه...
😭منم بی مهابا #گریه کردم و گریه کردم و گریه کردم هیچ حرفی نزدم فقط گریه کردم گفت زود باش بریم مدرسه دیر میشه
منم خودم رو آماده کردم هیچ کس نمیدونست که چرا گریه میکنم مادرم فکر میکرد که با هم #دعوا کردیم
نمیدونست دخترش داره تنها میشه
توی مدرسه نتونستم درس بخونم انقدر گریه کردم که فشارم اومده بود پایین به #مادرم زنگ زدن بیا دنبالش اونم اومد و رفتیم دکتر فشارم اومده بود روی هفت
مادرم دلیلش رو پرسید اما من هیچی نگفتم رفتم خونه...
خدایا بین #عمل و #حرف خیلی فاصله زیاده اما من پای #وعده ام هستم و هیچی نمیگم و این هدف خودم بوده...
شبش آقا مصطفی اومد خونمون به مادرم گفتم بهش چیزی نگی گفت باشه اما باهاش حرف میزنم ببینم چی شده همینکه اومد تو مادرم سوال پیچش کرد چی شده چرا باهم دعوا کردید؟
دعوا کردن خوبه و #خاطره میشه واسه آدم ولی #آشتی کنونش بهترین خاطره هاست و از این حرفا...
☹️اونم بیچاره #هنگ کرده بود که خدایا چی شده یک کلمه هم متوجه نمیشد...
مادرم رو صدا کردم که دیگه دست از سر اون بیچاره بر داره مادرم هم اومد گفت چیه بزار باهاش حرف بزنم ببینم چی شده تو که هیچی نمیگی
گفتم ولش کن بابا #ناراحتی من که به اون ربط نداره خودم حوصله ندارم
گفت آره کاملا مشخصه به اون ربط نداره هر دو تون مثل داغ دیده ها شدید
آقا مصطفی که نشست هیچ حرفی نزد پدرم گفت مصطفی جان چیزی شده؟ مشکلی پیش اومده؟ اما چیزی نگفت گفت نه هیچ #مشکلی پیش نیومده...
😔منم که فقط میتونستم #نگاهش کنم دیگه هیچ حرفی نمیتونستم بزنم
چایی آوردم و یکم میوه آوردم
همه به ما #نگاه میکردن که اینا چشون شده چرا اینجوری رفتار میکنن،
بعد از خوردن #میوه یکم نشست و بعد گفت میخوام برم...
منم از جام بلند شدم که روانه اش کنم
از همه خداحافظی کرد و توی راه پله ایستاد و گفت امشب وسایلم رو #آماده میکنم نتونست چیزی بگه حتی نتونست خداحافظی کنه رفت...
😔انقدر #ناراحت بودم که منم رفتم اون اتاق و #گریه کردم اون شب اصلا خوابم نبرد از شدت ناراحتی با خودم میگفتم خدایا الان چیکار کنم ؟ صبح شد و منم چشمام پف کرده بود...
✍🏼 #ادامه_دارد... ان شاءالله
01 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.34M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه اول
* گفتگو با راوی کتاب شنود با نام مستعار «صادق»
* بیان مطالب کتاب شنود بدون سانسور
* درخواست راوی برای بیان حقایق ناگفته
* چرا گفتگو تصویری نشد؟
* روشن شدن زوایای وسیعی از عالم شیاطین
* تصاویر عجیب شیاطین
* اجناس مختلف شیاطین
* چه شد که تصمیم به نشر حقایق گرفتم؟
* شروع داستان ...
* بیماری که تجربه ام را رقم می زد.
* گردابی که از جنس نور بود.
* صدای نفسم را نمی شنیدم.
* حضور اجدادم را حس می کردم.
* پیرمردی که بسیار نورانی و با جذبه بود.
* علاقه شدید واشتیاق دو طرفه به فرشته مرگ
*چه شد که مشتاق مرگ شدم؟
* اعمالی که به آن تکیه کرده بودم.
* جلوه نفس لوامه
⏰ مدت زمان:۴۰:۰۵
#شیطان
#مرگ
#عمل
دختران چادری🌹
👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@DokhtaranehChadoory
02 Mostanade Soti Shonood (1401-03-05).mp3
16.23M
🔈#مستند_صوتی_شنود
📣 جلسه دوم
* ادامه داستان....
* عنایتی که در کودکی شامل حالم شد
* نذر مادرم
* نیاتی که داشتم را می دیدم.
* ارزش هر عمل را نشانم می دادند
* احساس بر شکستگی به من دست می داد
* صفر هایی که در کارنامه عمل ردیف می شد
* اعمالی که فکرش را نمی کردم ارزشمند باشد را از من خریدند.
* نظام اعمال وملکوت آن را می دیدم.
* عنایتی که حضرت زهرا سلام الله علیها به من کردند
* جانی که حفظ کردم، جانم حفظ شد.
* ماجرای همسرم واتفاق عجیبی که افتاد
* هیچ عمل خالصی نداشتم
* مثالی جالب برای عمل خالصانه
* شرمندگی که سراسر وجودم را فرا گرفته بود.
* دغدغه ای که خدا از من خرید.
* اگر دوست داشته باشی امام زمان را یاری کنی، در زمره ی یاران حضرتی.
* چه شد که برگشتم.
⏰ مدت زمان: ۳۹:۵۹
#نیت
#عمل
#امام_زمان
دختران چادری🌹
@DokhtaranehChadoory
👆👆👆👆👆👆👆👆👆