eitaa logo
حاج نقی ولدی
1.4هزار دنبال‌کننده
125 عکس
232 ویدیو
0 فایل
شرح حالات فخرالائمه، یگانه ی دوران ها، ولی خدا حاج نقی ولدی، گریه کن بی نظیر حضرت اباعبدالله الحسین سلام الله علیه https://zil.ink/haj_naghi_valadi
مشاهده در ایتا
دانلود
زراره گوید: شنیدم امام صادق علیه السلام فرمود: چون رسول خدا صلی الله علیه و آله در حجة‌ الوداع عزم مکه کرد و پس از انجام مناسک از آن خارج گشت، جبرئیل در میان راه نزد وی آمده و گفت: «ای رسول خدا! خداوند متعال به تو سلام می رساند و سپس این آیه را خواند: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ. پس پیامبر فرمود: «ای جبرئیل! مردم نو مسلمانند، بیم آن دارم که پریشان فکر شوند و سرپیچی کنند.» پس جبرئیل به جایگاه خود بازگشت و روز بعد بر وی نازل گردید و گفت: یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ. پیامبر فرمود: ای جبرئیل! بیم آن دارم که صحابه ام با من مخالفت کنند. پس جبرئیل به آسمان رفت و روز سوم نزد آن حضرت بازگشت که رسول خدا در مکانی بود که آن را غدیر خمّ می گفتند، پس به آن حضرت گفت: بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ الله یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ. چون رسول خدا این آیه را شنید، به مردم فرمود: شتر مرا بخوابانید که به خدا سوگند تا پیام و رسالت پروردگارم را ابلاغ نکنم، این مکان را ترک نخواهم کرد. آن گاه امر فرمود تا منبری از جهاز شتران برای وی درست کنند. پس از آن بالا رفته و علی علیه السلام را نیز با خود بالا برد و بر پای ایستاده و خطبه ای بلیغ ایراد فرمود و در آن هم موعظه فرمود و هم از بدی منع نمود و در پایان سخنش فرمود: «ای مردم! آیا من سزاوارتر از شما به خودتان نیستم؟» گفتند: «بلی ای رسول خدا!» پس فرمود: «برخیز ای علی!»، علی برخاست، آن گاه پیامبر دست وی را گرفته و بالا برد تا جایی که سفیدی زیر بغل هر دو نمایان شد، پس فرمود: «بدانید و آگاه باشید که هر کس من مولای او بوده ام، اینک این علی مولای اوست. خداوندا! دوست بدار دوستدارش را و دشمن بدار هر که با وی دشمنی کند و یاری رسان آن که یاری اش نماید و خوار و ذلیل کن آن که او را واگذارد.» پس از منبر پایین آمده و صحابه ایشان نزد امیرالمؤمنین آمده و ولایت را به وی تبریک گفتند. و اولین شخصی که به وی تبریک گفت، عمر بن‌ خطاب لعنة الله علیهما بود، که گفت: «ای علی! اینک مولای من و مولای هر مرد و زن مؤمن شدی.» سپس جبرئیل این آیه را نازل فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً». بحارالأنوار ج ۳۷ ص ۱۶۵
شبی در عالم رؤیا، حاج آقا ولدی را با لباسی آراسته، در حالی که کنار درِ منزلشان ایستاده بودند، زیارت کردم. در عالم خواب به نظرم آمد که ایشان منتظر کسی هستند. از ایشان سؤال کردم: آقا جان! منتظر کسی هستید؟ ایشان فرمودند: چند روز است که منتظر شما هستم تا بیایی. سپس با لطفی پدرانه مرا به داخل منزل دعوت کردند. پس از آنکه از خواب بیدار شدم، به گمانم رسید که این رؤیا، صادقه است و بی درنگ و بدون تماس قبلی، خود را از اصفهان به همدان رساندم. وقتی به همدان رسیدم ساعت حدود ۳ نیمه شب بود. به محض ورودم به بن بستی که منزل حاج آقا، در انتهای آن قرار داشت، مشاهده کردم که خود ایشان با پوشش کامل، درِ منزل را باز کردند. وقتی بن بست را طی کردم و به محضرشان مشرف شدم، عرض کردم: شرمنده ام که باعث زحمت شدم. این وقت شب جایی تشریف می برید؟! ایشان با لبخندی که انگار از همه چیز خبر دارند، فرمودند: چند روز است که منتظر شما هستم و حقیر را به داخل منزل راهنمایی کردند.
حاج آقا ولدی می فرمودند: مأموریت یافتم تا از خانواده ای که در شهری دور زندگی می کردند و به دلیل شدت محبت به حضرت سید الشهداء علیه السلام مورد توجه و عنایت حضرت بودند، اما به اشتباه دچار فریب فرقهٔ ضالهٔ صوفیه شده بودند، دستگیری نمایم و ایشان را از ضلالت این فرقهٔ گمراه و گمراه کننده نجات دهم. با خانواده ام خداحافظی کردم و عازم آن شهر شدم. آن خانواده همگی به خانقاه می رفتند. مدت شش ماه با آنها به خانقاه رفتم تا با ایشان دوستی کرده و ایشان را دستگیری نمایم و سرانجام موفق شدم.
سال ها پیش وقتی که دو عاشق دل سوخته و شیدای اهل بیت، حاج آقا ولدی و حاج آقا فخر تهرانی با هم به زیارت حضرت سلطان السلاطین، علی بن موسی الرضا علیه آلاف التحیة و الثناء مشرف می شوند، شوق زیارت و معرفت به حق آن حضرت، چنان آن ها را از خود بی خود و سرمست می نماید که در نهایت خضوع و خشوع و ادب، از میدان طبرسی تا صحن انقلاب را با سر و پای برهنه و به صورت سینه خیز، خود را به سمت حرم مطهر رضوی می کشانند و این مسیر طولانی را با آن سن و سال در مدت بیش از چهار ساعت طی می نمایند. مردم از دیدن حالات آن ها دگرگون شده و از ترحم بر آن ها می گریستند و بر سرشان صدقه می ریختند اما آن ها مست از شوق لقاء امام رئوف و بی اعتنا به رفتار مردم، با همین حالت به حرم مطهر مشرف می شوند. ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت کار چراغ خلوتیان باز درگرفت آن شمع سرگرفته دگر چهره برفروخت وین پیر سالخورده جوانی ز سر گرفت آن عشوه داد عشق که مفتی ز ره برفت وان لطف کرد دوست که دشمن حذر گرفت زنهار از آن عبارت شیرین دلفریب گویی که پسته تو سخن در شکر گرفت بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود عیسی دمی خدا بفرستاد و برگرفت هر سرو قد که بر مه و خور حسن می‌فروخت چون تو درآمدی پی کاری دگر گرفت زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست کوته نظر ببین که سخن مختصر گرفت حافظ تو این سخن ز که آموختی که بخت تعویذ کرد شعر تو را و به زر گرفت
9.46M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عاقبت به خیر روضه آن روز که به داغ غمت مبتلا شدیم دل خون‌تر از شقایق دشت بلا شدیم ما یادمان که نیست ولی راستی حسین با درد غربت تو کجا آشنا شدیم ممنون از اینکه آمدی آقای ما شدی ممنون از اینکه نوکر این خانه ما شدیم شکر خدا که فاطمه ما را خریده است شکر خدا که خرج بساط شما شدیم عزت سرای ماست عزا خانۀ شما با گریه بر تو بود عزیز خدا شدیم ما را خدا به عشق تو می‌بخشد عاقبت ما عاقبت به خیر تو در روضه‌ها شدیم مصطفیٰ متولّی
شخصی از محضر مبارک حاج آقا ولدی سؤال کرد: شما چگونه به حرم حضرت رضا سلام الله علیه جهت زیارت مشرف می شوید؟ ایشان فرمودند: همان گونه که بی بی جان حضرت زینب سلام الله علیها به حرم مشرف می شوند. آن شخص پرسید: بی بی جان حضرت زینب سلام الله علیها چگونه به حرم مشرف می شوند؟ حاج آقا ولدی فرمودند: علیا مخدره زینب کبری سلام الله علیها از باب الجواد وارد می‌شوند و به صحن آزادی که پایین پای مبارک حضرت است می روند؛ سنگ فرش ورودی صحن را بوسیده و در آنجا نماز می خوانند؛ سپس به صحن انقلاب مشرف می شوند و در پشت پنجره فولاد توقف می فرمایند و دعا و حاجات خود را از محضر حضرت رضا صلوات الله علیه مسئلت می نمایند. و هرگاه خواستند به روضهٔ منوره مشرف شوند، از صحن پایین پای مبارک وارد بر روضهٔ منوره می شوند.
21.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عقل بشر از درک تو مات است، حسین نام تو کلید مشکلات است، حسین در شأن تو این بس که رسول اکرم فرمود: سفینة النجاة است، حسین مهدی آصفی
حاج آقا ولدی هر ساله از اول محرم تا سوم عاشورا به مدت ۱۳ روز از اذان صبح تا اذان ظهر در منزل محقرشان مجلس اقامه عزا و روضه خوانی بر پا می کردند. بر روی سماور این شعر دیده می شد: این طرفه سماور که به خود تاب دهد می پیچد و از دو دیده سیلاب دهد در ماتم بی دستی عباس علی سقای حسینیه شده آب دهد می فرمودند: چایی روضه فقط باید به نیابت دو دستان مبارک و قلم شدهٔ حضرت اباالفضل العباس علیه السلام درست شود.
2.4M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حی علی الحسین به رفتن شتاب کن بالی بزن مسافر و خرق حجاب کن یک عمر زیر بال و پرت را گرفته اند ای مرغک همیشهٔ مادر شتاب کن در آسمان کرببلا چشمهٔ صفاست با زمزم دو دیده، تمنای آب کن آن سو خیام حضرت مهتاب روشن است با بال خون گرفته برو دق باب کن گرد وجود شمع حسینند عاشقان پروانه ام! به دور سرش انقلاب کن وقتی به بال حضرت شمعش پرت گرفت با بال عاشقانه بیا اقتراب کن محمد جواد عسکری
هرگاه نام مبارک حضرت صاحب الزمان صلوات الله علیه برده می شد، حاج آقا ولدی با صدایی جانسوز می فرمودند: ای غریب تر از همه کس... ای مظلوم تر از همه کس... ای تنهاتر از همه کس... و مدتی از سوز دل می گریستند.
17.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امام مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف در زيارت ناحيه مقدّسه می فرمایند: لَأَندُبَنَّکَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَماً. هر صبح و شام بر تو گريه و شيون مى كنم و در مصيبت تو به جاى اشک، خون مى گريم. ای داغدار اصلی این روضه ها بیا صاحب عزای ماتم کرب و بلا بیا تنها امید خلق جهان یابن فاطمه ای منتهای آرزوی اولیاء بیا بالا گرفته ایم برایت دو دست را ای مرد مستجاب قنوت و دعا بیا فهمیده ایم با همه دنیا غریبه ای دیگر به جان مادرت ای آشنا بیا از هیچکس به جز تو نداریم انتظار بر دستهای توست فقط چشم ما بیا... محمود ژولیده