مسیحا نفس_ قسمت چهارم
مادری که پسرش دچار بیماری شدید روانی شده بود، نزد همسر آقای نائینی که از فرهنگیان محترم هستند، گریه و زاری می کند و از اوضاع وخیم فرزندش و این که همهٔ راه های درمان بدون نتیجه مانده است، شکایت می کند.
همسر آقای نائینی، دلش به حال پریشانی این مادر می سوزد و با همان میزان معرفتی که نسبت به حاج آقا ولدی به دست آورده است، می گوید: «من یک جایی را به شما می گویم که بروید. می گویند هر کس هفت قدم در آن کوچه بردارد شفا می یابد. شما این راه را هم امتحان کن. ضرری ندارد.» آن خانم می گوید: «بگویید کجاست تا همین الان بروم.» ایشان می گویند: «طرفِ خیابان دوازده متری سنگ شیر است ولی اسم کوچه را نمی دانم. وقتی رفتم خانه، از شوهرم می پرسم و به شما می گویم.»
ایشان وقتی به خانه می آیند، جریان را تعریف می کنند و اسم کوچهٔ حاج آقا را می پرسند، آقای نایینی می گویند: «اگر حاج آقا بفهمند، عصبانی می شوند. مگر نمی دانید که حاج آقا از این چیزها بدشان می آید؟!» ایشان هم می گویند: «پس چیزی نمی گویم و آدرس کوچه را نمی دهم.»
آن خانم که می بیند از ایشان خبری نشد، خودش تماس می گیرد و اسم کوچه را می پرسد. ایشان هم می گویند: «اسم کوچه شان را نمی دانم. ولی در خیابان دوازده متری سنگ شیر است.»
آن خانم و بچه اش حرکت می کنند و به آن خیابان می رسند. مسیر را تا انتها پیاده می روند و سپس شروع می کنند همان مسیر را برگردند. ناگهان پسر توقف می کند و می گوید: «مامان! این کوچه است!» مادر می گوید: «از کجا می دانی همین کوچه است؟!» پسر می گوید: « یک نفر من را صدا می زند و می گوید بیا این جا.» مادر می گوید: «آخر کدام در را برویم بزنیم؟» پسر جواب می دهد: «آن دری که روبروی ما است.» آن ها هم می روند و در را می زنند. حاج آقا ولدی و حاج خانم می آیند بیرون. آن خانم مشکلات پسرش را برای حاج آقا شرح می دهد و حاج آقا برای او دعا می کنند و سیبی را به بچه می دهند تا میل کند.
حاج خانم به آن خانم می گویند: «إن شاء الله پسرتان خوب می شود. آن وقت خبر سلامتیش را به ما بدهید.» آن خانم هم که می خواسته زرنگی کند می گوید: «من که شماره تلفن شما را ندارم تا خبر سلامتی را به شما بدهم.» حاج آقا ولدی هم با کنایه می گویند: «بروید به آن کسی که به شما آدرس داد، بگویید شماره تلفن را هم بدهد.»
آن بچه شفا پیدا میکند و خانم آقای نایینی هم که کلام حاج آقا به گوششان رسیده است از ترس این که حاج آقا از کار ایشان ناراحت شده باشند تا مدتی جلوی حاج آقا ظاهر نمی شوند.
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
36.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت پنجم
بیستم اسفند سال ۱۳۹۹، علی رضا، پسر بزرگ آقای نائینی همراه با همسر و فرزندش تصادف می کنند و ماشینی به آن ها می زند. اما حال خودش وخیم است و دچار خونریزی شدید مغزی شده است. داستان شفاء یافتن او را از زبان آقای نائینی می شنویم. این در حالی است که از رحلت ظاهری حاج آقا ولدی، پنج سال می گذشت...
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#شفاء
#مسیحا_نفس
#یگانه_دوران_ها
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#حاج_مهدی_گدازگر
#حاج_بهرام_نایینی
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
47.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت ششم
«من یک سفر دور و درازی در پیش دارم.»
«من می خواهم بروم.»
آقای نائینی و همسرشان، مهمانِ حاج آقا ولدی و حاج خانم بودند. صحبت دربارهٔ سوریه رفتنِ آقای نائینی بود. حاج آقا ولدی فرمودند: «من هم می آیم. با هم می رویم.» حاج خانم گفتند: «پس من و خانم آقای نائینی هم می آییم. آن جا کسی که کفش رزمندگان را جفت کند، نمی خواهید؟» در این هنگام، حاج آقا رو کردند به خانم نائینی و فرمودند: «شما به این حاج خانم من حالی کنید که من یک سفر دور و درازی در پیش دارم. من می خواهم بروم.»
حاج خانم گفتند: «از این حرف ها نزنید. این چه حرفی هست که شما می زنید.» خانم نائینی گفتند: «حاج آقا! چرا حاج خانم را اذیت می کنید.» حاج آقا فرمودند: «نه دختر جان! واقعیت است. حاج خانم باید یاد بگیرد تنها باشد. باید تنهایی را یاد بگیرد.» بعد رو کردند به حاج خانم و فرمودند: «این دو نفر را می بینی. این دو نفر را می بینی که این جا نشسته اند. این دو نفر، اولین کسانی هستند که بدن من را از این خانه بیرون می برند.»
چند روز بعد، آن چه حاج آقا فرموده بودند، دقیقاً اتفاق افتاد...
دوش، وقتِ سَحَر از غصّه نجاتم دادند
واندر آن ظلمتِ شب، آبِ حیاتم دادند
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#مسیحا_نفس
#یگانه_دوران ها
#آب_حیات
#شمشیر_دودم
#مسافر_غریب
#جاذبه
#دافعه
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#مجتبی_گدازگر
#عمو_اکبر
#اکبر_امیرپور
#حاج_بهرام_نایینی
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
22.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت هفتم
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به، که طاقت شوقت نیاوریم
روی ار به روی ما نکنی، حکم از آن توست
بازآ که روی در قدمانت بگستریم
ما را سریست با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سر برود هم بر آن سریم
گفتی ز خاک بیشترند اهل عشق من
از خاک بیشتر نه، که از خاک کمتریم
ما با توایم و با تو نهایم اینت بلعجب
در حلقهایم با تو و چون حلقه بر دریم
نه بوی مهر میشنویم از تو ای عجب
نه روی آن که مهر دگر کس بپروریم
از دشمنان برند شکایت به دوستان
چون دوست دشمن است شکایت کجا بریم
ما خود نمیرویم دوان در قفای کس
آن میبرد که ما به کمند وی اندریم
سعدی تو کیستی که در این حلقهٔ کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغریم
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#مسیحا_نفس
#اسوه_اخلاق
#جذّاب
#پر_هیبت
#جمال
#جلال
#جاذبه
#دافعه
#زهد
#عبادت
#مهمان_نوازی
#جمع_اضداد
#یگانه_دوران ها
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#آیت_الله_العظمی_بهجت
#علامه_حسن_زاده
#آقا_فخر
#حاج_آقا_فخر_تهرانی
#حاج_بهرام_نایینی
#حدیث_کساء
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
16.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت هشتم
دیده ات بارانی
سینه ات طوفانی
غربتت بی پایان
بین مردم، اما
دل تو جای دگر
حاضری و غائب
دور از مردم پست
روضه ها را دیدی
نه، چشیدی آن را
وارث زهرایی
روز و شب، ناله و اشک
بیت الاحزان بودی
اسوه ات فاطمه بود
آری، آن مظلومه
تو را می خواند:
آه! ای ولدی!
آه! ای ولدی!
#حضرت_زهراء_سلام_الله_علیها
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#جگر_سوخته
#سوز_دل
#روضه
#گریه
#اشک
#عبادت
#سجده_طولانی
#مسیحا_نفس
#یگانه_دوران ها
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#حاج_بهرام_نایینی
#عشق_بازی_کار_هر_شیاد_نیست
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
12.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت نهم
در حلقهٔ درویش، ندیدیم صفایی
در صومعه، از او نشنیدم ندایی
در مدرسه، از دوست نخواندیم کتابی
در مأذنه، از یار ندیدیم صدایی
در جمع کتب، هیچ حجابی ندریدیم
در درس صحف، راه نبردیم به جایی
در بتکده، عُمری به بطالت گذراندیم
در جمع حریفان، نه دوائی و نه دائی
در جرگهٔ عشّاق روم، بلکه بیابم
از گلشن دلدار، نسیمی، رد پایی
این ما و منی، جمله ز عقل است و عقال است
در خلوت مستان، نه منی هست و نه مایی
سید روح الله موسوی خمینی رحمة الله علیه
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#چشم_بینا
#کتمان
#گمنام
#جاذبه
#دافعه
#مسیحا_نفس
#یگانه_دوران ها
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#علامه_حسن_زاده
#آیت_الله_احدی
#حاج_بهرام_نایینی
@ahadi.ir
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
27.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت دهم
وقتی حاج آقا ولدی، آقای نائینی را پذیرفتند و به ایشان اجازهٔ نزدیک شدن دادند، به مقداری که صلاح می دانستند به ایشان اطلاعاتی دادند که نشان می داد شناخت کاملی نسبت به آقای نائینی دارند. به ایشان گفتند که پدرشان چه کسی بوده است. اجداد ایشان را تا چند نسل فرمودند. این که با چه کسانی رفاقت داشته اند را بیان کردند و ...
آقای نائینی در کمال تعجب دیدند که حاج آقا ولدی همه چیز را دربارهٔ ایشان می دانند.
چیزهایی را که ایشان فراموش کرده بودند، حاج آقا می دانستند.
چیزهایی را جز خود ایشان کسی از آن ها اطلاع نداشت، حاج آقا می دانستند.
حتی چیزهایی را که خود ایشان دربارهٔ خودشان نمی دانستند، حاج آقا می دانستند!
به مرور آقای نائینی دریافتند که حاج آقا ولدی نسبت به همه چیز، احاطه و اشراف کامل دارند و همه چیز را می بینند و می دانند و حتی قبل از وقایع، از وقوع آن ها آگاهی دارند.
وقتی برای آقای نائینی مشکلات خانوادگی پیش می آمد که کسی از آن خبر نداشت، حاج آقا ولدی با پند و نصیحت و اعمال ولایت، دشواری ها را بر طرف می فرمودند.
من در این بادیه صاحب نظری میجویم
راه گم کردهام و راهبری میجویم
از ورق پارهٔ عرفان، خبری حاصل نیست
از نهان خانهٔ رندان، خبری میجویم...
#امام_رضا_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#چشم_بینا
#کتمان
#تواضع
#گمنام
#مظلوم ترین
#جاذبه
#دافعه
#مسیحا_نفس
#یگانه_دوران ها
#مکتب_اهل_بیت
#حاج_مهدی_گدازگر
#حاج_بهرام_نایینی
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
18.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مسیحا نفس_ قسمت یازدهم
دل تو آینه بود
هیچ زنگار نداشت
غیر محبوب در آن
هیچ کس راه نداشت
مخزن سرّ خدا
مهبط علم و سروش
جایگاه رحمت
چشمهٔ حکمت بود
قلبت از جنس بلور
نور حق کرده ظهور
با نگاه و سخن و رفتارت
با سکوت و بارش بسیارت
داده ای درس ادب
زیر این چرخ کبود
همتی چون تو نبود
بادیه پیمودی
راه را بنمودی
جام لبریز و پیاپی را
تو ز دست ساقی
از منبع آن نوشیدی
آب سرچشمه که پاک است و زلال
تیرگی در آن نیست
سیره ات فطرت بود
هیچ تزویر نداشت
با خود و خالق و خلق
صدق بودی و صفا
گر چه بین مردم
ناشناسی اما
طوبیٰ للغرباء
همهٔ اهل سماء
می شناسند تو را
پرورش یافتهٔ زهرایی
ربّ تو فاطمه بود
کیستی مرد بزرگ؟!
پرده بردار ز خورشید پس ابر و بگو:
کیستی ای ولدی؟!
#شمس_الشموس
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#چشم_بینا
#کتمان
#مسیحا_نفس
#یگانه_دوران_ها
#مکتب_اهل_بیت
#سيد_مير_بابا_سيدی
#روستای_زو
#شیروان
#حاج_آقا_انصاری
#همدان
#تشنگان_کوثر
#حاج_بهرام_نایینی
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
36.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
یا حبیب و یا طبیب...
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
آیا بُوَد که گوشهٔ چشمی به ما کنند
برنامهٔ به وقت سلام و شبکهٔ جهانی بیت العباس علیه السلام، مصاحبه ای با آقای سید مهدی امیر حسینی که از افراد فعال و پرتلاش در امور خیر و در هیئت داری و نوکری سید الشهداء علیه السلام و از ذاکران اهل بیت هستند، در کربلای معلّی انجام داد که با عنوان «کار خیر تمیز و بدون آفت از زبان یک خیّر جوان ولی با تجربه» انتشار پیدا کرد. ایشان در بخشی از این مصاحبه، در جواب به یکی از سؤالات مجری برنامه، ماجرای لطف و عنایت شگرفی که حاج آقا ولدی تنها با یک نگاه در حق ایشان مرحمت کردند را بیان می کنند.
آن چه مشاهده می کنید این قسمت از مصاحبه می باشد.
کرشمهٔ تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد
#امام_حسین_علیه_السلام
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#علم_حقیقی
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#هدایت_تکوینی
#صاحب_نفس
#صاحب_نظر
#نگاه_نافذ
#روضه
#گریه
#بکاء
#تربت
#بوی_کربلا
#نور
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#ادب
#سید_جواد_ذاکر
#حاج_اسد_الله_صفا
#حاج_آقا_صفا
#فداییان_اسلام
#شیخ_رجبعلی_خیاط
#سید_مهدی_امیرحسینی
#فطرس
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
37.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهریار باوفا_ قسمت اول
سخنان یکی از علماء و خطبای محترم همدان را که مایل نبودند تصویرشان پخش شود می شنوید.
یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد؟
دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد؟
آب حیوان تیره گون شد خضر فَرُّخ پِی کجاست؟
خون چکید از شاخِ گل بادِ بهاران را چه شد؟
کس نمیگوید که یاری داشت حقّ دوستی
حق شناسان را چه حال افتاد یاران را چه شد؟
لعلی از کانِ مُروّت برنیامد سالهاست
تابش خورشید و سعی باد و باران را چه شد؟
شهرِ یاران بود و خاکِ مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد؟
گویِ توفیق و کرامت در میان افکندهاند
کس به میدان در نمیآید سواران را چه شد؟
صد هزاران گل شکفت و بانگِ مرغی برنخاست
عندلیبان را چه پیش آمد هَزاران را چه شد؟
زهره سازی خوش نمیسازد مگر عودش بسوخت؟
کس ندارد ذوقِ مستی میگساران را چه شد؟
حافظ اسرارِ الهی کَس نمیداند، خموش
از که میپرسی که دورِ روزگاران را چه شد؟
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#جگر_سوخته
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#کتوم
#ادب
#چشم_بینا
#نگاه_نافذ
#شهریار_باوفا
#یگانه_دوران_ها
#مکتب_اهل_بیت
#تشنگان_کوثر
#آیت_الله_العظمی_بهجت
#آیت_الله_العظمی_صافی_گلپایگانی
#آیت_الله_سید_محمود_مجتهدی_سیستانی
#آیت_الله_تألهی
#آیت_الله_کشمیری
#آقا_فخر
#حاج_آقا_فخر_تهرانی
#سادات_موسوی
#حاج_اسماعیل_دولابی
#کربلایی_احمد_تهرانی
#حاج_محمد_رضا_الطافی_نشاط
#لحاف_دوز
#حاج_آقا_شایسته
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi
14.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهریار باوفا_ قسمت دوم
سخنان یکی از علماء و خطبای محترم همدان را که مایل نبودند تصویرشان پخش شود می شنوید.
زان یار دلنوازم شکریست با شکایت
گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت
بی مزد بود و منت هر خدمتی که کردم
یا رب مباد کس را مخدوم بی عنایت
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس
گویی ولی شناسان رفتند از این ولایت
در زلف چون کمندش ای دل مپیچ کانجا
سرها بریده بینی بی جرم و بی جنایت
چشمت به غمزه ما را خون خورد و میپسندی
جانا روا نباشد خونریز را حمایت
در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
از گوشهای برون آی ای کوکب هدایت
از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود
زنهار از این بیابان وین راه بینهایت
ای آفتاب خوبان میجوشد اندرونم
یک ساعتم بگنجان در سایه عنایت
این راه را نهایت صورت کجا توان بست
کش صد هزار منزل بیش است در بدایت
هر چند بردی آبم روی از درت نتابم
جور از حبیب خوشتر کز مدعی رعایت
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
#ولدی
#حاج_نقی_ولدی
#حاج_آقا_ولدی
#ولی_خدا
#جگر_سوخته
#علم_حقیقی
#علم_حضوری
#ولایت_تکوینی
#ولایت_کلیه
#ادب
#لطافت
#وفای_به_عهد
#نگاه_نافذ
#رشید
#خوش_تیپ
#جمع_اضداد
#شهریار_باوفا
https://zil.ink/haj_naghi_valadi
https://eitaa.com/Haj_Naghi_Valadi