۱ آبانماه ، سالروز شهادت آیه الله سید مصطفی خمینی 🥀
#کلام_امام
🗓شهادت مجتهد مجاهد آیةالله مصطفی خمینی ره
💠 #امام_خامنهای :
حاج آقا مصطفی نشان داد که از لحاظ جنس و فلزّ شخصیّتی، نسخهی دوّم خود امام است، انصافا حاج آقا مصطفیٰ یک انسان ممتازی بود؛ پسر کسی مثل امام خمینی بود خب ایشان در قم معروف بودند؛ چه قبل از مرجعیّت امام، چه زمان مرجعیّت اما یک ذرّه نشانههای آقازادگی در حاجآقا مصطفیٰ نبود. حاجآقا مصطفیٰ، شجاعت او بود؛ یعنی واقعاً اینکه امام فرمودند که امید آینده اسلام بود، این بخاطر جامعیت این آدم بود؛ هم از لحاظ علمی، هم از لحاظ تهذیب نفْس و مراقبت از نفْس، و هم از لحاظ شجاعت چراکه یک مرجع که بخواهد مرجع امور مردم قرار بگیرد، باید شجاعت داشته باشد؛ باید بتواند مسائل جامعه را بفهمد؛ و آنجایی که لازم است اقدام کند، اقدام کند، انصافاً آقای حاجآقا مصطفی اینجور بود؛ ایشان شخصیّت برجستهای بود! ۹۶/۷/۳۰
سالروز شهادت آیه الله🕊🌹 #سیدمصطفی_خمینی
#حوضشربت
دهم رمضان سال 92 حرفهایش برای رفتن به سوریه شروع شد و دیگر تا 15 رمضان به اوج رسید.
گفت که میخواهد برود در آشپزخانه کار کند و هیچ خطری نیست. فقط در حد پخت و پز برای رزمندهها. تا همین حد را رضایت دادم.
تا فرودگاه رفت ولی گذرنامهاش مشکل داشت اجازه ندادند به سوریه برود و برگشت. خودمان به دنبالش رفتیم و مصطفی را از فرودگاه آوردیم. در مسیر فرودگاه تا خانه فقط با صدای بلند گریه میکرد. روزه بود، سریع در خانه سفرۀ افطار را پهن کردم. بعد از افطار مشغول جمع کردن وسایل بودم که گفت میخواهد برود با یکی از دوستانش دعوا کند. مصطفی همیشه قربان صدقه دوستانش میرفت و لفظش در مقابل دوستانش «فدات شم» بود. تعجب کردم. مصطفیای که همیشه آرام بود و اهل دعوا نبود، میخواهد با کدام دوستش دعوا کند؟ او کم عصبانی میشد، اما خیلی بد عصبانی میشد. به او گفتم که من هم همراهش میروم، طبق روال همیشۀ زندگی.
آن زمان ماشین نداشتیم. با آژانس به میدان شهدای گمنام در فاز 3 اندیشه رفتیم. آنجا اصلا محل زندگی نبود که مصطفی دوستی داشته باشد و بخواهد با او دعوا کند.
چندتا پله میخورد و آن بالا 5 شهید گمنام دفن بودند. من از پلهها بالا رفتم و دیدم که مصطفی حتی از پلهها هم بالا نیامد. پایین ایستاد و با لحن تندی گفت: «اگه شما کار اعزام منو جور نکنید، هرجا برم میگم که شما کاری نمیکنید. هرجا برم میگم دروغه که شهدا عند ربهم یرزقونند، میگم روزی نمیخورید و هیچ مشکلی از کسی برطرف نمیکنید. خودتون باید کارای منو جور کنید.»
کمتر از ده روز بعد از این ماجرا حاجتش را گرفت.
#یکم_آبان_سالروز_شهادت_شهیدصدرزاده
#سرباز_روز_نهم
📚
دوست دارید امروز کمی بیشتر با نویسنده کتاب "حوض شربت " آشنا بشیم؟🤔
میدونم مشتاقید...😍
نویسنده کتاب متولد ۱۳۵۹ هستش و
اسمشون مریم و در فردوس متولد شدند.
نویسنده خلاق ما دکتری تاریخ اسلام دارد.
در چند جشنواره مختلف کشوری هم، مقام کسب کردند.😊🏆🏅
ایشان به پاس نگارش چندین کتاب در عرصه ی حماسه و ادبیات حماسی و تالیف کتاب خاتون و قوماندان نشان جهانی فردوسی را دریافت کردند.🏅
کتاب شهربانو اولین اثر رسمی این بانو است و بعد از آن کتاب"روپوش های سفید" و بعد "دریادل" و "خاتون و قوماندان" و "حوض شربت" را هم برای نشر ما (ستاره ها) نوشته و چاپ شده است.
کتاب خاتون و قوماندان ایشان، مورد توجه خاص مقام معظم رهبری قرار گرفت و مفتخر به دریافت تقریظ حضرت آقا حفظه الله شد.
این کتاب در سال ۱۴۰۳ به چاپ ۸۵هزارومین رسید.😍🤩
در پایین چند لینک مصاحبه از خانم مریم قربان زاده در خصوص کتاب های ذکر شده بیان شده است که شما را دعوت به خواندن آنها می کنیم.👇🏻👇🏻
🟡۱-مصاحبه ی خبرگزاری مهر با سرکار خانم قربانزاده
https://B2n.ir/n39472
🔴۲-گفتگوی شهرآرانیوز با سرکار خانم مریم قربان زاده، نویسنده کتاب «خاتون و قوماندان»
https://B2n.ir/j53661
🟠۳-گفتوگوی خبرگزاری تسنیم با سرکار خانم مریم قربانزاده درباره «حوض شربت»
https://B2n.ir/t20421
#باشگاهمخاطبیننشرستارهها
#شهداستارهنبودندستارهشدند.
#محفلیبرایکتابخوانها
┄┅┅┈⊰✼📚✼⊱┄┅┅
کانال باشگاه مخاطبین نشر ستاره ها
@m_setareha
محفلی برای بانوان متاهل کتابخوان
https://eitaa.com/joinchat/4218946290Ce877a37095
ارتباط با ادمین
@Migrator
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔆 گفت وگو با فرزند شهیده معصومه کرباسی
♦️۲۸مهر معصومه کرباسی شهروند ایرانی به همراه همسرش در جنوب لبنان هدف حمله پهپادی صهیونیستها قرار گرفت و به شهادت رسید؛ از این پدر و مادر ۵ فرزند به یادگار مانده
*🌄 مظلوم هستی یا مبارز؟!*
✏️ مهم این نیست که ستم باشد یا نباشد،
مهم این است که تو با ستمگر چگونه روبهرو شوی! مظلوم و پذیرنده باشی یا مبارز و درگیر؟!
*📄 برشی از کتاب
📚 حرکت*
#تربیت
*▫️ [عینصاد]
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥
ماجرای روزی که محمدعلی کِلِی یک صهیونیست را در سرزمینهای اشغالی ادب کرد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌷غرق زخمیم ، ولی ...
سلام صبح تون به خیر 🌱
هدایت شده از سید سجاد جلینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
رزق گاهی یک صوت است در میانه کارهای بزرگ، وقتی نیاز به روحیه ویژه داری...
#حتمادیدهشود
@seyedsajad65
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
19.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( دزد موتور )
(به یاد شهید ابراهیم هادی)
کمال: بابا ولم کن دیگه لامصب...آاااااییی...
داوود: داداشی فرار بی فرار! مگه من اینجا برگ چقندرم که بذارم در بری؟!…. ابرام، ابراهیم کجایی چرا نمیای بیا ببین چی شکار کردم
ابراهیم: چی شده داوود چه خبره همه محلو گذاشتی رو سرت؟! این یارو کیه افتاده اینجا؟
داوود: دِکی آقا رو! ما یه ساعته داریم گلومون رو جر میدیم داد میزنیم! تو تازه میپرسی لیلی زن بود یا مرد؟!
صداپیشگان: مسعود عباسی - علی گرگین - کامران شریفی
نویسنده: مهری درویش هو
کارگردان: علیرضا عبدی
تصویر سازی: محمد علی عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
💡افشاگری امام خمینی رحمهالله علیه پیمان ننگین کاپیتولاسیون
🔖با تصویب این لایحه،امام خمینی جلسهای با حضور علمای مذهبی قم تشکیل داد و پس از آن نمایندگانی را به شهرها برای اعتراض به این قانون فرستاد. در سخنرانی امام خمینی در چهارم آبان 1343 در قم وی این قانون را احیای کاپیتولاسیون در ایران نامید. سخنرانی امام با این جملات آغاز شد:
🎙... عزت ما پایکوب شد، عظمت ایران از بین رفت، عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانونی را به مجلس بردند که در آن ما را ملحق کردند به پیمان وین… که تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان با کارمندان اداریشان، با خدمهشان… از هر جنایتی که در ایران بکنند، مصون هستند. ملت ایران را از سگهای آمریکا پستتر کردند. چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد از او مؤاخذه میکنند اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد مؤاخذه میکنند. چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچکس حق تعرض ندارد. آقا من اعلام خطر میکنم، ای ارتش ایران من اعلام خطر میکنم، ای سیاسیون ایران من اعلام خطر میکنم… والله گناهکار است کسی که فریاد نکند. ای سران اسلام به داد اسلام برسید. ای علمای نجف به داد اسلام برسید. ای علمای قم به داد اسلام برسید…
#صحیفه_امام_جلد_۱
#روز_شمار_تاریخ
#لایحه_ننگین_کاپیتولاسیون
#تو_به_ما_جرات_پرواز_دادی.
🎙آمریکا از انگلیس بدتر، انگلیس از آمریکا بدتر، شوروی از همه بدتر، همه از هم بدتر، همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیث هاست. با آمریکاست. رئیسجمهور آمریکا بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما… تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسرائیل است، اسرائیل هم از آمریکاست.
🗞امام خمینی یک هفته پس از سخنرانی علیه کاپیتولاسیون بازداشت و به ترکیه تبعید شد اما این پایان پیامدهای تصویب لایحه نبود و همان سال حسنعلی منصور نخست وزیر که تصویب کاپیتولاسیون و تبعید امام، بنام وی ثبت شده بود توسط محمد بخارایی ترور شد.
مخالفت با قانون کاپیتولاسیون به یکی از محورهای اصلی مبارزات و مطالبات انقلابیون تبدیل شد و سرانجام در 23 اردیبهشت 1358 بر اساس مصوبه شورای انقلاب به صورت رسمی و برای همیشه لغو شد.
#صحیفه_امام_جلد_۱
#لایحه_ننگین_کاپیتولاسیون
#تو_به_ما_جرات_پرواز_دادی
🌷🌷امروز سالروز ربوده شدن بسیجی دلاور شهید آرمان علی وردی در اغتشاشات ۱۴۰۱ است .
🥀آرمان در اغتشاشات روز چهارشنبه ۴ آبان ۱۴۰۱ در شهرک اکباتان، از سوی عدهای ربوده شد و بعد از بستن وی و ضرب و شتم شدید با ضربات متعدد چاقو، وی را کنار خیابان رها کردند که بعد از چند ساعت توسط بسیجیان پیدا شد. سپس وی به بیمارستان بقیه الله (عج) منتقل میشود؛ اما به دلیل شدت خونریزی، روز جمعه ۶ آبان جان خود را ازدستداده و به فیض شهادت رسید.
🌷این جوان ۲۱ ساله در مقابل سی نفر از معاندین که او را با سنگ و چوب احاطه کرده بودند ایستادگی نمود و حاضر به توهین به رهبر انقلاب نشد. پس از این حوادث رهبر انقلاب چندین بار از این شهید عزیز تجلیل کردند و او را نمونهای درخشان از نسل جوان انقلابی کشور برشمردند.
نام و یادش گرامی
#طلبه_شهیدآرمان_علی_وردی
#شهادت_هنرمردان_خداست
#یادشهداباصلوات
•┈┈•••✾••✾•••┈┈•
✳️ در بازار دنیا گُم شدهایم!
🔻 امام زمان گُم و غایب نشدهاند؛ ما گم و محجوب گشتهایم. غرور کودکانهٔ ما انسانها سبب شد از سویی گمان کنیم بزرگ شدهایم و دیگر نیازی به هدایت الهی و رهبران آسمانی نداریم و با علم و اندیشهٔ خویش میتوانیم راه سعادت را بیابیم و طی کنیم و به مقصد نائل شویم و لذا دست خود را از دست حجت خدا ارواحنا فداه بیرون کشیدیم.
‼️ از سوی دیگر با به حاشیه راندن و به فراموشی سپردن معنویات، فریفتهٔ ظواهر دنیا و ویترینهای تزیینشدهٔ قدرت، ثروت و لذت در بازار مکارهٔ دنیا شدیم.
🔺 با آن توهم، خود را از پدر مهربان بینیاز پنداشتیم و با این تعلّق مجذوب ظواهر دنیوی شدیم و از همراهی نمودن با او بازایستادیم و وقتی به خود آمدیم، گم شده بودیم و به خطا پنداشتیم پدر گم شده است؛ در حالی که دائماً متوجه ماست.
📚 از کتاب #جان_جهان | پژوهشی نو و جامع در عرصهٔ مهدویت
📖 ص ۲۱۵
✍ #مهدی_طیب
🙏 #خدایا_منجی_را_برسان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اتفاق وحشتناکی که در حمله اسرائیل به ایران افتاد اینه
😕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢واکنش یه شیرازی به حملات دیشب😂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش اونقدر لایق بودم...
که یه روز، پدرم اینجوری
میاومد بالای سرم...
شهیده معصومه کرباسی🌿🌷
دست زنهای ما رو بگیر🤲🏻
خصوصیتر دست محدثهها رو🥺
46.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قرائت قرآن توسط پسر بزرگوار شهیده کرباسی
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
28.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان صوتی ( رهبر 13 ساله )
( یه یاد شهید حسین فهمیده)
حسین: خواهر من شما اینجا چیکار میکنی؟! همه زنا و بچه ها رفتن، شما اصلا نباید تو شهر باشی!
زن : چرا نباشم؟ شهرمه،خونمه،خاکمه، تو یه الف بچه اینجا واستادی بجنگی، اون وقت مو در برم؟!
مجید: لا اله الا الله ، ما بچه نیستیم خواهر، بیا برو تا اون روم بالا نیومده
زن: هوووووووو نگاه نکن مو زنوم ها،شیر مو رو ببینه فرار میکنه، چه برسه این کفتارای صدام
صداپیشگان: مینا حمیداوی - محمد رضا جعفری - علی حاجی پور- محمد نعمتی - امیر علی و امیر حسین مومنی نژاد - کامران شریفی - احسان فرامرزی
نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی
پخش روزهای پنج شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا ممنون بابت نعمتهای ریز و درشت🦋
مثلا...
آواز گنشجکها🌿
که تو هر قابی، حال دلمون رو خوش میکنه♥️🪴
الهی شکرت🌾
سلام بهوقت بهشتیهای عزیز🍃
صبح آدینهتون به خیر💠
دلتون گرم☕️
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیراز؛ بهترین نمایانگر تلفیق دین، هنر، حماسه
رهبر انقلاب:
🔹اگر حمل بر مبالغه نشود، من عرض میکنم شاید بهترین نقطهای از کشور ما که این سه عنصرِ تلفیقشده و ترکیبشده در آن بوضوح مشاهده میشود، فارس و شیراز است...
🔹از دوران جناب احمدبنموسیٰ (سلام اللّه علیه) و بقیّهی امامزادههای شهیدی که در آن استان و در آن شهر هستند، تا دورانهای بعد، تا امروز و تا این شهیده کرباسی که چند روز قبل از این به شهادت رسید، این سه عنصر در همهی این دوران با همدیگر همراهند و شریکند.
شادی روح شهید مظلوم روح الله عجمیان صلواتی هدیه کنیم.
۱۲ آبان سالروز شهادت شهید عجمیان
#اخبار_مقاومت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 تنها کانالی که توی ایتا داستاناش صوتی هست😎🎤🎶
🎧 داستان صوتی ( مافیا مافیا )
🚬 مافیا، مافیا (https://eitaa.com/radiomighat/369)
♦️ آلفردو: خیلی خوشحالی که بازداشتم کردی کمیسر؟؟!! پس خوب گوش کن ببین چی میگم ... با حذف من فقط قصه ی من تموم میشه! اما قصه ی مافیا ادامه داره!!!…
صداپیشگان: علی زکریائی - نسترن آهنگر- محسن احمدی فر - مریم میرزایی - محمد رضا جعفری - میثم شاهرخ - علی حاجی پور - مجید ساجدی - محمد حکمت - مسعود عباسی - امیر مهدی اقبال - محمد طاها عبدی - مسعود صفری - فاطمه شجاعی - علیرضا جعفری - کامران شریفی - احسان فرامرزی
این #داستان زیبا رو توی کانال رادیو میقات بشنوید👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2082144340Cfc77882043
تنها کانال داستانهای صوتی در ایتا 👆👆
☀️آن روز یک شنبه بود سیزدهم آبان ۱۳۵۸.
ساعت هشت صبح حدود صد و پنجاه نفر از دانشجویان دختر و پسر شریف که در دو روز گذشته برای شرکت در این برنامه انتخاب شده بودند در دانشگاه جمع شدند، تا قبل از شروع راهپیمایی نسبت به وظایف و جزئیات برنامه توجیه شوند.
☀️ پیش از آن خیلی کلی و تک جمله ای از برنامه مطلع شده بودند.
رابط انجمن دو سؤال ازشان پرسیده بود.
یکی اینکه میتوانی ۴۸ ساعت خارج از منزل🏠 بمانی؟ و دیگر اینکه با یک اقدام انقلابی علیه آمریکا 🗽موافقی؟
☀️ اگر هر دو سؤال را با بله مطمئنی جواب میدادند، می شنیدند که پس هشت صبح یک شنبه در جلسه توجیهی تسخیر سفارت امریکا حاضر باش و در این مورد با احد الناسی حرف نزن.❌
ادامه دارد ..
📚#یکمحسنعزیز
روایتیمستنداززندگیشهیدمحسنوزوایی
✍ فائضه غفار حدادی
#سیزدهمآبان
#تسخیرسفارتآمریکا
☀️جمع پانصد نفره ای که در حال گفتن« امریکا نابود است، اسلام پیروز است» به سفارت امریکا نزدیک میشدند،صحنه ای بود که نگهبانان سفارت به تماشایش عادت داشتند.
☀️ ابرهای آسمان هم با کنجکاوی ماجرا را پیگیری می کردند. جمعیت به اولین در سفارت رسیدند و با سرعتی کند و یکنواخت یکی یکی درهای سفارت را رد کردند....
☀️انتهای جمعیت از آخرین در سفارت هم گذشت. ابرها آن قدر پلک نزدند که باران چشم هایشان نم نم روی جمعیت ریخت. 🌧جمعیتی که دیگر دل توی دلشان نبود.
☀️ نگهبانان سفارت عادی تر از همیشه چشم از جمعیت گرفتند و به ابرهای سیاه بالای سرشان نگاه کردند. هیچ کس حواسش به علی زحمتکش نبود که با بلندگوی دستی 📣روی جدول سیمانی وسط خیابان رفت و دستور حمله را صادر کرد.
☀️ جمعیت حدود پنجاه متر جلوتر رفته بودند. در عرض چند دقیقه همه آن چهارصد پانصد نفر برگشتند و به سمت در سفارت هجوم بردند. 😡عده ای طبق برنامه مأموران شهربانی را خلع سلاح کردند.
ادامه دارد..
📚#یکمحسنعزیز
روایتیمستنداززندگیشهیدمحسنوزوایی
✍ فائضه غفار حدادی
#سیزدهمآبان
#تسخیرسفارتآمریکا
☀️یکی از دخترها طبق نقشه زیر چادرش قیچی آهن بری✂️ آورده بود که آن را به علی اصالت داد و او با آن بازوهای ورزشکاری اش مشغول بریدن قفل🔒 بسیار سختی که به در خورده بود شد.
☀️در این فاصله بعضی هم از نرده ها بالا کشیدند و خودشان را به آن طرف دیوار رساندند. محسن(وزوایی) هم از این دسته بود. بلافاصله بازوبند را بستند و عکس امام را که زیر پیراهنشان مخفی کرده بودند از گردنشان آویزان کردند.🤍
☀️ در هنوز باز نشده بود. علی اصالت از بریدن قفل🔒 ناامید شده و در حال بریدن زنجیر⛓ بود. زنجیر که بریده میشد، چهارصد دانشجو وارد جاسوس خانه استعمار می شدند و بقیه اش را فقط خدا می دانست.
☀️زنجیر⛓ که پاره شد همه دانشجوها به داخل محوطه آمدند و از مردمی که قاطی دانشجوها داخل شده بودند، با احترام خواسته شد که خارج شوند.
ادامه دارد..
📚#یکمحسنعزیز
روایتیمستنداززندگیشهیدمحسنوزوایی
✍ فائضه غفار حدادی
#سیزدهمآبان
#تسخیرسفارتآمریکا
☀️ آن وقت زنجیرها ⛓و قفلهای 🔒جدیدی که خریده و بین کیف دخترهای دانشجو توزیع کرده بودند، یکی یکی جمع کردند و به همه درهای سفارت قفل و زنجیر جدیدی زدند حالا آنها بودند و خدا و آمریکایی ها!!😉
☀️خیلی زود و به کمک تعداد زیاد بچه ها ساختمانهای مختلف🏢 سفارت پاکسازی شدند و فقط ماند ساختمان مرکزی... جایی که درهای فولادی غیر قابل نفوذ داشت و پنجره های میله دار بسیار محکم.
☀️ پنجره هایی که پشتش تفنگداران آمریکایی🗽 با ماسک ضد گاز و سلاح های خودکار دانشجوها را نشانه گرفته بودند و با همین امتیازات توانستند به مدت سه ساعت درهایش را بسته نگه دارند و سر فرصت اطلاعات و اسناد محرمانه جاسوسی را رشته رشته کنند و میکروفیلم ها را خرد کنند و از مقامات آمریکایی کسب تکلیف کنند و از دولت موقت کمک بخواهند.
📚#یکمحسنعزیز
روایتیمستنداززندگیشهیدمحسنوزوایی
✍ فائضه غفار حدادی
#سیزدهمآبان
#تسخیرسفارتآمریکا
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
15.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎧 داستان کوتاه ( خیابان جردن )
زن: چی داره میگی ابوالقاسم؟! باز هیزم از زیر تبر در رفته خورده تو ملاجت؟! دکتر جردن آمریکایی معلم تو بشه؟!
ابوالقاسم: به خدا خودش گفت! گفت خیلی زود همه چی رو یادم میده
زن: بُزک نمیر بهار میاد،کُمبزه با خیار میاد، هه، سر کارت گذاشته بدبخت،مسخرت کرده بیچاره! این اجنبی آمریکایی مگه مغز خر خورده بیاد بشه معلم تویه یلا غبا؟! تازشم خان بفهمه پدر جفتتون رو در میاره…
صداپیشگان: مسعود صفری - فاطمه آلبوغبیش - علی گرگین - مسعود عباسی
نویسنده: مهری درویش هو
کارگردان: علیرضا عبدی
تصویر سازی: محمد علی عبدی
پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی
@radiomighat
به وقت بهشت 🌱
🦋🦋🦋🦋🦋 🍃🍃🍃🍃 🦋🦋🦋 🍃🍃 🦋 الههی نستوه #م_خلیلی #برگ۵۰ باید همینجا تمامش میکردم. پا گذاشتم روی زمزمه
🦋🦋🦋🦋🦋
🍃🍃🍃🍃
🦋🦋🦋
🍃🍃
🦋
الههی نستوه
#م_خلیلی
#برگ۵۱
بالآخره مامان را مجاب کردم دوباره برویم خواستگاری. بهش برخوردهبود که "الهه کیه مثلا؟ پسر منو رد میکنه! دیگه پامم نمیذارم اونورا".
حاضر نبود بیاید. بی ننه بابا هم که نمیشد خواستگاری رفت. ننهمهری را جلو انداختم.
یک روز بعد دانشگاه، قید کار را زدم. راندم سی خانهی ننه. در را باز کرد. موتور را بردم تو: سلام ننه.
آمد لب ایوان: خوش اومدی رود!
از پلهها بالا رفتم. زیر پایم لق میخورد. ننه دستهاش را دراز کرد طرف کلهم. خم شدم. فرق سرم را ماچ کرد: ماشاءالله. قرآن محمدی رو سرت باشه.
رفتم تو. نشستم لبهی تخت. از سر بخاری، قوری را برداشت برایم دمنوش ریخت: چقد وقته نیومدی اینجو! سودابه نَمیذوشت بیوی؟
استکان را گذاشت تو نعلبکی. خندیدم و از دستش گرفتم: درس دارم ننه. سر کارم میرم.
_چه کاری؟ استخدام شدی؟
_نه. میرم نقاشی ساختمون.
از دمنوش خوردم. یکجوری بود. گفتم: این چیه؟
_جوشوندهی دارچینه با آویشن باریکو.
مزهی شربت دیفنهیدارمین میداد بیشتر. گفتم: اینا به من نمیسازه.
گذاشتمش زمین. ننه چشمغره بهم رفت: چای به چه دردی میخوره؟ اینا رو بخور که بنیهت قوی شه.
ترسیدم برود سر حرفهای خاک بر سری. بهانه کردم که: دهنم تلخه انگار. این بدترش میکنه.
پا شد برود چای دم کند، مچ دستش را گرفتم: بشین ننه. کارم لنگه.
پا نشده، نشست. صداش افت کرد: خیر باشه.
_نگران نباش. میخوام مامانو راضی کنی بریم خواستگاری.
چشمهاش را عین خروس لاری تو چشمهام میخ کرد. جواب سوال توی نگاهش را دادم: دختر جلیلآقا.
ابروهاش نشستند تنگ هم. نیمدقیقهای ماند تو همان حال. بعد ابروهاش پریدند هوا: ها! الهه رو میگی. هم او ترهنازک بالا بلندو.
از تصور الهه، عضلات صورتم شل شد. به زور جلوی نیشم را گرفتم وا نشود. جلوی ننه خوبیت نداشت.
لپهای قرمز ننه کش آمدند: خدا در و تخته رو با هم جور میکنه. تا دیدمش گفتم ای باب دل نستوهه.
تو آنی صورتش در هم شد: سودابه چی میگه؟ ناراضیه؟
جریان را برایش تعریف کردم. هی اخم و تخم کرد. حق به جانب گفت: بیبزرگتر خواستگاری رفتن همینه.
با سر به زمین اشاره کرد. حتماً منظورش این بود که کلهپا شدهام! دمغ گفتم: مامان میگه پامم نمیذارم خونهی جلیل.
_بیخود کرده.
حرفهای بعدش را نفهمیدم شناخت ننه از جلیلآقا بود یا تعریف از خود. گفت: اینا ذات دارن. بزرگتری حالیشونه. بذو من بیام، بیبین نه میشنفین؟
دم ننه گرم. دلم را قرص کرد. شب باید میرفتم حسینیه. ازش خداحافظی کردم. از محمودآباد سرازیر شدم تو بلوار چمران. الهه از جلوی چشمم جنب نمیخورد. صورت سادهاش مدام میآمد تو نظرم. وقتی از مردها رو میگرفت. وقتی با دست، خندهاش را قایم میکرد. وقتی انگشتهای ظریفش، روسری را صاف و صوف میکرد. وقتی به جای چشمهام به سرشانهم زل میزد. وقتی جدی میشد و ابروهاش تو هم گره میخورد...
پوست دستهام از سرما، سیاه میزد. دوربرگردان پیچیدم. پیاده شدم. دستهام را کردم تو جیب. لب رودخانه ایستادم. مرغها جمع بودند سر دیوار. دانه جمع میکردند.
یک روز الهه را میآوردم اینجا.
کپی یا انتشار به هر شکل حرام❌
✍🏻 م خلیلی
╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮
@In_heaventime
╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯