eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.6هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام و عصر به خیر خیر مقدم خدمت رفیق‌جان‌هایی که تازه تشریف آوردند کانال خوش اومدید🌷 لینک برگ‌های اول رمان خدمت شما👇🏻👇🏻
49.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تو این کلیپ می‌تونید چهره‌های پیشنهادی شخصیت امیر و بشری رمان رو ببینید😍 تو رواق منتظرتونیم https://eitaa.com/joinchat/2480472136C484dfe0c30 💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
حـٓاج‌قـٓاسم‌فـَرمـُودن : ازخـُداونـٰدیـِک‌چـیزخـٰواسـتَم... خـٖواسـتَم‌کـہ خـُدایٓااگـَرمـَن‌بخـٰواهـَم‌ بہ‌انـقِلآب‌اسـلٓامـۍخـِدمـَت‌کـُنم‌ بـٓاید خـُودَم‌راوقـف‌انقلـٓاب‌کـُنم ازخـُداخـٰواستم‌ایـنقدربہ‌مـَن‌مشـغَلہ‌بدهـَدکہ حتۍ‌فـِکر گـناھ‌هَم‌نـَکُنم!♥️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم کپی‌حرام🚫 با دست و صورت خیس از سرویس بیرون آمد. چشم‌های سرخ سوفی خبر از این داشت که حسابی خسته است. تخت خوابش را در اختیار سوفی گذاشت با یک پتو متکای تمیز استفاده نشده. برای خودش، تشک پلی‌استری لوله شده را از کمد تک در پارتیشن‌بندی شده‌ی دیوار بیرون آورد. پایین تخت پهنش کرد و آماده‌ی خواب شدند. موهایش را باز کرد و روی تشک دراز کشید. سوفی دستش را تکیه‌ی سرش گذاشته بود و نگاه می‌کرد که با لبخند بشری رو به رو شد. -بخواب. خیلی خسته‌ای ولی سوفی انگار تازه چیزی یادش آمده باشد. باز هم ابروهایش را فرستاد فرق سرش. با حسرت گفت: -چه موهای قشنگی! بشری موهایش را در یک دست جمع کرد و جلو آورد. نگاهی به موهایش انداخت و دوباره آزادشان کرد پشت سرش. -فعلا که شده دردسر برام. وقت ندارم بهشون برسم. تو سرمای این‌جا خشک کردن این‌ها هم وقت می‌گیره ازم همان طور دراز می‌کشید ادامه داد: -یه آرایشگاه پیدا کنیم هم اینا رو نجات بدم هم خودم رو -اوه! مگه موهات اسیرن که نجاتشون بدی؟ هنوز هیجان چند ساعت پیش از وجودش نرفته بود ولی غمگین و خسته خندید. -آره اینا هم اسیر من شدن. بریزمشون پایین راحت بشن. من که وقت ندارم بهشون برسم -نمی‌دونم چطور دلت میاد این زیبایی‌ها رو قائم می‌کنی؟! -تو بگو چطور دلم بیاد بیارمشون تو معرض دید؟ که هر کسی از راه برسه و دید بزنه؟! نفس سنگینی کشید که باعث شد سوفی حواسش را برای شنیدن حرف‌های او بیشتر جمع کند. -مرا عهدیست با شادی که شادی آن من باشد مرا قولیست با جانان که جانان جان من باشد به خط خویشتن فرمان به دستم داد آن سلطان که تا تخت‌است و تا بخت‌است او سلطان من باشد اگر هشیار اگر مستم نگیرد غیر او دستم وگر من دست خود خستم همو درمان من باشد -نمی‌فهمم چی میگی؟ -اسلام، نه. در کل هر دینی یه باید و نبایدهایی داره. منم دینم رو با پوست و گوشت و استخوون پذیرفتم. رعایت اصول دینیم من رو شاد می‌کنه. یه حس رضایت قلبی. یه آرامش بهم که هیچ جای دیگه نمی‌تونم پیداش کنم سرش رو به یکباره به سمتی تکان داد. -هر چی خدا بگه، همونه؛ سوفی دستش را از زیر سرش برداشت و راحت دراز کشید. -حرف‌هات جالبه! هیچ کس تا حالا این‌جوری واسه من از دینش نگفته بود کمی مکث کرد. -تو منو به یاد مادربزرگم می‌اندازی. اون هم موهاش رو می‌پوشوند. بهش می‌گفتم مگه تو راهبه‌ای؟ می‌گفت: فرقی نمی‌کنه، مسیحیت برای زن حجاب رو ارمغان آورده چه راهبه باشم چه نباشم -پس مادربزرگت عقایدش بدون تحریف بوده! -اون هم همین رو می‌گفت. حرف از تحریف یهود و مسیحیت می‌زد. از ما هم می‌خواست که حجاب داشته باشیم ولی هیچ وقت موفق نشد ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
✨ روحت که رها باشد... جز از پرودگار متعال از هیچکس جز خدا نمیترسی... رمز ابدی شدن؛ این است! کجا از مرگ می هراسد‌ آنکس‌ که به جاودانگی روح‌ در جوار رحمت حق آگاه هست؟! ✌️
❣️ 🖤 در کربلای عشق همیشه حبیب بود اصلاً اگر شهید نمی‌شد عجیب بود ما پیـرو توایـم و اجـازه نمی‌دهیـم تاریخ، بعد تو بنویسد: «غریب بود» ‌‌°|💙🦋|°
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀🕯از آتش جانسوز خبر 🥀▪️بال و پرم سوخت 🥀🕯دل آب شد از 🥀▪️شعله و یکباره سرم سوخت 🥀🕯انگشتر خونین 🥀▪️تو در دست بریده 🥀🕯ناگاه جهان 🥀▪️ تار شد و در نظرم سوخت ▪️سومین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی تسلیت باد 🥀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🪞نقش او در دل چه زیبا می‌نشست... نقش او در دل چه زیبا می‌نشست ‎سنگدل آیینه‌ی ما را شکست آینه صد پاره شد در پای دوست ‎باز در هر پاره عکس روی اوست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شبی ز داغ تو سردار، کل عالم سوخت.. 🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤
مهربان تر از پدر . طراح عباس گودرزی
یه‌چیزبگم؟! خیلی‌غریبه...💔 تواین‌یه‌جمله‌خیلی‌چیزهاگفتم... :)!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صداتو بلند کن بفهمم که هستی... هنوز زنده ایی و چشات رو نبستی... 💔
🍃 حسنـی بــودن مــا لـطـفِ حسـینی دارد ای‌ خوش‌آن صید که افتاد ته‌ دامِ حسن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 به یاد حاج قاسم🥀 سه سال سیاه بی تو گذشت و دلهایمان هنوز می سوزد .. ولله که داغت سرد نمی شود و یادت فراموش نخواهد شد...
*دیدگاه پیامبر نسبت به رنج ها همین قدر زیبا (:
گاهی علت بی اثر بودن نصیحت‌هامون به خودمون برمیگرده؛ حرف خوب، اگر با رفتار زیبا همراه نباشه اثر نمیکنه!
این فراز از وصیت‌نامه را بخوانیم 👇👇 ----------------------------- خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، اِی کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را بر کف دست گرفته و در بازار عشق‌بازی به سوق فروش آمده‌اید، عنایت کنید: جمهوری اسلامی، مرکز اسلام و تشیّع است. امروز قرارگاه حسین‌بن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم‌ها می‌مانند. ا گر دشمن، این حرم را از بین برد، ، نه حرم ابراهیمی و نه حرم محمّدی(ص). ----------------------------- ‌‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 «راز پیروزی‌های سردار سلیمانی» 📼 استاد پناهیان ▫️ در دریای طوفان‌زده، اهل‌بیت کشتی نجات هستن... 🔸برای نجاتمون باید مضطر بشیم...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
... حاجی جان... یعنی تو اون دقایق آخر... وقتی می‌رفتی... به سمت قربانگاه ابدی... چی به خدای خودت گفتی... که بالاسری برات اینجوری؛ مایه گذاشت!؟ من از گذر عقربه های ساعت... خصوصاً در دی ماه؛ میترسم... چون مرا یاد شبی میندازد... که هرچه فکر کردم نفهمیدم... چرا بیهوده؛ دل آشوبه ام...💔 برمی‌گردی سردار...مگر نه...!؟ چشمانت می‌گویند که برمی‌گردی...
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم کپی‌حرام🚫 روز تاسوعا بود و بشری باید به دانشگاه می‌رفت. بعدش هم سر کار. صبحانه‌ را آماده کرد و سوفی را صدا زد. با صدای بشری بیدار شد و نشست. چشم‌های پف کرده‌اش را مالید و خمیازه‌ای بلند و طولانی کشید. -هنوز خوابم میاد بشری تکیه داده بود به چهارچوب در. سری تکان داد. دستش را از روی چهار چوب در برداشت و به طرف آشپزخانه رفت. صدایش را کنی بلند کرد که سوفی بشنود. -به خاطر منه. تو رو هم اذیت کردم صدای خمیازه‌ی دوباره‌ی سوفی را از نزدیک شنید. برگشت. سوفی را پشت سرش دید که سعی می‌کرد با دست موهای آشفته‌اش را نظم دهد. نشست پشت میز. چشم‌هایش را گرد کرد که خواب از سرش بپرد و همه‌ی این‌ها دست به دست هم داد تا جیغ بشری بلند بشود. -سوفی! -چیه؟ دیوونه شدی؟ دست‌هایش را کمرش زد. با سر به روشویی کنار راهرو اشاره کرد و حرص ‌گونه غرید: -دست و صورتت رو بشور بعد بیا بشین خواست حرفی بزند که بشری امانش نداد. -زود! نچ نچ کنان از صندلی کنده شد و به طرف روشویی رفت ولی باز هم بشری دست از سرش بر نداشت. -خوبه که صبح بیدار میشی یه دستشویی هم بری. مثانه‌ی بیچاره‌ات نترکه -اوف کشدار گفت و لجوجانه پایش را روی زمین کشید و به طرف اتاق رفت. وقتی برگشت، بشری فنجان‌ها را از کافه میکس پر می‌کرد. دیدن سوفی باعث شد لبش به خنده کش بیاید. موهایش را مرتب بسته بود و دیگر خبری از سوفی پف‌آلود شلخته‌ی چند دقیقه میش نبود. خنده‌اش را جمع کرد اما موفق نشد. گوشه‌ی لبش جمع شده بود. وقت بیرون رفتن، پاکت عکس‌ها را هم داخل کیفش گذاشت. در را که باز کردند سیاه را دیدند. دم تکان می‌داد و نزدیک می‌شد. همزمان به هم نگاه کردند. سوفی خم شد و به سیاه تشر زد: -دیشب کجا بودی؟ فقط واسه شکمت میای این‌جا -به این بیچاره چیکار داری؟! بشری این را گفت و بند پهن کیفش را روی شانه بالا انداخت و راه افتاد. -صبر کن! پا تند کرد و خودش را به بشری رساند. -مدام داری من رو سرزنش می‌کنی نیم‌رخش را به طرف سوفی چرخاند. -عزیزم صبح با اون قیافه واقعا غیر قابل تحمل بودی. حالا هم انگار با این حیوون زبون بسته دعوا داری سوفی برگشت و به پشت سرش نگاه کرد. سیاه همان‌جا روی زمین نشسته و پوزه‌اش را به زمین چسبانده بود. نگاه از سگ گرفت. -عکس‌ها رو آوردی سرش را تکان داد. -آره. باید به رئیس دانشگاه نشون بدم مثل همیشه روی صندلی‌های سرویس کنار هم نشستند. عمیق به چشم‌های سوفی نگاه کرد. -ساعت ده میرم دفتر رئیس و نگاهش را برنداشت. سوفی نگاهش را خواند و مطمئنش کرد که به عنوان شاهد او را همراهی می‌کند. ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯