eitaa logo
به وقت بهشت 🌱
6.6هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
2 فایل
💠وَأُفَوِّضُ أَمْرِ‌ی إِلَی‌اللَّه إِنَّ‌اللهَ بَصِیرٌ‌ بِالْعِبَاد 🚫کپی یا انتشار حتی با ذکر نام نویسنده حرام است🚫 تبلیغات ارزان https://eitaa.com/tablighattarzan عضو انجمن رمان آنلاین ایتا🌱
مشاهده در ایتا
دانلود
••🌙🌻•• ‹رویایی‌میبنم‌بر‌قله‌ی‌خوشبختی که‌همه‌متعلق‌به‌من‌است:')🌸› . .
••🥜🍶•• شڪ نداشته‌باش‌ڪه‌خـدا به‌وقتش‌حتۍبہترازتصورت برات‌پیش‌میارھ😌🍩" . .
••💛🌿•• گفت‌از‌دلتنگی‌بنویس گفتم‌دلتنگ‌ڪے ؟ گفت‌: #ح ! گفتم‌ح‌مثل‌چے؟ گفت‌بنویس‌ح‌مثل : ♥️ 🌱 ✨ نوشتم... گفت‌جملہ‌بساز ! با‌بغض‌نوشتم : دلتنگےیعنےحسین حسین‌یعنےحرم حرم‌یعنےحیات حیات‌یعنی‌من‌بے؏ـشق‌حسین‌میمیرم💔 . .
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم مهاجر کپی‌حرام🚫 طاها پیاده نمی‌شود. بشری می‌پرسد: -کجا میری داداش؟ -برم چاقاله بگیرم. -می‌داند که طاها دستش انداخته، به جد می‌گوید: -اگه بری تا مهارلو و برگردی راست گفتی! جلوتر می‌رود و در را برای طهورا باز می‌کند. چهره‌ی آشنای زنی را می‌بیند. اندک دقتی لازم است تا یادش بیاید اما انگار آن زن زوتر او را شناخته. از رویی که برگرداند و پشت پلکی که چرخاند، مطمئن شد که خاله‌ی مهدی است و هنوز هم از مرکبی که روز عقد سوار بود، پیاده نشده. کنار خواهرش نشسته است و بی‌میل در مقابل خواهرها به خودش زحمت ایستادن می‌دهد و برخلاف رفتار محبت‌آمیز خانم‌ صادقی، با چهره‌ای یبس، به سردترین حالت ممکن از طهورا احوال می‌گیرد. بشری به طهورا کمک می‌کند تا در تنها اتاق پایین، لباس‌هایش را عوض کند. به شدت به استراحت نیاز دارد اما به احترام خاله‌ی همسرش به سالن برمی‌گردد. لیوانی چای برمی‌دارد تا خستگی را بگیرد. صورت کوچک پسرهایش روی دو تا مردمکش نشسته. دلش پر می‌کشد برایشان، با پرهای سوخته. دلش می‌سوزد از دیدن یادآوری صورت زرد یوسفش. مثل یک قطعه‌ی بریده شده از تصویری دیگر، کنار جمع نشسته و اما جایی دیگر سیر می‌کند. فرسنگ‌ها آن‌سوتر، مهربان‌عشقش به سبکی پر، به پرواز فکر می‌کند و خوش این‌جا برای سه عزیزانش دخیل بسته است. خاله‌ی مهدی قند کوچک اضافه را در بشقاب مقابلش می‌گذارد و با ژست خانم مارپلی سوال می‌کند: -چند ماه بعد عروسیت حامله شدی؟! از تعجب، چاره‌ای ندارد دست روی سرش بگذارد تا از شاخ‌های درآمده‌اش با خبر شود. هیج وقت به خود اجازه نداده در این امور از زندگی کسی دخالت کند و حالا نمی‌تواند این حجم از کنکاوی را هضم کند. سکوتش طولانی می‌شود و خاله خودش دوباره شروع می‌کند. ‌-آخر تابستون بود عروسیتون. نگاهش چرخ می‌زند سر تا پای نزار طهورا را. -خوب میخت رو کوفتی ولی صبر می‌کردی بعد عروسیت. مادرشوهرش رنگ می‌بازد. خواهرش هنوز دست‌بردار نبود؟! به چه چیزهایی فکر می‌کرد! در شرایطی که دو خانواده نگران سلامتی تازه به دنیا آمده‌هایشان بودند. طهورا قسمت دوم حرفش را نشنیده می‌گیرد و می‌گوید: -مهدی خودش بچه دوست داره. اما فاطمه حرفی می‌زند که انگار فقط بخش دوم حرف‌های خاله را شنیده. -خاله خانم! مشغل‌ضمه نشید. با یه حساب سرانگشتی هم میشه فهمید که بچه‌های نارس رو زیر دستگاه نگه می‌دارن. سر جایش برمی‌گردد و تکیه می‌زند. دلسوزانه طهورا را می‌پاید. -این بیچاره رنگ به رو نداره، نشسته اصول دین جواب میده. صدایش را محکم‌ می‌کند. -پاشو برو بخواب دختر. از صبح زود تا حالا بیداری با این وضعیتت. بشری گوشی‌اش را زیر جانه‌اش نشانده و نگاهشان می‌کند. فکر می‌کند تاریخ حاملگی طهورا به چه کار بقیه می‌آید؟ گوشی زیر چانه‌اش می‌لرزد. دلش امیر را می‌خواهد و خدا جواب دلش را می‌ِدهد. امیرم را می‌بیند روی صفحه‌ی گوشی. بلند می‌شود و به حیاط می‌رود. گوشی را می‌چسباند کنار گوشش، از دلتنگی دلش می‌خواهد وجودش حل بشود در صدایی که از پشت خط می‌شنود‌. ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
••🌿💐•• بہ‌تو‌‌ڪہ‌سلام‌میدهم دستانم‌جوانہ‌مے‌زنند چشمانـم‌شڪوفہ‌مےدهند وخیالم‌همراه‌با بادبَھارے بہ‌پروازدرمےآید🕊🌸.. . .
هدایت شده از گسترده تبلیغاتی راز
🔻همه ی بچه ها سوالات دارند میدونی چطور باید جواب بچتو بدی؟ اصلا جوابی داری...؟!😰 ✅ عضو این کانال شو تا کمتر از ۵ جلسه تربیت جنسی رو بهت آموزش بدم 《کانال تربیت نوجوان》 👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4123263181C218687728d
هدایت شده از تبلیغات لیلی بانو
💢میدونستی خودارضایی میتونه آسیبش در حد اعتیاد باشه ...! میخوای از این آسیب جلوگیری کنی؟🚨 ✅ فقط کافیه وارد این کانال تربیتی بشی 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/4123263181C218687728d همراه با مشاوره رایگان☝️☝️☝️☝️☝️
مداحی_آنلاین_فلسفه_امامت_حجت_الاسلام_عالی.mp3
2.81M
🌺 ♨️فلسفه امامت 👌 سخنرانی بسیار شنیدنی 🎙حجت الاسلام عالی نبرد_روایت_ها ‌‎‌‏‌‎‌‏‌‌‎‌‏‌‌‎
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دموکراسی این نیست که مرد از سیاست بگوید و کسی به او اعتراض نکند... دموکراسی این است که زن از عشق بگوید و کسی چپ چپ نگاهش نکند!... سعاد الصباح🌱
اگه کسی به صورت غیرارادی حرکات بدن دیگری رو تقلید می‌کنه یعنی بین ذهن و قلب اون دونفر پیوند عمیقی برقراره💞 وقتی نمی‌تونی توضیح بدی که چرا اون رو دوست داری؛ شما واقعا اون را دوست داری.💗 وقتی با کسی بحث می‌کنی، اگر صدای آرامی داشته باشی به طرف مقابل تسلط بیشتری پیدا می‌کنی!💜
هدایت شده از RadioMighat | رادیو میقات
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎧 داستان کوتاه ( الاغ فهمید و من نفهمیدم ) ♦️ مردم : ای عارف بزرگ آخر گریه چرا؟! اتفاقی نیفتاده که این چنین زانوی غم بغل گرفته اید! ♦️ زن: اگر نگرانی شما بابت مرکبتان است، من به پسرم میگویم الاغ را نگه دارد تا شما از سخنرانی برگردید ♦️ مردم: مردم منتظر شما هستند شیخ،خواهش میکنم برخیزید و به مجلس بروید... صداپیشگان: علی حاجی پور - نسترن آهنگر - مسعود صفری - مجید ساجدی - مسعود عباسی نویسنده و کارگردان: علیرضا عبدی پخش روزهای یک شنبه ازکانال رادیو میقات پخش تخصصی داستانهای صوتی @radiomighat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡 همه چیز در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد.... در بهترین و درست ترین زمان...🌱 ‌ ‌. . ‌
••🌞🌸•• 🌱 «وَاللَّهُ‌یَعْصِمُكَ‌مِنَ‌النَّاسِ»مائده|۶۷ وخداتوراازشرمردم‌نگاه‌میدارد😇 . .
••🌙🌻•• ‹رویایی‌میبنم‌بر‌قله‌ی‌خوشبختی که‌همه‌متعلق‌به‌من‌است:')🌸› . .
معجزه خبر نمی کند، لطفا با احتیاط ناامید شوید ..🌸🌿 • • 🌻
انگیزشی‌جات🌿
💠💠💠✨ 💠💠✨ 💠✨                 ⚜بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمَنِ‌الرَّحیم مهاجر کپی‌حرام🚫 گوشی را کنار گوشش می‌چسباند، از دلتنگی دلش می‌خواهد وجودش حل بشود در صدایی که از پشت خط می‌شنود. از حرارت صدای امیر تمام تنش گرم می‌شود. -سلام. -سلام عزیزم. خوبی دورت بگردم؟ -خوب؟ آره فقط از خستگی نایی برام نمونده. -ولی انقدر مهربونی که خواستی من صدات رو بشنوم بعد تخت بیفتی! -صدای مهربونت رو بشنوم، شارژ بشم، جهازت رو بسته‌بندی کنم. -امیر!؟ امیر می‌خندد. -باور نمی‌کنی؟ -چرا، چرا. ولی نه به این زودی! -تو که تصمیم گرفتی تدریس کنی، معطلی نداره دیگه. الانم باید به خواهرت نزدیک باشی. -ممنونم امیر. به خاطر همه چی. -قابل نداره فینگیلی. بچه‌ها خوبن؟ نگاهی دور و برش می‌اندازد تا طهورا نباشد. روی فرفوژه‌ی نرده‌ی پله انگشت می‌کشد. -یوسف خیلی روبه‌راه نیست! امیر ساکت می‌شود. زمانی از واکنش بشری از دیدن بچه‌ها شاکی بود و حالا خودش احوال بچه‌هایی را می‌پرسد که هنوز آن‌ها را ندیده! قلب‌ها به مرور رنگ عوض می‌کنند. تیره یا شفاف می‌شوند و او شفاف شده. آنقدر که دلش برای همه تپیدن بگیرد. گاهی مهربانی تاثیری روی وجودت می‌گذارد که یک روز برای خودت قابل باور نبود! -بسپارشون به خدا. -جز خدا که پناهی نداریم! -نذر کن براش. نذرای تو خوب جواب میده! -باشه. -دمغ نشو بشری! -نگران طهورام. اگر اتفاقی بیفته... -بشری!؟ شین را مشدد می‌گوید و کشیده. -باور کن امیر. طهورا بعد یاسین طول کشید تا سرپا شد. حالا مهدی از اون ور خبری ازش نیست. بچه‌هاشم از این طرف رو دستشن. -ازت توقع بیشتری دارم. برعکس من که یه صفحه برات ردیف می‌کنم، تو همیشه خلاصه حرف می‌زنی. یک کلام، لب کلام! من ولی از همین خلاصه‌ها یک تز دکترا تحویل می‌دهم. به دلم، به سلول‌های خاکستری‌ام. -جلو طهور که حرفی نمی‌زنم. فقط به تو می‌تونم بگم. امروز یه نفر اومده دیدنش، اساسا واسه حال‌گیری اومده بود نه احوال‌پرسی! -عجب! -طهورا بیچاره! گل نشد بشکفه تو روشون ولی فاطمه خوب تو آستینش جواب درمی‌آورد. امیر می‌خندد و دل بشری، شیرین می‌لرزد. مثل کودکی نوپا که صدای امیر عسل‌ترین شیرینی دنیا را برایش ارمغان می‌آورد. صدایش رعد آرامی می‌شود تا دل بشرایش را پر کند از باران بهاری. -یه چیزی میگم، چالش ازش نساز. بشری می‌خندد اما اعتراض نمی‌کند. گوش می‌دهد به نم نم کلمات امیرش. -داشتم فکر می‌کردم اگه یه پسر داشتیم اسمش رو می‌ذاشتیم ارس! -حالا چرا ارس؟ دنای خودمون چشه مگه؟ -و اگه دختر داشتیم جانان! -دختر رو کاری ندارم اما حسن و حسین اسم پسرای منن. -باشه. اسم پسرا با تو. دخترا با من. -پسرا! دخترا! امیدوار باش. ممکنه لک‌لکا برامون بیارن. خنده‌های بم امیر لاله‌ی ظریف گوشش را نوازش می‌دهد. ✍🏻 کپی یا انتشار به هر شکل است🚫 ╭━━⊰⚜⚜⊱━━╮    @In_heaventime  ╰━━⊰⚜⚜⊱━━╯
••🌿🌸•• سحرنسیم‌بهارےزوصف‌روےتومیگفت  زلال‌نرگس‌روحم‌زعطروبوےتومیگفت ستاره‌باقدم‌خودخبرزوصل‌تومیداد صفا‌ڪتاب‌غمش‌رادرآرزوےتومیگفت 🌼🍃 . .
••⛅️🌻•• •‌بِہ‌نام‌ِاُو‌کِہ‌جٰانم‌دَر‌،دَست‌ِاُوست •سلٰام‌بَر‌مُنجیِ‌قلبہٰا •سَلام‌‌بَر‌تو‌ای‌‌مُولای‌غایِب♥️.. یا‌مُنتَقم‌فاطِمه‌العَــجَل . .
••🌼☕️•• دوماًيخلق‌نوراًجديداًبعدکلَّ‌ظَلام.. -نااميدنشووقتى‌ميدونى‌خدا، هميشه‌بعدازتاريكى‌نورجديدی‌ميسازه♥️:)!` ..' . .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🧡 همه چیز در زمان خودش اتفاق خواهد افتاد.... در بهترین و درست ترین زمان...🌱 ‌ ‌. . ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️🍃 سخنرانی حاج آقا قرائتی موضوع: فکر می‌کنی زرنگی استاد قرائتی 🍃|°♡°